ضرورت و خاستگاه دين از ديدگاه قرآن‏

ستاد نشر رسانه‏اى مركز فرهنگ و معارف قرآن‏
بررسى‏هاى دانشمندان نشان مى‏دهد كه تاريخ بشر با دين آميخته بوده است.(1) اين حقيقت متفكران بسيارى را به تأمل در راز نياز به دين و خاستگاه آن فرا خوانده و ديدگاههاى گوناگون پديد آورده است. گروهى با رويكرد الحادى عواملى چون غلبه بر ترس از محيط طبيعى را در پيدايش مذهب مؤثر دانسته و جمعى بر كاركردهاى اجتماعى دين انگشت نهاده‏اند.(2) اما ژرف‏نگرى بيشتر انسان را به اين واقعيت رهنمون مى‏سازد كه آگاهى از آغاز و انجام هستى از بنيادى‏ترين نيازهاى بشر است(3) و بيش از همه چيز همين نياز فطرى است كه انسان را به سوى دين‏طلبى مى‏كشاند. ما در اين نوشتار برآنيم كه با جستجويى گذرا به برخى آيات قرآن كريم ديدگاه قرآن را در مورد ضرورت و فوايد دين براى انسانها مورد مطالعه قرار دهيم.
1- از ديدگاه قرآن خلقت انسان داراى هدف خاصى است: خداوند متعال مى‏فرمايد: «يا ايّها الانسان انّك كادح الى ربّك كدحاً فملاقيه؛(4) اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى كرد». آيا غرض از خلقت انسان بهره‏گيرى از دنيا بوده تا چند روزى در اين دنيا زندگى كند و مراحلى را بگذراند، به دنيا بيايد، چند روزى كودك باشد، به جوانى برسد و بعد پير شود و باز به خاك برگردد؟ اگر غرض از آفرينش انسان اين باشد اين فرض با خلقت حيوانات تمام مى‏شود و ديگر لازم نبود انسان آفريده شود و بر فرض كه انسان براى اين غرض باشد احتياجى به فكر و شعور براى او نبود. لذا اينكه غرض از خلقت انسان تنها بهره‏گيرى از ماديات دنيا باشد و انسان به يك زندگى دورانى تن دهد و حركت دورانى داشته باشد، قرآن كريم آن را لغو و بيهوده مى‏شمارد و از تن دادن به چنين زندگى نهى مى‏فرمايد و آن را زندگى ذلّت بار مى‏شمارد.(5) «و ما الحياة الدنيا الا متاع الغرور؛(6) و زندگى دنيا چيزى جز سرمايه فريب نيست». «اعلموا انما الحياة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى‏الاموال والاولاد؛(7) بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمل‏پرستى و فخر فروشى درميان شما افزون‏طلبى در اموال و فرزندان است».
اين نداى قرآن است كه مى‏فرمايد: «ارضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة فما متاع الحيوة الدنيا فى‏الآخرة الّا قليل؛(8) آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده‏ايد؟ با اينكه متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست». و باز مى‏فرمايد: «و فرحوا بالحياة الدنيا و ماالحياة الدنيا فى‏الآخرة الا متاع؛(9) آنها به زندگى دنيا شاد شدند در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت متاع ناچيزى است». با توجه به اين آيات معلوم مى‏شود زندگى انسان اگر به خاطر دنيا باشد ارزش ندارد بنابراين غرض از خلقت بايد غير از اين باشد و زندگى در دنيا بايد وسيله‏اى براى آن غرض باشد. در اينجا باز به قرآن برمى‏گرديم تا ببينيم غرض از خلقت را چگونه بيان مى‏فرمايد آنجا كه فرمود: «و ما خلقت الجن والانس الاّ ليعبدون؛(10) جن و انس را نيافريديم مگر براى اين كه مرا پرستش كنند». پرستش چيست؟ راه و رسم آن چگونه است؟ دستوراتى كه بايد مورد اطاعت قرار گيرند و امورى كه از آنها نهى شده‏اند كدامند؟ از كجا بايد آنها را شناخت؟ آيا جز وحى و دين چيز ديگرى مى‏تواند پاسخگو باشد؟ حال كه به اين حقيقت دست يافتيم كه زندگى انسان بازيچه نيست و خداى حكيم آدمى را چون چارپايان به خود واگذار نكرده است، ناچار بايد از غفلت و بى‏خبرى درآييم و به دنبال كشف برنامه‏اى براى تأمين سعادت خويش برآييم. در گام اول حس و عقل را در پى‏ريزى همه جانبه‏اى براى زندگى اين جهانى نيز كارآمد نمى‏يابيم چه رسد به اينكه دورنماى زندگى پس از مرگ را ترسيم كند و راه درست زيستن را بنماياند از اين رو توجه به حكمت الهى ما را به منبعى ديگر از معرفت رهنمون مى‏گردد كه در منابع دينى وحى خوانده شده است.(11) امام رضا(ع) مى‏فرمايد: از آنجا كه در آفرينش مردمان و استعدادهاى آنان آنچه به طور كامل به مصالح شان برساند وجود نداشت و آفريدگار برتر از آن بود كه ديده شود و ارتباط مستقيم با وى برقرار گردد چاره‏اى جز اين نبود كه فرستاده‏اى معصوم ميان او و آدميان ميانجى شود و امر و نهى الهى را به ايشان برساند.(12) يعنى دين را براى رسيدن انسانها به سعادت برايشان ارمغان آورد. نتيجه اين مى‏شود كه دين وسيله رسيدن به هدف خلقت و سعادت انسان است. به قول علامه طباطبايى:«فانّ الدين هو الطريقة المسلوكة… التى يقصد بها الوصول الى السعادة الحقيقة؛(13) دين همان روش پيموده شده‏اى است كه هدف آن رسيدن به سعادت ح

قيقى است».
2- قرآن كريم دين را يكى از فطريات انسان مى‏داند و انسانها را به پاسخگويى به اين نياز درونى مى‏خواند: «فاقم وجهك للدّين حنيفاً فطرت اللّه التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لايعلمون؛(14) پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده، دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است كه آيين استوار، ولى اكثر مردم نمى‏دانند». فطرت و نوع آفرينش انسان او را به دين يعنى اصول علمى و عملى در زندگى كه مبتنى بر دفع حوايج حقيقى انسان هستند هدايت مى‏كند. به عبارت ديگر قوانين تشريعى كه با عمل به آنها سعادت واقعى انسان تأمين مى‏شود بر اقتضاى تكوين و خلقت انسان انطباق دارند و مراد از فطرى بودن دين همين است.(15) البته اين نياز فطرى بر خلاف غرايز طبيعى و حيوانى به خودى خود شكوفا نمى‏گردد و بسيار مورد غفلت قرار مى‏گيرد از اين رو پيامبران همواره پيمان فطرت را ياد آور مى‏شوند و از انسان مى‏خواهند به نداى درونى خويش گوش سپارد.(16) علامه طباطبايى نيز اين توجه به فطرت و غافل نبودن از آن را به لطافت خاصى مستدل مى‏سازد و مى‏گويد: حرف فاء كه در اول آيه است مى‏رساند كه كلام در آيه فرع و نتيجه مطالبى است كه در خصوص مبداء و معاد در آيات قبل استفاده مى‏شد و معنايش اين است كه وقتى كه ثابت شد كه خلقت و تدبير تنها از آن خداست و او را شريكى نيست و او به زودى خلق را مبعوث نموده به حساب مى‏كشد و نيز معلوم شد كه در آنروز كسى كه از او اعراض كرده باشد و رو به غير آورده باشد راه نجاتى ندارد پس روى دل به سوى دين كرده و ملازم آن باش كه آن همان دينى است كه خلقت الهيه بدان دعوت مى‏كند.(17)
3- دين فرو نشاننده عطش جاودانگى انسان: ميل به فنا ناپذيرى و جاودانگى يكى از نيازهايى است كه در اعماق جان انسان ريشه دارد و ترس از به پايان رسيدن زندگى به شدت وى را مى‏آزارد كسانى كه مرگ را پايان حيات انسان مى‏شمارند به پوچ انگارى مى‏رسند و زيستن در اين جهان را بى‏معنا مى‏يابند. تنها دين الهى است كه با تأكيد بر حيات جاويدان انسان و زندگى پس از مرگ به اين نياز اصيل آدمى پاسخ مى‏گويد و عطش جاودانه زيستن را فرو مى‏نشاند: «و بشّر الذين آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجرى من تحتها الانهار كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الذى رزقنا من قبل و اُتُوا به متشابها و لهم فيها ازواج مطهرة و هم فيها خالدون؛(18) به كسانى كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زير درختانش جارى است. هر زمان كه ميوه‏اى از آن به آنان داده شود. مى‏گويند: «اين همان است كه قبلاً به ما روزى داده شده بود» و ميوه‏هايى كه براى آنها آورده مى‏شود، همه براى آنها يكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است و جاودانه در آن خواهند بود.» دانشمندان خدا ناگرا براى زدودن ترس از فنا ناپذيرى از دل آدمى بسيار كوشيده‏اند اما توفيق چندانى نيافته‏اند و در سركوب اين گرايش ذاتى انسان ناتوان مانده‏اند اما در نگاه اديان آسمانى مرگ آغاز زندگى حقيقى است اين تفسير از مرگ به زندگى معنا مى‏بخشد و خدا باوران را به استقبال عاشقانه از شهادت مى‏كشاند.(19) «اِن اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان الهم الجنة؛(20) خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريدارى كرده كه در برابرش بهشت براى آنان باشد».
4- دين عامل وحدت و يكپارچگى: اديان توحيدى مظهر وفاق و همبستگى‏اند و بيش از هر عامل ديگر وحدت جامعه را تضمين مى‏كنند قرآن كريم از يك سو مؤمنان اديان ديگر را كه صادقانه به آموزه‏هاى تحريف نشده پيامبرانشان پاى بندند اهل نجات و رستگارى مى‏داند و بدين وسيله مسلمانان را به هم زيستى مسالمت‏آميز با آنان فرا مى‏خواند و از سوى ديگر وحدت جامعه در سايه آموزه‏هاى اسلام را از بزرگترين نعمتهاى خداوند مى‏شمارد.(21) زيرا انسانها هميشه از اختلاف رنج مى‏برند و جوامع بشرى در شعله مخالفت‏ها و دشمنى‏ها مى‏سوزند و نيروهاى عظيم و امكانات فراوان آنها در اين راه بر باد مى‏رود. اگر اختلافات در بين انسانها از بين برود و نيرو و امكانات شان بجا به كار گرفته شود در نتيجه جهان به سوى ترقى و تكامل گام بر مى‏دارد. «واعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لاتفرقوا و اذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمةٍ اخواناً و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها؛(22) و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد و شما بر لبه حفره‏اى از آتش بوديد خدا شما را از آن نجات داد».
5- دين تامين كننده عدالت: يكى ديگر از نيازهاى انسانى كه جز در پرتو دين باورى برآورده نمى‏گردد نياز به عدالت و دادگرى است چه بسيارند ستم پيشه گانى كه در اين دنيا تاوان جنايات خود را نمى‏پردازند و روزگار را به رفاه و خوشى مى‏گذرانند و در نتيجه بر اندوه و رنج ستمديدگان مى‏افزايند. افزون بر اين چه بسا مجازاتهايى دنيوى با ميزان جرم و جنايت تناسب ندارد و عدالت واقعى را برقرار نمى‏سازد. كسى كه دستان خود را به خون هزاران نفر آلوده كرده و انبوه بى‏شمارى را معلول و ناتوان ساخته است چگونه مى‏تواند مجازاتى در خور جنايات خويش دريافت دارد؟ اديان الهى با تأكيد بر زندگى پس از مرگ به اين پرسش پاسخ روشنى مى‏دهد و در برابر هر ستمى عقوبتى در خور مى‏نهد.(23) «فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره؛(24) پس هر كس هموزن ذره‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند و هر كس هموزن ذره‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند». حاصل كلام اينكه انسان از ديدگاه قرآن تنها از راه دين مى‏تواند به سعادت حقيقى نايل شود و پاسخى قانع كننده به نيازهاى درونى خويش بدست آورد و به عدالت و وحدت اجتماعى دست يابد. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1) طباطبايى، محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 3.
2) شريعتى، محمد تقى، فايده و لزوم دين، ص 23.
3) مصباح يزدى، محمد تقى، آموزش عقايد، ج 1، ص 36.
4) انشقاق/ 6.
5) امين زاده، محمد رضا، انسان در اسلام، ص 66.
6) آل‏عمران/ 185.
7) حديد/ 20.
8) توبه/ 38.
9) رعد/ 26.
10) ذاريات/ 56.
11) يوسفيان، حسن، نياز به دين، ص 17.
12) بحار الانوار، ج 7، ص 40.
13) تفسير الميزان، ج 7، ص 192.
14) روم، 30.
15) خدا گرايى و خداشناسى فطرى، سيدمحمد اسماعيل سيدهاشمى، ص 57.
16) نياز به دين، ص 21.
17) الميزان (ترجمه مصباح يزدى) ج 16، ص 281.
18) بقره، 25.
19) نياز به دين، ص 33.
20) توبه، 111.
21) نياز به دين، ص 37.
22) آل عمران، 103.
23) نياز به دين، ص 31.
24) زلزله، 708.