نقش عوامل معنوى در رفاه اقتصادى

نقش عوامل معنوى در رفاه اقتصادى

حجه الاسلام والمسلمين اصغر هادوى كاشانى

در مورد اقتصاد توسعه, تعاريف گوناگون و راهكارهاى مختلفى ارائه شده است. بعضى از روشهاى رسيدن به توسعه يافتگى عبارتند از: صنعتى شدن صادرات كشاورزى, جايگزينى واردات سرمايه گذارى خارجى وصادرات كالاهاى داخلى. اما وجه مشترك همه اين روش ها رساندن جامعه به نقطه اى به نام رفاه اقتصادى است.(1) در جامعه توسعه يافته مردم راحت تر, متنوع تر و بيشتر مصرف مى كنند. سرانه فضاهاى تفريحى بهداشتى آموزشى بيشتر ازجوامع عقب افتاده است, كمتر كسى پيدامى شود كه با اين اوصاف, توسعه يافتگى را مردود شمرده وبخواهد به شكل جوامع عقب افتاده زندگى كند. هر قوم و مذهبى, با اندكى تفاوت واحيانا قيودى كه به توسعه مى زنند, هدف خود را رسيدن به توسعه يافتگى قرارداده اند. برنامه ريزى و تدوين برنامه هاى چند ساله در راستاى تحقق همين هدف است. با آنكه عمر توسعه به معناى جديدشdevelopment) ) به دو قرن نمى رسدولى در بين متفكرين يونان باستان نيز واژهutopia تقريباهمين معنى را داشته است. آنها در لواى همين مفهومآرزوى رسيدن به جايى را داشته اند كه علاوه بر امنيت و عدالت از زندگى مرفهى برخوردار باشند. واژهuptopia در بسيارى از رشته هاى علوم انسانى مطرح بوده و براى آن معانى لطيف و زيبايى آورده اند كه عبارتند از: كمال مطلوب, مدينه فاضله, بهشت خوشبختى, جامعه آرمانى, شهرلامكان, ايمن آباد, خرمآباد, خوش آباد, آرمانشهر و……(2) تنوع معانى در رشته هاى مختلف نشان مى دهد كه مدينه فاضله اى به نام توسعه, دغدغه بسيارى از متفكران بوده است.اسلام به عنوان آخرين دين, دارنده آخرين كتاب, بواسطه آخرين پيامبر, بعيد است در اين زمينه سكوت كرده باشد و حرفى براى گفتن نداشته باشد. در كتاب و سنت تصريح به واژه توسعه به معناى امروزى آن نشده است و فقط درچند مورد از اين ريشه استفاده شده است. مانند:
وسع الله عليهم فى الرزق (3)
وسع الله معيشته(4)
وسع على رزقى (5)
هدف اين نوشتار بررسى عوامل معنوى درتوسعه ورفاه اقتصادى است. در ادبيات رايج اقتصاد, بيشتر تكيه برعوامل مادى است البته در نظرات بعضى از دانشمندان توسعه, به عوامل غير مادى نيز اشاره شده است. مثلا پيتر بائر مى نويسد:
ترقى مادى بيش از آنكه به منابع فيزيكى مربوط باشد به ويژگيهاى شخصى, نهادها و رسوم اجتماعى بستگى دارد. (6)
آلفرد مارشال كه از اقتصاد دانان معروف جهان است در اين مورد مى نويسد:
در سالهاى 1933 تا 1934 تصميم گرفتم كه زندگى حرفه اى خود را حتى المقدور به ارائه پاسخ, به دو سوال ذيل اختصاص دهم:
1.چگونه از نظريه اقتصادى در روشن ساختن تاريخ اقتصاد مى توان بهره گرفت ؟
2.چگونه عوامل اقتصادى با نيروهاى فرهنگى ,سياسى و اجتماعى در هم آميخته مى شود ؟
از اين نوع اظهار نظر ها در لابلاى متون اقتصادى ديده مى شود. ولى نقش مذهب و خدا در توسعه بحث نشده است و يا ما از آن اطلاع نداريم. براى صحت اين ادعا مى توان به موتورهاى جستجوگر دراينترنت مراجعه نموده و در مورد تاثير خدا ومذهب بر رفاه مادى تحقيق نمود.نتيجه ى كه گرفته مى شودعدم تحقيق كافى درمورد اين موضوع است.كافى است با اين كليد واژه ها جستجو را شروع نمود.
development.
development.
God welfare.
Religion
role of God in development
god.
با ياس از نتيجه مى توان قضاوت نمود كه درغرب نقش مهمى براى دين ومذهب, در رفاه مادى قائل نيستند. اما دراقتصاد اسلامى اين بحث مطرح شده است. براى آنكه خوانندگان محترم نسبت به اين بحث حساس شوند, واژه بركت را در متون دينى انتخاب كرده ايم كه مى توان با توجه به آن نقش كليدى عوامل معنوى را در رفاه مادى توضيح داد.

معناى بركت:

امام صادق (ع) فرمودند: بركت معنايى مقابل از بين رفتن دارد پس معناى زياد شدن مى دهد. (7)
لغويين نيز همين معنا را در مورد بركت گفته اند.درمجمع البحرين آمده كه اين واژه به معناى ((زياد شدن)) است وعلت آنكه قرآن, مبارك ناميده شده چون نسبت به بقيه كتابهاى آسمانى بيان اضافه اى دارد.(8) علامه طباطبايى در مورد بركت در ذيل آيه 64 سوره اعراف, مفصل بحث نموده كه خلاصه آن عبارت است:
الف) بركت به معنى ثبوت خير الهى در اشيإ است.
ب) چون خير الهى از جايى و به نحوى صادر مى شود كه نه محسوس كسى است و نه شمردنى و نه محدود شدنى از اين جهت هر چيزى را كه در آن زيادى غير محسوس ديده شود مبارك خوانده و مى گويند چقدر با بركت است.
ج) بركت در امور ظاهرى به معنى خير معنوى است. مثلا بركت در طعام ممكن است به معناى ضرر نزدن به بدن يا ايجاد نورى در باطن باشد.
د) بركت الهى منافاتى با عوامل طبيعى و مادى ندارد بلكه اراده الهى در طول اسباب مادى است. مثلا وقتى خداوند برغذايى بركتى وارد مى كند يعنى در تركيب بين اسباب مادى كارى مى كند كه به خورنده طعام آسيبى نرسد و اين طعام فاسد نشود وامثال آن, نه آنكه خداوند سبب هاى ديگر را باطل كند.
هـ) بركت علاوه بركتاب و سنت درانجيل و تورات نيز مورد اشاره واقع شده است.
و) ادعاى كسانى كه منكر بركت هستند, باطل شد. چون بر خلاف نظر آنها بركت در عرض عوامل مادى نيست تا مزاحمتى براى همديگر داشته باشند, بلكه در طول اسباب مادى مى باشد.(9)
اسبابى كه بركت آفرينند:
شاه بيت اين بحث آيه معروفى است كه در قرآن آمده:
((ولوان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السمإ و الارض))
اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين به ايشان مى گشوديم)).(10)
در دعاهايى كه از رسول خدا (ص) و اهل بيت(ع) به ما رسيده است, از خداوند خواستار نزول بركات الهى شده اند.
رسول اكرم (ص):
يا قاضى الحاجات, ياراحم العبرات, يا منزل البركات(11)
امام على (ع):
يا منشىء البركات من مواضعها ومرسل الرحمه من معادنها(12)
امام حسين (ع) در دعايى كه براى نزول باران مى خواندند:
اللهم منزل الرحمات من معادنها و مجرى البركات على اهلها منك الغيث المغيث(13)
علاوه بردعاهايى كه وارد شده, آنچه موجب بركت مى باشد درفرمايشات پيامبر(ص) و ائمه (ع) بيان گرديده است تا دعا از حالت غير واقعى خارج شده و زمينه براى نزول بركت فراهم آيد. آنچه موجب نزول بركت است عبارت است:

1 انس با قرآن

قرآن: كتابى با بركت و ارتباط وانس با آن موجب هدايت وشفاست.
نيازهاى انسان هميشه مادى نيست. امروزه توسعه مراكز بهداشتى فقط در جهت درمان بيماريهاى جسمانى نيست, قرآن مى تواند طبيب دردهاى روحى انسان باشد. به اين آيات توجه كنيد:
ما آنچه را براى مومنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى كنيم.(14)
اى مردم به يقين براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى ودرمانى براى آنچه درسينه هاست, و رهنمود و رحمتى براى گروندگان به خدا آمده است.(15)
پيامبر (ص) فرمود:
سهمى از قرآن را براى خانه هايتان قرار دهيد خانه اى كه در آن قرآن خوانده شود خير و نيكى در آن زياد مى شود.(16)
امام على (ع) فرمود:
خانه اى كه در آن قرآن خوانده شود و ياد خدا در آن باشدبركتش زياد مى شود, فرشتگان در آن حاضر مى شوند و شياطين از آنجا رخت بر مى بندند.(17)
در مورد بعضى از سوره ها وآيات قرآن نيز روايات معتبرى وارد شده است كه قرائت آنها آثار ويژه دارد گرچه همه قرآن بركت و موجب شفاست, از اين سوره ها و آيات مى توان به سوره بقره حمد و توحيد اشاره نمود.(18)
2 اعمال اخلاقى كه موجب بركت مى شوند:

الف) تقوى

تقوى, سكون و بى حركتى نيست, تقوى نگهدارنده است. تا حركت نباشد نگه داشتن معنى ندارد. اگر مردم تقوى به معنى واقعى را پيشه خود كنند. به فرموده قرآن, بى حساب به آنها روزى مى رسد.علاوه برآن درموارد ترديد, خداوند راه را بر او مى نماياند.
((من يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب)).
هر كه از خدا پروا كند خدا براى او راه بيرون شدنى قرار مى دهد و از جايى كه حسابش را نمى كند به او روزى مى رساند.(19)
به نظر مى رسد معنى صحيح آيه اين باشد كه وقتى انسان تقوا داشته باشد و به وظايف خويش عمل كند ,ديگر نيازى نيست به روزى خود بيانديشد و خدا او را تامين مى كند. در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) كه عدل را در زمين مى گستراند و تقوى پيشگى مرام مردم مى شود, از آسمان و زمين بركت مى بارد.امام حسين (ع) در اين مورد و در تفسير آيه.. لفتحنا عليهم بركات من السمإ.. فرمود:
درآن زمان بركت فراوان مى شود ودرختان آنقدر ميوه مى دهند كه شاخه هاتحمل ندارند ومردم ميوه تابستان را در زمستان مى خورند وميوه زمستان را در تابستان. (20)

ب) حسن نيت

بسيارى از برخوردهاى اجتماعى ناشى از بدبينى و سوء نيت داشتن به يكديگر است. نيك انديشى و اعتقاد به اينكه همه مردم خوب هستند, مادامى كه خلاف آن ثابت نشود, زندگى را شيرين ترو روابط اجتماعى را استحكام مى بخشد. پديده هاى منفى در اقتصاد از قبيل احتكار, گرانفروشى و فريب دادن مشترى , همه ناشى از سوء نيت است. اگرمومنين به يكديگر اعتماد داشته باشند و بدانند كه در وقت كم شدن كالا هيچ كس به انباركردن نمى پردازدواگر به سود عادلانه بيانديشند, هيچگاه محتاج نمى شود. و اگر اعتماد وجود داشته باشد هيچكس, ديگرى را فريب نمى دهد. نتيجه اين خوشبينى اين مى شود كه هركسى بايدقناعت كند و بركت و زيادى ازخدا بخواهد و به عامل معنوى نيز بيانديشد.
امام صادق (ع) فرمود:
من حسنت نيته زيد فى رزقه (21)
حسن نيت خودش زيرمجموعه عنوان خوش خلقى است.امام على (ع) در روايت عجيبى فرمود:
((فى سعه الاخلاق كنوز الارزاق))(22)
در خوش خلقى گنجهاى روزى نهفته است.

ج) راستگويى

امروزه در اقتصاد رايج تبليغات سهم مهمى در قيمت كالاها و جلب مشترى دارد ,به طوريكه معروف است مصرف كنندگان حدوديك سوم قيمت هركالايى را بابت بسته بندى آن پرداخت مى كنند و معمولا بسته بندى جنبه تبليغاتى دارد. همچنين گفته مى شود تبليغات, كالاها را بى كشش مى كند. يعنى وقتى در مورد كالايى تبليغ گسترده صورت گيرد, به قدرى روى تقاضاى آن موثر است كه حتى اگر توليد كننده قيمت آن را بالا ببرد, تاثير مهمى روى كاهش تقاضا نداشته و باز توليد كننده سود مى برد. فرض كنيد اگر فضاى صداقت وصميميت بين مشترى و فروشنده وجود داشت, نياز به اينهمه تبليغ بود ؟ امروزه بخشى ازضعف كالا رابوسيله تبليغ جبران مى كنند. بهتر بود به جاى اين همه هزينه تبليغاتى ,صداقت و راستگويى را پيشه مى كردند و اشتهاى كاذب براى مصرف بوجود نمى آوردند و هزينه تبليغات را در موارد مهمترى به كار مى بردند وخداوند به معاملات بركت مى بخشيد. پيامبر (ص) فرمود:
خريدار و فروشنده صداقت داشته باشند, خداوند معامله آنها را بركت مى دهد. (23)

د) سخاوت:

بحث درمورد انفاقهاى واجب و مستحب و آثار و سود اجتماعى آنها از موارد تفاوت اقتصاد اسلامى و اقتصاد غرب است, و در فقه اسلامى شرايط و آثار آنها ذكر شده است. در قرآن, آيات فراوانى وجود دارد كه بر اين سنت اسلامى تاكيد نموده:
مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند ,همانند دانه اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند براى هر كس كه بخواهد آن را چند برابر مى كند و خداوند گشايشگر داناست.(24)
در آيه اى ديگرخداوند درمورد انفاق آشكارو پنهان مى فرمايد:
اى پيامبر به آن بندگانم كه ايمان آورده اند بگو: نماز را به پا دارند و از آنچه به ايشان روزى داده ايم پنهان و آشكارا انفاق كنند, پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستيى. (25)
اين تاكيدى كه از جانب خداوند در مورد انفاق شده است قطعا بدون اجر و مزد نيست, و در نهايت به نفع انفاق دهنده است. گويا انسان مسئوليت دارد آنچه از خدا به اومى رسد به ديگران برساند. به اين ترتيب با بذر انفاق, ميوه هاى شيرين عدالت حاصل شده و زندگى همراه با رفاه و آسايشى كه ((ميوه طيبه)) نام دارد در جامعه اسلامى محقق مى شود.پيامبر (ص) فرمود:
خداوند روزى مردم را به اندازه انفاق آنها قرارداده, هركس زياد انفاق كند روزى او زياد و هر كس كم انفاق كند روزى او كم است.(26)
هـ) قناعت:
شايد بهترين مفهومى كه مى تواند بركت را معنى دهد همين قناعت باشد. قناعت يعنى ((كم برداشتن)) از دنيا, و در مقابل بركت يعنى زياد شدن. بركت به خوبى, كاستى ظاهرى قناعت را جبران مى كند. به اندازه اى اين بركت در قناعت تضمين شده است كه حتى پيامبر (ص) فرمود:
القناعه بركه(27)
ودر حديث ديگرى فرمود:
هر كس به آنچه خدا برايش مقدر كرده راضى باشد خداوند آن را بركت داده, و در زندگيش توسعه و گشايش مى دهد. (28)
3) عباداتى كه موجب بركت مى شوند:
الف) استغفار
در فرهنگ دينى ما معمولا استغفار را مقدمه اى براى آمرزش گناهان مى دانند و با اين عطر دل انگيز آثار گناهان را محو مى كنند.
اما استغفار مى تواند از جنبه هاى اقتصادى نيزمورد توجه قرار گيرد و در دايره علت ومعلول, سبب فزونى رزق و روزى گردد. دو آيه در قرآن آمده است كه اين مدعى را اثبات مى كند.
از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به در گاه او توبه كنيد تا اينكه شما را با بهره مندى نيكويى تا زمانى معين بهره مند سازد و به هرصاحب فضيلتى, نعمتى از كرم خدا عطا كند.(29)
در آيه ديگرى مى فرمايد:
((يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السمإ عليكم مدرارا)).
اى قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به در گاه او توبه كنيد تا از آسمان براى شما بارش فراوان فرستد. (30)
علاوه بر اين آيات ,روايات صريحى در اين مورد رسيده است كه برخلاف تئوريها وقوانين فعلى, دايره علت را به امورمعنوى توسعه داده و از مجراى همين اسباب معنوى توسعه و رفاه مادى را نويد داده است. پيامبر (ص) فرمود:
استغفار را زياد كنيد وبه اين وسيله روزى را به سوى خود بكشيد. (31)
امام كاظم (ع) در روايتى از پيامبر (ص) نقل مى فرمايد:
هر كس استغفار كند خداوند براى او گشايش حاصل نموده, غم او را برطرف و روزى بى حساب به او مى دهد. (32)
ب) نماز و نماز شب
در مورد نماز ,نوشته ها نوشته اند و گفته ها گفته اند. اما اين ويژگى نماز كه سبب بركت مى شود شايد كمترمورد توجه قرار گرفته باشد. پيامبر اين آثار را براى نماز ذكر فرمودند:
دوستى فرشتگان, هدايت, ايمان, نور معرفت و بركت در روزى.(33)
