دانستنيهايى از قرآن بهشت آماده پذيرايى است

دانستنيهايى از قرآن‏
بهشت آماده پذيرائى است‏
«وسارعوا إلى مغفرةٍ من ربِّكم وجنَّةٍ عرضُها السَّماوات والارض أعدَّت للمتَّقين» (سوره آل عمران،آيه 133)
بشتابيد به سوى آمرزش خداوندتان و به سوى بهشتى كه پهناى آن بقدر پهناى آسمانها و زمين است كه براى تقواپيشگان آماده شده است.
پيشدستى كنيد و مبادرت ورزيد به سوى مغفرت و آمرزش خداوند. حال بايد ديد چه أعمالى موجب آمرزش مى‏شود و چگونه بايد به سوى اين آمرزش بشتابيم:
امير المؤمنين عليه السلام اين مبادرت را با انجام واجبات و فرايض دينى تفسير و معنى مى‏كند. “الى أداء الفرائض و جنة عرضها السموات و الارض” راستى اگر آنچه را كه خداوند بر ما واجب كرده انجام دهيم و از آنچه نهى و منع كرده خود را نگهداريم بالا ترين و سريع ترين گام به سوى آمرزش خداوندى برداشته‏ايم. و اين خود معناى واقعى تقوا است. و هرچند بسيارى از مفسرين اين را تفسير به برپائى و اقامه نماز مى‏كنند ولى سخن أمير المؤمنين عليه السلام جامع تر و شامل تر است و هرچند نماز ركن اصلى و اساس دين است ولى قطعا اگر با ساير واجبات همراه نباشد ارزشى نخواهد داشت، چه آنكه نمازى پذيرفته است كه با ديگر فرايض همنشين باشد.
و برخى از عارفان تقوا را به تزكيه نفس معنى كرده‏اند و چنين گويند كه اگر از خوى حيوانى بريدى و به خوى الهى خود را آراستى آنگاه به مقام قرب و جنت مى‏رسى و گرنه رسيدن به چنين مقامى محال است.
جنة عرضها السموات و الارض: بهشتى كه به پهناى آسمانها و زمين است. يعنى عرض آن بهشت به پهناى آسمانها و زمين با هم و دركنار هم مى‏باشد. و از اينكه وسعت بهشت با عرض آسمانها و زمين بيان شده است به اين معنى است كه طول معمولا از عرض بيشتر است و اگر عرض آن به اين وسعت باشد قطعا طولش هم خيلى زياد است.. البته امكان دارد كه مقصود از عرض، نه همين معناى لغوى است بلكه مراد از آن، وسعت و عظمت بهشت است و اين در زبان عربى رائج است كه واژه عرض را به خاطر عظمت شى‏ء مى‏گويند. در سخنان امرؤ القيس آمده است: “بلاد عريضة و أرض أريضة” يعنى شهرهاى پهناور و سرزمين خرم. و همانگونه كه ملاحظه مى‏كنيد عرض چيزى به معناى عرض و طول اصطلاحى آن نيست كه برخى از مفسران پنداشته‏اند بلكه كنايه از عظمت و وسعت بى انتهاى آن است. و چنانچه ما در اين دنيا توانائى حساب عرض و طول آسمانها و زمين را نداريم در آنجا نيز كسى جز خداوند عرض و طول بهشت را نمى داند و چه بسا به مرور زمان ( اگر زمانى را در آن جهان فرض كنيم) بر وسعت و پهناى بهشت افزوده شود. و اين از كرم و لطف خداوندى بعيد نيست.
