بيرون راندن اشغالگران آيا تجربه حزب الله در فلسطين تكرار مى شود؟

 

بيرون راندن اشغالگران
آيا تجربه حزب الله در فلسطين تكرار مى شود؟

 


 

جاى هيچ شك و شبهه اى نيست , پيروزى چشمگير رزمندگان حزب الله در لبنان كه منجر به طرد خفت بار اشغالگران صهيونيست از جنوب لبنان و تار و مار شدن شبه نظاميان مزدور انتوان لحد گرديد, اميدى بس بزرگ در دل مسلمانان بطور اعم و در ميان فلسطينيان بطور اخص بوجود آورد و آن اينكه مى توان بر اين رژيم صهيونيستى پيروز شد و او را از فلسطين بيرون راند و اين ديار را به صاحبانش و امت اسلامى بازگرداند.

عوامل پيروزى
عوامل پيروزى رزمندگان حزب الله بر صهيونيستها بسيارند و از آن جمله :
1ـ تمسك رزمندگان حزب الله به مكتب اسلام , توكل بر خداوند و اطمينان به نصرت الهى , شهادت طلبى و روحيه بسيجى و ايمان و اعتقاد به اين مطلب كه پيروزى نه بواسطه مذاكرات و قوانين بين المللى كه با جهاد و مقاومت رقم مى خورد.
2ـ مشخص سازى هدف و اولويتها يعنى همان مقاومت تا بيرون راندن صهيونيستهاى اشغالگر از سرزمينهاى اشغالى و هدايت قطب نماى مقاومت به سمت هدف تا مسير گم نشود, تعيين دشمن اصلى يعنى صهيونيستها و مزدوران آنان , تا دشمنان متنوع نشده و توان مقاومت براى رويارويى با دشمنان فرعى و يا فرضى به هرز نرود و از دشمن حقيقى دور بماند.
3ـ پيوند با قاطبه مردم (از هر قوم و مذهبى) و جلب اعتماد آنان در قالب يك نهضت مردمى متكى بر دفاع و صيانت از زمين و كرامت .
4ـ وجود رهبريت آگاه , مخلص و حكيمانه جهادى كه خود راى نبوده بلكه بر رايزنى فيمابين و مشورت با هم پيمانان و ارزيابى و درك دقيق شرايط و پيچيدگى ها استوار است .
5ـ اعتماد و تكيه بر هم پيمانان نيرومند, مخلص و تاثيرگذار.
چه هم پيمانى و پيوند مقاومت با جمهورى اسلامى ايران و رهبريت آن كه پشتيبانى و حمايت كامل و همه جانبه مادى , معنوى و تبليغاتى را به دنبال داشت و از سويى حمايت سياسى و پشتيبانى (سياسى ـ تبليغاتى) كامل سوريه و تاثير اين كشور در لبنان و فراهم آوردن پوششى مناسب براى مقاومت, سبب شد تا رهبريت سياسى لبنان نيز در كنار مقاومت قرار گرفته وبه دفاع از آن بپردازد و يا حداقل با آن به خصومت نپرداخت . البته نبايد از ياد برد كه خود مقاومت مجدانه كوشيد نه تنها در ميان حكومتهاى عربى و اسلامى دشمن تراشى نكند بلكه سعى كرد حمايت و دوستى آنها را جلب و يا دست كم بى طرف نگه دارد.
6ـ مقاومت از سرزمين آزاد شده و در دامان ملت و بخش اعظم ميهن, شكل و قوام يافت و اين امر, هم به مقاومت عمق و قدرت مانور فزاينده اى در جنگ و گريز داد و هم باعث گرديد دولت و ملت لبنان پيامدهاى عمليات جهادى و عواقب ددمنشى صهيونيستها را تحمل كنند.
7ـ اذعان واعتراف دشمن و جهانيان به اشغالى بودن جنوب لبنان و اينكه رژيم صهيونيستى با اشغال جنوب لبنان قصد حمايت شهركها و مرزهايش را داشته و خواهان امضاى قرارداد صلح با لبنان بوده و هيچ گونه چشمداشتى به خاك لبنان و يا تداوم اشغال آن ندارد.

بازتاب پيروزى
عكس العمل در قبال اين پيروزى در فلسطين به دو بخش تقسيم شد:
1) موضعگيرى رسمى : و به عبارتى موضع تشكيلات خودگردان است . اين پيروزى كه موجب عصبانيتش شده و كذب بودن مقوله اش در مورد ثمر بخشى مذاكرات و آمادگى صهيونيستها براى امتيازدهى را نشان داد. لذا برآن شد با اين ادعا كه صهيونيستها در عمل به قطعنامه شماره 425 از لبنان خارج شده و اين اقدام به تشكيلات خودگردان كمك مى كند تا از صهيونيستها و جهان بخواهد قطعنامه هاى سازمان ملل درخصوص مساله فلسطين را به مورد اجرا بگذارد, تاثير اين پيروزى را كم رنگ جلوه دهد.
2) موضعگيرى مردمى و گروههاى اسلامى و…: فلسطينيان چه در داخل و چه خارج از آن با اين پيروزى همساز شدند و آن را به فال نيك گرفته و نويد بخش سرآغاز شكست و نابودى دشمن صهيونيستى و زمينه ساز فروپاشى دولت غاصب فلسطين دانستند. اين پيروزى ايمان به مقاومت و جهاد را دوچندان كرده و نشان داد كه دشمن تنها زبان زور را مى فهمد. و اما بازتاب اين پيروزى در ميان گروههاى اسلامى فلسطينى كه موجى از شور و شعف در محافل آنها بوجود آورده و جنبشهاى (( حماس و جهاد اسلامى)) در اغلب شهرهاى كرانه باخترى و نوار غزه, همايش هاى مردمى برگزار و رهبران اين گروهها با ايراد سخنانى ضمن دعوت به جهاد و مقاومت و رد مذاكرات و امتياز دهى , از تشكيلات خودگردان خواستند مذاكرات با دشمن را متوقف و از پيروزى در جنوب لبنان عبرت و سرمشق بگيرد و به سنگر مردم و مقاومت بازگردد. همچنين در مراسم گراميداشت اين پيروزى و در خيابانها, نقل و شيرينى توزيع شد وحاضران در اين گردهمايى ها به سخنان جمعى از رهبران حزب الله از طريق تلفنهاى متصل به بلندگوها گوش فرا دادند.
گرچه نيروهاى امنيتى از پخش پيام دبيركل حزب الله در همايش مردمى جنبش ((حماس)) در نابلس ممانعت بعمل آوردند. يك مطلب روشن و واضح است و آن اينكه مردم فلسطين همواره همصدا و همساز با حزب الله و رزم بى امانش بوده و اقدام دانشجويان دانشگاه بيرزيت به سنگسار كردن ژوسپن خيانت پيشه كه عمليات حزب الله را تروريستى خوانده بود, خود مهر تاييدى بر اين مدعاست . مردم مسلمان فلسطين با دقت تمام سخنان دبيركل و رهبران حزب الله و نيز اخبار اين پيروزى در لبنان را پى گيرى مى كردند. همچنين در همين رابطه هياتى از جنبش ((حماس)) به رياست رئيس دفتر سياسى از لبنان ديدار و اين پيروزى غرور آفرين را به مجاهدان حزب الله و دولت لبنان تبريك گفتند. هيئت ((حماس)) در جريان اين ديدار با سيدحسن نصرالله و رهبريت حزب الله ديدار و گفتگو كردند كما اينكه با نخست وزير و جمعى از مقام هاى لبنانى ديداركردند.
افزون بر اين شيخ احمد ياسين پيام تبريكى به عنوان دبيركل و رهبريت حزب الله مخابره كردند.

حزب الله و جنبش ((حماس))
چنانچه خواسته باشيم ميان حزب الله و ((حماس)) درخصوص عوامل پيروزى , مقايسه اى بعمل آوريم , به اين نتيجه خواهيم رسيد:
1ـ آنچه به چهار عامل از هفت عاملى كه در ابتدا ذكرش گذشت مربوط مى شود اينكه اين عوامل براى جنبش ((حماس)) فراهم بوده است. چه اين تشكل يك جنبش جهادى است و اعضاى آن در مكتب جهاد وشهادت پرورش يافته و در ايثار , شهادت طلبى و انجام عمليات جهادى و شهادت طلبانه از يكديگر پيشى مى گرفتند. عملياتى كه صدها تن از نيروهاى دشمن صهيونيستى را به هلاكت رسانده و يا مجروح ساخت و ترس را در دل نظاميان و شهرك نشينان انداخت . فرزندان جنبش ((حماس)) با اعتقاد راسخ به نصرت الهى وايمان به اينكه جهاد و مبارزه تنها راه رهايى فلسطين است , خط سازش و امتياز دهى را نفى كرده و آزاد سازى سرتاسر فلسطين را نصب العين قرار داده اند. جنبش ((حماس)) با برخوردارى از رهبريت آگاه , مخلص , حكيمانه, و آماده جانفشانى, نوك پيكان حملات خود را متوجه دشمن صهيونيستى كرد و ضمن پيوند با مردم فلسطين , از كشانده شدن به رويارويى با تشكيلات خودگردانى كه خود را به خدمت امنيت دشمن صهيونيستى درآورده است , خوددارى كرد تا مبادا سرگرم جنگ داخلى شده و از هدف اصلى دور شود.
برغم ترورهاى نظامى ـ سياسى رهبران جنبش و سپردن هزاران تن از اعضايش به زندان و شكنجه , بحمدالله خللى در عزم و اراده جنبش وارد نيامد.
2ـ و اما عواملى كه ((حماس)) و مقاومت فلسطينى فاقد آنست. با وجود آنكه رزمندگان فلسطين در كانون توجه مردم فلسطين و ملل عربى و اسلامى قرار داشته و برغم تائيد بسيارى از حكومتها از جهاد و مقاومت و روى آورى جنبش ((حماس)) به بسيارى از دولتهاى عربى و اسلامى , ليكن حامى اصلى و فراگير رزمندگان حزب الله يعنى جمهورى اسلامى ايران بنا به شرايط خاص و موضوعى نمى تواند ايفاگر همسان نقش حمايتى از جنبش ((حماس)), جهاد اسلامى و معارضان فلسطينى باشد.
از طرفى ايران بدليل شرايط خاص فلسطين (حضور اشغالگر و مرزهاى بسته) قادر به حمايت نظامى و فراهم آوردن مستلزمات آن نمى باشد و دولت ديگرى كه بتواند چنين نقشى را ايفاكند, وجود ندارد . كما اينكه نقش سوريه به حمايت دورادور معنوى و سياسى محدود مى شود و از آنجائيكه براى هر كشور عربى و يااسلامى دشوار است , حمايت و جانبدارى خود را از جهاد و مقاومت براى آزاد سازى كل فلسطين و نابودى رژيم غاصب (اسرائيل) علنا اعلام كند تا مبادا در صحنه رويارويى با امريكاى هم پيمان و مدافع سرسخت اين رژيم و هم چنين در عرصه رويارويى با جهان و سازمان ملل متحدى كه اين رژيم غاصب را به رسميت شناخته است, به تروريسم و يا حمايت از تروريسم متهم شود. عملا كشورى كه بتواند نقش سوريه را جبران نمايد, وجود ندارد. اين در حالى است كه حزب الله در محافل بين المللى از حمايت و تإئيد دولت لبنان برخوردار گشت.
دولت لبنان تمامى عواقب عمليات انتقامى صهيونيست ها از انهدام تإسيسات زيربنايى گرفته تا آوارگى صدها هزار شهروند لبنانى از شهر و روستاهايشان را بجان خريد.
اما ((حماس)) و مقاومت اسلامى در فلسطين به تشكيلات خودگردانى مبتلا گشت كه براى حمايت از امنيت كيان و سربازان دشمن صهيونيستى و نابودى انتفاضه و مقاومت مسلحانه مردم فلسطين, بر سر كار نشانده شده است. ناگفته نماند مقاومت اسلامى چنان تلفات و وحشتى به جان دشمن انداخته بود كه ((رابين)) نخست وزير معدوم رژيم صهيونيستى آرزو مى كرد, غزه به زير آب دريا برود و مهياى خروج بى قيد و شرط (همانگونه كه باراك از جنوب لبنان متوارى شد) از غزه شده بود. با تداوم انتفاضه و تشديد و عمليات نظامى, اخراج بدون قيد و شرط صهيونيست ها از كرانه باخترى و حتى قدس امكان پذير بود و كرانه باخترى و غزه مى توانست پايگاه و نقطه شروع آزادسازى كل فلسطين گردد, ليكن عرفات و تشكيلات وى كه بيم آن داشتند چنانچه اين امر به دست نهضت اسلامى جامه عمل بپوشد, منجر به حاشيه نشينى جنبش الفتح و ساف شود, منافع شخصى و حزبى را بر مصالح ملى ترجيح داده و به خود اجازه دادند, رژيم صهيونيستى را به رسميت شناخته و حقوق حقه فلسطين اشغالى 1948 و به عبارتى 78% از مساحت فلسطين را پايمال كنند.
عرفات و دار و دسته اش در قبال حكومتى خودگردان در بخش هايى از كرانه باخترى و غزه متعهد به خاموش سازى انتفاضه, سركوب رزمندگان مقاومت و تإمين امنيت دشمن صهيونيستى گرديد و در راستاى همين مإموريت هزاران تن از مجاهدان را به زندان انداخته و سرويس هاى امنيت تشكيلات خودگردان به ترور فرماندهان نيروهاى مقاومت تخريب چهره مقاومت و تروريسم خواندن آن مبادرت ورزيدند و با همتايان دشمن صهيونيستى و امريكايى بر ضد مردم و مقاومت همدست شدند.
محدوديت شعاع عملياتى رزمندگان مقاومت اسلامى و محاصره آنان در داخل سرزمين هاى اشغالى و نيز بسته بودن مرزها با كشورهاى عرب همجوار, سيطره كامل دشمن صهيونيستى بر مرزهاى مشترك با همسايگان و همكارىاش با سازمان هاى امنيتى برخى كشورهاى همجوار نظير اردن در مورد مبارزه و درهم كوبيدن ((حماس)) و بستن دفاتر آن و تبعيد رهبرانش همه و همه به رغم تداوم حمايت هاى مردمى از جنبش ((حماس)) و مشى آن, نقش غير قابل انكارى در تضعيف مقاومت بر جاى گذاشت.
در حالى كه لبنان, كشورهاى عرب و تمام جهان انتوان لحد و ارتش او را نيروهاى مزدور صهيونيست ها قلمداد كردند, اما همين جامعه بين الملل و كشورهاى عرب و مسلمان تشكيلات خودگردان و ساف را كه با چشم پوشى از ميهن و مقدسات, همان نقش ارتش انتوان لحد بلكه نقش به مراتب فراترى را ايفا مى كند, به عنوان تنها نماينده قانونى ملت فلسطين مى دانند دليل واپسين و بسيار حائز اهميت, وجه تمايز ميان حزب الله و ((حماس)) اين كه همه كشورهاى جهان از جمله خود صهيونيست ها اذعان و اعتراف دارند كه جنوب لبنان سرزمينى اشغالى است.
در حالى كه در طرف مقابل, جامعه بين الملل و اغلب رژيم هاى عربى و اسلامى (منهاى مردم) بلكه خود سازمان آزاديبخش فلسطين و رهبريت آن حقانيت رژيم صهيونيستى را در برپايى دولت خود بر سرزمين هاى اشغالى 1948 به رسميت شناخته و از دشمن صهيونيستى مى خواهند از طريق مذاكره و پايبندى به اصل زمين در مقابل صلح از كرانه باخترى و غزه عقب نشينى كند كه اين خود نه تنها موجب تضعيف جايگاه مقاومت فلسطينى و كاهش هواداران آن مى شود, بلكه هم پيمانان او را به تنگنا مى انداخته و از مقاومت فلسطينى چهره اى خشن و تروريستى به نمايش مى گذارد كه نه تنها برخلاف جريان آب شنا مى كند بلكه با منكر شدن حق دشمن صهيونيستى در برپايى دولت خود و تلاش براى نابودى آن!! خود را رودرروى رهبريت مشروع فلسطينى, رژيمهاى عربى و اسلامى و كل جهانيان مى بيند.

رژيم صهيونيستى موجوديتى بيگانه
يهوديان با انديشه مذهبى و صهيونيستى كذايى در مورد سرزمين موعود از چهارگوشه جهان به فلسطين آمدند تا با برخوردارى از حمايت نيروهاى زورمدار و قلدر حاكم بر جهان درگذشته و حال در اين كشور سكنى گزيده و دولت خود را برپا دارند و در ميان پذيرش جامعه بين الملل, محافل رسمى كشورهاى عربى و اسلامى و حتى فلسطين, اين موجوديت صهيونيستى به پايگاه نظامى مسلح به جنگ افزارهاى پيشرفته مبدل گشت و ديگر يك مشت سربازان استعمارى نبودند كه توسط دولت متبوع خود براى اشغال كشور ديگرى گسيل مى شوند تا به محض اوج گيرى مقاومت به كشورشان بازگردند. و شايد وضعيت صهيونيستهاى اشغالگر در جنوب لبنان تا حدودى به وضعيت استعمارگران انگليسى و فرانسوى و غيره شباهت داشته باشد كه وقتى با قيام مردم و مقاومت مواجه شدند به كشورهاى خود بازگشتند, سربازان صهيونيست نيز با اوج گيرى مقاومت در جنوب لبنان به دولت غاصب خود بازگشتند و مورد استقبال خانواده ها و بستگان خود قرار گرفتند و از نجات يافتن خود خوشحال گشتند در حالى كه شكستشان در فلسطين به معناى آوارگى مجدد و بازگشت به موطن اصلى آبا و اجدادشان خواهد بود. اين همان تفاوت بنيادين و خطيرنهفته در عقب نشينى چند هزار نفرى از ارتشى اشغالگر از جنوب لبنان با از هم پاشيده شدن دولت و نابودى يا كوچ ميليون ها متجاوز مى باشد.

آزادسازى فلسطين بر عهده كل امت است
اولا: بر ماست كه همواره از تجربه موفق مومنان مجاهد اندك شمار حزب الله در آفريدن اين پيروزى بر جمعيت انبوه ارتش صهيونيستى كه با شعار اين فرموده بارى تعالى: ((كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله والله مع الصابرين)) صورت گرفت, سود جسته و با اطمينان از پيروزى, امت را به گردونه و ميدان درگيرى سوق داد.
ثانيا: بدون ورود به جزئيات طرح, امت براى آزاد سازى فلسطين و براندازى رژيم صهيونيستى از صفحه روزگار كه توسط امام خمينى(ره) و رهبر انقلاب آيت الله العظمى خامنه اى و سيد محمد خاتمى رياست جمهورى اعلام و مورد تإكيد قرار گرفت و در واقع همان موضع جنبش هاى مبارز اسلامى در فلسطين, ملت فلسطين و ملل عربى و اسلامى است, بنابراين نقش ها به نحو ذيل قابل تقسيم مى باشد:

حوزه فلسطينى
ملت فلسطين بايد حق خود را در كل فلسطين حقى مشروع, تاريخى و دينى بداند و نبايد هر گونه امتيازدهى و يا پايمال شدن بخشى از حقوق حقه خود را بپذيرد و از هر امتيازده افراطگرى تبرى و اعلام بيزارى كند و خود را بخشى از امت عربى و اسلامى بداند.
ملت فلسطين بايد اعلام كند كه فلسطين سرزمين وقف اسلامى و براى هميشه متعلق به امت اسلامى است. اين ملت (فلسطينى) همچنين بايد به مقاومت خود بر ضد صهيونيست ها و ايادى آنها ادامه داده پناهندگان فلسطينى هرگونه جبران مالى, مهاجرت و يا اسكان در كشور ديگرى را رد كرده و به مطالبات بر حق خود همانا بازگشت به ميهن و آزادسازى كشورشان ادامه دهند و حتى اگر همه كشورهاى عرب و اسلامى, دشمن صهيونيستى را به رسميت شناختند هيچ گاه دچار يإس و نوميدى و سرخوردگى نشوند. زيرا بر حق بوده و حقى كه خواهانى در پى آن باشد, هرگز از بين نمى رود.

حوزه گروه هاى اسلامى ـ ملى فلسطينى
اين گروه ها بايد به مخالفت خويش با به رسميت شناختن رژيم غاصب صهيونيستى حتى اگر تشكيلات خودگردان و ساف آن را به رسميت شناخته باشد, ادامه دهند. گروه هاى اسلامى ـ ملى فلسطينى بايد كه مشروعيت نمايندگى مردم را از ساف و تشكيلات خودگردان بازپس ستاند و با هرگونه امتياز دهى و يا چشم پوشى از بخشى از فلسطين به مخالفت بپردازند و مردم فلسطين را به وسيله مكتب اسلام و اميد كامل به نصرت الهى بسيج نمايند و آنها را از راه دادن يإس و سرخوردگى به ميان خود برحذر دارند. كما اينكه بايد حق مردم فلسطين در سرزمين خود و مخالفت با هرگونه امتيازدهى و تضييع حقوق حقه را مورد تإكيد قرار داده و ضمن بسيج نيروها در مسير جهاد و مقاومت, رد هرگونه اسكان در كشورهاى ديگر و غرامت مالى, ملل عرب و مسلمان را به تحمل مسووليت هاى خود در قبال فلسطين و آزادسازى آن فرابخوانند و از هر تلاشى در سازماندهى صفوف مقاومت و جهاد دريغ نورزند.

حوزه امت عربى و اسلامى
امت عربى و اسلامى و رهبران رشيد آن بايد اسلاميت آرمان فلسطين را اعلام و آن را زمين وقف اسلامى بداند كه هيچ كس حق چشم پوشى و يا تضييع حتى ذره اى از خاك آن را ندارد گرچه اين عمل از جانب برخى از فلسطينيان و يا عرب صورت بگيرد.
امت عربى و اسلامى بايد از نيروهاى مخالف سازش و گروه هاى مقاومت مردمى فلسطين حمايت كرده و از به رسميت شناختن رژيم غاصب صهيونيستى ممانعت به عمل آورد و آن دسته از كشورهايى كه اين رژيم را به رسميت شناخته اند, متقاعد سازد تا اين اعتراف خود را باز پس بگيرند. از ديگر اقداماتى كه امت عربى و اسلامى مى تواند انجام دهد, اين كه با هرگونه عادى سازى روابط با اين رژيم غاصب و نامشروع مخالفت كرده و آن گروهى را كه اقدام به چنين كارى كنند, خائن قلمداد كند.
امت عربى و اسلامى بايد ايمان به نصرت الهى را تقويت, حميت اسلامى را نشر و به تجهيز نيروى لازم براى اين جنگ سرنوشت ساز روى آورد و تلاش نمايد موازنه قوا را به سود امت اسلامى رقم زند و موجبات اتحاد, اميدوارى و اعتماد به نفس را فراهم و دشمن و حاميانش را خوار و ترس و وحشت را در دل يهوديان زبون و بزدل (نبرد سرنوشت ساز در فلسطين) بيندازد.
امت عربى و اسلامى بايد ضمن مبارزه با كوچ يهوديان به فلسطين, يهوديان مقيم اين ديار را به ترك فلسطين و بازگشت به كشورهايشان كه همچنان شناسنامه و گذرنامه آن را نزد خود محفوظ نگه داشته اند ترغيب كنند.
امت عربى و اسلامى بايد روابط خود را با ديگر كشورهاى جهان متناسب با موضع آنها در قبال حقانيت فلسطينيان در فلسطين, موضع مثبت و يا منفى در قبال رژيم غاصب صهيونيستى تنظيم كند كه در آن هنگام وعده پيروزى الهى و تمكين بندگان مومنش تحقق خواهد يافت.
((و يومئذ يفرح المومنون بنصرالله ينصر من يشإ و هو العزيز الرحيم))
(به نقل از صداى فلسطين اسلامى)