حدود چهل سال پيش در يكى از مجلات عصر طاغوت مقالهاى را خواندم با اين عنوان: «شما را به خدا دخترانتان را به لندن نفرستيد».
نويسنده مقاله با سوگند و تأكيد از پدران و مادران خواسته بود دخترانشان را به لندن نفرستند. در مقام بيان دليل اين امر ماجراى تلخى را به تصوير كشيده بود با اين مضمون كه برخى دختران با عنوان تحصيل به لندن مىروند و آنجا به دام دلالان فساد و باندهاى فحشاء مىافتند و والدين آنها خبر ندارند بر فرزندانشان به جاى تحصيل در خارج كشور و آن فضاى فاسد و آلوده چه مىگذرد!
دخترانى كه بدون سرپرست در محيط فاسد غرب رها مىشوند و اگر سرپرستى نداشته باشند يا تعهّد اخلاقى و ايمانى در كار نباشد هر اتّفاقى براى آنها ممكن است رخ دهد. خاطره تلخ آن گزارش هنوز مرا رنج مىدهد، چرا كه غيرت دينى و ملّى و انسانى نمىتواند بپذيرد كه ناموس هموطنان طعمه صيّادان ناموس و دزدان عفّت و شرف اين آب و خاك باشد. اين يك ماجرا.
ماجراى ديگر: حدود ده سال قبل براى منبر و تبليغ به امارات رفته بودم، گزارشات تلخى را از فساد اخلاقى برخى زنان در اين كشور عربى برايم نقل كردند و در بازگشت از سفر مقالهاى را در پاسدار اسلام با عنوان «پاسدارى از صدور ارزشها» نوشتم و به مسئولين امر و سفارت و مسئولان گذرنامه هشدار دادم كه تمهيداتى بينديشند كه زنان و دختران بىصاحب نتوانند آزاد و بدون هيچگونه محدوديت قانونى و بدون سرپرست به خارج بروند و ننگ و بدنامى به بارآورند كه براى هر ايرانى شكننده و خفتبار است….
آن مقاله براى برخى مسئولين سفارت آن روز سنگين آمد وطرح آن را به مصلحت نديدند و بر آن علامت سؤال گذاشتند و به جاى اينكه از اين اخطار و هشدار درس عبرت بگيرند و چارهانديشى كنند، در مقام انكار برآمدند ولى نه آن انكار و علامت سؤال مىتوانست واقعيت را عوض كند و نه اقدامى مناسب انجام گرفت كه اداره گذرنامه و مسئولين سفارت و ساير دست اندركاران امور به اين مسئله كه به آبروى نظام و حيثيت و شرف ايرانى پيوند خورده بطور جدّى برخورد كنند و قانونى تدوين شود كه زنان جوان و دختران بدون داشتن همراه و محارم نزديك مانند: پدر يا شوهر. حق سفر كردن به خارج را نداشته باشند مگر در مواردى كه صددرصد اطمينان به امنيّت اخلاقى باشد. اين هم ماجراى ديگر…
در روزهاى اخير صفحات روزنامهها اخبار و گزارشهائى را از قاچاق زنان و دختران ايرانى منتشر كردند كه براى همه مايه تأسف و تأثر بود. يكى از كارشناسان آسيبهاى اجتماعى در اينباره گفت: بيشتر زنان و دخترانى كه به خارج كشور قاچاق مىشوند به عنوان تاجر و به همراه كارفرماى خود از كشور خارج مىشوند و متأسفانه هيچ قانونى براى جلوگيرى و ممانعت از خروج اين افراد وجود ندارد! بيكارى در جامعه و نبود امكان تأمين معاش از سوى خانوادهها موجب رشد 57 درصدى طلاق و كاهش چهار درصدى ازدواج در جامعه شده… افزايش طلاق و فقر در جامعه موجب فرار دختران و زنان به خارج كشور و تن دادن به روسپيگرى براى تأمين هزينههاى زندگى خود براى دستيابى به زندگى بهتر در خارج كشور است… اين كارشناس مىافزايد: زنان مهاجر به اميد دست يافتن به زندگى بهتر به خارج كشور مىروند در حالى كه مسلّماً زندگى بدترى در انتظار آنهاست اما آنها ديگر راه بازگشتى ندارند و به علّت اينكه خانواده و جامعه ديگر پذيراى آنها نيست مجبورند وضع خفتبار خود را براى هميشه تحمّل كنند.
اينها گوشهاى از واقعيات اجتماعى ماست كه وضع اسفبار برخى زنان و دختران را به نمايش مىگذارد و اگر چارهانديشى نشود جامعه را دستخوش آلودگى و بىثباتى و فروپاشى خانودادگى خواهد ساخت. افزون بر اين، اعتبار و آبروى ما را در چشم جهانيان مخدوش مىسازد.
انكار و تكذيب اين ماجراى تلخ هيچ واقعيتى را عوض نمىكند از سوى ديگر وزير محترم اطلاعات طى مصاحبهاى قاچاق زنان و دختران به امارات را كذب محض خواندند كه ما نيز اميدواريم چنين باشد.
و ابداً دوست نداريم اين گزارشات واقعيّت داشته باشد! در عين حال اگر ما چشم خود را بر روى واقعيات ببنديم و يا از باب پرهيز از اشاعه فحشاء بر آن پرده كتمان افكنيم آيا مىتوانيم از باندهاى فساد كه در داخل كشور لحظه به لحظه كشف مىشود و خانههاى تيمى فحشاء و دلالهاى زن و مرد براى فاسد كردن پسران و دختران چشمپوشى كنيم؟!
آيا از ماجراهاى آشكارى كه در خيابانهاى شهر و در كنار معبرها بوسيله سرنشين اتومبيلها و چانه زدنها اتفاق مىافتد مىتوانيم غمض عين كنيم؟!
آيا كشف حجاب نوين كه نوع ديگرى از كشف حجاب عصر پهلوى است، بر كسى پوشيده است؟
آيا مواضع انفعالى دست اندركاران امور و بىتفاوتى عمومى در برابر تجاهر به فسق و فساد را مىتوان انكار كرد؟!
چه كسى بايد پاسخگوى اين وضع ناهنجار باشد؟
مسئله بىحجابى نوين حتى دختران دانشآموز به حدى شرمآور شده كه هر مسلمان غيرتمندى را به شگفتى و تأسف وا مىدارد و نمىدانيم چرا بىتفاوتى حاكم شده و اقدامى جهت پيشگيرى از توسعه اين وضع ناهنجار نمىكنند؟ از سازمانهاى امر به معروف و نهى از منكر تنها نامى مانده و بس، با تعدادى پرسنل و چند صندلى و ميز در يك دفتر كار نمىتوان جلوى منكرات را گرفت. سكوت و بىتفاوتى در برابر بدنهاى نيمهعريان و لباسهاى چسبان تا آنجا پيشرفته كه نمايشگاهها و دانشگاههائى كه از پول و خون اين ملّت شهيد داده تغذيه مىكنند. عرصه نمايش مد و زيبائى و ساق و دست و بازو و زلفهاى رنگآميزى زنان و دختران جلف و بىهويت شده است و گاهى همينها به حج و زيارت هم برده مىشوند و در حرمين شريفين آبروى شيعه را جلو چشم دشمنانمان مىبرند و كسى پاسخگو نيست؟ نه مديريت دانشگاهها و نه نهاد نمايندگى نه گروه معارف هيچكدام در برابر اين وضع اسفبار كه تدريجاً دامنگير همه فرزندان اين جامعه خواهد شد عكس العملى جدى نشان نمىدهند! كاربجائى رسيده كه در برخى دانشگاهها كه وابسته به نهادهاى تبليغاتى اسلامى است جلوههاى فساد و بدحجابى و عكسهاى سكس خارجى در نمايشگاه هنر در فضاى بىتفاوتى همه را به شگفتى وامىدارد.
چه كسى بايد پاسخگوى اين لجام گسيختگى و هرج و مرج اخلاقى باشد؟ مسئول آن نهاد؟ مسئول دانشگاه و يا كسى ديگر؟!
اين وضع داخل كشور است و در فضاى حكومت اسلامى، وضعى كه فرياد اعتراض همه دردمندان را برآورده اما دستگاههاى فرهنگى و اجرائى نه تكانى مىخورند و نه ابراز تأسف و نه اقدامى مناسب! همه سر به زير افكنده و به راه خود مىروند مانند مسائل ديگرى چون تورّم و گرانى و… مخصوصاً در سالهاى اخير كه سياست تساهل و تسامح و آزادى با رهآوردى تأسف بار حاكم گرديد، مجال براى هنر و سينما و طبع و نشر آنگونه كه دشمنان مىخواستند فراهم كرده و سير صعودى يافته است.
امروز سدها شكسته است و خاكريزها كه مانع ظهور مفاسد بود فرو ريخته و انقلابى ديگر بايد تا با اين هرج و مرج بتوان مقابله كرد. گستاخى و جسارت تا بدانجا پيشرفته كه هنرمندان دوره گرد و سودپرست با استفاده از امكانات كشور آن فيلم كذائى را مىسازند و لباس مقدّس روحانيت را بر تن دزد مىكنند و صحنههاى كمدى و تمسخرآميز پيش روى ميليونها تماشاچى به نمايش مىگذارند تا ارزشها را پايمال كنند و قداستها را بشكنند تا فضاى بيشتر براى نشر فساد و اشاعه فحشاء فراهم آيد چرا كه دشمن فهميده كه تا اسلام و قرآن وجود دارد و تا روحانيت شيعه تن به بيگانه نمىدهد و چون سدّ استوار ايستاده است زمينه نفوذ و بازگشت ندارد. پس بايد اين حرمتها شكسته شود حتى به دست خودىها و با مجوز همان وزارتخانهاى كه مىبايست حامى فرهنگ اسلامى باشد و از وزرا و مسئولين رده بالا دعوت مىشود كه خود و خانوادههايشان هم بيايند اين فيلم را ببينند و به تماشا بشينند و آنها مىآيند و هيچ عكسالعملى نشان نمىدهند… از اين ماجراهاى تلخ آنقدر زياد است كه در اين مقال قطرهاى از دريائى را نمىتوان به تصوير كشيد. چه كسانى بايد پاسخگو باشند؟ روزى قدرت و قانون و حكومت و حاكميت در دست ما نبود هرگونه تبهكارى كه در كشور مىشد ما مسئول نبوديم. امروز با گذشته فرق دارد. ماچه بخواهيم چه نخواهيم حكومت از آن دينداران و روحانيت است. هركس هركار زشتى بكند گناهش را به گردن ما مىاندازند و ما بايد پاسخگو باشيم! پاسخگوى خدا و پيغمبر(ص) و مردمى كه هستى خود و جوانان عزيزشان را تقديم اين انقلاب كردند تا پس از قرنها اسلام در كشور حاكم شود و ما نگاه مىكنيم و فرصتها را از دست مىدهيم و جايگاه خود را نمىشناسيم، مىترسيم و مرعوبيم و دشمن هر آنچه مىخواهد مىكند و دوستان مسئوليت ناشناس به نظاره مىنشينند. با پول اين ملّت تفريحگاه و ورزشگاه حتى به نام انقلاب درست مىشود، بودجههاى كلانى را به كام مىكشد اما تفريح و تفرج آن عمدتاً در اختيار كسانى است كه مد و لباس و اندام خود را به نمايش مىگذارند! و وعده ديدار مىگذارند! بازارها، خيابانها ،نمايشگاهها، مدارس، دانشگاهها و حتى ادارات و هواپيماها تدريجاً دارد رنگ ديگرى مىگيرد.
استحاله فرهنگى در هنر وسينما و تبليغات سينمائى و جلد مجلات با تصاويز زنان رنگ و روغن شده و داستانهاى عشقى و بدآموزىهاى اخلاقى رو به افزايش است. ماهوارههاى بيگانه و دلالان فساد از آن طرف مرزها پيام مىفرستند. الگوى لباس مىدهند و توليدىهاى لباس در كشور اسلامى ما آنرا اجرا مىكنند و كسى نيست اين توليدىهاى لباس را مؤاخذه كند. برخى مردابهاى فساد، پارتىها، خانههاى تيمى، باندهاى فساد است كه با كارگردانى دلالان وجود دارد و هنگامى كه نيروهاى بسيجى يا مردمى يا انتظامى كشف مىكنند و تحويل محاكم و زندان مىدهند چند روزى آب به پوستشان مىرود و به جاى اينكه مردان و زنان دلال و دلاله را به عنوان مفسدان اخلاقى و اجتماعى به دار مجازات بسپارند، رها مىكنند! و آنها به جامعه مىآيند و فساد و موارد و قاچاق دختران را بار ديگر سامان مىدهند.ضعف دستگاه قضائى و اجرائى و بىقانونى و عدم هماهنگى عواملى است كه زمينه رشد ميكروب فساد را فراهم ساخته. از سوى ديگر نداشتن يك برنامه منسجم و ريشهيابى مفاسد فرهنگى و اجتماعى و بسيارى از ضعفهاى ديگر تشكيلاتى كه براى آن صرف وقت نشده و پيگيرى نبوده و در حد شعار و نوشتههاى ديوارى باقى مانده است اين هم وضع گذشته ما…
و اكنون مجال ديگر فرا رسيده مجالى كه اگر از دست برود همه چيز از دست رفته است. حركت در جهت دگرگونى و سازندگى هماهنگ با مبانى اسلام و انقلاب در قالب چشمانداز بيست ساله ما را بر آن مىدارد كه ساز و كار آن را از نو بازسازى كنيم. «معالم از دست رفته دين را» به فرموده اميرالمؤمنين(ع) به جايگاهش بازگرداينم. «لزوا المعالم من دينك» اين مسئوليت بر دوش همگان سنگينى مىكند از صدر و ذيل و خرد و كلان. در اين ميان مجلس شوراى اسلامى با تركيب جديد آن بايد دوباره به مطالعه و قانونگذارى بنشيند گرههاى كور قانونى را با شجاعتى در خور انقلاب بگشايد با سؤال و پيگرى مسئولان را به پاسخگوئى فرا خواند، فرامين و رهنمودهاى رهبرى را سرلوحه عمل خود سازد و در جبهههاى فرهنگ، اقتصاد تمام توان خود را بكار گيرد چرا كه اين دو از يكديگر منفك نيستند و بىترديد يكى از عوامل رواج و توسعه مفاسد فرهنگى و اخلاقى را بايد در مفاسد اقتصادى جستجو كرد. به اميدهائى كه به مجلس دوخته شده با جدّيت و سرعت بايد پاسخ داد و البته دولت و وزارتخانهها بايد همكارى كنند تا افقى روشنتر گشوده شود. و همه در آزمون سربلند گرديم. مرزهاى خروج از كشور بويژه فرودگاهها كه گذرگاه قاچاق انسان است به كنترل درآيد، قانون ممنوعيت خروج زنان و دختران بدون ولىّ شرعى و قانونى در مجلس به تصويب رسد و به اجرا درآيد، فيلم و هنر و سينما و كتاب و روزنامه و صدا و سيما تحت نظارت دقيق درآيد. امر به معروف و نهى از منكر احياء گردد و بدون ملاحظه با مفاسد و ريشههاى خلاف برخورد شود. آحاد مردم نيز در اين جهاد مقدس همكارى كنند. چشم به راه افق روشنتر باشيم. پاورقي ها: