ويژگى هاى عباد الرحمن (7)
پرهيز شديد از آدم كشى
حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى
قرآن هفتمين ويژگى بندگان ممتاز خداوند رحمان را چنين بيان مى كند: ((و لا يقتلون النفس التى حرم الله الا بالحق.))(1) آنان انسانى را كه خداوند ريختن خونش را حرام شمرده ـ جز به حق ـ نمى كشند.
آدم كشى در موارد ناحق از گناهان بسيار بزرگ و خطرناكى است كه با كمال تاسف, از ديرباز دامنگير بشر شده و انسانهاى بسيارى را بى خانمان و تيره بخت ساخته است. ((قابيل)) ـ فرزند حضرت آدم(ع) ـ تا قيامت مورد لعن و نفرين است, چرا كه برادرش ((هابيل)) را كشت و اين خصلت شوم را پايه گذارى كرد.
آدم كشى در ميان انسانها به قدرى زشت و بدسابقه است كه وقتى خداوند خواست آدم(ع) را بيافريند و او را به عنوان خليفه و نماينده خود به فرشتگان معرفى كند, آنان عرض كردند: پروردگارا, آيا كسى را در زمين قرار مى دهى كه فساد و خونريزى كند؟ خداوند جنبه هاى مثبت آدم(مانند علم و شناخت) را به نظر فرشتگان آورد, آنگاه فرشتگان به عذرخواهى پرداختند.(2)
گناه آدم كشى بسيار بزرگ است و مجازاتهاى سختى براى آن قرار داده شده; خداوند در قرآن مى فرمايد: ((و من يقتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعد له عذابا عظيما.)) (3) و كسى كه فرد با ايمانى را از روى عمد بكشد, مجازات او دوزخ است, در حالى كه جاودانه در آن مى ماند, و خداوند بر او غضب مى كند و او را لعنت كرده و از رحمتش دور مى سازد.
در اين آيه, چهار مجازات شديد براى قاتل ذكر شده كه عبارت است از: 1ـ خلود و جاودانگى در دوزخ 2ـ غضب الهى 3ـ لعنت خدا 4ـ عذاب بزرگ
در مورد ديگر مى فرمايد: ((من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا.))(4) هر كس انسانى را بدون ارتكاب(گناهى چون) قتل يا فساد در روى زمين بكشد, چنان است كه گويى همه انسانها را كشته.
اسلام مجازات دنيوى قاتل را قصاص اعدام قرار داده, مگر اينكه ورثه مقتول او را ببخشند و به جاى آن ديه بگيرند يا ديه را نيز ببخشند; ولى بزرگى گناه قتل همچنان بر گردن قاتل سنگينى خواهد كرد. گاهى نيز بخشش ورثه بى فايده است و قاتل حتما بايد مجازات گردد, آنجا كه او از اشرار باشد و با اسلحه سرد و گرم, افراد را بترساند و امنيت جامعه را به خطر اندازد. چنين فردى به عنوان ((محارب و مفسد فى الارض)) معرفى شده و حكومت اسلامى او را محكوم به اعدام مى كند.
در اين راستا, در قرآن مى خوانيم : ((انما جزاو الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا إو يصلبوا إو تقطع إيديهم و إرجلهم من خلاف إو ينفوا من الارض ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخره عذاب عظيم.))(5) كيفر آن كسانى كه با خدا و پيامبرش محاربه كرده و به جنگ مى پردازند و اقدام به فساد در روى زمين مى كنند(و با تهديد اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند), فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند, يا(چهارانگشت) از دست راست و پاى چپ آنها به عكس يكديگر بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنيا است, و در آخرت مجازات عظيمى دارند.
اين آيه نيز بيانگر بزرگى گناه قتل نفس و آدم كشى است كه موجب مجازات سخت و رسوايى و ذلت دنيا و آخرت مى گردد.مجازات شديد قصاص و ديه براى آدم كشان
از آنجا كه امنيت در جامعه از مهمترين موهبتها است و در پرتو آن مى توان جامعه اى سالم و ايده آل ساخت ـ به عكس, ناامنى مايه بروز آشوبها, فسادها و گمراهيها و آفتهاى گوناگون است ـ از اين رو, اسلام با وضع قوانين و مقررات محكم و سخت, كوشيده تا امنيت جامعه را در ابعاد گوناگون حفظ كند; اسلام در وهله اول حفظ امنيت جانى را مورد تاكيد قرار داده و براى آنان كه برهم زننده اين امنيت هستند, مجازاتهاى سخت دنيوى(علاوه بر مجازاتهاى اخروى) قرار داده است; مثلا قانون قصاص را قرار داده كه اگر به راستى به آن عمل شود, از آدم كشى و هرگونه آسيب رسانى به انسان به طور جدى جلوگيرى مى شود.(چنان كه اكنون نمونه آن را در كشور عربستان به خوبى مشاهده مى كنيم). اجراى قصاص, حدود و ديات اسلامى, حيات و زندگى سالم و آرامش بخش جامعه را بيمه خواهدكرد, چنانكه قرآن مى فرمايد: ((و لكم فى القصاص حياه يا اولى الالباب لعلكم تتقون.)) (6) اى صاحبان خرد, براى شما در قصاص كردن حيات و زندگى است, باشد كه شما تقوا پيشه كنيد.
يعنى قصاص يك انتقام شخصى نيست, بلكه ضمانتى براى زندگى آرام و امنيت اجتماعى است. در جامعه اى كه قاتل و آدم كش قصاص نشوند, آن جامعه مرده است, همانگونه كه از نظر علم طب و كشاورزى و دامدارى, حذف موجودات خطرناك, يك اصل علمى و حياتى است, در علم جامعه شناسى نيز حذف جنايتكاران و آدم كشان يك امر عقلى و منطقى است. قانون قصاص ضامن عدالت و رمز حيات و آرامش است و نقش موثرى در تنش زدايى در جامعه دارد; از اين رو, خداوند در آيه مذكور قصاص را موجب تقوا دانسته يعنى قصاص موجب خوددارى از بروز قتل و آسيب رسانى به جان و مال و ناموس انسانها خواهد شد; با توجه به اينكه در مقايسه بين جامعه و فرد, حق تقدم با جامعه است.
علاوه بر اينكه قصاص آدم كشى اعدام مى باشد, آسيب رسانى به اعضاى بدن انسان نيز قصاص دارد;اگر كسى به بينى, چشم, دندان يا به گوش و به طور كلى به هر عضوى از اعضاى انسانى آسيب برساند, مضروب, حق دارد مطابق مقررات به همان اندازه كه آسيب ديده, ضارب را قصاص كند; چنانكه اين مطلب در آيه 45 سوره مائده آمده است.(7)
قانون قصاص با آن همه تقسيم بندى و دقتى كه در اسلام دارد, بيانگر آن است كه اسلام براى جان انسان احترام بسيارى قايل است و با وضع قانون قصاص خواسته كه هيچ گونه آسيبى به جان انسان نرسد.
پس از قانون قصاص, قانون حدود و ديات است كه آنها هم به نوبه خود اهرمهاى نيرومندى براى حفظ امنيت و جان انسانها حتى از روى سهو و خطا هستند.
هر گناهى اگر از روى سهو و خطا باشد با توبه بخشيده مى شود, ولى آدم كشى و يا آسيب رسانى به اعضاى بدن انسان, گرچه از روى سهو و خطا باشد, ديه دارد و از حق الناس است كه بدون اداى آن, توبه قبول نمى شود.
مسايل ديات بسيار مشروح است و بيان آن در اين مقاله نمى گنجد, ولى به عنوان مثال و نمونه, مى توان با ذكر پاره اى از آن مسائل به اهميت احترام جان انسان پى برد. مثلا چند چيز است كه مثل قتل نفس موجب ديه كامله است.
ديه كامله عبارت است از هزار مثقال طلا يا صد شتر يا دويست گاو و… اگر كسى مشتى به گوش مسلمانى بزند و همين زدن موجب كر شدن گوش او گردد بايد نصف ديه كامله را بدهد, و اگر به هر دو گوش او بزند و هر دو را كر كند, بايد ديه كامل به او بپردازد.
كوتاه سخن اينكه حتى براى پدر و مادر و معلم حرام و گناه بزرگى است كه فرزند و شاگرد خود را به گونه اى بزنند كه موجب ديه شود.
هر گاه كسى به صورت شخص ديگر, سيلى بزند, اگر صورت او سرخ شود يك مثقال و نيم طلا يا قيمت آن, ديه آن است; اگر صورت او كبود شود, سه مثقال, و اگر سياه شود شش مثقال طلا يا قيمت آن, ديه آن است. و اگر به بدن او ـ جز صورت ـ ضربه بزند كه سرخ يا كبود يا سياه گردد, نصف ديه مذكور ـ كه در مورد صورت گفته شد ـ را بايد به مضروب پرداخته و او را از خود راضى كند.(8)احترام انسان در حدى است كه حتى اگر به صورت نطفه منعقد شده باشد, سقط نمودن آن گناه كبيره است.
در اسلام براى هر مرحله اى از سقط جنين ديه سنگينى قرارداده شده است; فقهاى عظام مى فرمايند: ((اگر انسان كارى كند كه كودك زن حامله سقط شود, آنچه كه سقط شده, اگر نطفه باشد, ديه آن بيست مثقال طلاى سكه دار است, و اگر علقه (خون بسته شده) باشد, ديه آن چهل مثقال, و اگر مضغه باشد يعنى به صورت گوشت جويده شده باشد, ديه آن شصت مثقال , و اگر به استخوان بندى رسيده باشد, ديه آن هشتاد مثقال, و اگر گوشت آورده باشد, ديه آن صد مثقال است. و اگر روح در آن دميده شده باشد, ديه آن چنانچه پسر باشد هزار مثقال, و اگر دختر باشد ديه آن پانصد مثقال مى باشد.))
نيز مى فرمايند: اگر كسى زن حامله اى را بكشد, بايد هم ديه زن و هم ديه فرزندش را بپردازد. و اگر آن زن حامله, دو فرزند يا بيشتر داشته باشد, به همين نسبت ديه آنها بر ساقط كننده واجب مى شود; ولى اگر ساقط كننده خود زن حامله باشد, ديه فرزندش را بايد به ورثه فرزند بدهد, ولى خودش از آن ديه هيچ سهمى ندارد.
در قتل عمد, علاوه بر وجوب ديه, كفاره جمع به قاتل واجب است; يعنى هم بايد يك برده آزاد كند, و هم دو ماه پى در پى روزه بگيرد, و هم شصت مسكين را طعام بدهد. و اگر عده اى با هم شخصى را بكشند, بر همه آنها كفاره واجب است.)) (9)
اين احكام شديد, هر كدام بيانگر بزرگى گناه آدم كشى و آسيب رسانى به جان انسانها است كه مسلمانان بايد به شدت از آن پرهيز نمايند. زيرا علاوه بر اين احكام ظاهرى و رسوايى دنيوى, رسوايى معنوى رانيز به دنبال دارد. از جمله اين مكافات, مكافات كشتن است كه به زودى دامنگير قاتل خواهد شد. مناسب است در اينجا از ميان صدها نمونه, نظر شما را به دو نمونه جلب كنم :
1ـ علامه مجلسى مى نويسد : ((در بيابان اصفهان, شخصى يكى از مسلمين را كشت و براى اين كه روى گناه خود سرپوش نهد, جسد مقتول را در ميان چاهى انداخت. سگ مقتول كنار آن چاه مى رفت و خاك اطراف آن رابه چاه مى ريخت و هر وقت قاتل را مى ديد به او حمله مى كرد و صدايش به عوعو بلند مى شد.
تكرار اين حركات باعث شد كه اولياى مقتول سرنخى پيدا كنند; آنها به جستجوى آن چاه پرداختند و جسد مقتول را در آن يافتند; بعد نسبت به شخصى كه سگ به او حمله مى كرد بدگمان شدند, او را دستگير نموده و به دادگاه بردند, سرانجام او به جنايت قتل خود اقرار كرد(10), رسوا شد و او را به مجازات رساندند.
2ـ يكى از خوانين كه قلدر بى رحمى بود, روزى مهمان شاهزاده اى شد و كنار سفره او نشست. از قضا دو كبك بريان در ميان سفره نهاده بودند, همين كه چشم آن خان به آن دو كبك افتاد خنده اش گرفت. شاهزاده پرسيد: چرا مى خندى ؟ خان گفت : روزى در بيابان سر راه تاجرى را گرفتم و اموالش را غارت نمودم و تصميم گرفتم او را بكشم. در اين هنگام چشم او به دو عدد كبك افتاد كه روى سنگ كوه نشسته بودند, خطاب به آنها گفت : اى كبكها شاهد باشيد كه اين مرد قاتل من است. اكنون كه اين دو كبك بريان شده را در ميان سفره ديدم, حماقت آن تاجر به خاطرم آمد كه از كبكها گواهى مى خواست; با اين كه آنها كشته شده و خوراك ما گرديده اند. و ديگر زنده نيستند كه گواهى دهند.
شاهزاده كه فردى غيرتمند بود, به آن خان قلدر گفت : ((اتفاقا كبكها گواهى خود را دادند.)) سپس همان دم دستور داد گردن آن خان را زدند, و او به اين ترتيب به كيفر جنايت خود رسيد.(11)گناه آدم كشى در گفتار پيامبر(ص) و امامان(ع)
رسول اكرم(ص) فرمود: هر گاه دو نفر مسلمان بدون حق شمشير به روى هم كشيدند و يكى از آنها در اين ميان كشته شد, هر دو اهل جهنم خواهند شد. يكى از حاضران پرسيد: مقتول چرا اهل جهنم مى شود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ((لانه اراد قتلا. ))(12) زيرا مقتول نيز اراده و نيت كشتن طرف مقابل را كرده بود, منتها به مرادش نرسيد و خودش كشته شد.
نيز فرمود: ((من اعان على قتل مومن بشطر كلمه لقى الله يوم القيامه مكتوبا بين عينيه آيس من رحمه الله.))(13) كسى كه قاتلى را در مورد كشتن مومنى ـ گر چه به يك كلمه ـ كمك كند در روز قيامت خدا را ملاقات مى كند در حالى كه در پيشانى او نوشته شده: اين شخص از رحمت خدا مايوس است.
نيز فرمود: ((قتل المومن اعظم عندالله من زوال الدنيا.))(14) بزرگى خسارت قتل مومن در پيشگاه خدا بيشتر از نابودى همه دنيا است.
امام باقر(عليه السلام) فرمود: ((من قتل مومنا متعمدا اثبت الله على قاتله جميع الذنوب.)) (15)كسى كه از روى عمد( و بدون مجوز) مومنى را بكشد, خداوند همه گناهان مقتول را براى آن كس(قاتل) برقرار مى سازد.
امام صادق(ع) فرمود: ((كسى كه مومنى را بكشد, هنگام مرگ به او گفته مى شود: به هر دينى غير از اسلام خواهى بمير, خواهى يهودى, نصرانى, يا مجوس بمير.))(16)
پيامبر(ص) فرمود: ((نخستين كسى كه در قيامت محاكمه مى شود, آن كسى است كه خون كسى را ريخته است, پسران آدم(هابيل و قابيل) را مىآورند و بين آنها داورى مى شود(و قابيل به جرم قتل هابيل محكوم مى گردد); سپس افراد ديگر را به ترتيب زمان مىآورند و محاكمه مى كنند, به طورى كه احدى باقى نمى ماند و هر مقتولى قاتل خود را به عرصه مىآورد, در حالى كه صورت مقتول به خون خود رنگين است و به مردم مى گويد: اين شخص مرا كشته است.
خداوند به قاتل گويد: آيا تو اين شخص را كشته اى ؟ قاتل قدرت آن را ندارد كه موضوع را از خدا كتمان كند.))(17)
امام صادق(ع) فرمود: ((واد فى جهنم لو قتل الناس جميعا كان فيه, و لو قتل نفسا واحده كان فيه.))(18) در دوزخ دره وسيعى هست كه اگر كسى همه انسانها را بكشد در آن دره قرار مى گيرد هرگاه او يك نفر را نيز بكشد در آن دره مى افتد.
نيز فرمود: ((خداوند به موسى بن عمران وحى كرد كه به بنى اسرائيل بگو; از آدم كشى بپرهيزيد! كسى كه به ناحق مومنى را بكشد, خداوند در ميان آتش دوزخ صدبار همانند قتل قاتل, آن قاتل را بكشد.))(19)
((ابوسعيد خدرى)) نقل مى كند: به رسول خدا(ص) خبر دادند كه يكى از مسلمانان كشته شده, ولى معلوم نيست كه قاتلش كيست. رسول خدا(ص) در حالى كه خشمگين بود مردم را به مسجد فراخواند و بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: ((مسلمانى كشته مى شود و كسى از قاتل او خبر ندارد! سوگند به خداوندى كه جانم در اختيار او است. هر گاه اهل آسمانها و زمين براى كشتن يك نفر مومن اتفاق كنند, يا به آن راضى شوند, خداوند همه آنها را وارد آتش دوزخ گرداند! سوگند به خدا هر شخصى از روى ظلم تازيانه اى به كسى بزند, در روز قيامت در ميان آتش دوزخ مثل آن تازيانه را به او مى زنند…!))(20)
اين روايات كه گلچينى از صدها نمونه گفتار پيامبر(ص) و امامان(عليهم السلام) در مورد زشتى گناه قتل نفس است, هر كدام به روشنى, آدم كشى را از گناهان بزرگ و پرمجازات شمرده و مسلمانان را از دست زدن به اين عمل خطرناك بر حذر مى دارد.گناه كمك به ادم كشى
همانگونه كه گناه آدم كشى بسيار بزرگ است, كمك كردن به آن, گرچه غير مستقيم و بسيار دور و ناپيدا باشد, نيز از گناهان بزرگ است و كمك كننده, گر چه كمك او به اندازه يك كلمه باشد, شريك جرم و به عنوان ((اعوان الظلمه)) به حساب مىآيد.
روايات متعددى از پيامبر(ص) و امامان(ع) اين مطلب را تاييد مى كند, آيات قرآن نيز بر اين مطلب گواهى مى دهد, از جمله مى فرمايد: ((و لا تعاونوا على الاثم والعدوان.))(21) هرگز در راه گناه و تعدى, با گنهكاران و متجاوزان همكارى نكنيد.
در اين راستا, نظر شما را به چند فراز از گفتار پيامبر(ص) و امامان(ع) جلب مى كنم:
1ـ رسول خدا(ص) فرمود: ((لو ان رجلا قتل بالمشرق, و آخر رضى به بالمغرب كان كمن قتله و شرك فى دمه.)) (22) هرگاه مردى در مشرق كشته شود, و مرد ديگرى كه در مغرب زندگى مى كند به آن قتل راضى باشد, مانند قاتل است و در خون مقتول شريك مى باشد.
2ـ امام صادق(ع) فرمود: در روز قيامت مردى را نزد مرد ديگرى مىآورند, مرد اول مرد دوم را به خون رنگين مى كند. مرد دوم مى گويد: چرا مرا آلوده به خون كردى ؟ مرد اول جواب مى دهد: ((تو فلان روز, فلان كلمه را در مورد من گفتى و آن موجب ريختن خون من شد)) امروز بايد جواب گو باشى! (23)
3ـ امام باقر(ع) فرمود: ((در عصر رسول خدا(ص) به آن حضرت خبر دادند كه جنازه اى را در مسجد ((جهينه)) گذاشته اند كه كشته شده است; رسول خدا(ص) از جا برخاست و پياده به آن مسجد رفت, مردم با خبر شدند و همه در آن مسجد اجتماع كردند;
پيامبر(ص) از مردم پرسيد: ((اين مرد را چه كسى كشته است؟)) گفتند: اى رسول خدا, اطلاع نداريم ! فرمود: آيا رواست كه كشته اى از مسلمين در ميان مردم باشد و آنها ندانند چه كسى او را كشته است ؟ سوگند به خداوندى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت, اگر اهل آسمانها و زمين در ريختن خون مسلمانى شركت داشته يا به آن راضى باشند, همه را خداوند به رو در آتش دوزخ سرنگون سازد.))(24)
4ـ نيز فرمود: ((در روز قيامت انسانى را كه اصلا در دنيا خون كسى را نريخته مىآورند و به او ظرف كوچكى پر از خون مى دهند و به او مى گويند : اين سهم تو از خون فلان مقتول است. او عرض مى كند: خدايا تو مى دانى كه من تا آخر عمر, خون كسى را نريختم ! خداوند مى فرمايد: آرى تو از فلان كس سخنى شنيدى و آن را از او نقل كردى; اين سخن به ديگران رسيد و سرانجام آن را به طاغوت زمان گزارش دادند و آن طاغوت او را كشت; بنابراين تو در اين مقدار خون مقتول شركت كرده اى.))(25)
به اميد آنكه اين آيات و روايات و سخنان تكان دهنده اعلام خطرى براى همه ما باشد و به شدت مراقب باشيم كه مبادا در خون بى گناهى شريك شويم كه مجازات بسيار سختى دارد كه بندگان ممتاز خداى رحمان با كمال مراقبت, از هر گونه خون ريزى پرهيز مى كنند.
اين بحث را با حديث هشدار دهنده اى از اميرمومنان على(ع) پايان مى بريم :
((سه نفر را به محضر على(ع) آوردند و گفتند: يك نفر از اينها مردى را گرفته و نگه داشته, دومى سررسيده و آن مرد را كشته است, و سومى در كنار ايستاده و تماشا كرده و نرفته است از درگيرى آن ها جلوگيرى كند.
حضرت على(ع) چنين قضاوت كرد: نگهدارنده را زندانى كنيد تا در زندان بميرد, قاتل را اعدام كنيد و به چشم كسى كه منظره را ديده و تماشا كرده و جلوگيرى ننموده, ميل بكشيد.))(26)
پى نوشت ها:
1. فرقان(25), آيه 68.
2. بقره(2), آيه 30تا32.
3. نسإ(4), آيه 93.
4. مائده(5), آيه 32.
5. همان, آيه 33.
6. بقره(2), آيه 79.
7. شرح مفصل آن در تحريرالوسيله امام خمينى(ره), ج 2, از صفحه 54تا 552 بيان شده است.
8. همان, ص 595و 596.
9. همان, ص 597و598و606.
10. بحارالانوار, ج 62, ص 60.
11. حياه الحيوان دميرى, واژه قبج(كبد).
12. وسائل الشيعه, ج 11, ص 113.
13. كنز العمال, حديث 39895.
14. همان, حديث 39880.
15. وسائل الشيعه, ج 19, ص 7.
16. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال(ترجمه شده), ص 635.
17. همان, ص 634.
18. ميزان الحكمه, ج 8, ص 39.
19. اختصاص شيخ مفيد, ص 235.
20. بحار, ج 104, ص 384.
21. مائده(5), آيه 2.
22. بحار, ج 104, ص 384.
23. ثواب الاعمال شيخ صدوق(ترجمه شده), ص 634.
24. همان, ص 637.
25. المحاسن برقى, ص 104, بحار, ج 104, ص 383.
26. بحار, ج 14, ص 386.