شهيد مدرس در سنگر مجلس

 

 


شهيد مدرس در سنگر مجلس
آخرين قسمت

غلامرضا گلى زواره

 


 

روزنه اى در ظلمت
انتخابات دوره پنجم شورا در جوى آشفته و اوضاعى ناگوار آغاز گرديد وعده اى از وكلاى تهران و برخى شهرها انتخاب شدند. هنوز بخشى از ولايات نمايندگان خود را بر نگزيده بودند كه رضا خان متوجه شد باپيش رفتن به روال كنونى نخواهد توانست در مجلس حاميانى داشته باشد. از اين جهت در پى آن برآمد تا با اعمال نفوذ در انتخابات عده اى از نمايندگان مورد نظر خود را وارد مجلس كند, عواملش دست به كار شدند.
نظاميان و ماموران شهربانى به طور علنى در امور انتخابات مداخله كرده و با تغيير راى مردم افراد مورد نظر رضا خان را انتخاب مى كردند. كار به آنجا رسيد كه رئيس الوزرإ در پى چاره جويى برآمد و به مقاومت در برابر اين حركت پرداخت. متقابلا رضا خان با ارسال پيغام هاى تهديدآميز به شكل آشكار و پنهان براى مشيرالدوله و اعضاى كابينه اش موجب گرديد تا مشيرالدوله از رياست الوزرايى استعفا دهد. حالا ديگر ميدان براى جولان رضا خان باز شد و با كنار رفتن مستوفى جرايد طرفدار رضاخان يكصدا غوغا سردادند كه وى بايد رئيس كابينه شود و دليلشان هم اين بود كه او در كشور امنيت برقرار كرد, داراى قدرت است و زورمند مى باشد بدين گونه رضا خان در سوم آبان 1302 هـ.ش در كاخ گلستان فرمان رياست الوزرايى خود را از احمد شاه گرفت. در شروع كار رضا خان تمام قوه نظامى و امنيتى كشور را در يد خود گرفت و اكثر مخالفان و رقباى خود را به شيوه هاى گوناگون از ميدان سياست بيرون نمود.
همزمان بااين وقايع اسف بار انتخابات مجلس پنجم هم به پايان رسيد و به رغم فشارهاى سياسى رضاخان گروهى انسان متعهد و دلسوز كه مدرس در بين آنان پرتو افشانى داشت به اين دوره راه يافتند. و دوره مذكور در روز 22 بهمن 1302هـ.ش (1342 هـ.ق) با نطق محمد حسن ميرزا ـ وليعهد رسما افتتاح شد. در شروع كار دوره پنجم مدرس و تنى چند از همراهان تمام توان خود را به كار بستند كه حتى المقدور از ورود وكلاى رضاخانى به مجلس جلوگيرى كنند. حتى يك بار به طور علنى مدرس در مجلس طى نطقى فرياد زد: هر كس را بنده بفهمم كه يك دست محلى در انتخابش موثر بوده و به دستور كسى انتخاب شده است راى نداده و نخواهم داد حتى اگر اقرب اشخاص در دوستى با خودم باشد.
اما ن(1)مايندگان فرمايشى بدون موكل بر صندلى هاى مجلس تكيه زدند تا مجرى اوامر ارباب باشند.(2) يكى از معاصرين مى نويسد: فرمان انتخابات دوره پنجم پيش از انقضاى مجلس چهارم صادر و انتخابات تهران با رسميت داشتن مجلس چهارم شروع گشت و خاتمه يافت ولى انتخابات ديگر نقاط كشور پس از مدت قانونى و پايان يافتن مجلس چهارم به دست امراى لشكر و وزارت جنگ و گروههاى متنفذ ديگر انجام پذيرفت. (3)
حاميان رضاخان برآن بودند پس از بازگشايى مجلس پنجم با رإى نمايندگان فرمايشى به تغيير رژيم در ايران جنبه قانونى دهند. امراى لشكر در نقاط مختلف اقدام به تبليغات جمهورى خواهى و انجام تظاهرات و ارسال تلگراف به مركز در تكذيب احمد شاه و تاييد رضاخان نمايند.(4) جرايد زيادى چون قارچ سمى سر برآوردند و به جوسازى پرداختند, رعب, وحشت و ترور بر سرزمين ايران سايه افكند. هواخواهان رضاخان كه حزب تجدد را تشكيل داده بودند كه وجود يك رئيس دولت مقتدر را تبليغ نمودند در اين راه موفق شدند, قصد داشتند قبل از آن كه اعتبار نامه هاى نمايندگان اقليت بگذرد به محض آمادگى نصف به علاوه يك, لايحه نظام جمهورى را به مجلس آورده برق آسا بگذرانند و اگر آقا مخالفت كرد اعتبار نامه افراد مخالف را رد كنند(5) شهيد آيه الله مدرس و تعدادى از نمايندگان كه ماهيت جمهورى رضا خانى از چيزى جز حفقان و سركوب شديدتر ملت نمى ديدند, بر اين حركت واقف بودند و با فراست و درايت و برخوردارى از حمايت اقشارى از ملت مسلمان اين نقشه را با شكست قرين ساختند. مدرس در اين بازى جديد بر خلاف گروههاى فراوانى كه فريب ظاهر مترقى شعار هواداران رضاخان و مبلغان جمهورى را خورده بودند به مقاصد پليد و انگيزه هاى مخرب اين بلوا پى برد و با مقاومت خود نشان داد مايل با تحول و دگرگونى مى باشد اما نه در ظاهر بلكه در محتوا.(6) مدرس نيك متوجه شد كه طرح مزبور ظاهرى مترقى دارد اما حركتى است براى افزايش قدرت طلبى رضاخان, هموار ساختن جاده استعمار و به سلطنت رسيدن سردار سپه و تغيير رژيم مشروطه به جمهورى براى آن بود كه رضا خان به عنوان رئيس جمهور مادام العمر همچون مصطفى كمال آتاتورك پايه هاى استبداد را در ايران محكم كند و با هويت دينى و فرهنگ مذهبى مردم به مبارزه برخيزد.
در روزهايى كه مجلس از بحث هاى پرشور و پى گير در باره اعتبارنامه نمايندگان و برقرارى جمهورى بسيار داغ بود بين مدرس و سردسته جناح اكثريت مجلس كه حزب تجدد نام داشت و اسمش سيد محمد تدين بود درگيرى لفظى رخ داد ودر نتيجه اعضاى تشكيلات خود را به ترك مجلس دعوت كرد, در هنگام بيرون آمدن از مجلس اين نزاع زبانى ادامه يافت و احيإالسلطنه بهرامى ـ وكيل شيرازـ در ادامه اين روند برآشفت و سيلى محكمى به گونه مدرس نواخت كه عمامه آن سيد والامقام بر زمين افتاد گرچه سيد محى الدين مزارعى وكيل ديگر شيراز با سيلى محكم ترى جواب ضارب را داد اما برخورد سيلى اول چون رعدى تمام كشور را به غرش واداشت و اكثريت اقشار مردم به خيابانها ريخته و عليه جمهورى رضا خانى و حاميانش به تظاهرات پرداختند.
هم زمان با اين اوضاع سال 1302 هـ.ش پايان پذيرفت و نوروز سال 1303هـ.ش فرا رسيد. روز دوم فروردين سال جديد جمع زيادى از مردم از نقاط گوناگون شهر مقابل مجلس جمع شدند و با شعار زنده باد مدرس مرده باد جمهورى به مخالفت با حركت جديد سردار سپه پرداختند.
ساعتى بعد قواى قزاق سعى در بر هم زدن اجتماع مردم داشتند كه تلاش آنان فايده اى نداشت و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد. بعد از لحظاتى سردار سپه در محل حاضر شد و با عصاى خود به واعظى كه مردم را نصيحت مى كرد حمله نمود, اين كارش خشم مردم را مضاعف ساخت و در اين ميان تكه آجرى به سوى رضا خان پرتاب شد كه حركت مزبور موجب شد قزاق ها آن ها را بهانه قرار داده و به مردم حمله كنند. رئيس مجلس تاب اين صحنه را نياورد و با ناراحتى به سوى رضاخان كه وارد صحن مجلس شده بود رفت و گفت: براى چه به اينجا آمده ايد و مردم را در خانه خودشان مى زنيد. سردار سپه پاسخ داد من رئيس دولتم و حفظ نظم و جلوگيرى از اغتشاش با من است. موتمن الملك (رئيس مجلس) كه از خشم مى لرزيد رو به منشى مجلس نمود و فرياد زد: سيد محمود زنگ مجلس را بزن تا تكليف اين مرد را روشن كنم با اين حركت رضا خان دچار هراس شد و با پا در ميانى چند تن از وكلاى طرفدار خود از موتمن الملك پوزش خواست و نزد مردم و وكلاى مجلس به طور رسمى اعلام كرد: حال كه ملت جمهورى نمى خواهد من از آن صرف نظر كردم اما فشار رضا خان بر مخالفان فزونى گرفت تا آن كه ماژور ايمبرى كنسول امريكا در حال عكسبردارى از مقبره شيخ هادى نجم آبادى در تهران به قتل رسيد براى بسيارى واضح بود كه انگليس ها او را كشته اند تا هم پاى قدرت رقيب را از ايران قطع كنند و هم اوضاع را بر وفق مراد سردار سپه ترتيب دهند. در پى اين رخداد سردار سپه حكومت نظامى اعلام كرد و به اين بهانه بسيارى را دستگير و شكنجه نمود, جرايد مخالف دولت تعطيل شدند. شهيد آيه الله مدرس در يكى از نطق هاى خود در تشريح اوضاع نابسامان مذكور گفت: ((امروز در تمام ايران على نهج واحده كسى راحتى خيال ندارد. اين وضعيات امروزه در تمام ايران هست. در اين صدو پنجاه سال سابقه ندارد… من كه يك نفر از شما هستم و اين جا در حضور آقايان صحبت مى دارم مى گويم و اميدوارم موافق عقيده خودم هر چه بگويم كه اگر تمام دول دنيا برخلاف من باشد و قلوب مردم بالطبيعه با من باشد به تنهايى مقاومت مى كنم. مقاومت كرديم.
مملكت را نگهدارى كرديم و مى خواهم عرض كنم هر چه مى خواهيد بگوييد ولى امروز اثرى از آن مشروطه نيست. (7)

تير توطئه
مدرس كه جانبدار مستمر آزادى و مخالف اختناق بود و رشد جامعه را ملازم امنيت و حذف فشار و خشونت مى دانست با حاكميت استبداد رضا خان وابسته به بيگانه بيش از پيش در صحنه حاضر شد و در هر فرصتى به انجام وظيفه پرداخت. در جلسه 17 تاريخ 19 ارديبهشت سال 1303 هـ.ش با وجود اختناق شديد از خطر نهراسيد و در جمله اى مركب از دو كلمه فرياد برآورد: آزادى نيست. در جلسه 38 تاريخ 29 تير 1303هـ.ش با برقرارى حكومت نظامى بدون تصويب مجلس مخالفت كرد و اظهار داشت به چنين حكومت نظامى نبايد در خارج ترتيب اثرى داده شود. در جلسه 200 تاريخ 5 مهر 1304 با اشاره به دستگيرىها, حبس هاو حركات غيرمشروع از دولت رضاخان خواست در مجلس حاضر شود و در خصوص وقايع و حوادث پيش آمده توضيح دهد و چون رضاخان به مجلس اهانت كرده بود مدرس منزلت اين مكان را مقدس شمرد و گفت بايد تقدس مجلس را بر هر امرى مقدم دانست و در جلسه چهارم تاريخ 25 اسفند 1302 هـ.ش گفت: اين مجلس را به منزله تمام ايران مى دانم و يكى از بندهاى طرح استيضاح رضا خان كه توسط مدرس امضإ شده بود, توهين نمودن وى به مجلس شورا مى باشد.(8)
مدرس كه مشاهده كرد رضاخان براى ديانت, مجلس, قانون و ملت اهميتى قائل نمى باشد آخرين تير خود را از تركش رها نمود و در روز هشتم مرداد سال 1303 هـ.ش همراه شش نفر ديگر از اعضاى گروه اقليت طرح استيضاح دولت رضاخان را در سه ماده تقديم مجلس نمود: الف: سوء سياست نسبت به داخله و خارجه ب: قيام و اقدام بر ضد قانون اساسى و حكومت مشروطه و توهين به مجلس شوراى ملى ج: تحويل ندادن اموال مقصرين و غيره به خزانه دولت و بودجه وزارت جنگ.(9) سردار سپه از استيضاح در مجلس سخت هراس داشت و با آن كه هوادارانش در مجلس داراى رإى اكثريت بودند و احتمال داشت رإى اعتماد به او دهند از اين برنامه اظهار نگرانى مى كرد از اين جهت با وجود آن كه روز هفدهم مرداد 1303 هـ.ش براى استيضاح مشخص شد ولى درصدد برآمد جلسه مزبور را بر هم زند و مدرس كه ديد شرايط براى چنين برنامه اى مساعد نمى باشد آن را به وقت ديگرى موكول نمود.
استعمار انگلستان براى استحكام بخشيدن به نفوذ خود در ايران تصميم گرفت رژيم ايران را تغيير دهد و براساس اين نقشه از نمايندگان مجلس خواستند ماده واحده اى را در مجلس از تصويب بگذرانند كه براساس آن قاجاريه از سلطنت خلع و حكومت را تا تشكيل مجلس موسسان به عهده رضاخان بگذارند. اكثريت نمايندگان جلسه علنى را در هفتم آبان 1304 هـ.ش به منظور طرح و اجراى اين برنامه تشكيل دادند اما مدرس براى به تاخير افتادن آن از رئيس مجلس خواست تا هنگام طرح لايحه استعفا دهد و طبق قانون مجلس ناچار شود رئيس ديگرى تعيين كند ولى سيدمحمد تدين (نايب رئيس) برخلاف قانون به جاى رئيس قرار گرفت و جلسه را اداره كرد. ملك الشعراى بهار با اين وضع كه برخلاف قانون بود مخالفت كرد و در اين باره نطق مفصلى ايراد نمود. عمال رضاخان درصدد كشتن وى برآمدند كه بر حسب اتفاق به جاى وى واعظ قزوينى را كه مدير روزنامه نصيحت بود و شباهت زيادى به بهار داشت هدف گلوله قرار دادند. طرح مزبور در چنين محيط رعب آورى تقديم مجلس شد ولى چون 22 نفر از نمايندگان با آن مخالف بودند به روز نهم آبان موكول گشت. در اين روز نمايندگان وابسته به رضاخان ماده واحده اى را به تصويب رسانيدند كه بر اساس آن احمد شاه از سلطنت خلع و حكومت تا تشكيل مجلس موسسان به عهده رضاخان گذاشته مى شد. شهيد مدرس در مخالفت با آن فرياد زد: اخطار قانونى دارم و چون تدين گفت: ماده اش را بفرمائيد مدرس با خشم فراوان گفت: ماده اش اين است كه خلاف قانون اساسى است و اينجا نمى شود طرح كرد صدهزار راى هم بدهيد خلاف قانون اساسى است. و با همين عبارات محكم و منطقى رسوايى رضاخان را بر سينه تاريخ ثبت نمود و غير قانونى بودن پادشاهى وى را اعلام كرد اما سرانجام نمايندگان فرمايشى رضاخان را والاحضرت رضاخان سردار سپه ناميدند و مجلس موسسان كه با اعمال نفوذ و سرنيزه رضاخان بوجود آمده بود وى را به عنوان اعليحضرت رضا شاه كبير بر سرنوشت امت مسلمان ايران حاكم نمود. امام خمينى در مورد اين حادثه تإسف بار تاريخ معاصر مى فرمايند:
(( سلطنت پهلوى از روزى كه تاسيس شد خلاف قانون بود. مجلس موسسان قلابى تشكيل دادند و با زور او را (رضاخان را) به ايران تحميل كردند. هيچ كس حق ندارد براى بعد از خود كسى را انتخاب كند. اين مردم هستند كه هر نسلى بايد تصميم بگيرد. ))(10)

ترور نافرجام
انتخابات دوره ششم مجلس شورا آغاز گرديد رضاخان كه به مقام سلطنت رسيده بود مى كوشيد تا از تمامى نقاط كشور حاميان خود را براى مجلس آينده تعيين كند. سران لشكر و نظاميان در همه جا دخالت علنى مى كردند و به نامزدهاى مورد نظر كمك مى نمودند. مردم تهران كه از ستم رضاخان آگاهى بيشترى داشتند سعى كردند مدرس و يارانش را روانه مجلس كنند و تلاشهاى آنان سبب گرديد كه فعاليت هاى ايادى رضاخان در اين شهربى اثر شود آنان از صندوقها محافظت كردند تا جائى كه شبها روى آنها مى خوابيدند!
در جلسه اول دوره ششم مجلس كه در روز نوزدهم تيرماه سال 1305 هـ.ش (آخر ذى حجه سال 1344 هـ.ق) تشكيل شد مدرس رياست سنى مجلس را عهده دار گرديد و پس از شروع كار اين دوره به مبارزه و اعتراض نسبت به دخالت رضاخان و اعوان و انصارش در انتخابات پرداخت و به مخالفت با اعتبارنامه وكلاى سفارشى مبادرت نمود و گفت: در اين انتخابات هم حكومت نظامى بوده و هم انتخاب كننده نظامى بوده است.
وقتى دشمنان مشاهده كردند فرياد حق طلبى مدرس خاموش شدنى نمى باشد تصميم گرفتند صداى آن انسان وارسته را با ترورش در حلقوم پاكش خاموش نمايند و در روز هفتم آبان 1305 هنگامى كه مدرس طبق معمول عازم محل تدريس بود در كوچه معروف به سردارى آن فقيه فرزانه را مورد اصابت چندين گلوله قرار دادند, گرچه وى در اين ماجرا مجروح شد ولى با تاكتيكى كه از خود نشان داد ترور مخالفان نافرجام ماند. دوران معالجه اش 64 روز به طول انجاميد و در روز 11 دى ماه سال 1305 در مجلس حاضر شد و ترور و وحشت و تنهايى نتوانست در عزم راسخ و ثبات سياسى مدرس كوچكترين رخنه اى ايجاد كند و اين حوادث سبب شد تا آن دليرمرد ميدان حقيقت سرسختانه تر حمله كند و به مبارزه خود جدىتر ادامه دهد و در مجلس ششم با عموم لوايح دولت كه به ضرر اسلام, قرآن و ملت بود مخالفت نمود.(11) در منابع تحقيقى كمبريج در باره سلسله پهلوى آمده است مهمترين و با نفوذترين مخالف روحانى رضاشاه سيدحسن مدرس بود كه از آرمانهاى اسلامى حمايت مى كرد و نخستين و برجسته ترين روحانى بود كه با عنوان سياستمدارى فرهمند و خطيبى با استعداد مجلس چهارم را زير سيطره خود درآورد او كه از آغاز دريافته بود جاه طلبى شخص رضاخان از تفرقه و شكاف در كابينه و پارلمان تغذيه مى كند سعى كرد به همكاران خود در مقابل اين خطر هشدار دهد بنابراين تعجب آور نيست كه در بحث هاى مربوط به آينده سلطنت در 31 اكتبر 1925 هـ.م (1340 هـ.ق) يكى از پنج نماينده اى بود كه با رإى اكثريت (كه از رضاخان حمايت مى كردند) مخالفت كرد از آن پس يكى از منتقدان تند وبى پرواى رژيم جديد بود.(12)
از آثار نفيسى كه در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى نگاهدارى مى شود استيضاحهاى شهيد مدرس مى باشد كه در دوره ششم مجلس به قلم خود آن مرحوم نگاشته شده است. در يكى از اين استيضاحهاى چهار پنج ماده اى كه مدرس آن را با مداد و بدون رعايت هر گونه تشريفات نوشته است مى خوانيم: آقاى رئيس مجلس وزير كشور را احضار نماييد و از او سوال كنيد كه در تهران چند زندانى وجود دارد و چرا زندانى شده اند. كه اين سوال بدون جواب مانده است. (13)
شهيد مدرس كه در تاريخ هشتم شهريور 1304 هـ.ش (دهم صفر 1344 هـ.ق) در مجلس شوراى ملى ضمن نطق پر شورى از رفتار وهابيان انتقاد كرد و آمادگى خود و مردم ايران را براى عزيمت به عراق و جلوگيرى از تخريب اماكن مقدسه اعلام مى نمايد و ويرانى آثار و اماكن متبركه مدينه و مكه را به دست آنان ضايعه اى بزرگ براى جهان اسلام دانسته و از دولت و مجلس مى خواهد بايد قدمهاى موثر, قاطع و فورى كه مقتضيات ديانت است برداشت و چيزى را به اين برنامه مقدم ندانست. (14)
در جلسه 15 دوره ششم كه در روز يكشنبه دهم مهر 1305 (25 ربيع الاول سال 1345 هـ.ق) برگزار شد در خصوص تعيين تكليف آينده حجاز و خنثى نمودن ظلم هاى وهابيان مدرس تلاش نمود تا مجلس شورا تصويب كند تا كميسيونى مركب از دوازده نفر منتخب از شعب ششگانه مجلس تحت عنوان كميسيون حرمين شرفين تشكيل و با شركت دولت مطالعات لازم را نموده نتيجه را به آگاهى مجلس برساند و دليل اين امر را اين دانست كه ايران در اين برنامه به عنوان يك رخداد در جهان اسلام مركزيت دارد و اميد مسلمين و خصوصا شيعيان به آن بوده و توقع دارند درخصوص مسئله مزبور موضع گيرى درست و اصولى بنمايد.(15)
آيه الله مدرس در بيانات خود طى دوره ششم مجلس به مسايل اجتماعى و رفاهى عموم مردم از جمله صندوق بازنشستگى, تإسيس بانك ويژه آنان براى فعاليت هاى اقتصادى و سرمايه گذارى, اعطاى اعتبارات و امتيازات و تسهيلات, حفظ قدرت خريد اندوخته هاى كارمندان, جلوگيرى از كاهش قدرت خريدپول و ضرورت خودكفا كردن بازنشستگان (نه وابسته بودن آنان به بودجه عمومى) اهميت فراوان مى داد و به اين موارد اهتمام مى ورزيدند.(16)
با پايان دوره ششم قانونگذارى در 22 مرداد 1307 و عدم برخوردارى مدرس از مصونيت پارلمانى امكان بازداشت او براى حكومت خودكامه فراهم گشت و در شب 16 مهرماه 1307 ((درگاهى)) به اتفاق ماموران امنيتى به خانه آن مجتهد وارسته, استقلال طلب و خواهان ايرانى آزاد و مستقل يورش آورده و او را دستگير و به زندان خواف تبعيد نموده و در 10 آذر 1316 هـ.ش وى را در كاشمر به شهادت رسانيدند و مجلس دوره هفتم در 14 مهر1307 هـ.ش با محروم بودن از فروغ آن شهيد افتتاح گرديد.
مجلس شوراى اسلامى در جلسه 125 تاريخ 23 تيرماه سال 1372, دهم آذرماه سالروز شهادت اين عالم مجاهد را به عنوان روز مجلس نامگذارى نمود تا هميشه يادآور رشادت ها و مجاهدت هاى آن شهيد والامقام در راه اسلام و عزت كشورى مسلمان باشد.
ماده واحده مجلس اين است:
از تاريخ تصويب اين قانون روز دهم آذرماه كه مصادف با سالروز شهادت مجتهد مجاهد و سياستمدار متعهد آيه الله سيدحسن مدرس مى باشد به عنوان روز مجلس نامگذارى مى گردد.(17) والسلام.

پى نوشت ها:
1. حكايت مرد تنها, ص 77.
2. در اين مورد بنگريدبه تاريخ معاصر ايران, كتاب پنجم, زمستان 1372,ص 327ـ 329.
3. نمايندگان مجلس شوراى ملى در بيست و يك دوره قانونگذارى, زهرا شجيعى, ص 149.
4. از جمله تلگراف خيلى محرمانه و خصوصى رضاخان در تاريخ سوم اسفند 1302 به امير لشكر غرب (نك: تاريخ معاصر ايران, كتاب اول, زمستان 1374,ص 174ـ 175.)
5. تاريخ مختصر احزاب سياسى ايران, محمدتقى بهار, ج 2,ص 28.
6. آرإ انديشه ها و فلسفه سياسى مدرس, ص 107.
7. حكايت مرد تنها ,ص 81ـ 82.
8. آرإ انديشه و فلسفه سياسى مدرس, ص 113ـ 114.
9. شهيد مدرس ماه مجلس, ص 160.
10. همان ,ص 173.
11. مدرس, بنياد تاريخ انقلاب اسلامى, ج اول, ص ;95 بازيگران عصر طلايى, ص ;160 مدرس قهرمان آزادى, ج دوم ,ص ;739 شهيد مدرس ماه مجلس, ص 183.
12. سلسله پهلوى و نيروهاى مذهبى به روايت تاريخ كمبريج, ترجمه عباس مخبر,ص 41.
13. اظهارات رئيس كتابخانه مجلس شوراى اسلامى (حائرى زاده), ويژه نامه رسالت, خرداد 1373.
14. مدرس مجاهدى شكست ناپذير, عبدالعلى باقى, ص 78ـ79.
15. مذاكرات مجلس شوراى ملى, دوره ششم تقنينيه,ص 172.
16. ديدگاههاى اقتصادى شهيد مدرس ,ص 36.
17. مشروح مذاكرات طرح قانونى تعيين سالروز شهادت آيه الله مدرس به عنوان روز مجلس, ص 29.