ويژگيهاى عباد الرحمن (5)
حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى
اعتدال در انفاق و مصرف
قرآن پيرامون پنجمين ويژگى ممتاز بندگان خالص خداوند رحمن چنين مى فرمايد: ((والذين اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواما))(1) آنان كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند, نه اسراف كنند و نه سخت گيرى, بلكه در ميان اين دو, اعتدال مى ورزند.))
اين آيه بيانگر يكى از مهمترين مسايل زندگى است كه رعايت آن موجب آسايش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گره هاى مشكلات و برطرف كردن بسيارى از نابسامانى هاى اجتماعى و اقتصادى مى گردد. و مى توان آن را به عنوان معجزه زندگى خوشبختانه ياد كرد, و آن مسإله اعتدال در انفاق و مصرف است.
اعتدال يعنى ميانه روى و حدفاصل بين افراط و تفريط, كه چنين كارى از نظر اسلام در همه چيز, محبوب و مطلوب است, قرآن مسلمانان را به خاطر پيروى از اسلام, به عنوان ((امت وسط)) يعنى امت معتدل خوانده ومى فرمايد: ((وكذلك جعلناكم امه وسطا))(2) اين گونه شما را امت ميانه قرار داديم.
اميرمومنان على(ع) آنان را كه از راه اعتدال به سوى افراط يا تفريط كشانده مى شوند, جاهل خوانده مى فرمايد: ((لاترى الجاهل الا مفرطا إو مفرطا))(3) هميشه جاهل را نمى نگرى جز اين كه يا زياده روى مى كند, و يا كم مىآورد.
در آيه مورد بحث كه بيانگر پنجمين نشانه بندگان ممتاز خدا است, از يكى از شاخه هاى مهم اعتدالى, كه مربوط به امور اقتصادى و زندگى اجتماعى است, سخن به ميان آورده كه نقش مهمى در اصلاح زندگى و سامان يافتن شوون اجتماعى و خانوادگى دارد, و آن رعايت اعتدال در مصرف است, يعنى انسان مسلمان, در انفاق و مصرف, نه اسراف مى كند و نه سخت گيرى, بلكه راه ميانه بين اين دو را برمى گزيند.نكوهش اسراف در اسلام
اسراف به معنى هرگونه زياده روى و تجاوز از حد اعتدال در هر چيزى است كه انسان آن را بجا مىآورد, مثلا براى يك وعده غذا و سير شدن, معادل 600 گرم غذا كافى است, اينك اگر كسى براى خود, يك كيلو غذا درست كند, و 800 گرم آن را بخورد, و بقيه بماند و آن را دور بريزد, چنين كسى در يك وعده غذا دوگونه اسراف نموده, نخست اين كه 200 گرم بيشتر خورده, دوم اين كه 200 گرم ديگر را كه بيشتر درست كرده به دور ريخته است, به اين ترتيب در يك وعده غذا 400 گرم غذا بيهوده مصرف شده است. با توجه به اين مثال, و جريان دادن آن در جهات و ابعاد مختلف زندگى, به روشنى مى فهميم كه در جامعه ما چقدر اسراف در چهره هاى گوناگون وجود دارد.
اسراف مصاديق مختلف دارد, يكى از شاخه هاى آن كه در آيه مورد بحث از آن نهى شده اسراف در مصرف است, مانند: اسراف در خوردن و آشاميدن, اسراف در به دور ريختن غذاهاى اضافى, اسراف در صرف هزينه هاى گزاف در امور تجملى و تزيينى و تشريفات بى محتوا و… حتى اگر در عبادت زياده روى شود مثلا در وضو يا غسل, آب بيش از حد عقلى و طبيعى مصرف گردد, اسراف است, بر همين اساس پيامبر(ص) فرمود: ((فى الوضوء اسراف, و فى كل شىء اسراف))(4) در وضو و در هر چيزى مى تواند اسراف راه يابد.
شخصى به نام عباسى به محضر امام رضا(ع) مشرف شد و پيرامون شيوه صحيح مصرف در خانه نسبت به هزينه زندگى همسر و فرزند و ساير شوون سوال كرد, حضرت رضا(ع) در پاسخ فرمود: ((بايد مصرف تو به گونه اى باشد كه بين دو كار ناپسند (اسراف و سخت گيرى) قرار گيرد.))
عباسى پرسيد: منظورتان از اين سخن چيست؟ فرمود: آيا سخن خدا در قرآن را نشنيده اى كه اسراف و سخت گيرى را ناپسند مى شمرد و (در وصف بندگان ممتاز خداوند) مى فرمايد ((والذين اذا إنفقوا…))(5) بندگان خداى رحمان كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند, نه اسراف كنند و نه سخت گيرى, بلكه ميان اين دو (حداعتدال) را مى گيرند)) بنابراين در مورد معاش و هزينه زندگى اعضاى خانواده, در خريد و مصارف, ميانه رو باش.(6)
مطابق روايت ديگر, يك روز امام صادق(ع) در نزد شاگردان, همين آيه (67 فرقان) را تلاوت فرمود, آنگاه مشتى سنگريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: اين همان بخل و سخت گيرى است (كه در آيه از آن نهى شده است) سپس مشت ديگرى برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن بر روى زمين ريخت و فرمود: اين همان اسراف است, بار سوم مشت ديگرى برداشت و كمى دست خود را گشود, به گونه اى كه مقدارى فرو ريخت, و مقدارى در دستش باقى ماند و فرمود: ((اين همان اعتدال بين سخت گيرى و اسراف است.))(7)
در قرآن در آيات متعدد از اسراف در مصرف و انفاق نهى شده است به عنوان نمونه نظر شما را به چند آيه جلب مى كنيم:
1 ـ ((كلوا واشربوا و لاتسرفوا))(8) و بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد.
2 ـ ((و آتوا حقه يوم حصاده و لاتسرفوا))(9) هنگام درو, حق زكات (غلات و…) را بپردازيد, ولى (در انفاق) اسراف نكنيد.
3ـ روايت شده فقيرى به محضر پيامبر(ص) آمد و تقاضا كرد كه آن حضرت پيراهنش را به او ببخشد. پيامبر(ص) پيراهنش را از تن خود بيرون آورد و به او داد, و چون پوشش ديگر نداشت, در خانه به طور عريان نشست و حتى براى نماز جماعت بيرون نرفت, كافران در غياب, آن حضرت را سرزنش كردند و به او چنين تهمت زدند كه خواب و لهو, آن حضرت را از نماز بازداشته است. در اين هنگام اين آيه نازل شد: ((ولاتجعل يدك مغلوله الى عنقك و لا تبسطها كلى البسط فتقعد ملوما محسورا))(10) هرگز دستت را برگردنت زنجير نكن (بخل نورز) و بيش از حد (اعتدال نيز) دست خود را مگشاى تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى.
براساس همين آيات و دستورهاى الهى, پيامبر(ص) فرمود: ((ما من نفقه احب الى الله من نفقه قصد, و يبغض الاسراف))(11) هيچ انفاقى در پيشگاه خدا محبوب تر از انفاق معتدلانه نيست, خداوند اسراف در انفاق را دشمن دارد.
نيز بر همين اساس پيامبر(ص) و اميرمومنان على(ع) و ساير امامان(ع) بسيار ساده مى زيستند, و از هرگونه تجمل گرايى و تشريفات پرهيز جدى مى نمودند.
اميرمومنان على(ع) براى كارگزاران خود چنين نامه مى نوشت:
((آدقوا اقلامكم, و قاربوا بين سطوركم, و احذفوا عن فضولكم, واقصدوالمعانى, و اياكم والاكثار, فان اموال المسلمين لاتحتمل الضرر))(12) سر قلم ها را نازك تر كنيد, و بين سطرها را نزديك نماييد, و از استخدام واژه هاى زايد بپرهيزيد, و معانى را هدف قرار دهيد, و از پرچانگى و زياده روى دورى نماييد, زيرا نبايد به ثروت مسلمانان آسيب برسد.
نيز فرمود: ((آگاه باشيد; بخشيدن مال در جاى ناروا, بريز و بپاش و بيهوده نمودن آن است, اين گونه بخشش, بخشنده را در دنيا بالا مى برد, ولى در روز رستاخيز به پايين مى كشاند, و در پيش مردم او را محترم مى كند, ولى در پيش خدا خوار مى گرداند, هركس مال خود را در جاى نادرست و نزد ناشايستگان گذاشت, خداوند شكر آن مال را به او حرام مى نمايد.))(13)
((من انفق شيئا فى غير طاعه الله فهو مبذر))(14) كسى كه چيزى از مال خود را در راه غير خدا مصرف كند, چنين كسى اسراف كار است.
ياسر خادم مى گويد: روزى غلامان امام رضا(ع) ميوه مى خوردند, ولى هنوز آن را به طور كامل نخورده, به گوشه اى مى انداختند, آن حضرت اين كار اسراف كارانه آنها را ديد و خشمگينانه به آنها فرمود: ((سبحان الله! اگر شما به اين ميوه ها نياز نداريد, انسان هايى هستند كه نياز دارند, چرا دور مى ريزيد؟ آنها را نگه داريد و به نيازمندان بدهيد.))
و امام صادق(ع) در ضمن نهى از دور افكندن هسته خرما, و نكوهش اسراف كاران فرمود: ((حتى ته مانده آب ظرفى را به دور نريزيد كه اسراف است.))(15)پرهيز شديد امام خمينى از اسراف در مصرف
حضرت امام خمينى قدس سره, كه در عمل به دستورهاى اسلام, بسيار جدى و نمونه بودند, در مورد اسراف در همه ابعادش و به ويژه در مصرف, حساسيت مخصوصى داشتند, به عنوان نمونه نظر شما را به سه مورد زير جلب مى كنم:
1ـ يكى از مسوولين دفتر امام خمينى قدس سره مى نويسد: يك بار مسوول امور مالى, پشت يك پاكت چيزى نوشت و به امام داد, امام در يك كاغذ كوچك جواب آن را داد و در زير آن چنين نوشت: شما در اين قطعه كوچك نيز مى توانستيد بنويسيد.))
از اين رو آن برادر كاغذهاى خورده ها را جمع و جور مى كرد و در كيسه اى مى گذاشت, و هنگامى كه مى خواست, براى امام چيزى بنويسد, روى آن كاغذ پاره ها مى نوشت, امام هم زيرش جواب مى نوشتند.(16)
2ـ سركار خانم زهرا مصطفوى (دختر امام) از خاطرات دوران كودكى خود, چنين مى گويد: درس امام در ساعت يازده و نيم تمام مى شد, ايشان در اين هنگام بيست دقيقه با ما (كه كودك بوديم) بازى مى كرد, سپس ده دقيقه به ظهر, براى انجام مقدمات نماز حاضر مى شد, امام با خريد اسباب بازى خيلى مخالف بودند و مى گفتند: اين پول باطلى است, با وسايلى مانند گل, تيله درست مى كرديم, بعد مى چيديم و مى گفتيم هر كس به اين تيله ها بزند برنده است, بازى بيست دقيقه ما اين گونه ساده بود…(17)
3ـ يكى از اعضإ دفتر امام خمينى قدس سره نقل كرد: يك روز بر طبق وظيفه اى كه هر ماه بر عهده داشتيم, در پايان ماه صورت مخارج ماهيانه را (در جماران) به خدمت امام فرستاديم, و در ضمن آن مخارج خانه امام از مهمانى ها, رفت وآمدهاى امام, پول برق خانه را نوشته بوديم, هنگامى كه صورت مخارج را نزد امام مى فرستاديم, پس از نيم ساعت حاج احمدآقا (فرزند امام) تلفن زد و گفت: از وقتى كه صورت حساب داده ايد, امام مرتب در لب باغچه قدم مى زند و سخت ناراحت است, زيرا
مخارج خانه امام در اين ماه از ده هزار تومان (آن عصر) تجاوز كرده است لذا امام مى فرمايد:
((اگر خرج خانه من از ده هزار تومان تجاوز كند, من اصلا از اين جا مى روم.))
حاج احمد آقا به من گفت: شما ببينيد كه خرج اضافى در اين ماه چه بوده است. تا به آقا بگوييم و خيال امام راحت شود.
ما پس از جستجو در دفاتر, سه قلم خرج اضافه آن ماه را يافتيم كه ابدا مربوط به خانه امام نبوده است, مثلا:
1ـ گازوئيلى كه از خانه امام زياد آمده بود ما گفتيم كه آن را در انبار حسينيه جماران بريزند.
2ـ به ماشينى كه خانواده حضرت امام را مى برد, و براثر بى توجهى راننده خسارتى به آن وارد شده بود, و هزينه اى پيدا نموده بود.
3ـ ملامين برزنتى براى خانه حضرت امام, تهيه شده بود تا داخل منزل ايشان از بالاى پشت بام ديده نشود, زيرا پاسداران در آنجا پاس مى دادند.
صورت اين چند قلم اضافه خرج را خدمت امام فرستاديم, و در نتيجه ايشان احساس آرامش كرده و آسوده خاطر شدند.(18) از همين يك نمونه مى توان شدت پرهيز امام از اسراف و زياده روى در مخارج خانه را به دست آورد.دورى از تقتير و سخت گيرى
اعتدال در مصرف كه يكى از ويژگى هاى بندگان ممتاز الهى است, كه در ميانه دو چهره قرارگرفته است, نخست جنبه افراطى آن است كه از آن به اسراف و تبذير ياد مى شود كه بيان گرديد, دوم جنبه تفريطى آن است كه چهره تفريط اعتدال در مصرف است كه از آن به تقتير يا سخت گيرى و زندگى رنجآور تعبير مى گردد, اسلام دين سمحه و سهله است, هرگز حاضر نيست كه مسلمانان در سختى و رنج اقتصادى زندگى كنند, بايد با كار و كوشش و سرپنجه تدبير, شكل زندگى را به شيوه اى تبديل كرد كه موجب وسعت در زندگى و آسايش گردد.
پيامبر اكرم(ص) همان گونه كه از اسراف جلوگيرى مى كرد, به موازات آن از اقتار و سخت گيرى در زندگى, نهى مى نمود. رسول اكرم(ص) فرمود: ((ان من سعاده المرءالمسلم إن يشبهه ولده, والمرإه الجملإ ذات دين, والمركب الهنى والمسكن الواسع.))(19)
از سعادت و خوشبختى انسان مسلمان آن است كه داراى فرزندى كه در نيكى, شبيه به خود بوده و نيز داراى همسر زيبا و ديندار, و مركب راهوار و خانه وسيع باشد.))
در ماجراى ابولبابه كه به خاطر كشف يك راز نظامى حكومت اسلامى در نزد يهوديان, به گناه خود پى برد و توبه حقيقى كرد و پس از مدتى آيه 102 سوره توبه در پذيرش توبه او از جانب خداوند نازل شد, پيامبر(ص) با تلاوت آن آيه, به او بشارت داد. ابولبابه به پيامبر(ص) عرض كرد: اجازه بده به شكرانه قبول شدن توبه ام, نصف اموالم را انفاق كنم, پيامبر(ص) اجازه نداد, او عرض كرد: اجازه بده يك سوم آن را انفاق كنم, پيامبر(ص) اجازه داد.(20)
اين كه پيامبر(ص) اجازه انفاق نصف اموالش را نداد, براين اساس بود كه او و خانواده اش گرفتار سختى و تنگنا در معيشت نگردند.
در روايت ديگر آمده: يكى از مسلمانان مدينه داراى چند كودك بود, و شش غلام داشت, در بستر مرگ قرار گرفت, قبل از مرگ خود به خاطر جلب پاداش هاى الهى, شش غلامش را آزاد نمود. پس از آن كه از دنيا رفت, مسلمانان پس از غسل و تكفين, او را به خاك سپردند, سپس ماجراى او را در مورد آزادسازى غلامان, و فقر فرزندانش به آن حضرت خبر دادند, پيامبر(ص) فرمود: ((لو علمت ما دفنته مع اهل الاسلام, ترك ولده يتكففون الناس; اگر من اطلاع مى يافتم نمى گذاشتم جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد, زيرا او كودكان خود را از ثروتش بى نصيب نمود, و آنان را فقير و بى پناه گذاشت, تا دست گدايى به سوى مردم دراز كنند.))(21)
اين ماجرا در عين آن كه بيانگر نكوهش اسراف در انفاق است, نيز حاكى از آن است كه نبايد موجب سختى و فشار در زندگى اعضإ خانواده شود. بلكه بايد اعتدال در مصرف را با توجه به همه جوانب رعايت نمود.
ماجراى انتقاد شديد حضرت على(ع) در شهر بصره از يكى از شيعيان به نام ((عاصم)) كه از جامعه دورى نموده و گرفتار اقتار و سخت گيرى به خود و خانواده اش شده بود(22) نيز شاهد گويايى بر نكوهش سخت گيرى در شوون اقتصادى و معيشت زندگى است, و مسلمانان بايد از هرگونه افراط و تفريط اجتناب نمايند.
اين بحث را با ذكر ماجراى جالب زير به پايان مى بريم:
امام كاظم(ع) خانه اى براى غلام آزاد شده خود خريدارى كرد, به او فرمود: ((به آن خانه برو و در آنجا زندگى كن, زيرا خانه تو تنگ و كوچك است.))
غلام گفت: ((همين خانه اى كه در آن سكونت دارم كافى و خوب است, گرچه تنگ و محقر است, ولى از پدرم به يادگار مانده, از اين رو در همين خانه مى مانم.)) امام كاظم(ع) به او فرمود: ((ان كان ابوك احمق ينبغى ان تكون مثله)) (23)آيا اگر پدرت احمق بود, تو هم مى خواهى مثل او باشى؟1 ـ فرقان (25) آيه67.
2 ـ بقره (2) آيه143.
3 ـ نهج البلاغه, حكمت70.
4 ـ كنزالعمال, حديث26248.
5 ـ فرقان (25) آيه67.
6 ـ محدث قمى, سفينه البحار, ج1, ص615, علامه مجلسى, بحار, ج71, ص347.
7 ـ محدث خبير عبد على بن جمعه حويزى, تفسير نورالثقلين, ج4, ص29.
8 ـ اعراف (7) آيه 31.
9 ـ انعام (6) آيه141.
10 ـ اسرإ (17) آيه 29, علامه طبرسى, مجمع البيان, ج6, ص411.
11 ـ آيت الله على مشكينى, قصار الجمل, ص305.
12 ـ علامه مجلسى, بحار, ج41, ص105.
13 ـ نهج البلاغه, خطبه126.
14 ـ علامه مجلسى, بحار, ج72, ص302.
15 ـ محدث قمى, انوار البهيه, ص339, بحار, ج71, ص346.
16 ـ فراخوان رهبرى, نشريه فرهنگى دفتر پى گيرى فرمايشات مقام معظم رهبرى, ص29.
17 ـ برداشت هايى از سيره امام خمينى, ج1, ص36.
18 ـ نقل از آيت الله رسولى محلاتى.
19 ـ علامه مجلسى, بحارالانوار, ج76, ص149. و در بعضى از روايات به جاى فقره اول, فرزند صالح ذكر شده است (بحار, ج76, ص155)
20 ـ همان, ج22, ص94.
21 ـ شيخ صدوق, علل الشرايع, ص558, بحار, ج103, ص197 و 198.
22 ـ اين داستان در نهج البلاغه, خطبه 209 آمده است.
23 ـ المحاسن برقى, ص611, بحار, ج76, ص153.