گفته‏ها و نوشته‏ها

اى امام!
آنان كه امام و اسوه مى‏دانندت‏

از جان و دل، عاشقانه مى‏خوانندت‏
بگذار كه من خلاصه گويم: كاين نسل‏

زود است هنوز تا كه بشناسندت‏ «راه امام» و رهروان خسته‏
امروز، روشن‏تر از «راه امام» و «كلام امام» چيزى نيست.
اما…گاهى باها در پيمودن اين راه، مى‏لرزد و از صعود به اين معبر بلند فرو مى‏ماند.
راه، هميشه هست، رهروان گاهى خسته مى‏شوند.
پيام امام همواره مى‏درخشد، ولى گوشها گاهى سنگين و چشمها بى‏فروغ مى‏گردد.
پير عشق و مراد دلمان، حضرت امام(قدّس سره) پاى تو پاى ما را در پيمودن راه انقلاب و صراط اسلام، قوت بخشيد و بصيرتمان داد و بازو به بازويمان تربيت كرد و نواى خوش «بسيج» را در گوش دلمان زمزمه كرد و آهنگ «وحدت حوزه، دانشگاه» و همدلى «طلبه و دانشجو» را نواخت و با كلامش، كدورتها را زدود و بر «همرنگى» و «همراهى»ها افزود.
اما…تداوم و استمرار آن «خط نور» غلبه بر نفسانيات را مى‏طلبد و شكستن بت نفس را و گشودن چشم بصيرت و گوش «ياد» را.
دريغ بر آنان كه چشم بر خورشيد بسته و پشت به راه كرده‏اند و به خاطر گرايشهاى گروهى يا وابستگيهاى جناحى يا سرخوردگيهاى سياسى، چشم بر آن همه آيات و بينات كه از كلام و پيام امام امت جوشيده و تراويده است، مى‏بندند، كه بايدشان گفت:
فأين تذهبون؟!…
چه خوب مى‏شد اگر گوشها كه سنگين مى‏شود، در شنيدن آيه‏هاى يأس و منفى بافيها و شايعه پراكنيها باشد.
چرا «ثقل سامعه» تنها در شنيدن هشدارها و غيرتهاست؟
چه خوب بود كه اگر نرمشى و سازشى است، با خوديها باشد، نه با بيگانه! با دوست باشد نه دشمن با خيرخواه و دلسوز باشد، نه افعى‏هاى جان گرفته و خنّاسهاى مرموز و موذى!
الغرض، امروز همه در معرض و حال آزمايشيم امتحان اين دوره، ساده‏تر از دوران انقلاب و جنگ و برخورد نظامى نيست!
در دوران صلح هم بايد از «يا زهرا» و «يا مهدى» استمداد بگيريم و رابطه قلبى و معنوى را با حجتهاى الهى نگسليم.
آنان كه فرزندان ناخلفى براى «امام امّت» شوند، تاريخ هرگز آنان را نخواهد بخشود.
امام را با سيلى خوردگان از امام، مبادله نكنيم!
(استاد جواد محدثى) من و شما نمى‏دانيم جانباز كيست!
من يك وقت به يك نويسنده خوبى گفتم كه شما به يكى از اين آسايشگاههاى بنياد شهيد كه مربوط به جانبازان است، برو و مثل پرستارها لباس سفيد بپوش و در آن آسايشگاه خدمت كن، من برايت مجوز مى‏گيرم. برو يك ماه، در آن جا بمان، لگنش را خالى كن، غذا در دهانش بگذار، ملافه‏اش را جمع كن و كلاً با رنجها و كمبودهاى او آشنا بشو و ببين جانباز يعنى چه. من و شما كه نمى‏دانيم جانباز كيست و چه كار مى‏كند. ما جسم جانباز را مى‏بينيم، اما چه مى‏دانيم كه احساس جانباز چيست. گفتم شما برو با آن ديد هنرمندانه، جانباز را شناسايى كن، بعد بيا يك رمان درباره واردات ذهنى جانباز بنويس و در اين رمان، زخمهاى او را شفا بده و بر آن مرهم بگذار، كما اين كه ديگران اين كار را كرده‏اند، مثل آن كتابى كه شورويها نوشتند.
(بيانات آيت اللّه العظمى خامنه‏اى‏
در ديدار با مسؤولان فرهنگى بنياد شهيد انقلاب اسلامى 3/3/1367). گل بوته‏اى از اسرار الصلوة
يكى از عرفاى بزرگ سخنى دارد كه در كتاب اسرار الصلوة امام خمينى هم آمده است آن عارف بزرگوار اسلامى مى‏گويد كسى كه در نماز حواسش پيش غير خدا و پيش زندگى است او چگونه به خود اجازه مى‏دهد بگويد، در پايان نماز: السلام عليكم و رحمة اللّه. من شرمنده‏ام سرّش آن است كه نماز گزار با خدا مشغول مناجات است. المصلّى يناجى ربه پس با مردم نيست. در جمع ديگران نيست، وقتى نمازش تمام شد و مناجاتش با خداى سبحان به پايان رسيد، از حضور خدا بر مى‏گردد و در بين مردم قرار مى‏گيرد و چون اولين بار است كه وارد جمع ديگران مى‏شود، مى‏گويد السلام عليكم افرادى كه در مجمع و مجلسى در كنار يكديگر نشسته‏اند هيچكدام به يكديگر سلام نمى‏كنند زيرا در حضور يكديگرند، كسى كه در آن جمع نيست و از جاى ديگر وارد مى‏شود سلام مى‏كند. سلام آخر نماز نه دعاست و نه ذكر است، اين تحيّت است نه دعا، لذا اگر در وسط نماز كسى عمداً بگويد السلام عليكم، نمازش باطل است، و اگر اشتباهاً گفت، دو سجده سهو دارد. سلام آخر نماز كلام آدمى است كه به عنوان تحيّت و درود است: چون نمازگزار با خدايش مناجات مى‏كند و در بين مردم نيست، وقتى كه نمازش تمام شد و از مناجات خدا برگشت و زمينى شد و به جمع مردم پيوست به مردم سلام مى‏كند. لذا گفتند در نماز جماعت هنگام گفتن السلام عليكم امام به كدام قسمت نگاه كند، مأمومين به كدام قسمت نگاه كنند. آن بزرگ عارف مى‏گويد: من در تعجبم كسى كه حواسش پيش زندگى است. او اصلاً با خدا مناجات نكرده و از مردم جدا نشده است، چگونه به خود اجازه مى‏دهد كه بگويد السلام عليكم.
(اسرار عبادت، آيت اللّه جوادى آملى، ص 45) كار بهشتيان‏
مردان بهشتى در دنيا كار بهشتيان را مى‏كنند. آن مطلبى كه خدا در قيامت درباره بهشتى‏ها انجام مى‏دهد، اين است كه: انسانى كه در دنيا هست خاطرات تلخ و شيرين فراوانى دارد. اصولاً دنيا از اين زشت و زيبايى‏ها پر است. بالاخره گل و خار، غم و شادى با هم‏اند، اين چنين نيست كه گل باشد و خار نباشد. شادى باشد ولى غم نباشد. مهر باشد ولى قهر نباشد. چراغ مصطفوى با شرار بولهبى است. اين تلخ و شيرينى دنيا با هم است انسان هر دو را لمس مى‏كند. ولى وقتى وارد صحنه بهشت شد، تلخى‏ها كلاً از ياد او رخت بر مى‏بندند. زيرا تلخى‏ها شامه جان را مى‏گزد. انسان را غمگين مى‏كند، نمى‏گذارد انسان فرحناك باشد، ولى وقتى تلخى رخت بربست، انسان هميشه در سرور است، خيلى از افراد بودند كه فرزندانشان و بستگانشان كافر بودند و اين‏ها در جهنم مى‏سوزند ولى خودشان در بهشت متنعم‏اند. اينها اگر به ياد بستگان كافر باشند بايد غمگين باشند.
از امام صادق(ع) سؤال كردند كه اگر در بهشت اندوهى نيست، پس نوح چه مى‏كند؟ اگر بگوييم فرزند نوح كافر نبود، با قرآن سازگار نيست. اگر بگوييم نوح به فكر فرزند نبود، اين هم با قرآن سازگار نيست. براى اينكه نوح به خدا عرض كرد: «ان ابنى من اهلى و ان وعدك الحق، و اگر بگوييم كه كسى به فكر فرزندش نيست، با عاطفه انسانى سازگار نيست. روى اين سه مطلب، شما آن نشاط دايم بهشتيان را توجيه كنيد. وجود مبارك امام صادق(ع) طبق آن نقلى كه در تفسير شريف نور الثقلين آمد، فرموده است: در بهشت ذات اقدس اله كارى مى‏كند كه اصلاً نوح و امثال نوح يادشان نيست كه فرزند گنهكارى داشته‏اند، اين كار، كار مغز و سلول مغز نيست پس مى‏شود كه انسان در نشئه ملكوت فرا طبيعت طورى باشد كه حافظه او در يك سمت كار بكند. حال كه اين مطلب روشن شد كه بهشتيان اين چنين‏اند، به مطلب بعدى مى‏رسيم كه مؤمنان وارسته در دنيا طعم بهشتيان را دارند. نشانه اين طعم اين است كه ذات اقدس اله در قرآن كريم در اوصاف بهشتيان فرمود: «و نزعنا ما فى صدور هم من غلّ؛ كينه‏اى در دلهاى بهشتيان نسبت به هم نيست.»
چون كينه يك ويروس خورنده است. براى آدم عذاب آور است. و اين عذاب درونى را ذات اقدس اله برطرف كرده است. اگر راضى به عذاب تبهكاران هستند، نظير اين است كه فرشتگان به عذاب تبهكاران راضى‏اند و بالاتر از همه خود خدا به عذاب تبهكاران راضى است. آن رضا، رضاى انتقامى، كينه‏اى، حقدى و مانند آن نيست كه يك عارضه نفسانى باشد و انسان را هم آسيب برساند. پس در بهشت دلهاى بهشتى‏ها منزه از كينه و حقد است همين معنا را كه ذات اقدس اله در سوره مباركه اعراف براى بهشتى‏ها فرمود: «و نزعنا ما فى صدورهم من غل» درباره مردان مؤمن در سوره حشر چنين مى‏گويد كه اين‏ها در دنيا به خدا عرض مى‏كنند: «ولا تجعل فى قلوبنا غلَاَللذين، امنوا؛ توفيقى به ما بده كه كينه هيچ مسلمانى را در دل نداشته باشيم». چنين انسانى بهشتى است. پس مى‏شود، انسان در دنيا همانند بهشتيان زندگى كند. با دور كردن كينه از خود راحتى و خوشى را براى خود و ديگران فراهم كند. نخستين‏ها
نخستين شاعر مسلمان كه براى شهداى كربلا شعر سرود؟
سليمان بن قتةالعدوى التيمى.
نخستين شهيد محراب كيست؟
امام على عليه السلام در محراب مسجد كوفه.
نخستين بانوى شهيد اسلام كيست؟
سميّه (مادر عمّار ياسر).
نخستين شهيد محراب انقلاب اسلامى ايران كيست؟
آيت اللّه سيد اسداللّه مدنى (سال 1360 ه.ش)
نخستين امام جمعه شهيد انقلاب اسلامى ايران كيست؟
آيت اللّه سيد محمد على قاضى طباطبايى(آبان 1358 ه.ش).
نخستين كسى كه وارد بهشت مى‏شود؟
شهيد.
نخستين شهيدى كه وارد بهشت مى‏شود؟
حضرت زهرا سلام اللّه عليها.
نخستين شهيدى كه از مردان وارد بهشت مى‏شود؟
حضرت على عليه السلام.
نخستين ايرانى كه در راه اعتلاى اسلام به شهادت رسيد؟
شهربن پازان (در كشور يمن).
نخستين كسى كه (سيد الشهدا) لقب گرفت؟
حضرت حمزه (عموى پيامبر)
نخستين شهيد بنى هاشم در كربلا كيست؟
حضرت على اكبر عليه السلام.
نخستين قيام به خونخواهى شهيدان مظلوم كربلا؟
قيام توابين.
نخستين شهيد در جنگ صفّين كيست؟
ابوالسّفاح بجلى.
نخستين شهيد در جنگ نهروان كيست؟
يزيد بن نوبره.
نخستين شهيد جنگ احد كيست؟
عبداللّه بن عمرو.
نخستين شهيد در جنگ جمل كيست؟
مسلم بن عبداللّه. چشم بصيرت‏
چشم، دريچه‏اى به دنياى قلب است.
«ديدن» و «نظر» خواستن دل را در پى دارد.
با اين حساب، بايد به آنچه در «چشم انداز» ما قرار مى‏گيرد، حساس باشيم ديدنيها، چه خوب و چه بد، گرايش ما را به سوى خود «جذب» مى‏كند و ما اغلب، مجذوب چيزى مى‏شويم كه مى‏بينيم.
اگر به افق دور دست بنگريم، «وسعت ديد» پيدا مى‏كنيم و اگر فقط به جلوى پاى خود نگاه كنيم، «نقد انديش» و «حاضر گرا» و «تنگ نظر» مى‏شويم.
آنچه به صورت تصوير، فيلم، منظره، خط، تابلو، چهره و… در برابر ديد ما قرار مى‏گيرد، به درون روح و فكر ما نفوذ مى‏كند.
درست است كه مى‏توان از كتاب تاريخ، با زندگى گذشتگان آشنا شد و از سرانجام آنان «عبرت» گرفت، ولى چرا در قرآن كريم، آن همه تأكيد است كه برويد، بگرديد، ببينيد و عبرت بگيريد؟! چون در «ديدن» اثرى است كه در خواندن و شنيدن نيست.
«نگاه حرام» چرا آن همه نكوهيده است، چون دل را هم به دنبال حرام مى‏كشد نگاه به چهره عالم، نگاه به در خانه عالم، نگاه به كعبه، نگاه به صفحه قرآن جزو عبادت است و ثواب دارد؟! چون اين نگاه، جلوه‏هايى از معنويت و پاكى و حق را به درون انسان منتقل مى‏كند.
عارفان، مراقب چشم و نگاه خويشند.
به حرام نمى‏نگرند، تا تيرگى و سياهى از روزنه «نگاه ناپاك» به «خانه دل» نفوذ نكند.
وقتى دل، از راه چشم تغذيه مى‏شود، چرا «غذاى حرام» به آن بدهيم؟
(زنى زيبا از گذرگاهى عبور كرد، حضرت على عليه السلام و جمعى هم نشسته بودند يكى از حاضران، با چشم و نگاه آن زن را تعقيب كرد حضرت او را نكوهش كرد و فرمود: همين گونه نگاههاست كه شهوت جنسى را برمى‏انگيزد.)
براى طهارت درون ديده را پاك نگاه داريم.
(نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 412.)

پاورقي ها: