ملاقات با مظلوميت آخرين قسمت

ملاقات با مظلوميت
آشنايى اجمالى با زندگى و انديشه شهيد مظلوم دكتر بهشتى همراه با مصاحبه غيابى
آخرين قسمت

غلامرضا گلى زواره


سوال: عامل موفقيت دين اسلام چه بود؟
مساله اى كه در درجه اول قرار دارد اين است آغاز كننده اين نهضت دينى يعنى پيغمبر اكرم(ص) به كار خود ايمان قاطع داشت.
دوم: رهبر اين نهضت يعنى رسول اكرم(ص) در كار خود لياقت, كاردانى و بصيرت داشت, سيره و روش آن بزرگوار روش يك مرد آزموده, فهميده, وارد و مطلع بوده است.
سوم: پيامبر با كمال بردبارى, متانت و قاطعيت با مسايل برخورد مى كرد و با صراحت حوادثى را كه پيش مىآمد به نفع اسلام حل مى نمود و در برابر هيچ رويدادى درنمى ماند.
چهارم: شرايط خاص سياسى را در نظر گرفت و تا وقتى كه موفق نشده بود يك مكتب سياسى جديد و يك واحد نيرومند كه روى پاى خود بند باشد در سرزمين عربستان پديد آورد از پشتوانه واحدهاى معتبر آن روز استفاده كرد, در واقع خاتم رسولان رعايت نكات و سنت هاى اجتماعى را مى نمود.
پنجم: در دعوت به اسلام از همان آغاز تا آخر, پيامبر به تمام مسائلى كه در زمان ايشان مطرح مى شد جواب روشن مى گفت و در واقع به سوالات جواب قطعى و مشخص مى داد.
ششم: از همان اول كه پيامبر آمد منادى آزادى, مساوات, عدالت و برابرى بود.
هفتم: نهضت اسلام تقريبا در يك خلا نسبى سياسى و اجتماعى پديد آمد و جاى پاى قدرت ها در حجاز ضعيف بود و قدرتهاى بزرگ از اين كه بتوانند اين حركت را در نطفه خاموش كنند عاجز بودند.(1)

سوال: آيا اسلام دين رحمت و عفو است يا چهره اى خشن دارد؟ احساس شما در اين مورد چيست؟
امام در اين باره فرمودند خيلى ها آمدند و اصرار كردند و گفتند آقا اسلام دين رحمت هم هست و همه اش دين قهر نيست ما بسم الله الرحمن الرحيم داريم, بيائيد و اين رحمت را به مردم نشان دهيد (و محبوسين در دادگاه انقلاب) را عفو كنيد, خوب شما چه مى كرديد, آيا فكر نمى كرديد كه بايد قهر (اسلامى) تا ميكرب زدايى كامل ادامه يابد و همه جراحى هاى لازم در پيكر بيمار جامعه انجام گيرد و بعد شروع كنند يكسره به ويتامين دادن, احساس من همواره اين بوده و هست كه در اعماق روحم وقتى با شقى ترين انسان ها روبرو مى شوم برايم اولويت اين است كه اى كاش مى شد اين (فرد) معجزه آسا سالم بشود و به صورت يك انسان مشمول عفو و رحمت قرار گيرد البته اين اولويت است اما بلافاصله همراه با اين, احساس ديگرى هم در روحم مىآيد كه اگر بخواهيم صرفا در خط سالم سازى معجزه آساى اين گونه عناصر حركت كنيم دچار يك اغفال و غفلت خوش باورانه مى شويم و مارها در آستين مى پرورانيم كه هر قدر به آنها گرمى بيشتر بدهيم براى گزيدن جامعه و از پاى درآوردنش سريع تر آماده مى شود و اين درست همان است كه منطق اسلامى مى گويد: يا من سبقت رحمته غضبه (اى خدايى كه رحمتت همواره پيش از خشم و غضبت به بندگان مى رسد) اصولا خدا رحمان است و قهاريت خدا جلوه ديگرى از رحمانيت اوست, يك جلوه رحمت خدا همان قهر خداوندى است كه عين لطف است.(2)

سوال: دعا در زندگى انسان چه نقشى دارد؟
يكى از علل و اسبابى كه خدا در كار انسان موثر قرار داده دعا است يعنى اين كه آدمى با تمام وجودش به خدا توجه كند و به راز و نياز بپردازد, درست است كه خدا همه چيز را مى داند و از خواست قلبى و راز درونى همه كس آگاه است ولى همانطور كه در مناسبات بشر با طبيعت, نظام كار و كوشش و عمل و بازده عمل را مقرر كرده در مناسبات انسان با خدا نيز نظام دعا و استجابت را مقرر ساخته است, خدا ازلى و اراده اش نيز ازلى و تغييرناپذير است ولى همان اراده مطلق مقرر كرده كه جهان هستى به جاى بودن, پيوسته در حال شدن باشد در چنين بخشى خود بخود در هر لحظه پديده هاى تازه اى بوجود مىآيد كه در پيدايش آنها عوامل قبلى موثرند از جمله دعا نيز نقش و تاثيرى دارد, همان نقشى كه اراده ازلى به عهده اش گذارده است و دعا در پيدايش امور جديد موثر است. دعا اميد را زنده, اراده را تقويت و بسيارى از توان هاى خفته را در آدمى بيدار مى كند و صاحبش را به كارها و كوششى كه هرگز انتظار نمى رفت وامى دارد, اما از ديد قرآن تاثير دعا بيش از اين هاست زيرا قرآن مى گويد دعا خود سببى مستقل است ولازم نيست تاثير آن حتى مربوط به آثار روانى آن از قبيل تقويت اراده و… باشد.(3)

سوال: انسان كيست و زندگى او چيست؟
انسان گوهر تابناك هستى است بدان جهت كه آزاد و آگاه آفريده شده است, او داراى نفخه ربانى و روح خدايى است و همين امر است كه اورا به بى نهايت سوق مى دهد, انسان داراى قدرت, خلاقيت, تحليل, بررسى و روشنگرى است, و در او زمينه ها براى پيشرفت در همه ابعاد و جوانب وجود دارد, خود را در اختيار نيك و بد آزاد مى بيند ولى آنچه كه مهم است بايد از بدى دورى گزيند و از بين خوب ها بهترين را انتخاب كند, در جنبه خوبى مى تواند از فرشتگان بالاتر رود و در جنبه هاى بعدى آن چنان مى تواند سقوط كند كه از حيوان بدتر شود, انسان سازنده تاريخ است نه ساخته تاريخ, او مى تواند آينده هستى و حتى بهشت و دوزخ را در اختيار گيرد, زندگى آدمى به حقيقت انجام يك وظيفه است در برابر خداوند و آن عبارت است از كار و كوشش و تلاش و جنبش گوناگون اما در راه تامين يك هدف عالى.(4)

سوال: معلم مكتبى چه خصوصيتى دارد؟
معلم مكتبى بايد در راه خودسازى الهيش كار كند به راستى در پى چيز فهميدن باشد بايد نسبت به ديگران حالت كمك و مهربانيش را حفظ كند متواضع باشد, نظم و برنامه ريزى نيز براى يك معلم خيلى مفيد است.(5)

سوال: تربيت چيست و چه خاصيتى دارد؟
تربيت وسيله اى است براى وصول به اهداف و براى اين كه تحصيل كرده ها براى جامعه مفيد باشند بايد به تزكيه و سازندگى روى آورند و تربيت اسلامى را مد نظر قرار دهند, در طريق تربيت تمايلات انسانى و غرائز و خواسته هاى درونى تحت كنترل و ضابطه اى درمىآيند و آنچه براى ادامه زندگى ضرورى است ساخته و پرورده مى شود و رشد مى يابد. قدرت انديشه, تشخيص و اختيارى كه در انسان است بكار گرفته مى شود و از طغيان و انحراف آن جلوگيرى مى شود, با تربيت اسلامى انسان در مسير هدايت الهى قرار مى گيرد و از تاريكى و ضلالت و فساد بر كنار مى ماند, نوع تعليم و تربيت در جامعه بايد طورى باشد كه از فساد, تباهى, گناه, بى عفتى و… جلوگيرى كند.(6)

سوال: نظر شما درباره تخصص چيست؟
ما معتقديم كه تخصص و ايمان بايد توام و با هم باشند اگر در جامعه اى ارزش والا به انسان هاى با ايمان و باتخصص داده شود طبعا جامعه به سوى ايمان تقويت مى شود, مبادا يك دانشمند كه در فقه مبرز است در مسايل غير فقهى اظهار نظر نابجا كند بايد هر كس بكوشد در حدود و معلومات و در دايره معلومات و رشته اى كه در آن تخصص دارد اظهار نظر كند مبادا يك نفر تحصيل كرده دانشگاه كه در رشته اى علمى تخصصى دارد بخود اجازه دهد ندانسته درباره حقايق اسلام سخنى به نفى يا ثبات بگويد.(7)

سوال: رسالت دانشگاهها چيست؟
رسالت دانشگاه در جامعه انقلابى ما اين است كه بتواند انسان هايى بسازد داراى آگاهى هرچه بيشتر, قدرت گزينش انتخاب هرچه آزادتر آزاد از هر چيز كه روى گزينش آنها اثر بد مى گذارد و آزادى گزينش آنها را واقعا محدود مى كند, آزاد از تاثير همه عادت هاى زشت و ناپسند, كمبودهاى اجتماعى و اقتصادى, آزاد از هر چيزى كه به انسان جهت كاذب و جهت گيرى كاذب مى دهد, نيازهاى جامعه اسلامى را درك بكنند, آينده جامعه اسلامى را بتوانند پيش بينى كنند و حركت علمى, فرهنگى, هنرى, فنى, صنعتى, اجتماعى, سياسى, اخلاقى و معنوى ما را بر صراط مستقيم اسلام بشناسند و آسان بكنند و نسل جوان را براى اين حركت و اين گزينش و اين پويايى يارى دهند.(8)

سوال: نظر شما درباره هنر چيست؟
هنر از عالى ترين تجليات آرمان بشرى است كه از طريق آن آدمى موفق مى شود احساس, انديشه, رنج, محروميت, وجد و نشاط, شور و شوق خود را به گونه اى ظريف و دل نشين بيان كند. هنر تعالى بخش, هنرى است كه كمك كند به انسان تا از زباله دان زندگى منحصر در مصرف اوج بگيرد, بالا بيايد و معراج انسانيت را با سرعت بيشتر درنوردد اين هنر اسلامى است و مورد تشويق و تقدير اسلام است شعرها, نثرها, ادبيات, نمايش و تئاتر همه بايد در جهت خلاقيت, بيدارى و هوشيارى جامعه باشند, به آدمى حيات نو و ارزنده اى تقديم دارند, پيش برنده باشند, هنر است كه همه امكانات لازم را براى رشد و گسترش انسانها و خلاقيت آنها فراهم مى كند, هنر مى تواند زبان صادقى براى بيان احساسات نهفته و رنج ديده و محروم باشد و موجبات حركات انسان را به سوى حق و عدالت و آزادى واقعى تدارك ببيند.(9)

سوال: روحانى كيست و رابطه اش با جامعه بايد به چه شكلى باشد؟
روحانى يك عالم دينى است كه در راه تزكيه و تعليم و تلاوت و فراخواندن آيات خدا بر مردم مى كوشد, كار پيامبران را ادامه مى دهد, ايفاى اين مسووليت خطير و سازنده توسط روحانى ايجاب مى كند كه روحانى خودش اهل علم باشد چون مى خواهد ديگران را تزكيه كند, اول خودش را تزكيه كند در راه تقوا باشد داراى مكارم اخلاق باشد و چون مى خواهد ديگران را بسازد و به آنها ياد دهد بايد يك آدمى باشد داراى جوهر سازندگى و ياد دهندگى كه اين خود يك كار دشوار است و ساختن مردم نياز دارد به اين كه آدم خود مردم و زمان خودش را هم درك كند, روحانى با اين اندوخته مىآيد ميان مردم در رابطه با متن مردم زندگى مى كند و كار مى كند روحانى و مردم مثل ماهى مى ماند و آب روحانى با مردم و در مردم زنده است, بدون مردم نمى تواند رسالتش را انجام دهد كارش خدمت بى منت به مردم است, روحانى بايد از مشكلات مردم گره گشايى كند و چون اسلام دينى است كه مشتمل بر سياست هم مى باشد در ارتباط با امور سياسى هم مسووليت دارد.(10)

سوال: عوامل تحريفات چيست؟
عوامل تحريف يك دين و مذهب يا فكر و مسلك گوناگون است و مى توان آن را به چهار قسمت زير خلاصه كرد:
الف: تمايلات و عاداتى كه مردم سالهاى متمادى به آنها خو گرفته و نمى توانند به آسانى از آنها صرف نظر كنند, مردم وقتى به مسلكى مى گروند به جاى آن كه صد در صد تسليم تعاليم آن باشند درصدد برمىآيند با كم و زياد كردن و تاويل و تفسير تا آنجا كه امكان دارد آن را بر دلخواه خود منطبق كنند.
ب: دخالت و اعمال نفوذ ارباب قدرت و صاحبان زر و زور كه براى حفظ يا توسعه قدرت و ثروت خود مى خواهند از همه وسايل حتى از مذهب هم استفاده كنند, اينها براى رسيدن به مقصود خود از هيچ چيز مضايقه ندارند و هر جا لازم شود وسائلى بر مى انگيزند تا از قدرت خلاقه دين كه معمولا سدى در راه مطامع آنهاست بكاهند و در صورت امكان آن را به صورت وسيله اى براى خاضع ساختن زيردستان و تن در دادن آنان به تجاوزات نارواى خويش درآورند.
ج: هر دين و مسلك در ميدان نفوذ خود ناچار با آرا و مسالك ديگر برخورد مى كند كه در اين برخورد خواه ناخواه برخى از آن آرا در آن نفوذ مى كند و حتى اگر آئين جديد بر اديان ديگر غالب شود باز از نفوذ عقايد خارجى بكلى مصون نمى باشد .
د: هيچ دين و آئينى نيست كه همه مسائل و موضوعات حال و آينده را يك يك طرح و حكم آنها را به صراحت بيان كند, حكم اين گونه موضوعات از قوانين كلى يك آئين استنباط مى شود و همين جاست كه زمينه مساعدى براى تاثير سليقه هاى شخصى يا صنفى فراهم مى شود و چه بسا كه در دين مورد نظر تحريفى پيش آيد.(11)

سوال: بسوز بساز يعنى چه؟
انسان موجودى است خودساز و محيط ساز يعنى اسلام انسان را چنين معرفى كرده است كه بساز ولو در اين راه ساختن بسوزى و از بين بروى البته بسوز و بساز در فرهنگ قبلى (نظام طاغوتى) معنى ديگرى داشت و آن اين بود كه دلت بسوزد ولى تو سازش نشان بده و تمام توسرىها و محروميت را تحمل كن اما در فرهنگ پوياى اسلام اين عبارت معنى ديگرى دارد: بسوز چون شمع و بساز با روشنايى و گرمايت نظام مطلوب ايمانى و الهى آينده را و اين خط اسلام, ايثار و فداكارى است.(12)

سوال: عدل اخلاقى و معنوى به چه معناست؟
اصل, عدل اخلاق و معنويت است براى اين كه عدل جامع بوجود آيد بايد براساس تعليمات انبيا عمل كرده و حركت كنيم قسط اسلامى بدون عمل به كتاب و سنت و رعايت قوانين و احكام اسلامى قابل اقامه نيست, در مذهب ما اصل اساسى ديگرى نيز لازم است و آن اين است كه جامعه هنگامى مى تواند براساس وحى, كتاب خدا و سنت انبيا و اوليا نظام عدل را برپا كند كه ميزان ديگرى در اختيار داشته باشد و آن تجسم عينى قانون است و آن امام است امامت (رهبرى) در تحقق بخشيدن به قسط و در توانا كردن مردم بر اقامه قسط نقش بنياد دارد.(13)

سوال: عالى ترين حكومت و مشخصات آن چيست؟
عالى ترين حكومت آن است كه اساس آن مراعات مصالح مادى, معنوى, اخلاقى و دينى براى همه افراد, تمامى طبقات همه ملت ها, همه نژادها در همه نسل ها و زمان ها باشد, نظام حكومتى اسلام مدعى چنين مقامى است كه در نظامات, مقررات و اقدامات خود با چشم جهان بين به همه جا و همه كس و همه چيزى مى نگرد, در اين نظام رئيس حكومت يعنى رسول اكرم(ص) نه فقط در معارف, قوانين و مقررات دينى بلكه در موارد لازم در مسايل خارجى و تصميم هاى حكومتى نيز با وحى الهى رهبرى مى شود. در حكومت عالى الهى هدف حكومت, سازمان هاى سياسى, نظامات و مقررات اجتماعى آن اين است كه عالم انسانيت را به سوى سعادت سوق دهد, در اين حكومت اغراض و منافع شخصى حكمرانان هيچ اصالتى ندارد, حتى تشريفات زندگى رئيس حكومت با يك فرد عادى تفاوت ندارد, خواسته هاى مادى مردم نيز در حدود نياز و در حد اعتدال ولى براى عموم و بدون استثنا تامين و از تبعيض ها, افراطها و تفريطها هرچند مورد پسند عموم باشد جلوگيرى مى شود چون نه خواست اكثريت در اين حكومت اصالت دارد و نه هواها و هوس هاى مادى در حكومت عالى الهى عنايت به تامين خواسته هاى مادى مردم در حدودى است كه فرد و جامعه نه در فشار محروميت هاى مادى خرد و منحرف شود و نه همه نيروهايش در راه هوى و هوس و شهوت متمركز گردد و از كمالات عالى معنوى محروم بماند.(14)

سوال: سياست ادارى در نظام اسلامى چگونه است؟
يكى از پايه هاى اساسى سياست اجرايى و مديريت و اداره در جامعه اسلامى حفظ خودگردانى و خود اداره كردن در هر فرد مسلمان و در جمع مسلمان هاست, بهترين مديريت بر طبق معيارهاى اسلام, مديريتى است كه به عناصر و افراد و به مردم امكان بدهد كه خودشان را براساس معيارهاى اسلامى اداره كنند و خود گردانى براساس معيارهاى اسلامى روح سياست ادارى در نظام اسلام است لذا مى بينيم در زمان على(ع) مولا به ولاتش در چهارچوب مكتب اختيارات تام مى دهد و مسووليت تام هم مى خواهد و از ولات خود مى خواهد تنها خود را مسوول اداره قلمرو و ولايتشان ندانند بلكه بكوشند تا مردم قلمرو مسووليتشان را در اداره امور آنجا و در اقامه صلاح امت و صلاح دين در آنجا دخيل و سهيم كنند و براى اين كه بشود مردم در اداره امور مربوط به خودشان صميمانه حضور پيدا كنند يك چيز از همه مهمتر است و آن ايمان مردم به زمامدار است.(15)

سوال: اصول مهم در ارتباط ميان امت و زمامداران چيست؟
پنج اصل در اين مورد مطرح مى باشد:
اصل اول: صداقت و راستى و ايمان, چون مردم مى خواهند به زمامدار اعتماد كنند و شرط اعتماد اين است كه به دين و تقوايش اعتماد داشته باشند.
اصل دوم: براى اين كه جامعه صميمانه و آزادانه و از روى دلخواه بيايد در ميدان خودگرانى و اداره و خودش را در مسووليت ها شريك بداند واقعا مسئله ((كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته)) و ((من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين, فليس بمسلم)) را لمس كند و با تمام وجودش دنباله رو اين شعار اسلام باشد. كسانى كه به عنوان زمامدار قدردان اين رشد و بلوغ و عشق و شور و فداكارى و ايمان در ملت ما نباشند هرگز نخواهند توانست با ملت تا هميشه در يك راه بروند. ولات و مسوولان بخش ها و مناطق بايد با مردم باشند و با آنان حركت كنند و از كاغذبازى, بوروكراسى و ديوان سالارى دست بردارند.
اصل سوم: مديران كشور و جامعه در عين اين كه بايد براى حاكميت مكتب كوشا باشند و در برابر خدا و بندگانش مسوولانه عمل كنند در عين حال بايد جوى و جريانى به وجود آورند كه در پرتو آن انسانها رشد بيابند و با تمام قلب رو به ايمان و خدا آورند, رئيس جمهور, وزرا و ديگر مسوولان كه در قوه اجرائيه كار مى كنند بايد در ارتباط با كل جامعه, موضعى و طرحى و خلقى و بينشى داشته باشند كه جامعه را به سوى خدا هدايت كنند.
اصل چهارم: مراقبت مستمر مسوولان درجه اول نسبت به كار مسوولان درجه دوم و سوم است, ضمن آن كه اعتماد مى كنند و اختيارات مى دهند, ولى مسووليت بخواهند و رسيدگى كنند, اعتماد سران حكومت به كاركنان به اين معنا نيست كه كارها را به دست آنان بدهند و بگويند فى امان الله.
اصل پنجم: اداره و مديريت در جامعه اسلامى اين است كه دستگاه مديريت جامعه اسلامى در عين مشخص بودن مسووليت ها يك مجموعه يك پارچه است امامت (رهبرى) در راس هرم مديريت قرار دارد و همه شاخه ها و واحدهاى ديگر تشكيل دهنده بدنه آن بطور هماهنگ هستند, تفكيك قوا يعنى مشخص كردن مسووليت و قوا و نيروها هر يك براى خود جايى مشخص در قانون دارند, همه اينها با يكديگر يك مجموعه يك دل و هماهنگ را تشكيل دهند و همگى در خط مكتب و پشت سر امام (رهبر) حركت كنند.(16)

سوال: ضامن وحدت, امنيت و اقتدار ملى در چيست؟
ارزش پيوندهاى قومى و قبيله اى در حد بازشناختن افراد از يكديگر است و اگر حساب ارزش هاى متعالى باشد, ارزش ها به فضيلت و تقوا است و اين بيان قرآن كريم است.(17) بنابراين قرآن اجازه نمى دهد كه ما براساس پيوندهاى قبيله اى و ناسيوناليستى تكه تكه و پاره پاره شويم. جهان بينى اسلام به ما اجازه نمى دهد واحدهاى نيرومند سياسى ملى كه در برابر هم قرار بگيرند و هويت هاى مستقل سياسى خاصى را پيدا كنند تشكيل بدهيم, از نظر قرآن چه عامل مشترك و چه وجه مشترك مى تواند انسان ها را چنان به هم جوش دهد كه يك وحدت نيرومند سياسى, اجتماعى, اقتصادى و نظامى بزرگ بوجود بياورد كه آن عامل فقط ايمان است, ايمان به مكتب و اسلام از نظر فرهنگ الهى مسلمانان برادر و پشت و پناه يكديگرند و داراى همبستگى كامل سياسى اجتماعى مى باشند. چرا؟ براى اين كه مسلمانند گوناگونى زبان و رنگ پوست ها خود از نشانه هاى خداست اما عامل وحدت نمى باشد, چرا وحدت اسلامى متعالى تر است؟ براى اين كه اسلام آيين فطرت است, فطرت هاى مشترك انسانى را به سامان آورده و از انسانهاى بيدار فطرت يك مجموعه جهانى نيرومند پديد آورده است هر كس هر نوع وحدتى را بخواهد به جاى وحدت عقيدتى بنشاند از اسلام منحرف شده است.(18)

سوال: آيا گروه گرايى با گرايش هاى عقيدتى معارض است؟
گروه گرايى يك معناى خوب دارد و يك معنى بد, اگر تعصب گروهى سبب شود افراد از خط منطق و حقيقت پرستى و عدالت منحرف شوند بد است گروه گرايى مثبت بدين معناست كه عده اى همفكر و هماهنگ با هم مسووليتى را قبول مى كنند تشكيل گروهها اصلا به اين منظور است كه افراد هم راى, يكديگر را در يك تشكيلات سياسى پاك و خالص پيدا كنند و با هم تبادل نظر كنند و مطالعه نمايند و عمل بكنند و ضمن همفكرى و همكارى روز بروز با هم هماهنگ شوند و براى قبول مسووليت هاى بزرگتر آماده بشوند.(19)

سوال: آيا جامعه شناسى توانسته است مشكلى از مشكلات اجتماعى و اقتصادى را حل كند؟
جامعه شناسى در شكل هاى مختلفش يك رشته سودمند است اما نگرش زيربناى ما از جهان بينى اسلامى گرفته مى شود و ما بايد در جامعه شناسى قبل از هر چيز اين نگرش را بشناسيم. نظر اسلام اين است كه تاثير محيط اجتماعى در فرد هيچ گاه به مرحله اى نمى رسد كه نقش خودسازى آگاهانه آزادانه انتخاب گرانه را به صفر برساند, هميشه انسان در برابر تاثير محيط اجتماعى درصدى از خودسازى آگاهانه را براى خودش حفظ مى كند و اساس بينش اسلام بر نفى جبر اجتماعى و ماترياليسم تاريخى است و باور اين كه انسان به صورت فرد است كه هميشه آزاد مى ماند و هيچ گاه در گردونه تاريخ به صورت موجود متحركى كه تمام حركتش را از تاريخ مى گيرد در نمىآيد جامعه شناسى اگر با حفظ اين اصل و حفظ اين نگرش دنبال شود, بى شك بسيار مفيد است.(20)

سوال: نظر شما درباره آزادى چيست؟
اسلام آزادى انسان را به عنوان نقطه قوت آفرينش انسان مى شناسد وانسان گوهر تابناك هستى است بدان جهت كه آزاد و آگاه آفريده شده است, اسلام انسانى اين گونه را دعوت مى كند تا در پرتو رسول باطنى يعنى عقل حركت كند ولى انسان به كمك همين انديشه سرچشمه پرارجى از آگاهى يعنى وحى و نبوت انبيا و كتاب آسمانى را مى شناسد و چون به اين آگاهى رسيد قانون زندگى را تنها به كمك عقل تنظيم نمى كند و وحى به عنوان زيربناى همه محاسبات و بررسى هاى عقلى همواره تكيه گاه اوست, در جامعه اسلام, اسلام انسان را موجودى آزاد مى داند و حتى به اين موجود آزاد نهيب مى زند كه در هر شرايط اجتماعى كه هستى توقف نكن, نمير يا بميران يا بمير يا لااقل هجرت كن و تسليم محيط فاسد نشو اما اسلام روى نقش عوامل كننده محيط كه فساد و ظلم هستند و راه رشد و تعالى را دچار مشكل مى كنند حساسيت دارد و نمى تواند در برابر اين نقش بى تفاوت بماند. محور چرخش نظام در جمهورى اسلامى در درجه اول ايمان و وجدان دينى است و در درجه دوم نظام مقتدر حكومتى است.
هر انسانى در اظهار نظر نسبت به مسوولان در هر موقعيت و مقام كه باشند آزاد است با رعايت دو شرط:
اول: اظهار نظراتش راست باشد, دروغ پردازى و شايعه سازى نكند, تهمت نزند بر چسب باطل نزند و راست گويد.
دوم: با زبان و بيان دلسوزانه و بى غرضانه بگويد نه با زبان و بيان مغرضانه و كينه توزانه, انتقاد سازنده و دلسوزانه از مسوولان در تمام سطوح براى همه آزاد است, هر كس به هر عنوان بخواهد جلو انتقاد سازنده يعنى همان امر به معروف و نهى از منكر عمومى اسلام را بگيرد از اسلام منحرف است و به عنوان مسلمان از او بيزارم. اگر بحث ها روشنگرانه باشد مايه رشد است ولى اگر به منظور درگيرى و تشنج باشد گناه بزرگى است جنجال ها غالبا ضد تلاش است و ضد كار, ما با مجادله رشد نمى كنيم مجادله بد است, مباحثه خوب است, مبارزه ها در برابر مخالفان بايد براساس بحث و اظهار نظر عالمانه باشد و از راه زور و اسلحه نمى تواند و نبايد پيش رفت. در يك نظام متكى به ايمان با اسلحه نمى شود همه كارها را كرد ما با هر آهنگ خشونتى كه در جامعه پيش آيد مخالفيم. همواره مخالف شيوه چماقدارى بوده ايم و اين شيوه ها را محكوم كرده ايم ولى نه فقط چماق مجسم و چوبى را بلكه چماق لفظى و قلمى هم. من طرفدار مبارزه مبتنى بر برنامه ريزى هستم و مى گويم با بحث هاى روشنگرانه و مناظره ها مسايل بايد حل شود. احزاب نبايد انحصارطلب باشند, يعنى اين عقيده را نداشته باشند كه فقط ما خوبيم و آنها كه خارج از تشكيلات ما هستند خوب نيستند بدرد بخور نمى باشند رقابت سازنده بين احزاب و گروهها خوب است و نبايد بگذاريم به رقابت رشكآميز تبديل شود.(21)

سوال: نظر شما درباره خانواده و زن چيست؟
خانواده خشت اول بناى حيات جامعه است و هرگونه اصلاحى از آن طريق بايد پايه گذارى شود. اى پدر و مادران چرا اين همه شرايط ازدواج را سنگين مى كنيد و جامعه را به سوى فساد مى بريد و يا تسليم امواج فساد مى كنيد. عدالت اجتماعى و اقتصادى چنين ايجاب مى كند هنگامى كه زن و مردى تشكيل خانواده داده اند و صاحب فرزند مى شوند بار اداره خانواده و تربيت فرزندان را به دوش ديگران نگذارند. سپردن فرزندان به مهد كودك چندان خوشايند نيست و تجربه ها نشان داده اند نتايج مطلوب نداشته اند, منصفانه اين است كه مردها وقت خود را طورى تنظيم كنند تا بتوانند ساعات بيشترى را در منزل باشند و همسرشان بتوانند به فراگيرى علوم و خدمات اجتماعى و شركت در مجامع اجتماعى برسند. خانواده از نظر اسلام قانون پيوند قلبى و روحى, پيوند باور و عقيده, پيوند مهر و محبت و دلسوزى و همكارى ميان زن و شوهر و فرزندان است. اين نهاد پرارزش از ديدگاه اسلام بود و پايه اصلى ايمان مشترك و آرمان مشترك و هم چنين عشق و محبت و فداكارى برخاسته از عاطفه, شكر و قدردانى استوار است, خانواده يك هسته نيرومند اجتماعى است و زن و شوهر بايد يكديگر را بر پايه آرمان و ايمان مشترك انتخاب كنند. در خصوص زنان, بايد گفت زنان جامعه اسلام را خوب بشناسند و بعد مطالعات سياسى اجتماعى داشته باشند و بدانند كه در چه دنيايى زندگى مى كنند و مسايل جامعه را خوب درك كرده و مسائل را تجزيه و تحليل كنند و در اجتماعات مفيد و پرارزش شركت كنند و خدمات پر ارزش اجتماعى داشته باشند. اينهاست كه مى تواند به رشد واقعى و تعالى زن در جامعه كمك كند. قبل و بعد از هجرت حضرت خديجه(س) همرزم پيامبر بود حتى در شعب ابى طالب كه مسلمانها تحت فشار بودند ايشان در كنار پيامبر بودند و در همه مشكلات شريك با ايشان. هم چنين گفتگوهاى پيامبر اكرم(ص) با همسرانشان نشان دهنده حضور آنها در جو اسلامى و اجتماعى است, ام سلمه مسايل اجتماعى را با پيامبر مطرح مى كرده و از ايشان راه حل مى خواسته است, زنها در حد مقررات و شرايط آن روز حضور فعال در جامعه داشته اند و در صحنه هاى نبرد براى مداواى زخمى ها و كمك هاى ديگر كوشش مى كردند و حتى به دشمن نيز حمله ور مى شدند كه در داستان كربلا مى شنويم.(22)

سوال: اگر سخنى براى جوانان داريد بفرماييد؟
سخن من با جوانان و نوجوانان در سراسر ايران اين است كه اى نوجوانان و جوانان, نه مكتب هاى مادى الحادى مى تواند براى اين ملت جانشين اسلام باشد و نه بينش هاى التقاطى براى اين ملت قابل قبول باشد, اگر در جزوه ها و مقاله ها و بحث ها در مدرسه و بيرون مدرسه برايت سوالاتى مطرح كرده اند كه پاسخ آنها را نيافته اى و در قلب نازنينت وسوسه و شك و تزلزلى به وجود آورده, ما همواره در اختيار سوالات تو بوده و هستيم و خواهيم بود, اين سوالات را بياور, مطرح كن, توضيحاتى را كه داده مى شود با ديده انصاف بنگر و با گوش دل بشنو و در محكمه وجدان آزاد و منطق والاى فطرت آنها را ارزيابى كن و آنچه را حق يافتى با آن شور فكريت در پيش روان شو, من به تو اطمينان مى دهم در پى اين پرسش ها و پاسخ ها, در پى اين گفتگوها راهى روشن تر و والاتر و سعادت آفرين تر از همين اسلام با همين بينشى كه امام و همچون امام كسان ديگرى كه مثل او مى انديشند و اسلام مى شناسند و پيش پايت مى نهند راهى از آن روشن تر نخواهى يافت و اگر آزادى بدان معناست كه به تو جوان و نوجوان داده شود تا ابزار توطئه بر سر راه انقلاب شكوهمند جمهورى اسلامى ما باشيد گمان نمى كنم آزادى توطئه را به نام آزادى عمومى و انسانى از ما قبول كنى. اگر اين نشريه ها دروغ نگويند دروغ پراكنى نكنند, تهمت نزنند, شايعه سازى نكنند, ضعف هاى كوچكى را كه در دوران تكامل هر انقلابى هست به نفع دشمن بزرگ نكنند خوراك تبليغاتى براى صداهاى بيگانه فراهم نكنند و اين طور مفت و مجانى به دشمنان ايران و اسلام خدمت نكنند آن وقت خواهند ديد چقدر آزادند.
اى عزيزان اسلام و امت اسلام آگاه باشيد بسيارى از ما و از جمله خود من بهترين سالهاى زندگيمان را بيش از هر كسى صرف شما كرديم الاذن هم بيش از هر چيز دوست داريم در جمع شما باشيم و با شما به سخن بنشينيم. عزيزان بدانيد قلب ما, دل ما و سراسر وجود ما, مالامال از عشق و علاقه به هدايت نسل جوان در خط اصيل اسلام است, تنها بازى خورده هاى دشمن نيرنگ باز هستند كه مى خواهند شما عزيزان را از سيل خروشان ملت قهرمان جدا كنند و بار ديگر نغمه شوم جدايى جوان از جامعه و تحصيل كرده ها را از روحانيت سر دهند.(23)
اين نوشتار را با دعاهايى از شهيد مظلوم آيه الله بهشتى به پايان مى بريم:
بار پروردگارا ملت قهرمان ما را در ادامه اين انقلاب پرشكوه راهنما و هادى و حامى باش.
بارالها ما حاجت و نياز به درگاه تو فراوان داريم, ولى با توجه عميق به اصل امامت با تمام وجود از درگاه عزت و قدرت و كرمت مى خواهيم كه امت ما را در نگهبانى از اصول اسلام و اصل عالى و زنده كننده امامت, همواره راهنما, يار و ياور باش.
از خداى متعال مسئلت دارم كه ما مسلمانان را آن طور كه خودش خواسته در راه حق و عدل و خير هدايت كند و موفق بدارد و از خداى متعال مسئلت دارم كه مخالفان اسلام را قبل از هر چيز مشمول هدايت خودش قرار بدهد و از خداى متعال مسئلت دارم كه اسلام و امت اسلام و انقلاب اسلامى را از آسيب نفاثات فى العقد مصون بدارد و به همه ما آگاهى و تلاش و سعى در عمل و اخلاص در نيت عنايت بفرمايد.
بار پروردگارا از مقام مقدس پرعظمت و پركرامتت مسئلت داريم كه دل هاى ما را همواره به نور ايمان زنده و تابناك ساز.
پروردگارا ولى عصر امام زمان (سلام الله عليه) را از همه ما خرسند و خشنود بساز.(24)

پى نوشت ها:
1ـ اقتباس از كتاب محيط پيدايش اسلام, فصل ششم.
2ـ نقش انبيا و پيامبران در هدايت و عدالت, شهيد بهشتى, ص207 ـ 210.
3ـ توحيد در قرآن, شهيد دكتر بهشتى, ص20 ـ 23.
4ـ زندگى و گزيده افكار شهيد مظلوم آيه الله بهشتى, دكتر على قائمى, ص68 ـ 69.
5ـ يادنامه شهيد مظلوم آيه الله دكتر سيد محمد حسينى بهشتى, سيد فريد قاسمى, ص159.
6ـ زندگى و گزيده افكار…, ص82.
7ـ همان, ص83.
8ـ يادنامه شهيد مظلوم…, ص171 ـ 172.
9ـ شهيد بهشتى, عقل ملكوتى, ص116, زندگى و گزيده افكار شهيد مظلوم آيه الله بهشتى, ص85.
10ـ حديث راست قامتى (ويژه نامه رسالت به مناسبت گراميداشت شهداى فاجعه هفتم تير, 7 تير 78, ص21.
11ـ سه گفتار, شهيد مظلوم دكتر بهشتى, ص43 ـ 45.
12ـ نقش انبيا و پيامبران در هدايت و عدالت, ص67 ـ 68.
13ـ بررسى تحليل از جهاد, عدالت, ليبراليسم و امامت, شهيد بهشتى, ص24 ـ 25.
14ـ سه گفتار, 29 ـ 31.
15ـ نقش انبيا…, ص166 ـ167.
16ـ همان, ص167 ـ 180.
17ـ يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم. (حجرات, 13)
18ـ نقش انبيا, ص190 ـ 198.
19ـ حديث راست قامتى, ص21.
20ـ زندگى و گزيده افكار شهيد مظلوم آيه الله بهشتى, ص78 ـ 84, بررسى تحليلى از جهاد عدالت…, ص66, حديث راست قامتى, ;20 او به تنهايى يك امت بود, ج 2, ص649.
21ـ يادنامه شهيد مظلوم آيه الله دكتر بهشتى, ص170 ـ 173.
22ـ زندگى و گزيده افكار… ص74, يادنامه شهيد مظلوم آيه الله دكتر بهشتى, ص160 ـ 161.
23ـ نقش انبيا و پيامبران در هدايت و عدالت, ص81 ـ 145 و 157.
24ـ برگرفته از كتاب بررسى و تحليلى از جهاد, عدالت, ليبراليسم و امامت, ص44 و 86 و 121 و نيز كتاب: نقش انبيا و پيامبران…, ص86 و 146.