مبغوض ترين
حضرت موسى به خدا عرض كرد: خدايا! مبغوض ترين افراد پيش تو چه افرادى هستند؟ خطاب شد: مبغوض ترين افراد پيش من آنها هستند كه از اول شب تا صبح مى خوابند و به فكر آخرتشان نيستند و روز هم تنبل اند و به فكر دنيايشان نيستند.
(بحار, ج76, ص180)
كليد بدىها
امام عسكرى ـ عليه السلام ـ: اگر همه زشتى ها و پليدىها را در خانه اى جمع كنند, كليد آن خانه, دروغ است.
(تحف العقول)
خبر سلامتى
پير مرد بيمارى در رختخواب خوابيده بود. زنش بالاى سر او نشسته, مشغول نوشتن نامه بود. شوهرش پرسيد: چه مى نويسى؟
گفت: براى پدرم در مورد سلامتى تو نامه مى نويسم. پس از نوشتن چند سطر, از شوهرش پرسيد: كلمه قبر را با ((ق)) مى نويسند يا با ((غ))؟!
حكمت بوذر جمهرى
پيرزنى از بوذرجمهر چند مسإله پرسيد كه بيشتر آنها را جواب شنيد: ((نمى دانم)).
پيرزن گفت: از پادشاه هر ساله حقوق مى ستانى به واسطه دانشى كه دارى و من هر چه از تو مى پرسم, گويى كه ندانم. چگونه اين مال ها بر خود حلال كنى؟
حكيم در جواب گفت: اى مادر من! آنچه مى گيرم در برابر دانستنى هاى خود مى گيرم. اگر در برابر نادانستنى ها گيرم, زرهاى عالم به آن كفاف نخواهد داد!
ريشه گناهان
شخصى به رسول خدا(ص) عرض كرد: به گناهان زيادى آلوده هستم چكنم؟ حضرت فرمود: عهد كن دروغ نگويى. پس از مدتى دريافت كه دست به هر گناهى بزند با دروغ همراه است و مجبور شد با ترك دروغ, همه گناهان را ترك كرده و خود را پاك كند.
(ميزان الحكمه, ج8, ص344)
حب و بغض
شخصى از امام صادق(ع) پرسيد: ما اسامى شما و پدرانتان را براى فرزندان خود انتخاب مى كنيم آيا براى ما فايده اى دارد؟ حضرت فرمود: بلى والله! آيا دين چيزى غير از حب و بغض است؟
(مستدرك, ج2, ص618)
حكايت صليب
يك روز شاعر جوان و تازه كارى ديوان اشعار خود را نزد استادش برد و از وى خواهش كرد در مقابل اشعار سست و نامناسب او يك علامت صليب بگذارد, پس از چند روز شاعر جوان براى گرفتن ديوان خود مراجعه كرد, بعد از مشاهده نكردن هيچ علامت صليبى خوشحال شد و گفت: معلوم است هيچ سستى و نامناسبى در شعرم ندارم. استاد گفت: خير جانم اگر من خواهش شما را انجام مى دادم ديوان شما به گورستان فرنگى ها مبدل مى شد.
(نكته ها و لطيفه ها, ص21)
دولت كور
روزى مطرب كورى را به سراپرده امير تيمور گوركانى آوردند تا براى وى چنگ بزند, مطرب مدتى نواخت و امير را از وى خوش آمد, پرسيد: اى مرد! نام تو چيست؟ مطرب گفت: دولت قربان. تيمور براى اين كه وى را دست بيندازد گفت: مگر دولت هم كور مى شود؟ مطرب جواب داد: قربان وقتى كه سلطان لنگ باشد دولت هم كور مى شود.
(نكته ها و لطيفه ها, ص25)
تعارف
ميزبان رو به مهمان كرد و گفت: بگويم غذا از بيرون بياورند يا صبر مى كنيد تا شام خودمان حاضر شود مهمان گفت: بگوييد غذا از بيرون بياورند تا شام خودتان حاضر شود!
(نكته ها و لطيفه ها, ص47)
شعر نجات بخش
بعضى از مشايخ, پس از مرگ, فردوسى را در خواب ديدند كه در فردوس در درجات عاليه به سر مى برد از او پرسيدند كه اين درجات را از كجا به دست آوردى؟ گفت: در مقابل يك بيت كه در توحيد گفتم:
جهان را بلندى و پستى تويى
ندانم چه اى هرچه هستى تو اى
(هديه الاحباب, محدث قمى, ص211)
حمد و سوره
در زمان مرحوم آقاى نجفى اصفهانى مردى در اصفهان خدمت ايشان رسيد. آقا به آن مرد فرمود: حمد و سوره را بخوان. عرض كرد: كدام حمد و سوره را بخوانم! فرمود: مگر چند حمد و سوره داريم؟ گفت: يك حمد و سوره اى است كه حضرت امام
صادق(ع) مى خواند و شما نمى توانيد بخوانيد و يك حمد و سوره است كه شما مى خوانيد و من نمى توانم بخوانم و يك حمد و سوره اى است كه من مى خوانم و شما آن را نمى خوانيد.
(كشكول ممتاز)
هفت جاندار
يكى از سوالاتى كه پادشاه روم از امام حسن(ع) نمود اين بود كه هفت جاندارى كه از رحم مادر متولد نشدند كدامند حضرت فرمود: آدم و حوا, قربانى حضرت ابراهيم, شتر صالح, مار بهشت و كلاغى كه خدا فرستاد زمين را در برابر قابيل بكند و ديگر ابليس لعنه الله عليه.(كشكول ممتاز)
اظهار تإسف
شخصى به منصب و ميز رياست رسيد يكى از دوستان قديمى براى تهنيت و تبريك به نزد وى رفت, ولى تازه به دوران رسيده اعتنايى نكرد. پرسيد: تو كيستى و براى چه كارى آمده اى؟ دوست قديمى گفت: من فلانى هستم مدتها با هم دوست بوديم چون شنيدم از دو چشم نابينا شده اى براى اظهار تإسف آمدم.
(كشكول ممتاز, ص293)
لقب ظالم
يكى از خلفاى عباسى كه به غايت ظلم پيشه و ستم انديشه بود با يكى از ندماى خويش گفت كه به جهت من, لقبى پيدا كن مثل المعتصم بالله و الناصر لدين الله آن نديم گفت: هيچ لقبى براى تو مناسب تر از نعوذ بالله نيست.
(زينت المجالس, گنجينه لطايف,ص326)
كار بى حاصل
روزى براى كريم خان زند يك باز شكارى آوردند گفت: اين مرغ چه هنرى دارد؟ گفتند: كبك و كبوتر شكار مى كند. گفت: چه مى خورد؟ گفتند: روزى يك مرغ, گفت: آزادش كنيد بگذاريد خودش بگيرد و خودش بخورد.
(لطايف شكوهى, از گنجينه لطايف, ص341)
دعاى مستجاب
از حضرت رضا نقل است كه كسى در محضر او نام عرفه و مشعر را برد. وى گفت: هر كس بر سر اين دو كوه بايستد دعايش اجابت شود, دعاى مومنان در آخرت و دعاى كافران در دنيا.
(كشكول شيخ بهائى, ص34)
سيرت بخشندگى
گويند چون حاتم رحلت نمود برادرى مالدار بداشت كه اموال حاتم به او مى رسيد فكر باطل بگشود كه جاى حاتم را بگيرد! مادرش شنيد و او را گفت: اين انديشه را از سر بدر كن كه نتوانى; زيرا حاتم در شيرخوارگى تا پستان را در كام طفل ديگر نديدى نمكيدى و تو تا پستان چپ را به دست راست نگرفتى شير از پستان راست نچشيدى. (محاضرات الادبار)
دعوى باطل
شخصى دعوى خدايى مى كرد او را پيش خليفه بردند گفت: پارسال اين جا يكى دعوى پيغمبرى مى كرد او را بكشتند, گفت: نيك كرده اند كه او را من نفرستاده بودم.
(رساله دلگشاى عبيد زاكانى, ص104)
پاورقي ها: