نگاهى به دهه اول انقلاب

مقدمه‏
در دهه اول انقلاب، امام خمينى(ره) كشتى انقلاب را از امواج پرتلاطمى گذراند كه امروزه انسان با مطالعه آن دوران، مات و مبهوت مى‏ماند، و در درياى ترس و وحشت سهمگين فرو مى‏رود، و در آن امواج هولناك، از اعماق جان خويش، از خداوند رحمان طلب كمك براى سلامتى انقلاب مى‏كند. واز خداوند مى‏خواهد تا دست غيبى الهى به يارى ناخداى پير انقلاب بيايد و كشتى انقلاب را از اين طوفان ويران كننده به ساحل نجات برساند.
براى ترسيم آن دوران (از 22 بهمن 1357،(1) پيروزى انقلاب اسلامى ايران، تا ارتحال امام خمينى(ره) 14 خرداد 1368)، ده سال و سه ماه و 22 روز، گزارشى كه در واقع نگاهى گذرا بر عملكرد دشمنان انقلاب اسلامى و ملت قهرمان ايران است را تقديم خوانندگان گرامى مى‏كنيم.
براى اينكه عمل دشمنان انقلاب و ايران، و مسير حركت انقلاب اسلامى بهتر ترسيم گردد، اول نگاهى به عملكرد نهادهاى انقلابى و بعد به اقدامات دشمنان انقلاب اسلامى، و در پايان به استقامت ملت قهرمان ايران و دولت انقلابى آن دوران مى‏اندازيم تا ببينيم در آن شرايط و در آن بحرانهاى هراس‏انگيز، امام خمينى(ره) با عنايات خداوند بزرگ، چگونه انقلاب اسلامى ايران را هدايت مى‏كردند.
نهادهاى انقلابى‏
نهادهاى انقلابى را بايد در دو بخش نهادهاى پاسدار انقلاب، و نهادهاى خدمات رسان به مردم انقلابى، بررسى كرد.
الف – نهادهاى پاسدار انقلاب:
بهتر است اول نگاهى به دو نهاد انقلاب اسلامى ايران، كه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى تشكيل شده‏اند، داشته باشيم، اولين نهاد را بايد، نهاد شوراى انقلاب اسلامى دانست كه يك ماه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى تشكيل شده‏اند، داشته باشيم، اولين نهاد را بايد، نهاد شوراى انقلاب اسلامى دانست كه يك ماه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، زمانى كه امام خمينى(ره) در پاريس بودند، به فرمان ايشان در 22 دى 1357 در تهران تشكيل شد، و امام خمينى(ره)، زمانى كه به ايران آمدند و در تهران، در مدرسه رفاه مستقر شدند، با مشورت همين شوراى انقلاب، در 15 بهمن 1357، هشت روز قبل از پيروزى انقلاب، آقاى مهندس مهدى بازرگان را براى نخست وزيرى دولت موقت معرّفى كرد و اين، اولين دولت انقلاب اسلامى، از همان زمان شروع به فعاليت نموده است.
و امّا سه نهاد پاسدار انقلاب اسلامى در اولين روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، 23 بهمن 1357 كميته انقلاب اسلامى، و دوماه و 10 روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، 2 ارديبهشت 1358، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، و 9 ماه و 13 روز بعد از پيروزى انقلاب، 5 آذر 1358 بسيج مستضعفان، به فرمان امام خمينى(ره) تشكيل شدند، در واقع كمتر از ده ماه، اين سه نهاد پاسدار انقلاب اسلامى، براى حفظ و حراست، از دست‏آوردهاى انقلاب اسلامى تشكيل شدند، اين در صورتى بود كه نيروهاى مسلح ايران(ارتش، ژاندارمرى، شهربانى) وجود داشتند و به مسؤوليت‏هاى نظامى و انتظامى خود در قبال ملت ايران، عمل مى‏كردند، ولى در اوائل انقلاب احتياج به گروه‏هايى بود كه سريع و ضربتى و انقلابى عمل كنند، و اين سه نهاد انقلابى مسلح، براى ضرورت اول انقلاب، به صورت انقلابى و ضربتى عمل مى‏كرد، آنها با هر گزارش فوراً وارد عمل مى‏شدند، و در همه جا حضور داشتند و هر كارى را براى حفظ انقلاب اسلامى و دست آوردهاى آن انجام مى‏دادند، و با ايست و بازرسى در ورودى شهرها و روستاها، مخصوصاً در شب‏ها و بازديد بدنى براى ورود به اماكن عمومى، همه چيز را زير نظر داشتند، تا انقلاب بتواند مسيرش را به خوبى طى كند.
ب – نهادهاى خدمات رسان به مردم انقلابى:
شش نهاد خدمت رسان به مردم انقلابى، كه اولين آنها بنياد مستضعفان مى‏باشد، هفده روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، در 9 اسفند 1357 تشكيل شد و بعد از آن به ترتيب، بيست و دو روز بعد از پيروزى انقلاب، در 14 اسفند 1357 كميته امداد امام خمينى ؛ و يك ماه و 29 روز بعد از پيروزى انقلاب، در 21 فروردين 1358، بنياد مسكن؛ و چهارماه و 5 روز بعد از پيروزى انقلاب، در 27 خرداد 1358 جهاد سازندگى؛ و 10 ماه و 15 روز بعد از پيروزى انقلاب، در 7 دى 1358 نهضت سوادآموزى؛ 13 ماه بعد از پيروزى انقلاب، در 22 اسفند 1358، بنياد شهيد به فرمان امام خمينى تأسيس شدند، اين شش نهاد كه در 13 ماه اول انقلاب، پشت سرهم تأسيس شدند، سريع و انقلابى به فعاليت خدمات رسانى به مردم انقلابى در سراسر كشور مشغول شدند، و مردم دلگرم و پرنشاط با اين نهادها همكارى مى‏كردند، به طورى كه اميد پيشرفت و ترقى در همه جا مشهود بود، و مردم انقلابى ايران احساس پيروزى و ترقى و پيشرفت را در ابعاد سياسى، فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و…مى‏كردند.
دشمنان انقلاب اسلامى و ايران‏
همه ى آنهايى كه با فروپاشى رژيم پهلوى متضرر شدند و يا براى خود در دولت انقلابى پست و مقامى را فرض مى‏كردند كه به آن نرسيده بودند، با انقلاب اسلامى و ملت انقلابى ايران به دشمنى برخاستند، براى برشمردن اقدامات اين دشمنان، بايد آنها را در دو گروه دشمنان خارجى و دشمنان داخلى بررسى كنيم.
الف – دشمنان خارجى:
كشورهايى كه با رژيم پهلوى هم پيمان بودند و در ايران داراى منافعى بودند كه با پيروزى انقلاب اسلامى، آن منافع قطع شده بود، با انقلاب اسلامى و كشور ايران به دشمنى برخاستند كه در رأس همه آنها آمريكا قرار داشت، آمريكا قبل از انقلاب اسلامى، با اعزام ژنرال هايزر قصد كودتا در ايران را داشت كه به علت گستردگى انقلاب اسلامى تا رده‏هاى بالاى ارتش، موفق به كودتا نشد؛(2) و دو روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، در 24بهمن 1357 مزاحمتهاى امريكا براى كشتى‏هاى ايرانى در خليج فارس شروع شد،(3) و در همين زمان ديپلمات‏هاى آمريكايى در سفارت آمريكا در تهران، عملاً كار جاسوسى مى‏كردند، اين اقدامات آمريكا هر روز بيشتر مى‏شد تا جايى كه احساس مى‏شد كه كودتاى آمريكايى 28مرداد 1332 تكرار شود، اما اين بار دانشجويان جوان انقلابى ايران با دست خالى، در 13آبان 1358،هشت ماه و 21روز بعد از پيروزى انقلاب، سفارت آمريكا را تسخير كردند و همه ديدند كه سفارتخانه امريكا به لانه جاسوسى تبديل شده بود.(4) هر چند در آن زمان خيلى‏ها به اين عمل دانشجويان اعتراض مى‏كردند، ولى امام خمينى(ره) مى‏فرمود:توطئه‏هاى زيرزمينى در همين سفارتخانه‏ها كه هست، درست مى‏شود كه مهمش و عمده‏اش، سفارت شيطان بزرگ آمريكا است…مسئله (تسخير لانه جاسوسى) باز انقلاب است، يك انقلاب زيادتر از انقلاب اول خواهد شد.(5)
امام خمينى، بر خلاف بعضى از آقايان كه از ترس مى‏لرزيدند و اين عمل دانشجويان را رد مى‏كردند، كار دانشجويان را انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول خواند، لذا دانشجويان انقلابى، دلگرم و مصمم‏تر، به كار خود ادامه دادند و اسناد لانه جاسوسى را كه جاسوسان آمريكايى بوسيله دستگاه رشته، رشته كرده بودند تا به دست انقلابيون نيفتد را با صبر و حوصله بازخوانى و ترجمه و چاپ نمودند و در اختيار ملت ايران قرار دادند، با اين عمل دانشجويان انقلابى، همه كشورهايى كه تفكر كودتا را داشتند و يا افرادى در داخل و خارج تفكر براندازى نظام را داشتند، خلع سلاح شدند، و همچنين بزرگترين كودتاى سه مرحله‏اى آمريكا و شوروى كه خونين‏ترين كودتا مى‏توانست باشد خنثى شد.
آمريكا در 15 ارديبهشت 1359، چهارده ماه و 13روز بعد از پيروزى انقلاب، با تجهيزات كامل به ايران حمله نظامى كرد كه به خواست خداوند قادر، توسط شن‏هاى صحراى طبس آن لشكر ابرهه درهم كوبيده شد، بار ديگر در اول خرداد 1359، پانزده ماه و 8 روز بعد از پيروزى انقلاب، ايران را با كمك هم پيمانهايش در سراسر دنيا، محاصره اقتصادى كرد، در آن زمان كه خيلى‏ها از ترس اين محاصره اقتصادى به وحشت افتاده بودند و دست و پاى خود را گم كرده بودند، امام خمينى(ره) فرمود: آمريكا خيال مى‏كند با دخالت مى‏تواند كارى بكند، يا با حصر اقتصادى مى‏تواند كارى بكند، ملتى كه شهادت را قبول كرده از اين چيزها ديگر نمى‏ترسد،(6) اين محاصره اقتصادى را كه خيلى‏ها از آن مى‏ترسند، من براى كشور ما يك هديه‏اى مى‏دانم.(7)
آمريكا 14 تير 1359، شانزده ماه و 22 روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، سرمايه ايران در آمريكا را مسدود كرد و در 31 شهريور 1359، نوزده ماه و 8 روز بعد از پيروزى انقلاب، عراق را با كمك هم پيمانهايش و رويداد قدرت‏هاى بزرگ، وادار حمله به ايران كرد كه تا 28 مرداد 1368 اين جنگ ادامه داشت، در اين جنگ هشت ساله، ايران در مقابل عراق و خواست همه زورمداران دنيا، از خود دفاع كرد.
با تلاش آمريكا، دو ابرقدرت شرق و غرب (شوروى و آمريكا) در 3 فروردين 1364، چهار سال و شش ماه و 3 روز بعد از شروع جنگ، توافق كردند كه از شكست عراق در قبال ايران جلوگيرى كنند، لذا هر كدام از آنها دست به اقدامات هولناكى بر عليه ايران مى‏زدند كه بعضى از اقدامات آمريكا را برمى‏شماريم.
در 11 مرداد 1366، دو سال و 4ماه و 8 روز بعد از اين توافق دو ابر قدرت كه مطابق با 6 ذى الحجةالحرام 1407 قمرى بود، عربستان سعودى به دستور آمريكا به حجاج ايرانى در مكه معظمه حمله كرد كه تعداد زيادى از زائرين خانه خدا كشته و زخمى شدند، در اين حمله عدّه‏اى از زائرين غير ايرانى نيز ضربه‏هايى ديدند، و عربستان سعودى به خاطر خوش خدمتى به آمريكا اين ننگ هتك حرمت به حرم امن الهى را براى خود در تاريخ با نام جمعه سياه مكه ثبت كرده است.
در 30 شهريور 1366، دو سال و 5 ماه و 27 روز بعد از توافق دو ابرقدرت، هلى‏كوپترهاى نظامى آمريكا، به كشتى تجارى ايران در خليج فارس حمله كردند، و در 16 مهر 1366، دو سال و 6 ماه و 13 روز بعد از توافق دو ابرقدرت، هلى كوپترهاى نظامى آمريكا به قايقهاى گشتى ايران در خليج فارس حمله كردند، و در 27 مهر 1366، دو سال و 6 ماه و 24 روز بعد از توافق دو ابرقدرت، ناوهاى جنگى آمريكا به جزاير نفتى ايران در خليج فارس حمله كردند، و در 29 فروردين 1367، سه سال و 26 روز بعد از توافق دو ابرقدرت، ناوجنگى آمريكا، در خليج فارس به ناوچه جوشن ايران حمله كرد و آن را غرق نمود، و در 25 ارديبهشت 1367، سه سال و يك ماه و 22 روز بعد از توافق دو ابرقدرت، نيروهاى آمريكايى به كمك نيروهاى عراقى رفتند، و با يك حمه هماهنگ به ترمينال نفتى ايران در خارك، آن را به آتش كشيدند، و در 