سخنان معصومان

جهاد, لباس عزت

رسول خدا(ص): ((للجنه باب يقال له باب المجاهدين يمضون اليه فاذا هو مفتوح و هم متقلدون بسيوفهم, والجمع فى الموقف والملائكه ترحب بهم, قال: فمن ترك الجهاد إلبسه الله ذلا و فقرا فى معيشته و محقا فى دينه, ان الله اغنى (اعز) إمتى بسنابك خيلها و مراكز رماحها)).(1)
براى بهشت درى است كه باب المجاهدينش نامند, از آن در به بهشت وارد مى شوند, آن در باز است و مجاهدين با شمشيرهاى آماده ايستاده اند, در موقف جمع شده اند و ملائكه به آنان تبريك مى گويند. حضرت فرمود: آن كس كه جهاد را ترك كند خدا لباس ذلت به او بپوشاند و تنگى در روزيش و سستى در دينش پيدا شود, خداوند امت مرا عزيز گردانيد به سم ستوران و تيزى نيزه ها.

رسول خدا(ص): ((رإى رسول الله صلى الله عليه و آله رجلا يدعو و يقول: إللهم انى إسإلك خير ما تسإل فاعطنى خير ما تعطى فقال: ان استجيب لك فقد اهريق دمك فى سبيل الله)).(2)
رسول خدا مردى را ديد دعا مى كند و مى گويد: خدايا از تو مى خواهم بهترين چيزى را كه به بندگان شايسته ات مرحمت مى كنى به من مرحمت كنى, حضرت به او فرمود: اگر دعايت مستجاب شود, خونت در راه خدا ريخته مى شود. (و به فيض شهادت مى رسى).

رسول خدا(ص): ((فوق كل ذى بر بر حتى يقتل فى سبيل الله, فاذا قتل فى سبيل الله فليس فوقه بر)).(3)
بالاتر از هر كار نيكو, نيكويى ديگرى است تا اين كه شخص در راه خدا كشته شود, آن زمان كه در راه خدا شهيد شد بالاتر از آن نيكويى وجود ندارد.

امام على(ع): ((فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه, و هو لباس التقوى و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه فمن تركه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل و شمله البلإ)).(4)
جهاد درى است از درهاى بهشت كه خداوند آن را براى دوستان خاص خود گشوده است, و آن لباس تقوى و پرهيزكارى است و زره محكم و قوى است (براى نگهدارى اهل تقوا از شر دشمنان) پس هر كس آن را ترك كند خداوند جامه ذلت و خوارى و رداى گرفتارى به او مى پوشاند.

امام على(ع): ((ان افضل ما توسل به المتوسلون الى الله الايمان به و برسوله, والجهاد فى سبيله, فانه ذروه الاسلام)).(5)
برترين وسيله تقرب به خداوند سبحان تصديق و اعتراف به يگانگى خداوند و رسالت فرستاده او و جهاد و جنگيدن در راه حق تعالى است كه سبب بلندى (و ركن اعظم) اسلام است.

امام على(ع): ((إين القوم الذين دعوا الى الاسلام فقبلوه و قرإوا القرآن فإحكموه و هيجوا الى الجهاد فولهوا و له اللقاح الى اولادها و سلبوا السيوف اغمادها, و اخذوا باطراف الارض زحفا زحفا و صفا صفا بعض هلك و بعض نجى… اولئك اخوانى الذاهبون)).(6)
كجايند آن هايى كه به اسلام خوانده شده آن را پذيرفتند و قرآن را خوانده طبق آن عمل كردند و به جهاد تشويق شدند پس شيفته آن شدند هم چون شيفتگى شترها به اولادشان, شمشيرها را از غلاف بيرون كشيده اطراف زمين را دسته دسته و صف به صف گرفتند (دشمن را محاصره كردند) بعضى كشته شدند و بعضى زنده ماندند… آنان برادران (ايمانى و ياران) من بودند كه رفتند.

امام على(ع): ((اوه على اخوانى الذين قرإوا القرآن فإحكموه, و تدبروا الفرض فإقاموه, احيوا السنه و اماتوا البدعه, دعوا للجهاد فإجابوا و وثقوا بالقائد فاتبعوه…. الجهاد الجهاد عبادالله, إلا و انى معسكر فى يومى هذا, فمن إراد الرواح الى الله فليخرج)).(7)
دريغا بر برادران من كه قرآن را خواندند و آن را استوار دانستند (به آن عمل كردند) در آن چه واجب بود تدبر كردند و آن را به پا داشتند, سنت را زنده كرده و بدعت را از بين بردند, به جهاد كه خوانده شدند آن را پذيرفتند, به پيشوا اعتماد داشته از او پيروى نمودند[ .سپس با صداى بلند فرمود]: اى بندگان خدا جهاد, جهاد, آگاه باشيد من در همين روز لشكر مىآرايم هر كه اراده رفتن به سوى خدا دارد بايد برود.

امام على(ع): ((والله الله فى الجهاد باموالكم و انفسكم و السنتكم فى سبيل الله)).(8)
از خدا بترسيد, از خدا بترسيد درباره جهاد به مال هايتان و جان هايتان و زبان هايتان در راه خدا براى ترويج دين از هيچ چيز خوددارى نكنيد.

امام على(ع): ((ان اول ما تغلبون عليه من الجهاد الجهاد بايديكم, ثم بالسنتكم ثم بقلوبكم فمن لم يعرف بقلبه معروفا و لم ينكر منكرا قلب فجعل اعلاه اسفله واسفله اعلاه)).(9)
اول چيزى كه از آن مغلوب مى گرديد و شكست مى خوريد, جهاد با دست هايتان است (با آن ها با دشمنان نمى جنگيد) پس از آن جهاد با زبان هايتان مى باشد (معاصى را مى بينيد و نديده و نشنيده مى گيريد) پس كسى كه به دل كار شايسته را نشناخت و ناشايسته را انكار ننمود وارونه گشته, سرش پايين و پايش بالا خواهد بود (در دنيا سرگردان و در آخرت گرفتار كيفر خواهد شد).

پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) فروع كافى, ج1, ص327. 2 ) مستدرك الوسايل, ج2, ص243. 3 ) خصال صدوق, ج1, ص8. 4 ) نهج البلاغه, خطبه27. 5 ) همان, خطبه110. 6 ) همان, خطبه121. 7 ) همان, خطبه182. 8 ) همان, نامه 47. 9 ) قصار, 375.