قسمت دوم
اسلام ستيزى غرب
مطبوعات لجام گسيخته داخلى
در بخش پيشين مقال گفتيم: صليبى گرى و اسلام ستيزى و موضع خصمانه غرب در برابر اسلام و مسلمين ريشه عميق تاريخى دارد, و اين چيزى است كه حتى خود غربى ها آن را انكار نمى كنند. دكتر گوستاولوبون, خاورپژوه فرانسوى در كتاب ((تاريخ تمدن عرب و اسلام))(1) تعصب و عداوت اروپايى ها نسبت به اسلام و شرق را مطرح ساخته و به نقد كشيده, هم چنان كه عكس العمل شرق و مسلمانان را اين مورخ نيز يادآور شده و مى گويد: ((رفتار شرمآور ما به مشرقى ها اين حق كامل را مى دهد كه نسبت به ما اظهار تنفر كنند.))(2)
حال تإكيد مى ورزيم كه خصومت غربى ها با اسلام بى وقفه در بستر تاريخ جريان داشته و هم چنان ادامه دارد و عامل آن را بايد در تجليات معارف اسلام و فتوحات درخشان آن كاويد و اين همان چيزى بود كه از آغاز كينه و حسد يهوديت و مسيحيت را برانگيخت و چون ديدند دكان ريا و تزويرشان در برابر درخشش خورشيد بى غروب اسلام رو به ورشكستگى نهاده است سران دو آيين نغمه مخالفت با اسلام و پيامبر(ص) را سازكرده و در كتمان حقايق كوشيدند و جنگ ها به راه انداختند و چنان كه قرآن كريم يادآور مى شود. اين حقيقت ستيزى هم زمان با ظهور اسلام و در عهد پيامبر اكرم(ص) آغاز شد و چنان كه آيات كريمه تإكيد مى ورزد سرسخت ترين دشمنان اسلام همان كفار و يهوديان اند كه آتش افروز فتنه ها مى باشند.
((ستجدن اشد الناس عداوه للذين آمنوا اليهود والذين كفروا.))(3)
در تصديق اين حقيقت قرآنى, قابل توجه است كه امروزه نيز عناصر فاسد صهيونيست كه ام الفساد جهان اند, همان خط مشى اسلافشان را كه قرآن متذكر شده, دنبال مى كنند و مسيحيت نيز در اين پيكار, بازيچه يهود است و سرنوشت سياست هاى شوم استكبارى و در رإس آن ها امريكا را يهوديان صهيونيست رقم مى زنند و حلقوم اقتصاد و سياست و فرهنگ آن ها در دست محافل صهيونيستى است. اين سياست ضدبشرى در بسيارى كشورها حتى كشورى مانند سوئيس كه دعوى بى طرفى دارد رخنه كرده است. و نشانه آن رفتار نابخردانه اى است كه دادگاه هاى سوئيس درباره مولف كتابى داشتند كه با ارائه اسناد تاريخى به انتقاد از يهوديان و مظلوم نمايى هايشان پرداخت; نظير آن چه در برخى دادگاه هاى فرانسوى نسبت به روژه گارودى عمل شد و اين نشان مى دهد كه عوامل صهيونيستى چون غده سرطانى در كالبد كشورها رخنه كرده و آن ها را به بازيچه گرفته است هم چنان كه رسانه هاى خبرى عمده جهان نيز در دست اين شياطين فاسد و مفسد است.
اسلام دست مايه تمدن غرب
دشمنى و خصومت غربى ها با اسلام و مسلمين در حالى است كه جهان, به ويژه غرب وام دار فرهنگ و تمدن اسلام و مسلمين است و در آن زمان كه غربى ها در مرداب جاهليت و بربريت قرون وسطا دست و پا مى زدند و ارتجاع مسيحى محاكم كليسايى و انگزسيون غرب و تفتيش عقايد, دانشمندان را محاكمه مى كرد و در آتش مى سوزانيد, اين مسلمانان بودند كه نور علم و دانش و ادب و تمدن و فرهنگ را به غرب گسترش دادند و به قول گوستاولوبون غربى ها را تربيت كردند,(4) كه نمونه آن تمدن اسلامى در اندلس و شكوفايى علم و دانش در آن سرزمين تاريك و عقب افتاده است.
بنابراين, آن چه امروز غربى ها را به جاه طلبى و بسط دامنه قدرت استكبارى خود و تحقير ملت هاى مسلمان فراخوانده دست مايه اى است كه از اسلام و مسلمين گرفتند آن ها علوم اسلامى را به غرب بردند و در پرتو فرهنگ اسلامى جامعه غربى را با فرهنگ و تمدن آشنا ساختند.
دكتر گوستاولوبون فرانسوى در پايان كتاب خود بحث مفصلى دارد از تإثير تمدن اسلام بر اروپا و نقشى كه اعراب مسلمان در احياى جهان مرده غرب داشتند. وى مى گويد: ((تمدن عرب و اسلام تسلط فوق العاده اى بر تمام عالم داشته است, نفوذ اخلاقى همين اعراب (مسلمانان) زائيده اسلام, آن اقوام وحشى اروپا را كه سلطنت روم را زير و زبر نموده بودند داخل در طريق آدميت نمود و نيز نفوذ دماغى و عقلانى آنان دروازه علوم و فنون را به روى آنان باز كرده و تا ششصد سال استاد ما اروپاييان بودند.))(5)
اين غرب ناسپاس كفر پيشه
غرب كافر پيشه, اين خدمت و نعمت را كه اسلام بر او ارزانى داشت با ناسپاسى تمام كه خصلت و خوى غربى هاست پاسخ داد. نمونه آن قتل عام هاى مسلمين است در اندلس اسلامى و در مقابل خدمات علمى و فرهنگى اى كه به آن ها نمود و هجوم صليبيان خون خوار و وحشى بر كشورهاى اسلامى و قتل عام هاى بيت المقدس كه صفحات ننگ بارى از توحش و بربريت قرون وسطايى غرب مسيحى را به نمايش گذاشت.
ماجراى تكان دهنده جنگ هاى صليبى به قدرى براى جهان مسيحى و غرب رسوا كننده بوده است كه پس از نهصد سال كه از تاريخ آن جنگ ها مى گذرد گروهى از مسيحيان غرب آلبانى به نام گروه عذرخواهى مسيحى در يك حركت نمايشى به كشورهاى اسلامى سفر كرده تا از جنايات اسلاف خود عذرخواهى نموده و آن لكه ننگ را از دامان مسيحيت بزدايند. اين در حالى است كه مدير امريكايى اين حركت ((ماتيوهاند)) گفت: ((ما از آن چه در جنگ هاى صليبى رخ داد شرمنده هستيم و هنوز برخى از تفكرات صليبى در ميان غربى ها رواج دارد)).(6)
حقيقت همين است كه بر زبان مدير گروه, به صورت عذرخواهى جارى شده است.
صليبى گرى جديد غرب
امروزه نيز شاهد صليبى گرى ديگرى به شيوه جديد آن از سوى غرب و زير نگاه محافل كليسايى و مجامع مدعى حقوق بشر هستيم. وقايع بى سابقه چند سال اخير بوسنى و هرزگوين و قتل عام هاى بى رحمانه مردان و زنان و كودكان و اعمال بى شرمانه ديگر نسبت به مسلمانان و نواميس آن ها در قلب اروپا به دست صرب ها و حمايت غربى ها نشان داد كه كينه ديرينه غرب با اسلام, آتش زير خاكسترى است كه هر از چندگاه زبانه مى كشد و اين در حالى بود كه مجامع حقوق بشر غربى و محافل كليسايى و سياست هاى حاكم بر جهان مسيحيت به تماشا ايستاده و سكوت اختيار كرده يا پاره اى عكس العمل نمايشى در حد حرف و شعار بر زبان رانده و برخى نيز چون كليساى ارتدوكس به رهبر جنايت كار صرب ها نشان افتخار دادند, با اين كه همين غربى ها در قضيه محكوميت سلمان رشدى مرتد از سوى امام راحل ـ قدس سره ـ به دليل اهانت هايى كه به اسلام و مسلمانان و رهبران آسمانى نموده, همواره از حقوق بشر و آزادى سخن مى گويند و به ما اتهام تروريستى مى زنند و ترجمه كتاب كفرآميزش را به زبان هاى مختلف چاپ مى كنند و براى حفظ جان پليد او محافظ مى گمارند و هنوز بر سر اين قضيه و به منظور نسخ فتواى تاريخى حضرت امام چانه مى زنند.
بارى جريان بوسنى امروزه در كوزوو نسبت به مسلمانان آلبانى تبار از سوى صرب هاى مسيحى و دولت هاى وابسته جريان دارد و هر كجاى ديگر جهان اسلام كه جنايت و كشتار و فساد سنت شده است! ردپايى از امريكا و غرب ديده مى شود نظير آن چه در فلسطين و لبنان و افغانستان مى گذرد. و آتش افروزى و قتل عام و نقض حقوق بشر به دست گروه ملحد و متجاوز و وحشى طالبان به منظور ارايه چهره نفرت انگيز از اسلام و مقابله با اسلام انقلابى و مترقى به كارگردانى امريكا.
بيم و هراس از اسلام
چنان كه مى دانيم اين جنبش ضد اسلامى كه از غرب سرچشمه مى گيرد واكنش نفوذ و گسترش اسلام ناب كفرستيز و ستم سوز است در قلوب مردم آزاده جهان و بيم و هراسى از گسترش انقلاب اسلامى و تهديد منافع نامشروعشان و متزلزل شدن سلطه استكبارى امريكا و متحدانش در اين رهگذر, در دل غربى ها افتاده و بارها به آن اعتراف كرده اند. به طور خلاصه: به صحنه آمدن اسلام در قرن حاضر و گسترش روزافزون آن عامل تهاجم غرب بر ارزش هاى اسلامى است. و شگرد اخيرشان بدنام كردن اسلام ناب محمدى(ص) و ترويج اسلام امريكايى است.
واقعا جاى بسى بى شرمى است براى سياست گذاران امريكايى كه از گروهكى وحشى بى فرهنگ و متحجر, سفاك و بى رحم, فاسد و فاسق كه به هيچ يك از اصول اسلامى و انسانى و بين المللى اعتقاد ندارند حمايت مى كند و آن ها را به رسميت مى شناسد و برخى كشورهاى در ظاهر اسلامى آن ها را يارى مى دهند, در حالى كه عملكرد اينان در افغانستان از عملكرد صهيونيست ها در فلسطين اشغالى و صرب ها در بوسنى هرزگوين كم تر نيست و چون به نام اسلام تمام مى شود بسيار زشت تر و خطرناك تر است. از همين رهگذر مى توان به ماهيت سياست هاى مفتضحانه شيطان بزرگ بيش از پيش واقف شد.
خوش باورىهاى تإسف انگيز
اين ها حقايقى است كه بر هيچ كس پوشيده نيست, اما تإسف اين جا است كه هنوز كسانى هستند كه مدعى اند ((مطابق شواهد مختلف امريكايى ها در رفتار گذشته خود با ايران شروع به يك بازنگرى كرده اند)) آن ها بايد در بينش سياسى خود نسبت به وقايع جارى جهان تجديد نظر كنند. اين سخن از زبان يك عضو كميسيون خارجى مجلس(7) درست زمانى شنيده مى شود كه جمعى از برادران امدادگر و ديپلمات هاى پاك باخته ما در چنگال طالبان اسيرند و مظلومانه به قتل مى رساند و هزاران مسلمان ستم ديده از صغير و كبير در مزار شريف به طرز فجيع قتل عام مى شوند و دست و پاى كودكانشان جلو چشم پدران و مادرانشان قطع مى شود و زنان جوان و دختران مسلمان, مخصوصا از شيعيان مظلوم, به اسيرى مى روند و در اختيار سربازان خون ريز و خانواده هاى پشتون به منظور سوء استفاده جنسى قرار مى گيرند و هزاران جنايت ديگر. جا دارد اين سخن اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ كه درباره لشكر معاويه ـ كه به شهر انبار حمله كرده بودند ـ فرمود, تكرار شود: ((اگر مرد مسلمان از غصه بميرد بر او ملامتى نيست)).
و همه اين ها جنايت و فتنه امريكا است كه مى خواهد اسرائيل جديدى در شرق كشورمان به وجود آورد و توحش اراذل و اوباش طالبان را به حساب اسلام بگذارد!! آيا اين است شواهد تجديد نظر امريكايى ها در بازنگرى نسبت به ايران كه ايشان ادعا كرده اند؟!
اين دست و قلم ها را بايد شكست
مزدوران مطبوعاتى امريكا در داخل كشور
هم زمان با تهاجم گسترده غرب به سردم دارى شيطان بزرگ بر اسلام, عناصر معلوم الحال داخلى نيز زير لواى آزادى قلم و بيان در فضاى مطبوعاتى كشور و ((جامعه مدنى)) فتنه مى كنند. برخى از اين نشريات نوظهور كه چون قارچ مى رويند و مجوز نشر مى گيرند, دوست كارگزاران سياست ضد انقلابى و اسلام ستيزى امريكا و غرب و تريبون ضد انقلاب و ورشكسته هاى سياسى وابسته شده اند و حتى گستاخى را تا بدان جا كشيده كه برخى قلم به مزدها نسبت به مقدسات اسلام اهانت كنند و ارزش هاى انقلاب را كه ثمره خون شهيدان است به مسخره گيرند.
به عنوان نمونه خلاصه گزارش ذيل را از روزنامه كيهان مورخه 11 / 6 / 77 با عنوان وزارت ارشاد از صدور مجوز انتشار يك كتاب به دليل اهانت به پيامبر گرامى اسلام خوددارى كرد بخوانيد:
((يك منبع آگاه در معاونت چاپ و نشر وزارت ارشاد در گفت وگو با تهران تايمز گفته است: محسن سعيدزاده در كتاب خود ظاهرا به رسومى تكيه كرده كه معتبر نبوده و اعمال ناپسندى به پيامبر اسلام(ص) نسبت داده است و قرار بوده اين كتاب توسط انتشارات روشنگران به چاپ برسد كه وزارت ارشاد از صدور مجوز خوددارى نموده و ناشر از اين تصميم ارشاد استقبال كرده است.
كيهان مى افزايد: گفتنى است كه محسن سعيدزاده مورد حمايت غربى ها و سرسپردگان داخلى آن هاست و چندى پيش كه وى به دليل اهانت به مقدسات مردم و توهين به ساحت مقدس ائمه معصومين(ع) و حوزه هاى علميه بازداشت شد, رسانه هاى بيگانه به دفاع از وى وارد عمل شدند و برخى نشريات داخلى نيز هم صدا با آن ها به حمايت از وى برخاستند.))
يك نمونه ديگر: روزنامه زن در تاريخ 11 / 6 / 77 مقاله اى را با عنوان: ((جنبش فمينيسم براى برقرارى صلح مبارزه مى كند)) منتشر ساخته كه نويسنده ضمن تمجيد و تعريف از جنبش فمينيستى (به اصطلاح: استيفاى حق زن!) به شيوه غربى به گفت وگو از سوابق دويست ساله غربى آن جنبش, در دفاع از حقوق زن و نقش او در جامعه پرداخته و در بخشى از مقاله مى نويسد: ((فمينيست ها با ارائه الگوها و نمونه هاى بديع به مطلق انديشى كسانى كه مى گويند افسار اسب تاريخ دريد قدرت مردان است خط بطلان مى كشند و شگفت اين است كه اغلب اين نمونه هاى تاريخى وابسته به مشرق زمين و اسلامند)).(8)
بدين ترتيب, نويسنده مقاله با ناديده گرفتن خدمات اسلام به جامعه بشرى و احياى حقوق زن به بهترين شيوه آن در اسلام, اسارت ننگ بار زن در چنگال شهوات مردان در غرب و استفاده ابزارى از زنان و دختران در جامعه غربى را كه آوازه رسوايى اش به فلك رسيده, ناديده گرفته و بر آن است كه تفكر زن گرايى غربى را در جامعه اسلامى و كشور انقلابى ما احيا كند و روزنامه زن نيز هراس زده! به نشر اين مطالبى مى پردازد كه توهين به اسلام و مسلمانان است.
يك روزنامه ديگر كه بردن نامش ترويج فساد است و جايگزين فلان روزنامه ضد اسلام و ضد انقلاب معدوم و توقيف شده مى باشد, همان نويسندگان را جمعآورى كرده و با سوء استفاده از فضاى آزادى در جامعه مدنى!! حرف هاى سلف خويش را دنبال مى كند, او در مصاحبه اى با يكى از ورشكسته هاى سياسى و گروهك هاى غيرقانونى كه اخيرا پر و بالى گشوده اند, از زبان شخص مذكور سخنانى آورده كه از نظر تاريخى و نهضت هاى روحانيت مخدوش و مردود است و هدف, ضربه زدن به روحانيت و عالمان دين مى باشد.
او نسبت به عالم و فقيه بزرگوار و شهره اخلاق مرحوم آيه الله ملااحمد نراقى صاحب ((فوائد)) در فقه و ((معراج السعاده)) در اخلاق تعبير ناشايست كرده, و وى را به رفتار متملقانه نسبت به شاهان متهم نموده است.
بديهى است كه هدف نويسنده و گوينده چيزى جز ضربه زدن به روحانيت نيست, در حالى كه به گفته زنده ياد دكتر شريعتى: روحانيت هيچ گاه پاى هيچ سند استعمارى را امضا نكرده و اين دكتر و مهندس ها (نظير اين آقا) بوده اند كه به دام غرب استعمارى كشيده شده اند.
اين آزادى لجام گسيخته!!
نمونه ها از اين دست در اهانت به مقدسات اسلام و چهره هاى انقلاب و تحريف حقايق و توهين به روحانيت و عالمان دين فراوان است و كافى است از چند نشريه معلوم الحال تورقى بشود تا ملاحظه گردد اين ها چه مى كنند. اين خط مشى, درست در راستاى همان سياستى است كه غربى ها دنبال مى كنند و امروزه مزدورهاى غرب در داخل كشور زير لواى آزادى به اجرا درمىآورند و درست يك سياست هم سو و همآهنگ و كپى مطابق اصل.
سخن اين است كه چه كسى بايد پاسخ گوى اين آزادى لجام گسيخته باشد؟ اين آزادى خواسته چه كسانى بود؟ آن ها كه تمام سرمايه خود را به پاى اسلام و انقلاب نثار كردند و از خون عزيزانشان گذشتند و هنوز هم قربانى مى دهند و در طوفان حوادث سپر بلا هستند, يا مشتى ليبرال و شبه روشن گر و ورشكسته و راحت طلب و اهل رفاه و تجمل و افراد فريب خورده آن ها كه نه هم گام با امام و امت بودند و نه فداكارى كردند و نه رنج زندان و شكنجه و تبعيد را چشيدند, سهل است بلكه نغمه هاى دگرى ساز مى كردند و هيچ سهمى در انقلاب اسلامى و استقرار نظام نداشته و ندارند؟ و امروزه بازىگر صحنه هاى مطبوعات و يا خطابه ها و مصاحبه ها شده اند؟
مرز آزادى را قانون معين كرده و ملاك را از قانون و اسلام بايد گرفت, آن آزادى محترم است كه مقدسات اسلام و ارزش هاى انقلاب را مورد هجوم قرار ندهد و مصالح كشور را به بازى نگيرد. آزادى به شيوه غربى براى غرب و امريكا خوب است نه براى كشور ما كه بر مقدسات اسلام بنيان شده و ملاك و معيار آسمانى دارد.
كجاست آن نهيب امام؟!
راستى چه اتفاقى افتاده كه افرادى بى پروا با قلم هاى شكسته, به خود اجازه مى دهند نسبت به مقدسات اعتقادى اسلام گستاخى كنند؟ مگر ما قضيه سلمان رشدى و برخورد امام را از ياد برده ايم؟ كجاست آن نهيب امام كه صاعقه آسا بر سر دنياى كفر فرو مى باريد, كه امروزه متوجه كسانى شود با قلم هاى مسموم به مقدسات در فضاى مطبوعات و كتاب اهانت مى كنند! آيا به صرف اين كه وزارت ارشاد از نشر فلان كتاب كه اشاره شد, جلوگيرى كند براى مولف آن كافى است؟ چرا به ريشه يابى اين وقايع نمى پردازيم؟ آزادى همان گونه كه رهبر معظم ـ مدظله ـ فرمودند پديده مقدسى است كه از رهگذر انقلاب اسلامى به جامعه ما هديه شد. اما كدام آزادى؟ اين بود آن آزادى كه مردم فداكار ما در شعارهاى خود مى گفتند و مى خواستند ((استقلال, آزادى…))؟
امروزه در كشور, فضايى براى ضد انقلاب فراهم شده و آن ها ثمره اين هديه الهى, يعنى آزادى را برداشت مى كنند و اين بزرگ ترين كفران نعمت است. فرياد اعتراض همه جا بلند است, مراجع معظم تقليد در قم نسبت به اين جريان هشدار دادند, از وضع مطبوعات و لجام گسيختگى مشتى عناصر مشكوك يا معلوم الحال كه به ارزش هاى اسلام و انقلاب تعرض مى كنند سخن گفتند.
چرا ما به بى تفاوتى كشيده شده ايم؟ چرا مسووليت خود را فراموش كرده ايم چه خوب ظن و پندار شيطان مصداق پيدا كرده ((و لقد صدق عليهم ابليس ظنه))(9) و شيطان بزرگ در استخدام فضاى آزادى به نفع خود موفق شده و ما سنگر به سنگر عقب نشينى مى كنيم.
مسوولان! بترسيد از خشم خداوند قهار… امروزه پيامبر و ائمه(ع) نظاره گر بى تفاوتى شما هستند! امتحان سختى را پيش روى داريد و روزهاى حساسى در كشور مى گذرد؟ اين داورى را به فردا نيفكنيد و به خشم خدا و خلق مومن خداوند انديشه كنيد. فريب فضاسازىهاى استعمار فكرى و بردگى فرهنگى را نخوريد, در دام شيطان بزرگ نيفتيد كه انتقام خدا سخت است. و محكمه تاريخ در انتظار.
پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) تاريخ تمدن عرب و اسلام, ص751. 2 ) همان, ص783. 3 ) مائده(5) آيه82. 4 ) تاريخ تمدن, ص890. 5 ) همان, صفحه 753 ـ 754. 6 ) روزنامه جمهورى اسلامى 18 / 6 / 77, از خبرگزارى ج.ا.ا. در لندن. 7 ) به نقل از نشريه ارزش ها, 16 / 6 / 77, ص6 از محمد جواد لاريجانى. 8 ) ارزش ها, 16 / 6 / 77. 9 ) سبإ (34) آيه20.