سخنى پيرامون منزلت و نقش زن

 

 


سخنى پيرامون: منزلت و نقش زن
قسمت اول

 


 

اشاره:

سخنى پيرامون نقش و منزلت زن عنوان بحثى است كه توسط حجه الاسلام والمسلمين رحيميان در جمع عده اى از همسران مديران ايراد و بعد از تبديل به اين نوشتار و ويرايش مجدد توسط ايشان, به محضر خوانندگان محترم تقديم مى شود. اميد است با توجه هرچه بيشتر به جايگاه والا و منزلت رفيعى كه آفريدگار هستى براى زن مقرر فرموده است. زنان بخصوص همسران مديران در جامعه و نظام اسلامى هرچه بهتر نقش بى بديل خود را در پيشبرد جامعه اسلامى ايفإ نمايند و همچنان در صحنه عمل حقانيت مكتب وحى و پوچى و انحطاط فرهنگ و نگرش غرب را نسبت به زن به منصه ظهور برسانند. ان شإالله.
پاسدار اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين

در ارتباط با منزلت زن از ديدگاه قرآن و اسلام به نكاتى اشاره مى كنم زيرا دنياى امروز به شدت تحت تإثير فرهنگ غرب است, فرهنگى كه ظاهرى فريبنده دارد اما در باطن پوچ و منفى است از جمله در مورد زنان.
غرب زده ها تصور مى كنند شعار غربى ها در ارتباط با زن تبيين كننده شخصيت حقيقى زن است. در حالى كه غربى ها و آمريكايى ها, تحت عنوان شعارهاى حقوق بشر, بالاترين جنايت ها را نسبت به بشر كرده اند, و همانطور نسبت به زن هم با شعار آزادى زن يا تساوى زن و مرد و ترويج شعارهاى فمينيستى, بدترين جنايت ها را در طول تاريخ, روا داشته اند و زن را در فضاهايى كه تحت تإثير فرهنگ آنها قرار گرفته به بدترين منجلاب ذلت و شقاوت و بيچارگى دنيا و آخرت سوق داده اند.

جايگاه زن در مكتب اسلام
اما از ديدگاه مكتب اسلام و قرآن, خدايى كه جهان و انسان و زن و مرد را آفريده, به فلسفه آفرينش آنها بيش از هر كسى آگاه مى باشد و نسبت به همه بندگانش , مهربان و عطوف است, براى زن منزلتى را مقرر فرموده كه در حقيقت اوج سعادت و جايگاه زن فقط در اين مكتب , امكان تحقق دارد.
براى نمونه داستان مادر حضرت مريم(س) در قرآن كريم را ملاحظه كنيد كه نذر مى كند فرزندى را كه قرار است به دنيا بياورد, محرر باشد و طبق سنت هاى آن زمان او را وقف خدمت به عبادت الهى قرار دهد; گمان هم دارد كه نوزادش پسر خواهد بود. بعد وقتى فرزندش را به دنيا مىآورد مى بيند دختر است! گويى مقدارى ناراحت مى شود كه چرا نذرش محقق نشده است و به جاى پسر, دختر به دنيا آورده است, به دنبال آن خداوند متعال مى فرمايد : من چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد. پسر مانند دختر نيست! ((ليس الذكر كالانثى)) يك وقت گفته مى شود دختر مانند پسر نيست, يعنى پسر اصل است ودختر مثل پسر نيست, يا زن مثل مرد نيست. مفهوم اين كلام اين است كه جايگاه مرد و پسر بالاتر است و دختر مثل او نيست.
اما در قرآن در اينجا درست به عكس بيان مى كند و مى فرمايد: ((ليس الذكر كالانثى))(1) مرد مثل زن نيست, پسر مثل دختر نيست.
از اين تعبير مى فهميم منزلتى كه خداوند در جهان آفرينش براى زن, مقرر فرموده است منزلتى است كه مرد به پاى آن نمى رسد و گويا در همين مورد مى خواهد اشاره كند به اين كه از دامان اين دختر ((مريم(س))) فرزندى پا به عرصه وجود خواهد گذاشت كه پيغمبر اولواالعزم است و جهانى را تحت تإثير شخصيت خود قرار خواهد داد.
با اين فرض يكى از مواردى كه اسلام ـ نه تساوى زن و مرد را بلكه ـ برترى جايگاه زن را نسبت به مرد بيان مى كند همين آيه از قرآن است. البته آيات قرآن معانى فراوان و عمق بى نهايت دارد ولى در همين سطحى كه در دسترس فهم ما مى باشد وجه اين برترى زن را در ارتباط با ساختن جامعه بشرى ـ در مقايسه با مرد ـ مى توان ترسيم كرد.
جامعه بزرگ بشرى از خانواده ها تشكيل مى شود و خانواده, هسته اصلى جامعه بزرگ است در خانه و خانواده, نقشى كه زن در ساختن فرزندان و نسل آينده ايفا مى كند, چه در دوران باردارى و چه در دوران شيرخوارى كودك و چه بعد از آن, در مقايسه با نقش پدر, تفاوتى بسيار اساسى دارد. چه از جهت زحماتى كه مادر متحمل مى شود, چه از جهت نقشى كه در سازندگى و تربيت فرزندان در تمام اين مراحل ايفا مى كند. لذا در منابع اسلامى, در بسيارى از جاها, وقتى كه فرزند را نسبت به پدر و مادر سفارش مى كند, اول مادر را مورد تإكيد قرار مى دهد.
در حديث آمده است مردى به خدمت رسول الله(ص) رسيد و سوال كرد به چه كسى نيكى كنم؟ فرمود: مادرت. پرسيد بعد از آن به چه كسى نيكى كنم؟ فرمود: مادرت, براى سومين بار پرسيد سپس كى؟ و باز هم فرمود : مادرت و آنگاه كه براى چهارمين بار سوال كرد فرمود: پدرت.(2)
از اين روايت مى توان دريافت كه حق مادر سه برابر حق پدر بر فرزند مى باشد كه اين حق ناشى از نقش چند برابر مادر در قبال فرزند و ساختن و پرداختن شخصيت اوست و همين نسبت قابل تعميم به همه جامعه و نقش مضاعف زن در ساختن آن است.
در زمينه نقش مادر در تربيت فرزند روايات بسيارى داريم و از نظر علمى نيز ثابت شده است كه طهارت ظاهرى و باطنى مادر ـ غذاى حلال يا حرام, عبادت يا گناه , آرامش و طمإنينه در اثر پيوند با خدا و ذكر او يا اضطراب و تشويش مادر, تلاوت قرآن و بسيارى از خصوصيات ديگر ـ نقشى بسيار اساسى و مهم در دوران باردارى و شيرخوارى فرزند دارد.
نقل شده است وقتى شيخ انصارى در دوره جوانى به آن مقام و منزلت فوق العاده رسيد و سرآمد علماى روزگار شد, آمدند نزد مادرش و فرزندش را توصيف كردند اما واكنشى كه اعجاب او را نشان دهد در او نديدند توصيف عظمت شيخ انصارى به جاى اينكه اعجاب مادرش را برانگيزد به سبب برخوردهاى عادى مادر, تعجب ديگران را برانگيخت او آنگاه كه توضيح خواستند, مادر شيخ فرمود: اگر جز اين مى بود بايد متعجب مى شدم و ادامه مى دهد من در دوران باردارى اين فرزند غذاى مشتبه نخوردم و هيچ وقت بدون وضو و بدون طهارت به او شير ندادم. شرايط و تسهيلات امروز با 180 سال قبل خيلى فرق مى كند, وضعيت ساختمان خانه ها, زمستان و تابستان و دسترسى به آب و امكانات تفاوت بسيار پيدا كرده است, در چنين شرايطى مى گويد: حتى يك بار بدون طهارت به اين بچه شير ندادم نه اين كه غذاى نجس يا حرام نخورده است, بلكه غذاى مشتبه يعنى غذايى كه احتمال حرمت در آن باشد, نخورده است.
شايد اين حديث كه مى فرمايد: ((السعيد سعيد فى بطن امه والشقى شقى فى بطن امه))(3) سعادت و شقاوت هر كسى در شكم مادرش شكل مى گيرد , اشاره اى به همين نكته باشد.
از جهت ديگر اولين ورودى هاى ذهنى و اكتسابى فرزند در خردسالى ـ كه سنگ بناى شخصيت فكرى و تربيتى انسان است ـ بيشتر از همه توسط مادر شكل مى گيرد رفتار, اخلاق و فرهنگ مادر در سايه رابطه عميق و عواطف بى نظير, بيشترين تإثير را در اولين قدم هاى شكل گيرى شخصيت فرزند بر جا مى گذارد و به اين ترتيب مادر اساسى ترين و عميق ترين نقش را در ساختن شخصيت فرزندان كه فرداى جامعه بشرى را مى سازند دارد.
البته زن به همان اندازه كه در ساختن جامعه مى تواند نقش مثبت و موثر داشته باشد, اگر در مسير صحيح خلقت و آنچه كه دين و عقل سليم خواسته حركت نكند, مى تواند مخرب جامعه باشد و نقش تخريبى زن در صورتى كه از مدار فلسفه خلقت و تشريع خارج شود, بسيار زيادتر از نقش سازنده اوست و آنگاه كه زن فاسد شود علاوه بر خلاى كه در هسته اصلى جامعه يعنى ((خانواده)) ايجاد مى كند مى تواند به بزرگترين و خطرناكترين ابزار براى افساد جامعه تبديل شود همانگونه كه در غرب جريان دارد.
به هر حال ظرفيت و رسالتى كه دست تكوين و قلم تشريع براى زن مقدر و مقرر كرده است ـ جلوه اى از آن در ساختن نسل بشر و پرداختن تربيت انسانها تجلى مى يابد, اين جايگاه رفيع را به زن داده است كه در يك كلمه به تعبير امام راحل ((از دامن زن است كه مرد به معراج مى رود))(4) و به تعبير پيامبر اكرم(ص) ((با همزيستى با او نيمى از دين مرد بيمه مى شود)).

زنان إسوه
زنهايى كه در طول تاريخ به اوج قله بزرگى و كمال رسيدند و افتخار و سرمشق همه انسان ها شدند نيز فراوانند كه اين هم نشان ظرفيت و استعدادى است كه خداوند در زن قرار داده است.
قرآن كريم و احاديث به طور گسترده درباره مريم(س) سخن گفته است . اما برخلاف حضرت مريم(س) كه شرايط محيطى و خانوادگى مساعدى داشته است, آسيه همسر فرعون است كه در بدترين شرايط محيطى به نقطه اى از كمال مى رسد كه قرآن ا ورا به عنوان يك ضرب المثل و سرمشق نه فقط براى زن هاى باايمان بلكه براى همه زنان و مردان مومن, معرفى مى كند و مقاومت و تإثير ناپذيرى او را در برابر فضاى حاكم بر محيط زندگى تا سرحد شكنجه و شهادت مى ستايد.

حضرت زهرا (س)
در اين ميان بانوى بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا(س) است كه افتخار شيعه و زن شيعه اين است كه براساس باورهاى دينى اش او را اسوه و سرمشق خود مى داند, محبت و احترام پيغمبر اكرم(ص) نسبت به حضرت زهرا(س) فوق العاده است و با توجه به اين كه رفتار و گفتار آن حضرت جز بر اساس وحى و دستور خداوند متعال نيست و با عنايت به اين كه پيغمبر اكرم(ص), انسان كامل, مرآت اتم و اسم الله الاعظم است. وقتى كه دست زهرا(س) را مى بوسد ـ در حالى كه به طور متعارف كوچكتر دست بزرگتر را و فرزند دست پدر را مى بوسد ـ و نيز آنگاه كه پيغمبر(ص) خود را فدايى زهرا(س) (فداها ابوها) مى داند, اين رفتارها و گفتارها, نشان دهنده اراده و تجلى حق است كه در قبال آن بايد گفت:
ما را كجا به كوى تو ممكن شود وصول
كانجا خيال را نبود قدرت نزول
در اين مجال فقط به دو نكته اشاره مى كنم, نكته اول از جهت اجتماعى و ظاهرى است و نكته دوم مربوط به جنبه الهى و باطنى اين موضوع است.
در قلمرو اجتماعى, حضرت رسول اكرم(ص) با اين رفتارش عملا فرهنگ محيط دوران جاهليت را در مورد زن و دختر درهم شكست, فرهنگى كه وقتى يك نفر دختردار مى شد به تعبير قرآن ((ظل وجهه مسودا و هو كظيم))(5) چهره او از شدت ناراحتى و غيظ , متغير و سياه مى شد!
پيغمبر اكرم(ص) ضمن مبارزه همه جانبه با اين فرهنگ ضد اخلاقى و ضد انسانى نسبت به زن و با احترام برجسته اى كه براى زنان قائل شد, بخصوص با رفتار احترام آميز و تكريم فوق العاده اش نسبت به دختر خويش كه عموما هم پنهانى نبود و همگان كم و بيش از آن آگاه بودند, منزلت والا و جايگاه متعالى زن را در جامعه آشكار ساخت.
اما در قلمرو باطنى و در نگاهى عميق تر در رفتار پيغمبر اكرم(ص) در قبال حضرت زهرا(س) آفاق بلندتر و گسترده اى را مى توان ديد, حضرت زهرا(س) حقيقتا در سايه عنايت الهى و با پاى خود به منزلتى از عبوديت, قرب حق و كمال رسيده است كه دست بوسى و فدايى بودن پيغمبر و نسبت به او, مبين و نشانى از آن حقيقت است نه آن كه بوسيدن دست دختر به وسيله پدر فى حد نفسه فضيلت است بلكه اين دست بوسيدن نشان دهنده اين است كه قبلا حضرت زهرا(س) واجد فضيلتى بوده كه او را شايسته اين رفتار از سوى پيغمبر الهى كرده است.
اينكه حضرت زهرا(س) آخرين كسى است كه پيغمبر(ص) به هنگام عزيمت به جبهه جنگ و سفر به ديدار او مى شتابد و اولين كسى است كه بعد از سفر به ديدار او مىآيد, اين كه در محضر او گويى از بند زمين و زمان مى رهد و با همنشينى اش شميم بهشت و جوار قرب حق را مى يابد و اين كه…
همه و همه براى پرده برداشتن از حقيقتى است كه جمله اى از آن را در زيارت حضرت زهرا(س) مى خوانيم: ((يا ممتحنه امتحنك الله الذى خلقك قبل از يخلقك فوجدك لما امتحنك صابره)) نورى كه خداوند او را قبل آوردن به دنياى خلق آزموده و شكيبايش يافته است.
اين تكريم ها و محبت ها براى شناساندن شخصيت نورانى بانويى است كه بايد اسوه و سرمشق تمام بانوان عالم تا هميشه تاريخ باشد. هدف معرفى الگو و اسوه بر مبناى ارزش هاى راستين و براساس معيارها و ضابطه هاى تعالى بخش است و نه فقط براساس روابط شخصى!
لذا آن گاه كه استثنإ و شايد به خاطر روشن ساختن همين معيارگرايى و ضابطه مندى وضعيتى متفاوت با تراز الگويى حضرت زهرا(س) به وقوع مى پيوندند, برخورد پيغمبر اكرم(ص) نيز دگرگون مى شود!
پيامبرى كه خانه و محضر زهرا(س) برايش بهشت دلگشا و روح انگيز است اين بار وقتى به خانه زهرا(س) مىآيد و گردنبند و گوشواره و پرده اى نو را بر در خانه اش آويخته مى بيند ـ كه به خاطر بازگشت و قدوم پدر وشوهرش از جنگ براى خود فراهم كرده بود ـ با توقفى كوتاه چهره درهم مى كشد و ناخرسندانه به سوى مسجد روانه مى شود! اما دقايقى نمى گذرد كه فرستاده حضرت زهرا(س) با دستبند و گوشواره و پرده در مسجد به محضر رسول الله مى رسد و مى گويد: ((تقرإ عليك ابنتك السلام و تقول: اجعل هذا فى سبيل الله)) دخترت بر تو سلام داد و گفت: اينها را در راه خدا صرف نما و پيغمبر(ص) سه بار مى فرمايد: ((فعلت فداها ابوها)) پدرش فدايش باد آنچه را بايد بكند كرد.(6)

پى نوشت ها:
1. آل عمران, آيه 36.
2. سفينه البحار, ج2, ص286.
3. كنز العمال , ج1, ص107 , حديث291.
4. كلمات قصار, ص 207.
5. نحل, آيه 58.
6. بحارالانوار, ج23, ص20.