مبارزه با مفاسد و بدحجابى

مبارزه با مفاسد و بدحجابى‏
حجةالاسلام و المسلمين محمد تقى رهبر
وظيفه اركان حاكميت‏
در مقاله پيشين از طرح ارتقاى اخلاقى نيروى انتظامى شامل برخورد با اراذل و اوباش و مفاسد اجتماعى از جمله مبارزه با بدحجابى به عنوان يك منكر آشكار سخن به ميان آمد. موضوعى كه با واكنش‏هاى مثبت دينداران جامعه و علاقمندان به صلاح اجتماع روبرو شد و نيروى انتظامى را مورد حمايت قرار داده و ادامه و استمرار آن را خواستار شدند، هرچند پاره‏اى ليبرال مآب‏ها و پاره‏اى نشريات و روزنامه‏ها با گرايش خاص بر آن خرده گرفته و در برابر اين حركت صف آرائى كردند و جوّ منفى را دامن زدند.اقدام نيروى انتظامى همانقدر كه معتقدين به ارزشهاى اسلامى را شادمان كرد و آنرا نويدى در جهت پاكسازى چهره جامعه از ناهنجاريها دانستند، گروه‏هايى نيز با اقليت به خرده‏گيرى و جوّسازى پرداخته و اينها كسانى بودند كه به فرهنگ اباحيگرى تمايل بيشترى داشته و آزادى بى قيد و شرط را به شيوه غربيها دامن مى‏زنند. به هر حال ما چه بخواهيم و چه نخواهيم در جامعه ما دو تفكر وجود دارد: يكى تفكر اصول گرايى كه حاكميت ارزشهاى اسلامى را خواهان است و ديگرى تفكر نقطه مقابل آن كه هرچند در اقليت است اما چندان در قيد حاكميت اصول و ارزشهاى اسلامى نيست و اين را در موضعگيريهاى خود در برابر دولت و مجلس و مسائل فرهنگى و اجتماعى نشان داده است. جريانى كه بيگانگان نيز از آن حمايت مى‏كنند و خواه خود آنها بخواهند و بفهمند يا نخواهند و نفهمند عملاً در مسيرى گام بر مى‏دارند كه به دشمنان اين ملت اميدى و نويدى بدهند. يكى از دلائل آن همين طرح امنيت اخلاقى نيروى انتظامى و برخورد با اراذل و اوباش و مزاحمان نواميس مردم و لمپن‏ها و آنارشيست‏ها و عروسكهاى خيابانى است كه نه تنها برخى از داخل به نقد و انكار آن پرداخته‏اند بلكه رسانه‏هاى خارجى نيز از آن سوژه‏ها ساخته و آنرا منافى با آزادى و حقوق بشر! دانسته‏اند و براى لكه دار كردن اين نهضت مفاسد اخلاقى فيلم ساخته و سوژه درست كرده و گزارش‏هاى خلاف واقع داده و آنرا نوعى خشونت و سلب آزادى در دولت كنونى قلمداد كرده‏اند و البته نيازى به بيان ندارد كه كسانى در برابر اين حركت اخلاقى صف بندى كرده‏اند كه اعمال خشونت بارشان و شكنجه‏هاى قرون وسطائى آنها در عراق و فلسطين و جاى جاى جهان و زندان‏هاى مخفى و آشكارشان در اروپا و آمريكا و اسرائيل و گوانتانامو و… روى جنايتكاران تاريخ را سفيد كرده و خاطره‏هاى ننگين آتيلا و آيشمن
و هيتلر را تداعى مى‏كند آنگاه رسانه‏هايشان از واشنگتن و لندن و تل آويو اقدامات نيروى انتظامى را در مبارزه با مفاسد و مفسدان و هنجارشكنان زير سؤال برده‏اند كه اين مايه شگفتى نيست، آنچه شگفتى آفرين است همصدايى برخى رسانه‏هاى خودى با بيگانگان و دشمنان ايران اسلامى است كه هر حركت اصلاحى در دولت اصولگرا را با ديد منفى مى‏نگرند و چشم خود را بر واقعيات و حقايق بسته‏اند و براى هر اقدامى توجيه منفى دارند!
و البته ناگفته نگذاريم كه در هر طرح اصلاحى پاره‏اى اشتباهات و سوء رفتارها امكان وقوع دارد و در اين مورد نيز مكرر به نيروى انتظامى گفته‏ايم كه به همه نيروهاى عامل زير دست بايد تأكيد شود در برخورد با مفاسد تخلف و فساد ديگرى را مرتكب نشوند كه با امر به معروف و نهى از منكر در تضاد باشد و بد بينى و تنفر ايجاد كند و از اصول اخلاق و كرامت انسانى بدور باشد. چه، موفقيت در امر و نهى الهى در سايه رعايت اصول اخلاق و روش ارشادى قابل دسترسى است. هدف از اين طرح زدودن منكرات از چهره جامعه است و اين اصول و روش‏هاى درست و مشروع خود را طلب مى‏كند و البته فرماندهان نيروى انتظامى نيز معتقدند كه اين روش بايد اساس كار باشد هرچند تخلف در پاره‏اى موارد وجود دارد كه با آن بايد برخورد شود و مباحث خاص اين مطلب در گفتگو با فرماندهان نيرو مطرح شده كه با استقبال آنان مواجه شده است و در هر حال صحّت عمل و راه و روش مناسب و منطبق با تعليم و تربيت اسلامى در مقابله با مفاسد بايد منظور نظر باشد. زيرا هدف از برخورد با فساد و تخلفات اخلاقى، اصلاح و هدايت و روشنگرى و تربيت است و در اين بخش از موضوع نقش رسانه‏ها به ويژه صدا و سيما بسيار با اهميت است. كه بايد به وظيفه توجيهى و فرهنگى خود بهتر از پيش توجه كنند. اگر ما بتوانيم هنجار شكنان را به زشتى عملشان توجه دهيم و در جهت تغيير مسيرشان با هدايت و ارشاد حركت كنيم اين يك حركت ديرپاى و مفيدى خواهد بود كه درباره آن توضيح بيشتر خواهيم داد. هر چند در همه موارد اين روش كارايى ندارد و برخورد عملى در هر حال الزامى است. چرا كه اگر با فساد برخورد نشود دامن ديگر افراد جامعه را خواهد گرفت.
برخورد عملى با مفسدان وظيفه حاكميت‏
موضوعى كه بايد به آن پرداخت و در برخى مقالات و تحقيقات جلب نظر مى‏كند اين است كه آيا برخورد عملى با مفاسد از وظائف دولت اسلامى است يا اينكه نهادهاى حكومتى تنها به تذكر و ارشاد بايد بسنده كنند؟پاسخ به اين پرسش را مى‏توان از منابع اسلامى و كتاب و سنت و سيره صالحين به دست آورد كه در اين مقام به صراحت تكليف را روشن ساخته است. علاوه براينكه وظيفه معروف پرورى و منكر ستيزى تكليف آحاد مسلمانان است،
براى حاكمان ويژگى خاص دارد، چرا كه عمل حاكمان تعيين كننده سرنوشت جامعه است. حاكمان هم خود بايد عامل به معروف و تارك منكر باشند و هم جامعه را بدان فرا خوانند و براى اجرايى شدن آن اقدام نمايند.
قرآن كريم در موارد متعددى به اين موضوع پرداخته است. از جمله:
1- «الذين ان مكنّاهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور؛(1) آنانكه اگر در زمين تمكن و اقتدار داديم نماز را بپا دارند و زكات را بپردازند و امر به معروف و نهى از منكر كنند. و سرانجام همه امور براى خداست.»
و در همين حال كه قرآن ويژگى مؤمنان و حاكمان اسلامى را در باب امر و نهى بيان فرموده است در مقابل آن امر به منكر و نهى از معروف را خصلت منافقان برشمرده و مى‏فرمايد: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون ايديهم نسوا اللّه فنسيهم انّ المنافقين هم الفاسقون؛(2) مردان منافق و زنان منافق از يك گروه‏اند، به بدى فرمان مى‏دهند و از نيكى باز مى‏دارند و دستانشان را از انفاق بسته‏اند، خدا را فراموش كرده و خداوند آنها را به دست فراموشى سپرده است، منافقان همان تبهكارانند.»
درست بر عكس مؤمنان كه دائماً از طريق امر به معروف و نهى از منكر در اصلاح جامعه و پيراستن آن از آلودگى و فساد مى‏كوشند(3) منافقان سعى مى‏كنند فساد همه جا را بگيرد و معروف از جامعه برچيده شود تا بتوانند در چنان محيط آلوده‏اى به اهداف شوم خود برسند.
از اين آيه كريمه مى‏توان استفاده كرد كه ترويج فساد و مخالفت بامعروف از خصلت‏هاى منافقان است هر چند مدعى اسلاميت و ايمان باشند و با اين شاخصه مى‏توان مدعيان اصلاحات را از اصلاحگران واقعى باز شناخت. بسيارند مدعيان اصلاح‏طلبى كه در درون خود فساد را مى‏پروند و در جامعه مى‏پراكنند، چرا كه عناصر فاسد جز در فضاى آلوده رشد نمى‏كنند آنها از فرآورده‏هاى فساد تغذيه مى‏شوند، اينست كه مايل نيستند جامعه رو به صلاح برود و محيط آراسته و پيراسته باشد چه در اين شرائط آنها جايگاهى ندارند. بنابراين آنها كه به رواج منكرات چهره خوش نشان مى‏دهند به موجب اين آيه در صف منافقان قرار مى‏گيرند.
همچنين قرآن كريم در مقام نكوهش روحانيان اهل كتاب، انگشت روى مسئله نهى از منكر نهاده و مى‏فرمايد: «لولاينهاهم الربانيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت لبئس ماكانوا يعملون؛(4) چرا علماى ربانى و دانشمندان دينى (از يهودى و نصارى) آنها را از گفتار گناه آلود و خوردن حرام نهى نمى‏كنند بسيار زشت است آنچه آنها عمل مى‏كنند.»
در روايتى از حضرت سيد الشهدا(ع) در باب امر به معروف و نهى از منكر چنين آمده است كه اين گروه از اهل كتاب دست در جيب ظلمه داشتند و از سفره آنها مى‏خوردند از اينرو زبان اعتراض به اعمال مفسدانه آنان نمى‏گشودند و از منكرات آنان را برحذر نمى‏داشتند. و در همين خطبه است كه امام، عالمان و راويان مسلمان را هشدار مى‏دهد و تحذير مى‏كند كه نبايد در برابر فساد و منكر كه از ظالمان زمان خود مى‏بينند ساكت باشند چرا كه آنها هر چه عزّت و حرمت در جامعه دارند به بركت دين خدا است و بنابراين نبايد نظاره‏گر فساد و منكر باشند و دين خود را در معرض خطر ببينند و دم برنياورند و زبان به اعتراض نگشايند. صرفاً به اين دليل كه دنيايشان در خطر مى‏افتد! (به متن و ترجمه خطبه رجوع شود تحف العقول، ص 240 – 243).
بارى آيات بسيارى به اين وظيفه مهم اسلامى توجه داده كه در اينجا نقل آن ضرورى نيست. در روايات نيز ضمن تأكيد بر اين وظيفه مهم اسلامى تصريح شده به اينكه ترك امر به معروف و نهى از منكر خصلت بى دينان است و يا تارك اين وظيفه مرده‏اى در ميان زنده‏ها. از سخن نبى اكرم(ص) است كه مى‏فرمايد: «واى بر آن مسلمانى كه دين ندارد. مى‏پرسند: يا رسول اللّه مسلمانى كه دين ندارد كدام است؟ در پاسخ مى‏فرمايد: آنكس كه امر به معروف و نهى از منكر نمى‏كند. در روايتى از اميرالمؤمنين(ع) است كه براى امر به معروف و نهى از منكر سه مرحله قائل شده‏اند: مرحله قلبى، مرحله زبانى، مرحله عملى و اين سه را از مراحل جهاد بر شمرده‏اند و هشدار داده‏اند كه زمانى مى‏رسد كه مسلمانان اين سه را ترك مى‏كنند و اين نشانه سقوط و انحطاط است…» (رجوع به نهج البلاغه كلمات قصار، 373، 374، 375).
سيره عملى پيامبراكرم(ص) و ائمه معصومين – عليهم السلام – نيز نشان مى‏دهد كه آنان در برابر منكرات موضعگيرى داشته و اضافه بر نهى و تحذير به اقدام عملى دست مى‏زدند. اميرالمؤمنين(ع) در زمان حاكميت خود در حالى كه تازيانه در دست داشتند در بازار راه مى‏رفتند و اگر خلاف شرعى مى‏ديدند و عمل حرامى مشاهده مى‏كردند از آن بر حذر داشته و به ترك آن ملزم مى‏ساختند. از تمام آنچه گذشت مى‏توان چنين نتيجه گرفت كه دولت اسلامى موظف است با شيوه‏هاى مناسب و اقدام عملى جلو مفاسد را بگيرد و تنها تذكر زبانى و رسانه‏اى كافى نيست به ويژه آنكه در فقه اسلامى به استناد روايات، امر به معروف و نهى از منكر از مراحل جهاد شمرده شده و فقها بر اساس آن فتوا داده‏اند. دولت اسلامى همانگونه كه بايد فروش مسكرات و قمار و ربا و ساير اعمال مردم را مانع شود مى‏بايست از كشف حجاب و هنجار شكنى جلوگيرى كند. به ويژه در شرائطى كه گفتار و تذكر تأثير لازم را ندارد و ناگزير به اقدام عملى بايد رو آورد و بخصوص در عصر ما كه بى‏حجابى و بدحجابى به صورت يك سياست از سوى دشمنان اسلام و بيگانگان و عوامل آنان هدايت و ساماندهى مى‏شود و بر اين مطلب تصريح كرده و آن را از سياست‏هاى راهبردى خود در برابر انقلاب اسلامى اعلام كرده‏اند و حتى كار بجايى رسيده كه عدّه‏اى از دختران و زنان فريب خورده را اجير مى‏كنند كه با لباسهاى مبتذل در خيابانهاى تهران دور بزنند فقط به اين منظور كه مد لباس مبتذل و نيمه برهنگى را ترويج كنند! در اين شرائط دستگاه نظارتى و امنيتى بايد بطور جدى برخورد كنند. و اين حركت هرچند دير هنگام شروع شده و گذشتگان تقصير يا قصور كرده‏اند و بايد جريمه آن به حساب آنان نوشته شود چرا كه مجال دادند در جامعه اينهمه فساد و گستاخى توسعه يابد و چهره جامعه اسلامى اينقدر آلوده شود و از كسى صدايى برنيايد و اقدامى صورت نپذيرد؟!
كار فرهنگى، ضرورت همه دستگاههاى كشور
بديهى است كه نيروى انتظامى به تنهايى قادر نيست امنيت اخلاقى جامعه را تأمين كند و اصولاً چنين انتظارى خطاست كه مسؤوليتى را كه بر دوش كليه اركان نظام سنگينى مى‏كند به عهده نيروى انتظامى بگذاريم و اقدامات ناجا را ديرپاى بدانيم. اقدامات ناجا به چهره جامعه و مراقبت‏هاى ظاهرى مربوط مى‏شود امّا تعميق اين فرهنگ و ديرپاى ساختن آن ساز و كار ديگرى مى‏طلبد، به علاوه آنكه در همين كنترل و نظارت نبايد نيروى انتظامى را تنها گذاشت. به بيان ديگر دو مطلب اساسى در مبارزه با فساد آشكار و از جمله بدحجابى بايد مد نظر قرار گيرد.
1- هميارى فرهنگى نهادهاى مسؤول‏
همواره سخن از كار فرهنگى است و همه مى‏گويند بايد كار فرهنگى كرد. ما مى‏پرسيم چه كسى بايد كار فرهنگى كند؟ آيا طى 27 سال در كار فرهنگى تقصير كرده‏ايم كه امروزه تبعات آن را مى‏بينيم؟ اين نسل كنونى كه در جامعه با وضع نامناسب ظاهر مى‏شوند كجا تربيت شده‏اند؟ و كجا آموزش ديده‏اند؟ درست است كه در جامعه ما جوانان صالح و پسران و دختران و مردان و زنان شايسته كم نيستند و اكثريت جامعه را خوبان تشكيل مى‏دهند اما بالأخره بايد بررسى كرد مسؤولين فرهنگى طى ساليان دراز چه كردند؟ و آيا اصولاً در كار فرهنگى موفق بوده‏ايم؟ و اگر نبوده‏ايم چرا؟ آيا بدون ترديد در پديده فساد و ابتذال علل و عواملى بوده كه بازشناسى اينها مى‏تواند براى آينده راه‏گشا باشد.
در شناخت اين عوامل از توطئه‏هاى ضد فرهنگى و تهاجم بيگانه نبايد غفلت ورزيد از بى‏تفاوتى برخى خانواده‏ها، از برنامه‏هاى ماهواره‏ها، از ميليون‏ها دلار آمريكا جهت مقابله با انقلاب اسلامى و… اما در اين ميان بايد بپذيريم در داخل نيز كم كارى فرهنگى بوده و يا موانعى وجود داشته كه كارهاى فرهنگى را خنثى مى‏كرده است.
رسيدگى به اين موضوع فعلاً محور سخن نيست. سخن در اين است كه در اين حركت كنونى ديرهنگام كه بر دوش نيروى انتظامى نهاده شده و حتماً بايد استمرار داشته باشد، نبايد نيروى انتظامى را تنها گذاشت. همه دستگاه‏هاى فرهنگى از دبستان گرفته تا دبيرستان و دانشگاه‏هاى كشور مسؤوليت دارند. از رسانه ملى صدا و سيما گرفته تا مطبوعات و اهل قلم بايد بخشى از اين مسؤوليت را به دوش بكشند. آموزش و پرورش بايد در تعليم و تربيت طرحى نو دراندازد و با احياى واحد پرورش و نظارت بر اخلاق و رفتار دانش‏آموزان و ارائه مشوق‏هاى لازم به تربيت اسلامى و تعميق فرهنگ دينى و اخلاقى و نظارت بر عملكرد دانش‏آموزان و توجيه بيشتر معلمان راه نوينى را بپيمايد و دانش آموخته‏گانى آشنا به معارف اسلامى و تربيت اخلاقى تحويل جامعه و يا دانشگاه بدهد. و اين امر به يك نهضت فرهنگى نياز دارد كه انتظار است آموزش و پرورش همت گمارد و انقلابى در اين نهاد فرهنگى كه قريب بيست ميليون فرزندان آب و خاك را پوشش مى‏دهد، پديد آورد.
دانشگاه و وزارت علوم‏
ركن ديگر مسؤوليت بر عهده وزارت علوم و دانشگاه‏هاى وابسته به آن همچنين دانشگاه آزاد اسلامى و ديگر دانشگاه‏هاى غير دولتى است. در اين مقطع تحصيلى نارساييهاى بسيارى چه از بعد آموزش و چه پرورش و تربيت دينى وجود داشته و دارد و زمينه‏هاى انحراف‏هاى اخلاقى نيز فراهم است. در اين مقطع تحصيلى علاوه بر نارسائيها، آموزش و مشكل تعهد دينى برخى اساتيد و بى‏تفاوتى برخى مسؤولان، فضاى مختلط پسر و دختر و زمينه‏هاى يارگيرى مجال چندانى براى تعهد دينى فراهم نمى‏سازد. هر چند نهادهاى انقلابى چون بسيج اساتيد و بسيج دانشجويى حضور نسبتاً چشم‏گيرى در دانشگاه دارند و عمره دانشجويى و اعتكاف و مراسم نماز جماعت در دانشگاه‏ها منشأ تربيت دينى است. اما اينهمه خود جوش به وجود آمده و برنامه عمومى دانشگاه نبوده است. شوراى عالى انقلاب فرهنگى نيز كار چشم گير و قابل توجهى نداشته و در شرائطى كه براى هر دانشجو از بودجه دولت و سرمايه ملت هر سال چند ميليون هزينه مى‏شود اما بازدهى آن در ساختار علمى و اخلاقى دانشگاه با علامت سؤال روبرو است. دانشجويى كه در نخستين روزهاى ورود به دانشگاه مى‏آيد
شش ماه بعد تغيير چهره مى‏دهد و حجاب اسلامى كم كم كنار مى‏رود و فضاى مختلط دوجنس زمينه فرهنگ اخلاقى را با چالش مواجه مى‏سازد. اينجاست كه مسؤوليت مديريت دانشگاه و وزارت علوم بسيار سنگين است و اندك مسامحه‏اى در آن عواقب نامطلوبى را ببار خواهد آورد. چنانكه ببار آورده است (شرح اين ماجرا و راه‏هاى اصلاحى آن را به فرصتى ديگر موكول مى‏كنم).
بخش فرهنگ عمومى
بخش ديگر فرهنگ مربوط به نهادهاى خبرى، تبليغى و فرهنگى عمومى چون صدا و سيماست كه نقش بسيار مهمى در ساختار فرهنگى جامعه ايفا مى‏كند، رسانه ملى هر چند برنامه‏هاى مثبت و مفيد مذهبى و اخلاقى دارد اما از آسيب‏هاى فرهنگى نيز بدور نيست. شايد اشكال كار در گستردگى كار رسانه و برنامه‏هاى متنوع و كاركنان و هنرمندان بى حد و مرز آن باشد كه هر چند مسؤولان آن، متعهد به هنجارهاى اخلاقى و انديشه‏هاى اسلامى مى‏باشند اما نتوانند به درستى آن را مديريت كنند از اينرو برخى برنامه‏ها و سريالها و فيلم‏هاى ارائه شده با مشكلاتى روبرو است كه بايد نظارت و مديريت قوى‏ترى بر آن اعمال گردد. در طرح امنيت اخلاقى سيماى جمهورى اسلامى مى‏توانست بهتر از اين و مؤثرتر عمل كند. به اعتقاد نگارنده جاى آموزش و توجيه در همين مسئله حجاب و عفاف و بدحجابى بسيار خالى است. اينكار با چند مصاحبه با فرماندهان ناجا عملى نيست. كار فرهنگى اين است كه رسانه ملى با دعوت از دانشمندان و هنرمندان و كارشناسان دلسوز به توجيه اين معضل اجتماعى در گفتگوها و برنامه‏هاى متنوع بپردازد و آثار زيانبار لجام گسيختگى‏هاى اخلاقى را در زندگى فرد و خانواده و جامعه به تصوير كشد، احكام حجاب را با توجه به فقه اسلامى با بيان فلسفه آن به گوش مخاطبان برساند و مسؤولان فرهنگى و اجرايى را به وظائف سنگين شان توجه دهد. و از راهكارهاى هنرى و روانشناسانه و آموزنده به يارى طرح امنيت اخلاقى بپردازد.
ساير دستگاه‏هاى فرهنگى نيز مى‏بايست نقش خود را ايفا كنند. سازمان‏ها و دفاتر تبليغاتى و حوزه هنرى و سازمان ملى جوانان و مطبوعات و فيلم‏ها هر كدام در اين نهضت اخلاقى گوشه‏اى از مسؤوليت را بايد به عهده گيرند تا جامعه با يك نهضت فرهنگى روبرو شود و تحوّلى اساسى پديد آيد.
2- دستگاه‏هاى اجرايى و ادارات كشور
شاخه ديگر مسؤوليت بر عهده دستگاه‏هاى دولتى از وزارتخانه‏ها و سازمان‏ها و ادارات و نهادهاى مربوطه است كاركنان اين دستگاه‏ها كه عددشان كم نيست مى‏بايست الگوى شايسته عفاف و حجاب و اخلاق و معنويت باشد. اگر اين دستگاه‏ها كه ابواب جمعى خانواده دولت‏اند هر كدام با تعهد به وظيفه خود عمل كنند يك انقلاب در دستگاه‏هاى اجرايى و نتيجتاً در جامعه پديد خواهد آمد و اين انتظار به حقى است كه ملت از دولتى‏ها دارند كه هم خود و هم خانواده و فرزندان خود را از انحراف‏ها مراقبت كنند و هم كاركنان و حقوق بگيران را. در اين صورت نه فقط به شؤونات اسلامى ارج نهاده مى‏شود بلكه بازدهى كار و خدمت رسانى مضاعف خواهد شد. هرچند در اين دستگاه‏ها نيروى مخلص كم نيستند اما موارد تخلّف هم وجود دارد كه مديران مافوق مى‏بايست براى حل آن جديت در عمل داشته باشند…
بطور خلاصه: مسؤوليت تأمين ارتقاى اخلاقى و شؤونات اسلامى مى‏بايست تقسيم شود و هر نهاد فرهنگى و اجرايى بخشى از آن را عهده دار شود تا اين نهضت به نتيجه برسد و به عبارت ديگر همانگونه كه بارها گفته‏ايم جامعه ما به يك انقلاب فرهنگى ديگر نياز دارد كه مسؤولان نظام نبايد از آن غفلت ورزند و گرنه فرداى ما بدتر از امروز خواهد بود و اين مسؤوليت دينى و ملى بر دوش مسؤولان ماست…
پى‏نوشت‏ها: –
1. سوره حج، آيه 41.
2. سوره توبه، آيه 67.
3. سوره توبه، آيه 71.
4. سوره مائده، آيه 63.