آنچه در مورد آثار نماز گفته شده با تاكيد بيشتر در مورد نماز شب بيان شده است.تجربه تاريخى و حكاياتى كه از شب زنده داران به ما رسيده ,همه گوياى آثار و بركات اين عطيه الهى است از مرحوم نايينى نقل شده است كه گرچه نماز شب شرط اجتهاد نيست ,ولى تاكنون كسى بدون نماز شب هم مجتهد نشده است. چقدر مناسب بودبخشى از بودجه تحقيقات ميدانى را به اين مسئله اختصاص داده وبا شب زنده داران مصاحبه مى كردند ونتيجه اين پرسشها را به اطلاع مردم مى رساندند ,تا اين آثار و بركات از حد يك آرمان خارج شده و بصورت عينى به جامعه منتقل گردد.بعضى از مومنين نقل كرده اند ما بواسطه نماز شب هيچگاه دغدغه روزى نداشته ايم. به اندازه طاقت خويش حركت كرده اند و بركت از او رسيده است.امام صادق (ع) فرمود:
((كذب من زعم انه يصلى بالليل و يجوع بالنهار ان الله تعالى ضمن بصلاه الليل قوت النهار))
دروغ مى گويد كسى كه نماز شب خوانده و فردا گرسنگى كشيده است. خداوند با نماز شب نياز روز را تضمين كرده است.(34)
ج) دعا
علاوه برآنكه دعا موجب بركت در زندگى مى شود, براى طلب بركت نيز دعاهاى فراوانى از پيامبر (ص) و امامان(ع) رسيده است.هنگامى كه حواريون حضرت عيسى(ع) از او طلب سفره اى آسمانى نمودند, حضرت دعا كردند:
بار الها, پروردگارا ; ازآسمان خوانى برما فرو فرست تا عيدى براى اول ما و آخر ما باشد و نشانه اى از جانب تو, و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى دهندگانى.(35)
از رسول خدا (ص) نقل شده است كه فرمود:
خدايا گناهانم را ببخش ,روزى ام را فزون كن و به آن بركت ده. (36)
از موارد ديگرى كه موجب توسعه گشايش در زندگى است, دعا براى ديگران است.امام صادق (ع) فرمود:
((دعإ المرء لاخيه بظهرالغيب يدر الرزق و يدفع المكروه)).
دعاى انسان براى برادر دينى, روزى را افزايش داده و بلا را دور مى گرداند. (37)
د) حج و عمره
زيارت خانه خدا و انجام مناسك مربوطه ,علاوه برآثارو بركات روحى ,اثرات مادى فراوان دارد. پيامبر(ص) فرمود:
((حجوا و استغنوا))
به حج برويد تا بى نياز شويد.(38)
در بيان ديگرى فرمودند:
حج و عمره راپشت سر هم انجام دهيد, بدرستيكه فقر و گناه را ازبين مى برند. (39)
ممكن است كسانى گمان كنند چون حج علاوه بر سفر زيارتى نوعى تجارت نيز محسوب مى شود پس وضعيت اقتصادى انسان را بهبود مى بخشد. اما اين برداشت درستى نيست چون تجارت اختصاص به حج ندارد و حتى در زمان صدور روايت, راههاى ديگرى نيز براى تجارت وجود داشته است. پس اين قبيل روايات در سلسله علت هاى غير مادى توسعه مى توانند قرار گرفته و به مقصود ما كمك كند.
4) اعمالى كه موجب بركت مى شوند:
الف ) انفاق
امام على (ع) به كميل فرمود:
اى كميل بركت در مال كسى است كه زكات آن را پرداخته باشد.(40)
آثار معنوى با چشم ظاهرى قابل رويت نيستند و همانطور كه در اول مقاله اشاره شده, بركت در زمره علت هاى معنوى است و بسيارى اوقات فهم ما از درك اين معانى ناتوان است. وقتى غذاى يك نفر را سه نفر مى خورند و سير مى شوند, با اسباب مادى توجيه ندارد و يا اينكه تقوى روزى را زياد مى كندقابل استدلال با براهين منطقى نيست.در مورد انفاق نيز چنين است و ما حقيقت مطلب را نمى دانيم اينكه درروايات تشبيه به چيدن شاخه هاى اضافى درخت شده است پيرايش درخت باعث افزايش محصول مى گردد و انفاق نيز مانند همان پيرايش است. اين از باب تشبيه معقول به محسوس است. چون فهم ماعاجز بوده است اينگونه برايمان مثال زده اند و كار معنوى را با امور ظاهرى تشريح كرده اند. امام على (ع) فرمود:
((الزكاه نقص فى الصوره و زياده فى المعنى))
زكات در ظاهر, كم شدن و در باطن و معنى زياد شدن است. (41)
ب) صله رحم
پيامبر(ص) فرمود:
صله رحم روزى را زياد مى كند. (42)
ج) ميانه روى
دنياى امروز مواجه با منابع محدود و تقاضاى هاى نامحدود است و به عبارت اقتصادى به افت كميابىscarcity) ) مبتلاست. حل مشكل به استفاده بهينه ازامكانات و توزيع صحيح آنهاست. از كالاهاى مختلف و بدون توجه به نياز واقعى استفاده كردن اسراف است و استفاده كردن از يك كالاى گران كه نمى تواند مشكل اساسى را در زندگى حل كند, تبذير مى باشد.هم در سطح خرد وهم در سطح كلان بايد در استفاده ازمنابع ميانه روى نمود تا مشمول رحمت و بركات الهى واقع شد.
پيامبر (ص) فرمود:
هر كس ميانه روى كند خداوند او را روزى مى بخشد. (43)
د) ازدواج
مادامى كه انسان تنها زندگى مى كند به اندازه يك نفر تلاش و كوشش نموده و خود را در مقابل كسى مسئول نمى داند و هزينه ها را نيز واقعى نديده و بعضا بيش از حد هزينه مى كند. زندگى مشترك علاوه برآنكه در پيدا كردن نقطه هاى بهينه به او كمك مى كند, تلاش و كوشش او را مضاعف مى گرداند و واسطه اى براى زدودن گناه از جامعه شده تا نسيم رحمت و بركات الهى وزيدن گرفته و به جامعه طراوت ايمانى بخشد.
پيامبر (ص) فرمود:
((اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم))(44)
در روايت ديگرى امام صادق (ع) فرمود:
((الرزق مع النسإ والعيال)) (45)
هـ) آسان گيرى در معامله
بحث هاى اضافى در معامله, تعريف و تمجيد هاى فريب دهنده ممكن است انسان را به گناه انداخته و روابط صحيح ايمانى را تحت الشعاع قرار دهد. اگر شرايط جامعه به گونه اى باشد كه اطمينان بر بازا ر حاكم گردد و به وسيله كنترل, قيمت و كيفيت بازار حالت ثابتى داشته باشد ويا براساس اقتصادرقابتى نوسانى وجود داشته باشد. زمينه براى معاملات سالم و با بركت بوجود مى آيد.البته اگر اين شرايط نباشد, چون انسان اطمينان ندارد, لذا به راحتى معامله نمى كند, رواياتى كه دراين مورد وارد شده, قيدى ندارند و به ما سفارش شده كه در معاملات سخت گيرى نكنيد تا مشمول بركت الهى واقع شويد. پيامبر(ص) فرمود:
((بارك الله على سهل البيع, سهل الشرإ))(46)
و) سلام كردن به خانواده
پيامبر (ص) فرمود:
هنگامى كه وارد خانه شديد سلام كنيد, اين كار بركت را نازل مى كند. (47)
ز) دسته جمعى غذا خوردن
پيامبر (ص) فرمود:
غذا را دسته جمعى بخوريد و به ياد خدا باشيد تا براى شما بركت بياورد. (48)
جمع بندى و پاسخ به يك اشكال:
نتيجه آنچه گذشت اين شد كه اقتصاد غرب با مطرح نمودن اقتصاد توسعه, فصل جديدى در تاريخ خود گشود و هدف نهايى اين رشته, رفاه انسانها در پرتو توسعه بود. اما توسعه اى كه آنها ابداع كردند به صورت فرآيندى ,جامعه را از وضع موجود به وضع مطلوب سوق مى داد. ولى آنچه ما دراينجا بيان كرديم نظر به وضعيت افراد بود.به عبارت ديگر نگاه خردى به مسئله داشتيم. آيا ازموضوع خارج شده ايم؟ بنظر مى رسد پاسخ منفى است. زيرا:
اولا: بعضى از آياتى كه بيان شد, نظر به كل جامعه داشت.
ثانيا: جامعه مركب از افراد است.حتى در اقتصاد كلاسيك امروزى, معروف است كه هركس به فكر خود باشد خدا به فكر همه است.
پيشنهاد:
تاريخ نشان داده است كه براى رسيدن به نقطه هاى موفقيت در توسعه و اقتصاد ,تكيه بر علوم غرب رهگشا نيست. با آنكه 80% برندگان جايزه نوبل ازدو كشورامريكا وانگليس هستند وكشورهايى مانند ژاپن و كشورهاى معروف به آسياى جنوب شرقى اقتصاد دانان نامدارى ندارند, ولى ازرشد بالاى اقتصادى برخوردارند. علت عمده آن اين است كه دانش اقتصاد امروزىتبديل به علمى شده كه با واقعيات تطبيق نمى كند .مسلمين بايد با تكيه برمسائل بومى و فرهنگ غنى كه دارند برنامه ريزى نموده و پايه گذار نوعى علم اقتصاد باشند, كه با مسائل بومى ما مطابق باشد. همچنانكه از قرن نهم تا چهاردهم كه عصر عظمت تمدن اسلامى است ,دانشمندانى چون ابو نصر فارابى, ابو على سينا و امام محمد غزالى مطرح گرديدند. (49) امروزه نيز انقلابى ديگر در انديشه اقتصادى لازم است تا با تكيه بر معرفت دينى و شرايط موجود, طرحى نو در اندازند, همان كارى كه شهيد صدر آنرا شروع كرد. نه اقتصاد يك سونگر غرب را پذيرفت و نه در اردوگاه سوسياليزم خيمه زد, بلكه مى خواست پايه گذار اقتصادى باشد كه به ((بركت)) آن انسان, كرامت خويش را در ((احسن تقويم)) به ياد آورده و هدفش ((اعلى عليين)) باشد. اميدوارم اقتصاد ما در مدارهاى تقوى, حسن نيت ,انس با قرآن, نماز و دعا, توسعه يافته و رنگ بركت الهى زينت بخش آن باشد.

پى نوشت ها:
1. براى توضيح بيشتر به كتاب ((پيشگامان توسعه)) مراجعه كنيد.
2. بريجانيان,فرهنگ اصطلاحات فلسفه وعلوم اجتماعى ص941
3. كافى, ج2, ص119.
4. وسايل الشيعه, ج10, ص359.
5. كافى, ج1, ص555.
6. پيشگامان توسعه 74
7. كافى: ج1, ص21.
8. مجمع البحرين, ج1, ص144.
9. الميزان: ج7, ص290 و نگاه كنيد به ترجمه الميزان: ج15, ص26.
10. اعراف 96/.
11. بحارالانوار, ج95, ص281, ر4.
12. بحارالانوار, ج86, ص225, ر45.
13. فقيه: ج1, ص537, ر1504.
14. اسرإ 82/ .
15. يونس 57/ .
16. صحيفه الرضا: ص289, ر40.
17. كافى: ج2, ص610, ر3.
18. براى نمونه نگاه كنيد به كافى: ج2, ص623 ر16و 15.
19. طلاق 2/ و 3.
20. مختصر بصائر الدرجات: ص 51.
21. كافى:, ج2, ص105, ر11.
22. كافى: ج8, ص23, ر4.
23. كافى: ج5, ص174, ر2.
24. بقره 261/.
25. ابراهيم 31/.
26. كنزالعمال: ر16009.
27. جعفريات: 160.
28. مسند احمد بن حنبل: ج7, ص282, ر20301.
29. هود 3/.
30. هود 52/.
31. خصال: ج10, ص615.
32. جعفريات: ص228.
33. خصال: ص522, ر11.
34. تهذيب: ج2, ص456, ر120.
35. مائده / 111.
36. سنن ترمذى: ج5, ص3500, ر527.
37. كافى: ج2,ص507,ر2.
38. فقيه: ج2, ص265, ر2387.
39. كافى: ج4, ص255, ر12.
40. تحف العقول: ص172.
41. شرح نهج البلاغه: ج20, 299, ر416.
42. دعائم الاسلام: ج2, ص331, ر1241.
43. كافى: ج2, ص122, ر3.
44. كافى: ج5, ص329, ر6.
45. كافى: ج5, ص330, ر4.
46. تهذيب: ج7, ص18, ر79.
47. علل الشرايع: ص583, ر23.
48. سنن ابى داود: ج3, ص346, ر3764.
49. عباس ميرآخور, اقتصاد اسلامى, موسسه بانكدارى اسلامى تهران 1373.