12 تيرماه 1367 سه سال و 4 ماه و 9 روز بعد از توافق دو ابرقدرت، ناو جنگى آمريكا به هواپيماى مسافربرى ايران، در خليج فارس حمله كرد و نزديك به 300 نفر مرد و زن و كودك را در آسمان ايران، به شهادت رساند، و اقدامات آمريكا در اين دوران، حمله به سكوهاى نفتى سلمان،نصر، مباركه و… در خليج فارس و به آتش كشيدن آنها و… كه هر كدام از اين اقدامات مى‏توانست كشورى را به ويرانه‏اى تبديل كند، را اگر در كنار اقدامات كشورهاى ديگر مانند اقدامات شوروى در 30 آذر 1364، ارسال سلاح‏هاى پيشرفته به عراق براى جنگ با ايران و فروش گسترده سلاحهاى پيشرفته چين به عراق و تجهيز عراق به سلاحهاى شيميايى توسط كشورهاى اروپايى، و اعطاى وام‏هاى كلان آمريكا و كشورهاى خليج فارس به عراق، و اعزام سرباز از 12 كشور به عراق براى جنگ با ايران، و واگذارى جزيره بوبيان كويت به عراق براى حمله به ايران، و حمله‏هاى مسلحانه به سفارت خانه ايران در كشورهاى مختلف، مانند حمله مسلحانه در 10 ارديبهشت 1359، چهارده ماه و 18 روز بعد از پيروزى انقلاب، به سفارت خانه ايران در لندن، و…بگذريم آمار وحشتناكى بدست خواهد آمد، تازه اين آمارهاى ذكر شده گوشه‏اى‏ت‏از امواج وحشت‏انگيز اقدامات خصمانه دشمنان بر عليه انقلاب اسلامى و ايران است كه در سراسر دنيا به راه انداخته بودند، كه همه آنها با عنايات خداوند رحيم، و با رهبرى امام خمينى و پايدارى و استقامت مردم و مسؤولان نظام جمهورى اسلامى خنثى شد.
ب – دشمنان داخلى‏
آنهايى كه با فروپاشى رژيم پهلوى، پست و مقام و منصب و منافع خود را از دست داده بودند و آنهايى كه براى خود بعد از پيروزى انقلاب اسلامى پست و مقامى فرض مى‏كردند.(8) ولى به آن نرسيده بودند مانند گروهكهاى ماركسيستى و شبه ماركسيستى، سلطنت طلبان، آخوندهاى دربارى و غيره، با انقلاب به دشمنى برخاستند و هر يك از جهتى و عنوانى چون غائله تركمن صحرا، غائله آذربايجان، غائله جنگل شمال (غائله آمل)، غائله كردستان و غائله خلق عرب را به وجود آوردند، كه مثلاً غائله خلق عرب كه مركز آن خرمشهر بود، مسؤولان آن غائله، دولت موقت را تهديد مى‏كردند كه اگر تا يك هفته ديگر مشكلات خوزستان حل نشود، استان خوزستان را از كشور جدا مى‏كنيم(9)،و مسؤولان غائله كردستان به اسم خودمختارى در 24 مرداد 1358 شش ماه و دو روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، شهر پاوه را اشغال كردند و چندين پادگان، در شهرهاى مختلف كردستان را محاصره و يا اشغال كردند و استان كردستان را تا مرز سقوط پيش بردند،(10) و در كنار اين غائله‏ها، دشمنان داخلى دست به بمب‏گذارى هايى در اماكن عمومى و پرتردد مانند خيابان ناصرخسرو تهران، در 22 ارديبهشت 1364، سه ماه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، و اماكن عمومى چون نماز جمعه تهران در 24 اسفند 1363، و ترور مسؤولان نظام جمهورى اسلامى و چهره‏هاى برجسته نظام در شهرهاى مختلف ايران زدند ما براى حفظ جنبه اختصار، بعضى از آن ترورها را برمى‏شماريم.
