در سايه سار عترت‏

(دعا و نيايش در سيره عملى اهل بيت(ع)) حقيقت و تعريف نيايش‏
دعا، به معناى خواندن و صدا زدن ديگرى، و از برنامه‏هاى عبادى مهمى است كه در تمامى اديان، به ويژه اديان آسمانى مورد توجه خاص قرار گرفته است؛ چرا كه جوهر هر دين، پرستش است و دعا، اظهار نياز و ناتوانى در برابر نيروى برتر و بدون رقيب آن دين مى‏باشد، آن سان كه رسول گرامى اسلام فرمودند: «الدُّعا مُخُّ العِبَادَةَ؛ درون مايه اصلى عبادت، دعاست».(1) تعابير روايى نيايش‏
در زبان روايات و كلام معصومان(ع)، از دعا، با تعبيرهاى مختلفى چون برترين عبادت(2)، كليد رستگارى(3)، سلاح مؤمن(4)، سلاح انبياء(5)، برنده‏ترين سلاح(6) و… ياد شده است. مى‏گويند روزى در مسجد، اصحاب گرم گفت‏وگو بودند كه آواى دل‏نشين پيامبر اكرم(ص) همگان را به سكوت واداشت. آن حضرت پرسيد: آيا مى‏خواهيد شما را به اسلحه‏اى كه موجب نجات شما از دشمن و سبب افزايش روزى مى‏شود رهنمون شوم؟ حاضران پاسخ گفتند: آرى اى فرستاده خدا. پيامبر(ص) فرمود: «شب و روز در حال دعا و نيايش با پروردگارتان باشيد؛ چرا كه دعا، سلاح مؤمن است».(7)

شرايط پذيرش دعا

1. حمد و صلوات‏
نيايش، بيان خواسته‏هاى موجودى ناتوان است؛ آن‏گاه كه در برابر قدرتى بيكران قرار مى‏گيرد و با كوله‏بارى از نياز، لب به خواهش مى‏گشايد. بايد پيش از آن كه خواسته‏اى بخواهد، ابتدا شكر آن چه را دارد به جاى آرد و بر آن كسانى كه نزد معبود والاترين جايگاه را دارند، درود فرستد، تا خواسته‏اش پذيرفته شود. روزى مردى عرب وارد مسجد پيامبر(ص) شد و به نماز ايستاد و دستانش را به درگاه الاهى بلند كرد و مشغول نيايش شد. پيامبر(ص) به راز و نياز او نگريست و به ياران خود رو كرد و فرمود: اين بنده خدا در نيايش خود با پروردگارش شتاب كرد. آن گاه نگاه پيامبر(ص) به گوشه ديگرى از مسجد گره خورد. عرب ديگرى مشغول نماز و نياز بود. او پس از نمازش دست به دعا برداشت و پس از سپاس‏گذارى نعمت‏هاى پروردگار و صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و خاندان او، خواسته‏هايش را بر زبان جارى ساخت. پيامبر(ص) از جاى خود برخاست و نزد او رفت و به او فرمود: «هر چه از خداى خود مى‏خواهى بخواه؛ زيرا شيوه‏اى برگزيده‏اى كه به استجابت مى‏انجامد و با اين‏گونه نيايش، هر خواسته‏اى كه دارى، برآورده خواهد شد».(8) 2. ولايت‏پذيرى‏
محمد بن مسلم، از دوستان امام صادق(ع) از آن حضرت پرسيد: آيا دعاى كسى كه بسيار عبادت مى‏كند و در عبادت خود نيز فروتن است، ولى ولايت شما را نمى‏پذيرد، پذيرفته مى‏شود و به حال وى سودى دارد؟ امام با چهره‏اى گشاده به او فرمود: اى محمد، مَثَل ما خاندان پيامبر(ص) ، مَثَل آن خانواده‏اى است كه در قوم بنى‏اسراييل به سر مى‏بردند و هر گاه چهل شبانه روز به راز و نياز مى‏پرداختند، دعايشان مستجاب مى‏شد. اما روزى يكى از آنان پس از آن چهل روز، دعايش مستجاب نشد. نزد حضرت عيسى(ع) رفت و گله نمود و از او خواست تا برايش دعا كند. عيسى(ع) نمازى به جاى آورد و سپس براى فرد دعا كرد. خدا به عيسى(ع) وحى نمود: «اين بنده من، از درى كه بايد از آن به سوى من بيايد، نيامده؛ مرا خوانده، ولى در دلش به پيامبرى تو شك دارد. به همين دليل، دعايش را هرگز مستجاب نخواهم كرد». عيسى(ع) جريان را با آن مرد در ميان گذاشت. او اعتراف كرد و از او خواست تا براى رفع مشكلش دعا كند. حضرت عيسى(ع) دعا كرد و مرد نيز توبه نمود. پروردگار نيز توبه او را پذيرفت و او نيز مانند ديگر افراد خانواده‏اش مستجاب الدعوة گرديد».
محمد بن مسلم نيز با اين سخن امام صادق(ع) دريافت كه پذيرش ولايت اهل‏بيت عليهم السلام ، شرط پذيرش و استجابت دعا مى‏باشد.(9) 3. آه مظلوم: دعايى مستجاب‏
يونس بن عمار، شيعه‏اى از دوستداران امام صادق(ع) بود كه مظلوم واقع شده بود. او براى گله‏مندى نزد امام رفت و گفت: اى پسر رسول خدا، همسايه‏اى از قبيله قريش دارم كه با من دشمنى مى‏كند و براى اين كه مرا در معرض خطر طاغوتيان قرار بدهد، نام مرا به عنوان يكى از شيعيان فاش نموده، تا مرا از ميان بردارد. من هر گاه كه از كنارش مى‏گذرم يا هر گاه مرا در جايى مى‏بيند، فرياد مى‏زند: اين رافضى (شيعه)، دارايى‏هاى مردم را جمع مى‏كند و نزد مولايش جعفر بن محمد(ع) مى‏برد. اين مسأله در حالى بود كه خفقان و ترس از رژيم حاكم، همه جا را فرا گرفته بود. امام به او فرمود: «اى يونس بن عمار، نگران نباش. از او آسيبى به تو نخواهد رسيد. آن گاه كه شب پرده بر رخ شهر مى‏كشد و چشم‏ها در خواب فرو مى‏روند و تو براى برپا داشتن نماز شبت برمى‏خيزى، دست به دعا بردار و او را نفرين كن كه دعاى كسى كه حق به جانب اوست مستجاب مى‏شود».
يونس همان‏گونه كه از امام آموخته بود، دست به دعا برداشت و آن چه را امام فرموده بود، از خدا خواست. فرداى آن روز خبر رسيد كه آن دشمن خدا به سختى بيمار است و چندى نگذشت كه صداى شيون و زارى از خانه‏اش بلند شد.(10) 4. دعا براى دوستان‏
حسن بن جهم نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: اى فرزند رسول خدا، مرا در دعاهايتان فراموش نكنيد و براى برطرف شدن مشكلاتم دعا بفرماييد. امام فرمود: از كجا مى‏دانى كه تو را در دعاهاى خود فراموش مى‏كنم؟ حسن پيش خود انديشيد: آن بزرگوار امام شيعيان است و دوستان و شيعيان خود را فراموش نمى‏كند. من هم كه از شيعيان او هستم، پس دليلى ندارد كه او مرا فراموش نمايد. عرض كرد: نه، شما مرا فراموش نمى‏كنيد. امام فرمود: چگونه فهميدى كه فراموشت نمى‏كنم؟ گفت: چون من از شيعيان و دوستداران شما هستم و مى‏دانم كه شما براى دوستان خود دعا مى‏كنيد. امام پرسيد: آيا غير از اين مطلب چيز ديگرى را هم مى‏دانى كه به خاطر آن فراموشت نسازم؟ حسن گفت: خير، چيز ديگرى نمى‏دانم. امام فرمود: «هرگاه خواستى بدانى كه در نزد من چگونه‏اى، نگاه كن ببين من در نظر تو چگونه هستم و چقدر با هم دوستى داريم؛ تا به وسيله آن، بيشتر به ياد هم باشيم».(11) 5. اميدوارى در دعا
احمد بن محمد، نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: چند سال است كه حاجتى دارم و بسيار هم دعا كرده‏ام، ولى دعايم مستجاب نمى‏شود. كم كم در دلم شك راه يافته است، چه كنم؟ امام نگاه تندى به او كرد، بعد برآشفت و فرمود: «اى احمد، مراقب باش كه شيطان بر تو پيروز نشود و تو را از رحمت پروردگارت نااميد نسازد. مگر نمى‏دانى كه پروردگار، گاه برآوردن نياز مؤمن را به تأخير مى‏اندازد، تا او بيشتر به راز و نياز بپردازد؛ چرا كه خداوند بزرگ، گفتگوى بندگان را با خود دوست مى‏دارد. به خدا سوگند، دير برآورده شدن نيازهاى بندگان، براى آنان بهتر از زود برآورده شدن آن‏هاست». سپس امام، احمد بن محمد را به بردبارى، تلاش براى كسب حلال و پيوند با خويشاوندان سفارش فرمود و گفت: «خدا به وعده خود پاى‏بند است و وفا مى‏كند. مگر خود او نفرموده است: هنگامى كه بندگان من از تو در مورد من بپرسند، به آنان بگو من نزديكم و نيايش نيايش كننده را آن‏گاه كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم.(12) مگر خود او نفرموده: از رحمت پروردگار نااميد نشويد(13) و نيز اين كه: خداوند به شما وعده آمرزش و فزونى مى‏دهد.(14) بنابراين، دلبندى‏ات را به پروردگار استوارساز و شك و ترديد در دل خود راه مده و دروازه دلت را براى وارد شدن چيزى به جز خير و نيكى مگشا، كه اين تنها راه آمرزيده شدن و برآورده شدن دعاهاست.»(15)

آداب نيايش‏

1. تضرع و زارى‏
طاووس يمانى مى‏گويد: امام سجاد(ع) را ديدم كه با چشمانى اشكبار، به آسمان نگاه مى‏كرد و با خداى خويش گرم گفتگو بود.
زلال اشك از چشمانش به دامان جارى بود و اين چنين دعا مى‏كرد: «اى سرآمد آرزوهاى ديرينه‏ام، اى خدا، آيا با همه اميدى كه به مهربانى تو دارم، باز مرا در آتش عذاب خود خواهى سوزاند؟ اى خدا، تو از هرگونه عيب و كاستى به دورى، مردم چنان تو را معصيت مى‏كنند كه گويا مى‏پندارند تو آنان را نمى‏بينى و تو آن‏چنان بردبارى كه گويا آنان نافرمانى تو را نكرده‏اند. به قدرى به آنان مهربانى نشان مى‏دهى، گويا تو به آنان نيازمندى، با اين كه تو آفريننده‏اى و از هر آفريده بى‏نياز. اكنون چه كسى غير از تو از گناهان من مى‏گذرد؟ به غير از تو به كه پناه آورم؟ واى بر من! آيا هنگام آن نرسيده كه شرم كنم و به سوى تو روى آرم؟» و آن قدر گريست كه از هوش رفت و بر زمين افتاد. دويدم و كنارش نشستم و سرش را بر روى زانويم گذاشتم. چشمانش را گشود و برخاست و نشست و پرسيد: كيست كه به خلوت من و پروردگارم آمده است؟ گفتم: اى فرزند رسول خدا، طاووس يمانى هستم. اگر شما اين چنين با خداى خود نيايش مى‏كنيد، ما روسياهان چه كنيم. شما كه پدرت حضرت حسين(ع) و مادرت فاطمه(س) و جدت رسول خداست.
امام سجاد(ع) با بغضى سنگين در گلو فرمود: «چه دور رفتى اى طاووس! از پدر و مادر و جدم رسول خدا(ص) سخن مگو، كه پروردگار، بهشت را براى بندگان نيكوكار و فرمانبردارش آفريده است؛ چه برده‏اى سياه باشد و چه بزرگى از خاندان قريش. مگر نشنيده‏اى كه خداوند مى‏فرمايد: پس آن گاه كه در صور دميده شود، خويشاوندى‏اى بر جاى نمى‏ماند و از پدران و حسب و نسب پرسش نمى‏شود(16)».(17) 2. پافشارى بر خواسته‏ها در نيايش‏
در مدينه خشكسالى آمد و مردم در سختى و دشوارى بسيار قرار گرفتند.عده‏اى نزد پيامبر رحمت(ص) رفتند و از ايشان درخواست نمودند تا پروردگار، باران مهربانى‏اش را بر آنان فرو فرستد. دستان مهربان پيامبر(ص) به سوى آسمان بلند شد و لب‏هاى خشكيده‏اش به حركت درآمد: «بار خدايا، باران رحمتت را بر ما فرو فرست». نگاه‏هاى مردم تشنه به آسمان دوخته شد و عده‏اى نيز آسوده خاطر از اين كه باران خواهد آمد، راه منزل خويش را در پيش گرفتند. مدتى گذشت، ولى قطره آبى هم از آسمان نچكيد. دوباره مردم نزد رسول خدا رفتند و درخواست كردند بار ديگر دعا بفرمايند. اين بار پيامبر اكرم(ص) دست به دعا برداشت و با لحنى دگرگونه، با خدا خود راز و نياز كرد و از او درخواست فرو فرستادن باران نمود. ابرهاى رحمت در حيرتِ نگاه‏هاى منتظر، به هم پيوست و باران تندى باريدن گرفت، به گونه‏اى كه آب در كوچه‏ها به راه افتاد.
جمعى از اصحاب خدمت پيامبر اكرم(ص) بودند و از اين موضوع شگفت‏زده شدند. پرسيدند: چرا بار اول كه دعا فرموديد، باران نيامد، ولى بار دوم باريد؟ پيامبر(ص) فرمود: «من بار اول دعا كردم، ولى در نيايش خود اصرار نورزيدم و پافشارى ننمودم؛ ولى بار دوم، برخواسته خود پا فشردم و آن‏گونه شد كه ديديد».(18) 3. صلوات؛ برترين نيايش‏
هرگاه كسى به خاندان وحى دعا كند، حقى مسلم بر گردن آنان مى‏يابد و آنان كه دلسوزترين افراد به امت خود هستند، در حق او دعا خواهند كرد. روزى پيامبر اكرم(ص)به امام على(ع)فرمود: على جان، دوست دارى به تو مژده‏اى بدهم؟ على(ع) با اشتياق پاسخ داد: بله، پدر و مادرم فدايت شوند! شما همواره خوش خبر هستيد و مژده بخش. پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل امين بر من نازل شد و خبر شگفت‏انگيزى برايم آورد. على(ع) شگفت‏زده پرسيد: آن خبر عجيب چه بود؟ فرمود: برايم خبر آورد كه هر كس از دوستان و دوستداران من، بر من و تو و خاندانم صلوات و درود فرستد، دروازه‏هاى آسمان به رويش گشوده مى‏شود و فرشتگان الاهى در عوض هر صلوات او بر من و خاندانم، هفتاد صلوات بر او مى‏فرستند و اگر گنهكار باشد، گناهانش مانند برگ درختان پاييزى مى‏ريزد و خداوند نيز در پاسخ اين دعايش لبيك مى‏گويد و به فرشتگان درگاه خود مى‏فرمايد: «اى ملائكه من، شما بر او هفتاد صلوات فرستاديد، ولى من هفتصد صلوات بر او مى‏فرستم».(19) زيباترين نام‏ها
درود فرستادن بر پيامبر(ص) و خاندان او، شيوه خدا و فرشتگان اوست؛ آن‏چنان كه در قرآن نيز بدان اشاره شده است. جابر بن عبدالله انصارى از پيامبر خدا(ص) پرسيد: اى رسول خدا، در شأن على بن ابى‏طالب(ع) چه مى‏فرماييد؟ فرمود: او جان من است. عرض كرد: اى رسول خدا، در مورد حسن و حسين چه؟ پاسخ فرمود: آن دو، دو روح و ريحان من هستند كه مادرشان فاطمه(س) است، دختر من كه هر كه او را غمگين سازد، مرا غمگين نموده و هر كه او را خرسند سازد، مرا خرسند ساخته است. اى جابر، خدا را گواه مى‏گيرم كه من با هر كه دشمنى آنان كند، دشمنم و با هر كه دوستى با آنان نمايد، دوست هستم. اى جابر، هر گاه خواستى دعا كنى و دعايت مستجاب گردد، اسم‏هاى آنان را بخوان و بر آنان درود فرست كه نام آن‏ها نزد پروردگار زيباترين و محبوب‏ترين نام‏هاست.(20) آتش اشتياق‏
درود فرستادن بر پيامبر(ص) و خاندان او، دل را صفا مى‏بخشد و نمادى از اظهار دوستى با آنان است كه ثمره اين دوستى، هم در دنيا و هم در آخرت ظاهر مى‏شود. روزى يكى از اصحاب پيامبر اكرم(ص) براى عرض ارادت و دوستى، سراسيمه نزد پيامبر اكرم(ص) رسيد و پس از عرض سلام گفت: من آمده‏ام تا يك سوم درودهايم را نثار شما كنم؛ نه، بلكه مى‏خواهم نصف آن، يا اصلاً همه آن را ارزانى شما نمايم. پيامبر اكرم(ص) با چهره‏اى گشاده، دست بر شانه‏اش زد و فرمود: اگر اين‏گونه كنى كه مى‏گويى، مشكل دنيا و آخرتت برطرف خواهد شد. اين داستان براى ابوبصير پرسش برانگيز جلوه كرد. خدمت امام صادق(ع) رفت و پرسيد: اين جمله آن مرد كه به پيامبر اكرم(ص) عرض كرد من همه صلواتم را براى شما قرار دادم، يعنى چه؟ امام فرمود: «يعنى هر گاه كه خواستم دعايى كنم، صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و خاندان گرامى‏اش را مقدم دارم و پيش از اين كه بر آنان درود و تحيت فرستم، از پروردگار خويش چيزى نخواهم و آن گاه كه صلوات فرستادم، خواسته‏هاى ديگرم را به درگاه پروردگارم، برشمارم»(21). پسنديدگى صلوات در هر حال‏
صلوات، برترين دعاست و دعا، ذكر است و ذكر در همه حال نيكو و «نشانه ارباب معرفت است»(22). امام باقر(ع) در جمعى بود و همگان منتظر بودند تا از درياى بيكران علم و معرفتش، تشنگان را زلالى برسد. مردى در ميان جمع عطسه‏اى زد و سپس گفت: «اَلحمدُللَّه». با اين كه به طور معمول در پاسخ عطسه، مى‏گويند: «يَرْحَمُكَ اللَّه؛ خداى تو را رحمت كند»، ولى امام باقر(ع) پاسخى اين چنين نداد و سكوت فرمود. نكته‏سنجى پرسيد: چرا پاسخش را نفرموديد؟ امام فرمودند: از حق ما كاست؛ زيرا پس از عطسه بايد بگوييد: «الحَمدُللَّه رَبِّ الْعالَميِنَ و صَلِّى اللَّهُ عَلىَ مُحَمَّدٍ و اَهْلِ بَيْتِهِ؛ ستايش مخصوص پروردگار جهانيان است و خدا بر محمد و خاندانش درود فرستد». مردى كه عطسه كرده بود، حمد خدا گفت و بر پيامبر اكرم(ص) و خاندانش درود فرستاد و امام باقر(ع) نيز در پاسخش فرمود: «خداى تو را رحمت كناد».(23) پرهيز از فرستادن صلوات ناقص‏
در سخنان معصومان(ع) فرستادن صلوات ناقص نهى شده است؛ يعنى كسى بر پيامبر خدا(ص) درود فرستد، ولى خاندان او را شامل آن نسازد. نوشته‏اند امام باقر(ع) در حجر اسماعيل نشسته و مشغول مناجات با خداى خويش بود. صداى مردى كه به پرده خانه خدا چنگ زده بود و زارى مى‏كرد، توجه امام را به خود جلب نمود. او به پرده كعبه آويخته بودو براى برآورده شدن دعايش مدام صلوات مى‏فرستاد، ولى مى‏گفت: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و دنباله آن را نمى‏گفت. امام باقر(ع) به او فرمود: «بنده خدا، تو با اين صلواتت به ما ظلم مى‏كنى. چرا دنباله دعاى صلوات را نمى‏گويى و آن را كامل نمى‏كنى». «بگو اللهم صل على محمد و آل محمد».(24) نيايش‏هاى ناكارآمد
گاهى دعا، نياز به مقدمات و زمينه‏هايى دارد تا در پرتو آن كارآيى داشته باشد. آورده‏اند در سفرى، كاروان امام صادق(ع) به سوى مدينه در حركت بود كه سه نفر با فاصله زمانى نزد امام آمدند و از او كمك خواستند. امام به دو نفر اول كمك مالى كرد و براى سومى فقط دعا كردند و آن گاه رو به كاروانيان فرمودند: دوستان، بدانيد كه اگر مى‏خواستم به اين نفر آخر هم كمكى بكنم، توانايى آن را داشتم، ولى بيم آن را دارم تا جزو سه گروهى شوم كه دعايشان مستجاب نمى‏شود. اول كسى كه خدا به او مال و دارايى مى‏دهد، ولى وى آن را درست خرج نمى‏كند و در نتيجه، نيازمند مى‏شود و آن گاه كه نيازمند شد، دست به دعا برمى‏دارد و از خدا درخواست مال و دارايى مى‏كند. دوم كسى كه با زنى ناشايسته و بى‏ايمان ازدواج مى‏كند و بدون اين كه از او جدا شود، دعا مى‏كند كه پروردگار راهى براى رهايى از مشكلش براى او قرار دهد. سوم كسى است كه پيوسته همسايه خود را به جهت آزار و اذيت‏هايش نفرين مى‏كند كه خدايا همسايه‏ام را نابود كن، ولى با اين كه مى‏تواند خانه خود را تغيير دهد، اين كار را نمى‏كند و فقط مى‏خواهد با دعا مشكل خود را حل نمايد».(25) گلبركى از آفتاب‏
1. برترين عبادت: پيامبر(ص) فرمود: «برترين پرستش، دعاست».(26)
2. خشنودى پروردگار: امام على(ع) مى‏فرمايد: «بهترين عمل نزد خدا در روى زمين نيايش است».(27)
3. ناتوان‏ترين مردم: رسول خدا(ص) فرمود: «ناتوان‏ترين مردم كسى است كه درمورد دعا ناتوان باشد».(28)
4. نشانه دانايان: حضرت على(ع) مى‏فرمايد: «داناترين مردم به خدا، نيايشگرترين آن‏هاست».(29)
5. دور كننده بلا: على بن الحسين(ع) فرمود: «دعا، دور كننده بلاهايى است كه در حال آمدن بوده يا هنوز نازل نشده است».(30)
6. درمان هر درد: امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «بر تو باد به نيايش، كه درمان هر دردى در آن است».(31)
7. دعا در سلامت: پيامبر(ص) فرمود: «هر گاه بنده پروردگارش را در عافيت بخواند، خداوند او را از بلا و سختى نجات مى‏دهد».(32)
8. اميد به استجابت: امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هيچ درى كوبيده نمى‏شود، مگر آن‏كه اميد به گشايشش براى كوبنده در باشد».(33)
9. اجازه نيايش: رسول خدا(ص) فرمود: «هر گاه خدا بخواهد بنده‏اش را اجابت كند، به او اجازه نيايش مى‏دهد».(34) پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1403ق، چ 2، ج 93، ص 300.
2) همان، ص 393.
3) همان، ص 300.
4) محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، دارالكتب الاسلامية، تهران، ج 2، ص 468.
5) همان.
6) همان.
7) اصول كافى، ج 2، ص 468.
8) همان، ص 485.
9) همان، ص 400.
10) همان، ج 2، ص 512، ح 3.
11) همان، ص 652، ح 4.
12) بقره: 186.
13) زمر: 53.
14) بقره: 268.
15) اصول كافى، ج 2، ص 243، ح 1.
16) مؤمنون: 101.
17) بحارالانوار، ج 46، ص 81 .
18) اصول كافى، ج 2، ص 474.
19) بحارالانوار، ج 94، ص 56.
20) همان، ص 21.
21) اصول كافى، ج 2، ص 491، ح 3 و 4.
22) برگرفته از مضمون آل عمران: 191.
23) اصول كافى، ج 2، ص 654، ح 9.
24) همان، ص 495، ح 21.
25) اصول كافى، ج 2، ص 510.
26) بحارالانوار، ج 69، ص 393.
27) اصول كافى، ج 2، ص 467.
28) علاءالدين المتقى بن حسام الدين الهندى، كنز العمّال، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1409ق، ج 2، ص 64، ح 3133.
29) آمدى، غررالحكم، دانشگاه تهران، تهران، 1373، ج 2، ص 850 .
30) اصول كافى، ج 2، ص 469.
31) رضى الدين الطبرسى، مكارم الاخلاق، انتشارات الشريف الرضى، قم، 1412ق، ص 271.
32) كنز العمال، ج 3، ص 145، ح 5899.
33) اصول كافى، ج 2، ص 467.
34) كنز العمال، ج 2، ص 68، ح 3156.