آفتاب عفت

آفتاب عفت‏
پنجم جمادى الاول سالروز ولادت حضرت زينب سلام اللّه عليها و روز پرستار گرامى باد.
زينب كبرى آفتاب عفت و كوه سترگ صلابت بود زينب قافله سالار كاروان نور و نگهبان آل رسول از جور ستمكاران زمانه بود.
تمام رفتار و اوصاف زينب كبرى زيور تاريخ زنان خداجوى و مسلمان است و اقتدا به او، اقتدا به فضيلت، عفت و شجاعت است. زينب كبرى، الگوى زنان قهرمان در هفده شهريورها و بيست و دوم بهمن هاست و عفت و شجاعت آن بانو سرمشق حماسه‏هاى بزرگ زنان مسلمان در طول تاريخ بوده است.
زينب كبرى سلام اللّه عليها بانوى قهرمانى بود كه در تمام لحظه‏هاى قيام كربلا، با رهبر اين قيام سترگ همگامى و همراهى داشت. همگامى با پيشواى معصوم دين خدا و همراهى با رهبر قيام كربلا براى زينب كبرى به قدرى اهميت داشت كه به هنگام ازدواج و شروع زندگى مشترك، همراهى با رهبر قيام كربلا را به عنوان يك شرط قيد فرمود.
سنتى كه زينب سلام اللّه عليها در همراهى و همگامى فداكارانه با پيشواى قيام كربلا بنا نهاد، در طول زمان همواره الگوى رفتار انقلابى مبارزان راه خدا بوده است و قرنها، زنان مؤمن را درس شجاعت و عفت مى‏آموخت و به آفريدن حماسه‏اى بزرگ و شكوهمند فرمان مى‏داد.
همه عرصه‏هاى قيام كربلا، تجليگاه حضور زينب كبرى است. اين بانوى بزرگ از يك سو قهرمانان را در راه شهادت و آفريدن حماسه‏هاى مكرّر بدرقه مى‏كرد و از سوى ديگر زنان و كودكان و بيماران اهل بيت نور را نسبت به وقايعى كه پى در پى آتش مصيبت را شعله ورتر مى‏كرد دلدارى مى‏داد. دختر قهرمان امير مؤمنان از يك سو نظر به عرصه خون و شهادت و رزمگاه حماسه آفرينان داشت و از سوى ديگر به نگهبانى از آل رسول و پرستارى از بيماران بيت نور مى‏انديشيد. او كسى بود كه هم شاهد عظمت حماسه‏هاى جنگاوران راه خدا در خط مقدم جبهه بود و هم تدبير امور پشت جبهه را به عهده داشت و بر آن بود تا از بيت نور به صورتى نگهبانى و پرستارى كند كه دشمنان امامت موفق به قطع نسل ولايت نشوند و اين خط راستين شريعت محمّد مصطفى در طول تاريخ بشر شكوفا بماند.
آرى، زينب در آن زمان كه تير بلاى دشمنان پيوسته بر سر حاملان شريعت ناب مى‏باريد، به رسالتى مى‏انديشيد كه آينده اين شريعت ناب را تضمين كند. او مصمّم بود از زين العابدين عليه السلام به عنوان حامل امانت الهى امامت نگهبانى و پرستارى كند تا دين خدا زنده بماند.
زينب كبرى در راه نگهبانى از نسل امامت و پرستارى از تنها بازمانده‏اى كه مى‏توانست خط ولايت و امامت را ادامه دهد، به آن حد كوشيد كه به مهاجمانى كه در صدد قطع نسل ولايت كوشش مذبوحانه مى‏كردند، فرمود: او كشته نمى‏شود مگر آنكه من هم با او كشته شوم! آرى زينب تا پاى جان در راه امامت و ولايت ايستاد و به همه شيعيان درس فداكارى در راه امامت و ولايت داد.
زينب كبرى بانوى قهرمانى بود كه عرصه زمانى رسالت خطيرش محدود به روز عاشورا نبود بلكه بُعدِ اصلى رسالتش زمانى آغاز شد كه واقعه كربلا در ظاهر پايان يافته بود و دشمنان دين خدا پس از كشتن امام معصوم و مردان راستين حق، به ناحق خود را پيروز مى‏دانستند و به دهشهاى خيالى كه در آينده نصيبشان خواهد شد مى‏انديشيدند.
آرى، زمانى كه شهدا به خون خفتند، نوبت ابلاغ پيام شهيدان و فصل رسوا كردن يزيديان فرا رسيد. در دوره ابلاغ پيام عاشورا زينب كبرى علاوه بر مصائبى كه به عنوان قافله سالار كاروان اهل بيت به عهده داشت، رسالت ابلاغ پيام را هم به خوبى ايفا كرد و يزيديان را به رسوايى كشيد.
آنچه سبب شده بود كه زينب كبرى رسالت خويش را با اين توان فوق العاده روحى انجام دهد اين بود كه در تمام مراحلى كه پيشامدهاى شگفت روى مى‏داد، به رضايت خدا و انجام دادن وظايف الهى مى‏انديشيد و در اين راه همه مصايب را زيبا مى‏ديد و به جان مى‏خريد و در پاسخ به دشمنانى كه از حالات آن بزرگوار نسبت به وقايع كربلا جويا مى‏شدند، مى‏فرمود: مشكلات، مصيبتها و دشواريهايى كه در راه خدا ديدم همه برايم زيبا بود!
آرى زينب كبرى ديد زيبا بين داشت، و اين بينش بود كه همه امور را برايش تحمّل‏پذير كرده بود.
اسوه صبر و طاعت و تقوى
شب ميلاد دختر زهراست‏
هركجا بنگرى شعف برپاست‏
خانه مصطفى شده گلشن‏
ديده مرتضى شده روشن‏
فاطمه گشته صاحب دختر
بستر از درّ و لؤلؤ و گوهر
مونس و يار مجتبى آمد
حامى شاه كربلا آمد
بهر تبريك و شادباش و درود
خدمت فاطمه ز حىّ ودود
عرشيان بهر تهنيت با هم‏
گوى سبقت ربوده‏اند از هم‏
دومين دخت عترت و طاها
در طهارت چو مادرش زهرا
گوى سبقت ربوده از يعقوب‏
صابر اندر بلا چو صد ايوب‏
هدف از آفرينش زينب‏
كربلا بوده سرّ اين مطلب‏
پرچم دين اگر بود برپا
از حسين است و زينب كبرى‏
بضعه مصطفى سلامٌ عليك‏
دختر مرتضى سلامٌ عليك‏
خير مقدم عقيلة الهاشم‏
جن و انس و ملك تو را خادم‏
نهضت كربلا زتو سرپاست‏
بوستان ولا زتو برجاست‏
خطبه‏هاى تو منجى دين شد
موجب سربلندى دين شد
«عبد عاصى» شده عزل خوانت‏
به اميد عطا و احسانت‏
قم – عبداللّه محمدبيگى‏