شكر نعمت


هر نعمتى كه خداى متعال به بندگانش عنايت مى فرمايد تكليفى را به همراه دارد و شكرى را اقتضا مى كند, اگر بندگانش شكر آن نعمت را به جا آوردند و از آن نعمت قدردانى كردند خداى متعال ضمانت فرموده كه نعمتش را افزايش دهد و اگر قدر آن نعمت را ندانستند ضمانتى براى بقاى آن نيست: ((و اذ تإذن ربك لان شكرتم لازيدنكم و لان كفرتم ان عذابى لشديد)) در اين آيه شريفه ((كفرتم)) در مقابل ((شكرتم)) است, منظور از كفرتم يعنى كفران نه كفر. نعمتى كه خداى متعال به ما مى دهد در مقابلش يا شكر است يا كفران, اگر قدردانى كرديم و از آن نعمت درست استفاده كرديم و براى تكامل خود از آن بهره گرفتيم; يعنى آن را در راهى كه مورد رضايت خداست صرف كرديم خداى متعال آن نعمت را زياد مى كند اما اگر قدر آن نعمت را ندانستيم اين نعمت در معرض زوال قرار مى گيرد. اين يك قاعده كلى الهى است كه در قرآن كريم بيان فرموده و هر روز در جهان ناظر و شاهد نمونه ها و مصاديق آن هستيم. در آغاز طلوع اسلام, جزيره العرب هم از نعمت هاى مادى محروم بود و هم از فرهنگ و تمدن و علوم و معارف, اميرالمومنين ـ سلام الله عليه ـ در نهج البلاغه وضع مردم را در زمان جاهليت و قبل از آمدن اسلام, اين گونه توصيف مى فرمايد:
((آب آشاميدنى شما شور و تلخ و فاسد بود, غذاى شما خشن و ناگوار بود, زندگى تان با دزدى و چپاول مى گذشت. در سرزمين شما تمدن و فرهنگ به چشم نمى خورد. هر روز طعمه دست يك درنده شكارگرى بوديد همسايگان شما مثل شكارچيان به سراغ شما مىآمدند و شما را در دام خود مى انداختند. نه از نعمت هاى مادى بهره مند بوديد نه عزت و شوكتى در جهان داشتيد نه علوم و معارفى داشتيد. خداى متعال به بركت اسلام همه چيز به شما داد و نعمت هاى جهان از اطراف به سوى شهرهاى شما سرازير شد. دولتى تشكيل داديد كه در مقابل آن بزرگ ترين دولت هاى جهان (قيصرهاى روم و كسراهاى ايران) خاضع شدند. سرزمين شما محل پخش علوم و معارف شد.))
مورخان نقل كرده اند در مكه قبل از اسلام دوازده نفر بودند كه خواندن و نوشتن مى دانستند, از چنين سرزمينى آن چنان تمدن درخشانى ساخته شد كه تمام دنيا را مرهون علوم و معارف خود كرد. امروز مورخان اروپا اعتراف مى كنند كه تمدن ما مديون تمدن مسلمين است كه بعد از جنگ هاى صليبى با آن آشنا شديم. منشإ پيشرفت هاى علمى و صنعتى غرب علومى است كه يا در شرق اسلامى بعد از جنگ هاى صليبى فرا گرفتند يا به وسيله مسلمانانى كه به اسپانيا رفتند و آن جا را تصرف كردند.
اسلام اين همه نعمت به مردم جزيره العرب داد اما آيا قدر آن را دانستند؟ آن پيامبرى كه اين همه شرافت و عزت براى آنان آورده بود و بقاى عزتشان را در رهبرى خاندان عصمت و طهارت معرفى كرده بود بعد از وفات پيامبر, همه چيز را فراموش كردند. سفارشاتى كه پيامبر اكرم درباره تمسك به عترت و پيروى از اهل بيت كرده بود به دست فراموشى سپرده شد, به جاى وحدت, پراكنده شدند و به جاى رعايت احكام و حدود اسلامى هواهاى نفسانى غالب شد. بعد از وفات پيامبر ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ طولى نكشيد كه دستورهاى اسلام يكى پس از ديگرى به دست فراموشى سپرده شد. عدالت, مساوات و اخلاق اسلامى به تدريج كم رنگ گرديد و حكومت اسلامى در زمان بنى اميه جانشين حكومت قيصرهاى روم و سلاطين ايران شد. يعنى يك دربار طاغوتى با همه ويژگى هايى كه يك دربار كفر آميز داشت براى سلاطين بنى اميه و بعد بنى عباس درست شد.
نتيجه اين كفران ها اين شد كه مركز حكومت اسلامى كه مركز نشر علوم و معارف و محل قدرت بزرگ ترين دولت هاى جهان بود كم كم دوباره به يك جاهليت ديگرى بازگشت. امروز مى بينيد محل طلوع اسلام يعنى بلاد حجاز با آن همه بهره مندى كه از وحى و علوم اسلام مى بايست داشته باشد و با آن همه ذخاير و منابع طبيعى كه خدا به آن ها داده كه بزرگ ترين معادن نفت دنيا در اختيارشان است نه از نظر ظاهرى عزت و رفاهى دارند و نه از نظر باطنى داراى شرف و معنويتى هستند, چرا؟ چون شكر نعمت خدا را به جا نياوردند و دستورهاى او را فراموش كردند. عدل اسلامى را به حكومت طاغوتى, بدل ساختند و به نام اسلام به برادر كشى پرداختند.
در اين چند دهه اى كه آل سعود بر عربستان مسلط شدند چقدر مسلمانان به دست آنان كشته شدند و چه شهرهايى مورد صدمه و آسيب جدى قرار گرفت, آنان شهرهاى عراق, نجف و كربلإ را ويران كردند و به دور مشاهد مشرفه آب بستند و آن ها را خراب كردند, جواهراتى كه آن جا بود همه را ربودند و مردم آن جا را به بهانه اين كه مشرك اند, كشتند.
خلاصه اين كه آن عزت تبديل به اين ذلت شد چون قدر نعمت خدا را ندانستند.

شكر نعمت اسلام و انقلاب اسلامى
امروز ملت مسلمان ايران به بركت رهنمودهاى حضرت امام خمينى ـ قدس سره الشريف ـ و به بركت خون هاى پاكى كه در راه اعتلاى اسلام نثار كرد در دنيا عزت يافت. ايران روزگارى لقمه اى بود در دست استعمارگران اما امروز تبديل به مركز قدرتى شده كه باعث افتخار اسلام است. امروز سياست مداران جهان مى ترسند كه ايران دومى در جهان به وجود آيد, چرا با حزب اسلامى الجزاير مخالفت مى كنند, مگر اين حزب با دمكراسى و با انتخابات آزاد حركت نكرد, چرا انتخاباتشان را لغو كردند؟ چرا تمام دنيا به لرزه آمده كه يك حزب در الجزاير پيروز شده است؟ روز اولى كه حزب اسلامى پيروز شد اسرائيل گفت: اگر اين حزب به حاكميت برسد ايران دومى در دنيا پديد خواهد آمد.
اين عزتى كه امروز خداى متعال به مردم مسلمان اين كشور عنايت فرموده در سايه فداكارىهايى است كه براى اسلام كرده و از جان و مال و عزيزان اش مايه گذاشته تا اسلام پيروز شود. آن ها راه درست خود را پيمودند و به لقاى الهى پيوستند, يك وظيفه اى هم ما ـ كه اخلاف آن ها هستيم ـ داريم و وظيفه ديگرى هم ساير مسلمان هاى دنيا. ما وظيفه داريم راه شهداى خود را ادامه دهيم و جز به برقرارى اسلام به هيچ چيز رضايت ندهيم و از فرصتى كه پيش آمده براى نشر معارف اسلامى در جهان استفاده كنيم. اما ساير مسلمين جهان هم وظايفى دارند. اولين وظيفه اشان اين است كه به هر شكلى مى توانند از انقلاب اسلامى حمايت كنند. ديگر اين كه سعى كنند مشابه اين انقلاب را در كشورهاى خود به وجود آورند. البته ما نمى خواهيم شكل انقلاب خود را به ديگران ديكته كنيم, مسلمانان ديگر كشورها بايد به روشى كه متناسب با شرايط جغرافيايى, اجتماعى و سياسى كشور خودشان هست, در احياى اسلام بكوشند. طبيعى است در ديگر كشورهاى اسلامى شرايط به سادگى فراهم نمى شود, در بعضى از آن ها اكثريت با مسلمانان نيست, در برخى جاها هم فقط اكثريت عددى با مسلمانان است, اما قدرت و توان علمى, سياسى و اجتماعى در دست ديگران است. در بعضى نقاط ديگر, در ظاهر اكثريت با مسلمانان است و قدرت هم به دست آن ها است, اما اسلام, صورى و ظاهرى است به فرمايش امام راحل ـ رضوان الله عليه ـ اسلام امريكايى. اخيرا شايد شنيده باشيد يكى از سياست مداران امريكا گفته بود ما با حكومتى كه مبتنى بر اسلام باشد مخالفتى نداريم, سال ها است در عربستان حكومت اسلامى وجود دارد و با ما هم همكارى دارد.
آن چه از آن مى ترسند اسلامى است كه در ايران وجود دارد, يعنى اسلام واقعى اسلام قرآن, و به فرمايش امام راحل اسلام ناب محمدى.

راه هاى موثر تبليغ اسلام و گسترش انقلاب
براى فراهم كردن گسترش و پيروزى اسلام در يك سرزمين, اولين كار فعاليت فرهنگى است. در كشورهايى كه مسلمانان بيدار و متعهد در اقليت اند نه با مبارزات سياسى و از راه انتخابات مى توانند پيروز شوند و نه از راه مبارزات نظامى. در جاهايى كه با مبارزه هاى سياسى پيروز شده اند مى بينيد چه به سرشان آورده اند؟ در الجزاير مبارزات سياسى بود يك دانه فشنگ هم شليك نكردند يك عمل ارعابى و تروريستى هم انجام ندادند, اما چرا تمام دنيا اين انتخابات را باطل كرد؟ چرا به چه منطقى؟ مگر دموكراسى غير از اين بود؟ آن ها نه تنها اين را دموكراسى نمى دانند بلكه مى گويند اگر اين انتخابات پيروز شود, مرگ دموكراسى است. عجيب است, مگر دموكراسى شاخ دارد؟ مردمى در انتخابات شركت كرده و رإى داده اند, آيا اين غير از دموكراسى است؟ چرا پيروزى مسلمانان موجب مرگ دموكراسى است؟ چون اسلام زنده مى شود! اما آن چه مستكبران به هيچ وجهى نمى توانند با آن مبارزه كنند اسلامى است كه در دل هاى مردم نفوذ مى كند, اين روش تبليغ اسلام را نه با زور اسلحه مى توانند سركوب كنند و نه با توطئه هاى سياسى مى توانند از بين ببرند, دل اشخاص فقط در اختيار خودشان است. پس اولين كارى كه ما به عنوان يك فرد مسلمان و ملتزم به مسووليت هاى اسلامى بايد انجام دهيم اين است كه از راه فعاليت هاى فرهنگى فكر اسلامى را در جهان گسترش دهيم.
راه ديگر تبليغ اسلام و به عبارت ديگر, وظيفه مهم تر ما خودسازى و تربيت روح و تهذيب اخلاق است. سعى كنيد هر روز از روز قبلى به اسلام وفادارتر باشيد. هر روز بيش تر از روز قبل دستورهاى اسلام را رعايت كنيد اگر خداى نكرده اشتباه و لغزشى در زندگى تان بوده سعى كنيد جبران كنيد و خود را به اعمال صالح عادت دهيد و دلتان را نورانى و ارتباطتان را با خدا تقويت كنيد. اگر شما بخواهيد براى پيشرفت اسلام فردى موثر و موفق باشيد بايد رابطه قلبى خود را با خداى جهان تقويت كنيد; به عنوان مثال لامپى كه با مركز توليد انرژى ارتباطى دارد با يك سيم باريك در يك حد محدودى مى تواند از آن نور مولد برق استفاده كند, اما اگر بخواهيد استفاده بيش تر باشد بايد كابل هاى قوىترى به كار گيرند تا ارتباط بيش تر باشد همه ما كم يا زياد, ارتباطهايى با مركز قدرت جهان و با خداى متعال داريم بايد سعى كنيم هر روز اين ارتباط قوىتر باشد تا قدرت علمى و روحى و معنوى ما افزون تر گردد و بهتر بتوانيم در اين دنياى توفانى خود را حفظ كنيم و ديگران را هم نجات دهيم. اين قدرت در سايه ارتباط با خدا حاصل مى شود.

چگونگى ارتباط با خدا
ارتباط با خدا يعنى چه؟ چگونه ارتباط با خدا برقرار كنيم؟ با عمل كردن به دستورات خدا و با توجه قلبى به خداى متعال. با ياد خدا. ((اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكره و عشيا)) سعى كنيد هميشه در دلتان يك ارتباط قلبى با خدا باشد. چطور وقتى شما به كسى محبت شديد داريد هميشه در دلتان يك يادى از او هست. فراموش اش نمى كنيد. سعى كنيد هميشه در هر حالى يادى از خدا بكنيد, او محبوب شما است, ولى نعمت شما است, او به شما از هر كس نزديك تر است, او شما را بيش از هر كس دوست مى دارد. چرا شما با او دوست نباشيد؟ چه كسى بهتر از او براى دوست داشتن و كمك كردن پيدا مى كنيد؟ اوست كه در هر حال مى تواند شما را از جهل و عجز و سقوط نجات دهد. پس رابطه خود را با او تقويت كنيد, آن چنان باشيد كه اگر ياد خدا از دلتان برود گويا يك گوهر گران بهايى را گم كرده ايد. اگر يك گوهر قيمتى را گم كنيد چقدر ناراحت مى شويد؟ اگر يك وقت ديديد دلتان از خدا غافل شده احساس كنيد يك گوهر گران بهايى از دست شما رفته است. با فراموش كردن خدا انسان در معرض هرگونه سقوطى قرار مى گيرد و شيطان بر آدم مسلط مى شود. تا ياد خدا در دل هست وسوسه هاى شيطانى راهى پيدا نمى كند, اما وقتى خدا فراموش شد و به جاى آن هوس, تمايلات حيوانى, خودخواهى, خودپسندى, تكبر و غرور و ساير هواها و هوس ها آمد آن وقت است كه انسان در معرض هرگونه سقوط و لغزشى قرار مى گيرد. دلى كه ياد خدا در آن نباشد به جايى مى رسد كه از هر حيوانى پست تر مى شود. آيا صحيح است كه انسان وجود ارزنده خود را آن چنان پست كند كه از هر حيوانى پست تر شود؟ براى جلوگيرى از چنين سقوطى يك راه وجود دارد و آن ارتباط بيش تر با خداست.

نماز; راه ارتباط با خدا
نماز يكى از بهترين راه هاى ارتباط با خدا است. اين عبادت, رابطه ما را با حضرت حق, قوىتر مى كند و ظاهر و باطن ما را از آلودگى ها پاك مى كند. شما اگر بخواهيد به ديدار يك شخصيت محترم برويد چگونه خودتان را مهيا مى كنيد؟ لباس كثيف نباشد, بدن بد بو نباشد, با احترام و ادب برويد. وقتى مى خواهيم در حضور خدا هم برويم بايد اين شرايط را رعايت كنيم. آلودگى گناه, بدن و روح را متعفن مى كند, چگونه در پيش گاه الهى مى خواهيم حاضر شويم در حالى كه زبان و دل ما آلوده به گناه است و بوى تعفن از قلب و روح ما به مشام ملائكه مى رسد. آيا دوست داريد در مجلسى حاضر شويد كه اهل آن مجلس از بوى بد بدن و دهان شما ناراحت شوند؟ اگر در مجلسى مىآييد و دوست داريد كه طورى نباشد كه وضع شما زننده باشد. در پيش گاه الهى هم كه حاضر مى شويم اول بايد از گناهانمان استغفار كنيم. آلودگى هاى قلبى و روحى را از خودمان دور كنيم تا ملائكه الله از ما متإذى نشوند. كسى كه با زبانش گناه مى كند قلب و روحش بد بو و متعفن مى شود, ملائكه از ديدنش و از شنيدن حرف هايش ناراحت مى شوند, خداى متعال به چنين كسى نظر رحمت نمى كند.
در نماز اگر دلمان متوجه امور دنيا شود و فكر هوس هاى زندگى مان باشيم مثل اين است كه به خدا پشت كرده ايم, اگر دوستى به ملاقات شما بيايد, وقتى وارد اتاق مى شود پشت اش را به شما بكند ناراحت نمى شويد؟ آيا اين بى ادبى نيست؟ كسى كه نماز بخواند و دلش متوجه چيزهاى ديگر باشد يعنى دلش را از خدا گردانده و به حضرت حق, پشت كرده است. سعى كنيم عبادت ها را درست و با كيفيت خوب انجام دهيم. از گناهان استغفار نماييم و با حضور قلب, معطر, مسواك زده با سجاده و مودب در پيش گاه خدا بايستيم. به نماز اهميت دهيد تا بهتر از آن استفاده كنيد. هر قدر ما بيش تر به عبادت خدا اهميت دهيم رابطه مان با خدا قوىتر مى شود. رابطه با خدا به وسيله اسباب ظاهرى حاصل نمى شود بلكه از راه دل است.
پاورقي ها: