مرد ميدان تقوا
شرح حال مرحوم آيه الله العظمى سيد محمد باقر درچه اى مرجع عاليقدر جهان تشيع
غلامرضا گلى زواره
فقيه پرآوازه
دلا نزد كسى بنشين كه او از دل خبر دارد
به زير آن درختى رو كه گل بن هاىتر دارد
در اين بازار عطاران مرو هر سو چه بيكاران
به دكان كسى بنشين كه در دكان شكر دارد(1)
آيه الله العظمى سيد محمد باقر درچه اى, از طلايه داران كاروان فقه و اجتهاد است كه ساليان متمادى پرتو افشان آسمان علم و تقوا در حوزه هاى علميه اصفهان بوده است. او كه انديشه هايش بر پشتوانه ارزشمند قرآن, حديث و اندوخته هاى علمى عالمان صالح سلف استوار بود, ريشه هاى نونهالان عصر خود را به رشته هاى محكم و گران مايه گذشتگان پيوند زد و اين چنين جويبار باطراوت دانش را در باغ سار معرفت جارى ساخت.
او در زمره عالمانى بود كه قله سر به فلك كشيده علم و عمل را درنورديد, از دنيا و متعلقاتش بريد و بر ستيغ عرش ايمان و تقوا عروج نمود, در حالى كه به آخرت, قيامت و معاد توجه داشت و تشنه وصال بود, درد آشناى محرومان به شمار مى رفت و نسبت به مردم عطوفتى زايدالوصف بروز مى داد.
اين فقيه سترگ و عالم روشن ضمير آن چنان جاذبه اى در حوزه درسى خود پديد آورد كه مشتاقان دانش و تشنگان انديشه هاى ناب را از اقصى نقاط كشور به سوى اصفهان كشانيد تا محضرش را درك كنند و از خرمن فقاهتش خوشه ها بچينند.
به عنوان نمونه; آقا نجفى قوچانى وقتى پس از طى طريقى دور و دراز به اصفهان رسيد, چون شميم بوستان درچه اى بر مشامش رسيد, خستگى راه را فراموش كرد و مصمم گرديد تا به حوزه پرفيض اين فقيه پرآوازه رهسپار شود.
موطن و خانواده
يكى از آبادىهاى نزديك اصفهان كه از توابع لنجان محسوب مى شود درچه نام دارد. البته اين عنوان نام سه محل است: درچه عابد, درچه پياز و درچه كلماران, كه مقصود ما درچه پياز مى باشد, از علما و فضلاى اين ديار شخصيتى است به نام سيد مرتضى, فرزند احمد فرزند مرتضى از احفاد مير لوحى سبزوارى اصفهانى,(2) نامبرده را فرزندانى بود كه از آن جمله اند: آقا سيد محمد حسين عالم زاهد و با ورع كه در 28 جمادى الثانى سال 1344 هـ .ق وفات يافته و مزارش در تخت فولاد اصفهان نزديك مقبره ملا اسماعيل خواجوئى است. آقا سيد مهدى درچه اى از معاريف علما و مجتهدين و اكابر فقها و مدرسين. در اصفهان و نجف تحصيل نمود و پس از وصول به مقامات عالى به اصفهان مراجعت نمود و در مسجد نوبازار و مدرسه نيمآورد تدريس مى كرد. عده اى از فضلاى طلاب در درسش حاضر مى شدند, نامبرده كه برادر كوچك تر آقا سيد محمد باقر مورد بحث اين نوشتار است در علم, تقوا, امانت و صداقت نسخه ثانى برادرش بود(3) و سعى مى كرد سيره اهل بيت را در زندگى خود عملى سازد. از جلوه هاى تقوا و زهد آن بزرگ مرد اين است كه در اوائل ايام قحطى سال 1335 تا 1337 هـ .ق كه با جنگ بين الملل اول مصادف بود, حدود ده بيست من آرد در خانه داشت و مى بايد عائله سنگينى را امرار معاش كند, اما به محض آن كه آثار گرانى نمودار شد, اين ميزان آردى را كه در اختيارش بود فروخت و چون به او گفتند لازم بود احتياط مى كرديد و حتى مقدار ديگرى هم مى خريديد; جواب داد: ترسيدم شبهه احتكار داشته باشد, خدا بزرگ است.(4) و اين شيوه از زندگى يادآور ماجرايى است كه از حضرت امام صادق(ع) نقل كرده اند و گفته اند چون در زمان امام ششم شيعيان, در مدينه قيمت گندم و نان افزايش يافت, هر كسى مى كوشيد گندم خود را ذخيره نمايد, اما در اين ميان افراد تنگدستى هم بودند كه بايد آذوقه خود را از بازار تهيه كنند. امام صادق(ع) چون اين وضع را ديد به يكى از نزديكان خود فرمود: آيا گندم در خانه داريم؟ او گفت: آرى; براى چندين ماه. امام فرمود: گندم ها را ببر به بازار بفروش و در اختيار مردم بگذار, وى كه معتب نام داشت, گفت: اى فرزند پيامبر, گندم در مدينه ناياب است, اگر بفروشيم قادر نخواهيم بود آن را بخريم, امام فرمودند: همين است كه گفتم, معتب اين كار را كرد و از آن به بعد نان خانه امام صادق(ع) روزانه تهيه مى شد و امام صادق(ع) از اين بابت شادمان گرديد.
آيه الله سيد مهدى درچه اى در اواخر عمر مجتهد اعلم و جامع الشرايط اصفهان گرديد. سرانجام اين مرد وارسته در روز جمعه دهم ربيع المولود سال 1364 هـ .ق در حالى كه بيش از نود سال از عمر مباركش مى گذشت, از دنيا رخت بر بست و در تخت فولاد تكيه كازرونى اصفهان كنار برادرش به خاك سپرده شد.(5)
كودكى و نوجوانى
پدر و اجداد آيه الله درچه اى همه از عالمان دين بودند. پدرش از واعظان وارسته و عالمان جليل القدرى بود كه جز خوبى از وى در يادها چيزى نقش نمى بندد. او بين مردم به علم و تقوا شهرت داشت. مادرش نيز بانويى صالحه و اهل فضيلت به شمار مى رفت و در خانواده اى اصيل رشد يافته بود, در چنين بوستان باطراوتى و به سال 1264هـ .ق مقارن 1226 يا 1227 هـ .ش گلى روئيدن گرفت كه او را سيد محمد باقر ناميدند(6). دوران كودكى اين غنچه نورسته در چنين فضاى معطر به رايحه خوبى و پرهيزگارى سپرى گشت. اين كودك استعداد ذاتى, ذوق و شوق فطرى و هوش و فهم شايسته اى داشت و همين عامل موجب گرديد كه از نوجوانى با اشتياق هرچه تمام تر به فراگيرى علوم و معارف اسلامى بپردازد. البته زندگى بىآلايش خانواده و روح قانع و محيط آرامى كه از جنجال هاى زر, زور و تزوير دور بود, در معرفت اندوزى وى بسيار تإثير داشت و موفق گرديد در مدتى كوتاه درس هاى مقدماتى ادبيات, فقه, اصول و منطق را فراگيرد. در واقع وى از سيزده سالگى به تحصيل روى آورد و پس از آن كه زيربناى فكرى خود را در رشته هايى از دانش دينى استحكام بخشيد مهياى آن گشت تا به محضر برخى از علماى اصفهان راه يابد و فقه و اصول را در سطوح متوسط و عالى بياموزد.
استفاضه از استادان
در آن زمان محمد معروف به ميرزا ابوالمعالى فرزند آيه الله حاج محمد ابراهيم كرباسى كه فاضل متبحرى بود و به دقت فكرى و قدرت تتبع در آثار فقهى و اصولى شهره بود در اصفهان حوزه درسى داشت كه مرحوم درچه اى اين درياى پرگوهر را غنيمت شمرد و با كمك چنين استاد متقى و فاضلى كه فقيه اصولى رجالى بود, مرواريدهاى ارزش مندى از بحر فقاهت به دست آورد.
ميرزا ابوالمعالى كرباسى (متولد 1247 هـ .ق) پس از آن كه در دامن پدر پارسايش به شكوفايى رسيد, در اثر تعاليم آن پير پرهيزگار از نام آوران عالم تشيع گرديد و پس از درك محضر پدر تحت تعليم سيد محمد شهشهانى (شاگرد والدش) قرار گرفت. آن گاه به خدمت مير سيد حسن مدرس رسيد و به رغم مشكلات زياد به دليل استعداد عالى و همت والا در علم و تقوا فضايلى را كسب كرد. در حوزه درس, وى افرادى چون آيه الله ميرزا محمد حسين نائينى تربيت شدند. اين دانشور ستوده خصال آن قدر در مسائل فقهى جست وجوگر بود تا جايى كه اگر در حمام يكى از نكات علمى در ذهنش منقش مى گشت به رخت كن مىآمد و آن را يادداشت مى كرد و دوباره به گرم خانه مى رفت, حتى اگر در دستش حنا بود از نوشتن دست برنمى داشت. آقانجفى قوچانى مى گويد كتاب بزرگى به طبع رسانيد و قربه الى الله به طلاب رايگان داد و يكى را به من داده كه كتاب مستقلى است در خصوص گفت و گوى علما در دلالت نهى بر فساد و تعيين مورد آن. درباره تدين وى گفته اند: به هنگام نماز عيال و فرزندان را از محل عبادت به جاى ديگرى انتقال مى داد كه حواسش به ارتباط با خدا باشد. از اين نام دار عرصه فقاهت آثارى در اصول و فقه به جاى مانده است. در چهارشنبه 27 صفر 1315هـ .ق وفاتش رخ داد و در تخت فولاد اصفهان در تكيه اى ـ به نام خودش ـ دفن گرديد.
شخصيت (7)ديگرى كه مرحوم درچه اى فيض وجودش را درك كرد ميرزا محمد حسن نجفى اصفهانى است. وى عالمى بزرگ و فقيهى نامور و در غايت زهد و تقوا بود و نزد خواص و عوام به تدين و تعهد اشتهار داشت. ميرزاى شيرازى وى را فردى معتمد مى دانست و چون اهل اصفهان از آن مرجع عالى قدر سوال كرده اند كه به چه كسى رجوع كنند؟ فرموده اند به ميرزا محمد حسن نجفى و جمعى از خواص, ايشان را مرجع تقليد خود مى دانستند, مورد اشاره امام جماعت مسجد ذوالفقار بود و عمر بابركت خويش را صرف تحصيل, تدريس, تإليف و جواب استفتإات نمود. تولدش را در سال 1237هـ .ق ذكر كرده اند و وفاتش را به تاريخ روز پنج شنبه يازدهم ربيع الاول سال 1317هـ .ق ضبط نموده اند. وى در نجف از زمره شاگردان آقا سيد ابراهيم قزوينى صاحب ضوابط, شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى شيرازى بوده و خود در اصفهان عده زيادى را تربيت نموده است.(8) در ضمن آيه الله درچه اى از حوزه درسى ميرزا محمد باقر چهارسوقى نيز استفاده كرد.(9)
عزيمت به عتبات
طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن
ظلمات است بترس از خطر گمراهى
(حافظ)
گرچه استادان اصفهان در فضل و تقوا اشتهار داشتند و مرحوم درچه اى پرتوهايى از اين شعله هاى فروزان را بر ذهن و دل خود تابانيد, ولى گويااو يك كشش درونى و تشنگى معنوى داشت كه حوزه اين ديار نمى توانست جواب گوى وى باشد و لذا عزم خود را جزم كرد خانواده, دوستان و اقارب را ترك گويد و به سوى عتبات عاليات رحل اقامت افكند و به قول حافظ:
حافظ اگر قدم زنى در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
او براى زيارت بارگاه حضرت على(ع) و نوشيدن جرعه هايى جان بخش از درياى ژرف فقه آل محمد راه پرمشقتى را پشت سر نهاد. البته رسيدن به نهر خروشان ولايت و همراهى دانشورى چون ميرزا محمد حسين نائينى با وى تا حدودى سختى هاى مسير را بر او, هموار مى نمود و آن اشتياق درونى و عطش فكرى كه براى دريافت فضايل و مكارم در وجودش نهفته بود, رنج راه را به فراموشى مى سپرد. سرانجام پس از تحمل مشكلاتى وافر بر كوچه هاى پرپيچ و خم نجف قدم گذاشت. نخست به همراه دوست ديرين خود (آيه الله نائينى) به سوى روضه مطهر حضرت اميرمومنان(ع) شتافت و دورى از بستگان و اقامت در شهرى غريب را با اين شيرينى معنوى و لذتى روحانى جبران نمود. او گنبد و گلدسته هاى حرم با طراوت نخستين فروغ امامت را مى ديد كه چون نگينى نورانى بر انگشتر نجف نورافشانى مى كرد, چون خود را به مجاورت ضريح مطهر پدر ائمه اطهار(ع) رسانيد پس از خواندن زيارت نامه و پاره اى ادعيه و بوسيدن ضريح آن پيشواى پرهيزگاران از روح قدسى امام خواست تا او را در مسير زندگى موفق نمايد و به وى اين توفيق ارزانى شود كه جاى پاى اهل تقوا و فضيلت قدم نهد و سيره امامان را در زندگى خويش تا حد توان پياده كند.
او در كوچه هاى نجف كه قدم مى زد شاهد شور و هيجان طلاب و جويندگان دانش بود كه در مساجد و مدارس و رواق هاى حرم مطهر مشغول فراگيرى علوم اسلامى بودند و عطر دلاويز گلستان فقاهت توسط استادانى مشهور به زهد و تقوا در معابر شهر با رايحه روان بخش بارگاه نخستين رهبر عجين گشته و اين چنين فضيلتى مضاعف در و ديوار را آذين بسته و معطر نموده بود.
در آن موقع, تنى چند از دانشوران شيعه حوزه نجف را گرمى و حرارت مى بخشيدند كه يكى از اين نامداران عرصه ديانت و فقاهت آيه الله ميرزا حبيب الله رشتى بود كه در سال 1234هـ .ق در آبادى املش ديده به جهان گشود. وى كه فرزند ميرزا محمد على خان مى باشد, نخستين بار دروس مقدماتى را در منزل توسط يك معلم روحانى آموخت, پدرش كه مردى صالح و اهل باطن و داراى صفاى قلب بود قبل از تولد اين فرزند و بعد هم خواب هايى ديد كه همه مشعر بودند كه اين نوزاد, مردى عالم خواهد شد و لذا مورد توجه ويژه والدش قرار گرفت و به همين دليل بعد از نشو و نما معلمى در منزل برايش فراهم كرد و چون هيجده بهار را پشت سر نهاد, او را راهى قزوين نمود. در اين ديار از محضر مولا عبدالكريم ايروانى استفاضه كرد و با اهل و عيال رهسپار عراق شد و سه سال قبل از وفات صاحب جواهر به نجف اشرف رسيد و درس او را درك كرد, پس از آن به جلسه درس شيخ مرتضى انصارى راه يافت و با كمال جديت نزد او به تحصيل فقه و اصول پرداخت و با رحلت شيخ, امر تدريس در نجف به محقق رشتى منتهى گرديد و علمايى كه بعد از وى به مقاماتى عالى نايل گرديدند اكثرا از شاگردان او بودند.(10)
از جمله خصوصيات اين دانشور كه مرحوم درچه اى را سخت تحت تإثير قرار داد دو نكته بود: يكى, تحقيقاتى عالى, بيانى رسا, افكارى نيكو و بكر و موشكافى هاى شگفت در هر مطلبى كه وارد مى شد, و حق آن را كاملا ادا مى كرد ديگر آن كه در زهد و تقوا معروف بود و به زخارف و تعينات دنيوى دل نمى بست و در نهايت ورع زندگى مى كرد. وجوه شرعيه را قبول نمى نمود و اگر هم مقدارى مى پذيرفت به فقرا مى رسانيد. در مستحبات مواظبت تام مى كرد و دائم الطهاره بود. اين دو خصلت وى را مرحوم درچه اى نيز داشت و در روش درسى به اين استادش تإسى نمود. چنان چه آقانجفى قوچانى در كتاب ((سياحت شرق)) بدين مطلب اشاره دارد.
آيه الله سيد محمد باقر درچه اى اين توفيق را به دست آورد كه به حوزه درسى يكى از رجال نامى اصول و از محققين اين علم راه يابد و از فروغ انديشه اين فقيه زاهد و مرجع مهم شيعيان بهره مند گردد. شخصيت مورد نظر سيد حسين كوه كمرى يا سيد حسين ترك نام دارد كه در كوه كمر متولد گرديد و در آن جا نشو و نما نمود و به تبريز رفت و پس از آموختن مقدمات, سطوح را نزد ميرزا احمد امام جمعه و فرزندش ميرزا لطفعلى ياد گرفت و سپس به عراق آمد و مدتى در كربلا بر شريف العلما و صاحب ضوابط و شيخ محمد حسين صاحب فصول تلمذ نمود و از آن جا رهسپار نجف اشرف گرديد.
سيد حسين در نجف از محضر شيخ على كاشف الغطا, صاحب جواهر و شيخ مرتضى انصارى استفاده برد و از او نقل شده كه: چون به نجف آمد, در حوزه درسى شيخ على و صاحب جواهر حاضر مى شدم, در خلال اين مدت روزى به مسجد عمران رفتم و ديدم شيخى در آن جا قوانين را درس مى گويد و من بيش از آن چه او را مى پنداشتم ديدم و از آن موقع در مجلس درس او حاضر گشتم.
وى در زمان مرجعيت شيخ مرتضى انصارى به فضل شهرت يافت و به مقامى عالى رسيد و استاد از او تجليل مى كرد و درس شيخ را براى عده زيادى تقرير مى نمود, شاگردان برجسته اى تربيت كرد و مردم قفقاز و آذربايجان و غالب شهرهاى ايران از او تقليد مى نمودند, سيد حسين در سال 1291 هـ .ق پس از بيمارى فلج دارفانى را وداع گفت و در منزل خويش واقع در محله عماره نجف نزديك مقبره صاحب جواهر دفن گرديد.(11)
مدت اقامت سيد محمد باقر درچه اى در نجف دوازده سال طول كشيد و ضمن استفاضه از اساتيدى كه به آنان اشاره گرديد معلومات خود را نزد ميرزاى شيرازى تكميل نمود.
ميرزاى شيرازى, پس از ارتحال شيخ انصارى به اصرار گروهى از مشتاقان فقه اهلبيت به ناچار مسووليت خطير و منصب عظيم مرجعيت را مى پذيرد و در همان حال سوگند ياد مى كند كه: هيچ گاه گمان نمى كردم مرجع شوم بدين سان تمام علماى نجف يك صدا مرجعيت وى را اعلام كرده و سر رشته تمام امور را به دستش مى سپارند. البته به نظر مى رسد مرحوم درچه اى در سامرا جلسات درس اين مرجع عالى قدر را درك كرده است, رفتار اين استاد با شاگردانش همچون رفتار پدرى رئوف و با عاطفه بود و چون توجه خاص يكى از شاگردان را به تعلقات معنوى مى ديد, بى نهايت به او التفات مى نمود و مرحوم درچه اى از كسانى بود كه مورد توجه ميرزاى شيرازى قرار داشت و رفتار ويژه اين استاد, نحوه تدريس و تربيت او موجب گرديد كه آيه الله درچه اى چون خورشيدى فروزان ظلمت ها را شكسته و گوشه اى از دنيا را به عطر جان بخش علم و درايت خويش معطر گرداند, دوست و هم سفر آيه الله درچه اى ; يعنى مرحوم آيه الله نائينى در اواخر عمر ميرزاى شيرازى كاتب و نويسنده او بود, آن چه كه براى شاگردانى چون سيد محمد باقر درچه اى جالب بود اين است كه استادشان; يعنى ميرزاى شيرازى سياست را از ديانت جدا ندانست و با آن درجه تقوا و زهد به ميدان سياست آمد و در مقابل استعمار ايستاد و قدرت فتوا را در شكست دادن استكبار نشان داد.(12)
ادامه دارد
پى نوشت ها:
1) شعر از شمس تبريزى است.
2) نقبإ البشر فى القرن الرابع عشر, جزء الاول, شيخ آقا بزرگ تهرانى, ص224.
3) تذكره القبور يا دانشمندان و بزرگان اصفهان, سيد مصلح الدين مهدوى, ص190.
4) كارنامه همايى, عبدالله نصرى, ص;47 همايى نامه, ص;21 سيماى فرزانگان, رضا مختارى, ص369.
5) مدرس, تاريخ و سياست, گروهى از نويسندگان, ص65.
6) شرح حال رجال ايران, مهدى بامداد, ج5, ص218 و نيز كارنامه همايى, ص45.
7) رجال اصفهان, ملا عبدالكريم گزى, ص40, ميرزاى نائينى نداى بيدارى, نورالدين على لو, ص22 ـ ;23 سياحت شرق يا زندگينامه آقانجفى قوچانى به قلم خودش, تصحيح رمضانعلى شاكرى, ص176 ـ ;177 مجله حوزه سال نهم, شماره 53, ص;57 نجوم السمإ ,مرحوم كشميرى, ج اول, ص;379 فرهنگ بزرگان اسلام و ايران, ص;621 تذكره القبور, سيد مصلح الدين مهدوى, ص;108 ريحانه الادب, ج7 ـ 8, ص269.
8) دانشمندان و سخن سرايان فارس, محمد حسين ركن زاده آدميت, ج2, ص;162 زندگانى حكيم جهانگير قشقايى, مهدى قرقانى, ص;51 دانشمندان و بزرگان اصفهان, سيد مصلح الدين مهدوى, ص226.
9) مدرس تاريخ و سياست, ص66, به نقل از كتاب زندگانى آيه الله چهارسوقى, محمد على حبيب آبادى.
10) زندگانى و شخصيت شيخ انصارى, حاج شيخ مرتضى انصارى, ص261 ـ ;262 مجله نور علم, شماره مسلسل 42, مقاله نجوم امت به قلم سيد ابوالحسن مطلبى, اعيان الشيعه, ج4, ص;560 نقبإ البشر, ج اول, ص;357 ريحانه الادب, ج2, ص;307 الاجازات الكبيره, ص407.
11) زندگانى و شخصيت شيخ انصارى, ص296 ـ 297.
12) درباره ميرزاى شيرازى بنگريد به كتاب: هديه الرازى الى الامام المجددالشيرازى به قلم شيخ آقا بزرگ تهرانى و نيز كتاب ميرزاى شيرازى (از سرى كتاب هاى ديدار با ابرار), سيد محمود مدنى.