((تجاوز اخير امريكا به عراق هديه گران بهايى بود كه واشنگتن به صدام تقديم كرد)).
اين سخن نه يك استنباط است و نه يك نظريه. در آن هيچ تشبيه و استعاره اى نيز وجود ندارد. اين واقعيتى است كه عده اى از افراد بانفوذ عراقى مدتى پيش در فرانسه به آن اعتراف نمودند. آنان در توضيح اين مسإله, اين گونه بيان كردند كه فقر و فلاكت در عراق به بالاترين حد خود رسيده است; محاصره اقتصادى زندگى مردم را به جهنم تبديل كرده و آمار قربانيان كه در ابتداى سال 98 پنج هزار نفر در ماه بود به هفت هزار نفر در ماه رسيده است; نرخ تورم و گرانى به حدى افزايش يافته كه اغلب مردم براى تهيه ضرورىترين لوازم حيات هرچه در اختيار داشته باشند در معرض فروش قرار مى دهند. از اين دردناكتر عده اى از مردم براى ادامه زندگى, دست به فروش اعضاى بدن خود مى زنند و كليه هاى خود را به قيمت 2000 دلار مى فروشند تا بتوانند مخارج حداكثر دو سال خانواده خود را تإمين كنند. علاوه بر تمام اين ها, روز به روز آمار جرم و جنايت و فساد افزايش مى يابد. امروز ديگر محدوده سخن گفتن عليه صدام و حكومتش از بعضى خانه ها و مجالس سرپوشيده گسترش يافته و به محافل عمومى رسيده است. پس از تسليم عراق در برابر قوانين سازمان ملل روساى قبايل نيز كه همواره از رژيم بعثى حمايت مى كردند موضع گيرى خود را تغيير داده اند. زيرا آنان تلاش حكومت را فقط براى دفاع از رژيم مى بينند و نه براى دفاع از ميهن. حتى قبايلى كه در گذشته فرزندان مجاهد خود را طرد مى كردند امروز آن ها را تحت پناه و حمايت خود قرار مى دهند.
رانندگان تاكسى كه جرإت به زبان آوردن كلمه اى را نداشتند ديگر طلسم سكوت را شكسته اند و بدون هيچ ترس و واهمه اى نارضايتى خود را ابراز مى دارند و به ناسزاگويى نسبت به رژيم مى پردازند.
به اين ترتيب اين رژيم ضعيف و درهم شكسته, نياز شديدى به طوق نجاتى داشت كه آن را از تنهايى و واماندگى بيرون آورد و قسمتى از هيبت از دست رفته آن را باز گرداند و چون در خود هيچ قدرتى براى حركت و پيشرفت نمى ديد, منتظر بود تا از خارج اين طوق نجات را دريافت كند. در اين جا تهاجم امريكا تنها راه تحقق آن هدف بود. به همين دليل با شروع حمله هوايى امريكا, مقام هاى بالا رتبه عراق نفس راحتى كشيدند و آن را به عنوان رحمتى كه در وقت مناسب از آسمان نازل شده است, تلقى نمودند.
برداشتن محاصره بهترين راه حل
وقتى از اين عده پرسيده شد كه حمله امريكا چه نتيجه اى در برداشت, در پاسخ گفتند: اين حمله هدف تيرهاى خشم و كينه مردم را كه صدام و نظامش بود تغيير داد و آن ها را متوجه امريكا و انگليس كرد; اين بزرگ ترين پيروزى براى صدام بود. مردم درمانده اى كه بازرسان سازمان ملل را باعث ذلت و محنت خود مى ديدند, ناگهان با حلول ماه مبارك رمضان با موشك باران امريكا مواجه شدند و در اين بين اين گونه مى پنداشتند كه صدام يك قربانى بى گناه است كه بدون هيچ دليل قابل ذكرى, مورد غضب استكبار جهانى واقع شده است و دليرانه از ورود بازرسان به عراق جلوگيرى مى كند! بنابراين حمله امريكا همان طوق نجاتى بود كه حكومت عراق به شدت نيازمند آن بود تا به آن وسيله در ميان مردم براى خود محبوبيتى كسب كند.
از اين روى, تهاجم موشكى امريكا براى صدام و حكومتش, پيروزى بزرگى به شمار مى رفت كه شايسته تقدير و تشكر بود. به ويژه آن كه اين پيروزى فقط محدود به داخل عراق نشد و به كشورهاى عربى ديگر نيز نفوذ كرد, به طورى كه بسيارى از اين كشورها يكپارچه و يكزبان, اين اقدام را محكوم كردند.
تهاجم نظامى امريكا بدون شك, قدرت نظامى و تسليحاتى عراق را تا حد زيادى نابود كرد ولى نه تنها نظام را ساقط نكرد, بلكه هيچ كمكى هم به برانداختن آن ننمود. هم چنين محاصره اقتصادى كه به عنوان اهرم فشارى بر حكومت عراق براى خروج از كويت, به كار گرفته شد و تاكنون نيز ادامه دارد, اينك به گونه اى تبديل شده كه سود آن به نفع رژيم و زيان آن متوجه ملت عراق شده است. اين محاصره كه از نظر قانونى هيچ پايه و اساسى ندارد و از نظر اخلاقى بسيار زشت و ناپسند است, عزم و اراده مردم را از بين برده و جامعه عراقى را به جامعه اى مرده و بى روح تبديل كرده است و اين دقيقا همان عامل استقرار رژيم حاكم است. به عبارت ديگر برانداختن نظام صدام حسين, امكان پذير نيست مگر با برداشتن محاصره از عراق تا به اين شكل مردم كرامت از دست رفته خود را بازيافته, براى حركت و قيام نيرو كسب كنند; به همين سبب ادامه يافتن اين محاصره درست مانند تهاجم اخير از خدمات بزرگى است كه امريكا به صدام كرده است!
اين بحث به همين جا ختم نمى شود و براى تكميل آن بايدبه ساير جوانب نيز بنگريم. بر همه روشن است كه علاوه بر امريكا و انگليس, كشورهاى عربى, فرانسه, روسيه و چين نيز در تشكيل اين نمايشنامه نقش داشتند.
اگر از زاويه عربى ملاحظه كنيم مى بينيم هنگامى كه حمله امريكا آغاز شد, تمام جهان عرب در سكوت و خاموشى عجيبى فرو رفت. حتى اعراب مقيم پاريس از اين سكوت, شگفت زده شده بودند. يكى از آنان با لحنى همراه با حزن و حسرت مى گفت: ((آيا به ياد مىآوريد هنگامى كه جميله جزائرى[ بانوى انقلابى الجزائر] دستگير شد, تمام اعراب به خيابان ها ريختند و تظاهرات كردند؟ اكنون چگونه شب و روز بر ملت عراق موشك مى بارد و هيچ كس جرإت سخن گفتن ندارد؟!))
پس از مدتى فرياد مردم بلند شد و همه, اين اقدام را محكوم كردند. در واقع امريكا سعى در انجام دو امر داشت: يكى در دست گرفتن زمام مردم و دوم متوقف كردن حمله بدون برگزار شدن اجلاس اتحاديه عرب. چه انفجار خشم اعراب به نفع امريكا نبود و اجلاس اتحاديه عرب در اعمال آن اخلال به وجود مىآورد, خصوصا كه حكومت امريكا غرق در رسوايى هاى اخلاقى كلينتون شده و اين امر او را از تإثير بيش تر بر مسإله صلح خاورميانه نيز ناتوان كرده است!
بى شك قبل از آن كه نسبت به موضع گيرى كشورهاى حاشيه خليج فارس انتقاد كنيم, لازم است انتقاد خود را متوجه كشورهاى مهمى كنيم كه اركان نظام عربى به شمار مى روند و در خط اول دفاع از اين رژيم قرار دارند. واضح است هنگامى كه اركان يك نظام سست شود و خط اول دفاع از هم گسيخته شود, ديگر جاى سرزنش صف هاى دفاعى بعدى, باقى نمى ماند!
تجاوز واشنگتن از خط قرمز
اگر به جانب امريكايى قضيه نظرى بيافكنيم, به سه امر پى مى بريم:
اولا موضع گيرى امريكا نسبت به عراق يك موضع گيرى واضح و روشنى نيست. حتى خود مردم عراق نيز تاكنون نفهميده اند كه سياست واشنگتن باقى ماندن صدام است يا بركنار كردن او و يا امريكا با تقسيم عراق موافق است يا نه.
ثانيا: على رغم اين كه تشكيل حكومت از راه كودتا امرى غير معقول و مردود است, اما همواره امريكا قضيه آزادسازى عراق را يك قضيه امريكايى نشان مى دهد يعنى پيش از آن كه به ملت عراق بستگى داشته باشد, به امريكا مربوط است. به طورى كه كنگره امريكا صد ميليون دلار براى آن هزينه كرده است! به عبارت ديگر تنها دو راه وجود دارد: يا پذيرش نظام استبدادى صدام يا قبول نظام ديگرى كه امريكا آن را به وجود آورد و از نظر مالى آن را تقويت كند. يعنى قرار گرفتن بين دو شر كه يكى بدتر از ديگرى است.
ثالثا: امريكا در تهاجم خود (صرف نظر از عوامل آن و وابستگى آن به اوضاع داخلى امريكا) چنان مستكبرانه و اهانتآميز رفتار كرد كه گويا براى برخورد با كشورهاى ضعيف, نيازى به قانون و ضابطه ندارد و هرطور كه بخواهد مى تواند با آن ها رفتار نمايد. او در اين زمينه حتى قوانين شوراى امنيت را زيرپا گذارد و با ناتو نيز در مورد حمله و زمان آن هيچ مشورتى نكرد و از همه مهم تر, به قراردادهاى خود با مسكو نيز عمل نكرد. زيرا طبق اين قراردادها مسكو و واشنگتن نمى توانند از موشك هاى بالستيك خود استفاده كنند مگر با هماهنگى قبلى با يكديگر.
اما واشنگتن بدون هيچ توجهى به اين قراردادها, موشك هاى كروز خود را براى حمله به كشورى كه با روسيه ارتباط نزديك و دوستانه اى دارد به كار برد. اين قانون شكنى حكومت روسيه را بسيار خشمگين نمود, البته نه به خاطر اين كه امريكا به قرارداد عمل نكرده, بلكه از اين جهت كه اين اقدام تهديدى استراتژيك براى او به شمار مى رود. چه اگر واشنگتن اجازه حمله به عراق را با اين موشك ها به خود بدهد, چه تضمينى وجود دارد كه اين اقدام را در مورد كشور ديگرى مانند روسيه نكند؟
دگرگونى در موضع گيرى روسيه
روسيه كه خشم و نارضايتى خود را پنهان مى كند, طى واكنش شديدى تحول زيادى در سياست خود ايجاد كرد كه شايسته توجه و بررسى است. طبق نظر كارشناسان سياسى, عوامل مختلفى به تبلور اين موضع گيرى كمك كرد. يكى از آن ها تفاهم و اتفاق نظرى بود كه براى اولين بار در طى ده سال گذشته بين دوما و دولت روسيه به وجود آمد. اين خشم روسيه در فراخواندن سفير خود از لندن و واشنگتن جلوه گر شد. ولى مهم تر از آن اقدامى بود كه پريماكوف نخست وزير روسيه در سفر اخير خود به هند انجام داد. او در اين ديدار, طى پيشنهادى غيرمنتظره, هند و چين را به معاهده با روسيه و هم پيمانى استراتژيك دعوت كرد تا به اين وسيله از تصميم گيرىهاى خودسرانه امريكا جلوگيرى كند. هم زمان با اين عمل, نائب رئيس دوماى روسيه تصريح كرد: مجلس بررسى معاهده ((استارت2)) را كه در مورد جلوگيرى از انتشار سلاح هسته اى است در رإس اعمال خود در سال 99 قرار داده است.
آن چه در مورد روسيه مورد توجه است اين است كه تحولاتى در سياست اين كشور در حال شكل گيرى است كه بايد به آن توجه داشت و براى بررسى آن سرمايه گذارى كرد.
پاورقي ها: