دولت آقاى دكتر احمدىنژاد با رأى اعتماد مجلس شوراى اسلامى به برنامههاى وزيران پيشنهادى استقرار و رسميت مىيابد و اينك دولت جديد است و مسئوليتهاى سنگين و انبوهى از مشكلات، از سوى ديگر اميدها و انتظارهاى بسيارى كه از دل مردم جوشيده و در شعارهاى انتخاباتى مطرح گرديده است.
شعار نخستين دولت، عدالت محورى است. عدالت همان اندازه كه مطلوب و جذاب است و آحاد انسانها به حكم فطرت خواهان آنند، به همان مقدار اجراى عدالت دشوار و مشكل است از آن جهت كه بسيارى از انسانها كه منافعشان در بىعدالتى است سر به طغيان برمىدارند، مشكل ايجاد مىكنند و عدالتخواهى با كارشكنى افراد ذىنفع روبرو خواهد شد.
براى يك نظام حاكم، شعارى بالاتر از عدل نيست و افتخارى همانند اجراى عدالت براى زمامداران وجود ندارد. اميرمؤمنان (ع) در منشور سياسى خود به مالك اشتر مىنويسد:
«و ان افضل قرة عين الولاة استقامة العدل فى البلاد و ظهور مودّة الرعية و انه لاتظهر مودّتهم الاّبسلامة صدورهم…»
(نهج البلاغه، نامه 53)
برترين عامل چشم روشنى زمامداران بپاداشتن عدل در شهرها و تجلى محبت و مودت رعيت است و اين آشكار نمىشود جز با سلامت و آرامش دلهايشان…»
امام در اين سخن گرانسنگ بر چند نكته تأكيد مىورزد. اول اينكه عدل و داد موجب سربلندى و افتخار دولت است. اگر دولت بتواند عدالت را در سراسر كشور بگستراند و شعاع عدالت را به دورترين نقطه كه محرومان زندگى مىكنند و به خانههاى محقر و كوخهاى غبار گرفته بتاباند و دلهاى ستم كشيدگان را با نور اميد نشاط بخشد، در اين صورت است كه روشنائى چشم، آرامش روح و عزت و حرمت براى دولت فراهم مىگردد. بنابراين دولت و كليه عوامل آن در سراسر كشور بايد هوادار و مجرى عدل باشند، و امكانات كشور را به صاحبان حق برسانند تا آنجا كه آحاد مردم از امكانات اوليه و خدمات عمومى چون آب و نان، برق و گاز و مسكن و بهداشت و فرهنگ و كار و اشتغال و امنيت و رفاه برخوردار گردند و اين در صورتى ميسر است كه بودجهها و اعتبارات به اقصى نقاط كشور هدايت شود و جامعه از رانت و امتياز خواهى و اسراف و تبذير و شكاف طبقاتى رهائى يافته و ديوارهاى تبعيض فرو ريزد. هر چند در طول سالهاى انقلاب اسلامى در جهت عدالت اجتماعى و خدمت رسانى به طبقات محروم كشور كارهاى ارزشمندى صورت گرفته و امروزه شاهديم كه خدمات عمومى به دورترين روستاهاى كشور رسيده است و مناطق محروم از حجاب نسيان به درآمده و توجه مسئولان و برنامهها و مصوبه به سوى كشاورزان، عشاير، كارگران و روستانشينان معطوف گرديده و از اين بابت از خدمات دولتهاى پيشين بايد قدردانى كرد.
