بر ساحل معرفت

 

بر ساحل معرفت

پرسش: چرا ميقات حضرت موسى – على‏نبينا وآله وعليه‏السلام – از سى روز به چهل روز افزايش يافت؟

پاسخ: آن‏چه با روايات اهل بيت(عليهم السلام) سازگار است، اين است كه گرچه در واقع، ميقات حضرت موسى – على‏نبينا وآله وعليه‏السلام – بنابر چهل روز بوده، امّا خداوند براى آزمودن بنى‏اسرائيل، نخست حضرت موسى را براى يك ديدار سى روزه دعوت نمود؛ سپس آن را تمديد كرد تا منافقان بنى‏اسرائيل صفوف خود را مشخص سازند.
امام باقر(ع) مى‏فرمايند: «هنگامى كه موسى – على‏نبيناوآله‏وعليه‏السلام – به وعده‏گاه الهى رفت، با قوم خويش قرار گذاشته بود، غيبت او سى روز طول نكشد؛ امّا هنگامى كه خداوند ده روز بر آن افزود، بنى‏اسرائيل گفتند: موسى تخلف كرده و به دنبال آن دست به كارهايى كه مى‏دانيم، زدند (و گوساله‏پرستى كردند).(1)

پرسش: چرا ائمه(عليهم السلام) خدمت كار و كنيز داشتند؟ با توجه به اين‏كه پيامبر حتى چوب مسواك خودش را از كسى نمى‏خواست و فرموده‏اند بدترين انسان‏ها كسى است كه كار خود را به ديگران واگذار كند.

پاسخ: الف) 1. يكى از دليل‏هايى كه پيامبر و ائمه(عليهم السلام) حاضر مى‏شدند، بردگان را به كار گيرند، آثار تربيتى مهمى بود كه مى‏توانستند در برده‏ها ايجاد كنند و بدين وسيله به آن‏ها درس‏هاى علمى و عملى فراوانى بياموزند يكى از نمونه‏هاى آن قنبر غلام حضرت على(ع) بود كه در خانه آن حضرت فضايل زيادى كسب كرده بود.(2)
2. خدمت در خانه پيامبر و امامان براى كنيزان و بردگان افتخار بزرگى بود از اين‏رو بسيارى از آنان به هيچ وجه حاضر نمى‏شدند كه خدمت در خانه پيامبر و امامان را ترك كنند يكى از نمونه‏هاى آن زيدبن‏حارثه بود كه پدرش هر قدر اصرار كرد او خدمت در خانه رسول خدا را رها كند و به منزل پدريش برگردد زيد نپذيرفت.(3)
3. با توجه به اين‏كه كنيزان و بردگان در جامعه آن روز وجود داشتند يكى از بهترين راههاى آزادى آن‏ها همين بود كه پيامبر(ص) و ائمه(عليهم السلام) آن‏ها را بخرند و پس از مدتى محترمانه آزاد كنند كه از اين راه هزاران برده آزاد شدند.(4)
ب) نه تنها ائمه(عليهم السلام) بلكه پيامبر(ص) نيز خدمت‏كار داشت اينان افرادى بودند كه در خانه پيامبر(ص) و ائمه(عليهم السلام) كار مى‏كردند و پس از اتمام كار، حقوق خود را دريافت مى‏كردند. و اين يك مسئله اجتماعى است و لازمه يك زندگى اجتماعى همكارى افراد با يكديگر است كه يكى از انواع همكارى كمك كردن افراد به يكديگر است؛بنابراين، هيچ اشكالى ندارد كه كسى كه به هر دليل انجام همه كارهاى خانه برايش مشكل است يا ممكن نيست، از شخص ديگرى بخواهد كه در كارها به او كمك كند و در پايان هم مزدش را بپردازد. قرآن مى‏فرمايد: «أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ؛ (زخرف، 32) آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مى‏كنند؟ ما [وسايل‏] معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده‏ايم و برخى از آنان را از [نظر ]درجات، بالاتر از بعضى [ديگر ]قرار داده‏ايم تا عده‏اى از آن‏ها عده [ديگر ]را به خدمت گيرند و رحمت پروردگار تو از آن‏چه آنان مى‏اندوزند بهتر است.» با توجه به اين آيه روشن مى‏شود كه اصولاً با توجه به لزوم زندگى اجتماعى انسانها، چاره‏اى نيست كه انسانها به همديگر كمك كنند و حتى به خدمت گرفتن ديگران هم نوعى مساعدت و همكارى اجتماعى است مخدوم، خادم را به خاطر كارى كه مى‏كند، مى‏پذيرد و در اختيار مى‏گيرد و خادم نيز به خاطر پولى كه مخدوم مى‏پردازد، حاضر مى‏شود كارها را انجام دهد.(5)

پرسش: براى اينكه در هنگام نماز تمام حواس آدمى متوجه نماز باشد و به تحكيم رابطه روحانى خود با خالق عالم بپردازد، چه كار بايد انجام دهد؟

پاسخ: خداوند در آيه 2 سوره مؤمنين مى‏فرمايد: [مؤمنان ]كسانى [هستند] كه در نمازشان خاشعند. بنابراين خشوع در نماز علامت ايمان است نه نماز خواندن. براى تحصيل خشوع و حضور قلب در نماز امور ذيل توصيه شده است:

1. انديشه در اهميت و آثار نماز:

اگر گوهر گران‏بهايى و يا يك انگشتر، به ارزش صد هزار تومان، گم كنيم تا مدتى آشفته خاطر مى‏گرديم و شبها خوابمان نمى‏برد، اين در حالى است كه دو ركعت نمازى را كه به همه دنيا و لذت‏هاى آن مى‏ارزد، از دست مى‏دهيم و ناراحت نمى‏شويم.!
پس در مرحله اول بايد در اهميت و آثار ارزشمند نماز بيانديشيم، تا پى‏ببريم با اين نمازهاى فاقد حال و توجه و حضور قلب، خود را از چه فوايد و بركاتى محروم ساخته‏ايم.!! قرآن كريم كسالت در نماز و بى‏ميلى به اين فريضه الهى را از اوصاف منافقين برشمرده درباره آنان مى‏فرمايد: «… و چون به نماز مى‏ايستند با حال بى‏ميلى نماز مى‏گذارند و براى مردم ريا مى‏كنند و جز اندكى ياد خدا نمى‏كنند»(6)

2. كنترل افكار خود قبل از شروع نماز:

از جمله كارهايى كه براى تحصيل حضور قلب و توجه بايد انجام داد، اين است كه انسان، پيش از نماز لحظاتى را به تفكر مشغول گردد و توجه خود را به خدا معطوف سازد، براى چند دقيقه در محل نماز، خود را از غير خدا فارغ كند، دل را از افكار و خيال‏هاى واهى خالى سازد و با متمركزساختن حواس خود، و فراموش كردن گرايش‏هاى دنيوى، سعى كند حضور قلب پيدا كند. البته با تفكر و پشيمانى در اثر از دست‏دادن منافع معنوى نماز، و جبران زيان و خسارت‏هاى گذشته، اين مهم بهتر حاصل مى‏گردد.

3. انديشه در عظمت خداوند:

وقتى كه انسان در برابر هم نوع خود قرار مى‏گيرد، مواظب رفتارش هست و حواسش را جمع مى‏كند، وقتى باور كرديم كه در حضور خدا هستيم و خداوند از روى لطف به ما اجازه داده در حضور او بايستيم و با او سخن گوييم و به درد دل و مناجات بپردازيم، آيا جا دارد از او غافل شويم؟ به همين جهت است كه در روايت آمده است. «كسى كه نماز مى‏خواند، ولى دل به نماز نمى‏سپرد، آيا نمى‏ترسد كه او را به صورت الاغ مسخ كنم» يعنى، غفلت و بى‏توجهى در نماز آن قدر زشت است كه كسى به آن مبتلا گردد، مستحق اين است كه به صورت حيوانى مسخ شود.
قرآن درباره نمازگزارانى كه از ياد خداوند غافل هستند مى‏فرمايد: «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُون؛ پس واى بر نمازگزاران * كه دل از ياد خدا غافل دارند * آنان كه ريا مى‏كنند»(7)
4. در هنگام نماز سعى كنيم، معانى جملاتى را كه بر زبان جارى مى‏كنيم، تصور كنيم و در آنها بينديشيم و با تأمل نماز بخوانيم. به طورى كه اگر قبلاً در يك دقيقه، يك ركعت مى‏خوانديم، اينك يك ركعت را در دو دقيقه بخوانيم و اين براى كسى كه مى‏خواهد به حضور خدا برود وقت زيادى نيست.
5. امام‏سجاد(ع) مى‏فرمايد: «وقتى نماز مى‏خوانى فرض كن (در آستانه مرگ هستى) و آخرين نمازت را مى خوانى». اگر انسان بداند، از عمرش تنها به اندازه خواندن چند ركعت نماز باقى مانده است، حواسش را جمع مى‏كند و سعى مى‏كند نمازش را بهتر و شايسته‏تر بجا آورد و از كاستى‏هايش توبه مى‏كند. حال كه ما نمى‏دانيم عمرمان تا كى باقى است، فرض كنيم اين آخرين نمازى است كه بجا مى‏آوريم. چنين تصورى باعث مى‏گردد در برابر شيطان مقاومت كنيم و او را از خود برانيم، از لحظات و دقايقى كه در نماز سپرى مى‏كنيم، بهره شايان ببريم.
6. سعى كنيم دعاهايى را كه براى قبل از شروع نماز و نيز بعد از نماز وارد شده، بخوانيم. كسى كه به مجرد گفتن: «السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته» از جاى برمى‏خيزد و به دنبال كارش مى‏رود، گويا تا حال نزد خدا زندانى بود و انتظار مى‏كشيد هرچه زودتر درِ زندان و قفس گشوده شود، تا خود را نجات دهد. پس لازم است بعد از نماز، انسان دست به دعا بلند كرده و براى خود و ديگران دعا كند.(8)

پرسش: راه جلوگيرى از گناه چيست؟

پاسخ: راه‏هاى زيادى وجود دارد كه ما به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

1- ياد خدا

قرآن كريم مى‏فرمايد:« أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى‏»(9)
اين‏كه انسان بداند، خداوند متعال، همه اعمال او را مى‏بيند و چيزى از اعمال و حتّى نيّات آدمى از او پنهان نيست، مى‏تواند اثر زيادى روى برنامه زندگى انسان بگذارد و او را از خلاف‏كارى‏ها باز دارد؛ مشروط بر اين‏كه ايمان به اين مطلب واقعاً در دل او جاى گيرد و به صورت يك باور قطعى در آيد.(10)
در آيه ديگرى مى‏فرمايد: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛(11) كسى كه مى‏داند اعمال ما حتّى به اندازه يك ذرّه يا يك دانه خردل، محاسبه مى‏شود، امروز به حساب خود مشغول مى‏شود و اين بزرگترين اثر تربيتى را روى او دارد.(12)

2- پشت پا زدن به هواى نفس‏

قرآن علت بدبختى بلعم باعورا را تبعيت و پيروى از هواى نفس مى‏داند:
«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْناهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَواه …؛ و اگر مى‏خواستيم، مقامِ او را با اين آيات [و علوم و دانشها ]بالا مى‏برديم ولى او به پستى گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد…»(13)

3- توجه به واقعيت دنيا

قرآن مى‏فرمايد: «فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا …؛ پس مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد(14) و در آيه 20 سوره حديد مى‏فرمايد: «اعْلَمُواْ أَنَّمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ…وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور ؛ و بدانيد كه زندگى دنيا بازيچه و بيهوده… است و زندگى دنيا چيزى جز مايه فريب نيست. على(ع) مى‏فرمايد: دوستى دنيا عقل را فاسد و قلب را از شنيدن حق كر مى‏كند و موجب عذاب دردناكى مى‏شود.(15)

4- پيروى نكردن از شياطين انس و جن‏

شيطان قسم ياد كرده كه همه انسانها به جز افراد مخلص را گمراه مى‏كند «وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»(16)
اما بايد توجه داشت كه شياطين انسى در لباس دوست صميمى، انسان را به گناه مى‏كشانند كه البته ايستادگى در برابر شيطانهاى دوست‏نما بسيار مهم است چرا كه پيروى از اين دوستان ناباب و گناهكار، نتيجه‏اى جز حسرت و پشيمانى نخواهد داشت خداوند از قول برخى نقل مى‏كند كه در قيامت مى‏گويند «يَاوَيْلَتَى‏ لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلاً * لَّقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى وَ كَانَ الشَّيْطانُ لِلإنسانِ خَذُولا؛ اى واى بر من، كاش فلان [شخص گمراه‏] را دوست خود انتخاب نكرده بودم!» * او [بود كه‏] مرا به گمراهى كشاند پس از آن‏كه قرآن به من رسيده بود و شيطان همواره انسان را به پستى و خوارى مى‏كشاند.(17)

5- مواظبت بر نماز

قرآن كريم مى‏فرمايد: «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَر؛ بدرستى‏كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مى‏دارد»(18)

6- يادآورى مرگ در هر روز

حضرت رسول‏اكرم(ص) فرمود: «نابود كننده لذتها را زياد ياد كنيد، پرسيدند؛ يا رسول‏اللَّه نابود كننده لذتها چيست؟ فرمود: مرگ.(19)

پى‏نوشت‏ها: –
1) تفسير نورالثقلين، عروسى الحويزى، ج‏2، ص‏61، مؤسسه اسماعيليان.
2) ر.ك: منتهى‏الآمال، شيخ عباس قمى، ج 1، ص 392، نشر هجرت.
3) ر.ك: معارف و معاريف، سيدمصطفى حسينى دشتى، ج 6، ص 119، نشر مفيد.
4) تفسير نمونه، ج 21، ص 418، نشر دارالكتاب.
5) ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، آيةاللَّه علامه طباطبايى، ترجمه سيدمحمدباقر موسوى همدانى، ج 18، ص 145، نشر دفتر انتشارات اسلامى، ذيل آيه 32 زخرف / تفسير نمونه، آيةاللَّه مكارم شيرازى و همكاران، ج 21، ص 50، نشر دارالكتاب الاسلامية.
6) نساء / 142.
7) ماعون/6 – 4.
8) راهيان كوى دوست، مصباح يزدى، ص 77 – 88، انتشارات شفق قم، 1375 ش. جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه ر – ك به كتاب حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى، نوشته محمد بديعى و صلاةالخاشعين آيت‏اللّه شهيد دستغيب.
9) علق/ 14.
10) همان، ج 27، ص 167.
11) زلزله/ 7 و 8.
12) همان، ص 232.
13) اعراف/ 176.
14) لقمان/ 33.
15) غُررالحكم.
16) حجر/ 39 – 40.
17) فرقان/ 28 و 29.
18) عنكبوت/ 45.
19) بحارالأنوار، ج 6، ص 133، داراحياء التراث العربى، مؤسسة الوفاء، بيروت.