گفته ها و نوشته ها

 

گفته‏ها و نوشته‏ها

شرايط دوستى

امام صادق عليه السلام فرمود: دوستى شرايطى دارد، پس هر كس را كه داراى اين شرائط باشد مى‏توان دوست ناميد و الّا نسبت دوستى به او مده.
1 – پنهان و آشكارش براى شما يكسان باشد.
2 – زينت و زيبايى تو را زينت و زيبايى خود و زشتى تو را زشتى خود ببيند.
3 – جاه و مقام و ثروت در رفتارش با شما تغييرى ندهد.
4 – برآنچه توانايى دارد از شما دريغ ننمايد.
5 – آن كه مجموع اين خصلت هاست آن كه در پيش آمدها و حوادث و ناگواريها رهايت نكند.

(اصول كافى، ج 4، باب من يجب مصادقته)

نگاه ابوذر

مردى در كنار كعبه به ابوذر گفت: چرا به چهره على عليه السلام زياد نگاه مى‏كنى؟ ابوذر جواب داد: حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمودند: النّظر الى على بن ابى طالب عبادة و النظر الى الوالدين برأفة و رحمة عبادة ؛ نگاه كردن به على بن ابى طالب (ع) و نظر افكندن به پدر و مادر از روى رحمت و شفقت عبادت است.

(بحارالانوار، ج 74، ص 45)

مهدى موعود

ما حلقه اگر بر در مقصود زديم‏
از بندگى حضرت معبود زديم‏
اين الفت ما به دوست، امروزى نيست‏
يك عمر دم از مهدى موعود زديم‏

قرآن

جهان راز، اندر باى قرآن‏
نباشد گفته‏اى همتاى قرآن
نشان‏هاى خدا را مى‏توان ديد
كه دارد جلوه در سيماى قرآن

* *

عجب نبود گر از قرآن نصيبت نيست جز حرفى‏
كه از خورشيد، جز گرمى نبيند چشم نابينا

* *

اگر دلداده اهل وفايى‏
گر از اهل صفاى مصطفايى‏
بيا تا روز و شب قرآن بخوانيم‏
كه دل گيرد زنورش روشنايى‏

پيامبر و آل او را شرمنده مكن‏

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: «شيّبتنى سورة هود لمكان هذه الآيه»؛ پير كرد مرا سوره هود به خاطر وجود آيه: «فاستقم كما امرت و من تاب معك».
مرحوم آية اللّه شاه آبادى فرمود: با اين كه اين آيه در سوره شورى هم آمده ولى بدون «و من تاب معك» جهت اين كه حضرت سوره هود را ذكر كرده براى آن است كه خداى تعالى استقامت امّت را نيز از آن بزرگوار خواسته است و حضرت بيم داشت كه مأموريت انجام نگيرد و الّا خود آن بزرگوار استقامت داشت، بلكه آن حضرت مظهر اسم حكيم عدل است.
پس اى برادر من! اگر تو خود را از متابعان آن حضرت مى‏دانى و مورد مأموريّت آن ذات مقدس، بيا و نگذار آن بزرگوار در اين مأموريّت خجل و شرمسار شود به واسطه كار زشت و ناهنجار تو. خود ملاحظه كن اگر اولاد يا ساير بستگان تو كارهاى زشت و نامناسب كنند كه با شؤون تو مخالف باشند چقدر پيش مردم خجل و شرمسار و سرشكسته مى‏شوى، بدان كه رسولخدا صلى اللّه عليه و آله و على عليه السلام پدر حقيقى امت اند، به نصّ خود آن بزرگواران كه فرمود: «انا و علىّ ابوا هذه الامة» (بحار، ج 23، ص 259) ؛ من و على دو پدر اين امّتيم و اگر ما را در محضر ربوبيّت حاضر كنند در مقابل روى آن بزرگواران و از ما جز زشتى و بدى در نامه عمل نباشد به آن بزرگواران سخت مى‏گذرد و آنها در محضر حق تعالى و ملائكه و انبياء شرمسار شوند. پس ما چه ظلم بزرگى كرديم به آنها.

(اربعين حديث، ج 1، ص 170)

زبان‏

زبان يا كليد بهشت است يا دوزخ! چه بسيار حق‏هايى كه ناحق مى‏شود، با يك شهادت دروغ و چه ناحق هايى لباس حق مى‏پوشد، با يك اعتراف نابجا، بازى با آبروى ديگران خطرناك است. چه حيثيّت‏هايى كه با يك غيبت و تهمت بر باد مى‏رود و ديگر باز گشتنى نيست و آبروى ريخته شده بر خاك جمع شدنى نيست اين زبان كوچك، اگر به رضاى خدا بچرخد نعمت بزرگ است و اگر به ناحق حركت كند نقمت است.
امام على عليه السلام فرمود: «تا سخنى نگفته‏اى، گفتار در اختيار توست. اما همين كه تير از كمان جست و سخن از دهان رست نتايج و پيامدهايش از اختيار تو بيرون است».

( نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 737)

چشم و گوش و دل

اگر راه تغذيه جسمى، «دهان» است، تغذيه «روح» و «فكر»، از راه خواندن، شنيدن، ديدن، انس داشتن، معاشرت، كتاب و فيلم، دوست و معلّم و پدر و مادر است.
«ارتباط»، در ساختار فكر و فرهنگ انسان اثر مى‏گذارد، تا با چه كسى مرتبط شوى و ظرف دل را در اختيار كدام منبع «تغذيه فكرى» بگذارى.
برخى، با شعر و قصّه خواندن و مطالعات ادبى، تغذيه مى‏شوند، بعضى هم، با شعر سرودن، قصّه نوشتن و آفرينشهاى هنرى، ديگران را تغذيه مى‏كنند.
براحتى نمى‏توان جان و روح را در اختيار هر فرآورده فكرى و فرهنگى گذاشت، چون گاهى مسموميّت روحى پيدا مى‏كنيم.
براحتى هم نمى‏توان نوشت و پخش كرد و در اختيار مردم گذاشت چون مسؤوليّت دارد.
هم «مسموم شدن»، جاى ملامت و مؤاخذه دارد، كه چرا سهل انگارى و بى‏دقّتى؟!
هم «سم پاشيدن» و «مسموم ساختن»، قابل پيگرد و پيگيرى است، كه مگر انديشه و روان و ذهن مردم، امانت نيست؟ چرا خيانت به اين امانتها؟
اگر در روز حشر، در يكى از ايستگاه‏هاى بازرسى، راه را بر صاحبان «قلم» و «بيان» ببندد كه: «چه نوشتيد، و چرا نوشتيد؟» آيا جواب دارند؟ يا اگر از خوانندگان آثار و شنوندگان گفتار بپرسند: «چه را خوانديد، و چرا خوانديد؟» پاسخى دارند؟
راستى كه ما نسبت به «چشم» و «گوش» و «دل» خويش مسؤوليّت داريم: «انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً».(1)
پس اين خانه دل نيازمند مراقبت است از آن مراقبت كن.

«هفته بسيج گرامى باد»

بسيجى عاشق قرآن و دين است‏
بسيجى رسم و آئينش همين است‏
بسيجى اهل اخلاص و عبادت‏
نمازش همچو سدّ آهنين است‏
بسيجى پيرو خط امام است‏
ولايت با تن و جانش عجين است‏
بسيجى حافظ اصل نظام است‏
چو سربازى فداكار و امين است‏
بسيجى دائماً در صحنه حاضر
به قرآنى كه آن حبل المتين است‏
بسيجى سازش و سستى ندارد
كه اين يك از صفات مؤمنين است‏
بسيجى خادم اسلام ناب است‏
عجب فخرى كه جاى آفرين است‏

(سيد محمد شاهچراغى)

«از نيل تا فرات»

گويند ز بهر خوش و آرامش خويش‏
در خون بكشانيم جهان بيش از پيش‏
گويند كه هر كه زور بازو دارد
بر سينه بى سلاح پابگذارد
گويند كه هر كه نيست چون ما خونخوار
او محور شرّ و دشمن صلح و قرار
گويند كه از بَزم هرات آمده‏ايم‏
از بهر شكستن فرات آمده‏ايم‏
گويند كه كنار دجله، خون مى‏ريزيم‏
گويند ز خيمه‏ها ستون مى‏ريزيم‏
صلح است شعار ما كه انسان خواريم‏
جان است شكار ما كه ما كفتاريم‏
بر كودك و پير تشنه،باران ريزيم‏
از آب نه، از بمب،فراوان ريزيم‏
مااشك يتيم كودكان پاك كنيم‏
با دست نه،زنده زنده در خاك كنيم‏
ما نُقل براى كودكان مى‏ريزيم‏
موشك ز زمين و آسمان مى‏ريزيم‏
از نيل گرفته تا فرات آمده‏ايم‏
از بهر يهوديان نجات آمده‏ايم‏

(سيد جعفر علوى عدل«اميد»)
پى‏نوشت‏ها: –
1. سوره اسراء، آيه 36.