پرهيز از رفتار و راه رفتن مغرورانه

حكمت هاى دهگانه لقمان
پرهيز از رفتار و راه رفتن مغرورانه
حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى


هشتمين و نهمين نصيحت لقمان, خطاب به پسرش چنين است: ((و لاتصعر خدك للناس و لا تمش فى الارض مرحا ان الله لايحب كل مختال فخور;(1) پسرم! با بى اعتنايى از مردم روى مگردان, و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد.))
يكى از مهم ترين بخش هاى آداب معاشرت اسلامى و انسانى, رفتار متواضعانه, و پرهيز شديد از هر گونه كردار تكبرآميز و مغرورانه است, چرا كه برخوردهاى مغرورانه و خودپسندانه, موجب ناهنجارى روابط, و عكس العمل هاى ناموزون, و پيامدهاى شوم و كينه توزانه, و قطع رشته هاى دوستى و صفا و صميميت خواهد شد. تكبر يك حالت انحرافى درونى است كه نشانه هاى آن به شكل هاى مختلف در زندگى انسان آشكار مى شود, در اين بخش از نصيحت حضرت لقمان, به دو نشانه تكبر و خودپسندى, اشاره شده كه بايد از آن پرهيز كرد: 1ـ روى گردانى خشم گون و غيردوستانه از مردم 2ـ راه رفتن مغرورانه و تكبرآميز در كنار مردم. اين دو خصلت كه از حالت زشت تكبر نشإت مى گيرد, آسيب شديدى بر آداب صحيح معاشرت مى رساند, و چه بسا دوستى ها را به دشمنى, و صفا و صميميت را به كدورت و خشونت تبديل نموده و باعث اختلافات و ناسازگارىهاى زندگى, به ويژه بين همسران, همسايگان و دوستان خواهد شد. ممكن است به نظر برسد كه لقمان در اين نصيحت, چرا امور جزيى را مطرح كرده است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه صفات و حالات زشت انسان, غالبا از راه و روش هاى جزيى او آشكار مى گردد, مثلا چگونگى سيگار كشيدن شخصى آن هم در روز ماه رمضان در انظار مردم, و خالى كردن دود آن به سوى آسمان, گر چه در ظاهر, جزئى است ولى نشان دهنده غرور ريشه دار او نسبت به خداى بزرگ, و دهن كجى گستاخانه او نسبت به مردم و جامعه است, و بيانگر آن است كه روح او به كانونى از انحراف و فساد تبديل شده است.
و باز به عنوان مثال جوش هاى مختصر, و دمل هاى كوچكى كه در بخش هايى از بدن ديده مى شود, از نظر پزشك, نشان دهنده چرك هاى عظيم درونى است كه در ميان خون لانه گزيده اند و خود را اين گونه نشان مى دهند. اين نشانه ها, سوت هاى خطر براى درمان و اصلاح و پاك سازى نفس, از كانون هاى انحراف مى باشد.
در حقيقت لقمان به جهانيان اعلام مى كند كه از طريق نشانه ها, حالت هاى درونى خود را بشناسيد, چرا كه چگونگى حالات درونى, به طور ناخودآگاه در چهره و رفتار و كردار انسان آشكار خواهد شد, چنان كه اميرمومنان على(ع) در سخنى فرمود: ((ما اضمر احد شيئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه; هر كس آنچه را در دل پنهان كند, از زبانش فرو ريزد, و در سيمايش خوانده شود))(2)
البته ناگفته پيداست كه منظور لقمان از نصيحت فوق, پرهيز از هرگونه مظاهر تكبر و غرور است, اما از آنجا كه صفت تكبر قبل از هر چيز خود را در حركات عادى و روزانه نشان مى دهد, انگشت روى دو مظهر خاص گذاشته شده است. اكنون شايسته است به تجزيه و تحليل اين دو نشانه و مظهر بپردازيم :

1ـ روى گردانى خشم گون
از آداب معاشرت صحيح اسلامى آن است كه انسان در برخوردها و جدايى هاى خود از مردم, اصول متانت و محبت را رعايت كند, و رفتارش با سلام و لبخند مهرانگيز باشد, از روى بى اعتنايى و خشم آلود, از كنار مردم عبور ننمايد, چنين روى گردانى كه از تكبر و خودپسندى نشإت مى گيرد, باعث تيره شدن روابط, و سرد شدن كانون گرم پيوندها, و احيانا موجب تخريب آن كانون خواهد شد. در تعبير لقمان آمده ((و لا تصعر خدك للناس; با بى اعتنايى از مردم روى نگردان.)) واژه تصعر از ماده صعر, در اصل, يك نوع بيمارى است كه شتر به آن مبتلا مى شود, به طورى كه شتر گردن خود را كج مى نمايد. اين تعبير بيانگر آن است كه اين گونه برخورد با انسان ها, نشانه بيمارى روانى و اخلاقى است, و نوعى انحراف در تشخيص و تفكر است, و هرگز يك انسان سالم, دچار اين گونه روش هاى پندارى و خيالى نمى گردد.
مسإله روى گردانى مغرورانه از مردم, يك جسارت و توهين است كه از آثار شوم آن كينه پرورى و كاشتن بذر عداوت و دشمنى است, و چنين كارى موجب تباهى اخلاق و شيوه هاى خداپسندانه انسانى خواهد شد. حتى در مورد دورى و فاصله گرفتن از كافران, خداوند به پيامبرش چنين دستور مى دهد ((…واهجرهم هجرا جميلا; از آنها دورى كن, ولى دورى جميل و شايسته.)) (3) يعنى دورى تو از آنها توإم با دل سوزى و دعوت و ارشاد دوستانه ـ كه يكى از روش هاى تربيتى در مقاطع خاص است ـ باشد. اين دستور حاكى است كه در برخوردها, شيوه هاى جذب, بر طرد مقدم است, و مسإله طرد, مربوط به موارد استثنايى و شرايط خاص است. مفسر معروف علامه طبرسى, در تفسير اين آيه مى نويسد: ((و فيه دلاله على وجوب … المعاشره باحسن الاخلاق و استعمال الرفق ليكونوا اقرب الى الاجابه; اين آيه بيانگر آن است كه واجب است با مردم با حسن خلق و صميميت و مدارا رفتار نمود, تا سخنانى كه به مردم گفته مى شود, از سوى آنان زودتر پذيرفته شود.))(4)
در گفتار پيامبر(ص) و امامان (ع) به مسإله حسن معاشرت و برخوردهاى صميمانه, سفارش بسيار شده است از جمله روايت شده ; شخصى به محضر رسول خدا (ص) آمد و تقاضاى نصيحت كرد, آن حضرت در ضمن گفتارى به او فرمود: ((الق اخاك بوجه منبسط; برادر مسلمانت را با روى گشاده و خندان, ملاقات كن.))(5) و اميرمومنان على (ع) فرمود: ((زينه الشريف التواضع; فروتنى و برخوردهاى متواضعانه با مردم, زينت و آراستگى انسان هاى با شرافت و ارجمند است.)) (6)
نتيجه اين كه ما بايد به حركات و برخوردهاى خود هنگام ملاقات, مصاحبت و جدايى, با اخلاق نيك اسلامى هماهنگ بوده, و از هرگونه انحراف اخلاقى, و برخوردهاى خصمانه و بيمارگونه دور باشد, تا موجب صفا و صميميت, و مدينه فاضله و ممتاز و آرام بخش گردد.

2ـ راه رفتن مغرورانه
يكى از مظاهر تكبر و خودخواهى كه لقمان پسرش را به پرهيز از آن دعوت كرده راه رفتن مستانه يا مغرورانه است, كه نشان دهنده حالت درونى زشت خودخواهى و خودبزرگ بينى است. اين گونه راه رفتن كه از آن به ((مشى مرح)) (با مستى و غفلت) تعبير شده, يك نوع بلند پروازى و خود برتربينى است كه موجب سركشى و طغيان شده, و انسان را از مرز بندگى خدا خارج مى سازد, بر همين اساس خداوند در مورد ديگر از قرآن مى فرمايد: ((و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا; بندگان خدا كسانى هستند كه با تواضع و فروتنى راه مى روند.)) (7) نيز مى فرمايد: ((و لاتمش فى الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا; و روى زمين با تكبر راه مرو, تو نمى توانى زمين را بشكافى, و طول قامتت هرگز به كوه ها نمى رسد.))(8)
اين تعبير سرزنشآميز الهى, براى شكستن غرور انسان است, كه او هرچه تكبر كند, نمى تواند زمين را بشكافد, و يا طول قامتش را به ارتفاع كوه ها برساند, بنابراين با ديدن عظمت مخلوقات الهى, بايد خود را ناچيز بداند, و باد غرور را از مشك وجود خود خالى سازد, نه اين كه براى جلب توجه مردم به او, هنگام راه رفتن پا به زمين بكوبد, يا گردن بر آسمان بكشد.
بر همين اساس پيامبراكرم (ص) و امامان (ع) نهايت تواضع را در راه رفتن و ساير شوون زندگى مراعات مى كردند, تا آنجا كه پيامبر(ص) فرمود: ((من مشى على الارض اختيالا لعنته الارض, و من تحتها و من فوقها; كسى كه از روى تكبر و غرور بر روى زمين راه رود, زمين و آنان كه در زمين خفته اند, و بر روى زمين هستند او را لعنت مى كنند.)) (9)
و روزى آن حضرت در حين عبور از كوچه اى جمعيتى را ديد كه اجتماع كرده اند, نزد آنها رفت و فرمود: چه خبر است؟ آنها شخصى را نشان دادند و گفتند: اين ديوانه اى است كه حركت ها و گفتار خنده آورش, مردم را متوجه خود ساخته است, مردم به تماشاى او پرداخته اند, پيامبر(ص) آنها را به سوى خود فرا خواند, و به آنها فرمود: ((اين شخص دچار بيمارى است, آيا مى خواهيد ديوانه حقيقى را به شما معرفى كنم؟)) آنها عرض كردند: آرى. فرمود: ((المتبختر فى مشيته, الناظر فى عطفيه, المحرك جنبيه بمنكبيه, فذاك المجنون; ديوانه حقيقى كسى است كه با تكبر و غرور راه مى رود, هنگام راه رفتن پيوسته به دو طرف خود نگاه مى كند, و پهلوهاى خود را با شانه اش تكان مى دهد ( تنها خودش را مى نگرد) اين است ديوانه حقيقى.)) (10) نيز از على (ع) نقل شده: در يكى از جنگ هاى صدر اسلام, ابودجانه انصارى, عمامه اى بر سر نهاد و بين دو صف اسلام و كفر, با غرور مخصوصى راه رفت, پيامبر (ص) فرمود: ((اين نوع راه رفتن را خداوند مبغوض دارد, جز در ميدان جنگ در برابر دشمن.))(11)
براى روشن شدن بيشتر مطلب نظر شما را به سه حديث جالب زير جلب مى كنم:
1ـ بشير نبال مى گويد: در محضر امام باقر (ع) در مسجد مدينه بوديم, ناگاه غلام سياهى وارد مسجد شد و به صورت جهنده و پاى كوبان راه مى رفت, امام باقر (ع) فرمود: ((اين شخص, جبار است.)) به امام عرض كردم: اين شخص بيچاره و سائل است, فرمود: بلكه جبار است.))(12) يعنى گر چه فقير است و از نظر شخصيت در سطح پايين مى باشد, ولى چون اين گونه مغرورانه و مستانه راه مى رود, در صف جباران و مستكبران خواهد بود.
2ـ امام صادق (ع) در ضمن گفتارى فرمود: خداوند ايمان را بر جوارح و اعضاى انسان واجب كرده و در ميان آنها تقسيم نموده است, از جمله بر پاهاى انسان واجب كرده كه به سوى گناه گام نگذارد, و در راه رضاى خدا قدم بردارد, از اين رو خداوند در قرآن مى فرمايد: ((در زمين متكبرانه راه مرو.)) (13) و نيز مى فرمايد: ((اعتدال را در راه رفتن رعايت كن.))(14)
3ـ در سيره پيامبر (ص) مى خوانيم, او هرگز اجازه نمى داد, هنگامى كه سوار بود, افرادى پياده در ركاب او حركت كنند, هر گاه سوار بر مركبى بود, اگر پياده اى در راه مى ديد, او را بر ترك خود سوار مى كرد, و اگر آن پياده, سوار نمى شد, به او مى فرمود: ((پيشاپيش من حركت كن, و در فلان محل با من ملاقات نما.))(15)

پى نوشت ها:
1. لقمان ـ 18.
2. نهج البلاغه, حكمت 26.
3. مزمل ـ10.
4. تفسير مجمع البيان, ج 10, ص 379.
5. بحارالانوار, ج 74, ص 171.
6. همان, ج 75, ص 120.
7. فرقان ـ 63.
8. اسرإ ـ 37.
9. تفسير نورالثقلين, ج 4,ص ;207 ثواب الاعمال, ص 245.
10. بحارالانوار, ج 76, ص ;303 معانى الاخبار شيخ صدوق ,ص 237.
11. بحارالانوار, ج 76,ص 302.
12. همان, ص 305.
13. اسرإـ 37.
14. لقمان ـ ;19 اصول كافى, ج 2, ص 36.
15. محدث قمى, كحل البصر, ص 163.