مرد ميدان تقوا 3 شرح زندگى آيت الله درچه اى

 

مرد ميدان تقوا
شرح حال مرحوم آيه الله العظمى سيد محمد باقر درچه اى مرجع عاليقدر جهان تشيع
آخرين قسمت

 


 

پرورش يافتگان پرمايه
از سال 1303 هـ .ق كه مرحوم آيه الله درچه اى حوزه درسى فقه و اصول را در اصفهان تشكيل داد تا زمان وفاتش (سال 1342 هـ .ق) كه قريب سى و پنج سال طول كشيد در مكتب اين عالم وارسته انديشمندانى صاحب نظر و فقيهانى پارسا و پرهيزگار تربيت شدند كه اكثريت آنان خود منشإ تلاش هاى علمى و فرهنگى برجسته اى گرديدند و در صحنه هاى اجتماعى سياسى اشتهارى خاص يافتند.
آقا نجفى قوچانى پس از آن كه از سيزده سالگى به مدرسه طلاب قوچان آمد و از اساتيد اين مركز استفاده نمود, مشاهده كرد اين درس ها طبع بلند و عالى او را اقناع نمى كند لذا رهسپار اصفهان گرديد و پس از طى مسيرى طولانى و تحمل دشوارىهاى زياد در محضر آيه الله درچه اى زانوى فروتنى بر زمين زد و از اين بوستان فقاهت گل هاى معطرى چيد كه مشام جانش با رايحه آن عطرآگين گشت وى پس از استفاده از كمالات علمى آيه الله درچه اى و مشاهده مقامات تقوايى اين مرد پارسا عازم نجف گرديد تا از درس آخوند خراسانى بهره مند گردد.(1)
آيه الله شهيد سيد حسن مدرس كه مرد ميدان مبارزه با استبداد و استعمار بود و آوازه اش در جهان اسلام فراگير گشت, از مدت سيزده سالى كه در اصفهان براى فراگيرى علوم دينى اقامت داشت مدت دو سال و سه ماه دوره خارج مباحث مهمى از علم اصول مانند مبحث استصحاب و بخشى از بحث دليل انسداد و ظن در اصول دين و غير اين ها را نزد سيد جليل القدر عالم متقى آقا سيد محمد باقر درچه اى فراگرفت او مى گويد در اين مدت همه تقريرات دروس ايشان را مى نوشتم كه جمعا به نزديك پانزده هزار بيت (سطر) بالغ مى گرديد.(2)
آيه الله العظمى حاج سيد حسين بروجردى (1292 ـ 1381 هـ .ق) از مراجع عظيم الشإن قرن اخير پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و به سال 1310هـ .ق هيجده سالگى به اصفهان عزيمت نمود و در مدرسه صدر و حوزه گرم آن جا نزد استادان عالى به تحصيل علوم دينى پرداخت. پس از چهار سال پدر, او را به بروجرد احضار نمود و به تقاضاى والد مبنى بر ازدواج گردن نهاد و تشكيل خانواده داد و به سفارش پدر بار ديگر به اصفهان بازگشت و پنج سال در اين شهر اقامت داشت. در اين دوره تحصيلات عاليه خود را در فقه, اصول, كلام, فلسفه و… نزد دانشورانى چون آيه الله درچه اى, ميرزا محمد تقى مدرس, ميرزا ابوالمعالى كرباسى, آخوند كاشى و جهانگيرخان قشقايى تكميل نمود.
دكتر على شيخ الاسلام پس از شرح مختصرى از شرف يابى خود خدمت آيه الله بروجردى مى گويد: آن زعيم بزرگوار فرمودند مرحوم حاج ميرزا على اكبر شيخ الاسلام به من گفتند: چون شما به درس درچه اى مى رويد و مرا مشاغل گوناگون مانع از حضور خدمت ايشان است خوش دارم هفته اى دوبار بعد از ظهرها به منزل تشريف بياوريد و تقريرات ايشان را برايم بگوييد و من (آيه الله بروجردى) قبول كردم و قريب دو سال از آن تاريخ كه در اصفهان اقامت داشتم به اين كار ادامه دادم.(3)
آيه الله بروجردى نيز هم چون مرحوم درچه اى وقتى در قم مشغول تدريس و رسيدگى به امور شرعى و اجتماعى شيعيان بود تلگرافى از بروجرد دريافت كرد كه اخوى فوت نموده است اما ايشان به وطن بازنگشت و دستور داد, بعد از ظهر در مسجد بالاسر حرم حضرت فاطمه معصومه(س) مجلس ختمى برگزار كنند و بعد از اين مراسم در همان روز جلسه درس برگزار شد بدون اين كه حتى يك روز تعطيل شود.(4) گويا تقدم جلسه علمى بر شركت در تشييع جنازه ريشه روايى دارد, گفته مى شود مردى از انصار نزد رسول اكرم(ص) آمد و عرض كرد اى فرستاده الهى هرگاه جنازه اى و مجلس عالمى پيش آمده اند كدام يك در نزد شما محبوب ترند تا آن را اختيار كنم و حاضر گردم, خاتم رسولان فرمود: اگر براى تجهيز و دفن جنازه كسى هست, همانا كه حضور مجلس عالم افضل از شركت در مراسم تشييع هزار جنازه است.(5)
آيه الله حاج ميرزا على آقا شيرازى در زمره فضلاى جليلى است كه به حوزه درسى درچه اى راه يافت همان انسان وارسته اى كه مواعظ نهج البلاغه در ژرفاى جانش نشسته و روحش با معنويت اميرمومنان پيوند خورده و با صحيفه علوى تنفس مى نمود, اين حكيم حاذق كه طبيب جسم و جان انسان ها بود با موعظه هاى دل نشين خود و تفسير نهج البلاغه مردم را نصيحت مى نمود. افكار و نكته سنجى هاى بليغ وى در علوم متداول آن زمان تحول آفرين بود و چون مبناى تدريس اخلاق را سخنان و مواعظ حضرت على(ع) قرار داد اين تلاش وى آوازه اش را در كثيرى از شهرهاى ايران و حتى عتبات عاليات بلند نمود. حاج ميرزا على آقا همچون استادش درچه اى جاذبه هاى آسمانى و حالات معنوى را بر وابستگى هاى دنيايى و تعلقات مادى برترى داد, هوى و هوس رياست, مناظره و حتى جدال احسن را به ديگران تفويض كرد و خود سرگرم كشف حقايق معنوى گشت و انديشمندان پرهيزگار و متفكرانى چون آيه الله شهيد مرتضى مطهرى را تربيت نمود. (6)
فقيه عارف و اديب اهل معرفت آيه الله حاج آقا رحيم ارباب (1297 ـ 1396 هـ .ق) نزد فقيهانى چون آيه الله درچه اى زانوى ادب بر زمين زد و پس از اتمام تحصيلات و طى مراحل علوم خود يكى از مجتهدين بارع و جامع در علوم عقلى و نقلى به شمار آمد, ذكاوت و تتبع وى در تدريس فقه و اصول و نيز مراتب تزكيه و تقوايش نشانى از استادش آيه الله درچه اى را با خود داشت, او اكثر متون عالى فقه را از حفظ نموده و در استحضار مسائل به كمال بود. خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ كرده بود. حسن نيت و خلوص از سراسر وجود مرحوم ارباب هويدا و اثر فروتنى در رفتار و حركاتش مشهود بود, آيه الله ارباب لحظه اى از تهذيب نفس غفلت نورزيد و در پيمودن طريق معنوى ثابت قدم بود و شاگردانى شايسته و فاضل در مكتب اين نامدار عرصه حكمت و فقاهت تربيت شدند.(7)
عالم زاهد و مجتهد وارسته آيه الله حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى (متوفى 1384 هـ .ق) از شاگردان برجسته آيه الله درچه اى, آخوند كاشى و جهانگيرخان قشقايى به شمار مى رفت كه خود در اصفهان در مدرسه جده كوچك به افاضه پرداخت و مخصوصا در تدريس شرح لمعه استادى مسلم محسوب مى گرديد.(8) عالم نجف آبادى مرد بسيار پاك, منزه و اهل الله, زاهد و خوش اخلاق و مهربان بود و به آن چه مى گفت عمل مى كرد, با وجود آن كه مجتهدى برجسته و از دانشمندان اصفهان بود برفراز منبر مى رفت و مردم را موعظه مى نمود, سهم امام(خمس) مصرف نمى كرد چون از لحاظ اجتهاد عقيده داشت تمام خمس بايد به مصرف سادات برسد در صورتى كه احتياج داشته باشند ساده زيستى را پيشه نمود و در منزلى محقر زندگى مى كرد.(9)
استاد جلال الدين همايى در مدرسه قدسيه مشغول تحصيل بود و چون مدرسه نيمآورد بر سر راه آن قرار داشت, وى همه روزه در رفتن به مدرسه مزبور از مدرسه نيمآورد عبور مى نمود. در اين هنگام با سيماى برخى مدرسان آن خصوصا آيه الله سيد محمد باقر درچه اى آشنا شد و جاذبه روحانى و معنوى اين مرد بزرگ موجب شد تا استاد همايى به تحصيل در مدرسه نيمآورد و فيض گيرى از محضر مرحوم درچه اى علاقه مند شود, خود درباره درك فيض محضر درچه اى چنين نوشته است: از همان اوائل ورود به مدرسه نيمآورد, خوشبختانه به محضر آيه الله العظمى مرحوم آسيدمحمد باقر درچه اى كه مرجع تقليد بود و در حوزه درس خارجش جمع كثيرى از طلاب فاضل شاگردى مى كردند راه يافتم و اندك اندك چندان به وى نزديك شدم كه از اهل بيت او محسوب شدم. از سال 1331 هـ .ق كه حجره نشين رسمى آن مدرسه شدم تا سال 1342 هـ .ق ـ سال وفات آن بزرگوار ـ ده دوازده سال متوالى ملازم خدمت او بودم و اكثر اوقات چاى اول شب و احيانا پخت و پز را كه مخصوص ايام كسالت بود من مباشرت مى كردم… وى در تربيت مذهبى و حل مشكلات علمى و دينى حق عظيمى بر گردن من دارد, دو سه سال آخر عمرش هم به درس تقرير اصول كه عصرها در ايوان شمالى مدرسه تشكيل مى شد, مى نشستم, معمولا در آغاز درس خطبه حمد و ثناى مختصرى با غزلى مى خواند. هنوز صداى عالمانه او كه در مبحث قاعده تسلط و لاضرر و روايت تحف العقول بحث مى كرد در گوشم طنين انداز است. مقدارى از تقريرات درس او را هم نوشته بودم… لطف و اعتماد آن بزرگوار در حق بنده به حدى بود كه اين اواخر جواب استفتاهايى را كه از او مى شد به من محول مى فرمود; يعنى آن چه را كه فتواى خاصى در آن نداشت به خودم وامى گذاشت. البته هميشه بعد از نوشتن جواب استفتإ صورت نوشته را به دقت مى خواند و اگر نظرى در عبارت يا مطلب آن داشت به اصلاح مىآورد, جواب اكثر استفتاهايى كه در اواخر عمر از او شده, به خط من است, مهر اسم خود را كه به هيچ كس حتى فرزندانش نمى داد به دست من مى سپرد تا پاى استفتاها و اسناد شرعى كه اجازه مى فرمود بزنم…))(10)
از ديگر پرورش يافتگان مكتب آيه الله درچه اى حكيم و فيلسوف زاهد اديب حاج شيخ محمود مفيد قابل ذكر است. او به حق وارث مكتب فلسفى صدرالمتإلهين مى باشد و حدود چهل سال در مدرسه صدر به تدريس حكمت, فقه و اصول پرداخت و در اين اواخر تدريس حكمت در اصفهان و بلكه ايران به ايشان منحصر بود و بر عموم حكما از لحاظ فقاهت تقدم داشت. از لحاظ فضايل اخلاقى, زهد, قناعت و اعراض از مردم و عدم توجه به اغنيإ فرد كم نظيرى به شمار مى رفت, او عمرى را به قناعت و در كمال وارستگى و در عين حال گمنامى بسر برد و به سال 1382 هـ .ق رحلت نمود.(11)
آيه الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى مراحل اوليه درس خارج آقايان آيه الله چهارسوقى و آيه الله ميرزا ابوالمعالى كرباسى و نيز مرتبه عالى درس خارج آيه الله سيد محمد باقر درچه اى و… را در همان اصفهان گذرانده است پس از درگذشت آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى در سال 1338 و ارتحال شيخ الشريعه اصفهانى در سال 1339 هـ .ق مرجعيت آيه الله ميرزا حسين نائينى و آيه الله سيد ابوالحسن اصفهانى در عالم تشيع شهرت به هم رسانيد تا اين كه در سال 1355 با رحلت آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى در قم و آيه الله نائينى در نجف زعامت بلامنازع سيد در اغلب بلاد اسلامى مسلم گرديد. آيه الله اصفهانى ضمن پرداختن به امور علمى و اجتماعى از مبارزه با استعمار انگليس غافل نبود و به همين دليل ايشان را از عراق به ايران تبعيد نمودند.(12)
ديگر شاگردان آيه الله درچه اى عبارتند از: آيه الله حاج آقا حسين علوى (1287 ـ 1409 هـ .ق)(13) آيه الله مير سيد محمد مدرس (والد آيه الله سيد حسن مدرس هاشمى فوت 1419هـ .ق)(14), سيد محمد على ابطحى فرزند سيد محمد حسينى, ميرزا محمد باقر امامى (متوفى 1364 هـ.ق), ميرزا مهدى بيدآبادى اصفهانى (فوت 1365 هـ. ق), حاج ميرزا فتح الله امامى (متوفى 1377 هـ.ق), حاج ملا فرج الله درى (متوفى 1382هـ.ق) سيد محمدحسن سدهى اصفهانى, حاج سيد فخرالدين خوانسارى (متوفى 1348 هـ. ق), آقا شيخ على فقيه فريدنى (متوفى 1373 هـ.ق), آقا سيد محمد حسين ميردامادى سدهى (متوفى 1380هـ.ق), آيه الله حاج شيخ محمد حسن نجفى رفسنجانى (متوفى 1392هـ. ق), عبدالوهاب نصرآبادى (متوفى 1328هـ.ق), محمد همامى فرزند ملاحسن (متوفى 1359هـ.ق), محمد على يزدى (متوفى 1351 هـ.ق);(15) آيه الله حاج سيد جواد قمى, حاج شيخ محمد ابراهيم كرباسى نواده حاج شيخ محمد ابراهيم كرباسى معروف و هم نام او,(16) عبدالحسين قدسى, محمد حسن طالقانى,(17) آيه الله احمد فياض فرزند مصطفى فروشانى(18) (متولد 1324هـ.ق).

افول فروغ فقاهت
از مرحوم آيه الله درچه اى آثار متعددى در فقه و اصول به يادگار مانده كه برخى از آن ها عبارت اند از: 1ـ يك دوره فقه و اصول در شانزده مجلد; 2ـ حاشيه بر متاجر مرحوم شيخ انصارى; 3ـ حاشيه بر مناسك; 4ـ رساله اى در جبر و تفويض; 5ـ حواشى بر رساله عمليه; 6ـ حاشيه بر اصول دين تإليف شيخ جعفر شوشترى; 7ـ حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى; 8ـ رساله عمليه.(19)
ضمنا آيه الله سيد حسن چهارسوقى (متولد 1294هـ.ق) كتابى دارد تحت عنوان تقريرات اصوليه كه در واقع تقرير درس اصول آيه الله سيد محمد باقر درچه اى است. (20)
يك بار آيه الله درچه اى بر بستر بيمارى قرار گرفت. در آن زمان مرحوم محدث قمى به اصفهان سفر نمود و بر مرحوم درچه اى وارد شد. آن مرحوم جام دارويى در دست داشت به محض آن كه حاج شيخ عباس قمى وارد شد, آيه الله درچه اى شادمان گرديد و گفت آقا شيخ عباس خوب موقعى رسيدى, بيا دعايى بخوان و بر اين دارو بدم تا شايد به بركت دعايتان شفا پيدا كنم و از بستر الم به جلسه درس بروم. مرحوم محدث قمى مى گويد: آقاى درچه اى, زبانم آلوده است و دعايى كه از اين دهان آغشته به گناه بيرون آيد بى ثمر است ولى دست هايم گناه نكرده, بلكه از اين انگشتانم هزاران حديث در فضائل اهل بيت روى كاغذ نوشته شده است. حاضرم با انگشتانم دارو را هم بزنم. مرحوم درچه اى موافقت مى كند و اين كار انجام مى گيرد و تا بيمار از آن دارو ميل مى كند, شفا حاصل مى شود و بدين گونه آيه الله درچه اى از بيمارى رهايى مى يابد.(21)
سيد محمد باقر درچه اى بنابر عادت معهود خود كه هميشه بعد از نماز ظهر چهارشنبه از اصفهان به درچه رفته, دو شب مانده و براى نماز ظهر جمعه به اصفهان مىآمد, چهارشنبه بيست و ششم ماه ربيع الاخر سال 1342 هـ.ق نيز به درچه حركت كرد و در آن جا در شب جمعه بيست و هشتم مطابق پانزدهم قوس ماه شمسى قبل از طلوع صبح به حمام رفت و ناگهان در خزانه آب بين الطلوعين بدون سابقه بيمارى خونى دچار سكته مغزى گرديد و اين عارضه منجر به وفات او شد نخست مردم گمان كردند حالت غش و بى هوشى عادى به وى دست داده است. از اين رو, خبر به اصفهان داده و طبيبان حاذق و مشهور به عيادتش رفتند تا نسبت به معالجه ايشان اقدامات لازم را به عمل آورند, اما براى آنان معلوم گرديد كه مرجع تقليد شيعيان به دليل ايجاد لخته خونى در عروق مغز در سن 78 سالگى رحلت نموده است. در شب بيست و نهم ربيع الاخر خبر وفات اين عالم ربانى در منطقه انتشار يافت, اهل اصفهان و روستاها و برخى آبادىهاى تابعه به درچه رفتند و روز بيست و نهم پيكر پاك اين فقيه فرزانه را با شكوهى تمام و تشييعى توام با ابهت و عظمت و تشكيل دسته هاى سوگوار از درچه حركت دادند. ازدحام جمعيت و شيعيان علاقه مند به علما و مراجع چنان انبوه بود كه تقريبا از ابتدا تا انتهاى مشايعين حدود دو ساعت به طول مى كشيد. هم چنين به علت شور و التهاب مردم و اين كه هر كسى مى خواست محض رسيدن به ثواب دوش خود را زير تابوت حامل جنازه قرار دهد حدود غروب آفتاب پيكر آن عالم را به تخت فولاد اصفهان رسانيدند و در تكيه كازرونى پيش روى ملا عبدالكريم گزى دفن كردند.
روز آخر ربيع الثانى حاجى آقا نورالله در مسجد شاه (امام خمينى كنونى) براى او مجلس سوگوارى برپا نمود و آن چنان جمعيت انبوهى در اين مجلس ترحيم شركت نمودند كه مى گفتند هيچ وقت ميدان نقش جهان (امام كنونى) و مسجد مزبور چنان جمعيتى به خود نديده است. در ظهر دوم جمادى الاول مجلس سوگوارى از آن جا برچيده و تا غروب روز سوم در مسجد نو به سوگ نشستند. اين چند روز همه بازارها بسته و شوارع و طرق عمومى سياه پوش و ساير آثار عزاداران آماده بود, بر سر قبرش در تخت فولاد نيز مراسم تعزيت و نوحه خوانى و ماتم سرايى برپا كرده بودند. چندين نفر از شاعران و اديبان در تعزيت و تاريخ وفات وى قصائد و اشعارى جالب سرودند, از جمله حاج ميرزا حسن خان جابر انصارى كه در جايى از قناعت و اكتفاى مرحوم درچه اى به نانى و خورش مختصرى سخن گفته و خود محضر اين فقيه را درك كرده, چنين سروده است:
جابرى پير غم و با قد خم از اين الم
خواست تاريخى رقم اشكش گذشت از آستين
از صف علم اليقين آمد يكى بيرون و گفت
باقر از علم اليقين شد جانب حق اليقين
محمد على معلم حبيب آبادى در آخر قصيده اى كه سروده, چنين گفته است:
بيست و هشتم از ربيع دو يمين بد جمعه
در سما روح شريفش چون تن عيسى رفت
جمعى از سال وفاتش ز ((معلم)) پرسش
بنمودند كه در خلد كى آن آقا رفت؟
داخل جمع يكى گشت و به تاريخش گفت
سيد درچه اى افسوس كه زين دنيا رفت(22)
سيد محمد باقر چند پسر داشت كه همه در مدرسه نيمآورد تحصيل مى كردند, يكى از آنها سيد ابوالعلى درچه اى است كه عالم مسجد قطبيه بود و در هشتم جمادى الاول سال 1380هـ.ق در راه مشهد درگذشت, جنازه اش را به اصفهان آوردند و دفن كردند. ديگرى سيد ابوالمعالى است كه در ششم ربيع الاول 1374 هـ.ق در بيرون بقعه تكيه كازرونى دفن شد.(23) اين دو برادر هر دو دامادهاى حاج آقا ميرزا جمال الدين چهارسوقى بودند كه به بيان مسائل و ترويج شريعت اشتغال داشتند و از هر يك اولاد و اعقابى باقى است. برادر ديگرشان آقا سيد ابوالحسن از ائمه جماعت اصفهان و چهارمين آنها حاج سيد احمد مرتضوى درچه اى است.(24) پس از فوت درچه اى امامت مسجد و تدريس مسجد نو به برادرش سيد محمد مهدى درچه اى واگذار شد.(25)

پى نوشت ها:
1) زندگانى حكيم جهانگيرخان قشقايى, ص159, به نقل از مردم شناسى قوچان, مجلد دوم.
2) مدرس, بنياد تاريخ انقلاب اسلامى, ج2, ص308, مرد روزگاران, على مدرسى, ص45.
3) خاندان شيخ الاسلام, سيد مصلح الدين مهدوى.
4) مجله حوزه, شماره53, ص56.
5) انسان و قرآن, علامه حسن زاده آملى, ص58.
6) شرح حال اين واعظ وارسته را در كتاب ((ناصح صالح)) به قلم نگارنده مطالعه فرمائيد.
7) درباره اين عالم عامل بنگريد به كتاب ارباب معرفت به قلم تنى چند از دانشمندان.
8) مجله كيهان فرهنگى, اسفند 1365, ص38.
9) مجله پيام انقلاب, شماره مسلسل 104, ص16 و 17.
10) همايى نامه, ص17 ـ 18.
11) زندگانى جهانگيرخان قشقايى, ص177 ـ 178, كيهان فرهنگى, اسفند 65, ص39.
12) نك: مجله نور علم, دوره سوم, شماره مسلسل 28, ذيل نجوم امت, مقاله ناصر باقرى بيدهندى.
13) فرزانه اى از خوانسار, حاج مرتضى علوى, ص41.
14) آينه پژوهش, شماره 51, ص93.
15) زندگانى جهانگيرخان قشقايى, ص85, 101, 109, 118, 120, 122, 134, 159, 186, 191, 192, 194و 195.
16) مدرس, تاريخ و سياست, ص67 و 70.
17) زندگينامه رجال و مشاهير ايران, حسن مرسلوند, جلد4, ص244, و جلد 5, ص159.
18) مجله حوزه, شماره18, ص30.
19)تذكره القبور, ص;191 شعوبيه (مقدمه كتاب) ص;99 مدرس تاريخ و سياست, ص64 و ;66 نقبإ البشر, شيخ آقا بزرگ تهرانى, ج 1, ص224.
20) زندگانى آيه الله چهارسوقى, سيد محمد على روضاتى.
21) هستى شناسى و انسان شناسى, على متبحرى تهرانى, ص137 ـ 138.
22) زندگانى آيه الله چهارسوقى, ص156.
23) تذكره القبور, ص191.
24) مكارم الاثار, ج5, ص1780, پاورقى.
25) مدرس, تاريخ و سياست, ص69.