آيت اللّه علامه شيخ ابوالحسن شعرانى‏

پى‏نوشت‏ها: –

1. شعرانى، نفس المهموم، مقدمه.
2. شعرانى، نفس المهموم، 2.
3. حسن زاده آملى، چهره‏هاى درخشان، ص 9 – 10.
4. مجله نور علم، شماره 50 و 51،ص 78.
5. مجله نور علم، شماره 50 و 51،ص 29.
6. همان،شماره 50 و 51،ص 31.
7. كيهان فرهنگى، شماره 5 ،6.
8. مجله نور علم، شماره 50 و 51،ص 31.
9. حسن زاده آملى، هزارو يك نكته، ج 1، ص 266.
10. مجله نور علم، شماره 50 و 51،ص 28.
11. همان، ص 80.
12. همان.



$$ پاورقي ها:حجةالاسلام محمد ابراهيم حسنى‏## مقدمه‏ از صدر اسلام تاكنون و در ورطه علم، دانشمندان بسيارى پا به عرصه هستى گشودند و هر كدام به نوبه خويش به تحليل گوشه‏اى از مبانى دين پرداختند. در اين ميان، برخى از علما با تلألؤ خاصى در دامان تاريخ درخشيدند و با كمالات علمى خويش، در عرصه دين خدمات بى‏شائبه‏اى نمودند. از جمله اين دانشمندان، علامه ذوالفنون شيخ ابوالحسن شعرانى است كه قدر و حق او بدرستى ناشناخته ماند، همو كه با ابعاد گسترده علمى خود به ارائه خدمات علمى و تبليغى پنجاه ساله پرداخت، و در حدود 30 اثر گرانسنگ در رشته‏هاى مختلف و نوين علمى از خود برجاى گذاشت.كمالات علمى و روحى، و گستردگى معلومات استاد، زبانزد اهل معناست. و بحق، سخن از قدر كمال او ناتمام مانده است.مرحوم شعرانى در خانواده‏اى با كمال به دنيا آمد و پرورش يافت. او در اين خاندان سرشار از استعداد، رشد و نموّ نمود. و سرانجام، با گسترش معلومات علمى خويش در رشته‏هاى مختلف، صاحب كمالات شد و راه و روش پدران خويش را به نيكى طى كرد. ولادت‏ ميرزا ابوالحسن، فرزند شيخ محمد، فرزند آخوند ملاغلامحسين، فرزند مولى ابوالحسن مجتهد فرزند ملا ابوالقاسم، فرزند عبدالعزيز، فرزند محمد باقر، فرزند نعمت اللّه تهرانى و از نوادگان آخوند ملافتح اللّه كاشانى، صاحب تفسير منهج الصادقين، در سال 1320 ه.ق در تهران چشم به جهان گشود. اجداد ملافتح اللّه كاشانى سلسله انساب ميرزا ابوالحسن شعرانى، دانشمند و مفسر معروف عصر صفويه بود، كه تفسير مشهور منهج الصادقين از او است.همچنين، استاد از نوادگان ملاشكر اللّه، صاحب روضات الجنات است، كه سيد على طباطبائى در كتاب رياض العلماء درباره‏اش چنين گفته است: «او از افاضل و علماى زمان صفوى، و از شاگردان على بن حسن زوارى مفسر خلاصةالمنهج فى شرح نهج البلاغة و مترجم كتاب احتجاج طبرسى و زبدة التفاسير بصيرى است، كه در سال 988 ه.ق رحلت يافت». ابوالحسن مجتهد تهرانى، جد اعلاى پدرى ميرزاى شعرانى (1200 – 1272 ه.ق) در تهران، اصفهان و نجف به تحصيل پرداخت. وى در نزد بزرگانى همچون سيد على طباطبائى، صاحب رياض العلماء كسب اجتهاد كرد.جد مادرى استاد، آقا ميرزا ابراهيم نواب بود، كه صاحب كتاب معروف و پربار فيض الدموع است. آخوند ملاغلامحسين، پدر بزرگ مرحوم شعرانى، از علماى متقى و فاضل تهران بود كه در سال 1313 ه.ق در نجف اشرف به خاك سپرده شد. پدر حاج شيح محمد تهرانى، پدر ميرزا ابوالحسن شعرانى، عالمى معروف و متقى بود، كه در سال 1346 ه.ق از دنيا رفت(1). تحصيلات‏ استاد در ابتداى سنين نوجوانى، نزد پدر بزرگوارش به فراگيرى قرآن، الفيه ابن مالك و شاطبيه پرداخت. سپس، ادامه دروس حوزوى را در رشته‏هاى مختلف، نزد افاضل قم و نيز در مدرسه خان مروى تهران پى‏گرفت.استاد در قم نزد حكيم ميرزا محمود قمى، متخلص به «رضوان» و نيز شيخ آقا بزرگ ساوجى، علم فقه را فرا گرفت. و در محضر آيات عالى مقام، حاج شيخ عبدالكريم حائرى و حاج شيخ عبدالنبى نورى در قم، سالها شاگردى مى‏كرد.استاد در كنار تحصيل علوم حوزوى، به فراگيرى علوم روز از جمله رياضى، نجوم و اسطرلاب نزد مرحوم ميرزا حبيب اللّه ذوالفنون پرداخت.علامه شعرانى در مقدمه ترجمه نفس المهموم، به بيان چگونگى آغاز تحصيلات و تداوم آن مى‏پردازد. و مى‏گويد: «اما چنين گويد اين بنده فانى، ابوالحسن بن محمود بن غلامحسين بن ابى الحسن(المدعو بالشباب)، كه چون عهد شباب من به تحصيل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت، و اقتداء به اسلافى الصالحين، از هر علمى بهره گرفتم و از هر خرمنى خوشه برداشتم. گاهى به مطالعه كتب ادب از عجم و عرب، و زمانى به درايت اسفار، و زمانى به تتبع تفاسير و اخبار، و وقتى به تفسير و تحشيه كتب فقه و اصول و گاهى به تعمق در مسائل رياضى و معقول؛ تا آن عهد به سر آمد.لقد طفت فى تلك المعاهد كلهاو سرحت طرفى بين تلك المعالم‏ ساليان دراز، شب بيدار و روز تكرار، و هميشه و مدام دفاتر و كراريس و پيوسته مرفق اقلام و قراطيس. ناگهان، سروش غيب در گوش اين ندا داد كه علم براى معرفت است، و معرفت بذر عمل و طاعت، و طاعت بى اخلاص نشود. و اينهمه ميسر نگردد، مگر به توفيق خدا و توسل به اولياء، مشغوليها تا چند.علم چندان كه بيشتر خوانى‏چون عمل در تو نيست نادانى‏ شتاب بايد كرد و معاد را زادى فراهم ساخت. زود برخيز، كه آفتاب برآمد و كاروان رفت.(2) استادان‏ استادان ايشان در تهران و قم عبارتند از آيات عظام:1. شيخ محمد تهرانى: پدر علامه شعرانى، وى اولين استاد ايشان بود كه از همان دوران نوجوانى، دروس ابتدايى حوزه، قرآن و ادبيات عرب را به او آموخت و او را براى كسب ديگر علوم حوزوى و استفاده از محضر بزرگان آن دوران آماده كرد.2. ميرزا محمود قمى مشهور به رضوان: وى از استادان بزرگوار علامه، در علوم نقلى بود.3. شيخ آقا بزرگ ساوجى: وى فاضل متبحر و عالى مقامى بود كه در علوم فقه و ديگر علوم حوزوى ايشان را تعليم داد.4. محدث فاضل سيد ابوتراب خوانسارى: وى سهم بسزايى در راه تعليم او داشت، به طورى كه حدود 30 سال علامه براى كسب علوم عاليه حوزوى در مدرسه مروى و حوزه‏هاى علميه قم و نجف در نزد او تلمذ كرد و علاوه برفقه، معارف شيعى و فقه اهل سنت را نزد او فراگرفت.5. ميرزا حبيب اللّه ذوالفنون: وى علم هيأت، نجوم، اسطرلاب، زيج و رياضيات كاربردى را به علامه ياد داد.6. حاج ميرزا مهدى آشتيانى: ايشان از استادان معروف و به نام حوزه بودند كه دروس اصلى و عاليه حوزه را به مرحوم علامه آموخت.ديگر استادان مرحوم شعرانى در علوم عقلى و نقلى، عبارتند از: ميرزا طاهر تنكابنى، حاج شيخ عبدالنبى نورى، حكيم هيدجى، مسيح طالقانى، اديب لواسانى، شيخ محمد رضا قمشه‏اى و ميرزا على اكبر يزدى. ابعاد علمى آيت اللّه شعرانى، دانشمندى كم نظير، عميق و به حق جامع علوم عاليه بود. وى در فقه، اصول، تاريخ، نجوم، ادبيات، حكمت، رياضيات و محاسبات يد طولايى داشت. البته، او پرورده خاندانى به شمار مى‏رفت كه اشراف و ابعاد علمى خويش را تا حد زيادى از آنان به ارث برده بود. وى در جامعيت علمى، زبانزد عام و خاص بود. استاد جلال الدين همايى، از شاگردان ايشان، و نيز فاضل تونى در شعرى معروف جداگانه به معرفى ابعاد علمى و شخصيتى او پرداختند و او را به شيخ بهائى عصر معرفى كردند. بخشى از آن شعر، چنين است:به گيتى بهتر از دانشورى نيست‏بجز دانش به گيتى مهترى نيست‏سرى سخت و دلى ستوار بايدكه كار دين و دانش سرسرى نيست‏بجز يك پرتو از انوار رويش‏فروغ آفتاب خاورى نيست‏ جامعيت علمى‏ علامه شعرانى از جمله علماى نادرى بود، كه جامع علوم معقول و منقول شناخته شد.اين وسعت و گستردگى علمى، براى او امتياز مهمى محسوب مى‏شود، به طورى كه در علوم: نجوم، رياضى و طب صاحب نظر بود، و به زبانهاى زنده دنيا از جمله: عربى، عبرى و انگليسى تسلط و آشنايى كامل داشت. همچنين، زبان فرانسه را نزد يك عالم يهودى فرا گرفت.آيت اللّه حسن زاده آملى، از شاگردان برجسته ايشان، چنين مى‏گويد: «اين قهرمان علمى، در جميع علوم مختلف منحصر به فرد بود. هيچ كدام از علماى معاصر را مانند ايشان در ماهيت علوم و احاطه به آنها نديدم.(3)وى به همه علوم روز اشراف داشت، چنانچه يكى از علماى شيعى معاصرش كه خود در رشته‏هاى مختلف علمى يد طولانى داشت، علامه شعرانى را خواجه نصير عصر معرفى كرد و گفت كه او هئيت ملاريون را از فرانسه به فارسى ترجمه كرد.(4)2. قرآن و حديث‏از ديگر اركان و ابعاد علمى ايشان بهره‏گيرى عميق او از دو منبع: قرآن و حديث بود، كه با براهين فلسفى، اعتقادى و تاريخى‏اش آميخته شده بود. مرحوم شعرانى به شهادت آثارش، تعمق خاصى در مسائل علمى، قرآنى و حديث داشت، چنانچه اغلب مطالب و گفته‏هايش با براهين محكم عقلى و نقلى همراه بود، و حظّ بسيار از قرآن و حديث داشت.3. شعر و ادبيات‏علاوه بر تسلط و جامعيت علمى، ايشان در وادى ادبيات و شعر نيز يد طولايى داشت. استاد حسن زاده آملى مى‏گويد: «ديوان شعرشان به چاپ رسيد. شعرشان مانند اشعار شيخ الرئيس و ميرداماد و مرحوم جلوه سنگين و با هيبت و ثقيل بود؛ مثل شعرهاى شيخ الرئيس، فارسى‏اش و عربيش، مثل آن قصيده خيلى غراء نونيه فخر رازى در مدح امام هشتم(ع). وقتى آن قصيده را ديدم، عقيده‏ام نسبت به فرموده شيخ بهائى درباره فخر رازى بيشتر شد.»(5)ويژگيهاى علمى‏1.مطالعات فراگير علمى‏علامه شعرانى از حدود كتابهاى پيش پاافتاده پا فراتر نهاده، و به مطالعات فراگير و گسترده علمى روى آورده بود. و لذا، ايشان هم بر علوم مختلف تسلط كافى يافت، و هم قدرت تجزيه و تحليل علوم و كتابها را به دست آورد. استاد حسن زاده آملى در اين‏باره مى‏گويد: «از خصايص ديگر ايشان، اين بود كه دست به هر كتابى دراز نمى‏كرد. حتى المنجد در ميان كتابهايش نبود. و خودش صريحاً فرمود اين كتاب منجد را براى دانشجوهاى مدارس نوشته‏اند، نه براى عالم روحانى، ملا دست مى‏برد به كتابهاى علمى اساسى لغت، به جمهره ابن دريد، تاج العروس و صحاح به اين جور كتابها.»(6)2. دانشمندى ذوالفنون‏آيت اللّه حسن زاده آملى درباره تبحر و گستردگى معلومات استادش، علامه شعرانى مى‏گويد: «آقاى شعرانى ذوالفنون بودند. بنده هيچ يك از اساتيدم را به تبحر در منقول مثل ايشان نديدم. يكى از كتابهاى دوره شفا، علم موسيقى است. دانستن موسيقى كه گناه نيست. مرحوم آقاى شعرانى، موسيقى هم مى‏دانست. فرانسه را به اندازه عربى مى‏دانست و مسلط بود. آن لحن شيرينش هيچگاه از خاطرم نمى‏رود.جناب علامه شعرانى در ادبيات، قلم توانايى داشت. فارسى را خيلى سنگين و قوى و فصيح مى‏نوشت. در رياضيات عاليه. در نجوم من بارها اين مطلب را به عرض رسانده‏ام در ميان علماى روحانى ما، در عصر خودم بنده كسى را به تبحر در رياضيات از ايشان بهتر و برتر نديدم.»(7)3. روشن بينى و بصيرت‏استاد به شهادت شاگردان و استادان، همواره به تجزيه و تحليل نظريات مى‏پرداخت، پذيرفتنى را مى‏پذيرفت و ناقص و غير معقول را – از ناحيه هر كسى بود – رد مى‏كرد. وى به منقولات تكيه نمى‏كرد، و از جمود فكرى پرهيز مى‏كرد. كنجكاوى استاد در علوم و روشن‏بينى در درك معانى و كشف اسرار و علوم، زبانزد عام و خاص بود. علامه حسن زاده آملى در اين‏باره مى‏گويد: «يكى از محسنات ايشان، اين است كه به افكار و آراء قدما در مسائل فقهى خيلى عنايت داشت. بسيار اعتنا داشت به افكار قدما.»4. شرح صدر علمى‏شرح صدر استاد در راه فراگيرى و تعليم علوم، از اصول موفقيت‏آميز او به شمار مى‏رفت. همچنين، روحيه نقدپذيرى و دورى از تعصب او، در پرورش فكرى و گستردگى دامنه علمى‏اش بسيار مؤثر بود. استاد هم خود نقاد بود و هيچ نظريه و استدلالى را كوركورانه نمى‏پذيرفت، و هم در برابر ايرادها و نقدهاى ديگران در همه زمينه‏ها اهل پذيرش و انقياد بود. حتى، ايشان در برابر علما و اهل نظر زانو مى‏زد و از نظرياتشان بهره مى‏برد. وى معتقد بود كه تعصب در باوراندن نظريات، در راه رشد علمى مانع بزرگى محسوب مى‏شود. لذا ديدگاههايش را به اهل نظر ارائه مى‏داد، و از آنان نظر مى‏طلبيد.5. تعميق و ژرفنگرى‏بخشى از توفيقات علامه شعرانى، رهين ژرفنگرى او است. وى از كنار مطالب، به سادگى عبور نمى‏كرد. هر كتابى را كه به دست مى‏آورد و احساس مى‏كرد كه مايه علمى دارد، مطالعه مى‏نمود و به نويسنده و مذهبش كارى نداشت. او حتى زبانهاى عربى و فرانسه را براى فراگيرى علوم و مطالعات كتب علماى ديگر اديان آموخت. اين شيوه پسنديده و سماجت علمى، باعث شد تا علامه از لابلاى كتابهاى علمى و تاريخى، مطالب ارزنده و نويى را استخراج كند. اين دقت و ژرفنگرى، در تأليفات استاد بخوبى مشاهده مى‏شود. به عنوان مثال، وقتى در ترجمه كتاب نفس المهموم محدث قمى به اختلاف روايات درباره روز واقعه عاشورا برخورد، با كمك حساب زيج روز دوشنبه را برگزيد.6. نبوغ فكرى و اختراع علمى‏نبوغ و قدرت فكرى علامه، در ميان علما مشهور بود. از آثار به جاى مانده علامه بر مى‏آيد كه وى اهل فكر، تعمق، تدبر و حتى اختراع علمى بود. آيت اللّه حسن زاده آملى مى‏نويسد: يكى از آلات رياضى براى تعيين سمت قبله به طرزى بديع و مبتنى بر قواعد رياضى نجومى، صنعتى است كه مرحوم استادم، آيت اللّه علامه ذوالفنون حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى،- رفع اللّه تعالى درجاته – اختراع نموده است. از اين صحيفه قبله‏يابى فقط خواص كه آشناى فن هستند، مى‏توانند استفاده كنند. در اختراع آن، حدّت نظر و قوت فكر به كار برده است. آنچنانكه موجب شگفتى ارباب فن است. خود آن صحيفه منحصر به فرد و معمول و مصنوع دست مبارك آن جناب، در نزد راقم محفوظ است. و چنين در نظر دارم كه در شرح آلات مذكور، تصنيفى تدوين كنم. اگر توفيق اين امر خطير را يافتم،شرح اين صحيفه و بيان ترسيم و نحوه اختراع و دستور اعمال آن نيز به تفصيل بيان خواهد شد؛ هوالموفق المؤيد.»(8) تدريس‏ وسعت علمى استاد اقتضا مى‏كرد كه با توجه به تسلط بر همه علوم و فنون، در كنار تحصيل، تأليف و تحقيق به تدريس نيز بپردازد. استاد هم در علوم نقلى و هم در علوم عقلى، به تربيت شاگردان برجسته‏اى پرداخت؛ به طورى كه در طول عمرش، به تدريس علوم حوزوى و دانشگاهى مشغول بود.با توجه به تسلط استاد برفقه و اصول، او رسائل و مكاسب شيخ انصارى، كفايه مرحوم آخوند و برخى ابواب جواهر الكلام را در كنار هم تدريس مى‏كرد.همچنين استاد در علوم نقلى كتابهاى: شرح اشارات خواجه نصير، اسفار ملاصدرا و كتابهاى: شفاء و نفس، نبات و حيوان ابن سينا را تدريس مى‏كرد.در علم تفسير نيز علامه به تدريس مجمع البيان مرحوم طبرسى، و در تجويد و علم قرائت به آموزش شرح شاطبيه و تذكار معزّى مى‏پرداخت.همچنين، علامه به تدريس كتب حديث، درايه و رجال، در طب به تدريس شرح الباب، و در رياضى به تدريس هيأت و زيج همت گماشت.استاد بعد از بازگشت از نجف اشرف به تهران، به درخواست شهيد مدرس، در مدرسه سپه‏سالار به تدريس رياضيات مشغول شد و نيز در مدرسه خان مروى به تدريس فلسفه پرداخت.شيوه تدريس علامه باعث شد كه اغلب شاگردان استاد ذوفنون يا مجتهد شوند. آيت اللّه حسن زاده آملى از چهره‏هاى شاخص علمى و از شاگردان علامه كه حدود 13 سال در محضر ايشان به فراگيرى علوم پرداخت، چنين مى‏نويسد:(9) «اما اينكه من چگونه به خدمت ايشان رسيدم، از طريق آقا شيخ محمد تقى آملى بود كه خيلى از ايشان تمجيد مى‏كرد. و تازه از آمل به تهران آمدم و رفتم به مسجد حوض. خيلى آدم زاهد و وارسته‏اى بود. با او گفتگو كردم. بالاخره، در جلسات رسائل و مكاسبش شركت جستم. مرحوم شعرانى از طرفى مجسطى مى‏گفت و طب و قانون و فقه و اصول و جواهر و قواعد را تحشيه مى‏كرد و رياضيات نيز مى‏گفت.گر بر تو نامش قدر معلم نيست‏پوشيده بر من متعلم نيست‏بشنو از من كه قائمه علم‏بى علم و بى‏معلم قائم نيست؟استاد تا آخر عمر شريفش، به تدريس و ارائه خدمات علمى و تبليغى مشغول بود. حتى در اواخر عمرش به علت بيمارى، در منزل خود شبها اسفار ملاصدرارا تدريس مى‏كرد.دكتر قوامى واعظ، از شاگردان استاد، در بيان شيوه تدريسش در مقدمه كتاب كشف المراد فى شرح تجريد علامه شعرانى مى‏نويسد: «آيت اللّه شعرانى بقدرى مطالب عاليه علمى را تنزل مى‏دادند تا همگان بتوانند از مواهب دانش كه خدا نصيب ايشان كرده بهره‏مند گردند. شاگردان آن عالم عالى قدر با مثالهايى كه به خود استاد اختصاص داشت، مطالب علمى را به خوبى درك مى‏كردند.»(10)همچنين، استاد در كنار تدريس، به پرورش روحى و فكرى شاگردان پرداخت، و با صفاى روحى، سادگى، خوش خلقى و بى‏پيرايگى خود، شاگردان زيادى را گرد خود جمع كرد. شاگردان‏ برخى از شاگردان آن عالم بزرگ عبارتند از حضرات آيات عظام:1. آيت اللّه ميرزا هاشم آملى (1322 – 1413 ه.ق): او در شهر آمل به دنيا آمد و پس از طى دوران مقدماتى، عازم تهران شد.در تهران، وى تحصيلاتش را نزد شهيد مدرس، سيد محمد تنكابنى و علامه شعرانى ادامه داد. سپس، وى در سال 1345 ه.ق به قم رفت، دوره عالى حوزه را در محضرت آيت اللّه حائرى و آيت اللّه سيد محمد حجت كوه كمره‏اى فرا گرفت و به درجه اجتهاد نائل شد. وى مدتى نيز، در نجف اشرف در محضر آيات: ميرزاى نائينى، آقا ضياء عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى به ادامه تحصيل پرداخت و سالها در حوزه علميه قم فقه و اصول را تدريس كرد.2. آيت اللّه جوادى آملى: ايشان از فقها و فلاسفه بزرگ معاصر، و از استادان حوزه علميه قم است، كه دهها اثر علمى و فقهى دارد.3. آيت اللّه حسن زاده آملى: از شاگردان مبرّز علامه به شمار مى‏روند، در اين مقاله مفصل از ايشان سخن به ميان آمد.4. استاد شيخ محمد حسن احمدى فقيه يزدى.5. استاد على اكبر غفارى: او از شاگردان فرزانه استاد است، كه در زمينه تصحيح و طبع آثار حديثى شيعه، خدمات بى‏شائبه‏اى را ارائه كرده است.6. استاد مير جلال محدث ارموى(1323 ه.ق – 1358 ه.ش): استاد در شهر اروميه به دنيا آمد. وى پس از عمرى تحصيل و تحقيق و تأليف، در تهران درگذشت و بيش از 70 اثر علمى از خود برجاى گذاشت.برخى ديگر از شاگردان علامه، عبارتند از سيد محمد باقر حجتى، محمد خوانسارى، احمد سياح، سيد حسن سادات ناصرى، سيد عباس شجاعى، سيد رضى شيرازى، قوامى واعظ، مهدى محقق و كمال مرتضوى. تبليغ دين‏ علامه شعرانى در كنار تدريس، تأليف و ديگر خدمات علمى، به تبليغ سنتى دين نيز پرداخت. ايشان در سنگر مسجد، هيئت و…، به اقامه نماز جماعت، برپايى سخنرانى و احكام و… همت داشت. علامه مسجد حوض را در ملك شخصى خود برپا ساخت، اقامه جماعت را در آنجا بر عهده گرفت و به بيان اعتقادات، احكام و اخلاقيات پرداخت. وى با شيوه‏هاى نوين و عالمانه تبليغى و اخلاق كريمه خويش، مردم زيادى را به دور خود جمع كرد و به خدمات بى‏شائبه تبليغى مناسب با زمان پرداخت.دكتر قوامى واعظ،از شاگردان برجسته استاد، در مقدمه نفس المهموم چنين مى‏نويسد:(11) «به ياد دارم كه او درس تفسير سيار خوبى را شروع كرده بودند، كه جنبه تبليغى نيز داشت. و پس از نماز جماعت، مى‏آمدند و ايشان را از مسجد مى‏بردند و در آن جلسه سيار كه اهل فضل نيز شركت داشتند، شبهات افراد را پاسخ قاطع داده، با مثالهاى متناسب بيان مى‏كردند. و راستى كه استاد گرانقدر از نظر شخصى يك نفر ولى از حيث شخصيت و ديدگاه خود هزاران بيش بود.از شمار دو چشم يك تن كم‏و زشمار خرد هزاران بيش‏ تأليفات از استاد علامه 40 اثر ارزشمند علمى برجاى ماند، كه به فرموده آيت اللّه حسن‏زاده اگر همه اين آثار گردآورى شوند، يك دائرة المعارف جامع اسلامى فراهم خواهد شد. اين آثار در هفت رشته تدوين شده است. تفسير و علوم قرآنى‏ 1. حاشيه بر تفسير مجمع البيان در 10 جلد، با تصحيح كامل، اعراب گذارى و توضيحات.2. تصحيح كامل تفسير صافى در دو جلد.3. تعليقات بر تفسير كبير جدش، تفسير منهج الصادقين، در يك جلد.4. مقدمه بر حواشى كامل تفسير ابوالفتوح رازى با توضيح اشعار و شواهد عربى و فارسى در 12 جلد.5. نثر طوبى و دائرة المعارف اصطلاحات قرآنى تا حرف صاد.6. طبع متجاوز از 60 سخن قرآنى كه با نظر ايشان تصحيح و اعرابگذارى شد. حديث و درايه‏ 1. حواشى و تحقيق كتاب وافى مرحوم فيض كاشانى در سه جلد.2. تعليقات بر شرح اصول كافى ملاصالح، در 12 جلد.3. تعليقات بر وسائل الشيعه از جلد 16 تا جلد 20.4. تحقيق و تصحيح جامعة الرواة به دستور آيت اللّه بروجردى.5. رساله‏اى در باب علم درايه. عرفانى‏ 1. حاشيه بر ارشاد القلوب ديلمى.2. ترجمه و شرح دعاى «عرفه» ضميمه كتاب فيض الدموع.3. شرح و ترجمه مفصل صحيفه سجاديه. فقه و اصول‏ 1. المدخل اولى عذب المنهل در اصول.2. شرح كفايه مرحوم آخوند به طريقه «قال و اقول» در اصول.3. حاشيه كبيره بر قواعد الاصول. احكام‏ 1. رساله‏اى در شرح شكوك الصلاة فى العروة الوثقى.2. رساله مختصر فقهى براى تدريس.3. مناسك حج با حواشى نه نفر از مراجع تقليد.4. شرح تبصره علامه حلى. فلسفه و كلام‏ 1. شرح تجريد الكلام.2. مجموعه اصطلاحات فلسفى.3. حاشيه بر فصل الخطاب محدث نورى.4. كتاب راه سعادت در اثبات نبوت و رد شبهات يهودى و نصارى.5. مقدمه و حواشى محققانه بر اسرار الحكم سبزوارى. تاريخ اسلام‏ 1. ترجمه كتاب الامام على(ع) صوت العدالة الانسانيه، با نقد لغزشهاى (جرج جرداق)، نويسنده آن.2. ترجمه كتاب نفس المهموم مرحوم شيخ عباس قمى.3. تعليقات بر كتاب محمد(ص) پيامبر و سياستمدار، نوشته مونتگمرى وات. وفات‏ سرانجام، علامه شعرانى پس از سالها خدمات علمى و تبليغى در سن 73 سالگى بر اثر شدت ضعف دچار بيمارى قلبى و ريه گرديد و پس از چندى، براى درمان به آلمان عازم شد. و سرانجام علامه در نيمه شب يكشنبه 12 آبان 1352 / 7 شوال 1393 ه.ق، در يكى از بيمارستان‏هاى شهر هامبورگ آلمان چشم از جهان فرو بست. بدن مبارك ايشان پس از انتقال به ايران، در مقبره خانوادگى در جوار حضرت عبدالعظيم الحسنى، در شهر رى قرار گرفت. وصيتنامه وزين آن مرحوم، در پايان جلد سوم حاشيه وافى درج شده است.گر نگاهى هست مرگ عالم و عامى يكى چون به معنى بنگرى آن ديگر و اين ديگر است‏مرگ نادان چيست او مرده بود در زندگى‏وآن سزاى سوختن چون چوب بى برگ و بر است‏نيست كشور زنده جز با نام دانش زين سبب‏مرگ دانا از شمار عقل مرگ كشور است‏ منابع : – 1. حسن زاده آملى، حسن، چهره‏هاى درخشان.2. همو، هزار و يك نكته.3. كيهان فرهنگى شماره 5 مرداد 1363.4. مجله نور علم، شماره 50 و 51.5. محدث قمى، عباس، نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانى.