شهادت اوج تقابل حق و باطل


اشاره
كنگره شهيد رجايى در روزهاى هفتم و هشتم شهريور ماه در شهر قزوين برگزار شد, در اين مراسم علاوه بر رياست محترم جمهور, تنى چند از اساتيد و مسوولين و هم رزمان آن شهيد به ايراد سخن و ارايه مقاله پرداختند. در ميان سخنرانى هاى ارايه شده, سخنان رياست بنياد شهيد انقلاب اسلامى از آن جا كه ناظر به وجه خاصى از حركت و حيات شهيد يعنى تقابل حق و باطل و به ويژه تبيين چهره حق و باطل در زمانه ما بود, تفاوت عمده اى با ساير سخنرانى ها داشت كه مجله پاسدار اسلام به دليل اهميت موضوع اقدام به درج متن كامل اين سخنرانى مى نمايد.

بسم الله الرحمن الرحيم
ابتدا وظيفه خود مى دانم, از همه عزيزانى كه در برگزارى اين كنگره عظيم تلاش, همكارى و مشاركت كرده اند صميمانه تشكر و قدردانى كنم, و هم چنين از مقام محترم رياست جمهور محبوب كه در آغاز كنگره شركت كردند و از همه عزيزان شركت كننده مخصوصا خانواده هاى معظم شهدا و بالاخره سروران, علما و بزرگان كه البته همه صاحب مجلس هستند و نيازى به تشكر ندارند و فقط از باب اداى تكليف اين امر را بر خود واجب مى دانم.
مسإله بزرگداشت شهدا يكى از مهم ترين امورى است كه ما در جامعه و نظام اسلامى مى توانيم به عنوان كار فرهنگى انجام دهيم. البته اين نكته روشن است كه شهدا نيازمند تجليل ما نيستند. شهدا به مقامى رسيده اند كه مپرس و هيچ
كس را ياراى تصور مقام شهيد در عالم آخرت و در عالم حقيقت نيست, و تجليل كردن يا نكردن نسبت به جايگاه و مقام حقيقى شهيد هيچ تإثيرى ندارد. اين مائيم كه نيازمند شهدا هستيم اين جامعه و همه عناصر جمهورى اسلامى است كه نياز به شهدا و ياد آن ها و توجه به ابعاد شخصيت شهدا دارد, براى اين كه بتواند راه آينده و راه سعادت را بر خود و جامعه هموار كند.
بنابراين, اين كنگره ها در حقيقت قبل از اين كه يادبود شهدا باشد به خاطر سعادت و آينده خود ما و نظام و جامعه مان هست. براى رفع نياز خودمان است. ما هميشه معتقديم اگر منزل شهيدى مى رويم نرفته ايم كه به آن ها تكريم كنيم, رفته ايم كرامت بگيريم, نرفته ايم آنها راتجليل كنيم, آن ها جلالت دارند, رفته ايم از آن ها جلالت بگيريم.
در ارتباط با شهدا هم همين طور است مقوله شهيد و خانواده شهيد امتداد راه و سايه ائمه اطهار عليهم السلام اند. مگر وقتى مى رويم حرم امام رضا(ع) رفتن و نرفتن ما تإثيرى براى امام رضا(ع) دارد. در حقيقت با رفتن نزد امام رضا(ع) اثر مى پذيريم و متإثر مى شويم و دستاوردى براى دنيا و آخرتمان به دست مىآوريم.
من يك نكته اساسى و در عين حال خلاصه و كوتاه را در ارتباط با شهيد رجايى اشاره مى كنم.
از ويژگى هاى ايشان مقام عبوديت و بندگى خداست, مثل عموم شهدا, مهم ترين ويژگى شهيد رجايى اين است كه يك بنده خالص خداست. اگر شايسته راستين مقام رياست جمهورى در نظام مقدس اسلام است براى همان معيارى است كه هر روز مكرر ده بار در تشهدمان مى خوانيم احيانا با نمازهاى مستحبى ده ها بار مى خوانيم: ((اشهد ان محمدا عبده و رسوله)) اول بنده خدا بودن و سپس رسول خدا شدن. اول بنده خدا بودن و سپس هرگونه مسووليتى را پذيرفتن, و يكى از ابعاد تجلى بندگى خدا در شهيد رجايى مسإله نماز اول وقت بود. اين را از شهيد رجايى مثل شهداى كربلا داشته باشيد. اين شهيد هم در مسير زندگى اش, مخصوصا در دوران تصدى مسووليت هايش تقيد و التزامش به نماز اول وقت و جماعت يكى از مسايل مهمى بود كه در جامعه احيا شده, ولى بايد تلاش شود بيش از اين مسإله نماز در جامعه فراگير شود.
ساده زيستى, مردمى بودن, خاكى بودن و ساير صفات نيك و فضايل اخلاقى او همه سرچشمه از روحيه عبوديت او مى گيرد, و همين ويژگى ها بود كه سرانجام او را شايسته مقام شهادت كرد.
نكته كلى ديگرى كه مى خواهم به صورت گذرا خدمت سروران عرض كنم اين است كه شهادت, يك حادثه و يك واقعه است. وقوع اين واقعه و حدوث اين حادثه, از دو زاويه قابل تإمل است. از زاويه دشمنى كه حادثه مىآفريند و يك انسان بزرگوار و مجاهد فى سبيل الله را به شهادت مى رساند. اين واقعه بدترين كارى است كه مى تواند در عالم انجام بگيرد, و بالاترين گناه و بالاترين عامل انحطاط كسى است كه مرتكب اين عمل شده است. از زاويه كسى كه شهيد مى شود به عنوان مجاهد فى سبيل الله با يك هدف الهى بهترين حادثه و بالاترين خبرى است كه در عالم اتفاق مى افتد. حادثه يك حادثه است. شمشيرىفرقى را شكافته در محراب مسجد كوفه, از زاويه قاتل اشقى الاولين و الاخرين است. از زاويه مقتول و شهيد, شهادت بالاترين مقامى است كه شهيد (اميرالمومنين) در آرزوى رسيدن به آن است. و اين از دو سو, حد اعلاى خير و حد اعلاى شر است.
وقتى مى گوييم بزرگداشت شهيد, دو نكته را در خود نهفته دارد:
1ـ بزرگداشت شهيد و شهادت بالاترين خوبى هاست بر حسب روايت كه ((وقتى انسان در راه خدا كشته شد, ديگر به برى رسيده است)) كه: ((ليس فوقه بر)) تجليل شهيد يعنى تجليل از والاترين نيكى هايى كه در درون خود همه فضايل را نهفته دارد;
2ـ در همان حال تجليل از شهيد به معناى اظهار برائت و نفرت نسبت به آن سوى قضيه است (كسى كه شهيد را به شهادت رسانده و مرتكب بالاترين جنايت شده)
در همين جا مسإله تولى و تبرى و حقيقت اسلام, در مقام شهادت كه بالاترين ارزش هاست متجلى و متجسم مى شود. اسلام چيست؟ اسلام, از آغاز تا پايان تولى و تبرى است, نفى است و اثبات, كلام اولش لا اله الا الله , و اوجش در زيارت عاشورا است كه اول تا آخر تولى و تبرى تكرار مى شود, سرتاسر قرآن صاعد (دعاها) زيارات معتبره تولى و تبرى است. مخصوصا آن گاه كه اين تولى و تبرى در يك حادثه شهادت ترسيم مى شود, شهادت شهداى كربلا و شهادت امام حسين(ع) اوج تجسم ارزش هاى الهى از يك سو و اوج ضدارزش ها كه در تقابل با ارزش هاى الهى قرار گرفته از سوى ديگر است و زيارت عاشورا كارنامه و ترسيمى است از آن صحنه و القايى است به هر فرد مسلمان ارزش گرايى كه از اول تا آخر اين معنا در او تكرار مى شود. شما از اين زاويه زيارت عاشورا را بخوانيد و دقت كنيد. من دو جمله اش را به عنوان نمونه مى خوانم. اين دو جمله به لحاظ اهميت خاصش تكرار شده است: ((انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الى يوم القيامه)) يعنى امتداد حادثه و اين تقابل بين ارزش ها و ضد ارزش ها و حق و باطل, كفر و اسلام و ايمان تا ابد ادامه دارد.
باز در متن زيارت عاشورا همان فراز و نشيب تولى و تبرى, لعن و سلام و تكرار ((انى سلم لمن سالمكم… و ولى لمن والاكم و عدو لمن عاداكم)) آنها محورند, دوستان آن ها در يك خط و دشمنان آن ها در خطى ديگر قرار مى گيرند. فرد همه وجودش تولى و تبرى است, از حضرت سوال كردند: آيا در دين حب و بغض است؟
فرمود: ((هل الدين الا الحب والبغض; دين, چيزى جز حب و بغض نيست)) حب نسبت به خدا و آن چه در امتداد خداست و بغض نسبت به گناه و ضد ارزش ها و گنه كاران.
البته گنه كاران, آن هايى كه مستضعف هستند و گنهكارىشان, تحت تإثير استضعاف فكرى آن هاست. حسابش جداست. در ارتباط با آن ها بايد توجه داشت. ما در نهى از منكر مى گوييم نهى از منكر, مبارزه با گناه است, براى نجات گنه كار, نه مبارزه با گنه كار, فلذا آن جا بايد ريشه هاى فساد و گناه را شناخت, همه بغض ها و كينه ها بايد نسبت به ريشه هاى فساد باشد. از اين سو نسبت به انسان هاى گنه كار, به گناهشان احساس نفرت, ولى در ارتباط با خودشان احساس شفقت مى كنيم براى جذب و هدايت آن ها.
اين ((سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم)) كه در ارتباط با عاشورا و شهداى عاشورا مخصوصا امام حسين(ع) به عنوان سيدالشهدا مطرح است. امروز هم نسبت به شهدا مطرح است. شهداى ما چه كسانى بودند؟ بهترين ها بودند. دشمنان آن ها چه كسانى بودند؟ مانند دو روى يك سكه است. هرچه شهدا را ما دوست بداريم بايد نسبت به قاتلين آن ها و نقطه مقابل آن ها, احساس برائت, كينه و نفرت داشته باشيم. آيا منشإ تمام اين گرفتارىها و جنايت ها در دنيا و مخصوصا در ارتباط با ايران جز امريكا و جز اسرائيل است؟
البته در زيارت عاشورا وقتى كه آن فرازها از تولى و تبرى تكرار مى شود نهايتا صد بار لعن و صد بار سلام مى دهند. مى دانيد در مسايل تربيتى مسإله تكرار نقش اساسى ايفا مى كند. بعد از آن همه اظهار برائت نسبت به دشمنان و اظهار سلام نسبت به امام(ع), اين صد بار تكرار كردن خود عامل مهم در جنبه تثبيت روحى و ابقإ در عمق جان انسان هاست. و بعد مى بينيم در آن جا ريشه هاى جناياتى كه در كربلا اتفاق افتاده مورد توجه قرار مى گيرد.
يزيد كه آن وقت وارد صحنه نبود, در كربلا نبود, در شام, در غرب عراق بود, اما چون رإس فتنه بود از رئوس فتنه بود, مورد لعنت قرار مى گيرد.
امروز وقتى بزرگداشت شهيد رجايى را مى گيريم, در حقيقت دو كار انجام مى دهيم:
اول: برائت و احساس كينه و نفرت نسبت به سردمداران كفر و نفاق و ضد ارزش ها در سطح دنيا و آن هايى كه پشت حربه نفاق, جريان نفاق را مى گرداندند, و شخصيت هاى نظام و انقلاب را از ما گرفتند;
دوم: در عين حال بزرگداشت و تإسى نسبت به شإن و مقام شخصيت و شيوه زندگى و ابعاد مثبت شهداست, و در اين راستا نكته پايانى بنده اين است كه مى گوييم: ((سلم لمن سالمكم)) در همين زيارت عاشورا يا تعبيرى مثل ((ولى لمن والاكم)), اين معنايش چيست؟ معنايش اين است كه ما در داخل در رابطه با برادران دينى بايد داراى ولايت و دوستى باشيم. شهيد در عين اين كه بايد تجلى گاه نفرت ما, از نفاق و كفر باشد, در عين حال تجلى گاه وحدت و دوستى بين صفوف داخلى هم هست. روى اين نكته تكيه بكنيم. ببينيد لاجوردى شهيد شد. واقعا من احساس كردم شهيد لاجوردى ميوه رسيده اى بود كه شايسته مقام شهادت بود و جامعه هم نيازمند خون اين شهيد بود.
دشمن هم نادان است. وقتى شخصى به شهادت مى رسد مى بينيم همه با هم اند. در تشييع جنازه مرحوم شهيد لاجوردى, فردى شعارى سرداد كه بوى تفرقه در داخل صفوف مردم انقلابى را مى داد, كه با برخورد منفى مردمى كه از هر طيف و جناح انقلاب حضور داشتند مواجه شد و به هيچ وجه زمينه پذيرش نداشت.
در واقع شهادت شهيد محورى مى شود براى وحدت, همه با هم در كنار هم, همه شعارها يك سو مى شود, همه يك دفعه متنبه مى شويم, برادرى يادتان نرود, دشمنمان كس ديگرى است. دوست و دشمن را اشتباه نگيريم. پيام منشور برادرى امام(ره) را برداريد و بخوانيد, خيلى پيام عجيب و جالبى است.
ما محورهاى وحدت را داريم. خدا, پيغمبر, امام زمان(عج), رهبرى, امام راحل و نهايتا شهدايمان, اين ها محورها و ارزش هاى فراگير هستند كه بايد تحت لواى اين ارزش ها با حفظ تولى و تبرى با فشردن دست برادرى و برخوردارى از سعه صدر , اگر تسامح و تساهلى ديديم نسبت به برادران دينى و خطاهاى احتمالى هم ديگر به كار گيريم و دشمنى و كينه ها را نسبت به منافقين و معاندين و كسانى كه هيچ يك از جناح هاى انقلاب را قبول ندارند و به قرآن و احكام قرآن و ارزش هاى الهى اعتقاد ندارند و بى پرده يا در پرده وابسته به امريكا و غرب و صهيونيست هستند, به كار بريم. مبادا دچار غفلت شويم ((ان الانسان لفى خسر, الا الذين آمنوا)) كافى نيست و ((عملوا الصالحات)) كافى نيست به دنبالش ((تواصوا بالحق)) باز كافى نيست ((تواصوا بالصبر)) ((اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم واصبروا)), ((واصبروا)) را توجه كنيد. اگر صبر و شكيبايى و پايدارى نداشته باشيم, حتى اگر ايمان و عمل صالح احيانا تواصى بر حق را داشته باشيم, باز به ((لفى خسر)) مى رسيم, بنابراين چه فرصت مناسبى است, فرصت بزرگداشت مقام شهدا و برگزارى كنگره بزرگداشت شهداى انقلاب و دفاع مقدس براى تحكيم برادرى, براى خراب كردن ديوارها بين برادران, براى برقرارى پل ها در بين برادران, اين شيطان است كه خداى نكرده ما را فريب مى دهد, به جاى اين كه پل باشيم, ديوار مى شويم, به جاى اين كه ديوار را خراب كنيم گاهى وقت ها پل ها را خراب مى كنيم. به كجا مى رويم؟ شرايط بسيار حساس و دشوارى است. راه انقلاب و آينده انقلاب بسيار حساس است, دشمن با همه وجود در كمين است براى اين كه همه ارزش ها و شهدا و آثار شهدا را در جامعه از بين ببرد و محو كند و ما جز در سايه احياى ارزش هاى الهى, جز در سايه احياى نمودها و نمادها و تجسم هاى فرهنگ متعالى اسلام, كه شهدا مصداق بارز آن ها هستند نمى توانيم فرهنگ اسلام را در جامعه تثبيت كنيم. متإسفانه وقتى دچار غفلت و درگيرىها و منازعات شويم مسايل اسلامى را فراموش مى كنيم, آن وقت مى بينيم كه على رغم اين كه بيست سال جمهورى اسلامى را پشت سرگذاشته ايم, اما بعضا جوان ها و نوجوانان ما روى سينه شان تصوير هنرپيشه هاى آلوده غربى و هاليوودى شكل مى گيرد. مقصرش كيست؟ آن بچه نيست, مقصرش بنده و جنابعالى هستيم, ما كارى نكرديم, ما خلاها را پر نكرديم, ما ارزش هاى راستينمان را در جامعه متجسم نكرديم. مگر مى شود از ساده زيستى شهيد رجايى بگوييم, ولى خودمان به كاخ نشينى مبتلا شويم؟ مگر مى شود با اين منطق جوان را جذب كرد؟!
از فرصت بايد استفاده كنيم با استمداد از خداوند متعال و ارواح پاك شهدا.
خدايا ما را در تشخيص وظيفه موفق بفرما.
در انجام وظيفه مويد بفرما.


پاورقي ها: