روز بيست و هفتم ديماه روحانى مبارز سيّد مجتبى نوّاب صفوى و سه تن از ياران فداكارش به نامهاى سيّد محمّد واحدى، مظفّر ذوالقدر و خليل طهماسبى توسّط رژيم منفور پهلوى به جوخه اعدام سپرده شدند و شربت شهادت نوشيدند.
شهيد نوّاب صفوى در سال 1303 ه.ش در محله خانى آباد تهران ديده به جهان گشود. نسبت او از جانب مادر به صفويه و از طرف پدر به سادات معروف ميرلوحى اصفهان مىرسيد. پدرش سيّد محمد ميرلوحى وكيل دادگسترى بود. سيّد مجتبى پس از وفات پدر تحت كفالت دائى خود مرحوم سيّد محمد نوّاب صفوى قرار گرفت.
سيّد مجتبى دوره دبيرستان را رها كرد تا به تحصيل علوم دينى بپردازد، او براى اينكه مخارج اين امر را تأمين كند در شركت نفت آبادان به كار مشغول شد. ايشان از همين زمان هرجا بىعدالتى و ظلم مىديد فرياد مىكشيد و به خاطر تبعيضى كه در بين كارگران ايرانى و خارجى مشاهده مىنمود، آرام و قرار نداشت و با اين امر مبارزه مىكرد زيرا از همان ابتدا روحيه ظلم ستيزى داشت و اين روحيه او را غيرت دينى و شور و حال جوانى زينتى ديگر داده بود. ايشان پس از چندى شركت را رها كرد و براى تحصيل راهى نجف اشرف شد.
سيّد مجتبى زمانى كه در نجف به تحصيل مشغول بود. خبر توهين و دشمنى كسروى ملعون را عليه دين اسلام شنيد و رهسپار تهران گرديد.ابتدا به نزد كسروى رفت و از او خواست كه دشمنى با دين را كنار بگذارد ولى كسروى قبول نكرد و بدين ترتيب نوّاب صفوى تصميم گرفت كه اين عنصر ضدّ دين را به هلاكت رساند، بدين منظور حدود چهارصد تومان از مرحوم آقا شيخ محمّد حسن طالقانى گرفت و يك قبضه هفتتير خريد و در ارديبهشت 1324 كسروى را مورد هدف قرار داد ولى آن ملعون توانست بگريزد. اما طولى نكشيد كه در اسفند همان سال نوّاب صفوى يكى از يارانش را كه سيّد حسين امامى بود. مأمور اين كار كرد و او كسروى را در ساختمان دادگسترى به هلاكت رساند. در مورد چگونگى شروع اقدامات نوّاب صفوى عليه كسروى مىگويند كه روزى در نجف يكى از روحانيون در حضور جمع زيادى از توهينهاى صريح كسروى به اسلام سخن مىگويد و بيان مىدارد كه كسروى اين كارها را مىكند و كسى هم نيست كه جواب او را بدهد و نفسش را خفه كند، ناگهان از ميان جمعيّت طلبه جوانى كه در آن زمان ناشناخته بود، با صداى بلند مىگويد: «فرزندان على هستند كه جواب او را بدهند.»
نوّاب صفوى پس از هلاك نمودن كسروى به نجف بازگشت و دنبال تحصيل و مبارزه را گرفت. شهيد نوّاب صفوى از دفن جنازه رضاخان در نجف جلوگيرى كرد و رژيم با تمام حيلههايى كه در اين زمينه به كار برده بود شكست خورد.
سيّد مجتبى باتّفاق يكى از يارانش سيّد عبدالحسين واحدى كه از طلّاب حوزه نجف بود به ايران آمد و در تهران جمعيّت فدائيان اسلام را بنيان گذارد.
شهيد نوّاب صفوى كه در رأس جمعيت فدائيان اسلام بود يك بار ديگر سيّد حسين امامى را كه زير فشار افكار عمومى از زندان آزاد شده بود، مأمور قتل هژير نخست وزير وابسته رژيم شاه نمود و بدين ترتيب سيّد حسين امامى، هژير را در مسجد سپهسالار(مدرسه عالى شهيد مطهرى) آن زمان به قتل رساند.
تلاشهاى فدائيان اسلام در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورا سبب گرديد كه آيت اللّه كاشانى و مصدّق بتوانند به نمايندگى مجلس برسند. در اين دوره بود كه پيشنهاد ملى شدن صنعت نفت مطرح گرديد و رزم آرا كه در اين زمان نخست وزير بود با آن مخالفت كرد و به ملت توهينهايى نمود. رزم آرا در پاسخ كسانى كه مىگفتند نفت بايد ملى شود، گفته بود: «ايرانى كه نمىتواند لولهنگ بسازد در صورت ملى شدن نفت چطور قادر خواهد بود تأسيسات نفت را اداره كند» و نيز گفته بود مسجد را بر سر كاشانى و مجلس را بر سر مصدق خراب خواهم كرد. بالأخره دشمنىها و توهينهاى رزمآرا نسبت به ملت سبب شد كه در 16 اسفند 1329 توسط يكى از فدائيان اسلام به نام خليل طهماسبى به قتل برسد.
اين اقدام فدائيان اسلام سبب گرديد نخست وزير بعدى يعنى حسين علاء نتواند با ملى شدن نفت مخالفت نمايد و لايحه ملى شدن صنعت نفت باتفاق آراء از تصويب مجلس بگذرد.
پس از تصويب لايحه ملى شدن صنعت نفت و روى كار آمدن مصدّق، مرحوم نوّاب صفوى به علت عدم اجراى دستورات اسلام توسّط دولت مصدّق و باز شدن پاى آمريكا به ايران، با مصدّق به مخالفت پرداخت و مصدق نيز او را دستگير و زندانى نمود و اين زندانى شدن تا سقوط مصدّق ادامه داشت. شهيد نوّاب صفوى و همفكرانش استدلال مىكردند: اكنون كه با مجاهدتهاى زياد زمينه براى اجراى احكام اسلامى آماده است در اجراى اين احكام نورانى نبايد كوتاهى كرد ولى مصدق و همفكرانش گوش به اين سخنان نمىدادند لذا فدائيان از مصدق جدا شدند و در جهت اجراى احكام شرع گام برداشتند.
در سال 1334 حسين علاء نخست وزير وقت كه مجرى ايرانى طرح خائنانه آمريكا به نام پيمان بغداد بود، به دستور شهيد نوّاب صفوى و توسّط شهيد مظفّر ذوالقدر اعدام شد، پس از اين واقعه بود كه نوّاب صفوى دستگير و زندانى گشت.
شهيد نوّاب صفوى بنيانگذار اولين سازمان انقلابى مكتبى به نام «فدائيان اسلام» بود. اين سازمان مكتبى راهگشاى مبارزات مسلّحانه اسلامى به شمار مىرفت و هدف از تشكيل آن استقرار حكومت اسلامى در ايران بود. سه يار وفادار نوّاب شهيد سيدّ محمّد واحدى، شهيد مظفّر ذوالقدر و شهيد خليل طهماسبى كه همچون رهبر فدائيان اسلام جان خويش را در راه استقرار احكام قرآن بر كف گرفته بودند و خواب خوش را بر شيطان صفتان اجنبى پرست حرام كرده بودند، در ضمن مبارزات خستگى ناپذيرشان با طاغوت زمان دستگير و زندانى شدند، شهيد نوّاب به همراه اين سه فدائى اسلام در دادگاه فرمايشى رژيم پهلوى محاكمه و در دادگاه بدوى تجديد نظر محكوم به اعدام گرديدند. و سرانجام در سپيده دم 27 دىماه سال 1334 در حالى كه هر چهار تن غسل شهادت كرده بودند به جوخه اعدام سپرده شدند و روحشان از قفس در فضاى باز و بىكران ملكوت اعلى به پرواز درآمد.
پاورقي ها: