چكيده
شهادت، اوج تعالى انسان است. در فرهنگ اسلام و بخصوص تشيع، ارزشمندترين و گرانبهاترين حركت، شهادت است. شهيد كسى است كه با نثار جان خود، درخت اسلام را آبيارى كرده و فساد را ريشه كن مىكند.
شهيدان، مقاومت و پويايى جامعه را تضمين مىنمايند و به جامعه ظرفيت روحى مىبخشند و ضعف و سستى را از بين مىبرند. اگر خون شهيدان نبود كه شجره طيبه رسالت را سيراب نمايد نه از اسلام خبرى بود و نه از مكتب توحيد بخش الهى اثرى.
و در يك جمله مىتوان گفت كه پر محتواترين عنوان، در راستاى تكامل انسان، از ديدگاه متون اسلامى عنوان «شهيد» است. مقدمه
از مهمترين عوامل بازدارنده روند تكاملى جامعه و بزرگترين آفت انقلاب و حركتهاى سازنده، آميزش خطوط انحرافى و جريانات منفى با مايههاى اصيل و پاك و بر حق است. حق و باطل گاه آنچنان بهم مىآميزد كه تميز و جدائى آنها از يكديگر محتاج به ايجاد سيل و موج قوى است تا لاشهها را از درون درياى جامعه به بيرون پرتاب كند و گوهرها و مرجانها و ياقوتها را در درون بپرورد.
حق و باطل گاه مانند كف و آب هستند كه تشخيص و جدائى آنان ساده است و گاه آنچنان بهم مخلوط شدهاند كه بايد با حركتهاى تند و پرحرارت از هم جدا شوند.
انتخاب آگاهانه شهادت در سايه تفكر صحيح در چنين مواردى نقش خود را ايفاء مىكند، شهادت چنان حرارت و سوزى مىآفريند و چنان حركت و تكانى را بوجود مىآورد كه حق و طرفدارانش از باطل و پيروانش به خوبى جدا مىشوند.
شهادت شجاعانه نقش جدا كردن و شناساندن و سرانجام رشد و نمو حق و نابودى باطل را به طور احسن و اكمل در جامعه ايفاء مىكند و با اين اثر، اجتماع را از ركود و جمود و انزوا خارج مىسازد و با تصفيه عميق، پويايى و بالندگى و كمال جامعه را تضمين مىكند.
مگر نه اين است كه مرگ به سراغ همه خواهد آمد و گريزى از آن نيست، پس چه بهتر آنكه با مردن معاملهاى انجام شود و در برابر دادن سرمايه حيات و قربانى شدن، سود و نتيجهاى بزرگ عائد شود.
خداوند در قرآن مىفرمايد:
«اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد، آمرزش و رحمت خدا بهتر از هر چيزى برايتان خواهد بود.»(1)
شهادت كه نتيجه سلامت روان، روحيه شجاعت و انتخاب آگاهانه است، مقاومت و پويايى جامعه را به دنبال دارد، چرا كه ريشه در قدرت، قوت، صبر، استقامت، مبارزه با كفر، انسجام، آخرت خواهى و ظرفيت بالا دارد و اين عوامل در مجموع، مقاومت جامعه را بالا برده و اجتماعى را متحرك و پويا و سازنده مىسازد. شهيدان، مقاومت و پويايى جامعه را تضمين مىنمايند و به جامعه ظرفيت روحى مىبخشند و ضعف و سستى را از بين مىبرند و هر جامعهاى كه افراد آن اين گونه باشند، مشمول رحمت و نصرت خداوند هستند، و ديگر شكست نخواهند خورد كه: «ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم؛ اگر خدا ياريتان كرد، ديگر كسى بر شما غلبه نمىكند.»
شهادت در مكتب قرآن و تشيع داراى هفت ركن است:
1- داشتن ايمان به خدا، پيامبر و ائمه راستين معصوم اسلام.
2- گزينش آگاهانه.
3- به فرمان خدا و رسول خدا(ص) بودن، (پيروى از سنت و عترت).
4- انگيزه راه خدا قرار دادن.
5 – ايثارگرى براى خشنودى خدا و رسيدن به رضوان و قرب او.
6- براى اعلاء كلمه حق و ريشه كن نمودن باطل پيكار كردن.
7- در معيت خدا و اولياء خدا بودن.(2)
در تفكر شيعى، برترين كاميابى، بزرگترين پيروزى، والاترين مقام، بالاترين امتياز، عظيمترين فوز، نيكوترين نيكى، رفيعترين مرتبت و عالىترين رتبت و گرانمايهترين درجه، رسيدن به فيض عظماى شهادت است و براى شهيد، گرانبهاترين اوقات و شكوهمندترين لحظهها و زيباترين زمانها، ساعتى است كه پيروزمندانه به دست دشمنان پست بيگانه… به مرگ شرافتمندانه نائل گردد، و جام شهادت را به لب گرفته و آن را به بهاى جان خريدارى نمايد.
اينك او شهيد است، يعنى تجسّم و عينيت يافته و شكل گرفته مكتب تشيع و الگو و معيارى براى همه بشريت.
جهاد مقدّس شهيد و خون پاكى كه در اين راه به زمين ريخته مىشود، عامل بقاى جوامع انسانى و تداوم ارزشهاى مقدّسى است كه انسانيت و شرف و عدالت و آزادى در پرتو آنها، جان و رمق مىگيرند و استمرار مىيابند.
شهيد چون شمع مىسوزد و با نور خويش، ظلمات و تاريكىهاى زندگانى بشر را روشن مىكند و راه رشد و سلامت و سعادت جامعه انسانى را صاف و هموار مىسازد. شهادت در قرآن
آيات فراوانى در قرآن كريم به مسئله شهادت اشاره نموده است، در اين قسمت به برخى از آيات اشاره مىنمائيم:
1. «ولا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون ؛(3) هرگز نپنداريد كه شهيدان راه خدا مردهاند، بلكه زنده به حيات (ابدى) شدند و در نزد پروردگارشان متنعّم خواهند بود».
2. «ولا تقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه امواتٌ بل احياءٌ ولكن لاتشعرون؛(4) به كشته شدگان در راه خدا، مرده نگوئيد چرا كه زندهاند، لكن شما درك نمىكنيد».
3. «والّذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ اعمالهم سيهديهم و يصلح بالهم ويدخلهم الجنّة عرّفها لهم؛(5) و آنان كه در راه خدا كشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را ضايع نمىگرداند، آنها را هدايت كرده و امورشان را اصلاح مىفرمايد و در بهشتى كه قبلاً به آنان شناسانده وارد خواهد كرد».
4. «و من يقاتل فى سبيل اللّه فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجراً عظيماً؛(6) و هر كس در جهاد در راه خدا كشته شد و يا فاتح گرديد اجر عظيمى به او عطاء خواهيم كرد. نتيجتاً، انتخاب آگاهانه شهادت در سايه تفكر صحيح است كه اين اجرها را براى شهداء به ارمغان مىآورد». شهادت در احاديث
احاديث و روايات متعددى پيرامون شهيد و مقام والاى آنان نقل شده است كه به پارهاى از آنها اشاره مىنمائيم:
1. امام صادق(ع) از رسول اللّه (ص) نقل فرمودند:
«اشرف الموت قتل الشّهادة؛(7) با شرافتترين مرگها، كشته شدن به نحو شهادت است».
2. از امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش (عليهم السّلام) است كه پيامبر اكرم(ص) فرمودند:
«فوق كلّ برّ برّ حتّى يقتل الرّجل فى سبيل اللّه، فاذا قتل فى سبيل اللّه عزّ و جلّ فليس فوقه برٌّ…؛(8) بالاتر از هر نيكى، نيكى برترى است، تا اينكه شخص در راه خدا كشته شود، پس هنگامى كه در راه خداوند عزّ و جلّ كشته شد، نيكوكارى اى بالاتر از آن نيست…»
3. امام باقر(ع) فرمود: كه على بن الحسين (عليهما السلام) مكرّر مىفرمودند: رسول اللّه (ص) فرمودند: هيچ قطرهاى براى خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از قطره خونى كه در راه خدا( ريخته شود) نيست.(9)
4. از امام صادق(ع) است كه از پيامبر اكرم(ص) پرسيدند:
چرا شهيد در قبرش مورد امتحان و ابتلاء قرار نمىگيرد؟ فرمود: شمشير بالاى سرش، (هنگام شهادت) براى امتحان و ابتلاء او كافى بود.(10) در حقيقت شهادت
در اسلام و لسان قرآن و اهل بيت معصومين(ع)، شهادت گزينش مرگ سرخ متكى بر شناخت و آگاهى بر مبناى آزادى و اختيار در مبارزه عليه موانع تكامل و انحرافات فكرى است كه مجاهد با منطق و شعور و بيدارى انتخاب مىكند و روحيات يك ملت و تاريخ را تضمين مىنمايد.
شهادت مكتب سازندهاى است كه شگرفترين اثرات و خلل ناپذيرترين واكنشهاى نسلهاى بهم پيچيده تاريخ را داراست.
در حقيقت، شهادت خون دوبارهاى است كه به كالبد نيمه جان جامعه وارد مىگردد، خون اين عنصر خليفه اللهى در نظام اجتماعى به عنوان گوياترين و مؤثرترين عامل تبليغ صدق و صفا، حق و حقيقت آگاهى و سازندگى خواهد بود. از اين روست كه امام على(ع) بعد از شهادت محمد بن ابى بكر به عبداللّه بن عباس مىنويسد:
«به خدا سوگند، اگر علاقه من به هنگام پيكار با دشمن در شهادت نبود و خود را براى مرگ در راه خدا، آماده نساخته بودم، دوست مىداشتم حتى يك روز با اين مردمى كه محمد بن ابى بكر را تنها گذاشتند، روبرو نشوم».(11)
مرحوم استاد علامه طباطبائى در تفسير الميزان مىگويد:
«شهادت يكى از حقايق قرآنى است كه در موارد متعدد يادشده، داراى معانى وسيعى است. حواس عادى ما و نيروهاى وجودى ما تنها صورت افعال را تحمل مىكند. حقايق اعمال و معانى نفسانيه، كفر و ايمان، شقاوت و سعادت، خير و شر، حسن و قبح، و آنچه از دسترس حس مخفى است و تنها با قلوب كسب مىشود، اينها از ديد انسان خارج است كه نه بر آن احاطه و نه از آن احصاء است براى حاضرين چه رسد براى غايبين، اما شهيدان به ادراكى مىرسند كه بر اينها اشراف و از اينها مطلع و در كنارشان حضور دارند.»
مجد و عظمت والاى شهادت همواره تجلى بخش حيات امّتها بوده است.
تاريخ شهادت، تاريخ عقيده و جهاد و تمسّك به اصول و مبانى اعتقادى است. اگر خون شهيدان نبود كه شجره طيبه رسالت را سيراب نمايد نه از اسلام خبرى بود و نه از مكتب توحيد بخش الهى اثرى.
اگر شهادت در كربلا و نهضت خونين عاشورا نمىبود، اين اخلاص و دوستى كه ميليونها انسان از صميم قلب نسبت به اهل بيت پيغمبر پيدا كردهاند بوجود نمىآمد.
شهيدان جانهاى خود را فدا كردند، جان بر كف نهادند، اما دينشان را از دست ندادند، تنها هدف آنها، اطاعت از نداى حق و احياى دين الهى بود.
انسان تا زمانى كه در حصار مادى خود و زمانش فرو رفته باشد، نمىتواند دم از منطق شهيد بزند. چرا كه او را در حريم اين معنا راهى نيست مگر به عشق. بنابر گفته استاد بزرگوار شهيد مرتضى مطهرى:
«منطق شهيد را با منطق افراد معمولى نمىشود سنجيد. شهيد را نمىشود در منطق افراد معمولى گنجاند. منطق او بالاتر است. منطقى است آميخته با منطق عشق…»(12) جايگاه و منزلت شهيد
يكى از مسائلى كه در قرآن مجيد براى بيان حيات عالى شهداء و اشاره به مقام بسيار رفيع و والاى آنها آمده است، جمله «عند ربّهم يرزقون» است.
مقام عند ربّهم، عالىترين مقام انسانى است و به عبارت ديگر كمال نهائى انسان است كه هيچ حائلى ميان انسان و خدا، وجود ندارد. در واقع اتصال به مقام ربوبى و لقاء الهى و نهايت كمال انسان است. چه جايگاه و منزلگاهى از آن بالاتر، كه عاشق را در جوار معشوق جاى دهند و اين، همان چيزى است كه انسانها حقيقتاً در جستجوى آن هستند.
پيامبر (ص) فرمود كه: خداوند براى شهيدان هفت خصلت مقرر كرده است:
1. با نخستين قطره خونى كه از خون او ريخته مىشود، تمام گناهان او مورد عفو قرار مىگيرد.
2. سرش در كنار دو حور از حوريان بهشتى قرار مىگيرد و آنها غبار از چهره شهيد پاك مىكنند و به او خوش آمد مىگويند. او هم متقابلاً به همسران بهشتى خود مرحبا مىگويد.
3. از لباسهاى بهشتى بر اندامش مىپوشانند.
4. پذيرايى كنندگان بهشتيانى كه وارد بهشت مىشوند، با عطرهاى بهشتى، او را عطرآگين مىكنند.
5. جايگاه خود را، در بهشت مىبيند.
6. به روحش گفته مىشود، در هر كجاى بهشت كه مىخواهى استراحت كن.
7. به وجه اللّه نظر مىكند، و اين موضوع رضايت و خشنودى براى هر پيامبر و شهيدى است.(13)
به شهادت «فوز عظيم» گفته شده است، چرا كه شهيد با شهادت خود به هدف نهايى كه لقاء پروردگار و مقام در جوار(عند ربّهم) باشد، رسيده است. و در اين مسابقه نهايى، پيروز شده و بعد از مسابقه نهائى ديگر آزمايشى نيست.
امام على (ع) مىفرمايد:
«تحقيقاً مرگ، طلب كنندهاى است با شتاب، ايستنده از چنگال مرگ نخواهد رفت و فرار كننده از مرگ، آن را ناتوان نخواهد نمود. راستى كه گرامىترين مرگها كشته شدن – در راه خدا است. سوگند به آنكه جان پسر ابوطالب، در دست اوست كه هزار ضربت شمشير بر من، آسانتر از مرگ بر بستر است».(14) انگيزههاى شهادت طلبى
به طور خلاصه مىتوان انگيزههاى شهادتطلبى را اين گونه برشمرد:
1. رسيدن به تكامل و جاودانگى.
2. معامله سودمند با خداوند (تقديم جان در برابر بهشت).
3. اطاعت ازخدا و رسول و اولى الامر.
4. كمك به مستضعفين و برپايى عدالت و آزادى و رفع ظلم و فتنه.
5. رسيدن به مقام والاى شهادت كه بالاترين نيكوئيهاست.
6. پالايش روح و آمرزش گناهان و نظر به وجه اللّه و پيوستن به لقاء اللّه و تقريب الى اللّه.
7. امر به معروف و نهى از منكر و احياء و اشاعه سنتهاى الهى و قبول در امتحان الهى و ذلت ناپذيرى و ايثار در راه ارزشهاى متعالى.
8. الگو سازى براى جامعه از طريق حماسه آفرينى و تحريك عواطف و احساسات براى ترويج حقطلبى و انجام مسئوليت اجتماعى و حساسيت در مقابل سرنوشت جامعه.
9. تزريق خون تازه به پيكر اجتماع و تقويت روحيه انقلابى در آحاد مردم.
10. انتخاب بهترين و هنرمندترين و زيباترين نوع مردن.
11. حضور در صحنه جهاد فى سبيل اللّه كه بستر شهادتطلبى است و اداى تكليف.
12. سير و سلوك معنوى و طى طريق در آخرين و والاترين مراحل عرفانى و فناى فى اللّه و اثبات عشق حقيقى به معشوق. چرا شهادت؟
1. شوق به لقاء اللّه.
2. زندگى راستين.
3. بزرگى روح.
4. دل بريدن از دنياى فانى و دل بستن به حقيقت باقى.
5. اجراى حق و احياى اسلام. انتخاب آگاهانه شهادت
شهادت، فناشدن انسان براى نيل به سرچشمه نور و نزديك شدن به هستى مطلق است. شهادت، مرگى از راه كشته شدن است، كه شهيد آگاهانه و به خاطر هدفى مقدّس و به تعبير قرآن: «فى سبيل اللّه» انتخاب مىكند.
از عبارت فوق چنين نتيجه مىگيريم، كه هر مرگى نمىتواند شهادت باشد. اولاً، بايد اين مرگ با كشته شدن باشد و ثانياً، اين كشته شدن هم دو شرط اساسى دارد تا شهادت بر آن اطلاق گردد:
1. آگاهانه باشد. 2. فى سبيل اللّه باشد.
آگاهانه بودن به اين معنا است كه انسان خود با بصيرت، انتخابگر اين نوع مرگ باشد. و شرط آگاهانه بودن آن است، شهيد، حقّ و باطل زمان خود را بشناسد و در زير لواء حق، در ركاب «امام زمان» خود عليه باطل بجنگد.
قيد «فى سبيل اللّه» اشاره به جهت و هدف شهيد، در جنگ عليه كفّار و مشركين دارد. و بيانگر اين معنا است كه، جنگى داراى ارزش است كه، هيچ هدفى جز «اللّه» در آن نباشد.
كلمه شهيد در لغت به معناى «گواه» است و در اصطلاح به كسى كه در راه خدا كشته شده باشد اطلاق مىگردد. در اينكه چرا به كشته شده در «راه خدا» شهيد مىگويند، وجوه مختلفى بيان گرديده است در كتاب «لسان العرب المحيط» آمده است:
به كشته در راه خدا شهيد مىگويند:
1. براى اينكه، ملائكه رحمت، شاهد او هستند كه در اين صورت شهيد، به معناى مشهود است.
2. براى اينكه خدا و فرشتگان الهى، شاهدان او در بهشت اند.
3. براى اينكه در روز قيامت، او به همراه پيامبر، از ملّتهاى گذشته شهادت مىدهد.
4. براى اينكه او نمرده، شاهد زنده و حاضر است.
5. براى اينكه شهيد براى اقامه شهادت حقّ، قيام كرده تا كشته شده است.
6. براى اينكه شهيد، ناظر و شاهد بر نعمتها و كرامتهاى الهى است…(15)
در حقيقت پر محتوىترين عنوان در راستاى تكامل انسان، از ديدگاه متون اسلامى، عنوان شهيد است. شهيد با قطرات خون سرخ و زيبايش، راه اصلى انسانها و خط اصيل سعادت بشر را علامت گذارى مىكند تا رهروان، در وسط راه گم نشوند، بلكه از پى او با نشانه به پيش بروند و به سعادت ابدى دست بيابند.
شهيد آن طائر بلند پرواز قدسى است كه فضا و عرصه گيتى را براى پرواز خود ناچيز و كوچك مىبيند و از اين رو پر مىگشايد و به سوى باغات بهشتى و منازل عاليه جهان ابدى پرواز مىكند.
شهادت، پايان بخشيدن به حيات طبيعى و مادى و كثيف براى دفاع از ارزشهاى والاى انسانى و شكافتن قفس كالبد مادى و حركت به مقام بلند شهود الهى است و دست شستن از بودن در حال هشيارى و آزادى و دست يافتن به شدن است، و خلاصه شهادت نوعى مرگ نيست، بلكه صنعتى است از حيات معقول و او كسى است كه از فنا رسته و به ابديت و بقاء پيوسته است. دستاوردهاى شهادت براى انسان
1. اطاعت بى چون و چرا از مقام ولايت تا پاى جان.
2. خدا محورى در مقابل خود محورى.
3. ايثار، ترجيح ديگران برخود با انگيزه الهى.
4. ترجيح دادن آخرت به دنيا.
5. ارزشهاى انسانى را بر منافع شخصى ترجيح دادن.
6. در مسير كمال حركت كردن.
7. صبر و استقامت.
8. سازش ناپذيرى در مقابل دشمنان.
9. عزت نفس و زير بار ظلمت نرفتن.
10. حضور در صحنههاى دفاع از حق در مقابل باطل.
11. مجاهد زيستن، نگريستن و مردن.
12. نترسيدن از مرگ.
13. دورنگرى در مقابل كوته نظرى.
14. ترجيح دادن رضاى خدا به رضاى خلق.
15. آميختن عقل با عشق. شهادت شجاعانه و آگاهانه در منظر شهيدان
داشتن جسمى سالم و برخوردارى از روحيه شجاعت، مقدماتى براى وصول به انتخاب آگاهانه شهادت مىباشند. در اين بخش ديدگاه شهيدان را در مورد شهادت مرور مىنمائيم:(16)
1. شهيد نوجوان عبداللّه مردانى:
پدر و مادر، برايم نگران نباشيد، چرا كه من راهم را آگاهانه (شهادت) انتخاب نمودم و آن جزء در راه خدا، فى سبيل اللّه راه ديگرى نيست.(17)
2. شهيد حسين على كاويانى:
شهادت اگر در كام شير هم كه باشد، من آن را به چنگ خواهم آورد.
3. شهيد جمشيد رئيسى:
شهادت شربتى است كه هر كس توان نوشيدن آن را ندارد، مگر اينكه از تمام قيد و بندهاى ظاهرى، اعم از مال و جان و…خود گذشته باشد و بخواهد اينهمه را در راه حق عليه باطل فدا كند.
4. شهيد حميد رضا بصيرزاده:
خدايا! خود شاهد باش كه با فرمان تو به جبهه آمديم و به فرمانت به خون غلطيديم و شهيد شديم، شهادت، هدف نيست. پيروزى هم هدف نيست. بلكه ترويج دين، هدف است.
5. شهيد اكبر فارسيان:
اى خداى بزرگ! ما را به راه راست، هدايت كن! تا جانمان را در راهت هديه كنيم. شهادت را نصيبمان كن تا شهيد شويم.و شهادت را نصيبمان كن تا شاهد باشيم.
6. شهيد حسين ريخته گران:
من اين راه مقدّس را آگاهانه و عاشقانه انتخاب كردم و حالا در جبهه حضور دارم، همان محلى كه «خون» با «عقيده» پيوند مىخورد و در همانجا است كه شهادت ميسّر مىشود و شهادت پلى است كه ما را به هدف نهائى مىرساند.
7. شهيد اسماعيل يوسفى:
اى پدر و اى مادر عزيز! اى خواهر و تو اى برادر! من بعد از هيجده سال زندگى بيهوده، خود را بازيافتم و راه حسين(ع) را انتخاب كردم، زيرا شهيد شدن به نظر من سرآغاز زندگى دوباره مىباشد.
8. شهيد امير مغفورى:
خداوندا! اگر مرا به اين سرزمين شهادت نمىخواندى،
و اگر اميد مرا از آمدن به اين وادى عاشقان، قطع مىنمودى،
و اگر اين سعادت بزرگ را نصيبم نمىساختى،
ديگر چگونه مىتوانستم در محافل عزادارى حسين(عليه السلام) براى او بگريم. شهادت در انديشه امام خمينى
امام خمينى(قدّس سرّه) كه خود عارفى وارسته بودند و در محراب عشق در طلب وصال يار، زندگى مىكردند، در باب شهيد و شهادت، مطالب ارزندهاى فرمودهاند كه از ميان آنها مىتوان گزيدهاى را در باب شهادت مقامات عرفانى آن ابراز داشت:
«مرتبه شهادت از مراتب عاليه و كمالات نفسانيهاى است كه از اولياى خدا به ارث رسيده است. ما خاكيان محجوب يا افلاكيان چه دانيم، كه اين «ارتزاق عند رب الشهدا» چيست؟
چه بسا مقامى باشد كه خاص مقربان درگاه او – جلّ و علا – و وارستگان از خود و ملك هستى باشد. پس مثل من وابسته به علايق و وامانده از حقايق چه گويم و چه نويسم كه خاموشى بهتر و شكستن قلم اولىتر است.»(18)
«در واقع شهادت راهى است پر رمز و راز كه تا خود انسان نرود و آن را نچشد، نمىفهمد كه چيست و چگونه است و چطور بايد آن را پيمود».(19)
شهادتى كه از روى ايمان و آگاهى و در رابطه با خدا و در حال نيايش پديد آيد، توأم با عشق است، زيرا كه پرستش وى در خون تبلور يافته و ميدان رزم، محرابش گشته و با خون سرخش وضو ساخته و در زير رگبار گلوله خصم به ستايش معشوق خود مشغول شده و در زير آسمان نيلگون شفق گونه به جهاد در راه حق به قيام برخاسته، كه چنين عبادتى به منتهاى خلوص رسيده و از بندگى به عشق عميق دست يافته كه نه تنها عابد است، بلكه عاشق، و نه تنها خدا را معبود، بلكه معشوق مىداند.
مقام شهادت از ملزومات مقام خليفه الهى است كه قرآن كريم وعده تجلّى نور حق را بدان نويد مىدهد. و اين ارث از مواليان و اولياء اللّه به ما رسيده است. اين كلام با فرازى از سخنان امام خمينى – قدّس سرّه – مزين خواهد شد.
«شهادت ارثى است كه از مواليان ما كه حيات را عقيده و جهاد مىدانستند و در راه مكتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسدارى مىكردند به ملت شهيد پرور ما رسيده است».(20)
در سخنان عارفانه امام، شهيد كلمهاى است بس عظيم كه در عقل كوچك ما نمىگنجد. شهيد باران رحمت الهى است كه به زمين خشك جانها حيات دوباره مىدهد. عشق شهيد، عشق حقيقى است كه با هيچ چيز عوض نخواهد شد. شهيد چشمه فيض الهى است كه در دنيا پديدار شده، شهيد ساغرى است كه آبش خون و خونش روان است. از مداد علماء، شهدا برخيزند و از خون شهداء مداد علما سيراب مىشوند. شهيد گلواژه عشق و مقام رفعت انسان است.
خداوند فياض است و شهادت نبض والاى او. شهيد، تن برايش سنگينى مىكند و مانع رسيدن اوست به محبوب. شهيد نگرشى است والا، خونى است جوشان، با نورى منور و دلى لبريز از عشق به خدا. شهيد آيينه تاريخ است، كسى وجود او را درك نمىكند. تنها كسى مىتواند شهيد را بفهمد كه چون او شود.
او شهادت را مىآفريند و شهادت حيات امتها را. شهيد مظهر عشق الهى است. او با وضوى خون، با نماز عشق، با سجده حق، با نداى «فاستقم كما امرت» با پيكرى خونين به سوى محبوب خود مىرود و نداى حق را لبيك گويد.
«از شهداء نمىشود چيزى گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانهشان و در شادى وصولشان «عند ربهم يرزقون» اند، و از نفوس مطمئنهاى هستند كه مورد خطاب «فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى» پروردگارند. اينجا صحبت از عشق است و عشق و قلم در ترسيمش برخود مىشكافد».(21)
امام خمينى (ره) در عبارتى ديگر مىفرمايند:
«خوشا به حال آنانكه با شهادت رفتند. خوشا به حال آنان كه در اين قافله نور، جان و سر باختند. خوشا به حال آنهايى كه اين گوهر را در دامن خود پروراندند. خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را هم چنان باز و ما را از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز مبارزهاند، و نيازمند مشعل شهادت، تو خود اين چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. چرا كه همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت فرا راه عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود».(22) عاشورا و فرهنگ شهادت
روز عاشورا، روز حماسه و شجاعت و دلاورى و ابتلا و آزمايش بزرگ الهى و روز فداكارى و عزّت و شرف كيان اسلام و روز جانبازى و از خود گذشتگى و ايثار است. روز پيروزى خون بر شمشير است.
عاشورا، درس شهادت را به همه نسلها و آيندگان تا روز قيامت آموخت و فهماند كه براى امور دينى و مادّى نبايد دست از حق و اسلام و قرآن و ايمان شست و تسليم شد و بايد ايستاد و مقابله كرد، ولو اينكه به قيمت جان خود و ياران و خانواده تمام شود.
مهم آن است كه ذلّت و سرسپردگى و بندگى غير از خدا را نپذيريم، بنده استبداد و استعمار و استكبار نگرديم. امام درس تسليم نشدن را به ما آموخت. عاشورا روز شهادت است، روز افتادن سرها از تنها، روز جدايى حق از باطل، روز مواجهه اسلام با كفر است، روز اخلاق و ضدّ اخلاق، روز بايدها و نبايدها، روز هنجارها و ناهنجارها، روز ايمان و الحاد و كفر است.
اسلام چنين افرادى را تربيت كرد كه شهادت را بر اسارت و ذلّت رجحان دادند و تاجان داشتند، پاى فشردند و اسلام را نجات دادند و ما امروز شاهد اين رشادتها و دلاورىها كه از سالار شهيدان و ياران نيكوكار و فداكار او درس و عبرت گرفتهاند، هستيم، و اين فرهنگ شهادت عاشورا است كه چنين انسانهايى نيك صفت و دلير و بى باك، تحويل جامعه داده است و ما مديون روز عاشورا هستيم.
ايثار و شهادت، درسى است كه تا زمين از لوث وجود ظالمان پاك نشده، از مكتب عاشورا استنتاج مىگردد. تأثير حماسه عاشورا بر وصيت نامه شهدا
با نگاهى گذرا به وصيت نامههاى شهداء مىبينيم كه تقريباً در اكثر وصيت نامهها، نام و ياد امام حسين (ع) و يا جملاتى برگرفته از فرمايشهاى آن بزرگوار به چشم مىخورد و به عبارتى كل وصيتنامهها الهام گرفته از نهضت امام حسين(ع) است.
در اين قسمت نمونه هايى از وصيت نامههاى عرفانى شهدا در اين زمينه را مرور مىنمائيم:
1. تو اى حسين(ع)، اى تو كه معشوقى در مسلخ عشق، صدها عاشقت را به قربانگاه كشاندى، اى سيدالشهداء كه آخرين شب حيات را از دشمن مهلت خواستى، نه براى وداع با دنيا، با تمام وقاحت كه اسفل السافلين است بلكه براى وصال به عقبى با تمام عظمتش… امروز جوانان ما، تو را رهنمون راه خويش ساختهاند.(23)
2. بارالها، سالها از كودكى تا به امروز نام حسين(ع) در ذهنم پرتو افشانى مىكرد، حسين(ع) برايم متجلّى شده است و حال دانستم كه حسين چرا اين گونه همه چيز و همه كس را قربانى كرد و از تو مىخواهم مرا در صف حسينيان قرار دهى.(24)
3. من رستگارى را در اين مىبينم كه با الهام از مكتب دينى و قرآن راهى برگزينم كه همان راه پيروزى است، راه خونين سردار شهيدان امام حسين(ع).(25)
4. پدر جان، اين درس را حسين(ع) به ما آموخته است كه مرگ در راه خدا را بر زندگى ذلّت بار ترجيح مىدهيم.(26)
5. بدانيد كه آگاهانه در اين راه قدم نهادهام، زيرا خون سرخ شهيدان از هابيل تا حسين(ع) و از حسين(ع) تا شهداى جنوب و غرب صدايم مىزنند كه چرا نشستهاى، ما در عصرى زندگى مىكنيم كه ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است، بايد خون بدهيم.(27)
6. درود بر پيامبر بزرگ اسلام كه چگونه زيستن را به ما آموخت و درود به فرزند رشيدش حسين(ع) كه چگونه مردن را به ما آموخت. موقعى انسان مىتواند ادعاى حسين گونه بودن كند كه يزيد زمان را نابود كند و يا تنش در زير تانكها ساييده شود.(28)
7. امروز موقعيت ما مانند زمان امام حسين(ع) است، اسلام خون مىطلبد و قربانى مىخواهد و من به پيروى از حسينم و خمينى عزيزم خون مىدهم تا اسلام پايدار بماند. مگر مىشود پشت سر حسين را خالى گذاشت و حركت او را تقويت نكرد و خود را مطيع حسين(ع) دانست.(29)
8. زمانى كه جسدم بر روى دوش شماست، اگر با چشم دل بنگريد، چشمم به سوى كربلاست.(30)
9. مادر آن تربتى كه به دهان پسرت گذاشتى از كدامين خاك بود، آيا اين تربت پاك حسين(ع) نبود و تو با زبان بى زبانى، نگفتى لبيك يا حسين(ع)، لبيك يا حسين، پسرم را براى تو بزرگ مىكنم كه ادامه دهنده راه اسلام عزيز باشد و حال حسين زمان ما را به فرياد رسى جدّ بزرگوارش خواند، ما هم فرياد بر آورديم لبيك يا روح اللّه.(31) جمع بندى و نتيجه
كسى كه در راه هدفهاى عالى اسلام با انگيزه تثبيت ارزشهاى اسلامى جان خويش را فدا كند، به بالاترين درجه كمال ممكن است دست يافته باشد و اوست كه سرباز لايق و حقيقى اسلام به شمار مىرود.
او در عين شجاعت و برخوردارى از روحيه شهادت، تن خويش را فدا و جان را در خدا فنا ساخته است. او با غلبه مطلق جان بر تن، از همه امكانات خويش براى رسيدن به اوج كمال بهره برده و پهلو به پهلوى انبياء، صديقين و صالحين مىزند.
در شهادت سه ويژگى مشاهده مىگردد: الف: فى سبيل اللّه ب: آگاهى ج: اختيار كه داشتن روحى بزرگ و توانمندى پيش نيازى براى رشادت و شهادت محسوب مىگردد.
هنگامى كه فرهنگ شهادت در جامعه رواج يافت، شوق و شعفى در قلوب بوجود آمده كه سبب مسابقه و رقابت بر سر كسب اين مقام مىشود. پيامبر گرامى اسلام(ص)، با ترويج فرهنگ جهاد و شهادت توانست با جمع اندك و ناتوان (به لحاظ مادى) مسلمانان اوليه، نصرت و يارى خداوند متعال را كسب كرده، بزرگترين ضربهها را بر پيكر كفر و شرك زده و سبب تثبيت و گسترش سريع اسلام شود.
همان طور كه جهاد، رشادت و شهادت، سبب عزت مسلمانان مىشود، سرباز زدن از جهاد و شهادت، سبب سلطه دشمنان كينه توز بر اسلام و مسلمانان مىگردد.
با گسترش فرهنگ جهاد و شهادتطلبى، لرزه بر اندام دشمنان مىافتد و آنها را از نفوذ در دژهاى اسلام، مأيوس و نااميد مىكند و چه بسيار پر بركت است براى مسلمانان و چه وحشتناك است براى دشمنان اسلام.
پس تنها گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است كه استقرار عدل جهانى را بدنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از اين فرهنگ، يعنى ذلّت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدايت. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. سوره آل عمران، آيه 157. 2. فلسفه شهادت، على اكبر رضوانى، ص 118 و 117. 3. سوره آل عمران، آيه 169. 4. سوره بقره، آيه 154. 5. سوره محمد(ص)، آيات 4 الى 6. 6. سوره نساء، آيه 74. 7. بحارالانوار، ج 100، ص 8، روايت 4. 8. همان، ج 100، ص 10، روايت 14. 9. وسائل الشيعه، ج 11، ص 8، روايت 11. 10. همان، ج 11، ص 6، روايت 6. 11. نهجالبلاغه، ص 945. 12. فصلنامه حضور، شماره 18، ص 71. 13. وسايل الشيعه، ج 11، ص 10. 14. نهج البلاغه، خطبه 122. 15. ابن منظور، لسان العرب المحيط، ج 2، ص 374. 16. درس شهيد، رجبعلى مظلومى، انتشارات واحد فرهنگى بنياد شهيد. 17. پارهاى از وصيت نامه اخوى نگارنده. 18. فصلنامه حضور، شماره 18، زمستان 1375، ص 69. 19. همان، ص 71. 20. سخن آشنا «مجموعه وصيتنامه» معاونت تبليغات و انتشارات نيروى زمينى سپاه، ص 24. 21. سخنان امام خمينى(ره)، 1/7/1367. 22. همان، 29/4/1367. 23. سرايش هجران، دفتر دوم، انجمن اسلامى دبيرستان شهيد حكمت، ص 33 و 34. 24. كنگره سرداران شهيد لشكر زرهى نجف اشرف، وصيت نامه شهيد سيد قاسم هاشمى. 25. همان، شهداى ديگر. 26. مجله پيام انقلاب، شماره 132، شهيد ماشاءاللّه خليفه. 27. همان، شماره 101، شهيد داود شجاع. 28. همان، شماره 154، شهيد حداد على حسينى. 29. سرايش هجران، دفتر دوم. 30. مجله پيام انقلاب، شماره 156، شهيد عباسعلى پورشايان. 31. همان، شماره 153، شهيد سرافراز.