مقدمه
بقاى جامعه به عدالت است در جايى كه عدالت نيست، انتظار پاكى و سلامت اجتماعى، انتظارى بيهوده است. روش و منش اسلام به عدالت است و با خاموش شدن عدالت، اسلام چون جراغى خواهد بود خاموش كه با آن راه نمىتوان يافت و مردمان را به سامان نمىتوان رساند، زيرا اين عدالت است كه نگهدارنده ملت است، «العدل قوام الرعيّه»(1)از اين روست كه پيامبر اعظم(ص) مىفرمايد: ساعتى عدالت از هفتاد سال عبادتى كه شبهايش، نماز شب و روزهايش به روزه بگذرد، بهتر است».(2)
عدالت يك تكليف الهى و اصل محبوب مطابق با خواست و فطرت انسان و موجب تعالى بشر در حوزههاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى است و جامعه بشرى هم از ابتدا، تا حال آرزوى روزى را داشته و دارد كه در آن، ظلم، تبعيض و بى عدالتى در تمام چهره و ابعادش، نابود شود و نسيم ملايم عدالت و برابرى در تمام زواياى زندگى انسانهاى دردمند و رنجيده، نفوذ كند، دردهاى كهنه و قديمى بشر، ناشى از ظلم و ستم و بى عدالتى را با داروى شفا بخش عدالت و برابرى، مرهم نهاده و التيام بخشد.
از آنجايى كه پيامبر اعظم(ص) به مصداق آيه شريفه «لكم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنةٌ» عالىترين و والاترين الگوى كمالات انسانى و مظهر عدالت در تمامى ابعادش بوده است با بررسى سيره و سنت آن حضرت در سراسر زندگى پر بركت شان الگوئى كامل و جامع را مىتوان در دسترس انسانهاى جوياى عدالت قرار داد. پيامبر اعظم(ص) نه تنها براى مسلمانان بلكه براى تمامى بشريت يك الگوى كامل محسوب مىشود. اين نوشتار تلاش مىكند گوشهاى از عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) را در ابعاد مختلف در اختيار علاقمندان و شيفتگان حضرتش قرار دهد. قبل از اينكه به عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) در جنبههاى مختلف بپردازيم به تشريح واژههاى اساسى عدل، عدالت، سيره و سنت پرداخته شده است تا با دقت بيشترى بحث عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) تبيين گردد. در اين نوشتار اشاره مختصرى به بحث عدالت و چگونگى تعريف آن از ديدگاه دانشمندان مسلمان و غربى شده است. نمونههاى عينى و عملى عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) در سيره و سنت ايشان بسيار بوده است كه ما به چند نمونه براى تبيين مسئله مورد نظر اشاره كردهايم. اميد است مورد قبول درگاه حق قرار گيرد. انشاءاللّه.
اهداف و اهميت موضوع
جامعهاى كه بر اصول عدالت اداره مىشود، جامعهاى استوار و ارزشمند است. جامعهاى كه در مسير عدالت حركت نمىكند ارزشها در آن واژگونه شده، ضد ارزشها حاكم مىشوند. جاى خوبى و بدى، زشتى و زيبايى، رحمت و شقاوت، مروّت و نامردى تغيير مىيابد.
آن جا كه عدل رخ ننموده است، انحراف و كفران چنان مردمان را در خود مىپيچيد كه هشدارها، فريادها و صداى فرو ريختن بنيانها را نمىشنوند.
اگر عدالت برقرار نشود، عرصه جامعه جولانگاه زور و ستم و غارت و چپاول مىشود. در چنين ميدانى فضيلتها و ارزشها به باد فراموشى مىرود. روزگار گزنده و درنده مىشود. و توانگران برآنچه دارند، دندان مىفشانند و برآنچه ندارند آز مىورزند. بينوايان در زير فشار بى عدالتى بناچار تن به هر داد و ستدى مىدهند، گران مىخرند و ارزان مىفروشند و هستيشان به تاراج يغما مىرود.
در چنين جامعهاى اشرار و بدكاران رفعت مىيابند و نيكان و اخيار به ذلت كشيده مىشوند، امام كاظم (ع) از پيامبر اعظم(ص)، پيامبر عدالت، نقل كرده است كه فرمودند: «بد قومى هستند آنان كه براى خدا به عدالت قيام نمىكنند. بد قومى هستند آنان كه امر كنندگان به عدالت در ميان مردم را مىكشند.»
همه ارزشهاى اجتماعى در گرو عدالت است. اگر در جامعه عدالت رنگ بازد، همه ارزشها رنگ مىبازد. در جامعه امروزى كه ظلم و بى عدالتى سران كفر و استكبار جهانى بى داد مىكند و فرياد دروغين عدالتطلبى و حقوق بشر آنان عالم را پر كرده است، لازم و ضرورى به نظر مىرسد ابعاد گوناگون عدالت اجتماعى در زندگى سراسر نورانى و پر بركت رسول اكرم(ص) و پيامبر اعظم (ص) به عنوان يك الگوى كامل براى بشريت تبيين گردد تا مردم جهان بخصوص مسلمانان حقيقى و ناب با تأسى به سيره و سنت آن پيامبر اعظم(ص) هر چه زودتر ريشه بى عدالتى در جهان را با ظهور قائم آل محمد(ص) از بيخ و بن قطع نمايند. از طرفى ديگر توهين به ساحت مقدس پيامبر رحمت(ص) از سوى اردوگاه استكبار جهانى بر ضرورت انجام اين تحقيق دو چندان مىافزايد.
واژهشناسى عدل
عدل واژه عربى، اسم مصدر در مقابل ستم و مقابل بيداد قرار مىگيرد و به معناى داد است. عدل به معانى قسط، عدالت، مساوات، انصاف، امرى بين افراط و تفريط، مساوات در مكافات در نيكى و بدى داورى به حق به كار گرفته شده است.(3)
ديدن و دانستن عدل خداى كار حكيمان و راه انبياست.(4)
هر كجا عدل روى بنموده است، نعمت اندر جهان بيفزوده است(5)عدل به طور مختصر به دو جمله بر مىگردد:
1- عدل: قرار دادن هر چيزى در جاى خودش «وضع كلّ شىء فى موضعه».
2- ظلم: قرار دادن هر چيزى در غير از جايگاهش «وضع الشىء فى غير موضعه».
مولوى هم اين تعبير را چنين بيان مىكند:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعش
عدالت خواهى وعدالت محورى در سيره و سنت پيامبر اعظم(ص)
مقصود از عدالت در سيره و سنت پيامبر اعظم(ص) در اين نوشتار عدالت اجتماعى به تفسيرى كه در ذيل به آن اشاره مىنمائيم مىباشد.از كلمه «عدالت اجتماعى» شايد در ابتدا معناى محدودى به اذهان خطور نمايد و آن اين كه بايد در جامعه در ابعاد اقتصادى عدالت برقرار گردد و حاكم و رهبر، منابع و امكانات موجود در جامعه را با يك نسبت صحيح و منطقى در بين افراد توزيع نمايد، نه اين كه ثروتهاى موجود را به فرد يا گروه خاصى اختصاص دهد.
با كمى دقت و تأمل و ژرف انديشى مىتوانيم عدالت اجتماعى را يك معناى وسيعى ببخشيم كه در محدوده مسائل اقتصادى اجتماع و جامعه خلاصه نشود، بلكه همه ابعاد موجود در جامعه و همه ارتباطهاى ميان انسانها و حتى ميان انسان و غير انسان را شامل گردد، چرا كه به فرموده پيامبر اعظم(ص): «بالعدل قامت السموات و الارض».(6)
عدالت اجتماعى در اين معناى وسيع، شامل همه حقوقهاى فردى، اجتماعى و جميع اقسام حقوقى مىشود، در اين ديدگاه، حقوق اديان، مذاهب، مليتها، اقوام مختلف و همه حقوقى كه خداوند متعال بر انسانها و جامعه بشرى دارد و نيز به طور كامل همه امور انسان، اعم از امور عبادى، سياسى، اقتصادى و اجتماعى در نظر گرفته مىشود. عدالت اجتماعى به معناى وسيع آن رعايت همه بايدها و نبايدها، در همه ابعاد انسان، اجتماع و حتى خالق انسان است. اين نوشتار تلاش مىكند تا با اين نگاه گوشهاى از عدالت اجتماعى در سيره و سنت پيامبر اعظم(ص) را تبيين نمايد.
پيامبر اعظم(ص) و عدالت در قرآن
پيامبر اعظم(ص) به عنوان خاتم الانبياء و برترين پيامبران الهى از سوى خداوند متعال مأمور شد كه عدالت را در جامعه بر پا دارد. خداوند متعال در مورد اين مأموريت مىفرمايد: «و قل ءامنت بما انزل اللّه من كتاب و امرت لا عدل بينكم؛(7) اى پيامبر بگو: به هر كتابى كه خداوند نازل كرده است ايمان آوردهام، و مأمور هستم كه در ميان شما به عدالت رفتار كنم.»
پيامبر اعظم(ص) با هدف تكميل و تقسيم مكارم اخلاقى، اجراى عدالت را سرلوحه رسالت خويش قرار داد و مساوات و برابرى و اخوّت را محقق ساخت، اما فقط به جنبه اخلاقى و نصيحت و دعوت ايمانى بسنده نكرد، بلكه موجبات كينهها وحسدها و انتقامجوئىها، يعنى تبعيضات حقوقى را از بين برد و وحدت و يگانگى اجتماعى را در جامعهاى متوازن بوجود آورد.(8)
خداوند متعال به همه دين داران و مؤمنان دستور مىدهد كه بايد عدالت را، هرچند به زيان خود و بستگانشان باشد، بر پاى دارند، چنان كه مىفرمايد: «يا ايهّا الذّين ءامنوا كونوا قوّامين بالقسط شهداء للّه و لو على انفسكم او الوالدين و الاقربين؛(9) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بر پاى دارنده عدالت باشيد، و براى خدا شهادت دهيد، اگرچه به زيان شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما باشد.»
اين آيه به همه ايمان آورندگان مىفرمايد كه علاقهها و وابستگىها شما را از مرز عدالت خارج نكند. خداوند متعال عدالت را از همه چيز به تقوا،(كه قانون تكامل انسان است)، نزديكتر دانسته و مردم را از اين نهى مىكند كه بخاطر خشمها و خشنودىهاى شخصى از آن دست بردارند، و چنين مىفرمايد: «…و لا يجرمنّكم شنآن قوم على الّا تعدلوا اعدلوا هواقرب للتّقوى…؛(10) و هرگز دشمنى با قومى، شما را به بى عدالتى وادار نكند، به عدالت رفتار كنيد كه به تقوا نزديكتر است.»
از ديدگاه قرآن، عدالت پيشگان و دادگران محبوب خدا هستند و خداوند آنها را دوست دارد و كسى كه دوست حق باشد، انوار عنايات حق بر روح و جانش جارى شده و صفات خدايى در وجودش تجلّى پيدا مىكند.
خداوند در اين رابطه مىفرمايد: «و اقسطوا انّ اللّه يحبٌّ المقسطين؛(11) عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست مىدارد.»
قرآن در موضوع ازدواج، مؤمنين و ايمان آورندگان را به عدالت امر مىكند و مىفرمايد: «و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النّساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الّا تعدلوا فواحدة او ما ملكت ايمانكم ذلك ادنى الّا تعدلوا»(12) پيامبر اعظم(ص) همواره با همسرانشان به عدالت رفتار مىكردند و مىفرمودند: «وقتى مردى دو زن داشته باشد و ميان آنها به عدالت رفتار نكند روز رستاخيز يك نيمه او افتاده است».(13)پيامبر اعظم(ص) همواره در طول زندگانى پربركتشان الگوى كامل عينى و عملى عدالت بودند. در ذيل به چند نمونه آن به طور مختصر اشاره مىگردد:
عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) در عدم تبعيض در اجراى قانون
در فتح مكه، زنى از قبيله بنى مخزوم مرتكب سرقت شد و از نظر قضايى جرمش محرز گرديد، خويشاوندانش كه هنوز رسومات نظام طبقاتى در خلاباى مغزشان بجاى مانده بود، اجراى مجازات را ننگ خانواده اشرافى خود مىدانستند، به تكاپو افتادند بلكه بتوانند مجازات را متوقف سازند، اسامة بن زيد را كه مانند پدرش نزد رسول خدا(ص) محبوبيت خاصى داشت، وادار كردند به شفاعت برخيزد، او همين كه زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت پيامبر اعظم(ص) از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب و تشدد فرمود: «چه جاى شفاعت است، مگر مىتوان حدود قانون خدا را بلا اجرا گذاشت؟» دستور مجازات صادر نمود. اسامه متوجه غفلت خود گرديد و از لغزش خود عذر خواست و استدعاى طلب مغفرت نمود. پيامبر(ص) براى اينكه فكر تبعيض در اجراى قانون را از مخيله مردم بيرون بنمايد به هنگام عصر در ميان جمع به سخنرانى پرداخت و ضمناً عطف به موضوع روز كرده و چنين گفت:
«اقوام و ملل پيشين دچار سقوط و انقراض شدند بدين سبب كه در اجراى قانون عدالت تبعيض روا مىداشتند، هرگاه يكى از طبقات بالا مرتكب جرمى مىشد او را از مجازات معاف مىكردند و اگر كسى از زيردستان به جرم مشابه آن مبادرت مىكرد او را مجازات مىنمودند، قسم به خدايى كه جانم در دست اوست در اجراى عدل درباره هيچ كس فروگذارى و سستى نمىكنم، اگر چه مجرم از نزديكترين خويشاوندان خودم باشد.»(14)
عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) در برخورد با دشمناننمونه
الف – پيامبر اعظم(ص) همواره رعايت اصول انسانى و مقررات الهى را حتى در جنگ و پيكار نسبت به دشمن فراموش نمىكردند. پيامبر اعظم (ص) بر خلاف مدعيان دروغين امروزى حقوق بشر كه جنايات آنان در لبنان و فلسطين ننگ ابدى بر پيشانى مجامع بينالمللى و دفاع از حقوق بشر حك كرده است، به لشكر اسلام همواره سفارش مىفرمودند پيران و اطفال و زنان را نكشيد، هرگز آب مشركان را زهرآلود نكنيد، مكر نكنيد و درختان را از بيخ قطع نكنيد و…اين است عدالت اجتماعى پيامبراعظم (ص) در مقابل دشمنان اسلام. پيامبر اعظم (ص) وقتى لشكر اسلام را بسيج مىكرد سپاه را با تمام افراد لشكر احضار نموده و به ايشان مىفرمود: «برويد بنام خداى تعالى و استقامت جوئيد به خداى و در راه خدا و بر ملت پيغمبر خدا جهاد كنيد. مكر نكنيد، از غنائم سرقت نكنيد و كفار را بعد از قتل مثله نكنيد و پيران و اطفال و زنان را نكشيد و رهبانان را كه در غارها و بيغولهها جاى دارند بقتل نرسانيد، حيوانات حلال گوشت را نكشيد مگر اينكه براى تغذيه به آنها نياز داشته باشيد. هرگز آب مشركان را زهرآلود نكنيد. شبيخون بر دشمن نزنيد. درختان را از بيخ قطع نكنيد مگر اينكه مضطر باشيد و درختان ميوه را برنياوريد و حرث و زرع و نخلستان را نسوزانيد و مىفرمود: من بيشتر دوست دارم كه شما را در موقع مراجعت (از جهاد) همراه با مردمى ببينم كه به اسلام گرويدهاند نه با عدهاى كودكان و زنانى كه پدران و شوهران آنها را كشته باشيد.»(15)
ب – پيامبر اعظم(ص) خود مظهر كامل عدالت بود در سراسر زندگانى پر بركت خويش مىكوشيد تا اصحابش كار به ستم نكنند و از عدالت به يكسو نشوند. هنگامى كه پيامبر اعظم (ص) نزد قبيله يهودى بنى نضير رفت تا در پرداخت ديه دو مقتول از طايفه بنى عامر كه به دست «عمروبن اميه» (يكى از مسلمانان) كشته شده بود، از آنها يارى و كمك بگيرد (بر اساس پيمانى كه با رسول خدا بسته بودند بنى نضير متعهد شده بود كمك كند) آنان در نهان توطئه كردند كه رسول خدا(ص) را به قتل برسانند. خداوند رسول اعظم (ص) را آگاه كرد. و پيامبر (ص) دستور آماده باش براى جنگ به مسلمانان داد و اين آيه درباره يهوديان توطئه گر و پيمان شكن كه مسلمانان از آنان كينه به دل داشتند نازل شد. «…و لا يجرمنّكم شنآن قوم على الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى…؛(16) هرگز دشمنى با قومى شما را به بى عدالتى وادار نكند، به عدالت رفتار كنيد كه به تقوا نزديكتر است.»
به مسلمانان تذكر داد تا مبادا به خاطر دشمنى كه با يهود دارند به بى عدالتى با آنها رفتار كنند. اين در حالى بود كه بنى النضير با پيامبر(ص) پيمان بسته بودند كه هرگز بر ضرر رسول خدا(ص) و ياران او قدمى بر ندارند و به وسيله زبان و دست ضررى به او نرسانند… هرگاه بر خلاف متن پيمان رفتار كنند، دست پيامبر در ريختن خون و ضبط اموال و اسير كردن زنان و فرزندان آنها باز خواهد بود.(17) با اين حال پيامبر اعظم(ص) با عدالت و مهربانى و گذشت با آنها رفتار نمود و به كمتر از آن چيزى كه به آنها قرار گذارده بود مجازات نمود.
عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) در مقابل حق الناس
الف – پيامبر اعظم (ص) خود نيز به قانون عدالت تن مىداد، روزى به مسجد رفت و در ضمن خطابه فرمود: «خدا سوگند ياد كرده است در روز جزا از ظلم هيچ ظالمى نگذرد، اگر به كسى از شما، ستمى از من رفته و از اين رهگذر حقى بر ذمّه من دارد من حاضرم به قصاص و عمل متقابل تن بدهم. از ميان مردم شخصى به نام «سوادة بن قيس» به پاخاست و گفت يا رسول اللّه روزى كه از طائف بر مىگشتى و عصا را در دست خود حركت مىدادى به شكم من خورد و مرا رنجه ساخت.
فرمود: حاشا كه به عمد اين كار را كرده باشم. با اين حال به حكم قصاص تسليم مىشوم. فرمان داد همان عصا را بياورند و به دست سواده داد و فرمود: هر عضو بدن تو را كه خسته است به همان قسمت از بدن من بزن و حق خود را همين دنيا از من بستان. سواده گفت: نه نه، من شما را مىبخشم. فرمود:خدا نيز تو را ببخشد.»(18)
آرى چنين زيباست رفتار يك رئيس و زمامدار تام الاختيار دين و دولت در اجراى عدالت اجتماعى و حمايت از قانون.
ب – هنگامى كه پيامبر اعظم (ص) «خالد بن وليد» را براى تبليغ و شكستن بت «عزى» به سرزمين قبيله «جذيمه بن عامر»رهسپار كرد و به او دستور داد كه خونى نريزد و از در جنگ وارد نشود، اما وى به دستور پيامبر عمل نكرد و عدهاى از بنى جذيمه را به قتل رساند. وقتى خبر جنايت خالد به گوش پيامبر رسيد. سخت ناراحت شد. فوراً به على(ع) مأموريت داد كه به ميان قبيله مزبور برود و خسارت جنگ و خونبهاى افراد را به طور دقيق بپردازد. على(ع) در اجراى دستور پيامبر به قدرى دقت به خرج داد كه حتى قيمت ظرف چوبى كه سگان قبيله در آن آب مىخوردند و در برخورد خالد شكسته شده بود، پرداخت.
على(ع) اين دست پرورده پيامبر اعظم(ص) كار عدالت را به فرمان پيامبر(ص) به چنان صحنهاى زيبا و به يادماندنى تبديل كرد تا صحنه جنايات خالد از ذهن مردمان كمى زدوده شود. على(ع) حتى مبلغى به كسانى كه از حملات خالد ترسيده بودند پرداخت و كاملاً از آنان دلجوئى كرد. پيامبراعظم(ص) روش عادلانه على(ع) را تحسين كرد و سپس رو به قبله ايستاد و به حالت استغاثه گفت: «خدايا تو آگاهى كه من از جنايت خالد بيزارم و من هرگز به او دستور جنگ نداده بودم».(19)
عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) در برخورد با كودكان
يكى از نكاتى كه پدران و مادران درباره كودكان بايد در نظر داشته باشند، موضوع برقرار كردن عدالت در ميان كودكان است، زيرا فرزندان بايد از همان آغاز طعم عدالت را بچشند و خوبى آن را لمس كنند و با آن آشنا شوند و آن را لازمه زندگانى خود و جامعه بدانند و از بى عدالتى و ظلم و تبعيض گريزان باشند چرا كه در زندگانى كودكان هيچ چيزى كوچك نيست، از اين جهت كوچكترين امور نيز در اجراى عدالت لازم به نظر مىرسد.
پيامبر اعظم(ص) سفارش مىنمايند كه اگر دوست داريد فرزندانتان در هنگام نياز در نيكى كردن و محبت كردن به شما با عدالت رفتار كنند و از خط و مدار عدل خارج نشوند شما هم در كار بخشش بين آنها با عدالت رفتار كنيد: «اعدلو بين أولادكم بالنحل كما تحبون أن يعدلوا بينكم فى البر و الطف؛(20) شما كه مىخواهيد فرزندانتان در نيكى و محبت با شما به عدالت رفتار كنند در كار بخشش با آنها با عدالت رفتار كنيد.»
پيامبر اعظم(ص) حتى در بوسيدن كودكان، امت و پيروان خود را به عدالت سفارش مىكردند. على (ع) مىفرمايد: پيامبر اعظم(ص) مردى را ديد كه دو كودك داشت يكى را بوسيد و ديگرى را نبوسيد. آن حضرت فرمود: چرا بين آنان با عدالت رفتار نمىكنى؟!(21)
انس گويد: مردى نزد پيامبر اعظم(ص) نشسته بود. پسر او آمد. پدر، او را بوسيد روى زانوى خود نشاند. سپس دختر آن مرد آمد (بدون اينكه او را ببوسد) وى را كنار خود نشانيد. پيامبر(ص) فرمود:چرا بين آنها با عدالت رفتار نكردى؟!(22)
پيامبر رحمت و پيامبر اعظم(ص) مؤمنان و پيروان خويش را دعوت مىكرد كه از خدا بترسند و ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنند: «اتقوا اللّه و اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يبرّوكم؛(23) از خدا بترسيد و ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد همانطور كه مىخواهيد با شما به نيكى رفتار كنند.»
عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) در قدرشناسى از افراد
الف – قدردانى پيامبر اعظم(ص) از كسانى كه به نحوى در زندگى او نقش داشتهاند بى نظير است و گوئى رسول اللّه(ص) با سيره مبارك خويش مىخواهد به پيروان خود اين پيام را برساند كه اگر انسان نتواند حق همنوع خود را بجا آورد، هرگز نمىتواند حق خالق خويش را ادا كند.
در مسجد آن حضرت زنى جارو مىكشيد و شبها همان جا مىخوابيد و مردم هزينه زندگى او را مىدادند و ادارهاش مىكردند. شبى رسول اكرم (ص) او را در مسجد نيافتند، جوياى حالش شدند. گفتند كه او از دنيا رفته وبه خاكش سپردهاند. شايد اصحاب به شدت حساسيت پيامبر(ص)پى نبرده بودند و مىپنداشتند كه مرگ اين زن براى ايشان چندان اهميتى ندارد و به همين دليل اين خبر را به حضرت نرسانده بودند. رسول اكرم (ص) از شنيدن خبر مرگ آن زن متأثر شده با همراهان بر سر قبرش شتافتند، نماز ميت خواندند و برايش طلب آمرزش كردند.
ب – «حليمه سعديه» كه مدتى عهده دار زندگى رسول اكرم(ص) بود، وقتى به ديدار فرزند خود مىآمد، رسول اعظم(ص) رداى خود را زير پاى او پهن مىنمودند و گاهى مىشد كه حليمه از حادثه و فشار گرسنگى سال سخت به ايشان پناه مىبرد و پيامبر(ص) از ديدن او بسيار خوشحال و به سخنانش گوش مىداد و موقع رفتن چندان به او كمك مىكردند كه بى نياز مىشدند.(24)
ج – رسول اعظم(ص) خدمات ارزنده خديجه را هرگز فراموش نكرده و همواره از ايشان به احترام ياد مىكردند و فضائل شان را بر زبان مىراندند، بطوريكه مكرر مىفرمودند: «بخدا قسم پروردگار عالم بهتر از خديجه را به من نصيب نفرمود».عايشه همسر پيامبر(ص) حكايت مىكند كه بسيار اتفاق مىافتاد كه چون گوسفندى در خانه پيامبر(ص) ذبح مىشد، آنرا به قطعاتى قسمت مىكرد و مىفرمود: اينها را براى دوستان خديجه بفرستيد.(25)
نتيجهگيرى
يكى از بنيادىترين مفاهيم در علوم انسانى، مفهوم و اصل عدالت است و اهميت بى بديل آن بر كسى پوشيده نيست. غالب مكاتب و نظريهها و نظامهاى سياسى سعى نمودهاند كه اين مفهوم را مورد ملاحظه نظرى و عملى خويش قرار دهند و خود را متصف به آن وانمود كنند. همه اديان الهى با هدف تحقق اين اصل از سوى خداى متعال بوسيله انبياء الهى نازل گشتهاند.دين مبين اسلام هم به عنوان خاتم اديان، تحقق عدالت را سرلوحه اهداف خود قرار داده است و بى دليل نيست كه آيات بسيارى پيرامون عدالت و واژههاى مترادف و متضاد آن وجود دارد و همه اين مطالب دال بر اهميت وافر اصل عدالت است. پيامبر اعظم(ص) كه اسوه مكارم اخلاق و رفتار هستند در سراسر زندگى پر بركتشان مظهر كامل عدالت در تمام زمينهها و جنبههاى مختلف آن بودند. سيره و روش و سنت پيامبر اعظم(ص) در طول حيات نورانى ايشان گواهى بر اين مدعى است. پيامبر اعظم(ص) مأمور برپايى قسط و عدل بود. «قل امر ربّى بالقسط؛(26)بگو پروردگارم به قسط فرمان داد.»
رسول خدا(ص) مظهر حق بود، حقى كه: «درباره مخلوقاتش به عدل و داد رفتار مىكند و در اجراى احكام به عدالت بر آنها حكم مىراند.»(27)
پيامبر اعظم(ص) براى برقرارى عدالت اجتماعى موجبات كينهها و حسدها و انتقامجوئىها، يعنى تبعيضات حقوقى را از بين برد و وحدت و يگانگى اجتماعى را در جامعهاى متوازن به وجود آورد. عدالت اجتماعى پيامبر اعظم(ص) جنبههاى عينى و عملى داشت.
به عنوان مثال در صدر اسلام غلامان و غلامزادگان دانشمند و متقى از قبيل عبداللّه بن مسعود و جويبر به سيادت و بزرگوارى رسيدند امام شخصيتهاى نالايق عصر جاهليت مانند ابوجهلها و ابولهبها و وليد بن مغيرهها به خاك ذلت نشستند و سرنگون شدند.
پيامبر اعظم(ص) در برخورد با مردم، در اجراى قانون هيچگاه حكم خدا را تعطيل نكردند و عدالت اجتماعى را برقرار نمودند و به خداوند متعال قسم ياد كردند كه در اجراى عدالت درباره هيچ كس سستى نمىكنند اگر چه مجرم از نزديكترين خويشاوندان آن حضرت باشد.
پيامبر اعظم (ص) در برخورد با حق الناس، در مقابل كودكان، در برخورد با دشمنان قسم خورده اسلام و… عدالت اجتماعى را سرلوحه كار خويش قرار داده بودند. به راستى پيامبر اعظم(ص) خود مظهر كامل اين فرمايش گهربار خويش بودند كه: «عادلتر از همه مردم كسى است كه آنچه براى خود پسندد براى مردم نيز پسندد و آنچه بر خود روا ندارد بر مردم روا ندارد».
پيامبر اعظم (ص) به تمام معنا «قائم به قسط بود» و از همين رو در زيارت آن حضرت مىخوانيم: «السلام عليك يا قائماً بالقسط»(28)سلام بر تو اى برپا دارنده عدالت.
پىنوشتها: –
1. نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتى.
2. نهج الفصاحه، ترجمه.
3. على اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران:دانشگاه تهران.
4. ناصر خسرو.
5. سنايى.
6. تفسير صافى ذيل آيه الرحمن، ص 638.
7. سوره شورى، آيه 15.
8. شهيد مرتضى مطهرى، بيست گفتار، قم، انتشارات صدرا، ص119.
9. سوره نساء، آيه 135.
10. سوره مائده، آيه 8.
11. سوره حجرات، آيه 9.
12. سوره نساء، آيه 3.
13. نهج الفصاحه، ترجمه مرتضى فريد تنكابنى، نشر فرهنگ، تهران، ص1936.
14. صحيح بخارى، ج5، ص 152، چاپ عامره استانبول ؛ دارالفكر، معارف اسلامى، ج 2، ص61.
15. سير الكبير، ج 1، ص46-47.
16. سوره مائده، آيه 8.
17. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج19، ص110و111.
18. علامه مجلسى، بحارالانوار، باب وفات النبى.
19. سيره ابن هشام، ج2، ص430.
20. نهج الفصاحه، مرتضى فريد تنكابنى، ص1936.
21. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 234.
22. مجمع الزوائد، ج 8، ص158.
23. نهج الفصاحه، ص 1936.
24. سيره حلبى، ج 1، ص123.
25. محمد خالد محمد، پيامبر رحمت، ترجمه صدر بلاغى، ص144.
26. سوره اعراف، آيه 29.
27. نهج البلاغه، خطبه 185.
28. حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان.