امام خمينى و ارزشها
على اختر شهر
مقدمه
سعادت و عظمت, همينطور ذلت وانحطاط ملت ها تا حدود زياد به ذهنيات و تصوراتى بستگى دارد كه بطور آگاه و ناآگاه در ضمير افراد هر ملت نقش گرفته است. مللى كه خود را بر سرنوشت خويش حاكم مى شناسند و قادر مى دانند كه بر دنياى اطراف خويش تإثير بگذارند و آنرا به ميل خويش تغيير دهند معمولا بر مشكلات فائق مىآيند و موجبات رفاه و آسايش و پيشرفت خود را فراهم مى سازند. به عكس مللى كه خود را بازيچه ضعيف و زبون تقدير دانسته, عوامل خارج وجود جمعى انسانها را دليل و علت شرايط خاص زندگى خويش مى شناسند, لاجرم دستخوش تزلزل, بى هدفى و عدم تحرك بوده و در شرايط نامساعد به قعر پستى و مذلت فرو مى افتند و با مسايل بيشمار اجتماعى مثل فقر, جهل, بيمارى, فساد و گسستگى روابط اجتماعى روبرو مى شوند.
به همين ترتيب بررسى((ارزشها)) يعنى ضوابط انتخاب و قضاوت راجع به پديده هاى مختلف حيات اجتماعى مى تواند به شناخت صحيح تر روابط على در ساخت اجتماعى و فرهنگى كمك كند و علل موفقيت يا شكست ملت ها را در تإمين آرمانهاى على و شخصى مشخص سازد.
توجه و تإكيد نسبت به ((ارزشها)) كه در روان آگاه و ناخودآگاه افراد هر ملت قرار مى گيرد مسايل ديگرى را نيز مطرح مى كند. بررسى دوام نسبى ارزشها در طول زمان نشان مى دهد كه هر ملت تا چه حد و اندازه تابع تجربيات تاريخى ـ فرهنگى خود بوده اند و درسهايى كه از اين تجربيات آموختند. بعلاوه معلوم مى شود كه تغيير و تحول اجتماعى, براى آنكه دوام يابد, و ريشه گير شود بايد به زبان ارزشهاى مورد قبول جامعه ترجمه شود و مورد حمايت كل نظام فرهنگى قرار گيرد.
بدين ترتيب ما در اين مقاله به طور اجمال و اختصار مباحث زير را مطرح خواهيم نمود. تعريف ارزش, طبقه بندى ارزش ها, امام و ارزشها, و… اميد است كه همواره, در دفاع از ارزش ها موفق باشيم.انشإ ا..
تعريف و مفهوم ارزش
الف) معنى لغوى ارزش
در تعريف لغوى ارزش مى توان گفت ((هر آنچه كه مفيد, خواستنى يا تحسين كردنى است براى شخص يا گروه و براى آنها داراى ارزش است))(1). در واقع مى توان گفت كه ارزش از بنيادىترين عوامل در تبيين انديشه, عمل يا اعمال فرد و هم چنين شكل گيرى حيات اجتماعى است. براى همين ارزشها معيارهايى هستند كه به فرهنگ كلى و جامعه معنا مى دهد))(2)
ب) تعريف اصطلاحى ارزش
اصولا انسان ها همواره ايده هايى درباره آنچه كه خوب يا بد, مناسب يا غير مناسب و ضرورى و يا غير ضرورى است داشته اند. به اين گونه ايده ها ارزش گفته مى شود و هنگامى كه اين ارزش ها در نظامى از معيارها و ملاكها, براى ارزيابى ارزش اخلاقى و شايستگى رفتار, سازمان دهى مى شوند يك نظام ارزشى را پديد مىآورند.(3)
پس; ارزش ها, نظام هاى نمادهايى كه در قالب ايده هاى انتزاعى اخلاقى مربوط به خوب و بد, مناسب و نامناسب, درست و نادرست سازماندهى شده اند(4) مى باشد ارزش ها بدليل عام بودن و انتزاعى بودن وضعيت هاى گوناگون را فرا مى گيرند, بدين معنا, ارزش ها ((آن قدر كلى اند كه قابليت به كارگيرى در موقعيت هاى بسيار متفاوتى را دارند))(5) بدون اين حالت انتزاعى – كه به ما اجازه مى دهد تا ارزش ها را به موقعيت هاى خاصى پيوند دهيم – مردم در برقرارى ارتباط و همراهى با يكديگر دچار مشكل مى شدند; زيرا در اين صورت آن ها معيار اخلاقى مشتركى در دست نداشتند كه به وسيله آن كنش هاى خود و ديگران را ارزيابى كنند.
نتيجه آنكه, ارزش, ملاك, معيار, الگو و ابزار سنجش اعمال, گفتار و كردار افراد است كه جامعه يا گروه يا فرد براساس اين ملاكها و الگوها رفتار و كردار افراد را مورد قضاوت قرار مى دهد.
براساس همين ملاك و معيار سنجش است كه تمام اشيإ و حتى حيوانات با كلمات خوب و بد, قابل تحسين يا نكوهش, مورد ارزيابى قرار مى گيرند.
از خصوصيات و مشخصات ارزشها مى توان به موارد ذيل اشاره كرد.(6)
1ـ ارزشها ميان مردم مشترك اند و شمار كثيرى از افراد درباره اهميت آنها به توافق رسيده اند (وفاق اجتماعى)
2ـ ارزشها با عواطف همراه اند. اشخاصى براى صيانت ارزشها مبارزه مى كنند و براى حفظ ارزشهاى والا از بذل مال و جان دريغ نمى ورزند.
3ـ ارزشها به قضاوت شخصى افراد بستگى ندارند.
4ـ چون ارزشها به وفاق ميان اشخاص كثيرى پذيرفته شده اند, مى توان آنها را مفهوم سازى كرد. يعنى از اشياى گوناگون ارزيابى شده انتزاع كرد.
طبقه بندى ارزشها
همانطورى كه گفتيم, ارزش ها بدليل عام بودن و انتزاعى بودن, وضعيت هاى گوناگون را فرا مى گيرند و مى توان به انواعى, آنرا تقسيم بندى نمود. بعنوان نمونه: تعدادى از آن را اشاره خواهيم كرد.
1ـ ارزش هاى دينى
مفاهيم مربوط به اين كه چه چيزى درست و چه چيزى نادرست است, چه چيزى بايد وجود داشته باشد و رخ دهد, اين ارزش ها ناشى از نيروهاى فوق طبيعى تلقى مى شوند. (7) بعبارت ديگر ارزشهاى دينى, به آن ارزشهايى گفته مى شود كه معنويت را وارد حيات بشر مى سازند و داراى تقدس اند.
2ـ ارزش هاى اجتماعى
هر آنچه كه تصورات كلى رفتار اجتماعى, كه جامعه طالب آن است و به آن ارج مى نهد را گويند. بعبارت ديگر هر آنچه را كه اعضاى يك جامعه آن را گرامى مى دارند و در آن وفاق نسبى وجود دارد را ارزشهاى اجتماعى گويند.
3ـ ارزشهاى فرهنگى
ارزشهايى كه موجبات تعالى حيات انسان را فراهم مى سازند; صورى فرامادى بر حيات مى بخشند; هرگز كهنه نمى شود (برخلاف ارزشهاى مادى); كه با پيدايى يك وسيله بهتر مادى, وسيله قبلى كهنه و بى فايده مى شود.
4ـ ارزشهاى اخلاقى
به ارزشهايى كه صورت دستورى دارند و رفتار و انديشه را در جهتى خاص سوق مى دهند را گويند. علاوه بر اين مى توان به ارزشهاى حقوقى, ذهنى, عينى و…هم اشاره نمود.
البته ارزشها را مى توان به گونه اى ديگر نيز طبقه بندى كرد:
الف) ارزشهاى غايى
ب) ارزشهاى ابزارى.
و همچنين ارزشها را مى توان به ارزشهاى عام, نسبى, و ويژه طبقه بندى نمود. و همينطور به ارزشهاى مطلق, نسبى, سببى وايجابى و… تقسيم نمود. اما آنچه در اين تقسيم بندى مهم به نظر مى رسد, پاسخ به دو سوال ذيل مى باشد:
اولا: تقسيم بندى ارزشها به انواع مختلف, حاكى از اهميت ارزش ها براى انسان ها است حال سوال اين است كه چرا ارزشها براى ما اهميت دارد؟ ثانيا, مبنإ و منشإ اين ارزشها كدامند؟
در پاسخ به سوال اول بايد گفت: يكى از مسائلى كه ذهن انسان را هميشه به خود مشغول مى دارد, تشخيص و تعيين ضوابطى است كه به كمك آنها بتوان خوب, بد, رفتار اخلاقى از رفتار غير اخلاقى و رفتار انسانى را از رفتار غير انسانى متمايز ساخت. كيفيت زندگى ما و چگونگى رفتار و مناسبات و روابطى كه با ديگر مردم داريم, بطور مستقيم متإثر از نظام ارزشها و اصول اخلاقى است كه بدان پاى بنديم. در واقع ارزشها تعيين كننده الگوى رفتارى, گفتارى و عملكردى ما محسوب مى شوند و جزء معيارهايى است كه توسط آن جامعه را طبقه بندى مى كنيم ((وقتى ما درباره پايگاه اجتماعى شخصى تجسس مى كنيم در واقع اطلاعاتى درباره ارزش اجتماعى اش كه با اين معيارها اندازه گيرى شده است, كسب مى كنيم. شيوه اى كه اشخاص يكديگر را ارزشيابى مى كنند و نوع اشياى فرهنگى كه برايشان با ارزشيابى ارزش است, براى كاركرد جامعه اهميت بنيادى دارد. قضاوت ارزشى يا ارزشيابى اجتماعى لزوما متضمن مقايسه اى ميان خوب و بد, عالى و پست در ذهن اشخاص است))(8)
از نظر ارتباط فرد با فرد اين ارزشهاى جامعه است كه شكل و نوع اين روابط را مشخص مى كند: ((اشخاص در جامعه با ايفاى نقش هاى اجتماعى شان با هم روابط دو جانبه معنادارى برقرار مى كنند. اين روابط شخص با شخص, گروه با گروه به مقياس وسيعى با ارزشهاى جامعه مراقبت مى شود و انتظام مى يابد.))(9)
اگر اشخاص به نظام ارزشهاى جامعه اعتقاد نداشتند و بر سر آن به توافق نمى رسيدند, چگونه ممكن بود يكى در مقام رئيس و ديگرى در مقام مرئوس و… به كار خود و ايفاى نقشهايشان ادامه دهند. به عبارت ديگر كاركرد منظم شبكه كامل روابط پايگاه اجتماعى بالا, متوسط, پايين براى آن است كه اشخاص در روابطشان نظام ارزشهاى جامعه را به رسميت شناخته و به آن احترام مى گذارند. ارزشها داراى چنان اهميتى است كه شهيد بهشتى, انقلاب اسلامى را انقلاب ارزشها معرفى مى كند و با تغيير ارزشها, محبوبيت رهبران و افراد تغيير مى كند.(10)
در جواب سوال دوم بايد گفت: ارزشهاى اجتماعى را از نظر منشإ و ريشه آنها مى توان به دو دسته تقسيم كرد.
الف) ارزشهايى كه منشإ آنها وحى و فطرت است. (ارزش هاى الهى)
در كليه اديان آسمانى, دستورات و الگوهاى رفتارى افراد و پيروان آن بطور دقيق مشخص شده است.
در جوامعى كه اعتقاد به دين دارند, يا از فطرت انسانى خود منحرف نشده اند, تعاليم دين و فطرت, منشإ بسيارى از ارزشهاى اجتماعى آنها را تشكيل مى دهد. در چنين جوامعى, اعتبار اين ارزشها را به پذيرش يا عدم پذيرش عموم مردم وابسته نمى دانند و در هر حال معتبر شناخته مى شوند.
ب) ارزشهايى كه منشإ آنها مادى است (ارزش هاى مادى)
در اين نوع ارزشها, چون منشإ اين ارزشها مادى است, جنبه خدايى و الهى قضيه كنار مى رود و منشإ اين ارزشها وحى نمى باشد, بلكه در طول زمان و به تدريج در جامعه شكل مى گيرند بديهى است اين نوع ارزشها, به تناسب نيازها و شرايط اجتماعى, دستخوش تغييرات هستند ((به قول كنت و دوركهايم ((اين جامعه است كه تعيين كننده ارزشها محسوب مى شود و فرد الگوى رفتارى خود را از جامعه مى گيرد و خداوند نقشى در تعيين الگوهاى رفتارى ندارد)).(11)
امام و ارزشها
از نظر حضرت امام, ارزشها به دو گونه است:
1) ارزش هاى الهى
2) ارزشهاى مادى (شيطانى) و اين دو با هم اختلاف دارند.
((… شما اگر قطع نظر كنيد از مكتبهاى توحيدى و الهى و به مكتبهاى مادى و به ايده هايى كه دنبال ماديات هستند. مراجعه كنيد و مطالعه در آن بكنيد, مى بينيد كه اين دو مكتب متقابل با هم و مختلف هستند. مكتب الهيين و موحدين ارزشهايش يك چيزهايى است يك عناوين است. و مكتبهاى ماديگرى, چه ماديگرى كمونيستى و چه ماديگرى سرمايه دارى و بالاخره تمام مكتبهايى كه ماوراى مكتب الهى است, ارزشها با هم فرق دارد))(12)
حضرت امام معتقد است كه مبنإ ارزشها در زمان طاغوت, مادى بود در حالى كه مبنإ ارزشها در انقلاب اسلامى, مبنإ الهى است و آنچه در گذشته حاكم بود, همان ارزش هاى مادى مى باشد و اين به صورتهاى مختلف ظهور و نمود كرد.
((شما در همين كشور خودمان در زمان طاغوت و طاغوتها ملاحظه كنيد كه در خود آنها ارزش ها چه بود… وقتى در قشر توده هاى مردم نگاه مى كردى در بين زن و مرد هر دو طايفه ارزشها به لباس بود و به طرز پوشيدن لباس و دوختن لباس و آرايش. هر كه بهتر لباس مى پوشيد و شيك تر بود در لباس ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام مى گرفت اين پيش زنها هم ارزشش زيادتر بود))(13)
وى معتقد است كه در زمان طاغوت, اكثريت مردم, آنچه براى آنها داراى ارزش بود همانا ارزش مادى بود: ((…البته پيش اكثر[ مردم], ارزشها همه به امور مادى بود))(14)
اما از نظر حضرت امام, اين ارزشهاى الهى بود كه از اهميت خاصى برخوردار است و ارزشها نبايد بر اساس امور مادى استوار باشند. زيرا اگر ارزش ها بر امور مادى بنا شوند, باعث مى شود كه مبدإ ارزش از خود ارزش بالاتر باشد.
((… وقتى بنا باشد كه ارزش انسان به اسب و… و امثال اينها باشد, آن مبدإ ارزش, ارزشش از اين شخص بيشتر است. اگر اسب مبدإ ارزش يك انسان شد, آن اسب, ارزشش از انسان بيشتر است. براى اينكه او ارزش را به انسان داده… و روى موازين عقلى اگر مبدإ اثر يك جايى باشد و به واسطه آن مبدإ اثر اين آدم يا اين شىء ارزش پيدا كند, آن مبدإ, ارزشش بيشتر است))(15)
پس, از ديدگاه امام, ارزش ها بايد بر اساس معيارهاى الهى قرار داده شود تا اينكه منبع ارزش بالاتر از خود ارزش باشد اولا:
((… ما معيارها را بايد معيارهاى الهى قرار دهيم.))(16)
ثانيا در ارزش هاى الهى, راه بسوى انبيإ و ائمه است در حالى كه در ارزشهاى مادى, راه بسوى شياطين است. در نتيجه آنچه ارزش دارد, ارزش از طريق انبيإ است. (17)
امام معتقد است كه اگر بخواهيم بدانيم كه چه چيزهايى از ديدگاه انبيإ داراى ارزش بودند, بعبارت ديگر; مهمترين ارزش ها از ديدگاه انبيإ از نظر حضرت امام عبارتند از:
1) ايمان 2) تقوا 3) علم 4) مكارم اخلاق
((ارزش در لسان انبيإ و لسان اولياى خدا و در رإس آنها قرآن كريم و رسول اكرم (ص) ارزش به علم و تقوا است. ميزان ارزش اين دو خاصه است: علم و تقوا توإما. علم تنها ارزش ندارد و يا ضعيف است ارزشش, تقواى تنها يا ارزش ندارد يا ضعيف است ارزشش…))(18) و ((… راه انبيإ ارزشها را طور ديگرى مى داند… به آن چيزهايى كه در باطن خودش هست, مى دانند. به علم مى دانند. به تقوا مى دانند. به مكارم اخلاق مى دانند…))(19)
نتيجه آنكه: از نظر حضرت امام هر آنچه كه مبنإ آن الهى باشد, داراى ارزش است, حال آنكه, اين ارزش بعنوان ارزش اجتماعى باشد, يا اخلاقى, دينى, فرهنگى يا حقوقى و…
پس اگر تعهد به مكتب, ايثار, فداكارى, شهادت طلبى, تقوا, پاسدارى از انقلاب, كار و كوشش, خدمت به جامعه, اخوت اسلامى, احترام به شريعت, قانون مبتنى بر شريعت, كسب دانش و مهارت, وحدت, عدالت, وفاى به عهد و هر آنچه كه در روابط انسانى در جامعه نقش دارد, بر اساس منبع الهى باشد, داراى ارزش است.
بعبارت ديگر مى توان گفت: اگر بخواهيم ارزش ها را از ديدگاه امام تحليل كنيم و تبيين نماييم, مى توانيم در يك جمله بگوييم كه: هر آنچه كه منشإ آن الهى باشد از نظر حضرت امام داراى ارزش است. پس ايمان, ياد خدا, اخلاص, توكل, استقامت و پايدارى, شهادت طلبى, امدادهاى غيبى, وحدت, پشتيبانى مردمى از انقلاب, اميد به يارى خداوند و… كه از جمله عوامل پيروزى ما در به ثمر رسيدن انقلاب و همچنين پيروزى در جنگ بوده را مى توان از ارزش ها دانست زيرا, همگى اين عوامل, منشإ آن نشإت گرفته از وحى و خداوند است. حال سوال ديگرى مطرح مى شود, مبنى بر اينكه: عليرغم اينكه امام معتقد است كه حفظ ارزشها مشكل است, ((حفظ ارزشها و… زحمت دارد و براى حفظ آن بايد سختيها را تحمل كرد و بدون تحمل سختيها احيا و حفظ ارزش هاى اسلامى غير ممكن است))(20) با اين وجود حضرت امام چه شيوه اى را براى حفظ ارزش ها بر مى شمارد. بعبارت ديگر: از نظر حضرت امام, راههايى كه باعث حفظ ارزش ها مى شود كدامند؟
در جواب بايد گفت كه, حضرت امام معتقد است,
1ـ يكى از راهها حفظ ارزش ها مسئله امر به معروف و نهى از منكر مى باشد.
امر به معروف و نهى از منكر دو اصلى است در اسلام كه مى خواهد همه چيز را اصلاح كند. و اصلاح فرايندى است كه طبق آن, عقايد و گرايشهاى فرد را به نحوى سنجيده از طريق آموزش و تبليغ و گاهى همراه با تهديد و اجبار تغيير مى دهند و يا سركوب مى كنند.(21)
امام معتقد است ((اسلام براى حفظ و دفاع از ارزشها مسئله امر به معروف و نهى از منكر را مطرح مى كند كه از فروع دين مى باشد و بر همه واجب است…))(22)
امام در اهميت امر به معروف و نهى از منكر معتقد است امر به معروف و نهى از منكر از امورى است كه بر همه كس واجب است… و ((ما همه امروز وظيفه داريم, امر به معروف و نهى از منكر بر همه مسلمين واجب است. جلوگيرى از منكرات بر همه مسلمين واجب است. سفارش به حق كه امر به معروف است و نهى از منكر است بر همه مسلمين واجب است.))
2ـ دومين راه حفظ ارزش ها تمسك به روحانيت است
مقصود امام از روحانيت به آن دسته از علماى پاك و متعهد و مبارز است كه در هر قشرى ناپاك و غير متعهد وجود دارد و روحانيون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاك ديگر بيشتر است…(23)
تمسك به روحانيت به اين خاطر است كه روحانيت در طول تاريخ ثابت كرده كه هرگز به آرمانها و ارزشهاى ملت خود خيانت نكرده و مدافع ارزشهاى اسلامى بوده است. امام معتقد است ((…در مسير ارزشها و معنويات از وجود روحانيت و علماى متعهد اسلام استفاده كنيد و هيچگاه و تحت هيچ شرايطى خود را بى نياز از هدايت و همكارى آنان ندانيد… روحانيون مبارز و متعهد به اسلام… هميشه پيشتاز و سپربلاى مردم بوده اند.(24)
3ـ دورى جستن از تجمل گرايى و رفاه طلبى
امام(ره) معتقد است اگر ملتى بخواهد ارزشهاى خود را حفظ كند بايد از تجمل گرايى و رفاه طلبى بپرهيزد. چرا كه براى حفظ ارزشها ما گاهى ناچاريم به مبارزه برخيزيم و اين مبارزه با رفاه طلبى سازگار نيست. بحث قيام و راحت طلبى, بحث دنياخواهى و آخرت جويى, از نظر امام دو مقوله است كه هرگز با هم جمع نمى شود.(25) وى معتقد است ((ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقى و راستين ارزشهاى اسلامى هستند, به خوبى دريافته اند كه مبارزه, با رفاه طلبى سازگار نيست…))(26)
4ـ ساده زيستى
يكى از راههاى دفاع از ارزشها, مسئله ساده زيستى است, كه حضرت امام اين مسئله را مهمترين وسيله براى حفظ ارزشها مى داند. وى معتقد است:
مهمترين وسيله دفاع از ارزشها, ساده زيستى است و مردان بزرگ تاريخ كه توانستند از ارزشهاى الهى دفاع كنند, به دليل ساده زيستى آنان بوده است و ((اگر بخواهيد بى خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان شما را از ميدان به در نكند, خود را به ساده زيستن عادت دهيد… چرا كه با زندگانى اشرافى و مصرفى نمى توان ارزشهاى انسانى اسلامى را حفظ كرد…))(27)
5ـ بازگشت به خويشتن
از نظر حضرت امام(ره), براى حفظ ارزش ها بايد خود را باور كنيم و معتقد باشيم كه ما هم بدون ديگران نيز مى توانيم: امام معتقد است كه ديگران به ما القإ مى كردند كه ((ارزشهاى انسانى به هر چه بيشتر فرنگى شدن است و بايد از سر تا پا فرنگى شويم))(28) در حالى كه ما بايد خودمان را آماده كنيم كه ((… آدم هستيم و اين طور نيست كه در همه چيز دستمان را پيش ديگران دراز كنيم, و حتى اخلاق و زبانمان را نيز از آنها ياد بگيريم.))(29) پس ما بايد خود را باور كنيم كه, اگر متن و كتابى, چند كلمه انگليسى در آن نباشد, نبايد آن را بى ارزش بدانيم, زيرا همان مطالب را بدون چند كلمه خارجى هم مى توان فهميد ((…عده اى زبان خودشان را كنار گذاشته و ارزش را به چند كلمه انگليسى در كتابى مى دانند با اينكه با زبان خودشان همان مطلب را مى شود فهماند…))(30)
6ـ دورى جستن از هواى نفس
از نظر حضرت امام آخرين راه براى حفظ ارزش ها همانا, دست شستن از هواى نفس و داشتن ورع و تقوا مى باشد. امام معتقد است كه اگر بخواهيم انسان باشيم و ارزش انسانى داشته باشيم بايد دست از هواى نفس برداريم ((شما هم اگر بخواهيد انسان باشيد, ارزش انسانى داشته باشيد, براى شكم نباشد, براى شرف باشد, كارهايتان براى انسانيت باشد, براى خدا باشد. اگر بخواهيد كه كارهايتان براى خدا باشد, به نتيجه برسد, بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد))(31)
اين شش موارد, از نظر حضرت امام, از مهمترين مواردى است كه باعث حفظ ارزشهاى اسلامى و انقلابى ما خواهد شد, زيرا, انسان با توجه به اين موارد است كه سعى مى كند, كارهايش بر مبنإ ارزشهاى الهى باشد و اگر كارى بر مبنإ ارزش وحى باشد, آن كار ارزشمند خواهد بود و باعث حاكميت ارزش هاى الهى در جامعه خواهد شد.
خلاصه و فرجام سخن
در تعريف ارزش همانطورى كه گفتيم ((شكلى از تجلى روابط اخلاقى در جامعه, آيا معيارهاى مشترك فرهنگى در يك جامعه كه به موجب آنها, قدر و اهميت اخلاقى يا زيباشناختى يا نظرى و عقلى چيزهايى كه موضوع آرزو يا نياز و يا برداشتهاى افرادند, تعيين و سنجيده مى شود. به طور كلى, ارزشها بيانگر آنچه خوب, پسنديده و درست, يا بد, ناپسند و نادرست در هر فرهنگ است)) گفته مى شود.(32)
از مشخصات ارزشها مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:
1) وفاق اجتماعى بر سر ارزش ها وجود دارد.
2) به همراه عواطفند.
3) به قضاوت شخصى افراد بستگى ندارند.
4) مى توان ارزشها را مفهوم سازى كرد.
از طرف ديگر چون ارزش ها, عام و انتزاعى هستند, آنها را مى توان به صورتهاى گوناگون طبقه بندى نمود و به اقسامى همچون, ارزش هاى دينى, اخلاقى, حقوقى, فرهنگى و… تقسيم بندى كرد. و اين اولا حاكى از اهميت ارزش در جوامع انسانى است, چرا كه اين ارزشهاى جامعه است كه شكل و نوع روابط ميان افراد در جامعه را مشخص مى كند. ثانيا مبنإ همه اين ارزشها را مى توان به دو دسته تقسيم نمود :
1ـ ارزش هاى الهى
2ـ ارزشهاى مادى.
به عبارت ديگر ريشه تمام ارزش هاى موجود در جوامع بر اين دو اصل (ارزش الهى ـ ارزش مادى), استوار است.
بر همين اساس است كه حضرت امام(ره) ارزشها را به ارزش هاى الهى و شيطانى (مادى) طبقه بندى مى نمايد. و معتقد است كه مبنإ ارزشها در زمان طاغوت براساس ارزشهاى مادى بودند ولى ارزشهاى انقلاب اسلامى, براساس ارزشهاى الهى مى باشد. و اگر ارزشها براساس امور مادى استوار باشد, عيب بزرگ اين ارزش ها اين است كه مبدا ارزش از خود ارزش بالاتر خواهد بود. و اگر زمانى ((اسب)) مبدإ ارزش يك انسان شد آن حيوان ارزشش از انسان بيشتر خواهد بود و اين يعنى تنزل ارزش انسانى از حيوان.
از نظر حضرت امام(ره) آنچه ارزش است, ارزشهاى الهى است كه راه به سوى انبيإ و ائمه دارد. و همواره انبيإ; ايمان, تقوا علم و مكارم اخلاق و همينطور هر آنچه كه منشإ آن, نشإت گرفته از وحى و خداوند باشد را از اصول ارزشى اسلام مى دانند.
از طرفى, حضرت امام(ره) معتقد است كه حفظ ارزشها مشكل است و بدون تحمل سختيها, احيإ و حفظ ارزش هاى اسلامى غير ممكن است. و بايد به راههاى ذيل براى حفظ ارزش ها تمسك جست; اين راهها كه عبارتند از:
1ـ امر به معروف و نهى از منكر كه به صورت نظارت همگانى عمل مى كند.
2ـ تمسك به روحانيت; كه مقصود حضرت امام(ره) از روحانيت, آن دسته از علماى پاك و متعهد و مبارز است.
3ـ دورى جستن از تجمل گرايى و رفاه طلبى.
4ـ ساده زيستى.
5ـ بازگشت به خويشتن و همينطور دورى جستن از هواى نفس مى باشد.
پى نوشت ها:
1. صانعى, پرويز, جامعه شناسى ارزشها, تهران, گنج دانش, 1372, ص2.
2. نيك گوهر, عبدالحسين, مبانى جامعه شناسى, بى جا, رايزن, 1369, ص280.
3. ترنر, جاناتان اچ, مفاهيم و كاربرهاى جامعه شناسى, ترجمه فولادى و بختيارى, قم, انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره) ص80.
4. همان, ص418.
5. همان, ص80.
6. نيك گوهر, عبدالحسين, همان, ص281.
7. ترنر, جاناتان اچ, همان, ص418.
8. نيك گوهر, عبدالحسين, همان, ص282.
9. صحيفه نور, ج5, ص287.
10. سيرى در انديشه هاى دفاعى امام خمينى(ره) ج2, مجموع مقالات, تهران, انتشارات نيروهاى مسلح, 1377, ص225.
11. همان, ص224.
12. صحيفه نور, ج17, ص127.
13. همان.
14. همان.
15. همان, ص128.
16. همان, ج13, ص132.
17. همان, ص128.
18. همان.
19. همان.
20. همان, ص229.
21. فرهنگ علوم سياسى, تهران, مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران, بهار 1375, ص391.
22. صحيفه نور, ج9, ص195.
23 . همان, ج13, ص244.
24. حج, مجموعه سخنان و پيامهاى امام خمينى(ره), ج2, ص172.
25. همان, ص171.
26. همان, ص162.
27. همان.
28. صحيفه نور, ج19,ص11.
29. همان, ج18, ص161.
30. همان.
31. همان, ج18, ص161.
32. همان, ج19, ص273.