گويند كه پادشاه روم كه از شنيدن آيه شگفت زده شده بود از رسول اكرم طى نامه‏اى پرسيد: اگر وسعت بهشت به وسعت آسمانها و زمين است، پس جهنم در كجا قرار دارد؟ حضرت پاسخى نقضى به او دادند و فرمودند: “سبحان الله! اذا جاء النهار فأين الليل” سبحان الله! وقتى روز مى‏آيد شب كجا مى‏رود؟ و مفهوم اين جواب اين است كه همان خدائى كه توانائى دارد شب را به جاى روز و روز را به جاى شب حركت دهد، همو توانا است كه جهنم را در هر جائى كه بخواهد جاى دهد. وانگهى چنان كه عرض شد اين جمله كنايه است و براى تقريب ذهن ما آدميان بيان شده است و گرنه در آن جهان همه چيز فرق مى‏كند و اصلا در آن جا اين آسمان و زمين فعلى وجود ندارد كه خود در آيات زيادى متعرض به اين معنى شده است كه آسمانها و زمين و تمام كون و مكان نابود مى‏شود: “يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب” همانگونه كه نوشته جات را در سجل و دفتر مى‏پيچيم، آسمانها را در هم مى‏پيچيم. و نه تنها آسمانها كه هرچه در جهان وجود دارد همه معدوم مى‏شوند و تنها وجه پروردگار باقى مى ماند و بس. “كل شى‏ء هالك الّا وجهه” هرچه جز وجه پروردگار نابود است. و در جاى ديگر مى‏فرمايد: “كلّ من عليها فان و يبقى وجه ربّك ذوالجلال و الاكرام” و اگر در آيه دوم سخن از نابودى انسانها و يا ارواح و اشباح عاقله است كه در آيه اول سخن از نابودى هر چه هست دارد.
به هر حال اين بهشت وسيع و پهناور كه به وسعت كل جهان مادى امروز ما است در آخرت براى تقواپيشگان و خداجويان و نيكوكاران آماده و مهيا شده است و چه بسا از آيه بر مى‏آيد كه هم اكنون اين بهشت آفريده شده و مهيا است ولى ما توانائى پى بردن به جا و مكانش را نداريم. و اصلا در جاى ديگرى از قرآن فرموده: “و لقد رآه نزلة أخرى عند سدرة المنتهى عندها جنة المأوى” كه اشاره به معراج رسول خدا صلى الله عليه و آله دارد و جبرئيل امين بهشت جاويدان را به پيامبر نشان مى‏دهد و اين خود دليل ديگرى است بر اينكه بهشت هم اكنون آفريده شده و مهياى پذيرش مهمانان است.
شايد در اينجا اين سؤال پيش بيايد كه اگر بهشت تنها براى نيكوكاران و متقين آماده شده، پس اطفال و يا ابلهانى كه از عقل درستى در اين دنيا برخوردار نيستند و خداوند آنها را وعده بهشت داده كه “اكثر أهل الجنة البله” چنانچه در روايت آمده است يا حتى تبهكارانى كه با شفاعت يا با بعضى از اعمال خوب پس از مدتى به بهشت مى‏رسند، كجا نامشان ذكر شده است؟ در پاسخ گوئيم كه اينها همه به طفيلى نيكوكاران و تقواپيشگان به بهشت مى‏رسند مانند آنكه شما مهمان عزيزى را دعوت كنيد و به افتخار او بيست نفر ديگر را نيز دعوت نمائيد، در هنگام سخن مى‏گوئيد فلانى منزل ما دعوت بود و نامى از آن بيست نفر كه غذا نوش جان كرده‏اند بريد، چون آنها به طفيلى آن مهمان اصلى آمده‏اند لذا نامشان برده نمى‏شود، در اينجا نيز اصل دعوت از متقين و محسنين است و بقيه قطعا به طفيلى آنان به اين سفره جاويدان دعوت مى‏شوند. و به عبارت ديگر چنانكه گفته‏اند: “لولا المتقون لما خُلقت الجنة” اگر متقين نبودند، بهشت آفريده‏شد، معلوم مى شود كه بهشت آماده پذيرائى از تقواپيشگان نيكوكار است و دخول ديگران در آن، بالعرض مى‏باشد، پس اصالت مهمان نوازى براى آنان است و سايرين همه طفيلى‏اند. بارالها! ما كه از متقين نيستيم اميدواريم لطفى كنى و ما را جزء طفيليان بالتبع قرار دهى. آمين رب العالمين.