روش تربيت در نهج البلاغه

قسمت پنجم‏ روش تربيت فرزند
تربيت فرزند از بنيادى‏ترين مسائل تربيتى شمرده مى‏شود، و سنگ زيرين تربيت‏هاى بعدى است، به همين جهت در دين مقدّس اسلام، سخنان معصومين، مخصوصاً اميرمؤمنان سخت بر اين امر تكيه و تأكيد شده است.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم؛(1) فرزندان خود را گرامى داريد، و آنها را نيكو تربيت كنيد.»
و على(ع) فرمود: «حقّ الولد على الوالدان يحسّن اسمه و يحسّن ادبه و يعلّمه القرآن؛(2) حق فرزند بر پدر اين است كه اسم نيكو براى او انتخاب كند، و نيكو تربيتيش نمايد، و قرآن را به او بياموزد.» و حضرت امام سجّاد (ع) نيز در مقام تربيت فرزند و مسئوليّت سنگين الهى آن از پيشگاه خدا استعانت مى‏جويد و عرضه مى‏دارد: «و اعنى على تربيتهم و تأديبهم و برّهم؛(3)(بارالها!) مرا در تربيت و تأديب و نيكى فرزندانم يارى نما.» معلوم مى‏شود مسئله به حدّى سنگين است كه حضرت سجاد(ع) كه امام معصوم است با آن عظمتش طلب استمداد از خداوند مى‏نمايد. منتهى نكته در خور دقت اين است كه در اسلام برنامه تربيت فرزند از دوران قبل از ازدواج شروع مى‏شود، يعنى از زمان انتخاب همسر هم مرد و هم زن بايد برنامه ريزى داشته باشند كه پدر و مادر خوب و تربيت صحيح يافته انتخاب نمايند. انتخاب همسر
صلاحيّت متقابل مرد و زن و يا همان پدر و مادر آينده سخت بر فرزند اثر دارد، زيرا اخلاق و اوصاف والدين طبق قانون «وراثت» به فرزندان منتقل مى‏گردد. گرچه علم ژنتيك در غرب علم نو ظهورى است امّا قانون وراثت به صورت كلّى چهارده قرن است كه در اسلام مطرح شده است.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «در خانواده صالح ازدواج كنيد زيرا اخلاق (و خصوصيات) روحى به ارث مى‏رسد.)(4) در جاى ديگر فرمود: «تخيّروا لنطفكم، فانّ النّساء يلدن اشباه اخوانهن و اخواتهنّ؛(5) (همسر مناسبى) براى نطفه هايتان انتخاب كنيد، زيرا زنان همانند برادران و خواهران خود فرزند به دنيا مى‏آورند.» و در روايت ديگرى مى‏خوانيم: «انظر فى اىّ شى‏ءٍ تضع ولدك فان الزق اساسٌ؛(6) ببين نطفه خود را در چه محلى مستقر مى‏كنى، زيرا اخلاق اجداد و پدران، به فرزندان به ارث مى‏رسد.»
به همين جهت است كه على(ع) بعد از وفات فاطمه(س) مى‏خواست همسر اختيار كند به عقيل برادرش – كه اطلاعات وسيعى از نسب قبائل عرب و تاريخ گذشته آن روز داشت – سفارش فرمود كه از اقوام اصيل و شجاع عرب همسرى براى من انتخاب كن كه زاده شجاعان و وارث دلاورى و شهامت باشد؛ زيرا مى‏خواهم از اين ازدواج فرزند شجاع و دليرى به دنيا بيايد، عقيل پس از بررسى و جستجو «ام البنين كلابيّه» را پيشنهاد كرد، چرا كه كه در جامعه (آن روز) شجاع و دليرتر از اجداد و پدران او نبود(7) اين نشان مى‏دهد كه پدرى چون اميرمؤمنان كه معصوم است و شخصيت دوم عالم هستى است، براى تربيت فرزندان سالم نياز به همسرى دارد كه از خانواده پاك و عفيف و اصيل و شجاع باشد.
و در طرف مردان هم سفارش شده است، كه به غير متدين، شرابخوار، بى‏نماز دختر ندهيد، چرا كه بر نسل و فرزندان خويش اثر مى‏گذارد. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «هرگاه كسى نزد شما به خواستگارى آمد كه دين و امانت دارى او را مى‏پسنديد، پس (دخترتان را به او) تزويج دهيد، وگرنه فتنه و فساد بزرگى ايجاد مى‏شود.»(8)
و امام حسن مجتبى(ع) به مردى كه درباره ازدواج دخترش با او مشورت نمود، فرمود: «زوّجها من رجلٍ تقىٍّ، فانه ان احبّها اكرمها و ان ابغضها لم يظلمها؛(9) به مرد باتقواى او را تزويج كن پس اگر او را دوست بدارد گرامى مى‏دارد و اگر از او نفرت پيدا كرد در حق او ستم روا نمى‏دارد( زيرا تقواى او چنين اجازه نمى‏دهد) لذا هم مرد بايد داراى تقوا و دامن پاك باشد و هم زن عفيفه و پاكدامن. به اين جهت اسلام از كار خلاف عفّت سخت نهى نموده، چرا كه آينده نسل‏ها را فاسد و جامعه را به فساد مى‏كشاند. به اين تحقيق توجّه كنيد:

«در سال 1720 م در سواحل آمريكا مردى در خانواده فاسد و بى‏بندو بار (و از پدر و مادر بى عفّت و فاسد) متولد (شد) و تمام عمر خود را به رذالت و مى‏خوارگى سپرى كرد و از راه دزدى زندگى خود را تأمين مى‏نمود، از اين مرد پنج دختر باقى ماندند كه همه همانند پدر به دور از تربيتى سالم (و بى عفت) و خانواده‏اى عارى از محبّت بودند، در نسل پنجم افراد اين خانواده به 1200 نفر رسيدند كه طبق آمار گرفته شده، افراد أناث( و زن) اين خاندان همگى اهل فحشاء بوده 240 تن از آنان به سفليس مبتلا شدند، و 130 نفر از مردها دزدهايى جنايت پيشه و ماهر گرديدند، از اين خانواده هفت نفر آدمكش حرفه‏اى و سيصد نفر ديگر همگى داراى مشاغل ممنوعه بودند، به جامعه تحويل داده شد و در طى مدّت هفتاد سال 000/700/1 دلار زيان مالى توسط اين خانواده به دولت آمريكا وارد شده بود.»(10) اينجاست كه عمق دستورات اسلام درك مى‏شود كه اين همه درباره پاكى و تديّن و حفظ نسل سفارش نموده است. و در قرآن كريم از زبان نوح مى‏خوانيم: «اى خدا! كافران را از بين ببر و اگر آن‏ها بمانند، همانند خود را به دنيا مى‏آورند و بندگانت را گمراه مى‏كنند زيرا آنان جز فرزند فاجر و كافر به دنيا نمى‏آورند.»(11)
عاقبت گرگ زاده گرگ شود

گرچه با آدمى بزرگ شود

و پزشكان امراض روحى و روانى نيز ثابت كرده‏اند كه 66% كودكان مبتلا به امراض روحى، بيمارى را از مادران خود به ارث برده‏اند.(12) ايّام باردارى‏
گام دوم تربيت فرزند مربوط به ايام عمل زناشويى و ايام باردارى مى‏شود، در آغاز ازدواج، اسلام دستوراتى از دعا و ذكر و نماز و طهارت و امثال آن دارد كه سخت برآينده فرزند اثر مى‏گذارد.
پزشكان مى‏گويند: اگر هنگام توليد نطفه پدر مسموم باشد، تمام سلول‏هاى بدن او مسموم بوده و در نتيجه عليل خواهد بود، و از اين نطفه مسموم و عليل، جنين ناقص و عليل به وجود مى‏آيد، اين مسموميت ممكن است در اثر غذاى فاسدى، چون خوردن مشروب، كشيدن ترياك، كشيدن چرس و بنگ و غيره باشد، پس در هنگام مسموميت، مخصوصاً مستى، بايستى از توليد مثل خوددارى كرد.(13) در اسلام هم سفارش شده كه از لقمه حرام پرهيز شود، و همين طور از مجامعت بعد از احتلام بدون غسل، مجامعت در ايام حيض و عادت ماهانه، حرف زدن در حال مجامعت، تصور و فكر شيطانى داشتن و…نهى شده است.(14)

و همين طور بر كنترل اوصاف و اخلاق و رفتار مادر در ايام باردارى سخت سفارش و توصيه شده است، چرا كه آينده تربيت صحيح يا ناصحيح فزرند از همين دوران ورق مى‏خورد. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الشقى شقىٌ فى بطن امّه و السعيد من سعد فى بطن امّه؛(15) انسان بد و شقى در شكم مادر، بد و شقى مى‏گردد و انسان صالح و سعيد در شكم مادر رستگار و صالح مى‏گردند.» يعنى با توجه به رفتار آينده جنين و با توجه به اخلاق و رفتار پدر و مادر كه به او منتقل مى‏شود از همان دوران جنين بودن و قرار داشتن در «رحم مادر» آينده او مشخص مى‏گردد. و حتى تغذيه مادر بر تربيت روحى و اخلاقى او مؤثر است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «به زنان باردار، بِه بخورانيد زيرا اين ميوه مايه زيبايى كودك و حسن خوى او خواهد بود.»(16) و در روايت ديگر مى‏خوانيم: «اطعموا نساءكم الحوايل اللبان فانّه يزيد فى عقل الصّبى؛(17) به همسران باردار خود كندر بدهيد، زيرا كندر در افزايش خرد بچّه مؤثر است» از زبان مادر سيد محمد حسين طباطبائى حافظ كلّ قرآن، دكتر هفت ساله (كه اكنون بيش از سيزده سال دارد) نقل شده است كه راز آن همه استعداد و نورانيّت او اين بوده كه من در دورانى كه به او باردار بودم از گفتن و شنيدن غيبت پرهيز مى‏كردم و مرتب قرآن مى‏خواندم.
اين كه در حديث آمده: «الجنّة تحت اقدام الامّهات؛(18)بهشت زير پاى مادران است.» معانى براى اين حديث بيان شده از جمله مى‏توان گفت: شايد مراد اين باشد كه بهشت رفتن فرزند بستگى به اوصاف و خصوصيات و پاكى و تربيت مادر دارد، يعنى اين مادر است كه فرزند را بهشتى مى‏كند، همان تعبيرى كه در عرف مى‏گويند اين عمل زير سر فلانى است، يعنى بهشت رفتن هم زير سر تربيت مادر است. دوران كودكى
دوران كودكى آغاز دوران تربيت مستقيم والدين است نسبت به فرزند، چرا كه در دوره‏هاى قبلى اوصاف و اخلاق اصالت و پاكى و يا اوصاف مقابل آنها عهده دار تربيت بودند، و مستقيماً والدين دخالت نداشتند امّا در دوران كودكى تربيت مستقيم و مسئوليت اصلى و جديد آن‏ها شروع مى‏شود، در اين دوره، مخصوصاً تا دوران سه سالگى مربّى اصلى مادر است، هر چند برخى دستورات مستحبى مثل نام گذارى نيكو، عقيقه، خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ متوجه پدر است،(19) اما سرسلسله جنبان تربيت فزرند مادر است چرا كه او با شير دادن مخصوصاً اگر با طهارت باشد، و عطوفت و مهربانى، و تلقين برخى كلمات، از همه مهمتر با رفتارهاى عبادى و اخلاقى خويش شاكله درونى و اخلاقى او را مهندسى مى‏كند، به اين جهت مادر توجّه كند كه خيلى از مطالب را مى‏تواند به فرزندش در اين دوران تلقين نمايد، شاهد اين ادّعا اشعارى است كه فاطمه زهرا(س) به هنگام بازى دادن حسنش مى‏خواند، و به اين طريق به تربيت روحى و پرورش جسمى او مى‏پرداخت.
«اشبه اباك يا حسن‏

و اخلع عن الحقّ الرّسن»
«حسن جان! مانند پدرت على(ع) باش و ريسمان را از گردن حق بردار»
«واعبد الهاً ذا المنن‏

ولاتوال ذاالاحن»

«خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد دشمن و كينه توز دوستى مكن.»
و آن گاه كه حسين(ع) را بر روى دست نوازش مى‏كرد مى‏فرمود:
«انت شبيهٌ بابى

لست شبيهاً بعلىٍ»

«تو (حسين جان) به پدرم رسول خدا(ص) شباهت دارى و به پدرت على(ع) شبيه نيستى»(20) و همين طور در روايات سخت سفارش شده كه عمل زناشوئى در اطاقى كه حتى بچه شيرخوار بيدار است انجام نگيرد، و اگرنه اثرات زيانبارى بر روحيه او خواهد گذاشت اين نشان مى‏دهد كه كودكان شيرخوار از حسّ و دركهايى برخوردارند و گفتار و رفتار اطرافيان كاملاً بر آن‏ها تأثير مى‏گذارد.
نكته ديگر اين است كه اگر مادر به هر علّتى نمى‏تواند بچه را شير دهد، و يا نيست، بايد در انتخاب دايه و كسى كه به او شير مى‏دهد سخت دقت شود، اميرمؤمنان در اين زمينه چنين سفارش مى‏كند: «انظروا من ترضع اولادكم فانّ الولد يشبّ عليه؛(21) دقت كنيد چه كسى فرزندان شما را شير مى‏دهد، چرا كه فرزند بر اساس همان شير و اوصاف صاحب او رشد مى‏كند.» و در حديث ديگر فرمود: «ما من لبنٍ يرضع به الصبّى اعظم بركة عليه من لبن امّه؛(22) هيچ شيرى با بركتر از شير مادر براى كودك وجود ندارد.» و در اين دوران پدر و مادر به شدّت از تنبيه بدنى طفل پرهيز نمايند، چنان كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اطفال را بخاطر گريه نمودن نزنيد، زيرا گريه آنها تا چهارماه شهادت بر يگانگى خداوند است، و در چهار ماه دوّم صلوات بر نبى و آل نبى است، و در چهار ماه سوم دعا براى والدين است.»
مسئوليت مشتركى كه در اين دوره متوجه والدين است جهت سلامت روحى و روانى فرزند اوّلاً، اظهار محبت به فرزندان و بوسيدن آنان است پيامبر اكرم(ص) فرمود: «احبّوا الصبيان و ارحموهم؛(23) كودكان را دوست بداريد و نسبت به آنها مهربان باشيد.» و امام صادق(ع) فرمود: «خداوند بنده را مورد لطف قرار مى‏دهد، بخاطر شدّت محبتى كه به فرزندش دارد.»(24) و درباره بوسيدن و خوشحال نمودن فرزند فرمود: «كسى كه فرزندش را به بوسد خداوند به او حسنه مى‏دهد، و كسى كه او را خوشحال كند، خداوند در روز قيامت خوشحالش مى‏كند.»(25)
و ثانياً تبعيض قائل نشدن بين آنان است، مثلاً پسران را بهتر از دختران ندانند، امام صادق(ع) فرمود: «پسرها نعمتند و دختران حسنه، خداوند از نعمت مى‏پرسد، ولى در مقابل حسنات پاداش مى‏دهد.»(26) و همين طور بين پسران و يا خود دختران تبعيض قائل نشوند، و اگر هم برخى داراى لياقت‏هايى است كه نياز به تشويق و احترام بيشترى دارد، به گونه‏اى باشد كه ايجاد حساسيت و حسادت نكند.
رسول اكرم(ص) درباره مسابقه خطّاطى به حسن و حسين(ع) سفارش فرمود: هر كس خط او زيباتر است قدرت او نيز بيشتر است، حسنين(ع) هر كدام خط زيبايى نوشتند، ولى رسول خدا بين آن دو بزرگوار قضاوت نكرد، و آن دو را به مادرشان راهنمائى فرمود، تا نگرانى قضاوت با عاطفه مادرى جبران شود.
حضرت زهرا(س) ديد كه هر دو خط زيباست و هر دو در اين مسابقه هنرى شركت نموده‏اند، چه بايد كرد؟ و من چگونه ميان دو كودكم داورى كنم؟ با ژرف نگرى و رعايت مسائل دقيق تربيتى، قضاوت نهايى را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود: «اى نور ديدگانم! من دانه‏هاى اين گردنبند را با پاره كردن رشته آن بر سر شما مى‏ريزم و ميان شما دانه‏هاى گردنبند را پخش مى‏نمايم هر كدام از شما دانه‏هاى بيشترى بگيرد خط او بهتر و قدرت او بيشتر است.»(27) دوران هفت سالگى يا آغاز تعليم همراه تربيت:
تا دوران هفت سالگى نقش اصلى را مادر ايفا مى‏كند هر چند برخى مسئوليت‏ها در تربيت‏ها متوجّه پدر است، ولى از هفت سالگى به بعد مسئوليت اصلى تربيتى پدر شروع مى‏شود، در اين‏باره تعبيرات مختلفى درباره آغاز مسئوليت پدر آمده است:
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «فرزند هفت سال آقا و سلطان است (هر چه مى‏گويد بايد انجام دهيد) هفت سال خادم است(هرچه پدر بگويد بپذيرد) و هفت سال وزير و مشاور»(28) و امام صادق(ع) فرمود: «فرزندت را رها كن هفت سال بازى كند، و هفت سال ادبش كن، و هفت سال هم همراه و ملازمت باشد، اگر رستگار شد (كه خوب) و اگرنه خيرى در او نيست»(29) و در روايت ديگرى آن حضرت فرمود: «الغلام يلعب سبع سنين و يتعلّم الكتاب سبع سنين و يتعلّم الحلال و الحرام سبع سنين؛(30) فرزند هفت سال بازى مى‏كند(و دوران بازى اوست) و هفت سال قرآن (و امثال آن را)فرا مى‏گيرد، و هفت سال (سوم) بايد حلال و حرام را فرا گيرد.» سه روايت بر اين نكته اتفاق نظر دارد كه هفت سال دوم آغاز دوران مسئوليت اصلى پدر نسبت به تربيت فرزند است كه بايد چند مسئله را جهت تربيت فرزند سرلوحه خود قرار دهد. 1- تعليم قرآن و دانش‏
امام على(ع) مى‏فرمايد: «مرّوا اولادكم بطلب العلم؛(31) فرزندان را به فراگيرى دانش (و قرآن) فرمان دهيد.» و در حديث پيش گفته خوانديم كه «و يتعلّم الكتاب سبع سنين؛ در هفت سال دوم، به فرزند خود قرآن تعليم دهيد.» 2- تقويت عاطفى، با تلقين محبت محمد(ص) و آل او
در كنار فراگيرى دانش و تعليم قرآن، براى تقويت عاطفه انسانى و هدايتى محبت پيامبراكرم(ص) و آل او، به كودكان تلقين و تعليم شود، اين نكته بسيار اهميت دارد كه متأسفانه در كتابهاى ابتدائى سالهاى اخير مقدارى كم رنگ شده است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ادّبوا اولادكم على ثلاث خصالٍ: حبّ نبيّكم و حبّ اهل بيته و قراءة القرآن؛(32) فرزندان خودتان را بر سه خصلت تربيت كنيد، دوست داشتن پيغمبرتان، و دوست داشتن اهل بيت او(ع) و خواندن قرآن». 3- تعليم امور فنى نظامى و دانش روز
علاوه بر تعليم قرآن و دانش‏هاى مرسوم، پدر مسئوليت دارد فرزند را با دانش‏هاى روز، مثلاً امروزه تعليم رايانه، رانندگى، و…، امور فنى و همين طور تعليمات نظامى آشنا نمايد، پيامبر اكرم(ص) فرمود: «علّموا اولادكم السّباحة و الرّمايه؛(33) به فرزندانتان شنا و تيراندازى ياد دهيد.» 4- جدا سازى‏
در دوران هفت سال دوم به فرزندان تعليم داده شود كه بدون اجازه وارد اتاق والدين نشوند، لذا قرآن كريم مى‏فرمايد: فرزندان خانواده‏ها در اوقات استراحت و خواب و خلوت والدين، بدون اجازه، وارد اتاق آنان نشوند، و بدون لباس مناسب آنان را نبينند.»(34) و محل استراحت و رختخواب فرزندان تفكيك شود، رسول اكرم(ص) فرمود: «رختخواب فرزندان خويش را پس از هفت سالگى آنان، از همديگر جدا كنيد!! و آنان را در يك بستر نخوابانيد.»(35) 5 – وفا به وعده‏ها
نكته ديگرى كه والدين مخصوصاً پدر در تربيت فرزندان توجه داشته باشند اين است كه از دروغ گفتن، تخلف وعده و هرآن‏چه گناه شمرده مى‏شود و بدآموزى دارد بايد پرهيز شود، پيامبر اكرم(ص) فرمود: «فرزندان خود را دوست بداريد و هرگاه به آنان وعده داديد، به قول خود عمل كنيد (تا دروغ و تخلف را از شما فرا نگيرند.»(36) 6- تعليم عبادات‏
در دوران هفت سالگى دوم، مسائل عبادى از جمله نماز و مسائل وضو و طهارت و نجاست را به آنها ياد دهد، على(ع) در اين زمينه مى‏فرمايد: «علّموا صبيانكم الصّلاة؛(37) به كودكان خود نماز را تعليم دهيد.» نوجوانى يا حساسترين دوران تربيت‏
آغاز هفت سال سوم و يا شروع نوجوانى از حساسترين و مهمترين و پيچده‏ترين دوران تربيت فرزند شمرده مى‏شود، چرا كه از طرفى آغاز رشد عقلانى انسان است، در كنار شروع بلوغ جسمانى كه تحوّلات زيادى را در اندام و همين طور اخلاق و رفتار نوجوان در پى دارد، از طرف دوم با فراگيرى علوم ابتدائى و مقدارى از راهنمائى وارد فضاى جديدى از دانش و علم شده است و در مدرسه و جامعه بيشتر مطرح شده است و دوستان مناسب و يا ناياب بيشترى را به خود جذب نموده و ديگر از حالت خادم بودن و تابع محض بودن پدر خارج شده است، همه اين‏ها اگر در كنار آغاز غرور نوجوانى و جوانى قرار داده شود ظرافت و حساسيت مسئله چند برابر مى‏شود. اينجاست كه بايد گفت علاوه بر استفاده از تجربه‏هاى تربيتى، بشر سخت نيازمند است كه از رهنمودهاى معصومى چون اميرمؤمنان على(ع) بايد بهره گيرد چرا كه او علاوه بر دانش الهى و مدنى و شناخت دقيق انسان، از مهربانى و دلسوزى خاصى نسبت به آينده امّت اسلامى و فرزندان آنها برخوردار است، بهمين دليل على(ع) تنها پدر حسنين (ع) و زينبين(س) و…نيست بلكه پدر امّت اسلامى بحساب مى‏آيد، چنان كه فاطمه زهرا(س) فرمود: «ابوا هذه الامّة محمدٌ و علىٌ يقيمان اددهم و ينقذانهم من العذاب الدّائم ان اطاعوهما و يبيحانهم النّعيم الدّائم ان وافقو هما؛(38) محمد(ص) و على(ع) دو پدر امّت اسلام مى‏باشند. كجى‏ها را راست و انحرافات را اصلاح مى‏نمايند، اگر مردم ايشان را اطاعت كنند آنها را از عذاب جاويدان نجات مى‏دهند و اگر مردم با ايشان موافق و همراه باشند اين دو، نعمتهاى پايدار خداوند را ارزانيشان دارند.» لذا در تربيت فرزندان نيز از او بايد اطاعت كرد و ره توشه‏هايى گرفت (هرچند هرگز به او در تربيت فرزندان نخواهيم رسيد.) نامه به امام حسن‏
على(ع) نامه‏اى دارد به فرزندش امام حسن مجتبى(ع) كه در واقع بايد گفت تعليمى است براى جامعه اسلامى كه چگونه با جوانان خويش رفتار نمايند و در تربيت آن‏ها از چه اهرمهايى استفاده نكنند. نامه حضرت چنين آغاز مى‏شود:
«از پدر فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، مسكن گزيده در جايگاه گذشتگان، و كوچ كننده فردا به فرزندى آرزومند چيزى كه بدست نمى‏آيد… و تو را ديدم كه پاره تن من، بلكه همه جان منى، آن گونه كه اگر آسيبى به تو رسيد به من رسيده است، و اگر مرگ به سراغ تو آيد زندگى مرا گرفته است، پس كار تو را كار خود شمردم، و نامه‏اى بر تو نوشتم، تا تو را در سختى‏هاى زندگى رهنمون باشد، حال من زنده باشم يا نباشم…(39)» آن گاه نكاتى را تذكر مى‏دهد به اين شرح: 1- پدر قبل از ديگران دل جوانش را فتح كند
در اين دوران جوان سخت حساس است ممكن است هواهاى نفسانى و دزدان دل و عاطفه زودتر از پدر دل او را به دست آورد و او را براى خويش تربيت كند، لذا پدر و يا معلمان و هاديان قبل از همه بايد اين سنگر مهم را فتح نمايد، على(ع) به همين مطلب بعد از مقدمه و نكاتى اشاره دارد مى‏فرمايد: «اى بنى انّى لمّا رايتنى قد بلغت سنّاً و رأيتنى ازداد وهناً، بادرت بوصيتى اليك و اوردت خصالاً منها قبل ان يعجل بى اجلى…؛ پسرم! هنگامى كه ديدم ساليانى از من گذشت، و توانايى رو به كاهش رفت به نوشتن سفارشم براى تو شتاب كردم، و ارزش‏هاى اخلاقى را براى تو برشمردم پيش از آن كه اجل فرا رسد… و پيش از آن كه خواهشها و دگرگونى‏هاى دنيا به تو هجوم آورند و پذيرش و اطاعت مشكل گردد: «و انّما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شى‏ءٍ قبلته فبادرتك قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لبّك…؛ زيرا قلب (نوجوان) و جوان چونان زمين نكاشته است هرچه در آن پاشيده شود مى‏پذيرد، پس در تربيت تو شتاب كردم، پيش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چيز ديگرى مشغول گردد…؛
و رأيت حيث عنانى من امرك ما يعنى الوالد الشّفيق، و اجمعت عليه من ادبك ان يكون ذلك و انت مقبل العمر و مفتبل الدّهر ذونيةٍ سليمةٍ، و نفسٍ صافيةٍ؛(40) و آن گونه كه پدرى مهربان نيكى‏ها را براى فرزندش مى‏پسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبى‏ها تربيت كنم، زيرا در آغاز زندگى قرار دارى، تازه به روزگار روى آورده‏اى، نيّتى سالم و روحى با صفا دارى. 2- بيان احكام حلال و حرام‏
قبلاً اشاره شد از مهمترين وظائف پدر در دوران هفت سالگى دوم تعليم قرآن بود، و امّا در دوره هفت سال سوم و دوران نوجوان و جوانى فراگيرى قرآن با تفسير آن و احكام حلال و حرام آن است. امام صادق(ع) فرمود: «به فرزندان خود آموزش مذهبى بدهيد، و پيش از آن كه منحرفين آنان را به انحراف عقيدتى بكشانند، به داد آن‏ها برسيد.»(41)
و على(ع) خطاب به حسنش (ع) فرمود: «و ان ابتدئك بتعليم كتاب اللّه عزّو جلّ و تأويله، و شرائع الاسلام و احكامه وحلاله و حرامه…؛پس در آغاز تربيت تصميم گرفتم تا كتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسير آيات، به تو بياموزم، و شريعت اسلام و احكام آن از حلال و حرام، به تو تعليم دهم به چيز ديگر نپردازم» در بخش ديگر فرمود: پسرم! بدان آنچه بيشتر از به كارگيرى وصيتم دوست دارم «تقوى اللّه، و الاقتصار على ما فرضه اللّه ؛ ترس از خدا، و انجام واجبات…است.(42)» 3- الگو دهى
از امور مهم در تربيت جوانان الگودهى سالم است، در تربيت حرف نفى الگوى ناسالم كافى نيست بلكه الگوهاى سالم نيز بايد معرفى شوند، على(ع) در اين باره مى‏فرمايد: «والاخذبما مضى عليه الاوّلون من آبائك، و الصّالحون من اهل بيتك، فانّهم لم يدعوا ان نظروا…؛ و پيمودن راهى است كه پدرانت و صالحان خاندانت پيموده‏اند، زيرا آنان آنگونه كه تو در امور خويشتن نظر مى‏كنى در امور خويشتن نظر داشتند و همانگونه كه تو درباره خويشتن مى‏انديشى، نسبت به خودشان مى‏انديشند و تلاش آنان در اين بود كه آن‏چه را شناختند انتخاب كنند، و بر آنچه تكليف ندارند روى گردانند، و اگر نفس تو از پذيرفتن سرباز زند و خواهد چنانكه آنان دانستند بداند، پس تلاش كن تا در خواستهايت از روى درك و آگاهى باشد… و قبل از پيمودن راه پاكان از خداوند استعانت بجوى…»(43) 4 – تحكيم اعتقادات‏
از مسائل مهم ديگرى كه بايد پدر و مربيان در تربيت فرزند به آن توجّه كنند تعليم و تحكيم اعتقادات است، تقويت اعتقادات هم انسان را رشد و نمو مى‏دهد، و هم سدّى است محكم در مقابل شبهات بيگانگان و نگهدارنده انحرافات و انجام گناه، در اين بين اعتقاد به توحيد و معاد نقش مهم و تعيين كننده دارد، لذا على(ع) مى‏فرمايد: «فتفهّم يا بنىّ وصيتى، و اعلم انّ مالك الموت هو مالك الحياة و انّ الخالق هو المميت و ان المفنى هوالمعيد…فاعتصم بالّذى خلقك و رزقك و سوّاك وليكن له تعبّدك و اليه رغبتك و منه شفقتك؛ پسرم! در وصيت من درست بينديش، بدان كه در اختيار دارنده مرگ همان است كه زندگى در دست او، و پديد آورنده موجودات است، همو مى‏ميراند و نابود كننده همان است كه دوباره زنده مى‏كند، سپس به قدرتى پناه بر كه تو را آفريده، روزى داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگى تو براى او باشد، و تنها اشتياق او را داشته باش و تنها از او بترس.»
و درباره توحيد و يگانگى خداوند فرمود: «يا بنىّ انّه لوكان لربّك شريكٌ لاتتك رسله ولرأيت آثار ملكه و سلطانه و معرفت افعاله وصافته، ولكنّه الهٌ واحدٌ كما وصف نفسه، لايضادّه فى ملكه احدٌ ولايزول ابداً و لم يزل؛(44) پسرم! اگر خدا شريكى داشت، پيامبران او نيز به سوى تو مى‏آمدند، و آثار قدرتش را مى‏ديدى و كردار و صفاتش را مى‏شناختى، امّا خدا، خدايى است يگانه، همانگونه كه خود توصيف كرد، هيچ كس در مملكت دارى او نزاعى ندارد، نابود شدنى نيست و همواره بوده است.»
دليل فوق ساده‏ترين و روشن‏ترين دليل براى اثبات وحدانيّت خداوند است كه نوجوان و جوان به سادگى آن را مى‏فهمد. 5 – تشويق به عمل و بندگى‏
لازمه خداشناسى و قيامت باورى اين است كه انسان مطيع خدا و مشتاق بندگى او باشد و اين امر بايد از نوجوانى و جوانى آغاز شود و انسان بر آن تربيت يابد. على(ع) در اين باره مى‏فرمايد: «فاذا عرفت ذلك فافعل كما ينبغى لمثلك ان يفعله فى صغر خطره و قلّة مقدرته…؛حال كه اين حقيقت را دريافتى (و خدا و قيامت را شناختى) در عمل بكوش، آن چنان كه همانند تو سزاوار است بكوشد كه منزلت آن اندك و توانايى‏اش ضعيف، و ناتوانى‏اش بسيار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گريزان است زيرا خدا را جز به نيكوكارى فرمان نداده و جز از زشتى‏ها نهى نفرموده است». 6- ساده بيان كردن مسائل‏
در تربيت جوان تلاش شود مسائل پيچيده و دور از حس با بيان مثالهاى ساده و روشن به آنها منتقل شود و كاملاً به آنها تفهيم شود، على(ع) به همين مسأله اشاره دارد در ادامه نامه، كه مى‏فرمايد: «يا بنىّ انّى قد أنبأتك عن الدّنيا و حالها، و زوالها و انتقالها، و أنبأتك عن الآخرة و ما اعدّ لاهلها فيها و ضربت لك فيهما الامثال…؛ اى پسرم! من تو را از دنيا و تحوّلات گوناگونش و نابودى و دست به دست گرديدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم، و براى هر دو مثال‏ها زدم، تا پند پذيرى، و راه و رسم زندگى بياموزى، همانا داستان آن كس كه دنيا را آموزد، چونان مسافرانى است كه در سرمنزلى بى آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد كوچ كردن به سرزمينى را دارند كه در آنجا آسايش و رفاه فراهم است پس مشكلات راه را تحمّل مى‏كنند، و جدايى دوستان را مى‏پذيرند، و سختى سفر، و ناگوارى غذا رابا جان و دل قبول مى‏كنند، تا به جايگاه وسيع، و منزلگاه آمن و با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختى‏هاى طول سفر احساس ناراحتى ندارند و هزينه‏هاى مصرف شده را غرامت نمى‏شمارند، و هيچ چيز براى آنان دوست داشتنى نيست جز آن كه به منزل امن، و محل آرامش برسند. و امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهى است كه از جايگاهى پر از نعمت مى‏خواهند به سرزمين خشك و بى آب و علف كوچ كنند، پس در نظر آنان چيزى ناراحت كننده‏تر از اين نيست كه از جايگاه خود جدا مى‏شوند، و ناراحتى را بايد تحمل كنند.»(45) 7 – تعليم مكارم اخلاق‏
پدر فقط مسئول تأمين نفقه فرزند كه مربوط به خلق و جسم او مى‏شود نيست بلكه در قبال خلق و اخلاق و تربيت صحيح باطن نيز مسئوليت دارد.
از ديدگاه اميرمؤمنان اين مسئوليت در قبال كل خانواده مطرح است نه فقط فرزندان لذا به كميل بن زياد نخعى چنين توصيه فرمود: «يا كميل مر اهلك ان يروحوا فى كسب المكارم و يدلجوا فى حاجة من هو نائمٌ فوالذى وسع سمعه الاصوات، ما من احدٍ اودع قلباً سروراً الّا و خلق اللّه له من ذلك السرور لطفاً…؛(46)اى كميل! خانواده‏ات را فرمان ده كه روزها در به دست آوردن بزرگوارى و مكارم اخلاق، و شب‏ها در رفع نياز خفتگان بكوشند، سوگند به خدايى كه تمام صداها را مى‏شنود، هر كس دلى را شاد كند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد كه به هنگام مصيبت چون آب زلالى بر او باريدن گرفته و تلخى مصيبت را بزدايد چنان كه شتر غريبه را از چراگه دور سازند،(47) اما فرزند خويش را به اين اوصاف كريمه دعوت و سفارش نموده تا بخوبى آن اوصاف را دارا شده و بر آن تربيت يابد: الف: انصاف و ديگران را چون خود پنداشتن‏
«يا بنىّ اجعل نفسك ميزاناً فيما بينك و بين غيرك فاحبب لغيرك ما تحبّ لنفسك، و اكره له ماتكره لها، و لا تظلم كما لا تحبّ ان تظلم و احسن كما تحبّ ان يحسن اليك…؛اى پسرم! نفس خود را ميزان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را كه براى خود دوست مى‏دارى براى ديگران نيز دوست بدار و آنچه را كه براى خود نمى‏پسندى، براى ديگران مپسند. ستم روا مدار آنگونه كه دوست ندارى به تو ستم شود، نيكو كار باش آنگونه كه دوست دارى به تو نيكى كنند و آنچه را براى ديگران زشت مى‏دارى براى خود نيز زشت بشمار، و چيزى را براى مردم رضايت بده كه براى خود مى‏پسندى.»
ميزان قرار دادن خود و اين كه انسان آنچه براى خود ناروا مى‏داند براى ديگران نيز ناروا بداند، و آنچه براى خويش مى‏پسندد براى ديگران بپسندد، از صفات مهم اخلاقى است كه جلو خيلى از گناهان را گرفته و عامل زنده شدن برخى اوصاف ديگر نيز مى‏شود، اگر اين صفت در فردى باشد از ديگران غيبت نمى‏كند، به ديگران تهمت نمى‏زند، آبروى ديگران را نمى‏برد، ديگران را تحقير نمى‏كند، مردم آزارى نمى‏كند و… چرا كه هيچ يك از آن‏ها را براى خود دوست نمى‏دارد، و اوصافى چون عدالت ورزى، احسان، خدمتگذارى، انفاق، و…نسبت به ديگران در او زنده مى‏شود چون دوست مى‏دارد اين اوصاف در رابطه با او اعمال شود. ب: هر حرفى نگفتن:
اين پدر است كه به فرزندان چگونه حرف زدن و درست حرف زدن و با انديشه سخن گفتن را بايد بياموزد به همين جهت امير بيان فرمود: «و لا تقل مالاتعلم و ان قل ما تعلم و لاتقل مالاتحبّ ان يقال لك؛ (پسرم) آنچه را نمى‏دانى نگو(و در امرى كه تخصص ندارى اظهار نظر نكن) گرچه آنچه را مى‏دانى اندك است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، درباره ديگران مگو.» ج: دورى از خود بزرگ بينى و حرص‏
از آفت بزرگى كه دامن انسان را مى‏گيرد، عجب و غرور و تكبّر و خود بزرگ بينى است، كه اين‏ها از نوجوانى و جوانى بايد جلوگيرى شده و آنچه به وجود آمده از بين برود بهمين جهت على(ع) فرمود: «و اعلم انّ الاعجاب ضدّ الصّواب و آفة الالباب فاسع فى كدحك ولاتكن خازناً لغيرك، و اذا انت هديت لقصدك فكن اخشع ماتكون لربّك؛(48) (پسرم) بدان كه خود بزرگ بينى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است، نهايت كوشش را در زندگى داشته باش، و در فكر ذخيره سازى براى ديگران مباش، آنگاه كه به راه راست هدايت شدى، در برابر پروردگارت از هر فروتنى خاضع‏تر باش.» د: حفظ كرامت انسانى‏
از مسائلى كه سخت تربيت‏ها را تخريب مى‏كند و خطر ساز است براى جوان از دست دادن شخصيت و كرامت انسانى است، اگر در انسانى اين حالت پيدا شود كه احساس شخصيت نكند و كرامت خود را از دست رفته بداند به هر كار خطرناكى دست خواهد زد، على(ع) به خوبى به اين مسئله توجّه دارد لذا در تربيت فرزندش سخت به آن سفارش نموده است و فرموده است: «و اكرم نفسك عن كلّ دنيّةٍ و ان ساقتك الى الرّغائب، فانّك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضاً؛(49) نفس خود را از هرگونه پستى بازدار، هرچند تو را به اهدافت رساند، زيرا نمى‏توانى به اندازه آبرويى كه از دست (و سرمايه عمرى كه مصرف نموده‏اى) مى‏دهى بهايى به دست آورى.» 5 – حفظ حرّيت انسانى‏
حفظ كرامت انسانى بدون حرّيت و آزاد بودن از بندگى غير خدا ميسر نيست يك پدر دلسوز، و يك مربى همه جانبه نگر در جهت حفظ كرامت انسانى حرّيت و آزاد منشى و آزادگى را در روحيه تربيت شده خويش تقويت مى‏كند، به اين جهت على(ع) مى‏فرمايد: «و لاتكن عبد غيرك و قد جعلك اللّه حرّاً؛برده ديگرى مباش كه خدا تو را آزاد آفريد.» پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. محمدى رى شهرى، منتخب ميزان الحكمه، سيد حميد حسينى، قم، دارالحديث، دوم، 1382 ص 553 ح 6772و درك متقدى هندى، كنزالعمّال، حديث 45409. 2. منتخب ميزان الحكمه، همان ص 553 و نهج البلاغه، ترجمه دشتى ص 724 حكمت 399. 3. صحيفه سجّاديه، فيض الاسلام، ص 170. 4. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، دارالكتب الاسلاميه، ج‏16، ص 223 روايت 103 . 5. همان، 22 و منتخب ميزان الحكمه، همان ص 234 روايت 2793 و 2794. 6. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيت اللّه مرعشى، 1404 ق، ج 12، ص 116. 7. شيخ عباس قمى منتهى الآمال، كتابفروشى اسلاميّه، ص‏136، و تنقيح المقال، ج 2، ص 128. 8. فساد سلاح تهاجم فرهنگى،سيد محمود مدنى بجستانى،قم، جامعه مدرسين، ص 126. 9. سوره نوح، آيه 26 – 27. 10. بحارالانوار، همان، ج 103، ص 372 و منتخب ميزان الحكمه، ص 234 روايت 2788. 11. همان، ص 234 روايت 2789 و مكارم الاخلاق، ج 1، ص 446، روايت 1534. 12. روزنامه اطلاعات، شماره 10355 و محمد دشتى، مسئوليت تربيت، قم نشر امام على(ع)، 1368 ه.ش، ص‏89. 13. دكتر غياث الدين جزايرى، اعجاز خوراكى‏ها، تهران، انتشارات كتابهاى پرستو، 1345 ش، ص 214. 14. د – ك محمد باقر مجلسى، حلية المتقين، تهران، كتابفروشى، چاپ افست، ص 69 فصل 3- 5. 15. صدوق، التوحيد، قم مؤسسة النشر الاسلامى، باب 58، ص 356. 16. بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، ح 63، ص 176. 17. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، دارالاسوة، دوم، 1416 ق، ج 7، ص 570. 18. منتخب ميزان الحكمه، همان، ص 552، و كنزالعمال، حديث 45439. 19. ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، تهران مكتبه اسلاميه، ج 2، ص 620. 20. فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، محمد دشتى، قم، انتشارات مشهور، اوّل 1380، ص 135 – 136. 21. محمد بن يعقوب كلينى، كافى، تهران دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 44. 22. همان. 23. صدوق، علل الشرايع، قم، دارالعلم، ج 1، ص 76، التوحيد، ص 331 و حر عاملى، اثبات الوصيّه، ج 1، ص 49. 24. كافى، همان، ج 6، ص 49. 25. همان، ص 50. 26. همان، ص 49 و وسائل الشيعه، همان، ج 15، ص 194. 27. كافى، همان، ص 70. 28. بحارالانوار، ج 45، ص 190 حديث 36 و ج 43، ص 309، و احقاق الحق، ج 1، ص 654، فرهنگ سخنان فاطمه، ص 53. 29. منتخب ميزان الحكمه، ص 553 و كنزالعمال، روايت 45338. 30. وسائل الشيعه، همان، ج‏15، ص 194. 31. همان، ج 15، ص 194، و كافى، ج 6، ص 46. 32. منتخب ميزان الحكمه، ص 553 و كنزالعمال، 45953. 33. همان، حديث 45410 و منتخب ميزان الحكمه، ص 553 روايت 6773. 34. همان، ص 553 و وسائل الشيعه، ج 12، ص 247 روايت 13. 35. سوره نور، آيه 58. 36. سفينة البحار، ج 2، ص 686. 37. فروع كافى، همان، ج 6، ص 49، حديث 3. 38. منتخب ميزان الحكمه، ص 553، و غررالحكم، ح 6305. 39. بحار، ج 23، ص 259، تفسير امام حسن عسكرى، ص‏330، و فرهنگ سخنان فاطمه، همان، ص 22. 40. نهج البلاغه، محمد دشتى، نامه 31، ص 518. 41. همان، ص 522. 42. روضة المتقين، ج 6، 651. 43. نهج البلاغه، ص 522. 44. همان، ص 523 – 524. 45. همان، ص 521. 46. همان، ص 526. 47. همان، ص 682، حكمت 257. 48. همان، ص 526. 49. همان، ص 532.