اعتكاف

اعتكاف

اسماعيل نساجى زواره

انسان موجودى است سالك و پويا به سوى معبود حقيقى خويش و از هر راهى كه برود و هر مسيرى را كه در زندگى انتخاب كند, سرانجام به لقاى معبود خويش مى رسد:
((يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه;(1) اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى روى و او را ملاقات خواهى كرد.))
با توجه به اين آيه اگر انسان راه ايمان, خودسازى و تهذيب نفس را بپويد جمال و مهر خداوند را ملاقات مى كند, اما اگر راه كفر و آلودگى را در پيش گيرد, جلال و قهر او را. بنابراين اگر مقصد و غايت سلوكش لقاى محبت و مهر خدا باشد, بايد راه تهذيب نفس و عبادت حقيقى را در پيش گيرد و از هواى نفس بگريزد و در طريقت انس با معبود گاهى به گوشه اى خلوت پناه ببرد و دور از همه عنوان ها و تعلقات مادى, لختى بر حال زار خويش بگريد و با سوز دل و اشك چشم, كدورت و زنگار را از چهره جان خود بزدايد و در زاد و توشه آخرت انديشه كند.
اديان الهى با توجه به همين نياز روحى, با آن كه انسان را به حضور در جامعه و شركت در فعاليت هاى اجتماعى فرا مى خوانند, فرصت هايى را نيز براى خلوت نمودن او با خداوند فراهم نموده اند, يكى از اين فرصت ها ((اعتكاف)) است.
اعتكاف در لغت به معنى اقامت كردن و ماندن در جايى و ملازم بودن با چيزى است, ولى در شرع اسلام, اقامت در مكانى مقدس به منظور تقرب جستن به خداوند متعال است.
اعتكاف; فرصت بسيار مناسبى است تا انسانى كه در پيچ و خم هاى مادى غرق شده, خود را بازيابد و به قصد بهره بردن از ارزش هاى معنوى از علايق مادى دست بكشد و خود را در اختيار پروردگار بگذارد و تقاضا كند كه او را در راه راست ثابت نگهدارد تا بتواند به درياى بيكران انس و مهر خداوند كه همه اش مغفرت و رحمت است, متصل شود.
در اعتكاف مى توان خانه دل را از اغيار تهى كرد و نور محبت خدا را در آن جلوه گر ساخت; مى توان خود را وقف عبادت كرد و لذت ميهمانى را بر سر سفره احسان و لطف الهى چشيد; مى توان زمام دل و جان را به دست خدا سپرد و همه اعضا و جوارح را در حصار اراده حق به بند كشيد;(2) مى توان به خويشتن پرداخت و معايب و كاستى هاى خود را شناخت و در جست و جوى معالجه بود; مى توان نامه عمل را مرور كرد و به فكر تدارك و جبران فرصت هاى از دست رفته بود; مى توان به مرگ انديشيد و خود را براى حضور در پيشگاه خداى ((ارحم الراحمين)) آماده كرد.
آرى! اعتكاف; فصلى است براى گريستن, براى ريزش باران رحمت, براى شستن آلودگى هاى گناه, براى تطهير صحيفه اعمال, براى نورانى ساختن دل و صفا بخشيدن به روح.

پيشينه اعتكاف

اعتكاف مخصوص دين اسلام نيست بلكه در اديان الهى ديگر نيز وجود داشته و در اسلام استمرار يافته است, اگرچه ممكن است در شرع مقدس اسلام پاره اى از خصوصيات و احكام و شرايط آن تغيير يافته باشد.
درباره حدود و شرايط اين عبادت در ديگر اديان, اطلاعات قابل توجهى در اختيار ما نيست. مرحوم علامه مجلسى در ((بحارالانوار)) به نقل از طبرسى آورده است كه: ((حضرت سليمان(ع) در مسجد بيت المقدس به مدت يك سال و دو سال, يك ماه و دو ماه وكمتر و بيشتر اعتكاف مى كرد و آب و غذا براى آن حضرت فراهم مى شد و او در همان جا به عبادت مى پرداخت.))(3)
برخى از آيات قرآن دال بر اين است كه اعتكاف در اديان الهى گذشته وجود داشته است. خداوند متعال مى فرمايد:
((… و عهدنا الى ابراهيم و اسماعيل ان طهرا بيتى للطائفين والعاكفين والركع السجود;(4) به حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع) سفارش نموديم تا خانه ام را براى طواف كنندگان, معتكفان و نمازگزاران تطهير كنند.))
از اين آيه استفاده مى شود كه در زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع) عبادتى به نام اعتكاف وجود داشته و پيروان دين حنيف گرداگرد كعبه معتكف مى شده اند.
حضرت مريم(س) آن گاه كه به افتخار ملاقات با فرشته الهى نايل آمد, از مردم فاصله گرفت و در خلوت به سر برد تا در مكانى خالى و فارغ از هر گونه دغدغه به راز و نياز با خداى خود بپردازد و چيزى او را از ياد محبوب غافل نكند.
به همين جهت طرف شرق بيت المقدس را كه شايد محلى آرام تر و يا از نظر تابش آفتاب پاك تر و مناسب تر بود برگزيد.(5)
مرحوم علامه طباطبائى(ره) در الميزان مى نويسد: هدف حضرت مريم(س) از دورى نمودن از مردم, بريدن از آنان و روى آوردن به سنت اعتكاف بوده است.(6)
برخى از روايات اهل سنت هم نشان مى دهد كه در دوران جاهليت هم عملى عبادى به عنوان اعتكاف در ميان مردم رايج بوده است.(7)
علامه حلى در كتاب ((تذكره الفقهإ)) به مشروعيت اعتكاف در اديان پيشين تصريح نموده است.(8)
از زمانى كه پيامبر اسلام(ص) اعتكاف را به مسلمانان آموزش داد, اين سنت اسلامى در ميان مسلمانان رواج پيدا كرد.
در حال حاضر مراسم اعتكاف در دهه پايانى ماه مبارك رمضان در بسيارى از كشورهاى اسلامى از جمله عربستان (مكه) با شكوه خاصى برگزار مى شود. همه ساله خيل عظيم مسلمانان, كه بخش قابل توجهى از آنان را جوانان تشكيل مى دهند, از سراسر جهان به سوى مسجدالحرام مى شتابند و در كنار خانه خدا معتكف مى شوند و حتى بسيارى از زائران خانه خدا به منظور دست يابى به فضيلت اعتكاف در دهه آخر ماه رمضان, اين ايام پربركت را براى انجام عمره مفرده برمى گزينند.
شبيه اين مراسم در مسجدالنبى و در كنار مرقد مطهر پيامبر(ص) برگزار مى شود. مسجد كوفه در عراق نيز سال هاى متمادى, محل برپايى مراسم اعتكاف در دهه آخر ماه مبارك رمضان بوده است. انبوه شيعيان و پيروان مكتب اهل بيت(ع) در اين مسجد مقدس معتكف مى شده اند و بسيارى از عالمان بزرگ شيعه نيز همراه با مردم در اين مراسم شركت مى كرده اند.
اعتكاف در كشور ايران تاريخچه اى پرفراز و نشيب دارد در هر عصرى كه عالمان برجسته دينى به اعتكاف اهتمام ورزيده اند, مردم مسلمان نيز از آنان پيروى كرده و به اعتكاف بها داده اند.
در عصر صفوى, در سايه تلاش هاى دو عالم بزرگ آن زمان مرحوم شيخ بهايى (1030 ـ952 هـ.ق) و شيخ لطف الله ميسى عاملى اصفهانى (متوفاى 1032 يا 1034 هـ.ق), اعتكاف در شهرهاى ايران, به ويژه قزوين و اصفهان, رونق خاصى يافته است.
خوشبختانه اكنون در بسيارى از شهرهاى كشورمان مراسم اعتكاف در روزهاى 13, 14 و 15 ماه رجب (ايام البيض) برگزار مى شود. اين سنت حسنه ابتدا در شهر مقدس قم, توسط عالم ربانى ميرزا مهدى بروجردى صورت گرفت و رفته رفته در شهرهاى ديگر رواج يافت.

ارزش معنوى اعتكاف

انقطاع از ماديات و امور دنيوى و ملازمت مسجد و دوام ذكر و عبات خدا, به تنهايى و بدون اعتكاف نيز داراى ارزشى والا و اهميتى فراوان است كه در اين زمينه آيات, روايات و احاديث زيادى را با چنين مضمونى مى توان يافت, اما اهميت اعتكاف به طور مشخص در قرآن و احاديث مورد تإكيد قرار گرفته است.
در بنياد اولين خانه توحيد (كعبه) به دست دو پيامبر الهى, حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع) سخن از عهد و پيمانى به ميان مىآيد كه از جانب خداوند, جهت تطهير ((بيت الله)) براى طواف كنندگان, معتكفين و نمازگزاران از آنان گرفته شده است.
مطالعه در تعاليم اديان الهى نشان مى دهد كه همواره شيوه هايى از درون گرايى و دورى از جمع در اديان آسمانى وجود داشته است.

اعتكاف در قرآن

از كلام وحى استفاده مى شود كه در ميان بنى اسرائيل نوعى روزه همراه با سكوت ((صمت)) رايج بوده است.(9) حضرت موسى(ع) با آن كه مسئوليت سنگين رهبرى و هدايت امت را بر دوش داشت, براى مدت زمانى آنان را رها كرد و براى خلوت كردن با محبوب خويش به خلوتگاه كوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش پروردگار فرمود:
((… و عجلت اليك رب لترضى;(10) پروردگارا به سوى تو آمدم تا از من راضى شوى.
قرآن مجيد در جايى ديگر از ((رهبانيت)) و گوشه گيرى پيروان حضرت عيسى(ع) سخن به ميان آورده, مى فرمايد:
((… و رهبانيه ابتدعوها ما كتبناها عليهم الا ابتغإ رضوان الله فما رعوها حق رعايتها…;(11) و رهبانيتى را كه خود ابداع نمودند از اين رو برايشان مقرر نموديم تا خشنودى خداوند را كسب كنند. پس حق آن را چنان كه بايد مراعات نكردند. ))
مفسر بزرگ قرآن, علامه طباطبائى(ره) فرموده است: ((لحن آيه شريفه نشان مى دهد كه خداوند, ابتدائا رهبانيت را بر پيروان حضرت عيسى(ع) مقرر ننموده, ولى آن را مورد تإييد قرار داده است.(12) هر چند آنان به دليل اين كه در رهبانيت زياده روى نمودند و حد و مرز آن را مراعات نكردند, مورد نكوهش خداوند قرار گرفتند.
اسلام با پيش بينى عبادتى به نام ((اعتكاف)) كه در واقع نوعى خلوت و درون گرايى است, براى ساختن انسان ها و جلوگيرى از آفت خدافراموشى و خودفراموشى چاره انديشى نموده است. اين ها همه نشان مى دهد با آن كه روح تعاليم اديان, دعوت به جمع و اجتماع است, انسان به برنامه هايى كه او را با درون خود پيوند دهد نيز محتاج است.
راز اين امر روشن است; معمولا حضور پيوسته و دائمى در عرصه اجتماع و كار و تلاش عملى, رفته رفته روحيه عمل گرايى را در انسان تقويت مى كند.
پيدايش اين روحيه چه بسا انسان را از درون تهى مى كند تا آن جا كه به چيزى جز عمل بيشتر نينديشد. شخص عمل گرا و عمل زده حتى گاه فرصت نمى يابد نتايج كارها و تلاش هاى خود را هم به درستى ارزيابى كند. لذا اعتكاف زمينه مناسبى است تا انسان به كاوش درباره انگيزه ها و روحيات خويش بپردازد و براى رفع نقصان و تكامل آن بكوشد. بنابراين اعتكاف با ويژگى هايى كه اسلام براى آن در نظر گرفته, پاسخى است به اين نياز روحى و فرصتى است مغتنم براى رو آوردن به خود و خدا.

اعتكاف در احاديث

ميزان توجه پيامبر(ص) به برپايى اعتكاف, بسيار در خور دقت و تإمل است. خداوند متعال, پيامبر خويش را به داشتن خلق و خويى عظيم وبزرگ ستوده است.
((و انك لعلى خلق عظيم;(13) و در حقيقت تو به اخلاق نيكو و عظيم آراسته هستى. ))
با اين حال, آن حضرت با وجود مسئوليت بزرگ اجتماعى كه بر دوش داشت, خود را از اعتكاف بى نياز نمى دانست.
چنان كه در حديثى از امام صادق(ع) آمده است: ((كان رسول الله(ص) اذا كان العشر الاواخر اعتكف فى المسجد و ضربت له قبه من شعر و شمر الميزر و طوى فراشه;(14) رسول خدا در دهه آخر ماه مبارك رمضان در مسجد معتكف مى شدند و براى آن حضرت خيمه اى كه از مو بافته شده بود, در مسجد برپا مى شد. پيامبر(ص) براى اعتكاف آماده مى شدند و بستر خويش را جمع مى كردند.))
در حديث ديگرى از امام صادق(ع) آمده است: ((كانت بدر فى شهر رمضان و لم يعتكف رسول الله(ص) فلما ان كان من قابل اعتكف عشرين. عشرا لعامه و عشرا قضإ لما فاته;(15) جنگ بدر در ماه رمضان رخ داد, از اين رو رسول خدا موفق به اعتكاف نشدند. آن حضرت در ماه رمضان سال آينده يك دهه را به عنوان همان سال اعتكاف نمودند و يك دهه را نيز به عنوان قضاى سال قبل.))
رسول خدا افزون بر اهتمام عملى نسبت به اعتكاف, با بيان فضايل و پاداش بزرگ آن, مومنان را به انجام اين عمل تشويق مى نمودند. در حديثى از آن حضرت آمده است: ((اعتكاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتين و عمرتين;(16) يك دهه اعتكاف در ماه رمضان هم چون دو حج و دو عمره است.))
گرچه اين حديث ناظر به اعتكاف به مدت ده روز و در ماه مبارك رمضان است, ولى اعتكاف در كمتر از اين مدت (به شرط آن كه سه روز كم تر نباشد) در غير ماه مبارك رمضان مخصوصا ((ايام البيض)) به اندازه خود فضيلت و ثواب دارد; زيرا چنان كه خواهد آمد, اعتكاف از نظر زمانى محدوديت خاصى ندارد و در هر زمانى كه روزه گرفتن از نظر شرعى صحيح باشد, اعتكاف نيز صحيح است.

زمان اعتكاف

اعتكاف از نظر زمان محدود به وقت خاص نيست, تنها از آن رو كه لازمه اعتكاف, روزه گرفتن است, بايد در زمانى اعتكاف شود كه شرعا بتوان روزه گرفت. پس هر گاه روزه گرفتن صحيح باشد, اعتكاف نيز صحيح است, ولى بهترين زمان براى اعتكاف دهه آخر ماه مبارك رمضان است و ايام البيض ماه رجب است. اعتكاف در دهه آخر ماه رمضان, با آماده سازى انسان براى درك ليله القدر و بهره بردارى از فيض اين شب گران قدر, بى ارتباط نيست. در كشور ما اكنون اعتكاف در سه روز از ماه رجب بيش از اعتكاف در دهه پايانى ماه رمضان رواج دارد. و اين سه روز از چند نظر حائز اهميت است:
اول آن كه ماه رجب, ماه حرام است و از روايات استفاده مى شود كه اعتكاف در ماه هاى حرام, نسبت به ديگر ماه ها از فضيلت بيشترى برخوردار است.
ثانيا: روزه در ماه رجب داراى فضيلتى خاص است, زيرا ماه رجب ماه بزرگى است كه مردم حتى در جاهليت نيز حرمت آن را پاس مى داشتند. اسلام نيز بر احترام و منزلت آن افزود.(17) ظاهرا چنين رفتار و باورى نسبت به ماه رجب از ديگر اديان الهى در ميان مردم به جاى مانده بود.
مالك بن انس (پيشواى مذهب مالكى) گفته است: سوگند به خدا چشمانم تاكنون كسى را كه از نظر وارستگى, فضيلت و عبادت و پرهيزگارى برتر از امام صادق(ع) باشد, نديده است. من به حضور ايشان مىآمدم و او مرا مورد توجه قرار مى داد و احترام مى نمود. روزى به ايشان عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! پاداش كسى كه يك روز از ماه رجب را با ايمان و اخلاص روزه بگيرد, چيست؟ امام صادق(ع) فرمود: پدرم از پدرش و او از جدش از رسول خدا(ص) برايم روايت كرد كه هر كس يك روز از ماه رجب را از سر ايمان و اخلاص روزه بگيرد, گناهانش آمرزيده مى شود.(18)
بر پايه حديثى ديگر از پيامبر(ص) هر كس سه روز از ماه رجب را روزه بگيرد, خداوند ميان او و آتش جهنم به اندازه هفتاد سال راه فاصله مى اندازد. پروردگار مهربان به كسى كه سه روز از ماه رجب را روزه گرفته, خطاب مى كند كه حق تو بر من واجب شد و دوستى و ولايتم برايت حتمى شد. اى فرشتگان! در حضور شما شهادت مى دهم كه گناهان بنده ام را آمرزيده ام.(19)
علاوه بر رواياتى كه به طور عام نسبت به فضيلت روزه ماه رجب تإكيد مى نمايد, درباره روزه گرفتن در روزهاى 13, 14 و 15 و انجام عمل ((ام داود)) نيز تإكيد شده است.

مكان اعتكاف

اعتكاف از نظر مكان محدوديت خاص دارد. نظريه معروف آن است كه اعتكاف تنها در يكى از مساجد چهارگانه (مسجدالحرام, مسجدالنبى, مسجد كوفه و مسجد بصره) جايز است. امام رضا(ع) فرموده اند: ((اعتكاف ليله فى مسجد الرسول و عند قبره يعدل حجه و عمره;(20) يك شب اعتكاف در مسجد پيامبر و نزد قبر او معادل يك حج و يك عمره است.))
ولى گروهى از فقها اعتكاف در مسجد جامع هر شهر و منطقه را نيز روا دانسته اند. (21)
البته در مورد مسجد جامع نيز برخى برآنند كه بايستى به قصد رجإ و به اميد اين كه شايد مطلوب درگاه الهى باشد, اعتكاف نمود.(22) اعتكاف در ساير مساجد مانند مسجد محله و بازار تنها به نظر شمار اندكى از فقيهان شيعه جايز ا(23)ست. مقصود از مسجد جامع در هر شهر و منطقه مسجدى است كه معمولا مردم بيشترى در آن جا گرد مىآيند;(24) به عبارت ديگر, مسجدى كه اغلب اوقات بيشتر از ساير مساجد جمعيت داشته باشد.(25)
شيخ لطف الله ميسى اصفهانى در كتاب ((رساله اعتكافيه)) به نقل احاديثى در باب اعتكاف پرداخته و ضمن بيان احاديث, شواهدى را در جواز اقامه اعتكاف در مسجد جامع, نصب قبه و نيز احياى دهه آخر ماه رمضان ذكر مى كند.
روشن است كه در محل اعتكاف اختلافى در ميان فقهاى شيعه وجود دارد. اين اختلاف ناشى از اين روايت است كه اعتكاف در مسجدى جايز است كه امام عدل, جماعتى در آن برگزار كرده باشد. برخى از فقها صرفا همين چند مسجد (كوفه, بصره, مدينه و مكه) را براى اعتكاف جايز شمرده اند و برخى ديگر مساجد ديگر را نيز براى اعتكاف مجاز شمرده اند.
از اين دسته دوم, گروهى تنها مساجد جامع را معين كرده و برخى همه مساجد جماعات را. شيخ لطف الله بر اين باور بوده كه در تمامى مساجد جامع و حتى جماعت اعتكاف جايز است, ولى درباره روايتى كه ((امام عدل)) را مطرح كرده چنين اظهار مى كند كه مقصود از امام عدل, اعم از امام مصعوم و غير معصوم است. شيخ تإكيد دارد كه اصولا سوال درباره مساجد بغداد بوده و روشن است كه وجه عدل نمى توانسته ارتباطى با امام معصوم براى اقامه نماز در آن مساجد داشته باشد.
وى با اشاره به آرإ برخى از فقهاى متقدم در اين كه تنها در مساجد اربعه اعتكاف رواست, اسامى جمعى از علماى عصر خود را كه اغلب علماى جبل عامل هستند, ذكر كرده و رإى آنان را چنين دانسته كه در هر مسجد جامعى اعتكاف جايز است. از جمله آنان مرحوم شيخ بهايى است كه در هنگام تإليف اين رساله در قيد حيات بوده است و نيز شيخ على بن عبدالعالى ميسى, جد نويسنده, و نيز شهيد ثانى و بسيارى ديگر.(26)
در اين جا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه با توجه به آثار سازنده اعتكاف آيا بهتر نيست اعتكاف در هر مسجدى را جايز بدانيم تا همكان به آسانى بتوانند از اين عبادت بهره مند شوند؟
در پاسخ بايد گفت: عبادت هاى دينى كاملا توقيفى هستند; بدين معنا كه شرايط و احكام آن را بايد از متون اسلامى و دستورهاى شرعى اخذ كرد. هرگاه از ادله معتبر استفاده شود كه محل اعتكاف, مسجد جامع است, نمى توان از روى ذوق و سليقه شخصى در شرط عبادت تصرف نمود و دامنه آن را توسعه داد.
اساسا برخى عبادت ها از نظر مكان, داراى محدوديت خاصى هستند.
مراسم و اعمال حج بايد در مكان هاى معينى انجام شود. از اين رو انجام دادن اعمال حج در غير از محل هاى مقرر بى معناست.
در مورد اعتكاف نيز هرگاه با ادله معتبر ثابت شود كه جايگاه آن مسجد جامع است, مى فهميم كه شارع مقدس اين عبادت را تنها در اين ظرف مكانى معين از ما خواسته است. البته در تشريع اين حكم حتما مصالحى مورد نظر بوده است كه شايد عقل ما نتواند به طور يقين بدان دست يابد. شايد اسلام با منحصر نمودن اعتكاف در مسجد جامع بخواهد نوعى كنترل بر كميت و كيفيت آن وجود داشته باشد و در كنار اين عبادت, ارزش هاى ديگرى مانند وحدت و همراهى و هم دلى نيز مطرح شود.(27)

اعتكاف در سيره امامت و ولايت

امامان معصوم(ع) نيز از راه هاى گوناگون بر اهميت اعتكاف, تإكيد كرده اند و مسلمانان را تشويق نموده اند تا در اين سنت اسلامى از پيامبر خويش پيروى كنند. محمد بن ابوبكر در دورانى كه والى اميرالمومنين (ع) در مصر بود, نامه اى به امام نوشت و درباره مسائلى از جمله اعتكاف از امام على(ع) سوال كرد.(28)
اين امر به خودى خود, گوياى اهتمام مسلمانان صدر اسلام به اعتكاف بوده است, زيرا همان گونه كه امروزه نيز مشاهده مى شود, مسلمانان معمولا درباره مسائل مهم از رهبران دينى استفتإ مى كنند و نظريات آنان را جويا مى شوند.
امام(ع) در پاسخ به نامه محمد بن ابوبكر ضمن تإكيد بر اهميت روزه, درباره شيوه اعتكاف پيامبر به وى و تمام مسلمانان يادآورى مى كند كه پيامبر(ع) در تمام شرايط سخت و على رغم امكانات اندكى كه مسلمانان داشتند, هر ساله مراسم اعتكاف را به جاى مىآوردند.
دو سبط پيامبر اكرم(ص) امام حسن و امام حسين(ع) نيز به جد خويش تإسى مى نمودند و در مسجد معتكف مى شدند.(29)
يكى ديگر از شيوه هايى كه امامان معصوم(ع) در تفهيم اهميت اعتكاف به مسلمانان به كار برده اند, مقايسه كردن ميان فضيلت اعتكاف با برخى اعمال شناخته شده و مهم دينى است; مثلا در روايتى از امام صادق(ع) آمده است كه: ((ثواب زيارت امام حسين (ع) برابر با ثواب يك حج و يك عمره و دو ماه اعتكاف در مسجدالحرام است.))(30)
با توجه به اهميت والاى زيارت امام حسين (ع) مى توان به فضيلت و جايگاه اعتكاف پى برد, زيرا همين كه دو ماه اعتكاف در مسجدالحرام به ضميمه يك حج و عمره بتواند با ثواب زيارت امام حسين(ع) برابرى كند, نشان مى دهد اعتكاف داراى چنان جايگاهى است كه مى توان ثواب آن را با ثواب زيارت امام حسين(ع) مقايسه كرد. حال آن كه مى دانيم فضيلت زيارت امام حسين(ع) به حدى والاست كه نمى توان آن را با بسيارى از مستحبات دينى مقايسه كرد.

آداب و آثار اعتكاف

((اعتكاف)) آداب و شرايطى دارد كه با رعايت آن ها مى توان بهترين نتيجه را براى تكامل معنوى گرفت.

الف) مداومت بر ذكر خدا, نماز و تلاوت قرآن:

روح اعتكاف بريدن از غير خدا و پيوسته به ياد خدا بودن است; يعنى مترنم بودن زبان و قلب انسان به اسماى حسناى الهى و شاداب نگهداشتن گل روح در ريزش مداوم باران ياد حق بر آن. ذكر خدا به هنگام اعتكاف, از ياد بردن هستى محدود و موهوم خويش در رهگذر ياد اسماى نامتناهى الهى است و تداوم و استمرار آن صيقل دهنده روح, جلابخش قلب و مهذب نفس انسانى است. اقامت در مسجد اگرچه به تنهايى مى تواند آثار فراوان داشته باشد, اما بايد هميشه توجه داشت كه خصوصيت سكونت در مسجد و عدم خروج از آن در ايام اعتكاف, به عنوان زمينه اى براى تقويت احساس حضور انسان در مقابل خدا و افزايش احساس نياز او به ذكر و عبادت خداست.
اميرالمومنين(ع) مى فرمايد: ((يلزم المعتكف المسجد و يلزم ذكر الله والتلاوه والصلوه; اعتكاف كننده ملازمت مسجد را اختيار مى كند و به ياد خدا و خواندن قرآن و گزاردن نماز, ملازمت دارد.

ب) رعايت اخلاص:

چنان كه ارزش هر كارى به ميزان اخلاص است, ارزش هاى
والا و آثار بى مثيل اعتكاف نيز در سايه اخلاص پديد مىآيد; زيرا اعتكاف يك عمل عبادى است و اخلاص شرط حتمى آن است و اعتكاف به قصد ريا و خودنمايى باطل است و در بارگاه خداوند ارزش ندارد.

ج) باز ايستادن از گناه:

با آلودگى گناه همه ارزش ها پايمال مى شود و در تيرگى معصيت همه فضيلت ها رنگ مى بازند. اعتكاف زمانى ارزش واقعى دارد كه مقدمه اى براى ترك گناهان گردد و معتكف را با عنايت به محضر قدسى پروردگار از گناهان به دور نگهدارد. رسول خدا فرمودند: ((المعتكف يعكف الذنوب و يجرى له من الاجر كإجر عامل الحسنات كلها;(31) معتكف از انجام گناهان باز مى ايستد و بدين وسيله اجرى مانند اجر كسى كه همه نيكى ها و حسنات را انجام مى دهد, خواهد داشت.))
در تفسير ((روح الجنان)) به نقل از رسول خدا آمده است: ((معتكف از گناه معتكف است)).(32)

د) سعى در اجتناب از جلوه هاى دنيايى و محرمات:

در احاديث مختلف تإكيد شده است كه شخص معتكف بايد درباره امور دنيايى سخن نگويد, براى سرگرمى به خواندن شعر نپردازد, از خريد و فروش خوددارى كند, ناسزا نگويد و با كسى جدال نكند, هر چه كمتر با مردم و درباره مردم سخن بگويد(33) و به طور كلى از محرمات بپرهيزد تا روحيه خداگرايانه و آخرت طلبانه و تقويت شود.
در حقيقت اعتكاف تمرينى در جهت رها كردن دنيا و اخراج محبت دنيا از قلب است.
علامه محمد باقر مجلسى درباره كمال اعتكاف مى گويد: ((همانا كمال اعتكاف در آن است كه انديشه و دل و اعضا بر مجرد عمل صالح وقف گردد و بر در خانه خداى جليل و در برابر اراده مقدس او به حبس درآيد و به زنجير مراقبت او به بند كشيده شود و از آن چه كه روزه دار از انجامش خوددارى مى كند به طور تمام و كمال بازداشته گردد و بر احتياطى كه شخص روزه دار در مورد روزه خويش به كار مى برد, به تناسب زياد شدن مقصود از اعتكاف بيفزايد و دائما در روى آوردن به خدا و ترك روى گردانى از او ملازمت ورزد. پس هرگاه شخص معتكف در راه هاى انديشه و دل خود, مجال را براى خطورات غير الهى باز گذارد يا يكى از اعضايش را در غير طاعت پروردگار خويش به كار برد, به همان ميزان كه در كمال اوصاف ذكر شده غفلت يا مستى ورزد, حقيقت كمال اعتكافش را فاسد و تباه گردانيده است.))(34)
چون اعتكاف زمينها مناسبى است تا انسان به كاوش درباره انگيزه ها و روحيات خويش بپردازد, بنابراين داراى آثار فردى و اجتماعى است هم چون: آمرزش گناه, دورى از آتش جهنم, دريافت اجر بى پايان, ميهمان شدن بر خدا, شرافت يافتن به قرائت قرآن و بهره مندى از فيوضات ذكر خداوند است. ((قل ما يعبو بكم ربى لولا دعاوكم;(35) بگو! اگر دعاى شما نبود, پروردگارم به شما توجه و اعتنايى نمى كرد.
علاوه بر آن چه ذكر شد, انسان معتكفى كه به آداب اعتكاف پايبند است در هر موردى از نماز خواندن, دعا كردن, تفكر كردن, شب زنده دارى و گريستن به گنجينه هايى از رحمت خاص خدا دست مى يابد كه گرانبهاترين سرمايه زندگانى و بهترين زاد و توشه آخرت او خواهد بود.
هم چنين گاهى خداوند به خاطر تإديب انسان ها يا به خاطر عقوبت آنان نسبت به ستم كارىها و معاصى روز افزون شان, اراده نزول عذاب مى كند و بلايى چون خشك سالى يا زلزله يا بيمارى عمومى و مانند آن را تقدير مى نمايد, ولى عمل صالح گروهى از آنان باعث دفع بلا گشته و به گونه اى كه خود نيز متوجه نيستند از تحقق عذاب و عقاب الهى جلوگيرى مى كنند: ((… و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون;(36) و خداوند آنان را عذاب نمى كند تا زمانى كه استغفار مى كنند.))
اعتكاف خالصانه جمع كثيرى از مردم جامعه ما, مى تواند چنين نقشى را در اجتماع اسلامى داشته باشد; يعنى زمانى كه قدرناشناسى مردم نسبت به نعمت هاى الهى اوج مى گيرد و غفلت از خدا به شكل هاى گوناگون در بين مردم رواج مى يابد و پول پرستى و شهوت رانى, بخش عظيمى از جامعه را از عبادت خدا دور ساخته و به حقوق ديگران بى توجه مى سازد, خطر نزول بلانزديك مى شود, اما گريه ها و تضرع ها و نمازها و روزه هاى معتكفين, رحمت خدا را بر مى انگيزاند و به آبروى آنان, عاصيان نيز در امان مى مانند.

مقابله با تهاجم فرهنگ بيگانه

در فرهنگ اسلامى روى آوردن به اعتكاف, علاوه بر بهره بردارى از فيض معنوى آن, جهاد مقدس نيز هست; زيرا اين مراسم عبادى ـ معنوى, نقش بسيار مهمى در رويارويى با نفوذ فرهنگ بيگانه ايفا مى كند.
جوانى كه در مراسم اعتكاف, طعم شيرين ايمان و انس با خداوند را مى چشد, لذت هاى مادى و شهوانى در ديدگانش, حقير و بى ارزش مى شود وبه آسانى در گرداب فساد و باورهاى ضد دينى گرفتار نمى شود.
از سوى ديگر, چنين مراسمى خود پيامى عملى و درسى عبرتآميز براى مردم است. حضور جمعى از مومنان در مسجد براى عبادت, در حقيقت نوعى دعوت به خداپرستى و دين مدارى است و آثار سازنده اى بر جامعه خواهد داشت, از همين رو, در رويارويى با تهاجم فرهنگى دشمن نبايد نقش موثر سنت هايى كه در باور عموى مردم ريشه هاى عميق دارند, ناديده گرفته شود. بى ترديد مساجد, حسينيه ها, تكايا, هيئت هاى مذهبى, زيارت و اعتكاف, نقش مهمى در تربيت جامعه و گسترش فرهنگ دينى ايفا كرده و مى كنند. اين مقوله ها با آثار مثبت جانبى كه دارند, اهرم هاى توانمندى در مقابله با فرهنگ بيگانه اند.
در دوران ما تهاجم دشمن ابعادى گسترده يافته, ولى اين حركت استعمارى, دست كم ريشه اى چند صد ساله دارد و همين پديده هاى سنتى هم چون اعتكاف مردم ما را در طول سال هاى متمادى در برابر نفوذ فرهنگ بيگانه مصونيت بخشيده است.(37) اما اهميت آن و نقش بسزايى كه در تصفيه و تزكيه انسان دارد براى بسيارى از مسلمانان ناشناخته مانده است.
از اين رو جا دارد مبلغان اسلامى بيش از پيش بر نقش مهم آن تإكيد ورزند تا اين سنت ديرينه محمدى آن گونه كه شايسته سات, جايگاه خود را در جامعه اسلامى حفظ كند.
در عصر ما كه زندگى ماشينى و پيچيدگى هاى آن, ديده هاى انسان را به خود خيره كرده, روابط اجتماعى گسترده شد و خلاصه دامنه سرگرمى انسان به جلوه ها و مظاهر مادى توسعه يافته است, تإكيد بر نقش سازنده اعتكاف, ضرورتى دو چندان مى يابد, زيرا اعتكاف انس با معشوق است كه زمينه را براى گسستن فرد از سرگرمى هاى پوچ فراهم مىآورد; انسان را با خداوند پيوند مى دهد و از آفت خدا فراموشى و از خودبيگانگى نگه مى دارد.

پى نوشت ها:
1. انشقاق (84) آيه6.
2. عطار نيشابورى, تذكره الاوليإ, ص785.
3. علامه مجلسى, بحارالانوار, ج14, ص141.
4. بقره(2) آيه125.
5. تفسير نمونه, ج13, ص33.
6. علامه طباطبائى, الميزان, ج14, ص34.
7. سيد مرتضى, المسائل الناصريات, ص119.
8. علامه حلى, تذكره الفقهإ, ج6, كتاب اعتكاف, ص239.
9.
10. حر عاملى, وسائل الشيعه; ج7, ص116.
11. طه (20) آيه 84.
12. حديد (57) آيه 27.
13. الميزان, ج19, ص173.
14. قلم (68) آيه4.
15. حر عاملى, وسائل الشيعه, ج7, ص397, روايت1.
16. همان, روايت 2.
17. شيخ صدوق, من لايحضره الفقيه, كتاب الاعتكاف, ص188.
18. شيخ صدوق, فضائل الاشهر الثلاثه, ص24, روايت12.
19. همان, ص38, روايت16.
20. همان, ص25, بخشى از روايت12.
21. بحارالانوار, ج98, ص151.
22. سيد محمد كاظم طباطبائى, العروه الوثقى, كتاب الاعتكاف, ص399.
23. امام خمينى(ره), تحريرالوسيله, ج1, ص305.
24. شيخ محمد حسن نجفى, جواهر الكلام, ج17, ص170.
25. همان, ص171.
26. آيه الله گلپايگانى, مجمع المسائل, ج1, ص154.
7. فصلنامه فرهنگ اصفهان, شماره 1, پائيز 1374, ص38. رحيم نوبهار, اعتكاف; سنت محمدى, ص78 و 88.
28. بحارالانوار, ج33, ص542.
29. وسائل الشيعه, ج11, ص586.
30. بحارالانوار, ج101, ص71.
31. قاضى نعمانى, دعائم الاسلام, ج1, ص287.
2. متقى هندى, كنزالعمال, ج8, حديث 24012.
33. ابوالفتوح رازى, تفسير روح الجنان, ج1, ص303.
34. دعائم الاسلام, ج1, ص287.
35. بحارالانوار, ج98, ص150.
36. فرقان (25) آيه 77.
37. انفال (8) آيه33.
38. اعتكاف, سنتى محمدى, ص50 و 51.