اما هنوز تا كعبه مقصود راه طولانى در پيش است. هنوز هم ميليونها انسان رنج ديده و زحمت كش وجود دارند كه با قوت لايموت مىسازند و ماهها مىگذرد كه در سفرههايشان اثرى از گوشت ديده نمىشود، هنوز هزاران زن و دختر روستائى هستند كه با دستهاى پينه زده و روى داربست قالى در سرما و گرما با رنج و درد و محروميت دست و پنجه نرم مىكنند تا فرشهاى گرانبهاى كرك و ابريشم را با نقشهاى نگارين و خيره كننده مىبافند و براى صنعت كشور افتخار مىآفرينند و در نمايشگاههاى جهانى دولتها به آن مباهات مىكنند و با عنوان هنر و صنعت ملى مطرح مىسازند كه به حق چنين است، اما در همين حال همين زنان و دختران و خانواده هايشان روى موكت و گليمهاى فرسوده زندگى مىكنند و از رفاه و بهداشت محرومند و بسيارى، از بيمارىهاى ناشى از كار و ضعف بينائى چشم رنج مىبرند و هيچ كجا مطرح نيستند. مىگويند قالى كرمان و اصفهان و تبريز و خراسان سرمايه و افتخار ايرانى است اما هيچگاه از قالى باف آنها سخن به ميان نمىآيد، مانند برگهاى سبز و خرم درختان كه ناظران را جلب نظر مىكند اما كمتر كسى به ريشههائى كه در دل خاك فعاليت دارد نمىانديشد، ناز و كرشمهها براى مصرف كنندگان است و خون دل براى توليد كنندگان! اين يكى از مظاهر بى عدالتى است و اين مثال را در موارد بسيار ديگرى مىتوان آورد، آن كارگر و كشاورز و انديشمند و محقق كه هر يك در جاى خود و در كار خود قابل تقديس و تجليلاند اما كمتر به حساب مىآيند… هنوز روستاهائى هست كه كودكان آنها از يك ورزشگاه معمولى بىبهرهاند در حالى كه ميلياردها بودجههاى ورزشى و تفريحى در انحصار شهرنشيان و مرفهان قرار دارد! هزاران اثر تاريخى از مساجد قديمى گرفته تا آثار ملى باستانى در كوشه و كنار كشور پهناورمان وجود دارد كه در حال تخريب و فرسودگى و انهدامند اما ميراث فرهنگى پنجاه ميليارد تومان در تهران براى يك ساختمان كه آن هم دستاورد سودهاى بانك ملى است مىپردازد كه رئيس جمهور محترم دستور ابطال اين معامله را دادند كه به حق كارى در خور ستايش است.
برخى وزارتخانهها در ساختمان سازى و دكورپردازى با يكديگر مسابقه مىدهند و طبق اخبار موثق يكى از اينها حدود هشتاد ميليارد تومان براى يك ساختمان باشكوه مىپردازد و كسى نيست بپرسد با چه حقى از نان و آب اين ملت مىزنيد و اين ساختمانها را مىسازيد يا خريدارى مىكنيد؟!
اگر بخواهيم از بانكها بگوئيم رشته بى پايان دارد و مجال ديگرى مىطلبد كه با عنوان بانكدارى اسلامى! به عرصه تجارت و ثروت اندوزى پرداخته و با سودها و بهرههاى كلان و جريمههاى سنگين، خون افراد را مىمكند و بر حجم اندوختههاى خود مىافزايند و ساختمانهاى سى طبقه مرمر و گرانيت مىسازند كه تنها در تهران دهها از اين ساختمانها به چشم مىخورد و همين بانكها وامهاى ميلياردى به سوداگران پول و سود و سرمايه مىدهند در حالى كه صدها هزار دختر و پسر جوان براى يك وام ناقابل ماهها معطل و سرگردانند اينها و نظائر اينها از مصاديق بىعدالتى و تبعيض است كه هرگاه با آن مقابله شود و جلو سوء استفادهها و رانت خواريها و مفاسد اقتصادى گرفته شود مىتوان به چشم انداز عدالت اجتماعى اميدوار بود و گرنه نظريهپردازى و بحثهاى تكرارى نمىتواند تضمينى براى عدالت باشد. هرگاه از ولخرجىها، مهمانىهاى تشريفاتى سنگين، سفرهاى پرخرج خارجى فاميلى و خانوادگى و حزبى جلوگيرى شد و با اين سرمايههاى در حال تاراج به حل مشكل فقر و بيمارى و بيكارى پرداخت و حق مردم را به مردم داد در آن صورت دولتها مىتوانند جلو ملت سرشان را بالا بگيرند و اين در حالى ميسر است كه راه و روش اسوه عدالت خواهى اميرمؤمنان را سرمشق سازند كه فرمود: به خدا اگر بيت المال در كابين زنان يعنى قباله ازدواج آنها رفته باشد به بيت المال برمىگردانم. البته مىدانيم كه پيمودن اين راه مشكلاتى هم دارد و غرامت آن را بايد پرداخت. همه انسانها بويژه آنانكه سالها چاپيده و خورده و بردهاند و به انباشتن ثروت ملك و زمين و سپردههاى دلارى خوگرفتهاند سرو صدا خواهند كرد، تهمت خواهند زد و جوسازى خواهند نمود كه دولت نبايد از آن بيمناك باشد و قطعاً در چنين راهى تنها نخواهد ماند و ميليونها انسان در حمايتش خواهند كوشيد. اصولاً رمز اينكه مردم به آقاى احمدى نژاد رأى دادند با همين فلسفه بود كه صداى آشناى عدالت خواهى را از او شنيدند، صدائى كه از اعماق جان مردم نيز به گوش مىرسد و هرگاه اين سياست پايه و دستمايه كار دولت باشد و نهادهاى قضائيه و مقننه از آن حمايت كنند بىترديد تحولى در كشور پديد خواهد آمد، انقلاب جان تازهاى خواهد گرفت و افراد رميده و دلسرد شده دلگرم و اميدوار خواهند شد و اگر تعريفى براى اصلاحات باشد يكى از شاخههايش همين است. آنچه هشت سال از اصلاحات بگوش ملت خورد از اين دستمايه تهى بود و بالاخره معلوم نشد اصلاحات چه بود و چه كرد؟! به هر حال نخستين نكته در نامه اميرالمومنين به مالك اشتر محوريّت عدالت بود كه آن را مايه روشنى چشم حاكمان خواند و اين براى هميشه و همه عصرها و نسلهاست و زمان و مكان نمىشناسد.
نكته دوم: مودت و محبت رعيت است كه اين فرايند هرگز بدون علت نخواهد بود. دلهاى انسانها در دست خدا است و مقلب القلوب به هر سوى بخواهد و شايسته بداند سوق مىدهد. براى يك دولت ارزشى بالاتر از محبوبيت نيست. محبت انسانها را نمىتوان خريد جز با ايمان و عمل صالح و خدمتگزارى خالصانه بناى محبت و مودت تنها بنائى است كه خلل نمىپذيرد و هرگاه ميان دولت و ملت رابطه محبت حاكم باشد هيچگاه دولت احساس بىپناهى نمىكند. نظام انقلابى ما از آغاز بر اين اصل استوار بوده است و هر اندازه روح خدمتگزارى بيشتر حاكم باشد دولت از پشتوانه و حمايت مردمى بيشتر برخوردار خواهد بود. اميرمؤمنان در سخنى كه در صدر مقال از نظر گذشت به نكته زيبائى اشاره فرموده كه اين مودت و محبت نيز از دلهاى سالم تراوش مىكند.
يك فرايند روانى است و قانون خاص به خود را دارد. آرامش و سلامت دلها نيز بدون عامل نيست. آنچه سامانه و آرامش دلها را فراهم مىسازد باز هم همان عدالت محورى حكومت است. هرگاه عدل و داد حاكم باشد و مردم بدانند دولت از كوچكترين حق آنان غفلت ندارد بىاختيار و بصورت طبيعى دوستدار او خواهند بود چرا كه مىدانند حاكميت از آنان غافل نيست و مىدانيم كه محبت دوسويه است، به طور خلاصه:
محوريت عدالت كه شعار نخستين دولت است در آغاز جاذبه دلهاى مردم شد كه به پاى صندوقهاى رأى رفتند و امروز چشم انتظارند آثار آن را ببينند همانگونه كه ديگر شعارهاى دولت، همچون مهرورزى و خدمتگزارى عواملى هستند كه يكديگر را تكميل مىكنند و انشاء اللّه كه اين انتظار و اميد با شكوفائى هرچه بيشتر در عمل متجلى باشد و تجربهاى ديگر از انقلاب و ارزشهاى آن بصورت اصيل و ريشه دارتر به نمايش درآيد تا ملت شيرينى عدالت و خدمت و محبت و مودت را ببيند و ارزشهاى اسلامى با عملكرد دولت جديد بيشتر در دلها تعميق داده شود و البته اين تمام مطلب نيست كه مسئوليت دولت از اين فراتر مىرود كه عرصه فرهنگ و ارزشهاى اسلامى و احياى آن از آنچه گفتيم با اهميتتر است كه انشاءاللّه در آينده بدان خواهيم پرداخت.
پاورقي ها: