خوف و خشيت از خدا
حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى
در قرآن درباره چهارمين ويژگى بندگان خاص و ممتاز خداوند چنين مى خوانيم: ((والذين يقولون ربنا اصرف عذاب جهنم ان عذابها كان غراما ـ انها سائت مستقرا و مقاما))(1) بندگان ممتاز خداوند رحمان كسانى هستند كه مى گويند پروردگارا عذاب دوزخ را از ما برطرف گردان كه عذابش سخت و پردوام است ـ قطعا دوزخ جايگاه و محلى بد براى اقامت است.
خداوند در اين آيه به چهارمين ويژگى بندگان ممتاز الهى اشاره كرده است كه عبارت از ((خصلت خوف و خشيت از خدا)) است, به عبارت روشن تر آنها از كيفر نافرمانى خدا به شدت مى ترسند و اعتقاد راسخ دارند كه نافرمانى خدا به معنى اطاعت از فرمان شيطان است و چنين كارى موجب عذاب الهى, و دخول در دوزخ خواهد شد. آنها آن چنان خائف و هراسناك از پيامدهاى گناه و عذاب دوزخ هستند كه اين حالت درونى خود را ابراز نموده و با كمال خضوع دست به دعا برمى دارند و از درگاه خدا مى خواهند كه مشمول عذاب سخت دوزخ كه براى مجرمان آماده شده ـ نشوند. آنها طبعا از عواملى كه موجب عذاب است پرهيز نموده, و با اجراى فرمان الهى و انجام دستورهاى خدا, رحمت سرشار الهى را به سوى خود جلب و جذب مى كنند, و اين حالت براى آنها دائمى است و لحظه اى از خوف خدا فاصله نمى گيرند. آنها وعيد الهى را به شوخى نمى گيرند مثل بعضى كه مست و مخمور غرور و غفلت هستند و به اصطلاح دل به دريا نمى زنند.
و نمى گويند: بادا باد, رحمت خدا وسيع است.
به اين افراد كه اين گونه تصور مى كنند بايد گفت:
اى كه تو را گشته جهل مشت و گريبان
چشم بپوشيده اى ز دين و ز ايمان
هيچ نينديشى از عذاب قيامت
هيچ نپرهيزى از شراره نيران
رفته به گوشت كه كردگار كريم است
صاحب عفو است و لطف و رحمت و احسان
ليك ندانى كه مى كشد سوى دوزخ
معصيت كردگار و طاعت شيطان
خوف به معنى ترس و وحشت درونى است, از اين رو اهرمى درونى براى ترك گناه و هر گونه جرم محسوب مى شود, مثلا خوف و ترس از قانون, دادگاه, جريمه, زندان و تعزيرات حكومتى باعث مى شود كه انسان مرتكب جرم نشود, تا مبادا گرفتار اين كيفرها گردد. بنابراين خوف از خدا به معنى ترس از ذات پاك او نيست.
بلكه به معنى خوف از قانون و عدالت او است. اين خوف نيز از مقايسه اعمال خود با عدل الهى حاصل مى شود, بنابراين خوف يك ناراحتى درونى از مجازاتى است كه بازتات گناه و ترك اطاعت خدا مى باشد.
قرآن پيامبران را به عنوان بشير و نذير معرفى مى كند, يعنى آنها هم انسانها را به رحمت الهى و بهشت و پاداش هاى فراوان نويد مى دادند, و هم آنها را هشدار داده و از خطر گناه بر حذر مى داشتند.
اين دو خصلت پيامبران بيانگر آن است كه انسان مومن بايد بين خوف و رجا باشد, هم اميدوار به رحمت الهى باشد و هم از مقام الهى بترسد. راه اعتدال همين است و اگر يك طرف را برگزيند و ديگرى را رها كند خطر آفرين است, زيرا اگر تنها اميدوار باشد, مغرور شده و به اميد وسعت رحمت الهى, مرتكب هر گناهى مى شود. و اگر تنها خائف باشد, كار او به يإس و نااميدى منتهى مى شود. و چنين حالتى, انسان را افسرده و وامانده مى كند و از نشاط, رشد و حركت محروم مى سازد.
بر همين اساس, مطابق روايات بسيار, پيامبر (ص) و امامان(ع) فرموده اند كه انسان با ايمان بين خوف و رجا زندگى مى كند و هر دو خصلت را به طور مساوى و معادل دارا مى باشد. بر همين اساس امام صادق(ع) فرمود: پدرم (امام محمدباقر) مى فرمود: ((انه ليس من عبد مومن الا و فى قلبه نوران; نور خيفه و نور رجإ, لو وزن هذا لم يزد على هذا, ولو وزن هذا لم يزد على هذا))(2) هيچ بنده مومنى نيست مگر اينكه دلش داراى دو نور است: نور ترس و نور اميد. اگر هر يك از اين دو در مقايسه با ديگرى سنجيده شوند هيچ كدام بر ديگرى برترى نمى يابند.
اين مطلب از قرآن گرفته شده آنجا كه در آيه 8 و 9 سوره زمر انسانهاى غير مومن و مومن را مقايسه مى كند مى فرمايدكه دسته اول هنگام بلا, خائف مى شوند و هنگام نعمت مغرور و از خدا بى خبر مى گردند, ولى دسته دوم همواره خائف و اميدوار هستند, اين دو دسته هرگز مساوى نيستند, بلكه دسته اول گمراه و دسته دوم در راه هدايت مى باشند, دسته دوم كسانى هستند كه: ((يحذر الاخره و يرجوا رحمه ربه)) از عذاب آخرت مى ترسند و به رحمت پروردگار اميدوار مى باشند.
خوف و مراتب آن از نظر قرآن
در قرآن ارزش خوف و مراتب آن در ابعاد مختلف و در آيات متعدد بيان شده است به عنوان نمونه در آيه 16 سجده در شان مومنين راستين مى فرمايد: ((تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا)) پهلوهاى آنها در دل شب از بسترها دور مى شود (و به پا مى خيزند و روى به درگاه خدا مىآورند) پروردگار خود را با خوف و اميد مى خوانند.
اين آيه نشانگر آن است كه خوف و بيم موجب شب زنده دارى و ارتباط نيرومند آنها با خدا مى شود, و آنها عبادت خود را آميخته با خوف و اميد مى كنند.
و در آيه 40 و41 سوره نازعات مى خوانيم: ((و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى ـ فان الجنه هى الماوى)) و آن كس كه از مقام پروردگارش بترسد, و نفس خود را از هوى باز دارد, قطعا بهشت جايگاه او است.
براساس اين آيه, خوف از خدا مقدمه ترك گناه و در نتيجه پاداش بزرگ الهى يعنى بهشت خواهدبود.
اين تعبير در آيه 46 سوره الرحمن چنين آمده است: ((و لمن خاف مقام ربه جنتان)) و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد, دو باغ بهشتى مى باشد.
وقتى كه آيات قرآن را در رابطه با ترس و هراس در برابر عظمت خداوند, مورد بررسى قرار مى دهيم مى بينيم از اين خصلت با تعبيرات گوناگون سخن به ميان آمده كه هر كدام به درجه و مرتبه اى از ترس و هراس نسبت به انسان هاى مختلف اشاره مى كند))
مرحوم شيخ صدوق (ره) در كتاب خصال, خوف را از نظر قرآن پنج گونه دانسته و براى هر يك از آن, به ذكر آيه اى پرداخته است; آن پنج نوع عبارتند از:
1ـ خوف
2ـ خشيت
3ـ وجل
4 ـ رهبت
5ـ هيبت.
آنگاه مى گويد: خوف براى گناهكاران است. خشيت براى عالمان است. وجل (هراس دل) براى تسليم شدگان متواضع است. رهبت براى عابدان است. و هيبت براى عارفان مى باشد.
و در توضيح مى گويد: خوف به خاطر گناهان است. خشيت همان ترس و هراس به خاطر احساس كوتاهى در انجام وظيفه است. وجل و هراس قلب به خاطر ترك خدمت است. رهبت به خاطر احساس تقصير در عبادت مى باشد, و هيبت ترس و هراس از شكوه نامتناهى الهى به خاطر شهود حق هنگام كشف اسرار است… ))(3)
موضوع ديگر در باره مراتب خوف اينكه, خوف داراى شدت و ضعف است. هر كسى در درجه اى از خوف قرار گرفته و به تناسب آن به مقامات مى رسد. آنان كه به خداوند نزديكترند, مانند پيامبران, امامان(ع) و اوليإ خدا, خوف شديدترى دارند; از اين رو آنها در نماز و در مناجات هايشان در دل شب از خوف خدا به شدت گريه و ناله مى كردند و با قطره هاى شفاف ديدگانشان, روح و روان خود را شستشو مى نمودند, و با اشك شوق و خوف, نهايت تواضع و كمال بندگى خود را آميخته با احساسات پرشور ابراز مى كردند. اين گونه گريه به قدرى ارزشمند است كه پيامبر (ص) فرمود:
((من ذرفت عيناه من خشيه الله, كان له بكل قطره من دموعه مثل جبل احد يكون فى ميزانه فى الاجر))(4) كسى كه چشمانش از خوف خدا پراز اشك گردد, هر قطره اشكش در قيامت در ترازوى عملش همچون سنگينى كوه احد, سنگينى دارد.
و امير مومنان على(ع) فرمود: ((البكإ من خشيه الله مفتاح رحمه الله))(5) گريستن از خوف خدا, كليد گشايش رحمت الهى است)).
ارزش خوف در گفتار پيامبر(ص) و امامان(ع)
نظر به اينكه خصلت خوف از عظمت خدا, عامل نيرومندى براى تهذيب و تكامل است, و اگر عميق و شديد باشد هرگونه دست اندازهاى جاده كمال را از سر راه انسان برمى دارد, در گفتار پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از آن بسيار تمجيد شده, و به همين اندازه نداشتن خوف نكوهش شده است. در اين راستا نظر شما را به چند سخن از آنها جلب مى كنيم:
1ـ رسول خدا (ص) فرمود: ((اعلى الناس منزله عندالله اخوفهم منه))(6) ارجمندترين انسانها از نظر مقام در پيشگاه خدا, آنان هستند كه بيشتر از مقام خدا هراسان هستند.
2ـ امير مومنان على(ع) فرمود: هنگامى كه قيامت برپا مى شود, منادى حق چنين ندا مى كند: ((ايها الناس ان اقربكم اليوم من الله اشدكم منه خوفا))(7) اى مردم! امروز مقرب ترين شما در پيشگاه خداوند, آن كسى است كه در دنيا بيشتر از ديگران از عظمت خدا ترسان بود.
3ـ امام صادق(ع) فرمود: ((لايكون العبد مومنا حتى يكون خائفا راجيا))(8) عبد خدا به درجه كمال ايمان نمى رسد, مگر اينكه داراى دو خصلت خوف و اميد باشد.
البته روشن است كه خوف راستين آن است كه موجب اطاعت و ترك معصيت شود, و نشانه هاى آن در عمل آشكار گردد, و گرنه خوف كاذب, پوچ و بى اثر خواهد بود., برهمين اساس, امام صادق(ع) فرمود: ((من عرف الله خاف الله, و من خاف الله سخت نفسه عن الدنيا))(9) كسى كه خدا را بشناسد, از عظمت او مى ترسد و كسى كه از خدا بترسد دلبستگى به دنيا نخواهد داشت.
4ـ يكى از اصحاب امام صادق(ع) مى گويد به آن حضرت عرض كردم: بعضى گناه مى كنند و مى گويند ما به رحمت خدا اميدوار هستيم! و همواره اين گونه مى انديشند تا مرگ آنها فرا مى رسد (و با اين حالت مى ميرند, آيا از اميد خود نتيجه مى گيرند؟)
امام صادق(ع) فرمود: اين گونه افراد, اشخاصى هستند كه در ميان آرزوها مى لولند, اينها دروغ مى گويند; اينها اميدوار نيستند, هركس به چيزى اميدوار باشد, آن را طلب مى كند و هر كه از چيزى بترسد, از آن بگريزد(اينها كه چنين نيستند در حقيقت از خدا روى گردانده و به موجبات عذاب كه گناهان است روى آورده اند).(10)
5 ـ امام باقر(ع) فرمود: ((لاخوف كخوف حاجز, و لا رجإ كرجإ معين))(11) هيچ خوفى, همانند خوفى كه بازدارنده از گناه است, ارزش ندارد, و هيچ اميدى مانند اميد كمك كننده (به توبه و عوامل نجات) ارجمند نيست.
6ـ امير مومنان على(ع) فرمود: ((العجب ممن يخاف العقاب فلم يكف, و رجا الثواب فلم يتب))(12)
مايه تعجب است آن كسى كه از عقاب الهى مى ترسد, ولى خود را از گناهان كنترل نمى كند, و نيز اميد به ثواب و پاداش الهى دارد اما توبه نمى نمايد!
امام حسين(ع) در فرازى از دعاهاى عرفه به خدا عرض مى كند: ((اللهم اجعلنى اخشاك كانى اراك))(13) خدايا مرا آن چنان هراسناك درگاهت قرار ده كه گويى تو را مى بينم.
تجزيه و تحليل و جمع بندى
از مطالب بالا استفاده مى كنيم كه خصلت خوف, از ويژگى هاى ممتاز بندگان خاص خداوند رحمان و از ارزشهاى سازنده و والاى انسانى است خوف تنها به زبان و حالت نيست, بلكه خوف كامل آن است كه آثارش در عمل ديده شود و عامل نيرومند و اهرمى قوى براى دورى از گناهان گردد. مراحل عالى خوف آن است كه انسان در مناجات و راز ونياز در دل شب, به تضرع و ناله و گريه پردازد و با نهايت خضوع, دل به خدابسته و خود را ذره اى بى مقدار در برابر مقام عظيم و نامتناهى خداوند بداند. انسان مومن هم خائف است و هم اميدوار, به طورى كه اين دو خصلت را به طور مساوى در وجود خود مى پروراند و با اين دو پر در فضاهاى ملكوتى به پرواز در مىآيد: و با اين دو نور, دلش را نورانى و روح و جانش را سرشار از پاكى و صفا مى نمايد.
مسإله خوف و رجا در مسايل تربيتى از اركان و اصولآموزش است ; از اين رو پيامبران هم نذير بودند و هم بشير. به عنوان مثال اگر معلمى در كلاس به شاگردان خود بگويد: امسال همه قبول هستيد, تنها اميد بدهد و آنها را نترساند, آنها مغرور شده و تصور مى كنند كه همه قبول مى شوند, در نتيجه در مطالعه و بررسى درس ها, سستى و كوتاهى مى كنند. به عكس اگر معلم بگويد كه امسال همه شما رفوزه هستيد, با اين سخن آنها را نااميد و مايوس كرده و از نشاط و شوق رشد و حركت محروم مى سازد ; در نتيجه باز آنها از مطالعه و بررسى درسها روى مى گردانند و پويايى و پايايى را از دست خواهند داد. معلم دانا و خردمند آن است كه هم نذير باشد و هم بشير. هم اميد بدهد و هم بترساند و شاگردان را در ميان اين دو خصلت (مثل دو الكتريسيته منفى و مثبت در جهان طبيعت) قرار دهد كه تعادل و آميختگى آنها, موجب حركت و شور و شوق و نورانيت گردد.
مساله تعادل خوف و رجا به قدرى مهم است كه در روايات اسلامى, مساله نااميدى كه ضد رجإ است و همچنين احساس ايمنى از عذاب الهى كه ضد خوف است, به عنوان دو گناه از گناهان كبيره عنوان شده است. چنان كه در روايت صحيح نقل شده:(( عمروبن عبيد)) نزد امام صادق(ع) آمد وعرض كرد: مى خواهم گناهان كبيره را كه در قرآن ذكر شده بدانم, امام صادق (ع) نوزده گناه برشمرد و براى هر يك از آنها آيه اى از قرآن به عنوان شاهد ذكر كرد, احساس ايمنى از عذاب الهى و همچنين نااميدى را به عنوان دو گناه از اين نوزده گناه برشمرد و چنين فرمود: ((بعد از شرك به خدا (دومين گناه كبيره) ياس و نوميدى از رحمت خدااست, چنان كه خداوند مى فرمايد: ((انه لايباس من روح الله الا القوم الكافرون))(14) كسى جز مردم كافر از رحمت خدا نوميد نشود.
سپس فرمود بعداز آن (يعنى سومين گناه كبيره) احساس ايمنى از مكر و عذاب خدا است (يعنى عدم خوف از خداست)
چنان كه قرآن مى فرمايد: ((فلا يامن مكرالله الا القوم الخاسرون))(15) كسى جز مردم زيانكار از مكر و عذاب خدا ايمن نمى شود.(16)
اين گفتار را با ماجراى معروف زير كه نشانگر خوف امام حسن مجتبى(ع), به ياد حوادث پر وحشت قيامت است پايان مى دهيم:
امام حسن(ع) در ساعات آخر عمر از خوف خدا مى گريست. يكى از حاضران پرسيد: ((اى پسر رسول خدا! تو كه در پيشگاه خدا داراى مقام بسيار ارجمندى هستى, و پيامبر (ص) در شان تو بسيار سخن فرموده است, بيست بار به مكه براى انجام حج پياده رفته اى, سه بار همه اموالت را در راه خدا به مستمندان داده اى, بنابر اين (سفرمرگ براى تو سفر مبارك است) چرا گريه مى كنى؟))
امام حسن(ع) در پاسخ فرمود:
((انما ابكى لخصلتين: لهول المطلع و فراق الاحبه)) بدان كه براى دو موضوع گريه مى كنم:
1ـ براى وحشت روز قيامت كه هر كس به اطراف سر مى كشد تا از اوضاع اطلاع يابد و راه نجاتى پيدا كند
2ـ براى جدايى از دوستان.(17)
پى نوشت ها:
1. فرقان (25) آيه 65 و 66.
2. محدث كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 71.
3. شيخ صدوق, خصال, ج 1, ص 282.
4. علامه مجلسى, بحارالانوار, ج 93, ص 334.
5. غرر الحكم.
6. بحارالانوار, ج 77, ص 180.
7. همان, ج 78, ص 41.
8. بحار الانوار, ج 70, ص 392.
9. محدث كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 68.
10. همان.
11. بحارالانوار, ج 78, ص 164.
12. همان, ج 77, ص 237.
13. مفاتيح الجنان, دعاى عرفه.
14. يوسف (12) آيه 78.
15. اعراف (7) آيه 99.
16. اصول كافى, ج 2, ص 285.
17. امالى شيخ صدوق, مجلس 39, حديث 9.