مفاتيح ترنم




سر وحدت
اى ذات تو از صفات ما پاك
كنه تو برون ز حد افراك
هم از تو منير شمع انجم
هم از تو بلند قصر افلاك
آدم به تو شد مكرم, ارنه
پيداست مقام ذره خاك
از مهر تو هر سپيده دم چرخ
دراعه نيلگون زند چاك
پرورده ابر رحمت توست
همچون گل و لاله خار و خاشاك
در صيدگه دلاورانت
ارواح قدس, شكار فتراك
راهى است پر از خطر ره عشق
آن جا همه رهزنان بى باك
بى بدرقه عنايت تو
نتوان شد از آن ره خطرناك
يا رب به كمال آن كه دارد
بر كسوت جان جواز لولاك
كز جام وفا و سر وحدت
در بزم مجردان چالاك
آن باده حواله كن به ((جامى))
كز تهمت هستى اش كند پاك
عبدالرحمان جامى (قرن نهم)

سدره نشين
اى از بر سدره شاهراهت
وى قبه عرش تكيه گاهت
اى طاق نهم, رواق بالا
بشكسته زگوشه كلاهت
هم عقل دويده در ركابت
هم شرع خزيده در پناهت
وين چرخ كبود ژنده دلقى
در گردن پير خانقاهت
مه طاسك گردن سمندت
شب طره پرچم سياهت
چرخ ار چه رفيع خاك پايت
عقل ارچه بزرگ طفل راهت
جبريل مقيم آستانت
افلاك حريم بارگاهت
خورده است خدا زروى تعظيم
سوگند به روى همچو ماهت
ايزد كه رقيب جان, خرد كرد
نام تو رديف نام خود كرد
جمال الدين اصفهانى (قرن ششم)

اهل بيت آفتاب
محمد ساقى بزم وجود است
جهان مست از مى غيب و شهود است
ولايت همچو مى در جام هستى است
غدير خم, خم اين شور و مستى است
على, عطر و جهان گلخانه اوست
حقيقت برگى از افسانه اوست
شما اى عترت مبعوث خاتم
شما اى برترين اولاد آدم
شما از اهل بيت آفتابيد
گل جان محمد را گلابيد
جهان جسم و شما جان جهانيد
شما هم آشكار و هم نهانيد
امير كشور دل ها شماييد
شما آيينه هاى حق نماييد
شما يك نور در چندين رواقيد
شما نور حجازيد و عراقيد
ديانت بى شما كامل نگردد
بجز با عاشقان دل, دل نگردد
شما راه خدا را باز كرديد
شهادت را شما آغاز كرديد
فدا كرديد جان, تا دين بماند
به خون خفتيد, تا آيين بماند
تولاى شما فرض خدايى است
قبول و رد آن مرز جدايى است
فروزان مشعل همواره جاويد
شماييد و شماييد و شماييد
جواد محدثى

غزل ميلاد
وانسان هرچه ايمان داشت, پاى آب و نان گم شد
زمين با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد
شب ميلاد بود و تا سپيده آسمان رقصيد
به زير دست و پاى اختران, آن شب زمان گم شد
همان شب چنگ زد, در چين زلفت چين و غرناطه
ميان مردم چشم تو يك هندوستان گم شد
از آن روزى كه جانت را اذان جبرئيل آكند
قيامت نفخ صورى داشت, در روح اذان گم شد
تو نوح نوحى اما قصه ات شورى دگر دارد
كه در توفان نامت كشتى پيغمبران گم شد
شب ميلاد در چشم تو خورشيدى تولد يافت
شب معراج زير پاى تو صد كهكشان گم شد
ببخش, اى محرمان در نقطه خال لبت حيران
خيال از تو گفتن داشتم, اما زبان گم شد
عليرضا قزوه

آرزو
خوشا دلى كه بنوشد مى از سبوى محمد(ص)
بيفتد از سر مستى, به جست و جوى محمد
قدح قدح مى وحدت بنوشد از خم احمد
كسى كه معتكف آيد به پاى كوى محمد
ز تركتازى دوران شود مصون و بخندد
هر آن كه بسته زجان, دل به تار موى محمد
هم آفتاب فلك روشن از جمال منيرش
هم آبروى دو عالم ز آبروى محمد
شود سحر, شب هجران, زيمن مقدم جانان
چو چشم دل بگشايى به ماه روى محمد
زبان الكن ما را به وصف او رمقى كو؟
مگر على بسرايد زخلق و خوى محمد
تمام غصه اميرا بود از اين كه مبادا
تو دل شكسته بميرى در آرزوى محمد
امير عاملى

سراسر گل
در آينه باور پيداست سراسر گل
زيبا و تماشايى است حاضر گل و محضر گل
ميخانه هستى را باده گل و مستى گل
در حلقه مى نوشان ساقى گل و ساغر گل
از عرش مگر امشب بر فرش گل افشاند
كاين سان شده در عالم تكرار مكرر گل
با نغمه بلبل ها خوانند هزاران گل
احمد گل و حيدر گل, زهرا گل و كوثر گل
سيماى ولايت گل, اى صحن و سرايت گل
جامه گل و زيور گل, همسر گل و دختر گل
اى وسعت فكرت گل, انديشه بكرت گل
بر شانه سپهرت گل, دنياى تو يكسر گل
اى حكمت بالنده, اى جلوه پاينده
با لطف تو مى رويد در عرصه محشر گل
سيميندخت وحيدى

طلوع
بست از وفا جراحت دل هاى خسته را
ترميم كرد آينه هاى شكسته را
از چهره گرفته خورشيد پاك كرد
با دستمال عاطفه گرد نشسته را
پهناى آسمان ((حرا)) شب عبور كرد
از ارتفاع مكه طلوع خجسته را
اى آسمان زمان نزول فرشته است
پس باز كن تمامى درهاى بسته را
سيد فضل الله قدسى

پاورقي ها: