كوتاه ديدگان همه راحت طلب كنند
عارف بلا كه راحت او در بلاى اوست
بگذار هرچه دارى و بگذر كه هيچ نيست
اين پنج روز عمر كه مرگ از قفاى اوست
هر آدمى كه كشته شمشير عشق شد
گو غم مخور كه ملك ابد خونبهاى اوست
از دست دوست هرچه ستانى شكر بود
سعدى رضاى خود مطلب چون رضاى اوست
دنيا محلّى است براى گرفتاريها و بلاها، هرلاى از دنيا اگر برخوردار از نشاط و شادى باشد همراه با گرفتارىها و حوادث ناگوار نيز هست، گل دنيا همراه با خار است.
على(ع) فرمود: «دنيا خانهاى است پوشيده از بلاها، به حيله و نيرنگ شناخته شده، نه حالات آن پايدار است و نه مردم آن از سلامت برخور دارند، داراى تحوّلات گوناگون، و دورانهاى رنگارنگ، زندگى در آن نكوهيده و امنيّت در آن نابود است. «و انّما اهلها فيها اغراضٌ مستهدفةٌ، ترميهم بسهامها و تغنيهم بحمامها؛(1) اهل دنيا همواره هدف تيرهاى بلاهستند كه با تيرهايش آنها را مىكوبد، و با مرگ آنها را نابود مىكند.»
در حديث آمده كه خدا به حضرت موسى(ع) فرمود: «انّى وضعت الرّاحة فى الجنّة و النّاس يطلبونها فى الدّنيا فلم يجده ابداً؛(2) بحقيقت راحتى را در بهشت قرار دادم ولى مردم در دنيا به جستجوى آن هستند ولى هرگز نخواهند يافت.»
آنچه پيش رو داريد نگاهى است به بيان ريشه بلاها و حوادث ناگوار و حكمتهاى آن اميد كه راهگشائى باشد براى برخورد صحيح با حوادث و بلاها، و به اين نكته نيز توجّه داشته باشيم كه على(ع) مىفرمايد: «انّ اللّه سبحانه يجرى الامور على مايقضيه لاعلى ماترضيه؛(3) خداوند سبحان كارها را مطابق مصالح، جارى مىكند، نه بر طبق (ميل و) رضايت تو».
الف: امتحان و آزمايش الهى
دنيا آموزشگاهى است كه انبياء و ائمه(ع) و اولياء، معلمان آن، و مردم شاگردان اين مدرسه، و حوادث و ابتلائات تلخ و شيرين مواد امتحانى آن مىباشند.
خداوند انسانها را با بلايا و مصيبتها و نيز با خوشيها و نعمتها در اين دنيا مورد امتحان و آزمايش قرار مىدهد، آيات زيادى از قرآن گواه اين مطلب است از جمله:
1. «انّا جعلنا على الارض زينة لها لنبلوهم ايّهم احسن عملاً؛(4) «ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم كدامينشان بهتر عمل مىكنند.»
2. «الّذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً و هوالعزيز الغفور؛(5) آن خدايى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مىكند، و او شكستناپذير بخشنده است.»
3. «و بلوناهم بالحسنات و السّيّئات لعلّهم يرجعون؛(6) و آنها را با نيكىها و بديها آزموديم، شايد بازگردند.»
4. «ولنبلونّكم بشىءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال والانفس و الثّمرات و بشّر الصّابرين الّذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انّا للّه و انّا اليه راجعون؛(7) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مالها و جانها و ميوهها آزمايش مىكنيم. به استقامت كنندگان بشارت ده، آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مىرسد، مىگويند: «ما از آن خداييم، و به سوى او باز مىگرديم.»
آرى امتحان الهى همان رويدادهاى پيش بينى شده و يا پيش بينى نشدهاى است كه گاهى دامنگير انسانها مىشود و انسان را تحت فشار مىگذارد كه براى رهايى خود تصميم بگيرد و نيروهاى خود را بسيج كند. فوايد و آثار امتحانات الهى
آزمايشهاى الهى و امتحانات او آثار گرانسنگى درپى دارد كه به چند مورد مهم آنها اشاره مىشود: 1- شكوفايى استعدادها
سختى و گرفتارى هم تربيت كننده فرد و هم بيدار كننده ملتها است، هوشيار كننده انسانهاى خفته و تحريك كننده عزمها و ارادهها است. شدائد و حوادث همچون صيقلى كه به آهن فولاد مىدهند، هرچه بيشتر با روان آدمى تماس گيرد او را مصممتر و فعّالتر و برّنده مىكند، زيرا خاصيت حيات اين است كه در برابر سختى مقاومت مىكند و بطور خودآگاه و يا ناخودآگاه آماده مقابله با آن مىگردد.
بلاها و شدائد همچون كيميا خاصيّت قلب ماهيت كردن دارد، جان و روان آدمى را عوض مىكند. اكسير حيات دو چيز است عشق و آن ديگر بلا اين دو نبوغ مىآفرينند و از مواد افسرده و بى فروغ گوهرهاى تابناك و درخشان به وجود مىآورند.(8)
همه عمر تلخى كشيده است سعدى
كه نامش برآمد بشيرين زبانى 2- پرورش روح استقامت و پايدارى
بلاها و حوادث ناگوار روح مقاومت و پايدارى را در انسان زنده مىكنند، اميرمؤمنان على(ع) مىفرمايد: «انّ الشّجرة البرّيّة اصلب عوداً و الرّواقع الخضرة ارق جلوداً و النّابتات العذيّه اقوى وقوداً و ابطأ خموداً؛(9) درخت بيابانى (كه باسختى و بى آبى خو گرفته است) سختتر و شعله آتش آنها شديدتر و سوزندهتر است(و دير خاموش مىشود) ولى درختان باغستانها(كه پيوسته از نوازش باغبان و آب روان برخوردارند) نازك پوست و كم دوام ترند.»
ناصر خسرو مىگويد:
تا نبيند رنج و سختى مرد، كى گردد تمام؟
تا نيايد باد و باران گل كجا بويا شود؟
صائب تبريزى مىگويد:
مالش صيقل نشد، آيينه را نقص جمال
پشت پا هر كس خورد، دركار خود بينا شود
سعدى گويد:
پادشاهى با غلامى در كشتى نشست، و غلام دريا نديده بود و محنت نياز موده، گريه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد، چنانكه ملاطفت كردند آرام نمىگرفت، و عيش ملك را از او منغّض(تيره و شكسته) بود. چاره ندانستند. حكيمى در آن كشتى بود، ملك را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طريقى خاموش گردانم. گفت: اگر بكنى غايت لطف و كرم باشد، بفرمود: تا غلام را به دريا انداختند، بارى چند غوطه خورد (در آب فرو رفتن) و مويش گرفتند و به پيش كشتى آوردند. به دو دست به سكّان كشتى آويخت، چون برآمد به گوشهاى بنشست و قرار يافت. ملك را عجب آمد، پرسيد؛ در اين چه حكمت بود؟ گفت: از اول محنت غرق شدن نچشيده بود. قدر سلامت كشتى نمىدانست. همچون قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد.
اى سرترا نان جوين خوش ننمايد
معشوق من است آنكه به نزديك تو زشت است
حوران بهشتى را دوزخ بود اعراف
از دوزخيان پرس كه اعراف بهشت است.(10)
قرآن كريم مىفرمايد: ابراهيم بعد از گرفتارى و امتحانها به مقام امامت ترفيع درجه دريافت.(11) على(ع) مىفرمايد: «فى تقلّب الاحوال علم جواهر الرّجال؛ در دگرگونى روزگار و حوادث، گوهر شخصيت مردان شناخته مىشود».(12)
قرآن كريم در آيات عديدهاى بر اين آثار تأكيد نموده است از جمله مىفرمايد: «وليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحص ما فى قلوبكم و اللّه عليمٌ بذات الصّدور؛(13) و اينها (ابتلاها) براى اين است كه خداوند، آنچه در سينههايتان پنهان داريد، بيازمايد، و آن چه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند، و خداوند از آن چه در درون سينههاست، باخبر است.»
و در آيه ديگر فرمود: «ولنبلونّكم حتّى نعلم المجاهدين منكم و الصّابرين و نبلو اخباركم؛(14) ما همه شما را قطعاً مىآزماييم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ايمان شما كيانند، و اخبار شما را بيازماييم».
على (ع) مىفرمايد: «و يبتليهم بضروب المكاره اخراجاً للتكبّر من قلوبهم و اسكاناً للتذلل فى نفوسهم و ليجعل ذلك ابواباً فتحاً الى فضله و اسباباً ذللاً لعفوه؛(15) در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختى مىآزمايد، و با مشكلات زياد به عبادت مىخواند، و به اقسام گرفتارىها مبتلا مىسازد. تا كبر و خودپسندى را از دل هايشان خارج كند و به جاى آن فروتنى آورد، و درهاى فضل و رحمتش را بروىشان بگشايد و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.» 3- تنبّه و آگاهى
يكى از آثار آزمايشات الهى، تنبّه و آگاهى است. رفاه دايمى و غرق شدن در مواهب زندگى، مايه غرور و سبب غفلت از ارزشهاى اخلاقى است. زندگى آرام و فارغ از هر نوع فراز و نشيب و خالى از هر نوع طوفان و حوادث تكان دهنده، كاملاً خواب آور است؛ در حالى كه حوادث ناخوشايند و ناگوار، موجب كاهش غرور و بيدارى از غفلت و پيدايش نقطه عطفى در زندگى افراد مىگردد. قرآن از يك سو مىفرمايد:
«انّ الانسان ليطغى ان رآه استغنى؛(16) انسان آنگاه كه احساس بى نيازى كند، طغيان مىورزد». و از سوى ديگر گرفتاريها و بلاها را مايه بيدارى او معرّفى مىكند و مىفرمايد: «و ما ارسلنا فى قريةٍ من نبىٍ الّا اخذنا اهلها بالبأساء و الضّرّاء لعلّهم يتضرّعون؛(17) هيچ پيامبرى را به نقطهاى نفرستاديم، مگر اين كه مردم آن جا را با فقر و سختى مواجه ساختيم، تا تضرع كنند.»
و در آيهاى ديگر فرمود: «و لقد اخذنا آل فرعون بالسّنين و نقصٍ من الثّمرات لعلّهم يذكّرون؛(18)و براستى قوم فرعون را به خشكسالى و كمى ميوه دچار نموديم تا متذكّر شوند. و همچنين فرمود: «ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلّهم يرجعون؛(19) خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند شايد به سوى حق بازگردند.»
على(ع) مىفرمايد: «ان اللّه يبتلى عباده عند الاعمال السّيئة بنقص الثّمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائبٌ… و يتذكّر متذكّرٌ و يزدجر مزدجر؛(20) براستى خداوند بندگانش را هنگام اعمال بد، گرفتار مىكند به كمى ميوه (و محصولات) حبس شدن بركات (آسمانى) و بستن خزينههاى خيرات، تا برگردد، توبه كننده و متذكر شود تذكر يابنده و باز داشته شود (آن كسى كه بنا دارد خود را از گناه باز دارد يعنى) بازدارند.
امام على (ع) فرمودند: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خيراً فاذنب ذنباً تبعه بنقمةٍ و يذكّره الاستغفار؛(21) هرگاه خداوند نسبت به بندهاى اراده خيرى داشته باشد، پس آن بنده گناهى كند، آن گرفتارى پيش مىآيد و استغفار را بيادش مىآورد.»
آرى حوادث مرگبار و ناخوشايند، اخطارهاى الهى است و سبب مىشود كه انسان در زندگى خود و رفتارهاى خويش تجديد نظر كرده راه درست و صحيح را پيشه خود سازد. 4- پاكسازى گناهان
از ديگر آثار بلاها و سختىها پاكسازى گناهان انسان است. على (ع) مىفرمايد: «الحمد للّه الّذى جعل محيص ذنوب شيعتنا فى الدّنيا، جنتهم لتسلم بها طاعاتهم و يستحقوا عليها ثوابها؛(22) سپاس خداى را كه پاك كردن گناه شيعيان ما را در دنيا به وسيله رنج و محنت آنها قرار داد تا بدينوسيله طاعاتشان سالم بماند و بر طاعات استحقاق ثواب يابند.»
ب – ترفيع درجه و رسيدن به مقامات بالاتر
گاهى بلاها و حوادث تلخ زندگى، براى دستيافتن و درجات برتر است، گرفتاريها و رنج و بلاى انبياء، ائمه، اولياء و پاكان از اين طريق قابل توجيه است، جمله معروف: «البلاء للولاء؛ بلا براى دوستى است» در اين وادى قابل فهم و درك است.
رنجهاى بىشمار و گرفتاريهاى فراوان حضرت ابراهيم(23)، حضرت موسى(24)، يوسف صديق(25)، و حضرت خاتم كه فرمود: «ما اوذى نبىّ مثل ما اوذيت؛ هيچ پيامبرى همچون من آزار نديد» با يان ديد قابل تفسير و تبيين است.
اينك به نمونهاى از آيات و روايات درباره عامل فوق اشاره مىشود:
1- ابراهيم(ع) بعد از گرفتاريهاى سخت و طاقت فرسا (از درون آتش رفتن تا هجرت…) به مقام امامت ترفيع درجه مىيابد. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد: «و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلماتٍ فاتمهنّ قال انّى جاعلك للنّاس اماماً؛(26) (به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود، و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد (خداوند به او) فرمود: «من تو را امام (و پيشواى) مردم قرار دادم.»
2- بهشت رفتن منوط به تحمل بلاها و سختىهاست. «ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يأتكم مثل الّذين خلوا من قبلكم، مسّتهم البأساء و الضّراء و زلزلوا حتّى يقول الرّسول و الّذين آمنوا معه، متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريبٌ؛(27) آيا گمان كرديد كه داخل بهشت مىشويد، بى آنكه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادى كه با او ايمان آورده بودند گفتند: «پس يارى خدا كى خواهد آمد؟ در اين هنگام، تقاضاى يارى از او كردند و به آنها گفته شد، آگاه باشيد، يارى خدا نزديك است.»
3- امام صادق (ع) فرمودند: «انّه ليكون للعبد منزلةٌ عند اللّه فما ينالها الّا بأحدى خصلتين؛ امّا بذهاب ماله او ببليّة فى جسده؛(28) براستى براى بنده (مؤمن) در پيشگاه الهىمقام و منزلتى است كه بدان دست نمىيابد مگر با يكى از دو خصلت، يا از بين رفتن مال او و يا گرفتارى در جسم او بر اثر سيل و زلزله و…» به همين جهت مؤمنان بيشتر گرفتارند.
4- امام صادق (ع) فرمود: «اوحى اللّه تعالى الى موسى: ماخلقت خلقاً احبّ الىّ من عبدى المؤمن فانّى انّما ابتليه لما هو خيرٌ له و اعافيه لما هو خيرٌ له… و انا اعلم بما يصلح عليه عبدى؛(29) خداوند بلندمرتبه به موسى وحى نمود كه: موجودى نيافريدم كه نزد من از بنده مؤمنم محبوبتر باشد. پس براستى او را گرفتار مىكنم به آنچه براى او خوب است، او را عافيت مىدهم به آنچه براى او خوب است… و من به آن چه باعث اصلاح امر بندهام مىشود آگاهترم.»
5 – امام صادق (ع)فرمود: در كتاب على(ع) چنين آمده است: «انّما يبتلى المؤمن على قدر اعماله الحسنة، فمن صحّ دينه و حسن عمله اشتدّ بلاؤه و ذلك انّ اللّه لم يجعل الدّنيا ثواباً لمؤمنٍ ولا عقوبةً لكافرٍ، و من سخف دينه و ضعف عمله قلّ بلاؤه؛(30) كه همانا خداوند مؤمن را به اندازه اعمال نيكش گرفتار بلا مىكند پس هر كسى دينش درست و عملش نيكو باشد بلا و گرفتارىاش بيشتر خواهد بود، و اين براى آن است كه خداوند دنيا را پاداش مؤمن و عقوبت كافر قرار نداده است. و هر كس دينش نحيف و عمل (خيرش) ضعيف باشد بلائش كمتر است.»
لذا هر كس را خدا دوست بدارد، بلا براى او مىفرستد: «اذا اراد اللّه بقومٍ خيراً ابتلا هم؛(31) هرگاه خداوند بخواهد به قومى نيكى رساند آنها را گرفتار مىكند.» و پيامبر اكرم(ص) فرمود: «خداوند مؤمن را با بلا تغذيه مىكند چنان كه مادر فرزندش را با شير»(32) و امام باقر(ع) فرمود: «خداوند بلا را هديه مىفرستد براى مؤمن چنان كه مرد براى خانوادهاش از مسافرت هديه و سوغات مىآورد.»(33) و از كسانى كه خداوند نفرت دارد آنها را گرفتار بلا نمىكند.»(34) و بر همين اساس و منطق است كه انسان هرچه در پيشگاه الهى نزديكتر باشد گرفتاريها و بلاهاى او نيز بيشتر خواهد بود.
6. امام بحق ناطق، حضرت صادق(ع) فرمودند: «ان اشدّ النّاس بلاءً الانبياء ثمّ الّذين يلونهم ثمّ الامثل فالا مثل؛(35) براستى شديدترين مردم از جهت بلا و گرفتارى پيامبران بودهاند، سپس كسانى كه (از نظر رتبه) بعد از آنها قرار دارند، سپس كسانى كه شبيه ترند پس كسانى كه شبيه ترند.»
در روايت ديگرى مىخوانيم: «البلاء للظّالم ادب و للمؤمنين امتحان و للانبياء درجةٌ و للاولياء كرامةً؛(36) بلا براى ستمگران ادب (و مجازات) است و براى مؤمنان آزمايش و امتحان و براى انبياء(ترفيع) درجه و براى اولياء كرامت.
روايت فوق به نوعى بر تمام عوامل بلاها كه در بحث مطرح شده است اشاره دارد. ج. رسيدن به نعمت
گاهى بلاها وسيلهاى براى رسيدن به نعمتها هستند و خداوند مىخواهد با آنها به انسان نعمت دهد. امام حسن عسكرى(ع) فرمود: «ما من بلّيةٍالا وللّه فيها نعمةً تحيط بها؛(37) هيچ بلا و گرفتارى نيست مگر آن كه براى خداوند در آن نعمتى است كه آن بلا را احاطه نموده است.» د. برخى گناهان
گاهى عامل بلاها و گرفتاريها، برخى از گناهان و شكستن سدها و حريمهاى الهى است. هلاك شدن برخى اقوام گذشته در تاريخ، مانند: قوم نوح، عاد، ثمود، و… از اين قبيل است، قرآن كريم در اين رابطه نيز آياتى دارد. از جمله مىفرمايد: «و لو انّ اهل القرى آمنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ من السّماء و الارض ولكن كذّبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون؛(38) اگر اهل آباديها ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، درهاى رحمت را از آسمان و زمين به روى آنها مىگشاييم، ولى آنها (آيات ما را) تكذيب كردند و ما هم آنها را به مجازات اعمال خودشان گرفتار ساختيم.»
در آيه ديگر مىفرمايد: «و ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت ايدى النّاس ليذيقهم بعض الّذى عملوا لعلّهم يرجعون؛(39) فساد در خشكى و دريا به خاطر اعمال مردم آشكار شد تا خداوند نتيجه برخى از اعمال آنها را به خود آنها بچشاند، شايد برگردند.»
و فرمود: «و ما اصابكم من مصيبةٍ فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثيرٍ؛(40) هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام دادهايد، و بسيارى (از گناهان) را نيز عفو مىكند.»
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اوحى اللّه تعالى الى ايّوب: هل تدرى ما ذنبك الىّ حين اصابك البلاء؟ قال: لا.قال: انك دخلت على فرعون فداهنت فى كلمتين؛(41) خداوند به ايوب (ع) وحى كرد، مىدانى گناهت(و ترك اولايت) نزد من وقتى به بلايت مبتلا كردم چه بود؟ عرض كرد: نه، فرمود: وقتى كه بر فرعون (شاه ستمگران) وارد شدى با او در گفتن دو كلمه مداهنه(و به اصطلاح ماستمالى كردى) و نرمش نشان دادى».
و امام صادق(ع) فرمود: «اذا فشا الزنا ظهرت الزّلازل؛(42) وقتى زنا زياد شد زلزلهها ظاهر مىشود.» ه. صبر و استقامت در مقابل بلاها
در پايان به مهمترين وظائفى كه در مقابل بلاها و حوادث داريم اشاره مىشود.
1- صبر و بردبارى
اوّلين وظيفه در مقابل بلاها، صبر و بردبارى است. قرآن كريم مىفرمايد: «و بشّر الصّابرين الّذين اذا اصابتهم مصيبةٌ قالوا انّا للّه و انّا اليه راجعون؛(43) صبر كنندگان را بشارت ده همانا كه وقتى مصيبتى به آنها رسد، گويد: ما براى خداييم و به سوى او باز مىگرديم.»
خداوند با صابران است «انّ اللّه مع الصّابرين» و براى صابران اجر و پاداش بى حسابى در نظر گرفته شده است: «انّما يوفى الصّابرون اجرهم بغير حسابٍ؛(44) همانا صابران اجر و پاداش خود را بى حساب دريافت مىدارند.»
در روايات تاريخى مىخوانيم: گروهى به قصد حج خانه خدا به سوى مكّه حركت كردند. در بيابان حجاز راه گم كردند تا به خيمهاى رسيدند، صاحب خيمه كه زنى بود به زائران خانه خدا تعارف كرد و گفت: بمانيد تا فرزندم بيايد. چيزى نگذشت كه سوارى از دور نمايان شده و به نزديك رسيد. به آن زن رو كرد و گفت: اى ام عقيل! خدا به تو در مرگ پسرت عقيل اجر دهد.
زن گفت: چگونه پسرم از دنيا رفت؟ گفت بر اثر فشار اشتران در كنار چاه آب، زن گفت: پائين بيا و از ميهمانها پذيرائى كن.
گوسفندى براى ميهمانها ذبح كرد و بعد از صرف غذا به جمعيت رو كرد و گفت: آيا با قرآن آشنايى داريد؟ يكى از آنها گفت: بله و آيه «و بشّر الصّابرين الّذين…؛ را خواند. زن گفت: تو را به خدا قسم، اين آياتى كه خواندى از قرآن است؟ گفت: بله.
بعد از تشكر چند ركعت نماز خواند و دست بدرگاه خداوند برداشته، عرض كرد: «اللّهمّ انّى فعلت ما امر تنى فانجزلى ما وعدتنى به؛(45) بار خدايا من آنچه دستور دادى انجام دادم(و در مرگ پسرم صبر مىكنم) پس تو نيز وعده خود را قطعى ساز.»
پيامبر اكرم(ص) به معاذ براى تسليت مرگ پسرش چنين نوشت: «و قد كان ابنك من مواهب اللّه الهنيئة و عواريه المستوعة متعك اللّه به فى غبطةٍ و سرور و قبضه منك باجرٍ كثير الصّلوة و الرّحمة و الهدى ان صبرت و احتسبت، فلا تجمعن عليك مصيبتين فيحبط لك اجرك و تندم مافاتك؛(46) و براستى پسرت از نعمتهاى مطلوب خدا بود، و عاريهاى بود كه خداوند او را به تو در حال خوشحالى عنايت نمود، و او را گرفت در حالى كه اجر زيادى به تو رسيده است، اجر درود و رحمت و هدايت. اگر صبر پيشه سازى و حسابگر باشى. پس (مواظب باش كه) بين دو مصيبت (از دست دادن پسر و ناصبرى) جمع نكنى پس اجرت از بين خواهد رفت (آنگاه) پشيمان مىشوى بر آن چه از دست دادهاى.»
امام صادق(ع) فرمود: «و من استقبل البلايا بالرّحب و صبرٍ على سكينةٍ و وقارٍ فهو من الخاصّ و نصيبه ماقال انّ اللّه مع الصّابرين؛(47) كسى كه از بلاها به راحتى و بردبارى همراه با آرامش و وقار استقبال كند از خاصان (درگاه الهى) خواهد بود و بهرهاش همان است كه خداوند فرمود: «براستى خدا با صابران است.»
امام هفتم (ع) فرمودند: «لن تكونوا مؤمنين حتّى تعدّو البلاء نعمةً و الرّخاء مصيبةً و ذلك انّ الصّبر عند البلاء اعظم من الغفلة عند الرّخاء؛(48) مؤمن نخواهيد بود مگر آن كه بلا را نعمت بدانيد و راحتى را مصيبت، و راز آن اين است كه صبر و بردبارى در هنگام بلا برتر از غفلت در وقت راحتى است.»
در ذيل روايتى مىخوانيم: «فليصبر على بلايى و يشكر نعمائى، و ليرض بقضائى، اكتبه فى الصدّيقين عندى؛(49) كه خداوند مىفرمايد بايد (مؤمن) بر بلاى من صبر كند، و نعمتهاى من را سپاس گذارى نمايد، و بايد به قضا و قدر من راضى باشد (آن گاه) او را جزء صديقين در نزد خود مىنويسم.
2- ياد خدا و استمداد از او
على (ع) فرمود: «قل عند كلّ شدّةٍ: لاحول ولا قوّة الّا باللّه العلّى العظيم؛(50) در نزد هر سختى بگو: يارى و قدرتى جز از خداى بلند مرتبه بزرگ نيست.»
3- استمداد از عبادات
قرآن كريم مىفرمايد: «استعينوا بالصّبر و الصّلوة؛(51) طلب يارى كنيد از صبر (و استقامت و نماز.»
4- يادآورى نعمتهاى الهى
در قرآن مىخوانيم: «فاذكروا آلاء اللّه لعلّكم تفلحون؛(52) پس نعمتهاى خداوندى را ياد كنيد شايد رستگار شويد.»
5 – توجه به اجر و پاداش اخروى بلاها و مصائب
على(ع) فرمود: «كلّما كانت البلوى و الاختيار اعظم كانت المثوبة و الجزاء اجزل؛(53) به هر مقدار گرفتارى و آزمايش بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر خواهد بود.»
6- توجه به اين كه خداوند از همه چيز آگاه است
حضرت نوح وقتى تحت شديدترين فشار و سختىها از ناحيه قومش قرار مىگيرد خداوند به او دستور مىدهد: «فاصنع الفلك باعيننا انّى معكما اسمع و ارى؛(54) كشتى را در برابر ديدگان ما بساز(اگر مردم بانيش و متلك آزار دادند بدان) براستى من با شما هستم و مىشنوم و مىبينم.» پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. نهج البلاغه، محمد دشتى، ص 462 خطبه 226.2. سيد محمد حسينى عاملى، اثنا عشريّه (چاپ قديم) ص 155.3. عبدالواحد آمدى، غررالحكم (مؤسسة الاعلمى للمطبوعات) ج 1، ص 216، فصل 9، حديث 56.4. سوره كهف، آيه 7.5. سوره ملك، آيه 2.6. سوره اعراف، آيه 168.7. سوره بقره، آيه 155 – 156.8. عدل الهى،مرتضى مطهرى، ص 181.9. نهج البلاغه، محمد دشتى، نامه 45، ص 544.10. سعدى كتاب گلستان، تصحيح از ميرزا: عبدالعظيم خان گرگانى (تهران، مطبعة علمى، چاپ دوم، 1310 ه.ش) ص 27.11. سوره بقره، آيه 124.12. نهج البلاغه، محمد دشتى، ص 674، حكمت 217.13. سوره آل عمران، آيه 154.14. سوره محمد، آيه 31.15. نهج البلاغه، محمد دشتى، ص 390، خطبه 192.16. سوره علق، آيه 6 – 7.17. سوره اعراف، آيه 94.18. همان، ص 130.19. سوره روم، آيه 41.20. محمدى رى شهرى منتخب ميزان الحكمه، سيد حميد حسينى (دارالحديث) ص 81، روايت 896.21. محمدى رى شهرى، منتخب ميزان الحكمة، سيد حميد حسينى (قم) دارالحديث، 1380) ص 81، روايت 898.22. همان، ص 82، بحارالانوار، ج 67، ص 229، ج 81، ص 179.23. سوره انبياء آيه 69؛ سوره صافات، آيه 102 – 107 و ر ك تفسير نمونه، ج 22، ص 549.24. سوره طه، آيه 40 – 41 و تفسير نمونه، ج 16، 15.25. اوايل سوره يوسف.26. سوره بقره، آيه 124.27. همان، ص 214.28. منتخب ميزان الحكمه (همان) ص 82 و اصول كافى، ج 2، ص257.29. همان، ص 83 روايت 910؛ بحارالانوار، ج 72، ص 331 حديث 14، ج 73، ص 383، حديث 8.30. همان، ج 67، ص 236 و منتخب ميزان الحكمه، ص 82، روايت 906.31. منتخب (همان)، ص 81.32 و 33 و 34. همان. 35. منتخب ميزان الحكمه، ص 80، روايت 886.36. بحار، ج 81، و ج 67، ص 235. 37. همان، روايت 895.38. سوره اعراف، آيه 96.39. سوره روم، آيه 41.40. سوره شورا، آيه 30.41. منتخب ميزان الحكمه (همان) ص 81 روايت 888.42. همان.43. سوره بقره، آيه 156.44. سوره زمر، آيه 10.45. لئالى الاخبار، ج 1، ص 305.46. شيخ عباس قمى، منتهى الآمال(تهران كتابفروشى علميّه)، ج 2، ص 251.47. فيض كاشانى، تفسير الصافى، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ج1، ص 203.48. منتخب ميزان الحكمه، (همان) ص 81، روايت 894.49. همان، ص 83، ذيل روايت 910.50. همان، ص 83.51. سوره بقره، آيه 153.52. سوره اعراف، آيه 69.53. نهج البلاغه، خطبه 192، ص 388.54. سوره طه، آيه 46.