گفته ها و نوشته ها


صاحب نظران
صاحب نظران در هر رشته اى از علوم و فلسفه ها و هنرها در اقليت اسف انگيزند. صاحب نظر كسى است كه معرفت او درباره موضوعات مطروحه مستند به دريافت عمق و استدلالهاى صحيح باشد و بتواند از عهده اثبات و نفى مطالب مربوط به آن موضوعات برآيد. علت اساسى اين كمبود, بى اعتنايى عده فراوانى از معلمان و مربيان به لزوم برانگيختن سوال در مغز متعلمان و متربيان است كه توجهى به اهميت تحريك استعدادهاى مغزى و روانى مردم مخصوصا نونهالان نمى كنند و از اين رو نبوغ و استعدادهاى عالى پيش از فعليت و بروز خاموش مى شوند, جاى بسى دريغ كه گفته مى شود در هر قرنى اگر خواستيد تعداد نوابغ و صاحب نظرانى را كه نبوغ و ديده ورى آنان به فعليت رسيده باشد با انگشتانتان بشماريد و عدد انگشتانتان كه ده تاست تمام شده است و هنوز مشغول ادامه شمارش هستيد بدانيد كه به ضعف باصره مبتلا شده ايد.
تفسير نهج البلاغه, محمد تقى جعفرى, ج18, ص227 ـ 228

زيارت حسين(ع)
امام صادق(ع) فرمود: اگر يكى از شما هزار مرتبه حج به جا آورد و حسين(ع) را زيارت نكند, به تحقيق كه حقى از حقوق پيامبر را ترك كرده است.
(منهاج الدموع, ص229)

پارسايى اميرالمومنين(ع)
در عصر خلافت على(ع) كه اموال بسيار به كوفه مىآمد, قنبر ـ غلام على(ع) ـ چند ظرف طلا و نقره از بيت المال را به حضور على(ع) آورد و عرض كرد: تو آنچه بود تقسيم كردى و براى خود نگه نداشتى, من اين ظرفها را براى تو ذخيره كرده ام. امام على(ع) شمشير خود را كشيده, به قنبر فرمود: واى بر تو! دوست دارى كه به خانه ام آتش بياورى. سپس آن ظروف را تكه تكه كرد و سرپرستهاى امور شهرى را طلبيد تا عادلانه[بين مردم] تقسيم كنند.
(بحار ج, 41, ص113)

حساب اعمال
مروى است كه فرزندان حضرت آدم بر بدن او بالا و پايين مى رفتند و پاهاى خود را بر دندانهاى آن حضرت مى گذاردند و بسان نردبان بالا مى رفتند و ايشان سر به زير انداخته و آنان را منع نمى كرد يكى از اولاد بزرگ گفت: پدر چرا منعشان نمى كنى؟ فرمود: آنچه مى دانم شما نمى دانيد يك حركت كردم مرا از سراى كرامت به دار ذلت آوردند, ترسم يك حركت ديگر كنم و بلايى ديگر نازل شود.(معراج السعاده, ص604)

فضايل حسين(ع)
از صادقين(عليهما السلام) منقول است كه خداوند عوض شهادت حسين(ع) ائمه را در نسل او قرار داده و شفا را در تربت او مقرر فرموده و دعا را نزد قبر آن جناب مستجاب نموده و ايام زيارت قبر او از رفتن و برگشتن جزو عمر زوار محسوب نمى شود. (منهاج الدموع, ص229)

شر نفاق
اميرالمومنين(ع): پيامبر به من فرمود, من بر امتم, نه از مومن مى ترسم و نه از مشرك, چرا كه مومن ايمانش او را باز مى دارد و مشرك را خداوند به وسيله شركش نابود مى كند, بلكه تنها از شر كسانى مى ترسم كه در دل منافقند و در زبان دانا. (نهج البلاغه, نامه27)

فقيه كيست
علامه مجلسى مى گويد:
فقيه در اخبار آل محمد(ص) بيشتر به معناى عالمى است كه اهل عمل باشد و عيوب و آفات نفس را بشناسد و دل از دنيا برگرفته و زهد پيشه كرده باشد و همواره شيفته نعمت جاويد قرب و وصال خدا باشد.
(هويت صنفى روحانى, ص61)

تدبير خردمندانه
بدان كه تاجرى كه صاحب خرد باشد, هرگز مفلس نشود زيرا كه اگر اتفاقا به سبب حادثه اى از حوادث مالش ضايع گردد, چون از خرد و دانش غنى باشد باز به دست تواند آورد, (لافقر للعاقل) و بى خرد و بدگهر چون افتاد برخاستن او مشكل و بى تدبير چون خر در گل[ است].
(انيس الناس, ص136)
متنعم
نعمت خداوند شامل حال كسى باد كه حكمتى بشنود و در دلش جاى دهد و به راه نجات خوانده شود پس نزديكتر آيد و دست در دامن راهبرى زند و نجات يابد.(امام على عليه السلام)

آداب دهه محرم
در دهه اول محرم به جاست كه حال دوستداران آل محمد(ص) دگرگون شود و آثار اندوه در ظاهر و در چهره و دل پيدا باشد و از بعضى لذتهايش در خوردن, نوشيدن, خوابيدن و حرف زدن صرف نظر كند و به مثابه كسى باشد كه در غم مرگ پدر يا مادرش سوگوار است و چنانچه بتواند در خانه اش از روى خلوص نيت اقدام به سوگوارى و عزادارى نمايد و اگر نتواند به مجالس تعزيه رود.
(المراقبات, ملكى تبريزى, ص11)

ذوق كار
صيادى را گفتند: از براى تحصيل صيدى موهوم و شكارى نامعلوم چرا اين همه زحمت بايد كشيد و از بهر چه اين مشقت بايد ديد؟ صياد گفت: ذوق اين كار در مشقت اوست! (انيس الناس, ص147)

توكل به خدا
به شما مى گويم از بهر جان خود انديشه مكنيد كه چه خوريد يا چه آشاميد و نه براى بدن خود كه چه بپوشيد, آيا جان از خوراك و بدن از پوشاك بهتر نيست مرغان هوا را نظر كنيد كه نه مى كارند و نه مى دروند و نه در انبارها ذخيره مى كنند آيا شما از آنها به مراتب بهتر نيستيد؟
(تاريخ فلسفه در جهان اسلام)

عاقبت نيكى
ذوالنون مصرى زن غير مسلمانى را ديد كه در زمستان گندم براى پرندگان بيابان مى ريخت.
بدو گفت تو كه كافرى اين كار برايت چه فايده دارد؟
زن گفت: فايده داشته باشد يا خير من اين كار را مى كنم.
چند ماه بعد در مراسم حج همان زن را ديد كه مراسم حج را بجا مىآورد و چون زن به ذوالنون برخورد كرد گفت بخاطر همان كار خداوند نعمت اسلام را به من احسان فرمود.(عاقبت بخيران عالم)

اسرار حسينى
هنگامى كه يزيد به سر مقدس امام حسين كه در تشت طلا بود در مقابل بازماندگانش بى حرمتى مى كرد, فرستاده قيصر روم كه مسيحى بود و در آن مجلس حضور داشت نزد يزيد رفته و گفت ما مسيحيان معتقديم سم الاغ حضرت عيسى در يكى از جزاير است و براى آن نذر مى كنيم و زيارت و طواف مى كنيم و شما با پسر پيغمبر خود چنين مى كنيد يزيد برآشفت و دستور قتل وى را داد مرد مسيحى كنار سر مقدس آمد و شهادتين گفت هنگام قتل او ديدند كه سر مقدس با صداى بلند ورسايى گفت ((لاحول و لا قوه الا بالله)).
(عاقبت بخيران عالم)

رحمت هاى سه گانه
خداى تعالى سه چيز را در سه چيز نهاده است: فراغت عبادت را پس از امن موونت, و اخلاص در كار را در نااميدى, و نجات از عذاب را در آوردن طاعت.
(تذكره الاوليإ, عطار نيشابورى)

عهد
ياد دارم به نظر خط غبارى كه مپرس
سايه كردست به من ابر بهارى كه مپرس
كرده ام عهد كه كارى نگزينم جز عشق
بى تامل زده ام دست به كارى كه مپرس
من نه آنم كه خورم بار دگر بازى چرخ
خورده ام زين قفس تنگ فشارىكه مپرس
غنچه چينان گلستان جهان را صائب
هست در پرده دل باغ و بهارى كه مپرس
(صائب تبريزى)

برگزيدگان
پيامبر اسلام(ص): ((براستى كه به على[ع] خصلتهاى نيكويى عطا شده كه احدى را پيش از اين نداده اند و اين صفات را پس از وى هم به كسى عنايت نكنند.))
(الامالى, شيخ طوسى, ص607)

خرم از او است
خاطرم با همه تيغ ستمش خرم از او است
كه گرم زخم از او مرهم زخمم هم ازاواست
گر چه هر لحظه جفائى رسدازدوست وليك
هم بما از سر رإفت نظرى هر دم از او است
(وفاى نورى)

خلق عظيم
روزى اعرابى نزد رسول اكرم(ص) آمد و رداى آن حضرت را چنان كشيد كه بر گردن مباركش جاى كنار ردا ماند, پس گفت: از مال خدا به من بده و آن حضرت از روى لطف به او التفات فرمود و خنديد و فرمود كه به او عطايى دادند. پس حق تعالى فرستاد: ((انك لعلى خلق عظيم)).
(منتهى الامال, شيخ عباس قمى, ص31)
پاورقي ها: