(در انديشه و سيره امام خمينى) انس با قرآن
غلامرضا گلى زواره
بهار دل هاى خزان
قرآن, كتابى است كه هرگز كهنه نخواهد شد و هر اندازه از زمان نزولش بگذرد بيش تر به اسرار و شگفتى هاى آن پى مى برند. اين معجزه رسول اكرم (ص) و كلام حق تنها اثرى است كه مى تواند آدميان را به سوى راه هاى استوارى كه خوش بختى واقعى آنان در آن نهفته است, هدايت نمايد; اين سرچشمه پرخير و بركت معنوى, اهل تقوا و ايمان را در مقصد و هدفى كه دارند پايدار مى نمايد و قلوب مومنين را تاليف مى دهد و ريسمان محكم و متينى است كه تمسك به آن با روشنايى و سعادت ابدى قرين خواهد بود. قرآن, بهار آفرين دل هاى خزان است و امراض قلبى و ناگوارىهاى فكرى را شفا مى دهد, تيرگى ها را مى زدايد.
حضرت امام خمينى, مدام و به طور موكد بر استفاده از اين سفره عظيم و گسترده الهى توصيه مى نمودند و برخلاف اين نظر كه مى گويد اين كلام را مردم عادى نمى فهمند و تنها براى خواص قابل استفاده است, معتقد بودند كه تمامى آحاد مردم بايد قرآن بخوانند و در معانى آن دقت و تدبر كنند, زيرا اين كتاب براى همه نازل شده است اما هر كس در حد درك و اندازه فهم خود از آن بهره مى گيرد, ايشان در بيانى فرموده اند:
((قرآن يك سفره اى است كه انداخته شده است براى همه طبقات ; يعنى يك زبانى دارد كه هم زبان عامه است و هم زبان فلاسفه و هم زبان عرفانى اصطلاحى است و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع است…)) (1)
ايشان در تفسير سوره حمد نيز اين معنا را يادآور شده اند: ((… قرآن يك سفره اى است كه خدا پهن كرده براى همه بشر, يك سفره پهنى است كه هر كس به اندازه اشتهايش از آن مى تواند استفاده كند اگر مريض نباشد كه بى اشتها شود…)) (2)
به باور امام خمينى قرآن مظهر رحمت الهى است كه تمامى كمالات در آن درج شده و نازله اى غيبى است كه در جامه الفاظ و عبارات درآمده تا بشر را با حقايق ملكوتى انس دهد و همان گونه كه قرآن خود را معرفى كرده, نور و هادى است و فهم كامل مضامين آن از دسترس همگان خارج و فوق طاقت بشر مى باشد و با اين همه اوصاف در مرتبه نازله خود در خور فهم همگان مى باشد ولى بايد متوجه اين نكته بود كه شرط بهره ورى هرچه تمام تر و كامل تر از قرآن به پاكى درون, رفع موانع فهم و شاگردى معلمان واقعى قرآن كه در راس آنها اهل بيت (ع) مى باشند بستگى دارد. امام قرآن را كتاب انسان ساز مى داند و مى افزايد تمام معارف و احكامى كه در اين مصحف شريف آمده مى خواهد نارسايى ها و كاستى هاى آدمى را ترميم كند و او را به صورت انسان كامل درآورد. ايشان در بيانى شيوا فرموده اند: ((انگيزه بعثت, نزول وحى و نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا كند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اين كه بعد از اين كه مصفا شدند ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمد… اين قرآن نور است. .. نور را كسانى كه در حجاب هستند نمى توانند ادراك كنند. تا انسان… گرفتار هواهاى نفسانى است… لياقت پيدا نمى كند كه اين نور الهى در قلب او منعكس شود… )) (3)
امام پس از آن كه عظمت كلام الهى را از جميع جهات مورد بررسى قرار مى دهد و راه استفاده از مطالب آن را گوشزد مى نمايد از فراگيران و استفاده كنندگان از قرآن مى خواهد براى آن كه نورانيت قرآن بيشتر بر صفحه دلشان پرتو افشانى كند موانع و حجاب ها را رفع نمايند و از بين ببرند. يكى از اين موارد خودبينى است كه شخص متعلم به واسطه آن, خود را مستغنى مى بيند و كمالات موهوم خيال بر او جلوه مى كند و او را بر آنچه دارد راضى مى نمايد; به عنوان نمونه, اهل تجويد را به همان علم جزئى قانع مى كند و آنان را از فهم كتاب نورانى الهى بى نصيب مى سازد. برخى آرإ باطل و گرايش به مسلك هاى باطل كه گاهى از سوء استعداد خود شخص است و اغلب از تبعيت و تقليد پيدا مى شود مى تواند بين ما و قرآن فاصله هاى زيادى ايجاد كند. همچنين نبايد تفكر و تدبر در آيات شريفه را با تفسير به راى كه ممنوع است اشتباه كرد و به واسطه اين راى فاسد و عقيده باطل قرآن را از جميع فنون استفاده عارى نمود و مهجور ساخت و استفاده اخلاقى, ايمانى و عرفانى از كلام وحى به هيچ وجه مربوط به تفسير نمى باشد تا آن كه تفسير به راى باشد.
حجاب معاصى كدورات حاصل از طغيان و سركشى نسبت به ساحت قدس پروردگار عالميان قلب را از ادراك حقايق باز مى دارد, زيرا هر يك از اعمالى كه ما انجام مى دهيم در عالم ملكوت صورتى دارد كه اگر آن افعال و كردار صالح باشد و نيت نيكو در انجام آن ها نهفته است قلب را مطهر مى كند و نفس را همچون آيينه صيقلى و صاف مى گرداند كه لايق تجليات غيبى و ظهور حقايق و معارف در آن شود و اگر آن اعمال پليد باشد قلب را كدر و زنگار زده مى نمايد و ديگر حقايق غيبى در آن قلب تيره انعكاس نمى يابد و رفته رفته تحت سلطه شيطان واقع شده و تصرف كننده عرصه روح و روان, ابليس مى گردد. در چنين حالتى قواى بشرى به تسخير آن پليد درمىآيد و ديگر نه چشم آيات الهى را مى بيند و نه آن كه دل تفقه در دين كند و از تفكر در نيات و تذكر حق و اسمإ و صفات محروم گردد و به تدريج از نظر در حقايق و شنيدن مواعظ و معارف حالت غفلت و بى بهره بودن چنان بر آنان سيطره مى يابد كه از حيوانات هم پست تر و گمراه تر مى شوند.
پرده ضخيم ديگرى كه به اعتقاد امام خمينى بين ما و معارف و مواعظ قرآن افكنده مى شود حب دنياست كه توسط آن قلب همت و تلاش خود را صرف آن كند و دل به واسطه اين جهت از ذكر خدا غافل شود و حتى از آن اعراض كند و هرچه اين اشتياق دنيايى شدت يابد پرده و حجاب ضخامت بيشترى يابد و نور فطرى خاموش شود و ابواب سعادت بر روى انسان بسته شود و شايد قفل هاى قلب كه در آيه شريفه مى باشد: ((افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها)) همين قفل ها و بندهاى علايق دنيوى باشد و كسى كه بخواهد از معارف قرآن استفاده كند بايد قلب را از اين رجس ها تطهير كرده و لوث معاصى را از دل بركند كه با حالت آلودگى نمى تواند محرم اسرار باشد. (4)
پناه به پگاه
حضرت امام خمينى قرآن را محرك و بيدار كننده انسان ها و موجب پرخاش عليه ستمگران و متجاوزان مى داند و خاطر نشان مى سازد كه حيات و مجد مسلمانان در گذشته به خاطر عمل به قرآن و درماندگى و سستى امروز آنان در جدايى از اين كتاب آسمانى است و اگر تجديد حيات معنوى و سرافرازى مى خواهند بايد به قرآن مراجعه كنند, آن روح قدسى از اين كه مسلمين با قرآن فاصله گرفتند دردى جانكاه بر سينه داشت و حركت انقلاب اسلامى را براى احياى قرآن و مقاصد عالى آن ترسيم نمود و در بيانى فرمود:
((… از باب اين كه رژيم (شاه) مانع بود از اين كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند, احكام اسلام تحقق پيدا بكند, به قرآن عمل بشود از اين جهت ما با رژيم مخالفت كرديم…)) (5) و در جاى ديگر گفته اند:
((ما نهضت براى آن كرديم كه اسلام و قوانين اسلام و قرآن و قوانين قرآن در كشور ما حكومت كند و هيچ قانونى در مقابل قانون اسلام و قرآن عرض وجود نكند و نخواهد كرد…)) (6)
امام, پيروزى امت اسلامى را بر مخالفان و معاندان به خاطر اتكاى به قرآن مى دانست: ((… من توصيه مى كنم به همه ملت ها كه اين رمزى كه در ايران به آن رمز غلبه پيدا شد بر ابرقدرت ها, آن رمز را به كار ببرند: وحدت, اتكاى به خدا, تقويت ايمان, اتكال به قرآن كريم… رمز پيروزى ما (بود))). (7)
در بيانى ديگر هم تصريح كرده اند: ((… شما ديديد كه جمعيت سى و پنج ميليونى كه در مقابل يك ميليارد چيزى نيست و با نداشتن هيچ ابزار جنگى در دست, به واسطه قدرت ايمان و به اتكاى قرآن و اسلام بر اين قدرت شيطانى… غلبه كرد…)) (8) امام استقلال و پيروزى و آزادى را كه نصيب ملت ايران شد در پيروى آنان از قرآن دانسته است: ((… مادامى كه در پناه قرآن هستيم بر دشمنان غلبه خواهيم كرد… استقلال و آزادى در پيروى از قرآن كريم و رسول اكرم (ص) است…)) (9)
به اعتقاد امام خمينى وقتى مسلمانان به قرآن پناه آوردند بيگانگان جرئت ندارند كه مفاخر اسلامى و هويت دينى پايمال شود و سردمداران اسلامى زمانى مى توانند سيادت دنيا را به دست آورند كه قرآن را از غربت بيرون آورند و احكام آن را به اجرا بگذارند. ايشان مى فرمايند: ((… مسووليت پاسدارى قوانين الهى و عمل به قرآن كريم تنها راه بازيابى عظمت و عزت و شكوه پيشين اسلام و مسلمين, مسووليت پاسدارى وحدت و برادرى دينى تنها ضامن استقلال سرزمين هاى اسلامى و زداينده هر گونه نفوذ استعمار… است…)) (10) امام سعادت دو سرا را در سايه قرآن مى داند و مى فرمايد: ((… هان اى قطره هاى جدا از اقيانوس قرآن و اسلام به خود آييد و به اين اقيانوس الهى متصل شويد و به اين نور مطلق استناد كنيد تا چشم طمع جهانخواران از شما ببرد و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگى شرافتمندانه و ارزش هاى انسانى برسيد…))(11)
امام قرآن را سد راه اجانب معرفى مى نمايد و تاكيد مى كند بيگانگان مى خواهند براى گمراهى و انحراف مسلمين و عقب نگه داشتن آنان مسلمين را از تعاليم رهايى بخش قرآن دور كنند و فرهنگ اين كتاب شريف را از واقعيت هاى زندگى جوامع دينى جدا سازند تا بدين وسيله راه را براى تهاجم فكرى و فرهنگى خود و تإمين منافع پست خويش هموار نمايند سپس از اين كه استكبار در سرزمين هاى اسلامى موفق شد مسلمانان را از كتاب خدا جدا كند اظهار ناراحتى كرده و نگرانى خويش را از اين وضع اسف بار و تداوم چنين روند رنج افزا اعلام مى نمايد,(12) زيرا اگر مسلمين به اين چشمه لايزال الهى اتصال پيدا مى كردند به نفى سلطه مى پرداختند و به غارتگرىها و تجاوزها خاتمه مى دادند و فرمان قرآن را عملى مى كردند كه: ((لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا;(13) هرگز خداوند راهى براى كافران بر مومنين قرار نداده است)). تمسك به قرآن ديگر مجالى براى زورگويى و تهاجم باقى نمى گذارد, چرا كه ارمغان اين برنامه ايجاد وحدت و انسجام بين پيروان قرآن است و ديگر تفرقه و تشتت كه منهزم كننده قدرت مسلمين است مفهومى ندارد. يكى از كارهايى كه شياطين بزرگ كردند اين بود كه نگذاشتند مسلمانان قرآن را آن طورى كه هست بفهمند, زيرا استنباط درست و صحيح از حقايق قرآنى براى خودشان با خطراتى توام بود و ديگر براى ابرقدرت ها مقامى باقى نمى ماند. در وصيت نامه سياسى ـ الهى امام واقعيت هاى جالبى را در اين زمينه مشاهده مى كنيم:
((… تا آن جا كه قرآن كريم را كه براى رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عائله بشرى از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدى تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند, برساند و اين وليده علم الاسمإ را از شر شياطين و طاغوت ها رها سازد… چنان از صحنه خارج نمودند كه گويى نقشى براى هدايت ندارد و كار به جايى رسيد كه نقش قرآن به دست حكومت هاى جائر و آخوندهاى خبيث بدتر از طاغوتيان وسيله اى براى اقامه جور و فساد و توجيه ستمگران و معاندان حق تعالى شد و مع الاسف به دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل قرآن اين كتاب سرنوشت ساز نقشى جز در گورستان ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگى آنان باشد وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا به كلى از صحنه خارج شد. ما مفتخريم و ملت عزيز سرتا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است كه پيرو مذهبى است كه مى خواهد حقايق قرآنى كه سراسر آن از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم مى زند از مقبره ها و گورستان ها نجات داده و به عنوان بزرگ ترين نسخه نجات دهنده بشر از جميع قيودى كه بر پاى و دست و قلب و عقل او پيچيده است و او را به سوى فنا و نيستى و بردگى و بندگى طاغوتيان مى كشاند نجات دهد…)) (14)
خوشه هاى جاويد
امام خمينى از شيفتگان قرآن كريم است كه ساليان متمادى معتكف آستان اين بارقه الهى بوده و با تهذيب و خروج از قفس تنگ و تاريك نفس با آن انس داشت و از خوشه هاى اين اثر جاويدان فراوان برچيد و از چشمه باصفايش بهره ها برد. آن بزرگوار در فضيلت تلاوت قرآن در كتاب ((اربعين حديث)) رواياتى مستند را آورده و تاكيد نموده است كه يكى از وصاياى رسول اكرم (ص) وصيت به تلاوت قرآن است و از رواياتى كه در اين باره وارد شده چنين استنباط مى كند كه ضمن خواندن قرآن در آيات آن تدبر شود و در معانى آن تفكر خوب است و به اين موضوع اشاره مى كند كه در روايات متعدد تمثل قرآن به صورت نيكوئى و شفاعت نمودن آن از اهل خود و قرائت كنندگان وارد است. بعد به نقل روايتى از امام صادق (ع) پرداخته كه مضمون آن اين است: كسى كه قرآن را بسيار قرائت كند و با او عهد تازه كند و در حفظ آن خويش را به زحمت افكند خداوند دو اجر به او عطا فرمايد و از اين حديث حضرت امام چنين برداشت مى كند كه مطلوب در تلاوت قرآن شريف آن است كه در اعماق قلب انسان اثر كند و باطن آدمى صورت كلام الهى گردد. (15)
امام در يكى از آثار خود مى نويسد: ((… كسى كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماى الهيه از كتاب تكوين و تدوين الهى كم كم قلب او صورت ذكرى و آيه اى به خود گيرد و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آيه الله شود…)) (16)
آن بزرگوار با اين كه به تفسير قرآن آگاه بود و مراحلى از معنويت قرآن را طى نموده بود ولى در هر فرصت مناسب كه برايش پيش مىآمد قرآن تلاوت مى نمود, انس امام با قرآن با رعايت آداب ظاهرى و باطنى توام بود, هرجا مى نشست آن را بالاتر از خويش مى گذاشت و چيز ديگرى بر روى قرآن قرار نمى داد و اجازه نمى داد اين اثر شريف در جايى قرار بگيرد كه پايش بدان سو كشيده شود, در حال قرائت قرآن به گونه اى بود كه گويى در محضر و منظر حق نشسته است, در هنگام تلاوت آن با وضو و نيز حالت توام با ادب و سكون و وقار چهار زانو مى نشست و به جايى تكيه نمى زد همچون كسى كه مى خواهد نزد بزرگان بنشيند.
ايشان مقيد بودند هر روز قبل از نماز و در بين دونماز چند صفحه قرآن (حدود يك حزب يا بيشتر) بخوانند كه حتى در روزهاى بيمارى و كسالت اين برنامه امام قطع نگرديد. معمولا بعد از نماز صبح و قبل از نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشإ و يا در هر فرصت ديگر ايشان مقيد به اين مستحب الهى بودند و بارها كه اطرافيان به خدمتشان مى رسيدند امام را مشغول خواندن قرآن مى ديدند. (17)
يكى از اعضاى دفتر امام (انصارى كرمانى) مى گويد: امام روزانه با همان صداى ملكوتى چندين نوبت قرآن مى خوانند. آرى دقت و تفسير و تامل در قرآن به جاى خود ولى مانع از اين نيست كه قرآن را با صداى حزين يا به صورت ترتيل و همان قرائت و مرور اجمالى بخوانند كه از مستحبات مى باشد. (18)
دليل اين كه امام ملاقات هاى خودشان را در ماه مبارك رمضان تعطيل مى كردند اين بود كه بيشتر به قرآن و دعا بپردازند.(19) ايشان در ماه رمضان هر روز ده جزء قرآن مى خواندند ; يعنى در هر سه روز يك دور قرآن را ختم مى كردند, بعضى برادران خوشحال بودند كه دو بار قرآن را در اين ماه خوانده اند ولى بعد متوجه مى شدند كه امام ده يا يازده بار قرآن را ختم كرده اند.(20)
خانم فاطمه طباطبايى (عروس امام) در خاطره اى گفته است: يك بار كه در نجف اقامت داشتيم چشمان امام دچار ناراحتى شده پزشك ايشان را مورد معاينه قرار داد و گفت: چند روز قرآن نخوانيد و استراحت كنيد, امام خنديدند و گفتند: من چشم خود را براى قرآن خواندن مى خواهم چه فايده اى دارد كه چشم داشته باشم و نتوانم قرآن بخوانم, شما يك كارى كنيد كه من بتوانم قرآن را تلاوت كنم.(21)
اين واقعيت, مضمون روايتى را كه از امام ششم نقل شده در اذهان تداعى مى كند, امام صادق (ع) فرمود: قرآن عهد و پيمان خداوند با بندگان است پس شايسته است هر مسلمانى هر روز به اين پيمان نظر كند و پنجاه آيه از آن را تلاوت كند, اين قرآن راهنماى هدايت و چراغ شب تاريك است پس صاحب نظر, چشم خود را در آن جولان دهد و براى استفاده از نور آن, چشم خود را بگشايد زيرا كه تفكر در قرآن زندگانى دل بيننده است.(22)
حضرت امام در ذيل حديث بيست ونهم از كتاب ((چهل حديث)) در مورد تلاوت آيات الهى مى نويسد:
((و معلوم است كسى كه تفكر و تدبر در معانى قرآن كرد در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقين رسد و اگر توفيق الهى شامل حالش شود از آن مقام نيز بگذرد و هريك از اعضا و جوارح و قواى آن, آيه اى از آيات الهيه شود و شايد جذوات و جذبات و خطابات الهى او را از خود بى خود كند و حقيقت ((اقرا واصعد)) را در همين عالم دريابد تا آن كه كلام را بى واسطه از متكلمش بشنود و آنچه در وهم تو و من نايد آن شود)).
در كتاب هاى اخلاقى شيعه و از جمله ((معراج السعاده)) آمده است: مسلمان بايد برنامه اى براى خود معين كند كه از اوقات خالى روز در جهت حفظ قرآن بهره ببرد نظير نشستن در ماشين, انتظار كشيدن براى دريافت چيزى و… امام اين گونه بود و به محض آن كه فرصت چند دقيقه اى كوتاهى برايش پيش مىآمد قرآن را برمى داشتند و مى خواندند, گاهى اين اوقات كمتر از دو دقيقه بود ولى اجازه نمى دادند تلف شود و به چنين مستحب موكدى روى مىآوردند.
امام از اين كه عده اى از معاندان مى خواستند قرآن را از برنامه زندگى مسلمين حذف كنند و در واقع حرمت اين كلام الهى را نگه ندارند به شدت ناراحت بودند و شخصيتى كه از سن جوانى مقيد به موازين قرآنى بودند امكان نداشت در مقام مرجعيت اجازه دهند كه ـ خداى ناكرده ـ به مقدسات اسلامى از قبيل قرآن و احكام آن اهانت شود به همين دليل وقتى دولت طاغوت در زمان پهلوى در لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى به جاى سوگند به قرآن قسم به كتاب آسمانى را قيد كرده بودند و مى خواستند نقشه دشمنان را براى از بين بردن تدريجى اسلام پياده كنند, حضرت امام بر افروختند و فرمودند: اين مقدمه كار است آنها مى خواهند قرآن نباشد.(23)
ايشان طى بياناتى كه در روز سيزدهم فروردين سال 1342 ايراد فرموده اند از اين كه عوامل وابسته به استبداد در روز شهادت امام صادق (ع) با شعار جاويد شاه به مدرسه علميه فيضيه يورش آوردند و ضمن كشتار و خرابى فراوان قرآن ها را پاره پاره كردند و به اين كتاب آسمانى بى احترامى كردند, اظهار نگرانى و ناراحتى نموده اند. (24)
و در سيزدهم آبان 1356 فرموده اند: ((ما شاهد هجوم به مدارس دينيه و دانشگاه ها بوديم كه در آنها قتل ها و غارت هاى فراوان و اهانت به قرآن كريم… (كردند).)) (25)
رژيم استبدادى شاه براى خاموش نمودن نهضت اسلامى در روز 24مهر 1357 مسجد كرمان و قرآن هاى موجود در اين مكان مقدس را به آتش كشيدند كه اين حادثه گردش چرخ هاى انقلاب اسلامى را سرعت بخشيد و در پيروزى امت اسلامى بسيار تاثير گذاشت, (26) در حالى كه از سوى ديگر براى عوام فريبى و تظاهر به حمايت از قرآن, اين كتاب را در شكلى نفيس و تزئينى چاپ مى كردند و به افراد زيادى هديه مى نمودند. امام در اين باره فرموده اند:… ما ديديم كه محمدرضا (پهلوى) قرآن طبع و منتشر كرد و به اسم اسلام اين كارها را كرد… و ديديم كه اين آدم كه اظهار مى كند من يك مسلمان هستم و اظهار مى كند كه من قرآن طبع مى كنم و متعهدم و (به) قرآن قسم مى خورم… خدمت او به اين مملكت چه بوده است. علاوه بر اين همه كشتار و اين همه معلولين كه به جاى گذاشته اند تمام حيثيت مملكت ما را از بين بردند…)) (27) در واقع به فرمايش امام رژيم پهلوى آداب صورى را رعايت مى كرد ولى مى خواست محتواى قرآن راتهى كند.
انتشار كتاب موهن ((آيات شيطانى)) تير زهرآگينى بود كه سلمان رشدى خائن به سوى مقدسات مسلمين شليك نمود. در اين كتاب كه موسسه صهيونيستى پنگوئن در لندن آن را به سال 1988 ميلادى به چاپ رسانيد و مورد حمايت سلطنتى ادبيات انگليس قرار گرفت و جايزه ادبى ((بوكرپرايز)) انگليس نصيب مولف پليد آن شد به قرآن كريم و ساحت مقدس رسول اكرم, حضرت ابراهيم (ع) و حضرت اسماعيل (ع) توهين شده است.(28) امام خمينى ـ قدس سره ـ قاطع و استوار طى حكمى خطاب به مسلمانان جهان حكم اعدام مولف و ناشرين اين كتاب كفرآميز را صادر فرمودند كه امت اسلامى از حكم رهبر كبير انقلاب اسلامى حمايت كرده و تنفر و انزجار خود را از اين توطئه استكبارى بروز دادند.
گوهر افشانى
امام خمينى قرآن كريم را از گوشه هاى كتاب خانه ها و قبرستان ها به متن زندگى مردم آوردند, آن بزرگ مرد جهان بشريت خود در قرآن ذوب شده و تمامى گفتار و رفتارش از قرآن تاثير پذيرفته بود و اگر دقتى در بيانات ايشان شود به روشنى مشاهده مى گردد كه چگونه سخنان گهربارشان از آيات قرآنى الهام گرفته است, براى تإييد اين نكته به مواردى اشاره مى شود:
((هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست چشم هايى كه به هم مى خورد, زبان هايى كه گفتگو مى كند, دست هايى كه عمل مى كند)) (29)كه ماخوذ از اين آيات است: ((و هو معكم اين ما كنتم و الله بما تعملون بصير… والله بما تعملون خبير))(30)
((هر كس در هر مقامى كه هست و هر مسووليتى كه دارد همان مقام و مسووليت امتحان اوست)) (31)
كه اشاره به اين آيه از قرآن كريم دارد: ((و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم فى ما آتيكم ان ربك سريع العقاب و انه لغفور رحيم)). (32)
((نه به كسى ظلم مى كنيم و نه زير بار ظلم مى رويم. (33) كه از اين آيه قرآنى تاثير پذيرفته است: ((لا تظلمون و لا تظلمون)).(34)
((… سرنوشت هر ملتى به دست خودش است))(35) كه قرآن در اين باره فرموده است:
((ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم…)) (36)
((اگر تمام انبيا ـ عليهم السلام ـ در يك عصر مجتمع مى شدند هيچ اختلافى نداشتند. (37) كه از اين آيه اخذ شده است: ((لا نفرق بين احد من رسله)) (38)
((چيزى كه در جنگ مطرح است عدد نيست آن چيزى كه مطرح است قدرت فكرى انسان است (39))) كه اقتباسى از اين آيه است: ((كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله والله مع(40) الصابرين))
((همه قيام كنيد و براى خدا قيام كنيد, قيام فرادى (فردى) در مقابل جنود شيطانى باطن خودتان قيام همگانى در مقابل قدرت هاى شيطانى (41))) كه به اين آيه اشاره دارد: ((قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفكروا ما بصاحبكم من جنه ان هو الا نذير لكم بين يدى عذاب(42) شديد))
((امر به معروف و نهى از منكر بر همه ملت واجب است ))(43) كه برگرفته از اين آيه مى باشد: ((و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون)). (44)
((منطق انبيإ اين است كه اشدإ بايد باشند بركفار و بين خودشان هم رحيم باشند.))(45)
كه مإخوذ از اين آيه است: ((محمد رسول الله و الذين معه اشدإ على الكفار رحمإ بينهم.)) (46)
((نماز خوب فحشإ و منكر را از يك امتى بيرون مى كند)) (47): كه الهام گرفته از اين آيه است:
((و اقم الصلوه ان الصلوه تنهى عن الفحشإ و المنكر)) (48)
((آن كه تقوايش بيشتر است آن كه ترسش از خدا بيشتر است آن كه خدمت براى خدا مى كند او مقدمه (برتر است)(49) كه از اين آيه اخذ شده است: ((ان اكرمكم عندالله اتقيكم ان الله على(50)م خبير)).
((شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده ايد و حق پيروز است)) (51) كه ماخوذ از اين آيه است:
((و قل جإ الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا)). (52)
امام خمينى بر خلاف فتواى مشهور فقها پيرامون حرمت فروش و در اختيار دادن قرآن به كفار, براى تبليغ و ترويج اسلام و هدايت ديگران اين عمل را لازم و ضرورى مى دانست و در ضمن رد دلايل قائلان به حرمت آن به سيره پيامبر اكرم (ص) در نگارش آيات قرآن در نامه هاى خود به غير مسلمان استشهاد مى كنند و مى نويسند:
((اعتقاد به لزوم حفظ قرآن و ساير مقدسات از اين كه دست كافران به آن برسد مخالف مذاق شارع (اسلام) است كه تبليغ اسلام و گسترش آن و هدايت مردم به هر وسيله ممكن لازم مى شمرد واحتمال مس كتاب احيانا مزاحمت با اين مصلحت غالبه ندارد.)) (53)
مفسر مفاهيم قرآنى
امام خمينى مفسرى بود كه مفاهيم قرآنى را در متن زندگى فردى, اجتماعى و مبارزات سياسى پياده كرد و با بنا نهادن جامعه قرآنى اين كتاب شريف را از غربت درآورد, امام برترين منادى بازگشت به قرآن در عصر حاضر است و در ساليان متمادى تلاش هاى علمى, فرهنگى كه توإم با مبارزات سياسى بود نقش اين كتاب شريف را در پى افكندن طرحى انسان ساز در جامعه دريافته بود:
((ما قرآن را نخوانده ايم, منطق قرآن را نمى دانيم قبل از همه چيزها قرآن را بخوانيد كه چه مى گويد… قرآن كتاب انسان سازى است كتاب انسان متحرك است… هم معنويات انسان را درست مى كند و هم حكومت را…))(54)
و در فراز يكى از بيانات خويش فرياد مى زند: ((آيا براى علماى اسلام ننگ آور نيست كه با داشتن قرآن كريم و احكام نورانى اسلام و سنت پيامبر (ص) و ائمه معصومين (ع) احكام و مقررات كفر در ممالك اسلامى تحت نفوذ آنان پياده شود و تصميمات ديكته شده صاحبان زر و زور و تزوير و مخالفان واقعى اسلام اجرا گردد… )) (55)
امام, وظيفه خود مى داند كه از قرآن و عترت حمايت كند: ((و هيهات كه خمينى در برابر تجاوز ديو سيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا (ص) و امت محمد(ص) و پيروان ابراهيم حنيف ساكت و آرام بماند و يا نظاره گر صحنه هاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد…))(56) همچنين نقش جاهلان و افراد تنك مايه و تنگ نظر را در واژگون جلوه دادن ابعاد معنوى و زندگى ساز قرآن فرياد مى زد:
((… هان اى حوزه هاى علميه و دانشگاه هاى اهل تحقيق بپاخيزيد و قرآن كريم را از شر جاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روى علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و مى تازند نجات دهيد و شما اى فرزندان برومند اسلام, حوزه ها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد تدريس قرآن در هر رشته اى از آن را محط نظر و مقصد اعلاى خود قرار دهيد…)) (57)
حضرت امام خمينى ضمن آن كه مى فرمايد: ((… تنزلاتى حاصل شده است تا (قرآن) رسيده است به مرتبه شهادت كه به صورت الفاظ درآمده است و اين الفاظ را ما و شما و همه مى توانيم بفهميم و معانى آن را تا اندازه اى كه مى توانيم ما استفاده از آن مى كنيم…))(58)
بدين گونه ايشان قرآن را تفسيرپذير مى داند اما در اين مورد بايد يك اصل ثابت و نقطه مشترك در تمام تعاريفى كه از تفسير شده محفوظ و مضبوط داشت و آن اين كه هيچ كدام از تفاسير ارائه شده نمى تواند مبين و كاشف مراد واقعى متكلم آن ـ حق تعالى ـ باشد. بالاترين و جامع ترين تفسير قرآن ـ اگر فرض شودـ در نهايت چيزى است كه براى فهم و به قدر طاقت درك بشرى باشد نه اين كه غايت قصواى مراد الهى را شامل گردد, محى الدين عربى كه متجاوز از صد جلد كتاب تفسير براى قرآن نوشته, مى گويد: در روز قيامت قرآن بكر محشور مى گردد ; يعنى با وجود اين همه تفاسير گوناگون شيعه و سنى در طول تاريخ هنوز حقيقت قرآن و مراد واقعى آن بر هيچ كس منكشف نشده و نخواهد شد.(59)
حكيم الهى و عالم ربانى حضرت امام خمينى نيز بر اين باورند كه: اين تفسيرهايى كه نوشته شده پرده اى از پرده هاى قرآن را تفسير كرده آن هم به طور كامل معلوم نيست… ليكن قرآن عبارت از آن نيست كه آنها نوشته اند. آنها بعضى از اوراق و پرده هاى قرآن است, قرآن يك كتابى نيست كه بتوانيم ما, يا يك كس ديگر يك تفسير جامعى ازعلوم آن طور كه هست بنويسند.(60) از نظر ايشان تفسير حقيقى كلام الهى در طاقت بشرى نيست و فقط معصوم است كه مى تواند مراد واقعى آن را فهم نمايد كه ((انما يعرف القرآن من خوطب به)) بلكه بسيارى از تفاسير موجود را واجد معناى تفسير به معناى پرده بردارى و شرح مقاصد به اندازه طاقت بشرى هم نمى دانند, زيرا به نظر امام تاكنون تفسيرى براى كتاب خدا نوشته نشده, چرا كه تفسير به معناى ممكن آن عبارت است از تلاش در بيان مقاصد كلام الهى و مفسر بايستى در مقام تفسير در هر آيه اى از آيات جهت اهتدا و چگونگى كسب فيض از آن را, جهت راه يابى به عالم غيب و طى طريق سعادت به مخاطب خود بفهماند. پس تفسير بايد مقصد نزول و اسرار و رموز آن را بيان نمايد نه آن كه صرفا سبب نزول را تبيين كند.(61)
البته اين كه امام نوشته اند تاكنون در تفسير كلام خدا چيزى به نگارش درنيامده بدون شك منظورشان دست يابى به آن حقيقت والا و شرح مقاصدى كلى و عنايت منظور صاحب كتاب است و هرگز در كار مفسران به خردى ننگريسته و آنها را به هيچ ننگاشته و فرودستى مفسران را نه در بحث هاى تفسيرى آنان بلكه عظمت قرآن و والايى كلام حق دانسته و نوشته اند: ((… اين مفسرين در عين حالى كه زحمت هاى زيادى كشيده اند لكن دستشان از لطايف قرآن كوتاه است نه از باب آن كه آنها تفسيرى نكرده اند, از باب اين كه عظمت قرآن بيشتر از اين مسائل است.))(62)
امام در يكى از بحث هاى جالب خود فرو رفتن افراطى در قرائت و نحو و… را سبب دور ماندن از معنويت قرآن معرفى مى نمايد و بر برخى از اهل تفسير خرده مى گيرد كه با مشغول ساختن به اين گونه مباحث از حضور عينى قرآن كاسته اند اما در ادامه مى نويسد: ((مقصود ما از اين بيان نه انتقاد در اطراف تفاسير است چه كه هر يك از مفسرين زحمت هاى فراوان كشيده و رنج هاى بى پايان برده تا كتابى شريف فراهم آورده (اند) بلكه مقصود ما آن است كه راه استفاده از اين كتاب شريف را كه تنها كتاب سلوك الى الله و يكتا كتاب تهذيب نفوس و آداب و سنن الهيه است و بزرگ تر وسيله رابطه بين خالق و خلق و عروه الوثقى و حبل المتين تمسك به عز ربوبيت است بايد به روى مردم مفتوح نمود…)) (63)
امام ضمن آن كه كوشش هاى مفسرين قرآن را اجر مى نهد تفسير قرآن را برتر از انديشه بشر مى دانند و مى شناسند و مرحوم شهيد سيدمصطفى خمينى فرزند ارشد و بزرگوار ايشان در تفسير گران سنگ خود مى نويسد:
پدر محقق و آشناى به رموز قرآن و برخى اسرار آن مى فرمايند: همانا تفسير قرآن براى كسى جز خداوند تعالى ميسور نيست ; زيرا قرآن علم حق است كه پايين آمده و احاطه بر آن در امكان كسى نمى باشد. (64)
حضرت امام به گونه اى مستقل آن چنان اثر مكتوبى كه صرفا به تفسير آيات مربوط باشد برجاى ننهاده اند و دليل آن هم مى تواند نگرش بلند و افق والايى باشد كه از تفسير در نظر داشته اند بااين همه آثار پراكنده اى از مضامين تفسيرى در لابه لاى نوشته هاى ايشان ديده مى شود كه مهم ترين آنها تفاسير سوره حمد, توحيد, قدر و علق را مى توان نام برد, حضرت امام با توجه به آگاهى هاى گسسترده در معارف اسلامى از زواياى گوناگون در تفسير و تبيين آيات الهى سخن گفته اند اما روش تفسيرى آن بزرگوار به نحو غالب عرفانى ـ تربيتى است, زيرا از ميان روش هاى موجود مى توان تنها اين طريق را اقرب طرق به مقصود دانست آن هم مشرب عرفانى امام كه برگرفته از روايات و سخنان معصومين (ع) بوده است. با اين همه اين روش نيز منحصر و تام نمى باشد و تفسير به منزله نگرش به يك حقيقت از زواياى مختلف است ولى در اين بررسى گاه برخى از زوايا به جهت برخوردارى از ويژگى هاى خاصى نقاط افزونترى را نمايش مى دهند(65) و نگاه عارفانه امام به آيات در مكتوبات دوران جوانى بسى گسترده و فراگير است, گر چه شيوه ايشان در تفسير نگاهى جامع و نگرشى وسيع به تمام ابعاد قرآنى مى باشد.(66)
پى نوشت ها:
1 ) آن موج آرام ,ص 100 و روزنامه اطلاعات 21 آذر 1363.
2 ) تفسير سوره حمد ,ص 76.
3 ) صحيفه نور, ج 14, ص 252 ـ253.
4 ) برگرفته از كتاب آداب الصلوه, ص 215ـ224 و نيز كتاب قرآن باب معرفه الله (مجموعه بيانات و نوشته هاى حضرت امام خمينى (قدس سره) در باره قرآن, ص 82ـ 89.
5 ) صحيفه نور, ج 6,ص 257ـ 259.
6 ) همان, ج 8,ص 171 .
7 ) همان, ج 5, ص 186.
8 ) همان , ج 6, ص 81.
9 ) همان, ص 113.
10 ) همان, ج اول, ص 192.
11 ) تبيان, دفتر سيزدهم (قرآن كتاب هدايت), ص 199.
12 ) نك: همان, ص 212ـ 216.
13 ) نسإ (4), آيه 141.
14 ) صحيفه انقلاب, ص 5 ـ 6.
15 ) قرآن باب معرفه الله, ص 61ـ 62.
16 ) آداب الصلوه, ص 216.
17 ) خلوتى با خويشتن, ص 40ـ41.
18 ) ويژگى هايى از زندگى امام خمينى, ص 20.
19 ) پابه هاى آفتاب , ج 1,ص 286.
20 ) سرگذشت هاى ويژه از زندگى امام خمينى, ج 4,ص 129, خلوتى با خويشتن, ص 42.
21 ) مجله ندا, شماره اول ,ص 45, مجله حضور, شماره 3 (ويژه چهارمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى) .
22 ) ص 655, معراج السعاده, نراقى .
23 ) مجله پاسدار اسلام, آذر 1362, شماره 24, ص 60.
24 ) تبيان, (دفتر سيزدهم) ص 237.
25 ) همان ,ص 237.
26 ) سيماى كرمان كانون مقاومت, از نگارنده ,ص 145ـ146.
27 ) تبيان, همان ,ص 242.
28 ) سرزمين اسلام (شناخت اجمالى كشورها و نواحى مسلمان نشين جهان )از نگارنده ,ص 561.
29 ) كلمات قصار امام خمينى, ص 19.
30 ) حديد (57), آيات 4و10.
31 ) كلمات قصار, ص 84.
32 ) انعام (6), آيه 195.
33 ) كلمات قصار, ص 92.
34 ) بقره (2) آيه 279.
35 ) كلمات قصار, ص 120.
36 ) رعد (13), آيه 11.
37 ) خورشيد قرن, ص 68.
38 ) بقره(2), آيه 285.
39 ) خورشيد قرن, ص 68.
40 ) بقره (2), آيه 249.
41 ) كلمات قصار امام خمينى, ص 89.
42 ) سبا (34), آيه 46.
43 ) كلمات قصارامام خمينى ,ص 83.
44 ) آل عمران (3), آيه 104.
45 ) كلمات قصار, ص 23.
46 ) فتح (48), ص 29.
47 ) كلمات قصار, ص 51.
48 ) عنكبوت (29), آيه 45.
49 ) خورشيد قرن ,ص 68.
50 ) حجرات (49), آيه 13.
51 ) كلمات قصار امام خمينى, ص 100.
52 ) اسرى (17), آيه 81.
53 ) كتاب البيع, ج 2, ص 539 ـ 540.
54 ) صحيفه نور, ج 2, ص 32.
55 ) همان, ج 20, ص 113.
56 ) همان, ص113.
57 ) همان, ج 20, ص 19.
58 ) همان, ج 14,ص 251.
59 ) سيدعباس حسينى قائم مقامى, قرآن و عرفان از منظره امام, مجله كيهان انديشه, شماره 29, ص 79ـ80.
60 ) نك: تفسير سوره حمد, ص ;18 آداب الصلوه, ج 2,ص 88 (پرواز در ملكوت).
61 ) همان و نيز آداب الصلوه, ج 2, ص 108و صحيفه نور, ج 17, ص 250.
62 ) صحيفه نور,ج 17, ص 251
63 ) تفسير سوره حمد, ص 93.
64 ) سيدمصطفى خمينى, تفسير قرآن كريم, ج 1, ص 13, تبيان (دفترسيزدهم),ص 10.
65 ) كيهان انديشه, شماره 29, ص 80.
66 ) دو ماهنامه آينه پژوهش, شماره 58, ص 135.
67 ) بحارالانوار, ج 91, ص 222.
68 ) مكارم الاخلاق, ص 322.
69 ) علامه مجلسى, مفاتيح الغيب ,ص 43.
70 ) روزنامه جمهورى اسلامى, ويژه نامه دومين سالگرد رحلت امام خمينى, صحيفه دل, ص 118.
71 ) پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 105.
72 ) طه (20), آيه 55.
73 ) صحيفه دل ,ص 63.
74 ) اسرى (17), آيه 81.