حمله و ضد حمله فرهنگى غرب


حمله استكبار جهانى به سركردگى شيطان بزرگ بر فرهنگ اسلام و كيان مسلمين, واقعيتى است كه از گفتار و نوشتار فراتر رفته و به صورت يك جنگ تمام عيار رخ نموده است. اين صفآرايى و هجوم, هرچند ريشه هاى عميق تاريخى دارد و كينه ارتجاع مسيحيت و يهوديت غرب نسبت به مسلمانان پيشينه اى است ـ كه به صدها سال قبل و قرون وسطاى مسيحى باز مى گردد ـ اما به دليل ظهور مجدد اسلام كفرستيز و ستم سوز در صحنه بين الملل پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران, و به مخاطره افتادن جدى منافع نامشروع امپرياليسم و صهيونيسم, حادتر از گذشته در فضاى تبليغى و فرهنگى و… چهره نموده و هر روز بعد تازه ترى مى گيرد تا بدان جا كه جداى از فعاليت هاى آشكار و پنهان و مستقيم و غير مستقيم امپرياليسم امريكا و متحدانش در اين مصاف, شيطان بزرگ بودجه ويژه اى را براى اخلالگرى و براندازى نظام و تهديد ارزش هاى اسلامى تخصيص داده و بدين منظور كانال راديويى مخصوصى را دائر كرده است تا به عمليات تخريبى و جنگ تبليغى خود بر ضد ايران اسلامى ادامه دهد.
و به طور خلاصه استراتژى دشمنان ما امروز, در تهاجم فرهنگى با ساز و برگ سازمان يافته اى, به منظور دگرگون سازى ارزش هاى اسلامى تبلور يافته است. ديويد كمپ يكى از مإموران سيا و رابط اين سازمان با برخى گروه هاى ضد انقلاب مى گويد: ((مهم ترين حركت در جهت براندازى جمهورى اسلامى تغيير فرهنگ جامعه فعلى ايران است و ما مصمم بر اين هستيم)).

چرا موضع انفعالى ؟
حال سخن اين است كه اگر واقعا حمله دشمن جدى است, چرا ما موضع انفعالى بگيريم و به انتظار حملات ديگرى باشيم تا آن گاه به مقابله بپردازيم؟ در جنگ بايد تهاجمى عمل كرد, نبرد انفعالى بازنده است. آن گاه كه دشمن چنگ و دندان نشان مى دهد و صريحا اعلام خصومت مى كند و با تبليغات زهراگين و تحريف واقعيات و تهمت و افترا و مسخ حقايق و نشر اكاذيب و ترويج فساد و ابتذال و اجيرسازى عناصر ضدانقلاب و فراريان در قالب فرهنگى و غير فرهنگى و رسانه اى و مطبوعاتى خارجى و بعضا داخلى و هزار افسون و نيرنگ ديگرى به ميدان آمده است, ما كه آن همه واقعيت هاى عينى و ملموس از جنايت ها و انحراف ها را در گذشته و حال از دشمن سراغ داريم و مى توانيم بدان وسيله بر جبهه كفر و استكبار حمله بريم, چرا از آن بهره نگيريم؟ سوژه هاى رسوايى غرب, به ويژه شيطان بزرگ آن قدر زياد است كه به كند و كاو زيادى هم نياز ندارد و كافى است پاره اى اسناد و آمار اخبار و گزارش ها را از زبان خودشان بگيريم و از اين سوژه ها سلاح تبليغى فراهم آوريم و بر فرهنگ غربى و شيطنت ها و خيانت هاى سردمدارانش كه بخش عمده آن در خط مشى نظام امريكايى تجسم يافته است, بتازيم و براى نسل ها روشن كنيم كه غرب با سلاح تكنولوژى و جنگ روانى مى خواهد ديگر كشورها و ملت ها و مسلمانان و استكبار ستيزان و آزادىخواهان را تحقير كند, و در صحنه جهانى متهم سازد و خود را از همه عيب ها, كاستى ها و ضد ارزش ها مبرا جلوه دهد!! و ابتذال اخلاقى خود را بر ما تحميل نمايد و با روحيه تفرعن و سلطه جويى كه خصلت نژاد غربى است بر ديگران بتازد, در حالى كه نقاط ضعف و عقب ماندگى غربى ها در عالم انسانيت و اخلاق و ادب و فرهنگ و خيانت هايشان بر ملل محروم, از جمله مسلمانان جهان بدون مبالغه و اغراق مبرهن است و امروزه نيز همان اخلاق و توحش قرون وسطايى را به شيوه نوين باز مى گويد كه اين بار در سايه تكنولوژى و تفوق در دانش تجربى و علوم ارتباطى ظهور نموده است. بايد پذيرفت آن چه به عنوان فرهنگ و تمدن غربى از آن ياد مى شود, در بعد انسانى سرابى بيش نيست و تشنه كامان را سيراب نمى كند.

غرور غرب را بايد شكست!
افشاى چهره غرب و باز كردن مشت تمدن و فرهنگ غربى و بيدار ساختن نسل هاى امروزى, به ويژه مسلمانان جهان, يك تكليف است بر دانشمندان, محققان, صاحبان قلم و بيان و رهبران دل سوز و آنان كه به هر نوع بتوانند در اين ضد حمله, سلاح تبليغى به دست گيرند وبه جبهه مصاف آيند.
حقيقت اين است كه ما در اين ميدان كوتاه آمده و انفعالى عمل كرده ايم و از اطلاعات و امكانات و اسناد و اخبار و فضاى تبليغى و سوژه هايى كه مى توانسته ايم بهره بگيريم, استفاده نكرده ايم. شرق اسلامى زخم هاى كهن و عميقى را از تيغ زهراگين غرب بر پيكر دارد و تاريخ تهاجم هاى غربى ها را در گذشته تاريخ ما هم چون قتل عام اندلس و جنگ هاى صليبى ها و آتش زدن كتابخانه ها و نابودسازى ميراث فرهنگى اسلام در عمليات تبشيرى و تنصيرى و اهانت هايى كه گروهى از شرق شناسان و رهبران مسيحى و يهودى نسبت به مقدسات اسلام داشته اند و امروزه نيز از اين نظريه ارتجاعى حمايت مى كنند و نفرت شرق اسلامى را از غرب تعميق مى بخشند, مورخان منصف اروپايى نيز اين را قبول دارند.
دكتر گوستاولوبون مستشرق مسيحى فرانسوى, در كتاب تاريخ تمدن عرب و اسلام مى گويد: ((رفتار شرمآور ما به مشرقى ها اين حق كامل را مى دهد كه نسبت به ما اظهار تنفر كنند)).(1)
علاوه بر آن جناياتى كه هم اكنون در صحنه هاى مختلف فرهنگى, سياسى, اقتصادى و نظامى, نسبت به مسلمانان و محرومان جهان در حال شكل گيرى و جريان است كه بر هيچ فرد آگاهى پوشيده نيست. بر اين ها بايد افزود انحطاط اخلاقى و انسانى و اعتقادى غربى و منجلاب فسادى را كه هم اكنون غربى ها در آن غوطه ورند و آن را به كشورهاى ديگر صادر مى كنند, اين ها نبايد زير زرق و برق تكنولوژى و دانش تجربى و بوق هاى تبليغاتى و بزرگ نمايى هاى غرب, بر غرب باوران و غير آن ها پنهان بماند.
به طور خلاصه, اعتقاد ما اين است كه هيولاى تمدن غربى و ابهت سلطه جويى اش بايد شكسته شود و تنفر از اين گونه اعمال منفى غرب تعميق گردد و به صورت يك فرهنگ درآيد تا بتوانيم به عقده حقارت چندين صد ساله خويش پايان دهيم.

مبارزه با غوغا سالارى غرب
غربى ها ساليان دراز كوشيده اند با استعمار امت مسلمان و تحقير آن ها, سيطره خود را در زمينه هاى سياسى, اقتصادى و نظامى بگسترانند و نقطه آغازش همان هجمه فرهنگى بوده است و امروزه امريكا كه ادعاى ژاندارمى جهان را دارد و خواب و خيال سردمدارى نظم نوين جهان را در سر مى پرورد, با اين دكترين عمل مى كند. در حالى كه اگر به عمق مسائل غرب, به ويژه امريكا بنگريم, خواهيم ديد نظام هاى استكبارى اينك در برابر تجلى پرصلابت اسلام آن چنان زبون و بى چاره شده اند كه قابل تصور هم نبوده است و اين خود نويد دلگرم كننده اى است براى ملت هاى تحقير شده و در بند كه از هياهو و غوغاسالارى تبليغاتى اين رژيم ها نهراسند. حضرت امام خمينى ـ سلام الله عليه ـ بنيان گذار نهضت مقدس اسلامى و پرچم دار بيدارى مسلمانان در عصر حاضر كه اسطوره شكست ناپذيرى ابرقدرت ها را براى هميشه پوچ و بى ارزش ساخت در وصيت نامه سياسى ـ الهى خود اين حقيقت را براى نسل ها مورد تإكيد قرار دادند تا آيندگان نيز از اين ببر كاغذى بيم ناك نباشند و خود را در برابر مستكبران حقير نسازند كه: ((ان كيد الشيطان كان ضعيفا)). ايشان فرمودند:
((كدام افتخار بالاتر و والاتر از اين كه امريكا با همه ادعايش و همه ساز و برگ هاى جنگى اش و آن همه دولت هاى سرسپرده اش و به دست داشتن تمام رسانه هاى گروهى در مقابل ملت غيور ايران در كشور بقيه الله ـ ارواحنا لمقدمه الفدإـ آن چنان وامانده و رسوا شده است كه نمى تواند به كه متوسل شود و رو به هر كس مى كند جواب رد مى شنود و اين نيست جز به مددهاى غيبى حضرت بارى تعالى ـ جلت عظمته ـ كه ملت ها را به ويژه ملت ايران اسلامى را بيدار نموده و از ظلمات ستم شاهى به نور اسلام هدايت نمود.))(2)
انديشه حضرت امام راحل, براى هميشه بايد نصب العين ما باشد و گول وسوسه هاى خناس ها را نخوريم و از هجمه و هياهوى تبليغاتى قدرت هاى تجاوزگر نهراسيم كه جهان امروز با گذشته تفاوت بسيار دارد و روزگار خودباختگى در برابر بيگانه سپرى شده و زمان به عقب برنمى گردد.

خودباورى در ضد حمله
بارى در ضد حمله فرهنگى غرب و ام الفساد قرن امريكا, بايد تلاش بر اين باشد كه خود را باور كنيم, اعتماد به نفسمان را بيش از پيش تقويت نماييم, حقارت دشمن و ميان تهى بودن طبل تبليغاتى اش را برملاسازيم و به نسل جوان بباورانيم كه تمدن غرب در سراشيبى انحطاط است, چرا كه از ارزش هاى الهى و انسانى بريده و چون لانه عنكبوت بى ثبات و آسيب ناپذير است. بايد همان گونه كه حضرت امام به ما آموخت, صولت و ابهت غرب را بشكنيم و چهره غرب و غرب زدگان را افشا كنيم و انديشه رابطه با امريكا را كه چالش عميقى است بر سر راه عزت اسلامى و ارزش هاى الهى از سر بيرون كنيم, چرا كه هر كجا روياى اين ابليس آدم رو, ديده شود, ذلت و نكبت, بردگى و اسارت, چپاول و غارت, ويروس فساد و فحشإ و ايدز و الكل و اعتياد و استعمار و استثمار را با خود همراه دارد. تاريخ حضور امريكا در جاى جاى جهان از ويتنام و فيليپين گرفته تا خاور ميانه و گذشته ايران ستم شاهى, جز صدور فساد و ده ها هزار نوزاد نامشروع و عقب ماندگى وابستگى و چپاول و غارت را در خاطره ها ضبط نكرده است. نمونه آن جريان كاپيتولاسيون در ايران گذشته و نفوذ امريكايى ها و اسرائيلى ها زير چتر امريكا در شريان هاى كشور ما در رژيم پيشين و ترويج فساد و فحشا و مسخ هويت ملى و اسلامى كشور در آن روزگار سياه و ابتذال اخلاقى نسل ها و پسران و دختران زير لواى آزادى و امثال آن است و موارد ديگر كه در مناسبتى ديگر بايد مطرح شود.
بارى, طرف مقابل ما در ضد حمله فرهنگى از يك سو, غرب به معناى عام كلمه است كه بايد به هوش باشيم و كلاه سرمان نرود و فرهنگ مبتذل غربى را باور نكنيم و توطئه هايشان را در حمايت از دشمنان اسلام در ماجراى سلمان رشدى (كه هنوز هم سرلوحه شعار و مذاكرات خارجى هاست) و پناه دادن به عناصر فرارى ضد انقلاب و تروريست ها را در حافظه نگهداريم و به رياكارىهايشان در خصوص گشودن باب مذاكره ميان ملت ها و فرهنگ ها, دل نسپاريم كه به قول ((رژه گارودى)) فيلسوف مسلمان فرانسوى: ((ادعاى غرب مبنى بر اين كه باب مذاكره و محاوره را ميان ملت ها و فرهنگ ها گشوده ادعاى كاذبى بيش نيست, زيرا آن ها باب بحث و مذاكره واقعى با اسلام را مسدود كرده و اصرار مى ورزند كه از اسلام چهره اى زشت ارائه دهند و اين خود نوعى مبارزه و هجوم عليه ارزش هاى اسلامى است.))(3) و ما خود ديديم كه محاكم فرانسوى با همين محقق مسلمان در دادگاه هاى فرمايشى صهيونيستى چگونه عمل كردند!
خلاصه آن كه استعمار را اگر از در برانى از پنجره وارد مى شود و تنها به سود خود مى انديشد و با اخلاق انتفاعى عمل مى كند نه اخلاق انسانى. و از سوى ديگر با امريكا و كارگزاران سياست هاى صهيونيستى اش كه در بينش و سياست خود ذره اى تغيير ماهيت نداده و نخواهد داد و از گرگ طمع چوپانى نبايد داشت.

امريكا بزرگ ترين صادر كننده فساد
هر چند جوامع غربى عموما به نوعى دست خوش فساد و ابتذال اخلاقى اند, اما در اين ميان امريكا مقام اول را دارد و فراورده هاى ضد اخلاقى خود را به جهان صادر مى كند. اعتراف به اين مطلب را از زبان ديگران مى شنويم. ژان پل دوم, رهبر كليساى كاتوليك طى سخنرانى در نيويورك گفت: ((متإسفانه امريكا به گورستان ارزش هاى انسانى تبديل شده و اين فاجعه جبران ناپذير است.))(4) نظير اين سخن (را اسقف اعظم كليساى) كاتوليك اتريش درباره امريكا مى گويد (به نقل از واشنگتن پست) وى گفت: ((اروپاييان را خطر تقليد از فرهنگ امريكايى تهديد مى كند!)) از ديدگ(5)ان اين دو رهبر مسيحى, مرداب فساد و ابتذال امريكا است و آن را به جهان صادر مى كند.
هم چنين مجمع ملى فرانسه اخيرا از احتمال سرايت خشونت ((نوع امريكايى)) (مانند قتل در دبستان ها و دبيرستان ها به وسيله دانش آموزان مسلح) به فرانسه اظهار نگرانى شديد كرده است.(6)
جمعى از نويسندگان روسيه نيز در نشستى در مسكو به منظور بررسى تهاجم فرهنگى غرب اين موضوع مورد توجه قرار داده اند و فرهنگ غربى را به سر كردگى امريكا مسئول مسخ دستاوردهاى فكرى و تاريخى اين كشور دانسته اند. يكى از نويسندگان, بدونتى بدروف, نويسنده نامدار روسيه هشدار داد كه غرب به سركردگى امريكا جنگى اعلام نشده را عليه فرهنگ سنتى روسيه آغاز كرده است. بدروف هشدار داد تهاجم و مسخ فرهنگى نوع علنى و بديهى نقض حقوق بشر است و بايد با آن به طور پى گير مبارزه كرد. وى در حاشيه اين نشست به خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران گفت: ((تجربه حفظ اصالت هاى فرهنگى در ايران نشان داد كه هر كشورى مى تواند ضمن توجه به توسعه, فرهنگ خود را نيز حفظ كند, بدروف تإكيد كرد انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى پيروزى معنويت بر فساد بود و از اين حركت مى توان به عنوان الگويى براى مقابله با تهاجم فرهنگى غرب استفاده كرد.))(7)
مانند اين اعتراض را نسبت به نفوذ و حضور فرهنگى امريكايى از زبان چينى ها مى شنويم:
هوخونك بين, معاون كميسيون انضباطى حزب كمونيست گفت: ((از زمانى كه حضور كشورهاى غربى در چين افزايش يافته است, فساد نيز در اين كشور به سرعت رشد كرده است.))(8)
شواهد و اعترافات و اعتراضات از اين دست بيش از آن است كه در يك مقال بگنجد. اين ها نمونه اى است از آن چه خود غربى ها و ديگران درباره فساد غربى و سرچشمه امريكايى آن گفته اند. با اين كه مى دانيم جوامع اروپايى و كمونيستى نيز دست خوش فساد و انحراف و انحطاطاند و حساسيتى در مسائل اخلاقى ندارند. حال كه ديگران چنين قضاوتى نسبت به نفوذ فرهنگ و اخلاق امريكايى دارند, ما كه به عنوان مسلمان براى حفظ اصالت ها و ارزش هاى اسلامى بهاى سنگينى پرداخته ايم و صدها هزار شهيد گران قدرمان به پاى اسلام قربانى شده اند, چه مقدار بايد روى نفوذ فرهنگ بيگانه حساسيت داشته باشيم؟ متإسفانه برخى افراد با اين مسئله مسوولانه برخورد نكرده و حساسيتى نشان نمى دهند.

سخنى با خودىها!
آن چه در اين مقال مورد تإكيد است اين كه: ضد حمله فرهنگى مانند هر جنگ و نبرد ديگر سلاح و ابزار خود را مى طلبد, كه بايد فراهم آيد. رسالت خدا انديشان و خودباوران كه خدا و مصلحت خلق را در نظر دارند اين است كه ضمن دفاع از ارزش هاى اسلامى و كيان ملى خود, در مصاف با حملات دشمن نقطه ضعف ها, خيانت ها, ترفندها و توطئه هايش را افشا كنند و دگر انديشان و بيگانه باوران را از خواب گران بيدار سازند. تا آنان كه هنوز هم خودباخته ديگران اند به خود آيند و به دامن دشمنان كينه توز پناه نبرند و عزت دينى و ملى خود را به پاى دجال هاى زمان و اهريمنان زمين قربان نكنند كه سوداگرى پست تر و زيان بار تر از اين در تصور نمى گنجد و تاريخ درباره آنان قضاوت خواهد كرد.
هم چنين از تذكر يك نكته به ياران انقلاب غفلت نكنيم و آن اين كه
زمان شناسى كه در روايات ما بر آن تإكيد شده است ايجاب مى كند حوادث زمان, توطئه هاى دشمنان و حساسيت وضعيت خاص كشور و سرنوشت اسلام و ميهن اسلامى را كه در محاصره دشمنان از چهار سوى است, نيكوتر از اين در نظر گيرند. آگاهان, انديشمندان, عالمان در هر لباس و موقعيت, خطر حملات دشمن را در جبهه فرهنگى و ساير جبهه ها به درستى درك كنند و نيرويى را كه بايد در مصاف با خصم ددمنش به كار گيرند, صرف نابودى يكديگر نكنند و در كشمكش هاى جناحى و موضع گيرىها خوراك تبليغاتى براى دشمن فراهم نسازند و داستان آن عقاب را به ياد آورند كه پيكان هدف گيرى شده به سوى خود را از پر خود ديد, و به قول ناصر خسرو:
چون نيك نظر كرد, پر خويش در آن ديد
گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست
اين آزمايش الهى و تاريخى است براى انديش مندان, محققان و نويسندگان ما و آيندگان نيز درباره آن داورى مى كنند و محكمه عدل الهى در آخرت به انتظار است.
((والله إشد بإسا و إشد تنكيلا)).(9)

پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) تاريخ تمدن عرب و اسلام, ترجمه فخر داعى گيلانى, ص783. 2 ) صحيفه نور, ج21, ص172. 3 ) ماهنامه اهل بيت, جمادى الاولى 1418, چاپ لندن. 4 ) كيهان 16 / 7 / 74. 5 ) ماهنامه صبح, آذرماه 1376. 6 ) اطلاعات ضميمه 16 خرداد 77. 7 ) روزنامه جمهورى اسلامى, 17 خرداد 76. 8 ) روزنامه كيهان, 21 / 3 / 76. 9 ) نسإ (4) آيه84.