در سه ارديبهشت، 1358، دوماه و 11 روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، سپهبد ولى اللّه قرنى، فرمانده ستاد مشترك ارتش، در 12 ارديبهشت 1358، دوماه و 20 روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت اللّه مرتضى مطهرى، عضو شوراى انقلاب، در 10 آبان 1358، هشت ماه و 18 روز بعد از پيروزى انقلاب، آيت اللّه قاضى طباطبايى، اولين شهيد محراب، در تبريز، در 27 آذر 1358، ده ماه و 5 روز بعد از پيروزى انقلاب، آيت اللّه دكتر محمد مفتح و دو پاسدار همراهش، در 7 تير 1360، دو سال و 4 ماه و
15 روز بعد از پيروزى انقلاب، آيت اللّه دكتر بهشتى، رئيس قوه قضائيه و مسؤول حزب جمهورى اسلامى، همراه با 72 تن از مسؤولان و چهره‏هاى برجسته نظام جمهورى اسلامى، در انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى، در 16 مرداد 1360، دو سال و 5 ماه و 24 روز بعد از پيروزى انقلاب، ملا صالح خسروى، روحانى مبارز اهل سنت و فرزندش در سنندج؛ در 8 شهريور 1360، دو سال و 6 ماه و 15 روز بعد از پيروزى انقلاب، رئيس جمهور آقاى رجائى و نخست وزير آقاى دكتر باهنر در انفجار نخست وزيرى ؛ در 14 شهريور 1360، دو سال و 6 ماه و 22 روز، بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت اللّه قدوسى، رئيس ديوان عالى كل كشور، و در همين روز سرتيب وحيد دستجردى، در 20 شهريور 1360، دو سال و 6 ماه و 28 روز بعد از پيروزى انقلاب، آيت اللّه مدنى دومين شهيد محراب در تبريز؛ در 7 مهر 1360 دو سال و 7 ماه و 15 روز بعد از پيروزى انقلاب، حجةالاسلام و المسلمين هاشمى‏نژاد در مشهد؛ در 20 آذر 1360، دو سال و 8 ماه و 28 روز بعد از پيروزى انقلاب، آيت اللّه دستغيب سومين شهيد محراب،در شيراز؛ در 11 تير 1361، سه سال و 3 ماه و 19 روز بعد از پيروزى انقلاب آيت اللّه صدوقى چهارمين شهيد محراب، در يزد؛ در 23 مهر 1361، سه سال و 8 ماه و يك روز بعد از پيروزى انقلاب، آيت اللّه اشرفى اصفهانى، پنجمين شهيد محراب در كرمانشاه؛ در 22 ارديبهشت 1364، شش سال و 3 ماه بعد از پيروزى انقلاب، ملا محمد حسين مولوى فيض، از روحانيون مبارز سيستان، ترور شدند.
در واقع دشمنان داخلى با اين ترورهاى چهره‏هاى برجسته نظام و ترورهاى نافرجام مانند ترور آيت اللّه هاشمى رفسنجانى در
4 خرداد 1358 و ترور آيت اللّه خامنه‏اى در 6 تير 1360 و… و ترور عده زيادى از چهره‏هاى كمتر شناخته شده مانند: ترور حاج مهدى عراقى و پسرش حسام در 4 شهريور 1358 و…؛ فضاى اجتماعى سنگينى و دلهره برانگيزى را به وجود آورده بودند كه هر كس به هر طريقى وصل به نظام جمهورى اسلامى بود و يا مدافع نظام جمهورى اسلامى شناخته شده بود، احساس امنيت نمى‏كرد و منتظر ترور تروريستها بود.
دشمنان داخلى، علاوه بر اينها، دست به كودتاهايى زدند كه در 21 تير 1359 كودتاى پايگاه هوايى نوژه، و در 23 فروردين 1361 كودتاى دوم كشف و خنثى شد.
در اين جوّ پر التهاب و خونين، امام خمينى با عنايات الهى و استقامت مسؤولان نظام و پايدارى و پشتيبانى مداوم مردم قهرمان ايران، كشتى انقلاب را هدايت مى‏كرد.
اقدامات ملت قهرمان ايران‏
به جهت عدم تطويل نوشتار، فقط به ذكر كليات اكتفاء مى‏كنيم، مردمى كه با قيام يك پارچه خود موفق شدند در 22 بهمن 1357 ريشه 2500 ساله شاهنشاهى را از ايران درآورند، براى تحقق اهدافشان (جمهورى اسلامى) در هر شرايطى جلوتر از مسؤولين خودشان حركت مى‏كردند (تمام نهادهاى پاسدار و خدمات رسان انقلابى، قبل از تأسيس رسمى، به صورت غير رسمى و خودجوش در بين مردم متداول بود، براى نمونه: مردم انقلابى در روز 22 بهمن 1357 مسؤولين رده بالاى رژيم پهلوى را دستگير و زندانى كردند، در روز بعدش، 23 بهمن 1357، كميته انقلاب اسلامى تشكيل شد و كارهاى مربوط به اين دستگيرشدگان را بر
عهده گرفت)، همين مردم انقلابى، وقتى احساس خطر كودتا را كردند، لانه جاسوسى آمريكا را تسخير نمودند، و وقتى اولين رئيس جمهورشان بر خلاف مسير انقلاب حركت كرد، به خيابانها آمدند و رأى‏شان را بازپس خواستند كه در 14 اسفند 1359 با برنامه ساختگى منافقين، گارد حفاظت بنى صدر و منافقين به مردم حزب اللّه حمله كردند، مردم براى دفاع از انقلاب با راهپيمايى در خيابان رأى‏شان را باز پس گرفتند.
مردم انقلابى در هر شرايطى و به هر قيمتى، براى تحقق هدفشان ايستاده بودند، هرچه دشمن بيشتر فشار مى‏آورد، حضور مردم، در صحنه بيشتر مى‏شد، اين مردم در مدت ده سال و 3 ماه و 22 روز، از پيروزى انقلاب اسلامى تا ارتحال امام خمينى(ره) دوازده بار به پاى صندوق رأى رفتند كه گاهاً در يك زمان براى دو منظور به دو صندوق رأى انداختند و در بعضى از مواقع رأى‏گيرى، به مرحله دوم كشيده مى‏شد و همچنين هر دوره مجلس شوراى اسلامى، رأى‏گيرى ميان دوره‏اى مجلس را داشته است، كه بدون احتساب اينها، دوازده بار به پاى صندوق رأى رفتند و هربار به خاطر تهديد و فشار دشمنان داخلى و خارجى، حضورشان در سر صندوقها گسترده‏تر مى‏شد، لذا امام خمينى(ره) فرمود: مردم هر دفعه بهتر از دفعه قبل شركت كرده‏اند.(11)
در همين دوران كه مردم اقلام اوليه زندگيشان، قند و شكر، گوشت و مرغ، روغن و پنير و برنج را كوپنى و درصف‏هاى طولانى دريافت مى‏كردند، بخش قابل ملاحظه‏اى از مخارج جبهه جنگ با كمك همين مردم انقلابى اداره مى‏شد، و مردم آن چنان گسترده و با شوق در جبهه‏هاى جنگ حضور مى‏يافتند كه گويى همه مردم ايران نظامى هستند، امام خمينى(ره) باتوجه به اين روحيه مردم فرمود: كشورى كه 20 ميليون جوان دارد، 20 ميليون تنفگدار داشته باشد، 20 ميليون ارتش داشته باشد، آسيب بردار نيست.(12)
حضور گسترده مردم در جبهه جنگ و هماهنگى بين نيروهاى مسلح، و آمادگى عمليات‏هاى عمده، نتيجه آن شكستن محاصره يك ساله سوسنگرد در 28 شهريور 1360، فتح بوستان در 7 آذر 1360، آزادى خرمشهر، در 3 خرداد 1361 و خلاصه عقب راندن دشمن بعثى تا عمق خاك عراق بود، در واقع نيروهاى ايران، آن چنان سپاه كاملاً مسلح دشمن را عقب مى‏راندند كه هيچ كسى و هيچ كشورى باور نمى‏كرد كه مردم ايران با كمترين امكانات جنگى بتوانند در مقابل انبوه سلاح و تجهيزات دنيا، كه به عراق سرازير شده بود ايستادگى كند، تا چه رسد به اينكه، دشمن تا دندان مسلح را عقب بزند و اقتدار جنگ را در دست بگيرد.
خلاصه كلام اينكه، مردم در هيچ شرايطى حاضر نشدند لحظه‏اى انقلاب و دولت انقلابى و امام خود را تنها بگذارند، و بهر قيمتى از دين و انقلاب و مرزهاى خود دفاع مى‏كردند، در واقع ملت ايران ملتى اند كه امام خمينى(ره) فرمود: درود بى پايان نثار ملت عظيم الشأن ايران كه با همت والاى خود در مقابل هر پيشامد و خطرى شجاعانه و عاشقانه ايستاده و مقاومت نموده و در راه خداوند تعالى و جمهورى اسلامى كه كفيل پياده نمودن احكام روشنى بخش و مترقى اسلام است از هيچ كوشش و بذل جان و مال دريغ ننموده است.(13)
دولت انقلابى ايران‏
حضور هفت دولت در مدت ده سال اول انقلاب كه به خاطر مشكلات و ترورهاى دشمنان انقلاب، اجباراً تغيير مى‏كرد، اين تغييرات سريع و متعدد هيئت دولت، خودش زبان گوياى وضعيت سنگين، و عدم توان حركت سريع در كشور است كه احتياج به شرح و بيان ندارد، با اين وجود با نگاهى به اين دولتهاى انقلابى، جوّ ملتهب آن زمان، براى ما بيشتر روشن‏تر خواهد شد.
هفت روز قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، در 15 بهمن 1357، دولت موقت با نخست وزيرى آقاى مهندس مهدى بازرگان، شروع به فعاليت كرد، باتصميم شوراى انقلاب، دولت موقت چهل و پنج روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، 5 فروردين 1358 ايران را از پيمان استعمارى سنتو خارج كرد، و در 22 ارديبهشت 1358 قرارداد كاپيتولاسيون در ايران را لغو كرد و در 19 خرداد 1358 بانكهاى كشور را ملى اعلام كرد، و بعد از 9 ماه فعاليت، در 15 آبان 1358 استعفاء داد، به فرمان امام خمينى(ره)(14)، شوراى انقلاب اسلامى، دومين دولت انقلاب را تشكيل داد و تا تشكيل اولين رياست جمهورى كشور را هدايت كرد؛ با انتخاب اولين رئيس جمهورى در 5 بهمن 1358 و تنفيذ حكمش توسط امام خمينى در 15 بهمن 1358، عملاً كار دولت انقلابى دوم بعد از 3 ماه خدمت به مردم و انقلاب به پايان رسيد و دولت انقلابى سوم، با رأى اعتماد مجلس به نخست وزيرى آقاى محمد على رجائى، و هئيت دولتش، شروع به فعاليت نمود، تا اينكه در 31 خرداد 1360، مجلس شوراى اسلامى، رأى به عدم كفايت سياسى اولين رئيس جمهور داد و امام خمينى در اول تير 1360، اولين رئيس جمهور ايران را عزل كرد، دولت آقاى رجائى، اداره امور كشور را تا تشكيل رياست جمهورى و دولت بعدى بر عهده داشت، مردم انقلابى در 2 مرداد 1360، دو سال و 5 ماه و 10 روز بعد از پيروزى انقلاب، آقاى محمد على رجائى را براى رياست جمهورى برگزيدند، و امام خمينى در 11 مرداد 1360 حكمشان را تنفيذ نمود، و رئيس جمهور آقاى محمد على رجائى، براى نخست وزيرى، حجةالاسلام دكتر محمد جواد باهنر را به مجلس معرفى كرد، با رأى اعتماد مجلس، چهارمين دولت انقلاب، از 17 مرداد 1360 رسماً شروع به كار نمود كه در 8 شهريور 1360 يعنى 18 روز بعد از شروع به كار اين دولت انقلابى، دشمنان داخلى اين نعمت را با انفجار دفتر نخست وزيرى و شهادت رئيس جمهور شهيد رجائى و نخست وزير، شهيد باهنر، از ملت ايران گرفتند، در اين شرايط دشوار جنگى و ترورهاى كور دشمنان؛ با پيشنهاد شوراى رياست جمهورى و رأى اعتماد مجلس به آيت اللّه مهدوى كنى در 11 شهريور 1360، دولت پنجم انقلاب با نخست وزيرى آيت اللّه مهدوى كنى، اداره كشور را بر عهده گرفت و تا تشكيل دولت بعدى كه تقريباً يك ماه ونيم به طول كشيده بود، كشور را اداره نمود.
مردم انقلابى در 10 مهر 1360، يك ماه و 2 روز بعد از شهادت رئيس جمهور و نخست وزيرشان، براى سومين رئيس جمهور كشورشان، آيت اللّه خامنه‏اى را برگزيدند، و امام خمينى(ره) در 17 مهر 1360 حكمشان را تنفيذ نمود؛ سومين رئيس جمهور آيت اللّه خامنه‏اى براى نخست وزيرى دولت ششم انقلاب، آقاى مهندس ميرحسين موسوى را به مجلس معرفى كرد، دولت ششم انقلاب با رأى اعتماد مجلس به هئيت دولتش. اداره كشور را در ميان ترورهاى وحشت آور منافقين و حمله‏هاى پى‏درپى دشمنان بعثى بر عهده گرفت، چهار سال رئيس جمهور منتخب مردم، آيت اللّه خامنه‏اى و نخست وزيرش، كشور را بر عهده داشتند كه مردم انقلابى در 25 مرداد 1364 براى بار دوم، براى رياست جمهورى دوره چهار، دوباره آيت اللّه خامنه‏اى را برگزيدند و امام خمينى حكمشان را تنفيذ نمود و ايشان نيز براى نخست وزيرى آقاى مهندس ميرحسين موسوى را براى بار دوم برگزيد، با رأى اعتماد مجلس به دولت انقلابى هفتم، اين دو سنگربان انقلاب (آيت اللّه خامنه‏اى و ميرحسين موسوى) 5 ماه بعد از توافق دو ابرقدرت براى جلوگيرى از شكست عراق در جنگ ايران اداره كشور را برعهده گرفتند.
اين مطالب مختصر به اندازه كافى گوياى مشكلات كشور در آن دوران سخت، و ايستادگى مسؤولان نظام در آن شرايط حساس كشور و بيانگر تلاش آنان براى حفظ و اداره كشور ايران مى‏باشد.
خلاصه كلام‏
در آن دوران كه به خاطر شرايط زمانى و فضاى حاكم بر اجتماع و ضرورت اوائل انقلاب، نهادهاى انقلابى براى حفظ نظام دست آوردهاى انقلاب، سليقه‏اى و ضربتى و انقلابى عمل مى‏كردند، و دشمنان انقلاب و نظام جمهورى اسلامى ايران، با توطئه وسيعى عمل اين نهادهاى انقلابى را بد جلوه مى‏دادند و موجبات دلسردى مردم را فراهم مى‏آوردند.
از سوى ديگر دشمنان خارجى بر مرزهاى غرب و جنوب ايران مى‏تاختند، و علاوه بر اين، محاصره اقتصادى و مسدود كردن سرمايه ايران در آمريكا و حمله‏هاى مسلحانه به سفارتخانه ايران در كشورهاى مختلف را به راه انداخته بودند.
از سوى سوم، دو ابر قدرت شرق و غرب ايران را به محاصره كامل خود درآوردند، يعنى كشور شوروى با دارا بودن مرز طولانى شمال و شمال غربى ايران و اشغال افغانستان در شرق ايران و آمريكا با حضور نظامى در عربستان وكويت و ناوهاى جنگى در خليج فارس و با ايجاد قرارداد با كشورهاى تركيه و پاكستان، و حضور هر دو ابرقدرت در عراق، ايران را عملاً به محاصره كامل خود درآورده بودند.
از سوى چهارم، دشمنان داخلى با ترورها و بمب گذاريها و طرح و برنامه‏هاى كودتا، آسايش و امنيت و آرامش را از مردم سلب كرده بودند.
از سوى پنجم، دولت‏هاى انقلابى ايران بخاطر جوان بودن و جابجايى و تغييرات سريع، هنوز با روش آزمايش و خطا، به كندى حركت مى‏كرد و ملت با تحمّل همه اين مشكلات، مقاوم و استوار، براى تحقق آرمان خويش(جمهورى اسلامى) در صحنه حاضر و محكم ايستاده بود.
امام خمينى در اين درياى مواج، هميشه با تكيه بر خداوند كريم و توجه كامل به فرامين الهى و پشتيبانى ملت قهرمان ايران، چون كوهى استوار ايستاد و اين امواج هراسناك را يكى بعد از ديگرى شكسته و كشتى انقلاب را به سوى ساحل نجات هدايت مى‏كرد.
پى‏نوشت‏ها: –
1. كليه تاريخ‏هاى ذكر شده، از سه منبع زيرا استخراج شده است.
الف – امام خمينى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم نشر آثار امام خمينى، دوم 1379، ص كل كتاب.
ب – برّى ديزجى، على و…روزها و رويدادها، تهران، رامين، اول 1377، ص كل كتاب.
ج – حائرى، على، روز شمار شمسى، تهران، صدا و سيما، اول 1382، ص كل كتاب.
2. عادلى، سيد محمد حسين (مترجم)، مأموريت مخفى هايزر در تهران (خاطرات هايزر در تهران)، تهران، رسا، اول 1365، ص 127 – 122 – 15.
3. روزنامه اطلاعات، شماره 15748، سه شنبه 24 بهمن 1357، ص 3.
4. همان، 15785، چهارشنبه، 25 بهمن، 1357، ص 3 و 2 و 1.
5. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، اسناد لانه جاسوسى آمريكا، ج 1، تهران، جهان كتاب، ويرايش دوم، 1379، ص 10 – 6.
6. امام خمينى، صحيفه امام، ج 1، پيشين، ص 493.
7. همان، ج 12، ص 339.
8. همان، ج 14، ص 115.
9. خمينى، احمد، دليل آفتاب (خاطرات يادگار امام حجةالاسلام و المسلمين سيد احمد خمينى)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، اول 1357، ص 98، نامه سيد احمد خمينى از پاريس به همسرش خانم طباطبايى: در آن اطاق ده نفرى (محل سكونت امام خمينى در پاريس) همه تا قبل از خواب، وزير و وكيل مملكت آينده!! و در سر رئيس جمهورى اين مملكت دعوا، همين حالا يا د حرف جلال آل احمد افتادم كه مى‏گويد، روشنفكران ما از هر چهار نفر دور يك ميز، يكى رئيس جمهور است! الحق همينطور است.
10. نجاتى، سرهنگ غلامرضا، شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدى بازرگان، ج 2، تهران، رسا، اول 1377، ص 431.
11. چمران، دكتر مصطفى، كردستان، تهران، دفتر فرهنگ اسلامى، چهارم 1380، ص كل كتاب.
12. نگرشى تحليلى بر اوضاع اجتماعى، اقتصادى و سياسى و فرهنگى خلق كُرد، ج 1، انتشارات مستضعفين، اول 1385، ص كل كتاب.
13. امام خمينى، صحيفه امام، ج 17، ص 106.
14. همان، ج 11، ص 122.
15. همان، ج 15، ص 386.
16. همان، ج 10، ص 500.