جايگاه فاطمه س در كتاب و سنت

جايگاه فاطمه(س) در كتاب و سنّت‏
حجةالاسلام محمّدعلى حائرى‏
براى تحقيق و بازشناسى ابعاد وجودى شخصيت‏ها و قهرمانان تاريخى راه‏ها و شيوه‏هاى متعددى وجود دارد مانند شناخت آنان از طريق آثار و گفتار.
ولى در حوزه انديشه اسلام شناخت جايگاه شخصيت‏ها و قهرمانان همانند فاطمه‏ى زهرا(س) تنها با بهره‏گيرى از كلام خدا و گفتار معصومين(عليهم السلام) امكان‏پذير است از اين‏رو بر آن شديم ابعاد وجودى شخصيت بانوى برتر جهان را از طريق آيات و روايات اسلامى مورد بحث و تحقيق قرار دهيم البته بيان ابعاد فضائل آن حضرت (س) نياز به فرصت ديگر دارد و در اين مقال نمى‏گنجد و اين نوشتار مى‏تواند به‏طور اجمال به برخى از درياى فضائل آن حضرت اشاره داشته باشد و اين مقال در محورهاى زير سامان يافته.
اسامى فاطمه‏
در منابع روائى و حديثى اسامى و القاب فراوانى براى دختر پيامبر(ص) ديده مى‏شود كه از معانى بسيار بلندى برخوردار است از جمله آن نام فاطمه است كه براى وى انتخاب شده‏ يونس برقى از امام صادق نقل مى‏كند كه امام كاظم(ع) فرمود پرمعناترين اسم‏هاى فاطمه نُه تا است كه آنها نزد خدا مى‏باشد. عبارتند از «فاطمه – صديقه – مباركه – طاهره، محدثه، زهرا، زكيه، راضيه، مرضيه.»(1)
و نيز در كتب حديثى ديگر گزارش شده كه خداوند يكى از اسمهاى خود را براى فاطمه نام‏گذارى كرده است كه آن نام «فاطر» است چون فاطمه از فاطر گرفته شده و فاطر يعنى خالق و آفريننده همه اينها گوياى اين است كه فاطمه(س) يك حقيقت است.
القاب‏
بايد گفت در كتب حديثى القاب و صفات بسيار براى فاطمه(س) گزارش شده كه حدود شصت لقب و صفت را صاحب كتاب‏الجنة العالمه گردآورى كرده و به نظم كشيده كه بعداً به ذكر آن خواهيم پرداخت كه از جمله القاب پرارزش (زهراء) است جابربن عبداللَّه مى‏گويد از امام پرسيدم كه معناى زهرا چيست؟ فرمود زهرا همان نورى است كه خدا در صلب و نهاد پيغمبرش قرار داد كه از او بواسطه دخترش فاطمه يازده امام و رهبر بوجود آمدند تا مجرى دستورات خدا در زمين باشند.
حال مى‏پردازيم به القاب ذكر شده آن حضرت در كتاب الجنةالعالمه و كتاب عوالم العلوم محدث اصفهانى.
القاب بنت مصطفى كثيره‏
نظمت منها نبذة يسيره‏
نفسى فداها و فدا ابيها
و بعلها الولى مع بنيها
سيّدةٌ انسية حوراء
نوريةٌ حانيةٌ عذراء
كريمةٌ رحيمةٌ شهيده‏
عفيفةٌ قانعةٌ رشيده‏
شريفةٌ حبيبةُ محترمه‏
صابرةٌ سليمةٌ مكرمه‏
صفيةٌ عالمة عليمه‏
معصومهٌ مغصوبةٌ مظلومه‏
ميمونةٌ منصورةٌ محتشمه‏
جميلةٌ جليلةٌ معظمه‏
حاملة البلوى‏ بغير شكوى‏
حليفة العبادة والتقوى‏
حبيبةُاللَّه و بنتُ القصوه‏
ركن الهدى‏ و آية النبوّه‏
شفيعة العصاة امّ‏الخيره‏
تفاحة الجنه والمطهّره‏
سيدةُ النساء بنتُ المصطفى‏
صفوة ربها و موطن الهدى‏.
غرّةعين‏المصطفى و بضعه‏
مهجة قبله كذا بقيه‏
حليمة فهيمة عقيله‏
محزونة مكروبة عليله‏
عابدةُ زاهدة قوامه‏
باكيةٌ صابرة صوامه‏
عطوفةُ رؤوفةٌ حنانه‏
البرّة الشفيعة الابابه‏
والدة السبطين دوحةالنبى‏
نور سماواتى و زوجة الوصى‏
تمام غرةٍ غرائى‏
روح ابيه ذرة بيضاء
واسطةقلادة الوجود
درة بحر الشرف والجود
امينة اللَّه و سراللهى‏
امينة الوحى و عين‏اللَّه‏
درة بحرالعلم والكمالِ‏
جوهرة الغرة والجلالى‏
قطب رحى المفاخر السنيّة
مجموعة المآثر العليه‏
مشكاة نوراللَّه والزجاجه‏
كعبة الآمال لاهل الحاجه‏
ليلة قدر ليلة مباركه‏
ابنة من صلت به الملائكه‏
قرار قلب امها المعظمه‏
عاليه المحل سرّالعظمه‏
مكسورة الضلع رفيض الصدرى‏
مغصوبةُ الحق خفى و جلّى‏
اينها بخشى از القاب و اوصاف آن حضرت بود كه ذكر شد.
معناى فاطمه‏
امام صادق(ع) به راوى «يونس برقى» مى‏فرمايد آيا مى‏دانى معناى فاطمه چيست؟ راوى گفت خير حضرت فرمود: «الفاطمة فُطِمَت من‏الشّر» يعنى فاطمه انسان كامل است كه هيچگونه پليدى همراه او نيست از اين رو او را فاطمه نهادند و سپس اضافه كرد اگر على نبود هم كفوى در اين جهان براى حضرتش يافت نمى‏شد.(2)
در حديث ديگرى معناى فاطمه تعريف شده كه رسول خدا فرمود «انّما سماها فاطمة لان‏اللَّه فَطَمها و مُحبيّها من النّار»(3) همانا خداوند فاطمه را فاطمه نهاده است چون وجود شريفش و دوستارانش را از دوزخ محفوظ داشته است.
در حديث ديگر گزارش شده كه امام باقر(ع) فرمود هنگامى كه فاطمه به دنيا آمد فرشته‏اى از عالم بالا فرود آمد. و از زبان جدّم محمّد(ص) به سخن درآمد و فرمود: اسم اين مولود فاطمه است. سپس فرمود: «انّى فَطَمْتُكِ بالعِلم و فَطمْتُكِ عن الطَّمتْ.(4) يعنى من تو را دريايى از علم و آگاهى مى‏بينم و نيز فاطمه هرگز از عهد و پيمانى كه با خدا بسته بر نخواهد گشت و عهدشكن نخواهد بود و مرحوم محدث كبير اصفهانى در معناى فطمتك بالعلم گفته است يعنى تو را از علم و دانش عالم غيب سيراب كرد تا اينكه از تعليم و يادگيرى بى‏نياز شدى و روى اين جهت او را عليمه نيز گفته‏اند.
«و قَطَعتُكِ عن الجَهل» يعنى تو را از دنياى جهالت و نادانى دور گردانيد.(5)
خير كثير
بيشتر دانشمندان علوم قرآن كلمه كوثر در آيه «انّا اعطيناك الكوثر»(6) را به خير كثير در دنيا و آخرت كثرت و زيادى پيروان پيامبر و نهر كوثر در بهشت و شفيع تفسير كرده‏اند.
از دلائلى كه مى‏توان اين تفسير را پذيرفت و تطبيق بر حضرت فاطمه داد شأن نزول و معانى بلند سوره كوثر است.
«انّا اعطيناك الكوثر فصلِ‏ّ لِربّك وانحر انّ شانئك هوالأبتر» اى پيامبر ما به تو كوثر عطا كرديم پس تو به شكرانه آن براى خدا نماز بگذار و نيز شتر قربانى كن زيرا دشمن مى‏گويد كه تو ابتر و فاقد نسل هستى.
گفته‏اند پيامبر فرزندى به‏نام قاسم داشت كه به سن رشد رسيده بود و در سن نوجوانى درگذشت عده‏اى از اعراب جاهلى و مشركان از جمله عاص بن وائل پيامبر(ص) را شديداً سرزنش مى‏كردند در اين زمان اولين دختر پيامبر بنام فاطمه متولد شد امّا چون اعراب جاهلى دختر را جزء فرزندان خود به حساب نمى‏آوردند پيامبر را ابتر و بلاعقب و بدون فرزند مى‏ناميدند در پاسخ به اين ياوه‏گوييها سوره كوثر نازل شد و طبق گفته بعضى(7) سوره مزبور در ميانه منى نازل شده است‏
آيه ديگرى در قرآن هست كه دال بر مقام و منزلت حضرت زهرا(س) دارد زمانى بود كه دنياى مسيحيت طرح رويارويى و شكست دادن پيامبر اسلام(ص) را پايه‏ريزى كردند و در مقام انكار رسالتش برآمدند رسول خدا براى مقابله رويارويى با آنان و اثبات ادعاى نبوت خود طرح مباهله را پيشنهاد كرد تا هر كدام ناحق و دروغگو هستند رسوا شوند و در نهايت نابود گردند يكى از افرادى كه رسول خدا به جمع مباهله دعوت كرد حضرت فاطمه بود و اين مسئله نزد شيعه و سنى به حد تواتر رسيده است و اين خبر از طريق جابربن عبدالله انصارى رسيده است.(8) «فَمَن حاجّك من بعدِ ما جاءَك مِن العلم فقل تعالوا ندعُ ابناءَنا و ابنائكم و نساءَنا و نساءَكم و اَنْفُسَنا و اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعل لعنة اللَّه على الكاذبين(9) هر كس با توبه مجادله برخيزد پس از آنكه دانش (وحى) به تو برسد بگو بياييد ما و شما با فرزندان (حسن و حسين) و زنان «حضرت فاطمه» و خودمان با هم به مباهله برخيزيم تا دروغگويان را به لعنت خدا گرفتار سازيم».
عصمت فاطمه‏
از جمله آياتى كه به صراحت درباره فرزندان پيامبر و جانشينان پيامبر و حضرت فاطمه به طور صريح و روشن دلالت بر عصمت و پاكى و پيراستگى از گناه آنان مى‏كند اين آيه است كه معروف به آيه‏ى تطهير است و در خانه امّ‏سلمه نازل شده است هنگام نزول آيه فاطمه حسن و حسين نزد پيامبر(ص) حضور داشتند پيامبر عباى خويش بر آنان افكند و بدين ترتيب آنان را از بقيه اهل خانه جدا كرد و دست خود را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود خدايا اينان فرزندان و اهل‏بيت من هستند پس بر محمّد و آل او درود فرست.(10) «اِنّما يريدُاللَّه لِيُذهب عنكم الرجس اهل البيت و يُطَهِّرَكم تطهيرا؛(11) خداوند چنين مى‏خواهد كه رجس و پليدى را از شما خاندان نبوّت ببرد و شما را پاك و منزّه گرداند».
و نيز در احاديث به مسئله فوق اشاره شده از جمله اين حديث است كه امام صادق فرمود: «الفاطمة فُطِمَت من الشّر»(12) فاطمه از هرگونه بدى به دور است. به‏طور كلى از معناى فاطمه نيز بخوبى استفاده مى‏شود كه وى با هيچ‏گونه پليدى همراه نيست و از هر پليدى و گناهى به دور است.
ايثار فاطمه‏
«و يُطعمون الطعام على حُبّهِ مسكينا و يتيماً و اسيرا انما نُطعِمكم لوجه اللَّه لا نُريدُ منكم جَزاءَ ولا شكورا(13) بر دوستى خدا به فقير و طفل يتيم و اسير طعام مى‏دهند «گويند» ما فقط براى خشنودى خدا به شما طعام مى‏دهيم و از شما پاداشى نمى‏طلبيم».
ابن عباس مى‏گويد حسن و حسين(عليهم السلام) مريض شده بودند پيامبر به همراه گروهى از آنان عيادت نمود و به امام على(ع) فرمود چه خوب است براى شفاى فرزندانت نذرى كنى آنگاه امام على و فاطمه(س) و كنيز آنها فضه نذر كردند كه در صورت بهبودى آنان سه روز روزه بگيرند پس از بهبودى امام حسن و امام حسين حضرت فاطمه روزه گرفتند و براى افطار نان جويى كه آماده كرده بودند سر سفره آوردند در اين هنگام مسكينى آمد طلب غذا كرد كه آن حضرت غذا را به او بخشيد روز دوّم و سوّم نيز يتيم و اسيرى در وقت افطار آمدند و غذاى خود را به آنان دادند و با آب افطار كردند تا روز چهارم امام على(ع) و دو فرزندش محضر رسول خدا رسيدند در حالى‏كه از ضعف به خود مى‏لرزيدند پيامبر همراه آنان به خانه فاطمه(س) آمد وقتى فاطمه را با آن حال در شدت ضعف و در حال نماز ديد افسرده خاطر شد در اين هنگام جبرئيل فرود آمد در حاليكه هديه بهشتى براى اهلبيت آن حضرت(ص) آورده بود به پيامبر فرمود اين هديه را بگير خداى تعالى به داشتن چنين اهل بيتى به تو تهنيت گفته پس سوره هل اتى را بر پيامبر نازل كرد. مرحوم فيلسوف گرانقدر آيةاللَّه‏العظمى كمپانى چه زيبا سروده است‏
وحى و نبوتش نسب جود وفتوتش حسب‏
قصه‏اى از مروّتش سوره هل اتى كند
نمونه ديگرى از ايثار فاطمه‏
جابربن عبداللَّه انصارى مى‏گويد: روزى رسول خدا(ص) نماز عصر را با ما خواند و پس از فراغ از نماز در محراب نشست و مردم اطراف او گرد آمدند به ناگاه پيرمردى از مهاجران عرب نزد رسول خدا آمد در حالى لباس‏هاى كهنه و مندرس پوشيده بود و در نهايت ضعف و پيرى نمى‏توانست خود را نگاه دارد رسول خدا متوجه او شد. و از احوال او پرسيد پيرمرد گفت اى پيامبر خدا من گرسنه‏ام، غذايم دهيد، برهنه‏ام مرا بپوشانيد و نادارم بى‏نيازم كنيد حضرت فرمود الآن چيزى ندارم ولى مى‏توانم شما را راهنماى خوبى باشم چون راهنماى به خوبى مانند انجام دهنده آن است به منزل كسى برو كه خدا و رسول را دوست مى‏دارد و خدا و رسول هم او را دوست مى‏دارند و رضاى خدا را بر جان خود مقدّم مى‏دارد. به سوى خانه فاطمه برو حضرت به بلال فرمود برخيز و اين مرد را به منزل فاطمه ببر پيرمرد و بلال به راه افتادند و چون به در خانه فاطمه رسيدند با صداى بلند سلام كردند پس فاطمه فرمود سلام بر تو كيستى؟ گفت: پير مردى از عرب، آمده‏ام به سوى پدرت اى دختر محمّد من برهنه و گرسنه‏ام با من از مال خود كمك كن تا خدا تو را رحمت كند اين در حالى بود كه فاطمه و على و رسول خدا(ص) سه روز بود كه غذا نخورده بودند و پيامبر اين را مى‏دانست فاطمه پوست قوچى را كه دباغى شده بود و حسن و حسين بر روى آن مى‏خوابيدند به پيرمرد داد و فرمود اين را بگير (اى كوبنده در) اميد مى‏رود كه خداوند بهتر از اين به تو عطا كند مرد عرب گفت اى دختر محمّد من از فقر و گرسنگى به تو شكايت مى‏كنم و شما پوست قوچ به من مى‏دهيد؟ چون فاطمه اين سخن را شنيد گردنبندى كه فاطمه دخترِ عمويش حمزه به او هديه داده بود از گردن خود باز كرد و به اعرابى داد و فرمود اين را بگير و بفروش! اميد است خداوند بهتر از اين به تو عوض دهد. مرد عرب گردنبند را گرفت و به نزد رسول خدا آمد و هنوز حضرت با اصحاب خود نشسته بودند مرد گفت اى رسول خدا فاطمه اين گردنبند را به من داد و گفت بفروش اميد مى‏رود كه خداوند براى تو چاره بسازد رسول خدا بگريست و گفت چگونه خداوند براى تو چاره نمى‏سازد و حال آنكه فاطمه دختر محمّد به تو داده كه بهترين دختران فرزندان آدم است! در اين هنگام عمار بن ياسر برخاست و گفت اى رسول خدا آيا اجازه مى‏دهى كه من اين گردنبند را خريدارى كنم؟ حضرت فرمود. خريدارى كن اى عمّار اگر جن و انس در اين گردنبند شريك شوند خداوند آنها را به آتش جهنم عذاب نكند. عمار گفت گردنبند را چند مى‏فروشى اى عرب؟ گفت آن قدر كه از نان و گوشت سير شوم و يك بُرد يمانى تهيه كنم كه با آن خود را بپوشانم و در آن نماز بخوانم و يك دينار كه مرا به خانواده‏ام برساند عمّار آنچه آن مرد عرب گفت به او داد علاوه شتر خود را هم داد سپس اعرابى نزد پيامبر برگشت حضرت به او فرمود آيا سير و پوشيده شدى؟ مرد عرب گفت آرى بى‏نياز شدم پدر و مادرم فداى تو باد حضرت فرمود: پس فاطمه را به دعاى خود نسبت به آنچه در حق تو كرد پاداش ده، اعرابى، گفت خداوندا، تويى پروردگار ما، و تويى روزى دهنده ما در همه حال! خداوندا، به فاطمه عطا كن آنچه نديده چشمى و گوشى نشنيده باشد.
و رسول خدا به دعاى او آمين گفت و روبه اصحاب خود كرد و فرمود خداوند به فاطمه عطا كرده است در دنيا آنچه اعرابى براى او تقاضا كرد. چون من پدر او هستم و هيچ كس از جهانيان مثل من نيست و على شوهر اوست و اگر على نمى‏بود، همتايى براى فاطمه نبود. خداوند به او حسن و حسين را عطا كرده و به هيچ يك از آدميان چنين فرزندانى نداده است و ايشان بهترين فرزند زادگان پيغمبرانند و دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند در آن حال عمّار آن گردنبند را به مشك خوشبو كرد و در برديمانى پيچيد و به غلامش بنام سهم داد و گفت اين را خدمت پيغمبر ببر و تو را هم به او بخشيدم غلام خدمت پيغمبر آورد و آنچه عمار گفته بود به پيغمبر عرض كرد. حضرت فرمود به نزد فاطمه برو و گردنبند را به او بده و تو هم غلام و خدمت‏كار او باش غلام گردنبند را آورد و پيغام حضرت را رسانيد فاطمه(س) گردنبند را گرفت و غلام را هم آزاد كرد غلام خنديد و فاطمه فرمود اين خنده براى چيست؟ عرض كرد بزرگى بركت اين گردنبند مرا به خنده وا داشت. گرسنه‏اى را سير كرد و برهنه‏اى را پوشاند و فقيرى را بى‏نياز و بنده‏اى را آزاد كرد و در نهايت به صاحبش برگشت.(14)
جايگاه فاطمه(س) از منظر آيات‏
امّا جايگاه و منزلت دختر پيامبر چيزى نيست كه بر دانشمندى پنهان باشد. زيرا از آيات و روايات وارد شده استفاده مى‏شود كه دختر پيامبر مقامى عظيم در نزد خدا و پيامبر دارد امّا آيات: «قل لا اسئلكم عليه اجراً الآ المودّة فى القربى‏(15)؛ اى پيامبر به امت خود بگو من اجر و مزدى از شما نمى‏خواهم مگر در قبال آن دوستى و محبت به فرزندانم.»
يكى ديگر از آيات اين آيه است: «فتلقى آدم من رَبّهِ كلمات فتاب عليه انّه هوالتوّاب الرحيم»(16) پس آدم از پروردگار خويش كلماتى را فرا گرفت و خداوند بوسيله آن كلمات توبه او را پذيرفت كه خداوند توبه‏پذير و مهربان است» از پيامبر سؤال شد: درباره كلماتى كه خداوند به آدم تعليم داد و آدم بوسيله آن كلمات توبه كرد؟ حضرت فرمود خداوند اين كلمات را به آدم آموخت (بحق محمّد و على و فاطمه والحسن والحسين الا تبت علىَّ) به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين توبه ما را قبول فرما» پس خداوند توبه او را پذيرفت در اينجا عظمت زهراى مرضيه مشخص مى‏شود. كه حضرت آدم براى پذيرفته شدن توبه خود نام فاطمه و فرزندانش را بر زبان جارى ساخت آيه ديگر آيه 19 و 20 از سوره الرحمن است كه امام صادق در تفسير اين آيات مى‏فرمايد «مَرَج البحرين يلتقيان بينهما برزخٌ لايَبقيان» دو دريايى در دو جهان هستند كه هرگز سركشى نمى‏كنند آن‏دو على و فاطمه(س) مى‏باشند و بيان آن دو دريا «اى رسول» برزخ و فاصله‏ايست كه تجاوز به حدود يكديگر نمى‏كنند كه شايد آن مقررات كه مرد به وظايف خود و زن به وظايف خود مى‏باشد.(17)
روايات‏
امّا جايگاه فاطمه(س) در روايات و منزلت آن حضرت از زبان پيامبر(ص) و امامان معصوم گزارش شده است در حديث است كه پيامبر(ص) به امام على(ع) به حسن و حسين و فاطمه(س) نگاه كرد و فرمود «اَنا حربٌ لِمَنْ حارَبَكم و سلم لمن سالمكم»(18) يعنى من با هر كسى كه با شما در جنگ باشد در جنگم و هر كسى كه با شما از در صلح و آشتى درآيد من نيز با او از در صلح و صفا خواهم بود.(19)
2 – در حديث ديگرى است كه ذهبى روايت كرده كه رسول خدا فرمود: (اوّل شخص يَدخُل الجنّةَ فاطمه بنتُ محمد) اول كسى كه وارد بهشت مى‏شود فاطمه دختر محمّد(ص) است.(20)
3 – بخارى محدث معروف و بزرگ اهل‏سنت است در كتاب خود از رسول خدا
روايت مى‏كند كه فرمود: «فاطمةُ بضعةُ منى فَمَنْ اَبْغَضَها ابغَضَنى» فاطمه پاره تن من است هر كسى او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
4 – احمدبن حنبل نيز از محدثان معروف اهل‏سنت در كتاب خود حديث مزبور را با عبارتى ديگر از رسول خدا نقل كرده: انما فاطمة بضعةُ منّى يُؤذينى ما آذاها و يُنصِبُنى ما اَنْصَبَها حضرت فرمود «فاطمه پاره تن من است آنچه او را بيازارد مرا آزرده است و آنچه او را ناخشنود مى‏كند مرا ناخشنود كرده است.»(21)
5 – و نيز جوينى خراسانى در كتاب خود حديثى نقل كرد. كه رسول خدا(ص) فرمود: «اذا كان يوم‏القيامه نادى‏ مناد من تحت الحُجُب يا اهل الجمع غَضّوا ابصارَكم و نكّسوا رؤوسُكم فهذه فاطمة بنتُ محمّد(ص) تريدُ اَن تمر على الصراط فتمرّوا معها سبعون الف جاريه من الحور العين كالبرق اللاّمع؛(22) روز قيامت منادى از پس پرده ندا مى‏كند كه‏اى اهل محشر چشمانتان را ببنديد و سرها را بزير افكنيد كه فاطمه(س)دختر رسول خدا(ص) از صراط بگذرد با هفتاد هزار فرشته آنهم مثل آفتابى روشن. در كتب حديثى از امام باقر(ع)به نحو تواتر گزارش شده كه حضرت مى‏فرمايد: براى مادرم فاطمه(س) جلو درب جهنم ايستگاهى است كه آن حضرت هنگام ورود افراد به آن‏جا مى‏ايستد روى پيشانى هر فردى كلمه مؤمن يا كافر نوشته آن حضرت از بين آنان دوستاران خود را جدا نموده و سپس اين جملات را مى‏فرمايد «الهى و سيدى سَمَّيتَنى فاطمه و فُطِمَت بى من تولّانى و تولّا ذريّتى من النار و وَعدك الحق و أنْتَ لا تخلفُ الميعاد، اى خداى من نام مرا فاطمه نهادى و از عذاب جهنم بريدى و وعده كردى كه من و دوستانم را از جهنم برهانى زيرا كه وعده تو حق است و خلاف نيست خداوند در پاسخ مى‏فرمايد: «صَدَقْت يا فاطمه انّى سَمّيتكِ فاطمه و فطمت بك من احبك و تولّاكِ و احبّ ذريّتكِ و تولّاهم من النار وَعدِىَ الحق و انا لا اُخْلِف الميعاد».(23) خدا فرمود آنچه كه گفتى درست است وعده‏ى من حق و تخلف‏ناپذير است به شما اجازه مى‏دهم كه دوستاران خود را شفاعت كنى. در پايان به اشعارى از آيةاللَّه محمدحسين اصفهانى كه در مقام فاطمه(س) سروده است اكتفا مى‏كنيم.
دليل نطق من ز يك نغمه‏ى عاشقانه‏اى‏
گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا كند
بضعه سيد بشر ام ائمه غرر
كيست جز او كه همسرى باشه لافتى كند
وحى و نبوتش نسب جود و فتوتش حسب‏
قصه‏اى از مروّتش سوره «هل اتى» كند
در جبروت حكمران در ملكوت قهرمان‏
در نَشَأت كن فكن حكم بما تشاء كند
عصمت او حجاب او عفت او نقاب او
سرقدم حديث از آن سرو از آن حيا كند
نغمه قدس بوى او جذبه اُنس خوى او
منطق او خبر ز لاينطق عن هوى‏ كند
مفتقرا متاب رو از در او بهيچ سو
زانكه مس وجود را فضّه او طلا كند
پى‏نوشت‏ها: –
1) شيخ صدوق، امالى، ج 18، ص 274 .
خصال، ج 3، ص 414 .
علل الشرايع، ج 1، ج 3، ص 178.
2) شيخ صدوق، امالى، ج 18، ص 474 .
علل‏الشرايع، ج 1، ح 3، ص 178 .
الخصال، ج 3، ص 414.
3) فرائدُ السّمطين، ج 2، ص 48.
4) علل الشرايع ج 4، ص 179 .
بحارالانوار، ج 43، ح 9، ص 13.
5) محدث كبير اصفهانى، عوالم العلوم، ج 11، ص 76 .
6) سوره كوثر (108) آيه 1 .
7) مرأة الحرمين، ج 1، ص 325.
8) شواهد التنزيل، ج 1، ص 123 و 126 .
فرائدُ السمطين جوينى، ج 2، ص 24 .
9) سوره آل‏عمران (3)، آيه 61.
10) عوالم العلوم، ج 11، ص 78 .
فرائد والسمطين خراسانى ج 2، ص 23 .
11) سوره احزاب (33)، آيه 33.
12) شيخ صدوق، امالى، حديث 11، ص 474.
علل الشرايع، ج 1، ح 3، ص 171 .
خصال ج 3، ح 3، ص 414.
13) سوره دهر، آيه 8 – 1 .
14) بحارالانوار، ج 43، ح 50، ص 75.
15) سوره شورى‏ (42)، آيه 23.
16) همان.
17) كتاب عوالم العلوم، محدث اصفهانى ص 38 .
بحارالانوار، ج 43 ص 31.
18) فرائدُ السمطين، ج 2، ص 38.
19) همان.
20) كنزالعمال، ج 2، ص 24.
21) احمد حنبل، مسند امام، ج 4، ص 5.
22) بحارالانوار باب الفضائل، حديث 23 .
فرائد السمطين خراسانى، ج 2، ص 49.
23) علل الشرايع، ج 1، ص 179 .
بحارالانوار، ج 43، ح 11، ص 14.