گزارش تكان دهنده از ميزگرد نظريه پردازان امريكايى براى تغيير نظام حكومتى ايران


اشاره:
شيطنت هاى مستمر شيطان بزرگ براى ملت عزيز, مبارز و انقلابى ايران تازگى ندارد و خداوند متعال نعمت عظيم شناخت دشمن را نيز به اين ملت خداجو ارزانى داشته است. به اميد آن كه اين عنايت, مستمر و جاويد باشد.
مطلبى كه در پى مىآيد نمونه اى از اين شيطنت ها و اعترافاتى است در خور توجه و حاكى از صلابت و نفوذناپذيرى ملت و دولت جمهورى اسلامى ايران در برابر امريكاى مستكبر.
اگرچه اين مطلب چندى پيش در روزنامه كيهان به چاپ رسيده ليكن نظر به اهميت موضوعات مطروحه و به منظور اطلاع بيشتر خوانندگان تقديم مى گردد. (واحد فرهنگى مجله پاسدار اسلام)

((اگر ايرانى ها آن قدر بى احتياط باشند كه پيشنهاد گشايش باب مذاكره با امريكا را بدهند, ما بايد با تمام وجود از اين پيشنهاد استقبال كنيم!))
اين مطلب را ادوارد شرلى يكى از مقام هاى سابق سازمان سيا در يك ميزگرد چهارنفره مى گويد: فصلنامه امريكايى خاورميانه در ميزگردى كه اخيرا با حضور 4 مقام امريكايى ترتيب داد, نظر آن ها را پيرامون اهميت روابط ايران و امريكا و تاكتيك هاى موثرتر براى استحاله و به سقوط كشاندن جمهورى اسلامى ايران جويا شد.
اين 4 نفر عبارت بودند از جفرى كمپ (رئيس برنامه هاى راهبردى در مركز مطالعات نيكسون), ادوارد شرلى (يكى از مقامات سابق سيا و تحليل گر و محقق فعلى) كنت تيمرمن (محقق) و پاتريك كلاوسون (رئيس تحقيقات موسسه سياست هاى خاور نزديك و واشنگتن) كه برخى از اين افراد در ماه هاى گذشته تحت عنوان گردشگر و پژوهشگر توانسته بودند به ايران سفر كنند. گزيده اى از اين ميزگرد تكان دهنده را كه باطن تحركات منافقانه و عمق شيطنت ها و خباثت هاى امريكا را بازگو مى كند, در پى مى خوانيد:
تيمرمن در آغاز اين ميزگرد مى گويد: رئيس جمهور خاتمى نيز با آيه الله خامنه اى و سپاه پاسداران هم صدا شده و از امريكا خواسته تا نيروهاى خود را از خليج فارس خارج كند. قصد آشكار رهبرى ايران, ايجاد يك سد عقيدتى در برابر امريكاست.
پاتريك كلاوسون مى گويد: جمهورى اسلامى يك خطر عقيدتى به حساب مىآيد كه نمى توان آن را سبك شمرد. ايران به عنوان يك خطر بالقوه, از لحاظ برد جغرافيايى منحصر به فرد است!
تيمرمن در مورد اين سوال كه سياست تحريم امريكا تا چه حد اعتبار دارد, اظهار مى كند: چه سياستى؟! اعتبار اين سياست زير سوال است. سعودىها سياست نزديكى به ايران را در پيش گرفته اند.
كلاوسون نيز در مورد قضيه انفجار ظهران و فقدان مدركى دال بر دخالت ايران تصريح مى كند: ايرانى ها توانايى قابل توجهى در استفاده از ابهامات و مخدوش كردن اوضاع دارند به طورى كه ديگر هيچ مدرك قاطعى دال بر شركت آن ها در عمليات تروريستى وجود نداشته باشد و حتى اگر مداخله آن ها اثبات هم بشود كارى مى كنند كه ما عليه آن ها تصميمى نگيريم!
تيمرمن در مورد اين سوال كه هدف نهايى امريكا در قبال ايران چه بايد باشد, معتقد است, ما با رژيمى سر و كار داريم كه به دليل مخالفت آن با منافع غرب, نمى توان بار ديگر آن را به جمع رژيم هاى دوست راه داد. ما بايد درصدد روى كار آوردن يك حكومت دموكراتيك به جاى حكومت روحانيت باشيم.
كلاوسون در برابر اين پاسخ تيمرمن مى گويد: نه, اين هدف[ تغيير رژيم ايران] خيلى اغراقآميز است. ما بايد فعلا به جلوگيرى از دستيابى ايران به سلاح هاى اتمى ادامه دهيم.
در اين گفت و گو, شرلى اظهار مى دارد: امريكا تا به حال اين توان را نداشته كه ايران را مهار كند و از طرف ديگر با گذشت زمان, سياست مهار كم كم فرسوده خواهد شد.
تيمرمن در اين زمينه تإكيد مى كند: بدترين سياست اين است كه ما از طريق معامله و ادامه تجارت با اين رژيم, آن را مشروع جلوه دهيم!
ما بايد از طريق تماس با مردم, به جاى دولت ايران مشعل دموكراسى و آزادى را روشن نگاه داريم!
كلاوسون نيز در خصوص سياست تحريم توضيح مى دهد: سياست بازدارندگى مانع از خوش بينى ما به تضادهاى درونى در ايران نمى شود همان طور كه در مورد شوروى عمل كرديم. ما مى توانيم با دولت ايران مذاكره داشته باشيم و در عين حال با صراحت نظر خود را در مورد نامشروع بودن و لزوم تغيير آن بيان داريم!
جفرى كمپ در مورد ناكامى سياست تحريم مى گويد: يك راه حل در قبال ايران, سياست مهار دوگانه بسيار خشن است اما مشكل اين جاست كه كسى با ما موافق نيست و تا زمانى كه حامى نداشته باشيم, نمى توانيم به اهداف خود دست پيدا كنيم. اعضاى شوراى همكارى خليج فارس و اتحاديه اروپا چنين حمايتى نكردند.
پس از اين بحث ها, بحث مذاكره مطرح مى شود. شرلى در مورد مذاكره با ايران مى گويد: اگر ايرانى ها چراغ سبز نشان مى دادند ما يك چشم بر هم زدن آن جا بوديم. اگر آن ها آن قدر بى احتياط باشند كه بخواهند پيشنهاد گشايش باب مذاكره را بدهند, خوب آن وقت ما بايد با از اين پيشنهاد با تمام وجود استقبال كنيم!
جفرى كمپ از مذاكره رسمى و فرهنگى دفاع مى كند: من از مذاكره در هر دو سطح فرهنگى و دولتى حمايت مى كنم اما شك دارم تماس رسمى بين ايران و امريكا صورت گيرد. ما طى 5 سال گذشته تلاش هاى جدى زيادى براى مذاكره به عمل آورديم اما از نظر آن ها تا زمانى كه دو طرف از شرايط مساوى برخوردار نباشند, امكان اين قضيه وجود نخواهد داشت, قاعدتا آن ها مى دانند كه ما مى خواهيم مثل برخورد نتانياهو با عرفات با فهرستى از موضوعات سلاح هاى اتمى و تروريسم و صلح خاورميانه وارد اتاق مذاكره شويم و ايرانى ها, اين را نمى پذيرند.
كلاوسون اظهار مى دارد: من كاملا قبول دارم كه نبايد انتظار داشته باشيم يك مذاكره رسمى بين دو دولت برقرار شود.
تيمرمن هم در مورد ديپلماسى غير رسمى به جاى ديپلماسى رسمى مى گويد: خيلى جالب خواهد بود اگر ما تحول مورد نظر در روابط را در پرتو مسابقات ورزشى دنبال كنيم!
كلاوسون در توضيح نظر خود اضافه مى كند: در مورد مبادلات فرهنگى بايد به امريكايى ها اجازه رفتن به ايران را داد و در امر صدور ويزا براى ايرانى ها نيز تسهيلاتى قائل شد.
جفرى كمپ به او پاسخ مى دهد: آقاى كلاوسون! خيلى داريد تند مى رويد. در راه اين هدف, موانع زيادى وجود دارد. شما از مردم امريكا به عنوان وسيله اى براى ايجاد روابط, انتظار زيادى داريد. اين سياست نتيجه اى در بر ندارد.
كلاوسون جواب مى دهد: اگر هدف فقط يك گفت و گوى رسمى بود, بله هدف شما درست است اما من هدف ديگرى دارم; هدف من القاى اين قضيه به مردم ايران است كه امريكايى ها دوستان شما هستند و دولت ايران مانع گفت وگوى شما با امريكايى هاست, سياست مذاكره با سياست تحريم كاملا سازگار است و تركيب اين دو سياست, از بسيارى جهات كارايى بيش ترى دارد. ما بايد نشان دهيم كه پذيراى روابط با مردم ايران هستيم اما با دولت ايران مخالفيم! من از يك گفت و گوى فرهنگى با ايران بيش تر حمايت مى كنم; امريكا بايد نظريه مبادله فرهنگى را با جديت هرچه تمام تر پى گيرى كند!
شرلى در زمينه شيوه مقابله با انقلاب ايران مى گويد: اجلاس سران كشورهاى عضو سازمان كنفرانس اسلامى در تهران, اقدامى از سوى ايران براى شكست تحريم هاى امريكا محسوب مى شد, كليد اصلى براى ايجاد يك تغيير بنيادين در سياست هاى ايران, از بين بردن خصوصيات انقلابى رژيم ايران است و اين فقط با تحريم اقتصادى به دست نمىآيد بلكه بايد نفوذ روحانيان از بين برود و عقايد انقلابى از درون تهى شود.
كلاوسون در مورد اين سوال كه: ((آيا از نظر شما فروش كالاهاى مصرفى امريكا به ايران مانعى ندارد)) مى گويد: از نظر من فروش كالاهاى مصرفى و به خصوص فروش كتاب ها, نوارهاى ويديويى و نشريات فرهنگى و مذهبى امريكايى به ايران خيلى هم خوب است! ما بايد علاقه به كالاهاى مصرفى امريكايى را در بين مردم عادى ايران رواج دهيم. ايران با خريد اين كالاها و مصرف كردن ارز خارجى خود, در واقع توانش را براى خريدهاى ديگر من جمله تسليحات از دست مى دهد.
شرلى: آن گاه متوجه مسايل نفت مى شود سوال اصلى اين است كه اگر ما روى صنعت نفت ايران فشار بياوريم, آيا اين فشار تا بدان حد كافى خواهد بود كه باعث برانگيخته شدن خشم مردم و سقوط رژيم ايران شود؟ آيا اين سياست باعث عدول رژيم انقلابى از سياست هاى ضد امريكايى خود خواهد شد؟ و تيمرمن در جواب او به وجه ديگرى اشاره مى كند:
اجازه دهيد كه بگويم كه اگر ايران تحريم نشود, آن وقت به مسير اصلى صادرات نفت و گاز درياى خزر به بازارهاى جهانى تبديل خواهد شد و ظرف ده سال, درآمد ناشى از توليد انرژى خود را دو برابر مى كند و هم چنين در جهان مشروعيت و اقتدار بيش ترى پيدا خواهد كرد. با لغو تحريم ها ما عملا ابرقدرت شدن ايران را در منطقه تضمين مى كنيم.
شرلى: به هر حال ما اگر نتوانيم تحريم هاى شديدى عليه رژيم اسلامى اعمال كنيم, طبيعتا سياست فرسوده سازى اين رژيم از لحاظ عقيدتى بايد براى ما جذابيت خاصى پيدا كند. اگر ما حالا تحريم ها را لغو كنيم, تجار و شهروندان امريكايى قبل از انتخابات رياست جمهورى بعدى ايران به تهران باز مى گردند و حضور آن ها تبديل به يك بحث داغ مى شود و فعاليت هاى سياسى را سرعت مى بخشد و در نهايت جامعه ايران را به يك جامعه مدنى واقعى! تبديل مى كند و مخالفين نيز تحمل مى شوند.
تيمرمن در پاسخ به اين سوال كه رژيم ايران چه كارى غير از ساقط شدن مى تواند انجام دهد, تا تحريم ها خاتمه پيدا كنند مى گويد: مسإله اين نيست كه تحريم ها خاتمه پيدا كند چون اين كار به معنى اين است كه ما مشروعيت جمهورى اسلامى را پذيرفته ايم و اين بدان معنى است كه رژيم اسلامى توانسته بعد از آن همه فعاليت براى صدور ارزش هاى انقلاب اسلامى به سراسر جهان, بدون مجازات رها شود. در واقع بايد اين احتمال را بدهيم كه رژيم قبل از لغو تحريم ها, سقوط كند!
جفرى كمپ نيز در مورد اين سوال كه ايران بايد چه تغييرى در سياست خود در قبال رژيم اسرائيل بدهد, مى گويد: آن ها بايد ياسرعرفات و دولت خودگردان را به عنوان تنها نماينده قانونى فلسطينى ها به رسميت بشناسند و اين به معناى آن است كه حمايت خود را از حماس و جهاد اسلامى سلب كرده و مشروعيت رژيم اسرائيل را پذيرفته اند.
تيمرمن هم ماهيت برقرارى رابطه را چنين توضيح مى دهد: برقرارى روابط به معناى ختم انقلاب است. زمانى كه ستون مبارزه با امريكا فرو بريزد, كل انقلاب فرو خواهد ريخت.
شركت كنندگان در اين ميزگرد آن گاه در قبال اين سوال كه ((آيا جناح مخالفى در ايران هست كه امريكا بتواند از آن حمايت كند)) دو نظر ارائه مى دهند. شرلى, كمپ و كلاوسون به اين سوال جواب منفى مى دهند اما تيمرمن مى گويد: بله, ما بايد از روحانى هاى مخالف رژيم ايران و از دموكرات هاى خواهان تغيير رژيم, حمايت سياسى و معنوى بكنيم اما حمايت مادى نمى توانيم و اما يك گروه خاص سازمان يافته مخالف وجود ندارد مگر اين كه تبعيدىها را حمايت كنيم كه ارزشش را ندارد.
تيمرمن مى افزايد: من فكر نمى كنم بدون تغيير رژيم, سفارت ما بازگشايى شود.
شرلى نيز تصريح مى كند: اگر نظام ولايت فقيه در ايران از هم بپاشد, آن وقت مى توان پذيرفت كه جمهورى اسلامى تغيير ماهيت داده و برقرارى روابط ممكن خواهد شد.
اين ميزگرد با اظهار اميدوارى مشترك براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى ايران پايان پذيرفته است!

پاورقي ها: