تجمل گرايى و آفات آن


مقدمه


مردم قبل از اسلام در يك مرتبـه پايين انسانى زندگى مى كردند و
دائما در حال جنگ و جدال بـا يكديگر بـودند, تا اينكه نور اسلام
بر دل هاى تاريك آنها تابيد و حيات طيبه را براى آنها به ارمغان
آورد. از آن روز تاكنون دشمنان دين و بشريت, از راه هاى گوناگون
به مقابله با اسلام پرداخته و در صدد انحراف مسلمين بوده اند. در
عصر حاضر هم بـا تهاجم فرهنگى غرب و صهيونيسم و ضعيف جلوه دادن
دين به دست روشنفكران بـيمار و نيز بـه وسيله تجمل گرايى, هويت
اصلى مسلمانان را مورد هجوم قرار داده اند.


مقاله حاضر بـا ذكر نكاتى از آثار منفى تجمل در اسلام و جامعه
و… بـه بـررسى آن پـرداخته تا گوشه اى از راههاى تهاجم فرهنگى
دشمن را نشان دهد و ضمن آگاهى دادن از عواقب سوء تـجمل گرايى و
زيان هاى جبـران ناپذير يا صعب العلاج آن, توجه خردمندان جامعه را
بـه نيرنگ هاى جديد دشمن جلب كند و ضمن ياد آورى تـوجه اسلام بـه
زندگى دنيايى مسـلمانان بـه ياد آورد كه دنيا محـل زندگى موقـت
مى بـاشد. خوشى هاى آن موقت و گذرا است و آنچه زندگى واقعى تـلقى
مى شود, زندگى ابدى, راحت و هميشگى آخرت مى باشد.


در اين بـاره قرآن مى فرمايد: ((المال و البـنون زينه الحـياه
الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير املا)) مال
و فرزندان زينت حـيات دنيايى هسـتـند و(ليكن)اعمال صالح كه تـا
قيامت بـاقى است(مانند نماز, تـهجد و ذكر خدا و صدقات جارى چون
بـناى مسـجـد و مدرسـه و موقـوفـات و خـيرات در راه خـدا), نزد
پروردگار بسى بهتر و عاقبت آن نيكوتر است.




جايگاه تجمل در اسلام


دين مبـين اسلام در عين حال كه بـه زندگى دنيايى انسان تـوجـه
دارد و خـداوند متـعال وسايل رفاه و آسايش او را در دنيا فراهم
آورده اسـت, مسـلمانان را بـه عدم افراط و تـفريط در اين زمينه
فراخوانده و به يك زندگى معتدل و خوب دعوت مى كند.


وقتـى كه انسان زمام نفس خود را در دست گرفت, بـر او لازم است
كه حـقوق جـسمانى خود را نيز بـشناسد و از زيبـايى هاى زندگى كه
خداوند براى او حلال كرده, كه شامل تمام لذات و مظاهر زندگى است
و مزاج انسان سالم و معتدل طالب آنها است, بى تفاوت نباشد, حتى
براى نياز جسمى ارزش قائل شده و دستور مى دهد كه در صورت ضرورت,
افرادى كه چيزى براى خوردن ندارند تا زنده بـمانند بـراى ادامه
حيات از گوشت ميته بـخورند. در حالى كه گوشت ميتـه بـراى افراد
عادى حرام است!


انسان فطرتا كمال جو و زيبـايى دوست مى بـاشد. بـر همين اساس,
اسلام ضمن اعتراف بـه اين مساله و نيازمندىهاى ديگر زندگى كه در
طبيعت انسان نهاده شده, آنها را با ميل به ترقى كه اين ميل نيز
در طبيعت انسان ريشه دارد معارض نمى داند.


((گوستـاولوبـن)) وزير سابـق فرانسه در كتـاب ((تـاريخ تـمدن
اسلامى)) مى نويسد:


((تـاكنون هيچ مردمى مانند مردم جزيره العرب ديده نشده كه در
مدتى كوتاه و اندك, بتواند به اين حد از تمدن نائل شود)) . اين
پيشرفت سريع مسـلمين در صدر اسـلام, نشانه اهميت دادن اسـلام بـه
زندگـى دنيايى مسـلمانان اسـت. اما نظر اسـلام اين اسـت كـه بـا
ابزارهاى ترقى به ترقى نهايى كه همان هدف خلقت انسان است برسند
و آن, تـامين رفاه زندگى ابـدى در كنار زندگى دنيايى است. اينك
زيبايى و تجمل را در اسلام بررسى مى كنيم.




فرق است بين زيبايى و تجمل


زيبايى غير از تجمل مى باشد و در اسلام جايگاه مثبتى دارد. بـه
عنوان مثال, اسلام نظافت را نوعى زيبـايى مى داند و بـه آن سفارش
مى كند, زيرا در اثر مراعات نظافت زندگى انسان ها در صفا و آرامش
خواهد بـود. اما تجمل كه ناشى از زياده خواهى و اسراف مى بـاشد,
افراد جامعه را به ورطه سقوط مى كشاند و موجب از بين رفتن شخصيت
والاى انسـان مى شـود. دشـمنان اسـلام نيز دقيقا از اين همين راه,
يعنى با نشان دادن تـجـمل بـه عنوان يك نياز در جـامعه. ايجـاد
وابـستگى مى كنند و ملت ها را ـ بـه خصوص ملت هاى مسلمان را ـ بـه
سقوط و تباهى مى كشانند.


در هر جامعه مترقى و متمدن, نشانه ترقى و تمدن, مغزهاى متفكر
و مختـرعان و… آن جامعه هستـند, نه در صد بـالاى تـجمل و مصرف
گرايى. نويسنده خود شاهد بود كه در جنگ عراق و كويت, افرادى كه
از كـويت بـه ايران آمده بـودند وقـتـى زندگى غـير تـجـمل مردم
ايران(قم)را مى ديدند, اعتـراف مى كردند كه زندگى درسـت و اسـلامى
همين است و اظهار مى داشتند كه وقتى كه به كويت برگرديم بـه روش
شـما ايرانيان زندگى مى كنيم و قبـول داشـتـند كه زندگى آنها يك
زندگى مصرفى و پـرتـجـمل است. روح مصرف گرايى بـه قدرى در آنها
ريشه دوانده بود. كه حتى نخ هاى كامواى بافتنى, به صورت بريده و
كوتاه شده از كشورهاى ديگر برايشان فرستاده مى شد! بـه همين علت
است كه دشمنان انقلاب اسـلامى در صدد رخـنه كردن بـه شجـره طيبـه
انقلاب اند كه بـسان موريانه آن را از درون بـپوسانند چون ديدند
كه مردم شريف ايران نه تنها زمين نخورد و سقوط نكرد, بـلكه دست
ساير ملت هاى ضعيف جهان را هم گرفت و الگوى آنها شد.


تجمل انواع و مراتبى دارد. در اخلاق, رفتـار, حتـى در سياست و
صنعت هم رسوخ كرده است, ولى غالبـا در قالب پوشاك و لوازم لوكس
زينتـى و غير ضـرورى ظاهر مى شـود كه هر يك از اينها در تـغـيير
فرهنگ خودى و جايگزين كردن فرهنگ بيگانه موثر مى بـاشد. و عوامل
تحريك شهوات, خيالبـافى, در رويا زندگى كردن, اسراف, بـى عاطفه
بـودن و ظلم و خيانت را بـه همراه دارد. و از همه مهم تـر ايجاد
سستى نسبت بـه اعتقادات و پوچى و دنبـاله روى از دشمنان اسلام ـ
خصوصا در نسل جوان ـ مى نمايد.


در يك نگاه خردمندانه, مى تـوان بـه سادگى متـوجه شد كه وسايل
رفاهى غير ضرورى كه گاه تـوليدات داخلى هم جزء آنها حساب شده و
با مارك خـارجـى عرضه مى شود, نسبـت بـه ساير تـوليدات داخـلى و
واردات چـشمگير و قابـل تـامل است. و بـراى خريد آن وسايل و…
ميليونها تـومان سرمايه از كشور خـارج مى شود و بـه جـيب دشمنان
اسلام مى رود و آنها به وسيله همان سرمايه ها بـر عليه اسلام توطئه
مى كنند و به وسيله نشريات مضر و مسموم افكار پاك و اسلامى مردم,
خصوصا نسل جوان جامعه را كه بـه قول حضرت امام ((سرمايه هاى فوق
الارض)) هستند به ركود مى كشانند. در يكى از پرتكلهاى حكماى يهود
(صهيونيسم)آمده است. ((ما بـوسيله كتـاب هايى كه بـا سبـك شيوا
و(زيبـا)منتـشر مى كنيم افكار مسموم را بـه خورد مردم مى دهيم.))


اكنون كه بيسـت سـال از انقلاب اسـلامى ما مى گذرد, در حـالى كه
هويت و فرهنگ ملى ما آميختـه بـا اسلام است, ولى امروز در جامعه
ما اخلاق و رفتارهايى به چشم مى خورد و مورد قبول واقع شده كه با
فرهنگ اصيل مذهبى و ملى ما در تضاد است.


چرا بـايد وسايل زندگى و تـزيينى, حتـى خوراك و تـغذيه ما كه
ريشه در فرهنگ بيگانه دارد, به قدرى در جامعه ما رواج پيدا كند
كه رنگ جـامعـه اسـلامى ما را عوض كند و انقلاب اسـلامى ما را زير
سوال ببرد.
اگر بـه همين منوال بـگذرد. مى رود كه مليت و فرهنگ ما دستخوش
يك تـحول ناشايست و غير اسلامى قرار بـگيرد. اين در حالى است كه
از گوشه و كنار دنيا, مردم جهان بـراى نجات زندگى خود بـه مردم
ايران روى آورده اند و جنبش هاى آزاديبخش دنيا بـراى مبـارزه بـا
استعمارگران مردم ايران را الگوى خود قرار داده اند.


