بر ساحل معرفت
پرسش: فلسفه غيبت امام زمان(عج) چيست؟
پاسخ: خداوند متعال اراده كرده است كه هيچ زمانى جامعه بشرى بدون امام و راهنما نباشد. و نيز اراده كرده است كه امام مهدى(عج) – كه آخرين امام است – براى هميشه امامت كند، اما چرا او را نمىبينيم، بدون علت و حكمت نيست. اكنون براى توضيح بيشتر توجه شما را به نكات زير جلب مىكنيم: نخست بايستى به اين نكته توجه نمود كه غيبت ايشان بدين معنى است كه حضرت در ميان مردم زندگى مىكنند و مردم ايشان را مىبينند، ولى نمىشناسند؛ اما فلسفه آن، در اين زمينه در روايات اهلبيت و كتب دانشمندان شيعه به حكمتهاى متعددى اشاره رفته است كه به جهت اختصار به بخشى اشاره مىكنيم:
1- تحقق وعده الهى مبنى بر برپايى حكومت جهانى مهدى(عج) از آنجا كه خداوند در قرآن به مؤمنين و مستضعفين وعده حكومت جهانى داده است (نور، 55؛ قصص، 5) براى تحقق آن شرايط خاصى لازم است كه فراهم شدن برخى بر عهده جامعه است و آن تنها با گذشت زمان و آماده شدن مردم ميسّر خواهد شد مانند اظهار نياز مردم جامعه؛ به بنبست رسيدن قوانين موجود مادى جوامع؛ پيشرفت علمى و فرهنگى تا حدودى كه همه ظرفيت پذيرش يك فرهنگ كامل و پيشرفته را پيدا كنند و همينطور تكامل وسايل ارتباط جمعى براى سهولت ارتباط با همه انسانهاى كره زمين و مطلع ساختن آنها از قوانين و اصول حاكم بر جهان و بالاخره نياز چنين جامعهاى به نيروهاى فعال و سازنده.(1)
2- حراست از جان آن حضرت براى روز موعود (برپايى حكومت جهانى) آنچه تاكنون تاريخ گواه آن بوده جلوگيرى از اجراى قوانين اسلام به هر نحوى صورت گرفته تا حدى كه اقدام به شهادت رساندن و از ميان برداشتن رهبران جامعه اسلامى نمودند حال اگر خداوند آخرين حجت خود بر روى زمين را همچون ساير ائمه به حال عادى وا مىگذاشت، حكومتهاى ظالم بيكار ننشسته و او را از ميان برمى داشتند و اين وعده الهى محقق نمىشد از اين رو برخى روايات فلسفه غيبت را حراست از جان آن حضرت دانستهاند.(2)
3- غيبت آن حضرت بر اساس سنت الهى صورت گرفته، سابقاً اين سنت براى پيامبران ديگر نيز به اجراء در آمده است مانند حضرت موسى كه خداوند وى را در خانه فرعون پرورش داده كه تا مدتها به عنوان فردى معمولى ميان مردم مىزيست سپس هنگامىكه زمينه ظهورش فراهم گرديد خداوند او را بر همگان آشكار نمود.(3)پرسش: چرا ميقات حضرت موسى – علىنبيناوآلهوعليهالسلام – از سى روز به چهل روز افزايش يافت؟
پاسخ: آنچه با روايات اهل بيت(عليهم السلام) سازگار است، اين است كه گرچه در واقع، ميقات حضرت موسى – علىنبيناوآلهوعليهالسلام – بنابر چهل روز بوده، امّا خداوند براى آزمودن بنىاسرائيل، نخست حضرت موسى را براى يك ديدار سى روزه دعوت نمود؛ سپس آن را تمديد كرد تا منافقان بنىاسرائيل صفوف خود را مشخص سازند.
امام باقر(ع) مىفرمايند: «هنگامى كه موسى – علىنبيناوآلهوعليهالسلام – به وعدهگاه الهى رفت، با قوم خويش قرار گذاشته بود، غيبت او سى روز طول نكشد؛ امّا هنگامى كه خداوند ده روز بر آن افزود، بنىاسرائيل گفتند: موسى تخلف كرده و به دنبال آن دست به كارهايى كه مىدانيم، زدند (و گوسالهپرستى كردند).(4)پرسش: چرا ائمه(عليهم السلام) خدمت كار و كنيز داشتند؟ با توجه به اينكه پيامبر حتى چوب مسواك خودش را از كسى نمىخواست و فرمودهاند بدترين انسانها كسى است كه كار خود را به ديگران واگذار كند.
پاسخ: الف) 1. يكى از دليلهايى كه پيامبر و ائمه(عليهم السلام) حاضر مىشدند، بردگان را به كار گيرند، آثار تربيتى مهمى بود كه مىتوانستند در بردهها ايجاد كنند و بدين وسيله به آنها درسهاى علمى و عملى فراوانى بياموزند يكى از نمونههاى آن قنبر غلام حضرت على(ع) بود كه در خانه آن حضرت فضايل زيادى كسب كرده بود.(5) 2. خدمت در خانه پيامبر و امامان براى كنيزان و بردگان افتخار بزرگى بود از اينرو بسيارى از آنان به هيچ وجه حاضر نمىشدند كه خدمت در خانه پيامبر و امامان را ترك كنند يكى از نمونههاى آن زيدبنحارثه بود كه پدرش هر قدر اصرار كرد او خدمت در خانه رسول خدا را رها كند و به منزل پدريش برگردد زيد نپذيرفت.(6)
3. با توجه به اينكه كنيزان و بردگان در جامعه آن روز وجود داشتند يكى از بهترين راههاى آزادى آنها همين بود كه پيامبر(ص) و ائمه(عليهم السلام) آنها را بخرند و پس از مدتى محترمانه آزاد كنند كه از اين راه هزاران برده آزاد شدند.(7)
ب) نه تنها ائمه(عليهم السلام) بلكه پيامبر(ص) نيز خدمتكار داشت اينان افرادى بودند كه در خانه پيامبر(ص) و ائمه(عليهم السلام) كار مىكردند و پس از اتمام كار، حقوق خود را دريافت مىكردند. و اين يك مسئله اجتماعى است و لازمه يك زندگى اجتماعى همكارى افراد با يكديگر است كه يكى از انواع همكارى كمك كردن افراد به يكديگر است؛بنابراين، هيچ اشكالى ندارد كه كسى كه به هر دليل انجام همه كارهاى خانه برايش مشكل است يا ممكن نيست، از شخص ديگرى بخواهد كه در كارها به او كمك كند و در پايان هم مزدش را بپردازد. قرآن مىفرمايد: «أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ؛ (زخرف، 32) آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟ ما [وسايل] معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم و برخى از آنان را از [نظر ]درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار دادهايم تا عدهاى از آنها عده [ديگر ]را به خدمت گيرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند بهتر است.» با توجه به اين آيه روشن مىشود كه اصولاً با توجه به لزوم زندگى اجتماعى انسانها، چارهاى نيست كه انسانها به همديگر كمك كنند و حتى به خدمت گرفتن ديگران هم نوعى مساعدت و همكارى اجتماعى است مخدوم، خادم را به خاطر كارى كه مىكند، مىپذيرد و در اختيار مىگيرد و خادم نيز به خاطر پولى كه مخدوم مىپردازد، حاضر مىشود كارها را انجام دهد.(8)پىنوشتها: –
1) ر.ك: پرسشها و پاسخهاى مذهبى، مكارمشيرازى و جعفر سبحانى، ج 2، ص 160 – 168، انتشارات نسل جوان.
2) ر.ك: بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 97، 98، داراحياء التراث العربى.
3) ر.ك: بحارالانوار، همان، ج 51، ص 224.
4) تفسير نورالثقلين، عروسى الحويزى، ج2، ص61، مؤسسه اسماعيليان.
5) ر.ك: منتهىالآمال، شيخ عباسقمى، ج 1، ص 392، نشر هجرت.
6) ر.ك: معارف و معاريف، سيدمصطفى حسينى دشتى، ج 6، ص 119، نشر مفيد.
7) تفسير نمونه، ج 21، ص 418، نشر دارالكتاب.
8) ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، آيةاللَّه علامه طباطبايى، ترجمه سيدمحمدباقر موسوى همدانى، ج 18، ص 145، نشر دفتر انتشارات اسلامى، ذيل آيه 32 زخرف / تفسير نمونه، آيةاللَّه مكارم شيرازى و همكاران، ج 21، ص 50، نشر دارالكتاب الاسلامية.