دانستنيهايى از قرآن

خدا يا هوا
«أفرأيت من اتخذ الهه هواه و اضله اللّه على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة، فمن يهديه من بعد اللّه، أفلا تذكرون.» (سوره جاثيه، آيه 23)
اى رسول خدا آيا نمى‏بينى آن را كه هواى نفس خويش را خداى خود قرار داده و خدا او را با علم (پس از اتمام حجت) گمراه مى‏سازد و برگوش و دلش مهر مى‏زند و بر ديده‏اش پرده‏اى مى‏افكند، پس چه كسى بعد از خدا او را هدايت خواهد كرد آيا پند نمى‏گيريد؟

از اينكه در اين آيه كريمه واژه «الهه» را مقدّم بر «هواه» ذكر كرده است معلوم مى‏شود كه چنين كسى كاملاً مى‏داند كه خدا و پروردگارى دارد و بايد او را بپرستد و از او اطاعت نمايد ولى از آنكه گرفتار هواى نفس است بجاى خدا، هوا را مى‏پرستد و به جاى “اللّه” از نفس خود كه مالامال از فساد و شهوات است اطاعت مى‏كند، بلكه هواى نفس را به جاى خدا قرار مى‏دهد و اين عبارت بسيار زيبا و رسا است كه خداوند مى‏فرمايد: «اتخذ الهه هواه» خداى خود را هواى خود قرار داده است پس چنين انسان گمراهى كه عارفانه و عالمانه اطاعت هواى نفس مى‏كند و از خدا دورى مى‏جويد سزاوار است كه مورد خشم و نفرين پروردگار قرار گيرد و خداوند او را در حالت گمراهى رها سازد.
حال بايد ديد چگونه ممكن است كسى هواى خود را عبادت كند، با آنكه عبادت تنها و تنها شايسته مقام ربوبى است؟
آرى! همين طور است عبادت فقط از آن خدا است ولى عبادت مگر چه مى‏باشد؟ عبادت چيزى جز اطاعت نيست، پس هر كس ديگرى را – چه از جنس انسان باشد و چه از جنس جماد باشد و يا حتى ملائكه باشد – اطاعت كند، او را در حقيقت عبادت كرده است و آن شى‏ء را معبود خويش قرار داده است.
خداوند مى‏فرمايد:
«الم اعهد اليكم يا بنى آدم ألاّ تعبدوا الشيطان انه لكم عدوٌ مبين و أن اعبدونى هذا صراط مستقيم» آيا با شما فرزندان آدم پيمان نبستم كه عبادت شيطان نكنيد چرا كه او براى شما دشمنى است آشكار، بلكه مرا عبادت كنيد كه عبادت من، صراط مستقيم و راه درست و صحيح است.
دقت فرمائيد خداوند هشدار مى‏دهد كه من با شما آدميان از «روز الست» پيمان بستم كه از شيطان دورى كنيد و او را نپرستيد و از او اطاعت نكنيد. عبادت به معناى اطاعت است، پس اگر كسى شيطان را يا هواى نفس را اطاعت كند آن را «اله» خود قرار داده، و او را مى‏پرستد. و اين در حالى است كه مى‏داند بايد خدا را عبادت كند. يعنى در فطرت هر كسى نهفته است كه بايد تنها خدا را بپرستد و او را عبادت كند و براى خدا شريكى قرار ندهد.
در روايت مشهور از رسول خدا(ص) آمده است: «كل مولود يولد على الفطرة فأبواه يهودانه أو ينصرانه أو يمجسانه» هر نوزادى بر فطرت به دنيا مى‏آيد و اين پدر و مادرش هستند كه او را يهودى يا نصرانى و يا مجوسى مى‏كنند. در اين روايت مقصود از فطرت همان وحدانيت الهى و اعتراف به خدا و اقرار به عبوديت و پرستش مطلق از حق است. و اين همان هدايت تكوينى است كه انسان را به سوى خدا سوق مى‏دهد و خداوند اين فطرت را بدون كم و زياد به هر انسانى عطا كرده است. ضمناً از اين روايت معلوم مى‏شود فطرت انسانى همان اسلام است و بس. در جاى ديگرى از قرآن مجيد آمده است: «فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرة اللّه التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيّم» اين دين قيّم و استوار همان فطرت الهى است كه خداوند مردم را بر آن دين آفريده است پس تو اى رسول خدا به سوى همين دين حنيف روى آور. هرگز در خلق خدا تبديل و تغييرى روا نيست.
بازگرديم به آيه مورد نظر:
خداوند هشدار مى‏دهد كه هوا را خداى خود قرار ندهيد، و هوا امرى كلى و جامع است كه شامل هر چيزى مى‏شود كه “صبغة اللّه” نداشته باشد و از روى انديشه و هواى انسانى تراوش كرده باشد. چه بسا انسانهايى فكر مى‏كنند كه فلان امر شايد موجب وحدت و يگانگى مردم شود و احتمالاً مردم را به انسجام و توافق برساند ولى نمى‏توان به صرف انديشه، آن را مطرح كرد، بايد هر انديشه و فكرى را منطبق با قرآن و سنت دانست و با استفاده از متخصصين كه فقهاى عالى مقام و مخالف هواى نفس هستند آن انديشه و فكر را مورد نقد و بررسى قرار داد و سرانجام اگر مطابق با حكم خدا بود، به مرحله اجرا رساند نه آنكه اگر خود پسنديد به آن بسنده كند و شامل همان كسانى شود كه درباره‏شان فرمود:«و هم يحسبون انّهم يحسنون صنعاً» گمان مى‏كنند كه كار درستى انجام مى‏دهند!
اين مطلب بسيار مهم است و بايد دست اندركاران و مسئولان امور بدان توجه بيشتر كنند كه ما تابع حق بايد باشيم نه آنكه هرچه ما انديشيديم حق است؟! در آيه قرآن آمده است:
«ولو اتبع الحق أهواءهم لفسدت السموات و الارض» و اگر حق از هواى نفس آنان پيروى كند تمام آسمان‏ها و زمين نابود شده و به فساد كشيده مى‏شوند.
«أضلّه اللّه على علم» پس از گمراه شدن آن انسان كه هواى خود را خداى خويش قرار داده خداوند مى‏فرمايد كه او را گمراه مى‏كند زيرا او عالم به وضعيت خود بوده و مى‏دانست كه به بى‏راهه مى‏رود.
در جائى ديگر از قرآن مى‏فرمايد: «و جحدوا بها واستيقنتها انفسهم» به آن كافر شدند در حالى كه يقين به آن داشتند.
پس قطعاً مقصود از (على علم) اين است كه اينچنين كسانى كه هواپرست‏اند عالمانه و با شعور از آن اطاعت مى‏كنند و هواى خود را مقدّم بر خدا مى‏دانند و اين گمراهى بزرگى است كه انسان بداند و خلاف كند. البته شايد براى برخى از مردم شگفت‏انگيز و باور كردنى نباشد كه انسانى با علم به وجود خدا و ضرورت تبعيت و پيروى و اطاعت از او، هواى نفس خود را مورد اطاعت و پرستش قرار دهد ولى هرگز عجيب نيست. انسان‏هاى زيادى – چه بسا در لباس دين هم باشند – در همين دنياى معاصر ديده مى‏شوند كه با علم و درايت و شعور و ايمان و عواقب امور و باوركردن مبدأ و معاد، تمام ارزشهاى الهى را زير پا مى‏گذارند و با كمال جرأت در برابر آن ارزشها مقاومت مى‏كنند و نه تنها خود را گرفتار غضب و خشم خدا نموده بلكه مردم را به فساد و انحراف مى‏كشانند. مگر ابوجهل نبود كه مى‏گفت: «و اللّه انى لأعلم انه صادق» به خدا قسم مى‏دانم كه محمد(ص) راست مى‏گويد ولى به خاطر هواى نفس با وى مخالفت مى‏كرد و چه بسيارند ابوجهلان دانشمند كه همه چيز را به خاطر هوا زير پا مى‏گذارند!
چنين فاسدان هواپرستى كه شايد به خاطر مقام يا جاه و يا مال و يا رسيدن به بعضى از لذائذ دنيوى، عالمانه هواى نفس و شهوات خود را خداى خويش قرار مى‏دهند و ازهواى نفس بجاى پروردگارشان اطاعت و عبادت مى‏كنند، قطعاً مورد خشم و نفرت ذات مقدس حق قرار مى‏گيرند و خداوند مهر قهر خود را بر زبان و ديدگانشان مى‏زند و پرده‏اى از ظلمت بر قلوبشان مى‏افكند كه در اين راه پليد انحرافى غوطه ورشوند و در منجلاب فساد و تباهى غرق گردند و هرگز به سوى دين قيّم فطرت باز نگردند چه اينكه ديگر قابليت بازگشت ندارند.
«فمن يهديه من بعد اللّه» واى به حالشان و چه بد عاقبتى به انتظار آنان است. اينها كه از خدا روى برگرداندند و به خاطر هر چيز غير اخلاقى پيروى از هواى نفس كردند، پس از خدا چه كسى آنها را هدايت خواهد كرد؟!
«و من يضلل اللّه فماله من هاد» و هر كه خدا او را گمراه كند، پس ديگر هرگز هدايت كننده‏اى نخواهد داشت. البته باز هم تكرار مى‏كنيم كه خداوند كسى را گمراه نمى‏كند، بلكه همه را با فطرت به دنيا مى‏آورد و اين انسان‏ها هستند كه با ديدن راه راست و كژ، يابه سوى صراط مستقيم روى مى‏كنند و يا به بى راهه مى‏روند كه در آن حال، ديگر جاى بازگشت براى كژان و منحرفان نخواهد بود.
«افلا تذكرون» آيا نمى‏خواهيد عبرت بگيريد و از حال اين مردم متذكر شويد و به سوى خدا روى آوريد و هواى نفس را زير پاى خود پايمال كنيد؟
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
«احذروا أهواءكم كما تحذرون أعداءكم» اى مردم از هواى نفس خود آنچنان بترسيد كه از دشمنانتان مى‏ترسيد.
«فليس شى‏ء أعدى للرجال من اتباع اهوائهم و حصائد ألسنتهم» هيچ چيزى براى انسان دشمن‏تر از پيروى كردن از هواى نفس و آنچه بر زبان جارى مى‏شود نيست.
خداوندا به تو پناه مى‏بريم از تبعيت و پيروى كردن و اطاعت نمودن از هواها و شهوت‏ها و خواسته‏هاى نابجاى نفس امّاره.

پاورقي ها: