و حاشا الشريعه الحقه الالهيه البيضإ ان تكون احكامها مصادمه للمعارف اليقينيه الضروريه و تبا لفلسفه تكون قوانينها غير مطابقه للكتاب والسنه
(ملاصدرا, اسفار, ج1, مقدمه مولف)
هرگز احكام شريعت حقه الهيه با معارف يقينى ضرورى در تعارض نيست و بشكند فلسفه اى كه قوانين اش با قوانين كتاب و سنت هماهنگ نيست.
پيشگفتار
انسان قرن بيستم با تمام رشد و توانمندى علمى و صنعتى خويش توجه و رويكردى ((نظام مند)) به پديده دين پيدا كرده است و به كاوش و پژوهش در ابعاد مختلف دين پرداخته است, متفكران جهان در كنار دين مسكن گزيده اند و به ژرف كاوى در مسائل دينى پرداخته اند و هم چون تشنگانى در پى سيراب نمودن عطش معنوى خويش از اقيانوس بيكران دين هستند گرچه برخى از كاوش ها و تكاپوها جلاى انصاف و بى غرضى ندارد لكن اگر دينداران, وظيفه دينى و عقلانى خويش را در روشن ساختن ابعاد و جوانب مختلف دين ايفا كنند و با استفاده از سبك هاى نوين در تدوين و نگارش كتب و رساله هاى جديد و حتى استفاده از روش هاى پيشرفته مباحث علمى جهان, الگوى نوين معرفت و فقاهت را طراحى نمايند و به جبران كاستى هاى معرفت شناسى و هستى شناسى بپردازند, نقشه هاى شوم و پليد بدخواهان دين نقش بر آب مى شود. يكى از وظايف مهم متفكران دينى و صاحبنظران اسلامى ((ارائه نظريات و مبانى معرفت شناسى و آراى دين شناختى همراه با شبهه زدايى))(1) است.
مرحوم علامه طباطبايى از متفكران بزرگ دينى است كه بزرگ ترين مشغله فكرى خود را ((مبانى معرفت شناسى و نظام ارزشى)) و به عبارت ديگر ((دين شناسى و ابعاد و وجوه متعدد آن)) قرار داده و آراى عميق و دقيق و نوينى ارايه داد كه به قول حكيم شهيد مطهرى با گذشت ساليان دراز, عظمت ايشان و افكار و انديشه هاى بلند او روشن خواهد شد.
بدون شك گردآورى آرإ علامه طباطبايى پيرامون دين و دفاع عقلانى از دين و تإمل در آراى معرفت شناختى و دين شناختى ايشان, ثمرات و نتايج درخشانى براى محققان و پژوهشگران دين شناس خواهد داشت و زمينه هاى تحقيق را در امر دين بيش از پيش باز خواهد كرد. در عصر ارتباطات و اطلاعات انسان نمى تواند خود را از امواج فكرى برخاسته از سوى ديگران در امان دارد دير يا زود با اين افكار آشنا مى شود و در برابر شبهات و افكار ديگران بايد عكس العمل از خود نشان دهد يا آن ها را بپذيرد يا رد كند و يا گزينش و انتخاب نمايد. در اين زمينه نظر و ديدگاه هاى علامه طباطبايى راه گشاست.
مقاله اى كه در پيش روى داريد ضمن بيان تإثير علامه در دفاع عقلانى از دين و تشريح ديدگاه هاى علامه طباطبايى در دين شناسى مى كوشد تا سمت و سوى تحقيقات, پيرامون معرفت شناسى و دين شناسى را براى فضلا روشن سازد و اين نكته ظريف را خاطر نشان سازد كه پرداختن به مسائل عميق دين و بررسى مسائل دينى با تإكيد بر پاسخ شبهات و در نهايت دفاع عقلانى از دين, در صورتى از آفات و عيوب و نقايص به دور خواهد بود كه راه روشن و منش و درايت و علم بزرگانى چون علامه طباطبايى سرمشق ما باشد. فراموش نكنيم كه علامه طباطبايى بعد از آگاهى از كتاب ((انسان و جست و جوى روان)) اثر يونگ, خواستار ترجمه آن مى شود و مى گويد:
((بايد جهان را شناخت, ما نمى توانيم خود را در برج هاى عاجمان محصور و منزوى كنيم.))(2)
آن حكيم فرزانه نسبت به دين شناسى تطبيقى از چنان حساسيتى برخوردار بود كه يكى از پژوهشگران كه مدتى با علامه مصاحبت داشته مى گويد: با او تجربه اى را گذرانديم كه احتمالا در جهان اسلامى يگانه است, پژوهش تطبيقى مذاهب جهان به هدايت و ارشاد مرشد و علامه اى ايرانى.
ترجمه هاى اناجيل, ترجمه فارسى اوپانيشادها, سوتراهاى بودايى و تائوته چينگ را بررسى مى كرديم, استاد با چنان كشف و شهودى به تفسير متون مى پرداخت كه گويى در نوشتن اين متون شركت داشته است.(3)
به اميد روزى كه مبانى فلسفى و الگوى نوين فقاهت و مديريت و حكومت اسلامى ما به صورت فرمول رياضى با استفاده از منطق رياضى ارائه گردد.
تإثير علامه بر دفاع عقلانى از دين
علامه طباطبايى به حق بارقه اى از روح الهى را باز نمود و هزاران قافله جان را با خود ربود و در ساليان قحطى تفكر, انديشه ناب اسلامى را مطرح كرد, به دفاع عقلانى از دين پرداخت و تإثيرات درخشانى داشت كه به اختصار عبارت اند از:
1 ـ احياى تفكر دينى:
احياى دين و تفكر دينى از مسائل بنيادى و ريشه اى است كه با رشد و گسترش اسلام در پيوند بوده و از وظايف مهم عالمان دينى و مناديان توحيد به شمار مىآيد, علامه طباطبايى در ادامه حركت رهروان دينى و فرهيختگان اسلامى, به تبيين تشريح گزاره هاى دينى پرداخت و ضمن اشاره به مفهوم احيا و تحريف مفاهيم دينى, علل و عوامل اسلامى افول معرفت دينى و تفكر ناب اسلامى را مطرح كرده به عوامل و موجبات احياى دين در تمامى اعصار و امصار را براى ره پويان دين و معارف اسلامى روشن ساخت.
وى اسلام ناب را معرفى كرد و در آثار خود به پيوند اسلام با سياست اشاره كرد. علامه پس از رحلت آيه الله العظمى بروجردى(ره) حكومت اسلامى را موضوع درس خود قرار داد و مقالاتى در اين زمينه نگاشت و ضمن بيان جامعيت اسلام, ضرورت پويايى اجتهاد, الگوى نوين مديريت اسلامى و توانايى حكومت اسلامى را در اداره جامعه در ابعاد مختلف اثبات كرد و قدرت ولايت فقيه را مطرح ساخت به طورى كه هنوز طراحان الگوى نوين فقاهت و مديريت و حكومت اسلامى از آثار وى تغذيه مى كنند.(4)
2ـ شبهه شناسى و نقد و بررسى شبهات عليه دين:
علامه با آگاهى از مكاتب غربى و فلسفه غرب دقيقا شبهاتى كه در اروپا, شرق و غرب جهان عليه دين مطرح بود شناسايى كرد و در زمان غربت, يكه و تنها با همتى بلند و اخلاصى بى نظير به نقد و بررسى آنها پرداخت, آثارى چون ((اصول فلسفه و روش رئاليسم)) و ((بدايه الحكمه)) و ((نهايه الحكمه)), ((تعليقات اسفار و شفإ)) و ((مجموعه مقالات فارسى و عربى)) دليل اين مدعى است.
ايشان در تفسير ((الميزان)) به مناسبت هاى مختلف با اشاره به افكار بى اساس برخى از دانشمندان غربى و يا روشنفكران غربزده, معارف ناب اسلامى را مطرح مى كنند و ضمن شناخت مقتضيات زمان و مكان, در سال هاى دهه 20 و 30 هدايت جامعه را با رفع شبهات به عهده مى گيرند و افكار جاهلان و مغرضان را پيرامون معارف دينى مورد نقد قرار مى دهند.
كتاب هاى ((شيعه در اسلام)), ((فرازهايى از اسلام)), ((اسلام و انسان معاصر)), ((بررسى هاى اسلامى)) ((بدايه و نهايه الحكمه)) و ديگر مقالات ايشان يادآور اين مطلب است.
3ـ نوآورى و خلاقيت:
علامه طباطبايى نه تنها در مبانى فلسفى (معرفت شناسى, هستى شناسى, نظام ارزشى), داراى نوآورى و خلاقيت است بلكه در مبانى فقهى و اصولى و روايى, تفسيرى, نكات دقيق و ظريف و عميقى را ارائه داده است كه آيندگان به ابعاد مختلف دقت و عمق و ظرافت آن پى خواهند برد, كلام حكيمانه شهيد مطهرى در اين زمينه معروف و مشهور است. به حق اين حكيم فرزانه خطوط اساسى طرح هاى جامع, كلان, دقيق, عميق را در اكثر موضوعات اسلامى ترسيم نمودند و منشإ خدمات بزرگى شدند.
4ـ مكمل علت محدثه و علت مبقيه انقلاب اسلامى ايران:
علامه طباطبايى با تحقيقات عميق خويش نسبت به دين و انديشه هاى دينى منشإ خدمات عظيمى شده و با پرورش شاگردانى چون حكيم شهيد مطهرى, بهشتى, قدوسى, ربانى و… نه تنها در پديد آوردن انقلاب همگام با امام خمينى نقش مهمى داشت بلكه در حفظ و تداوم انقلاب نيز, اساسى ترين و ثمربخش ترين مسئوليت را بر عهده گرفت, زيرا حركت اسلامى و نهضت امام خمينى به عنوان موسس اصلى انقلاب يك حركت الهى ـ سياسى بود, كه اگر از ((پشتوانه عميق دينى و معرفتى)) برخوردار نبود و از مبانى عميق فلسفى (معرفت شناسى, هستى شناسى, نظام ارزشى) كه علامه آنها را به صورت برهانى ارائه داده بود, خالى بود, از درون و بيرون متلاشى مى شد و در حفظ و استمرار با آفاتى مهلك مواجه مى شد. بنابراين يكى از تإثيرات مهم علامه ارائه مسائل ايدئولوژيك اسلام به صورت عقلى و فلسفى بود, وى معارف قرآن را برهانى كرد و با استفاده از مكتب ملاصدرا اين اصل مهم را به اثبات رساند كه قرآن و برهان و عرفان از هم جدايى ندارند و كاملا هماهنگ اند.
افكار علامه طباطبايى در پژوهش هاى علوم انسانى و محافل علمى و دانشگاهى تحت عناوين دين و توسعه, اصول تمدن سازى اسلامى, حاكميت دين در دانشگاهها, الگوى نوين فقاهت, رابطه علم و دين, رابطه عقل و دين, انتظارات بشر از دين و صدها پروژه ديگر مورد بهره بردارى قرار مى گيرد خلاقيت و نوآورى علامه را در معارف ناب اسلامى مى توان در كتاب هاى خلاصه تعاليم اسلام, روابط اجتماعى اسلام, آموزش دين, الميزان, بررسى هاى اسلامى, شيعه در اسلام, مذاكرات با پروفسور هانى كربن و رساله انسان قبل از دنيا و در دنيا بعد از دنيا, لب اللباب و حواشى بر اسفار و شفا مورد پژوهش و بررسى قرار داد.
مسئولين محترم نظام نوپاى جمهورى اسلامى از آغاز تاكنون يا به طور مستقيم و بى واسطه افتخار تلمذ در محضر علامه طباطبايى و امام(ره) را دارند و يا با يك واسطه به اين فيض عظيم مفتخرند. بسيارى از مراجع تقليد فعلى و مدرسين برجسته حوزه علميه قم و كثيرى از مفسران و حكمإ و متكلمان و فقهإ و رياضى دانان و هيإت شناسان حوزه و دانشگاه از شاگردان علامه به حساب مىآيند.(5)
5 ـ ارائه روشى نوين در تفسير قرآن:
نوع نگرش مفسران به قرآن مختلف است عده اى با نگرشى ادبى, تاريخى تجربى به قرآن نگاه مى كنند و عده اى با نگرشى نقلى, روايى, فلسفى, كلامى, عرفانى.
علامه طباطبايى در تفسير قرآن ((طرح نو)) درانداخت و اين نظريه كه بهترين روش در تفسير قرآن تفسير قرآن به قرآن است را به اثبات رساند, نقطه آغازين اين تإليف به بركت غور و بررسى روايات بحارالانوار بود, علامه اين روش و سبك را از مرحوم قاضى آموخت و مقدمات و مراحل و شرايط و نتايج و اهداف اين روش را به صورت مبسوط در مقدمه الميزان بيان كرد, شيوه و روش علامه در اين دائره المعارف بزرگ اسلامى, اثرى سترگ بر مباحث اعتقادى, تاريخى, فلسفى, اجتماعى, اقتصادى, سياست و مديريت گذاشت كه استاد شهيد مطهرى 60 سال يا 100 سال ديگر را زمان درك دقيق و پى بردن به عمق اين كتاب مى داند.(6)
ما در اين مقاله مختصر به برخى از همين تإثيرات اشاره كرده و تفصيل و بسط كلام در اين زمينه را به مجالى ديگر مى سپاريم و به تبيين نظرات علامه پيرامون ((دين و عقل)) مى پردازيم.
معانى لغوى و اصطلاحى دين
دين در لغت به معناى انقياد و تسليم, خضوع و اطاعت و پيروى و جزإ(7) آمده است و در اصطلاح به مجموعه مقررات و قوانين, عقايد و اخلاق و برنامه اى اطلاق مى شود كه براى اداره امور جامعه بشرى و تربيت و پرورش انسان ها باشد.
ممكن است دينى حق باشد و ممكن است باطل اگر مجموعه مقررات و قوانين و عقايد و اخلاق و برنامه از سوى خداوند نازل شده باشد, حق است و در غير اين صورت باطل يا مخلوطى از حق و باطل كه آن هم باطل خواهد بود.
دين حق با نيازهاى فطرى انسان و جامعه هماهنگ است و ريشه در اعماق جان آدمى دارد و چون براى اداره امور انسان و جامعه و پرورش و تكامل بشر آمده است, ميزان حقانيت آن, همان هماهنگى برنامه ها و مقررات و قوانين اش با نياز واقعى انسان و جامعه و مطابقت و توافق آن با سرشت و سير جوهرى انسان مى باشد, جعل چنين قوانين و مقرراتى كه با فطرت و سرشت آدمى هماهنگ باشد تنها از كسى برمىآيد كه به همه خصوصيات و مشخصات گوهر انسان و شئونات مختلف او از گذشته تا حال و آينده خبير و عالم باشد, قافله انسانيت كه نشئه اى را طى كرده و هدف و مقصدى در پيش دارد و مانند مسافرى به سوى آن هدف در پيش است, تافته جدا بافته نسبت به اجزإ جهان هستى نيست بلكه جزيى از اجزإ منسجم جهان است كه بر جهان اثر مى گذارد و از جهان اثر مى پذيرد, به همين جهت كسى مى تواند انسان را رهبرى كند كه او را به خوبى بشناسد و از ارتباط عميق انسان و جهان آگاه باشد و او تنها آفريدگار انسان و جهان خواهد بود همان مبدإ حكيم و وحيدى كه صلاحيت هدايت مجموعه جهان و راهنمايى تمام اجزإ آن را دارد به گونه اى كه هيچ كدام از مقصود و هدف خود باز نمانند و مزاحم رهيابى ديگران به مقصد و هدف نگردند و آن كسى جز ذات اقدس حضرت حق, نخواهد بود و هر دينى كه از ناحيه او نباشد باطل است بنابراين دين حق, دينى است كه برنامه ها و قوانين و دستوراتش از ناحيه خداوند متعال تنظيم شده است و دين باطل(8) دينى است كه برنامه ها و مقررات و دستورالعمل آن از ناحيه غير خداوند جعل شده است.(9)
علامه طباطبايى در آثار بسيارى دين و دين شناسى را از محورهاى اساسى مباحث خويش قرار داده است و ضمن بيان اهداف و ويژگى هاى دين حق به جامعيت شريعت و هماهنگى دين و سياست پرداخته و توان و قدرت دين و حكومت دينى را براى اداره جامعه در زمينه هاى فرهنگى اجتماعى, اقتصادى, نظامى و… به اثبات رسانده است. (10)
تعريف دين از ديدگاه علامه طباطبايى
به طور قطع بزرگ ترين مسئله فكرى علامه طباطبايى مسإله دين و ابعاد و جهات مختلف آن و بررسى شبهات و دفاع عقلانى از دين بوده است.
ايشان در مباحث مختلف به مناسبت, به مسإله دين پرداخته و تعريفى از دين ارائه نموده و ضمن تإكيد بر اين كه دين ((سنتى عملى كه بر اساس مسإله جهان بينى و معرفت شناسى بنيان گرفته)), به تفاوت اين اعتقاد با علم استدلالى و يا تجربى كه پيرامون عالم و آدم بحث مى كند اشاره مى كند و مى فرمايد: دين به معناى سنت اجتماعى است كه انسان در زندگى اجتماعى اش بر طبق آن سير مى كند و سنت هاى اجتماعى, متعلق به عمل است و زير بناى آن, اعتقاد در حقيقت هستى عالم و هستى خود انسان كه يكى از اجزاى عالم است, مى باشد و به همين جهت است كه مى بينيم در اثر اختلاف اعتقادات درباره حقيقت هستى, سنت هاى اجتماعى مختلف مى شود اجتماعى كه براى عالم ((ربى)) سراغ دارد كه هستى عالم از او و برگشت آن نيز به اوست و معتقد است كه آدمى فناپذير نيست و حياتى ابدى دارد كه با مرگ باطل نمى شود, چنين اجتماعى در زندگى روشى دارد كه در آن سعادت حيات باقى و تنعم در دار جاودان آخرت, تإمين مى شود و اجتماعى كه معتقد است براى عالم ((اله)) يا ((آلهه))اى است كه عالم را به دلخواه خود اداره مى كند به طورى كه اگر راضى باشد به نفع انسان ها وگرنه به ضرر آنها مى گرداند, بدون اين كه معادى در كار باشد, چنين اجتماعى زندگى خود را بر اساس تقرب به ((آلهه)) و ارضاى آنها تنظيم مى كند تا آن ((آلهه)) وى را در زندگى اش موفق و از آن چه كه انسان ها از امتعه حيات مى خواهند, بهره مندشان سازد و اجتماعى كه نه به مسئله ربوبيت براى عالم اعتقاد دارد و نه براى انسان ها زندگى جاويدى معتقد است و مانند ماديين هيچ گونه اعتقادى به ماوراى طبيعت ندارد او سنت حيات و قوانين اجتماعى خود را براساس تمتع از حيات دنيا, كه با مرگ پايان مى پذيرد, وضع و بنا مى كند.
پس دين عبارت است از: سنتى عملى كه بر اساس مسئله جهان بينى و زيست شناسى بنيان گرفته و اين اعتقاد با علم استدلالى و يا تجربى كه پيرامون عالم و آدم بحث مى كند تفاوت دارد, براى اين كه علم نظرى به خودى خود مستلزم هيچ عملى نيست ولو اين كه عمل كردن, به علم نظرى احتياج دارد بر خلاف اعتقاد كه عمل را به گردن انسان مى گذارد و آدمى را محكوم مى كند كه بايستى بر طبق آن عمل كند و اگر بخواهيد چنين تعبير كنيد كه: علم نظرى و استدلالى آدمى را مثلا به وجود مبدإ و معاد رهنمون مى شود و اعتقاد آدمى را وامى دارد كه آن معلوم نظرى را پيروى نموده و عملا هم ملتزم به آن شود.
پس اعتقاد, علم عملى است مانند اين كه مى گويد به هر انسان واجب است كه مبدإ اين عالم يعنى خداى تعالى را بپرستد و در اعمالش سعادت دنيا و آخرت خود را با هم رعايت كند و معلوم است كه دعوت دينى متعلق به دينى است كه عبارت از سنت عملى ناشى از اعتقاد است بنابراين, ايمان هم كه دين به سوى آن دعوت مى كند عبارت است از : التزام به آن چه كه اعتقاد حق درباره خدا و رسولانش و روز جزا و احكامى كه پيغمبران آورده اند اقتضإ دارد كه در كلمه ((علم عملى)) خلاصه مى شود.(11) بررسى ديدگاه علامه طباطبايى پيرامون علم و دين پروژه اى مستقل مى طلبد كه در اين مختصر نمى گنجد اما در صفحات آينده به بخشى از نظرات وى در اين زمينه اشاره مى كنيم.
علامه در جاى ديگر ضمن تإكيد بر اين نكته كه دين از نظر منطق قرآن يك روش(12) زندگى اجتماعى است كه به منظور سعادت ابديه و نجات سرمديه انسان به صورت قوانين و مقررات هماهنگ با تكوين برنامه برنامه ريزى شده مى فرمايد: ((دين الله سبحانه هو تطبيق الانسان حياته على ما تقتضيه قوانين التكوين و نواميسه حتى يقف بذلك موقفا تتحراه نفسيه النوع الانسانى)).(13) از نظر علامه: حيات طيبه كه قرآن براى انسان ترسيم مى كند حياتى است جاودانى كه با مرگ قطع نمى شود و در نتيجه انسان بايد روشى را در زندگى اتخاذ نمايد كه هم به درد اين سراى گذران و هم به درد آن سراى جاودان بخورد, راهى را برود كه وى را به سرمنزل سعادت دنيا و آخرت برساند, اين روش همان است كه قرآن به نام دين مى نامد و اين روش همان روشى است كه از نيروى عمومى و اقتصادى كلى دستگاه آفرينش الهام و سرچشمه مى گيرد.
دين از نظر منطق قرآن يك روش زندگى اجتماعى است كه انسان اجتماعى به منظور تإمين سعادت زندگى اتخاذ نموده است اما نظر به اين كه زندگى انسان محدود به اين جهان پيش از مرگ نيست اين روش بايد هم مشتمل بر قوانين و مقرراتى باشد كه با اعمال و اجراى آن سعادت و خوشبختى دنيوى انسان, تإمين شود و هم مشتمل بر يك سلسله عقايد و اخلاق و عبادات باشد كه سعادت آخرت را تضمين نمايدو نظر به اين كه حيات انسان يك حيات مستمر و متصل است هرگز جنبه دنيوى و اخروى از هم ديگر جدا نمى شوند.(14)
پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) اقتباس از پيام مقام معظم رهبرى به نخستين كنگره علمى ـ تخصصى دائره المعارف فقه بر مذهب اهل بيت عليهم السلام. ر.ك مجله فقه اهل بيت(ع) ش1, ص19 ـ 23 2 ) زير آسمان هاى جهان, گفت و گوى رامين جهانبگلو با داريوش شايگان ترجمه نازى عظيما, نشر فرزان, ص70. 3 ) همان, ص70 به نقل از مجله نقد و نظر شماره2, ص4. 4 ) روزنامه جمهورى اسلامى 16/2/1369 از حجه الاسلام والمسلمين هاشمى رفسنجانى و يادگارها از آيت الله جوادى آملى ص73. 5 ) يادنامه علامه طباطبايى, به قلم جمعى از فضلا و دانشمندان ص53. 6 ) احياى تفكر دينى از استاد مطهرى. 7 ) مراجعه شود به لسان العرب, تاج العروس, مجمع البحرين, منجد الطلاب, واژه دين. 8 ) الميزان, ج8, ص299 به بعد. 9 ) براى آشنايى بيشتر با حقيقت دين نگاه كنيد به كتاب ((شريعت در آينه معرفت)) اثر استاد عبدالله جوادى آملى, مركز نشر فرهنگى رجإ ص242 ـ 93. 10 ) همان و روزنامه جمهورى اسلامى 16/2/1369 از حجت الاسلام والمسلمين هاشمى رفسنجانى, يادها و يادگارها از آيه الله جوادى آملى, ص73, يادنامه علامه طباطبايى, مهر تابان از علامه تهرانى. 11 ) علامه طباطبايى تفسير الميزان, ج8, ص299, اسماعيليان و ذيل آيه 19 آل عمران و ذيل آيه 30 روم. 12 ) ما ديدگاه علامه را درباره علم و دين و عقل و دين در دو مقاله مستقل آورده ايم كه به زودى تحت عنوان ((كلام جديد)) منتشر خواهد شد. براى آشنايى با بحث ((عقل و دين و رابطه آن با زمان و مكان)) به مقاله نگارنده تحت همين عنوان كه در مجموعه مقالات كنگره بين المللى بررسى مبانى فقهى امام خمينى ((نقش زمان و مكان در اجتهاد)) ج8, ص347 ـ 414 به چاپ رسيده است مراجعه كنيد. 13 ) الميزان, ج8, ص299, اسماعيليان. 14 ) همان و علامه طباطبايى, بررسى هاى اسلامى, ص35 و 36 به كوشش سيد هادى خسروشاهى, انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.