دليل بـر اين مدعا گزارش مجرى سيماى شبـكه يك, در روز افتتاح
صداى برون مرزى ايران مى باشد كه ايشان مى گفتند: ((سالانه بيش از
سى هزار نامه از گوشه و كنار جهان به ايران مى رسد كه در رابـطه
با شناساندن اسلام براى آنها مى باشد.))


جـاى بـسى تـاسف و نگرانى است كه در چـنين موقعيتـى كه ايران
جايگاه خود را بـه عنوان رهبـر و الگو در جهان پـيدا كرده است,
عواملى دست به دست هم داده اند و بـراى گسترش اين وضع ناپسند در
جامعه با تبـليغات آبـكى و فريبـنده, مظاهر كم ارزش مادى را در
رسـانه هاى گروهى حـتـى در تـابـلوهاى خـيابـان و بـر روى بـدنه
اتوبوس هاى خط واحد ترويج مى كنند, به طورى كه سبـب شده است شيوع
اين وضع(بيمارى)به سرعت رو به رشد بگذارد.


امام راحل مى فرمايد: ((راديو, تلويزيون و مطبـوعات و سينماها
و تئاترها از ابزارهاى موثر تـبـاهى و تـخدير ملت ها, خصوصا نسل
جوان بـوده است و از آنها بـراى درست كردن بـازار كالاها, خصوصا
تجمل و تـزئين از هر قماش از تـقليد در ساختـمان ها (گرفتـه)تـا
نوشيدن و پوشيدن و گفتـار در فرم آنها استـفاده كرد. ما دزد را
بيرون كرديم اما خودمان را پيدا نكرديم.)) آيا اين است قدردانى
از خون شهدا و سال هاى دور از وطن بـودن امام(ره) ((افان مات او
قتل انقلبـتم على اعقابـكم.)) اگر او بـه مرگ يا شهادت در گذشت
باز شما بدين جاهليت خود رجوع خواهيد كرد؟




تجمل از نظر آيات و روايات


همان طور كه اشاره شد, اسلام ضمن اهميت دادن بـه زندگى دنيايى
بشر, او را بـراى بـه دست آوردن لذت ها و زيبـايى هاى دنيا تشويق
نيز مى كند. قرآن كريم مى فرمايد:


((و ابـتـغ فيمـا آتـيك الله الدار الاخـره و لاتـنس نصيبـك من
الدنيا)) . به هر چيزى كه خدا به تو عطا كرده, از قواى ظاهرى و
بـاطنى و مال و ساير نعمت هاى دنيا بـكوش تـا ثـواب و سعادت دار
آخرت تـحصيل كنى و(ليكن)بـهره ات را هم از(لذات و نعم الهى)دنيا
فراموش مكن.


قرآن كريم بـه افرادى كه گمان مى كردند تحريم زينت ها و پـرهيز
از غذاها و روزىهاى پاك و حلال نشانه زهد و پـارسايى و مايه قرب
به پروردگار است, با لحن تندى مى فرمايد:


((قـل من حـرم زينه الله التـى اخـرج لعـبـاده و الطيبـات من
الرزق)) . بگو اى پيامبر چه كسى زينت هاى خدا را كه براى بندگان
خود آفريده حرام كرده و از صرف رزق حلال و پاكيزه منع كرده؟ سپس
بـراى تاكيد اضافه مى كند: بـه آنها بـگو اين نعمت ها و موهبـت ها
بـراى افـراد بـا ايمان در اين زندگى دنياآفـريده شـده اگر چـه
ديگران نيز بـدون داشتـن شايستـگى از آن استـفاده مى كنند و نيز
((قل هى للذين ءامنوا فى الحـيوه الدنيا خـالصه يوم القيامه.))
بگو اين نعمت ها در دنيا بـراى اهل ايمان است و خالص اينها(يعنى
لذات كامل بـدون الم)و نيكوتر از اينها در آخرت بـر آنان خواهد
بود.


در مورد استفاده از انواع زينت ها اسلام مانند تـمام موارد, حد
اعتدال را انتـخاب كرده و ضمن تـشويق مردم بـه استـفاده از نعم
الهى به خاطر طبع زياده طلبى انسان كه ممكن است سوء استفاده كند
و بـه جاى استفاده عاقلانه راه تجمل پـرستى و زياده روى را پـيش
بگيرد مى فـرمايد: ((كلوا و اشـربـوا و لاتـسـرفـوا)) بـخـوريد و
بياشاميد و اسراف نكنيد.


كلمه(اسراف)كلمه بـسـيار جـامعى اسـت كه هرگونه زياده روى در
كميت و كيفيت و بيهوده گرايى و اتلاف و مانند آن را شامل مى شود.


((امروز تحقيقات دانشمندان ثابت كرده است كه سرچشمه بـسيارى از
بيمارىها غذاهاى اضافى است كه بـه صورت جذب نشده در بـدن انسان
باقى مى ماند كه هم بـار سنگينى است بـراى قلب و ساير دستگاه هاى
بدن و هم منبع آماده براى انواع عفونت ها و بيمارىها.))


قرآن كريم تغذيه را به عنوان يك وسيله تـكامل پـذيرفتـه, لذا
سفارش بـه خوردن غذاى پـاك مى نمايد چـون غذاى حلال بـر روى اخلاق
انسان اثر دارد. لذا مى فرمايد:


((كلوا من الطيبات و اعملوا صالحـا)) از غذاهاى پـاكيزه حـلال
تناول كنيد و به نيكوكارى و اعمال صالح بپردازيد.


از آنجـا كه تـجـمل گرايى, روى آوردن بـه دنيا محسوب مى شود و
ساير دلبستگى ها به دنيا و وابستگى را به دنبال دارد. امام صادق
ـ عـلـيه الـسـلام ـ مى فـرمايد: ((راس كـل خـطيئه حـب الـدنيا))
سر هر خـطا, دوستـى دنياست و نيز مى فرمايد: بـه راستـى شيطان
آدميزاده را در هر چيزى مى چرخاند(تـا او را گمراه كند)و چون از
او درمانده گرديد, در بـرابـر پـول و مال دنيا جـلو او را سخـت
مى بندد و گردن او را مى گيرد.


امام بـاقر ـ عليه السـلام ـ مى فرمايد: نمونه آزمند بـر دنيا,
كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر ابريشم بر خود مى تابـد و مى پيچد
راه بيرون شدن خود را دورتر و بسته تر مى نمايد تا از غم و اندوه
مى ميرد. گرايش به تـجملات زندگى, انسان را دچار بـحران اقتـصادى
مى كند و حتى بـه خاطر بـه دست آوردن و نگهدارى آن تـجملات, دچار
بحران روحى هم مى شود. گرچه لذتى به همراه دارد اما لذتش زودگذر
مى بـاشد. على ـ عليه السـلام ـ مى فرمايد: هر كه دنيا را در چـشم
خويش عظيم گيرد و جـايش را در دلش بـزرگ دارد و آن را بـر خـدا
برگزيند و به سوى آن انقطاع پذيرد(از همه ببـرد و بـه آن پيوند
كند)چنين كسى درست بنده دنياست .))


اينها نمونه هاى كوتاهى بـود از آيات و روايات, در نكوهش دنيا
دارى و گرايش بـه تجملات و استفاده درست از دنيا در حدى كه مورد
قبول اسلام است كه تقديم شد.


تجمل عامل انحطاط مسلمين در صدر اسلام


بـه همان نسبـتـى كه تـجمل در جامعه بـرقرار مى شود, بـه همان
اندازه هم ذهن مردم متـوجـه منافـع خـصـوصـى مى گردد. زمانى همه
مسلمين در صدر اسـلام بـه پـيشرفت اسـلام فكر مى كردند و در سـايه
بـرادرى و بـرابـرى متـحد بـودند, در مقابـل دشمنان اسلام سر خم
نمى كردند, قدرت مسلمين نفوذناپذير بود. و در راه رسيدن بـه هدف
نهايى كه گسترش و پـيروزى اسلام بـود از هيچ ايثار و گذشتى دريغ
نمى كردند, اما از وقتى كه گرايش به تجملات و دنيا پرستى در ميان
آنها رواج پـيدا كرد, اين عـظمت رو بـه تـنزل گذاشـت. ((جـرجـى
زيدان)) مورخ مسيحى لبـنانى مى نويسد: ((پـس از آن كه اعراب بـه
كشور گشايى پرداختند, سيم و زور غلام و كنيز به جزيره العرب روان
گرديد و اندك اندك اعـراب مسـلمان بـه فسـاد و هرزگى گرائيدند.


بـنابـراين سـرنوشت مسـلمانان صدر اسـلام بـايد لوح عبـرت بـراى
مسـلمانان عصر حـاضر و آينده بـاشد. انقلاب ما هم وقتـى پـايدار
خواهد بود كه همه امور زندگى ما انقلاب باشد, ولى تجمل مانع اين
امر است افرادى كه فقط بـه چيزهاى ضرورى احتياج دارند و آرزويى
جـز افـتـخـار ميهن خـودشـان ندارند ((مردمى كه انقـلاب كردند و
انقلابشان حفظ و احياء ارزش هاى اسلامى و ملى بود اما وقتى روحشان
بـا تـجـمل فاسد شده بـاشد آرزوى ديگرى ندارند و بـه زودى دشمن
قوانينى مى شوند كه مزاحم او هستند)) لذا مى بـينيم افراد متـجمل
دين گريز هم هستـند, چرا كه قانون اسلامى مانع جـذب شدن آنها در
تجملات است بـه قول ((منتسكيو)) : در اين زمان است كه تقواى ملى
با چه سرعتى رو به انحطاط مى رود زمانى كه مردم روم به تجمل روى
آوردند, در سلطنت ((تـى بـر)) نمايندگان سنا پـيشنهاد كردند كه
قوانين سابق مربوط به تجمل دوباره برقرار شود. شاه كه مردى بـا
اطلاع بـود بـا اين تـقاضا مخالفت كرد و گفت: دولت بـا وضع فعلى
نمى تواند دوام كند.))


حكام نالايق جهان اسلام, فضايل اخلاقى و رفاه متوسط مسلمانان را
بـه خـاطر زياده خـواهى و جـاه طلبـى هاى خـودشان از ميان مسلمين
برداشتند و قوانين اصيل اسلامى را كه مورد تاكيد رسول
خدا(ص)بود, بـه دست فراموشى سپردند و خود و مردم را اسير تجملات
كردند. اين انحراف از زمان ((عثمان بـن عفان)) شروع شد. ((ابـن
خلدون)) مى نويسد: دين در آغاز امر, مانع غلو كردن در امر بناها
بـود و اسـراف در اين راه را بـى آن كـه ميانه روى بـاشـد, روا
نمى دانسـت و چـون مردم از روزگارى كه دين فرمانروايى مى كرد دور
شدند, بـه اين گونه مقاصد بـى پروا گرديدند و طبـيعت كشوردارى و
پادشاهى و تجمل خواهى بر آنان غلبـه يافت. بـنابـر نقل مسعودى,
عثمان در پـنجمين سال خلافت خود كه بـيست و هشت سال پـس از هجرت
پيامبـر بـود, دستور داد خانه اى مجلل بـرايش ساختند كه اتاق هاى
متعدد و زيبا و تـالارهاى بـزرگ داشت اين تـجمل گرايى كم كم بـه
اطرافيان عـثـمان و كارگزاران و در نهايت بـه مردم سـرايت كرد.
در ((طبقات ابن سعد)) آمده:


زبـير صحابـى نامدار اسلام در بـصره خانه اى ساخت كه امروزه هم
معروف است و تجار و ثروتـمندان بـحرينى و غير بـحرينى در آن جا
اتـراق مى كردند و در كوفه, مصر, اسكندريه هم خـانه هايى ساخـت.
بعد از مرگ زبـير 50 هزار دينار و 1000 اسب و هزار عبـد و كنيز
باقى ماند.


طلحه صحـابـى ديگر و مشهور صدر اسلام, خانه اى در كوفه ساخت كه
معروف بـه ((دارالطلحتين)) در كناسه مى بـاشد. غله اش از عراق هر
روز هزار دينار بود. نمونه هايى از اين قبيل بـسيار است. تخريب
تجمل گرائى بعد از بيست و هشت سال كه از عمر اسلام مى گذشت, چنان
مردم جهادگر و ايثـارگر را عوض كرد كه نه تـنها در ميادين جهاد
به صورت فعال شـركت نمى كردند, بـلكه آشـكارا از فرمان خـليفه و
رهبر خود على عليه السلام ـ كه خودشان بـه اصرار بـعد از عثمان
به خلافت انتخاب كرده بـودند سرپيچى مى كردند. خطبـه اشبـاح حضرت
على ـ عليه السلام ـ شاهد براين مدعاست.


دنيا دارى و تجمل پرستى, طلحه و زبير را در مقابل رهبرشان به
مخالفت واداشت و رفتند جنگ جمل را به راه انداختند و عاقبت بـه
سرنوشت بـدى دچار شدند. عبـدالرحمن يكى از اعضاى شش نفره شوراى
خلافت عمر, وقتى از دنيا رفت يك هشتـم مالش را كه بـين چهار زنش
قسمت كردند هشتاد وچهار هزار بود. (سهم يك زن
در روز قتـل عثـمان, نزد خـزانه دارش پـانصد هزار درهم و صدو
پنجاه هزار دينار و هزار شتر بود و صدقاتى بـاقى ماند كه قيمتش
دويست هزار دينار بود. بـذل و بـخشش هاى عثمان بـه قدرى بـود كه
اصحاب نمونه اى مثل ابـوذر و عمار هميشه از او انتـقاد مى كردند.
مطلب گويايى كه بـر اين گفتـه ها صحه مى گذارد, فرمايشات على ـ
عليه السلام ـ در خطبـه معروف شقشقيه است كه مى فرمايد: ((يخضمون
مال الله خـضمه الابـل نبـتـه الربـيع)) وقتـى عثـمان بـه خـلافت
رسيد(اقوام و اطرافيان او)مال خـدا را خـوردند, مانند شتـرى كه
علف هاى نرم و لـطيف بـهارى را مـى بـلـعـد ((عـلامـه امـينى)) در
((الغدير)) آمارى را از عطاياى عـثـمان بـه اطرافيانش آورده كه
نمونه اى ذكر مى شود.


مروان پانصد هزار دينار, ابن ابـى سرح, صدهزار دينار, زيدبـن
ثـابـت, صدهزار دينار, عثـمان الخليفه. در يك مرحله صدو پـنجاه
هزار و در مرحـله ديگـر دويسـت هزار دينار از عـثـمان بـه هديه
گرفتند. اين بـذل و بـخشش ها بـاعث شد, فقرا بـيش از پيش در فقر
زندگى كنند و حـقوق عامه مسـلمين از بـيت المال صرف عيش ونوش و
تـجـمل گرايى عده اى معدود شد و يك حالت سستـى و تـفرقه و فاصله
طبقاتى بين مسلمانان بـه وجود آمد و اتحاد از بـين رفت و ديوار
بلندى بين آحاد مسلمين كشيده شد كه آثارش تا بـه امروز در جهان
اسـلام بـاقى مانده و قابـل مشاهده مى بـاشند. گر چـه على ـ عليه
السلام ـ سعى كرد دوبـاره سنت پـيامبـر را در جامعه مسلمين جارى
كند و آنها را دوباره بـه آغوش اسلام بـازگرداندو اما مردم چنان
عادت كرده بـودند كه حاضر نبـودند از تـجـملات و دنيا گرايى دست
بردارند و مطيع رهبر خود باشند.




ضربه هاى تجمل در قرون اخير


تجـمل گرايى شاهان قاجـار در عصر اخير, بـاعث سقوط كشور ايران
شد. به طورى كه بـخاطر تـجمل و خوش گذرانى هر روز امتـيازى بـه
اجـانب مى دادند و بـا آبـرو و حـيثـيت مردم مسلمان ايران بـازى
مى كردند و جـسـم ايران عزيز را تـكه تـكه كرده و بـه دسـت دشمن
سپردند. جاى تاسف اين جاست كه علاوه بـر جدا شدن قسمتى از ايران
روسيه در ((عهدنامه تـركمانچـاى)) مبـلغ ده كرور هم(مبـلغ پـنج
ميليون تومان)بـه عنوان غرامت جنگى گرفت. فتحعليشاه شش كرور را
از خزانه پرداخت و بـراى پـرداخت دو كرور ديگر ((عبـاس ميرزا))
عاقد قرار داد سخت به زحمت افتاد دولت انگلستـان هم از احتـياج
ايران استفاده كرد و با پرداخت مبـلغ دويست هزار تومان دو ماده
از پـيمانى را كه در سال 1229 بـا ايران بـسته بـود. و طبـق آن
مجبور بود در جنگ ايران با دول اروپايى بـه كمك ايران بـشتابـد
خريد و الغاء كرد. دو كرور ديگر بر ذمه ايران بـاقى ماند كه در
جـريان قتـل ((گريبـايدوف)) كه ايران هيئت حسن نيتـى بـراى عذر
خواهى به دربار روس اعزام داشت,! امپراطور روسيه يك كرور از آن
را بـه ((خسرو ميرزا)) رئيس هيئت بـخشيد و بـراى تاديه يك كرور
ديگر هم پـنج سال مهلت داد. عهدنامه گلستان و امتياز حكومت بـر
خليج فارس به بـهانه بـرده فروشى و دادن امتياز گمرگ و معادن و
امثال اينها كه هر كدام نياز بـه توضيح مفصل دارند, در جاى خود
قابل تـحليل و تـفكر است كه تـجمل انسان را بـه كجاها مى كشاند.


پادشاهى كه ادعاى حكومت و بـزرگى بـر كشور دارد اما غلام اجنبـى
شده به قول خود شاه, شمال مى خواهند بروند روس اجازه نمى دهد. به
جنوب كشور مى خواهند بروند انگليس اجازه نمى دهد. اين چه پادشاهى
است!؟


اين اعمال زشت زمامداران ايران بـاعث شد كم كم زنجيرهاى اسارت
و وابـستـگى بـه دست و پـاى مردم شريف ايران زده شود. زمانى كه
امير كبـير, آن مرد ميهن پرست, زمام امور كشور را بـه دست گرفت
وارث خزانه اى خالى و كسر بـودجـه و تـعهدهاى سنگين بـود كه بـه
ايران تحميل شده بود. ((ميرزا يوسف مستـوفى الممالك آشتـيانى))
وزير ماليه كه مامور رسيدگى به امور مالى شده بود, پس از بررسى
گزارش داد كه ((خزانه كشور دچار ده ميليون ريال كمبـود بـودجـه
است)) در صورتـى كه اصل بـودجـه از بـيسـت ميليون ريال تـجـاوز
نمى كرده است.


و در عصر اخير, رضا خان وقتى براى ديدار بـه تركيه رفت و زرق
و بـرق آن جا را ديده بـه فكر تقليد و ترقى افتاد و تحت تاءثير
حكومت ((آتـاتـرك)) قرار گرفت كه بـه قول حـضرت امام كه فرمود:


من مجسمه آتاترك را در تركيه ديدم كه يك دستش به طرف غرب بود
مى گفتند اين نشانه اين اسـت كه همه چـيز در غرب اسـت . اما رضا
خان فقط تـجمل پـرستـى غرب را آورد كه عامل وابـستـگى و انهدام
فرهنگ خودى بـود و مى رفت كه قانون اسلام بـه دست فراموشى سپـرده
شود و فرهنگ ايران چهره عوض كند كه خداوند بـه دست مرد توانايى
از سلاله پـيامبـر عظيم الشاءن اسلام, مردم و كشور ايران را نجـات
داد. مطالبى كه ذكر شد, در واقع قابـل تحليل و تفكر مى بـاشد تا
مايه عبرت گردد و تاريخ دوباره تكرار نشود.


زمانى كه استـعمار گران بـراى شروع كار در ايران دست بـه كار
شـدند تـا زمينه هاى سـقوط ملت ايران و انهدام فـرهنگ ايرانى را
فراهم كنند از ترويج تجمل شروع كردند.


بنابر نقل سالمندان بزرگوار, براى اولين بار كه يهود مى خواست
مجرى اين طرح باشد, بـه وسيله رايج كردن لبـاس ها و وسايل تجملى
در ايران شروع به كار كرد. بـه اين صورت كه لبـاس هاى كهنه مردم
را مى خريدند و به جاى آن ها ظرف زيبـاى چينى و پارچه هاى فاستونى
مى دادند كه تـا آن زمان مردم پـارچـه هاى دسـت بـافت خـودشان را
مى پوشيدند. وقتى بـه سراغ كاسب و بـازارى مى رفتند و مى گفتند ما
پـارچه هاى فاستونى (كت و شلوارى)خوب بـه شما مى دهيم, مردم كاسب
در جـواب مى گفـتـند: ما قدرت خـريد پـارچـه هاى شـما را نداريم.
مى گفتند(يهود): ما از شـما پـول نمى خـواهيم. در عوض پـول, شـما
مى تـوانيد گندم بـه ما بـدهيد و اگر جـواب مى شنيدند كه گندم هم
نداريم, بايد صبر كنيد بـه موقع رسيدن محصول, قبـول مى كردند كه
اشكالى ندارد شما هر وقت توانستيد گندم به ما بدهيد.


كشورى كه زمانى گندم صـادر مى كـرد, حـالا وارد كـننده گندم از
خارج مى باشد.


زمانى بـراى خريد گندم ايران منت ايران را مى كشيدند و از راه
عطوفت و مهربـانى وارد شده بـودند. اما حـالا چـه؟ از آن جـا كه
دشمنان ايران راه وابستـگى را از طريق رايج كردن تـجمل تـجربـه
كرده اند, بار ديگر در عصر حاضر اين نقشه را بـه كار گرفته اند و
جـدى هم عمل مى كنند تـا نيروى جـوان و سـرمايه هاى عظيم كشور را
مشغول مد پرستى و تجمل گرايى بـكنند. بـا اين تفاوت كه اين بـار
تبليغ مى كنند كه جنس خارجى بهتر است(حتى نام و نشان خارجى). با
كمال تاسف بر روى لبـاس ها و وسايل زندگى مسلمانان مارك و خطهاى
خارجى زياد ديده مى شود. كه در مواردى(تقريبا زياد) پيام هاى زشت
اخلاقى و شهوانى بر آنها نقش بسته است كه علاوه بـر تحريك كنندگى
غرايز جنسى جوانان و گمراه كردن آنها, جوانان عزيز را از درس و
فعـاليت نيز بـاز مى دارد و آرامش روحـى آنها را بـه هم مى ريزد.


اولين گام اين سـقوط, اول در خـانواده بـرداشتـه مى شود و اين
تـخريب فرهنگ بـه دست بـزرگان خانواده صورت مى گيرد, چـرا كه در
هنگام خريد تـوجـه ندارند كه سرمايه كشور و دست رنج خـود را در
نهايت بـه جيب چه كسانى مى ريزند و در مقابـل خواستـه هاى سطحى و
زودگذر فرزندان خـود, زود تـسـليم مى شوند, در حـالى كه اگر بـا
فـرزندان عـزيز خـودشـان بـا منطق بـرخـورد كـنند و آنها را از
واقعيت ها آگاه كنند مسـلما فرزندان فهيم ايران زمين خـود حـاضر
نخواهند شد لبـاسى را كه غرب و صهيونيسم(آمريكا)و (اسرائيل)بـا
صداى بلند فرياد بزنند: مرگ بر…. در چنين شرايطى, اين شعارها
اثـر چندانى نخواهد داشت و ريشخند آنها را هم بـه دنبـال خواهد
داشت و مردم هندوستان زمانى كه مى خواستند از استعمار انگليس سر
پيچى كنند و خود را آزاد كنند به دستور رهبرانشان همه مردم(بـه
جز اندك)پوشيدن و استفاده از وسايل خارجى انگليسى را بر خودشان
تحـريم كردند, حـتـى مدتـها مردم هندوستـان در غذاى خود از نمك
استفاده نكردند, زيرا امتياز نمك كشورشان به دست استعمار بود و
دچار بيمارى شدند.


اگر اين نقاب مرغوبيت جنس خارجى و يا استحكام آن به كنار زده
شود, چهره كريه وابستگى و ذلت و پوچى و انهدام فرهنگ ايرانى در
پشت آن به چشم مى خورد.


هرگاه جـامعه اى يا افرادى, از درون بـه وسيله موريانه تـجـمل
گرايى بپوسد, هر كس مى تواند با يك ضربه كوچك او را نقش بر زمين
كـند. اگر مردم انقـلابـى ديروز و نسـل آگاه امروز سـلاح ايمان و
هشيارى انقلابى خودشان را بر زمين بگذارند و پايبـند اصول انقلاب
خود نبـاشند, ارزش هاى اسلامى و انقلابـى جـاى خود را بـه ارزش هاى
مادى خواهد سپرد و بيم آن مى رود كه مردم مجاهد و انقلابى ايران,
خـود در فرهنگ اجـانب جـذب و هضم گردند كه در اين صورت فاقد هر
گونه اراده بـراى آبـادانى و شكوفا كردن استعدادهاى غنى كشور و
مردم خود خواهد شد. هيتـلر مى گويد: اگر آلمان بـدون دفاع ماند,
به خاطر اسلحه نبود. او فاقد اراده لازم براى دفاع بـود. اگر من
بـه دست راستى ها مى گفتم غفلت شما بـاعث شد كه يهوديان توانستند
در سال 1918 قدرت را بـه دست گيرند, بـراى حـل اين مشكل نبـايد
پرسيد: چگونه اسلحه بسازيم؟ بلكه بايد گفت با چه تدبيرى مى توان
ملت را از لحاظ اراده تا جايى بالا برد كه بتواند اسلحه بـه دست
بگيرد. وقتى چنين احساسى در قلبـى بـه وجود آمد, اراده اش خواهد
توانست هزاران راه براى به دست آوردن اسلحه خلق كنند. ده قبـضه
هفت تير دست يك مرد بى غيرت(بـى اراده)بـدهيد نمى تواند يك گلوله
خالى كند. اين اسلحه از يك چماق كه بـه دست مرد شجـاعى داده ايد
كم ارزش تر است. نسل عزيز جوان با توجه بـه طرز فكر هيتلر كه يك
رجل سياسى مى باشد, بـايد دقت كنند و بـيدار شوند كه مردم ايران
با اراده آهنين و با دست خالى به قول(هيتلر)بـا چماق بـه نبـرد
طاغوت و سلطه گران رفتند. اگر غرق در تجملات بودند كه فرصت توجه
به مسائل سياسى آن روز را نداشتند.


گرچه نسل حاضر در صحنه مبارزاتى انقلاب اسلامى حضور نداشتند به
خاطر صغر سن يا هنوز به دنيا نيامده بـودند اما بـا مايه گرفتن
از والدين بزرگوار خـود و مردان ميادين نبـرد آن روز, خـود بـه
انقلاب ديگر دست بـزنند و حـمله هاى فرهنگى را دفع كنند و خودشان
فرهنگ سـاز جـامعه خـودشـان بـاشـند و دوبـاره نام ايران را در
عرصه هاى فرهنگى بين المللى بـر سر زبـان ها و محافل علمى فرهنگى
زنده تر كنند. هر چند قدم هاى اول برداشته شده و جوانان گرانقدر,
در مسابقات علمى افتخارات قابـل توجهى كسب كرده اند, اما نبـايد
به آنها اكتـفا شود و اميد اسـت جـوانان ديگر بـه تـاسـى از آن
عزيزان افتخار آفرين, در صدد افتخار آفرينى هاى بسيارى بـاشند و
خود را در مقابل ويروس تجمل گرايى و فنا شدن به دست آن واكسينه
كنند.


به اميد روزى كه شعار مرگ بر…. به شعور انقلابـى تبـديل شده
باشد. آن روز اسـت كه واقعا غرب و صهيونيسـم مرگ خـود را جـلوى
چشمان خود مشاهده خواهند كرد و خواب بـراى هميشه از چشمان آنها
خواهد رفت, ان شاءالله. اگر امروز بـه اين توطئه غرب و… جواب
مثبـت داده شود, جهان اسلام قربـانى مد پرستى شده و روز بـه روز
قربـانى زيادتـر خواهد شد, دين در معرض فروش قرار خواهد گرفت و
سرمايه هاى ملى, خصوصا جوانان عزيز بـه سرعت از دست خواهند رفت.
اين غارتگران مال و جـان بـه هيچ عنوان دوسـتـدار مردم مسـلمان
نيستند. آنها حتى به هم كيشان خود نيز رحم نمى كنند, چه رسد بـه
مردمى كه آنها را سرچشمه بدبختى هاى خود مى داند.


يهود وقتى كه از كشورهاى جهان, يهوديان را جمع كردند تـا بـه
فلسطين اشغالى ببـرند, افرادى را كه قادر بـه كار زياد نبـودند
نمى بردند.ادامه دارد.

پاورقي ها: