گفتگو با جانباز عليرضا سربخش مديرعامل مؤسسه سينمايى امور جانبازان
اشاره:
جانباز عليرضا سربخش، مدير عامل مؤسسه سينمايى جانبازان، متولد 1342،داراى مدرك فوق ليسانس حقوق امور بين الملل، سالهاست كه درعرصه سينما، اعم از نقد و بررسى فيلمها، فيلمنامه نويسى، تهيه كنندگى و مديريت امور سينمايى حضور فعال دارد. در همين راستا بيش از صد مقاله در مطبوعات به چاپ رسانده. هرچند ايشان در راه دفاع از آرمانهاى انقلاب اسلامى و عرصه دفاع مقدس دو چشم خويش را در راه خدا هديه كرده، امّا حضور توانمند ايشان در فعاليتهاى فرهنگى به ويژه عرصه سينما نشان داد چشم هايى نيز وجود دارد كه مىشود با آنها فيلمها را ديد، درك كرد و سپس با انديشه زلال و پاك، نقد و بررسى نمود. برايمان تعجب برانگيز بود كه چگونه مىشود با اين شرايط جسمى، در عرصه فيلم حرف اول را زد. وقتى پاى صحبتش نشستيم به اين باور رسيديم كه مىشود بدون آن كه نگاه كرد بخوبى ديد. آنچه مىخوانيد ماحصل گفتگويى است كه با اين جانباز مخلص و توانمند در عرصههاى فرهنگى انجام دادهايم.
چطور شد با اين كه فارغ التحصيل كارشناسى ارشد حقوق بين الملل بوديد. سينما را براى فعاليتهاى فرهنگى انتخاب كرديد؟
بسم الله الرحمن الرحيم – قبل از فعاليتهاى سينمايى هدفم اين بود كه يك وكيل بين المللى شوم. به همين خاطر در رشته مربوطه تا كارشناسى ارشد ادامه تحصيل دادم حتى براى مقطع دكتراى اعزام به خارج نيز قبول شدم اما به خاطر فعاليتهاى فرهنگى اعزام نشدم.
چه انگيزهاى شما را به طرف وكيل بين المللى شدن مىكشاند؟
مىخواستم در محاكم بين المللى به عنوان و كيل بين المللى مدافع حقوق كشور عزيزمان باشم؛ چرا كه شنيده بودم به علّت كمبود وكلاى بين المللى ايرانى، مجبور به استخدام وكلاى خارجى در اين زمينه هستند. اما وقتى وارد كارهاى اجرايى كشور شدم و معضلات فرهنگى را از نزديك مشاهده كردم به اين نتيجه رسيدم كه حراست از مسائل فرهنگى به عنوان زير بناى بسيارى از مسائل اجتماعى مهمتر از مسائل حقوقى است؛ لذا با اين گرايش وارد عرصه فرهنگى شدم. با روزنامه نگارى شروع كردم و با توجه به نقش وتأثير پذيرى سينما در جامعه، از ميان هنرها اين مقوله را براى ادامه فعاليتهاى فرهنگى انتخاب كردم.
آيا قبل از جانبازى نيز به مقوله هنرى علاقهمند بوديد؟
نه اينكه كلاً نسبت به اين مقوله بىتفاوت باشم؛ اما دغدغه اصلىام اين نبود.
اگر موافق باشيد كمى به عقب برگرديم؛ به سالهاى 56 و 57، شما در آن دوران به عنوان يك نوجوان 15 ساله چه نقشى در پيروزى انقلاب داشتيد؟
بنده آن زمان در سال دوم نظرى در كرج درس مىخواندم. اما هميشه براى شركت در راهپيمايى و تظاهرات به تهران مىآمدم. مخصوصاً در اوج انقلاب كه به همراه مردم به پادگانها حمله كرديم. در روز تسخير پادگان ارتش در باغشاه سابق تهران واقع در ميدان حرّ من با اسلحه ضد تانك به ديوار پادگان شليك كردم؛ ديوار فرو ريخت و مردم به داخل پادگان هجوم بردند و آن را تسخير كردند.
حضور شما در دوران انقلاب اسلامى مرا ياد اين جمله حضرت مىاندازد كه وقتى گفتند شما با چه ارتشى مىخواهيد در برابر رژيم شاه بايستيد فرمود «سربازان من در گهواره هستند» حضور شما به عنوان يكى از گهواره نشينان سال 42 در دفاع مقدس چگونه بود؟
پيش بينى حضرت امام (ره) درست بود. امام همه ما را پرورش داد. بزرگ كرد تا اينكه فهم و درك پيدا كرديم و با اين زمينه، هم در صحنههاى انقلاب و هم در دفاع مقدس حضور يافتيم. با توجه به نياز انقلاب، بنده قبلاً آموزشهاى نظامى را در كرج طى كرده بودم. سال چهارم نظرى بودم كه جنگ را بر ما تحميل كردند. من در 5 مهر 59 با طى يك سرى آموزشهاى فشرده مربوط به كلاه سبزها عازم جبهه شدم. سرپل ذهاب، پادگان ابوذر گيلان غرب، كوههاى بازى دراز، تنگه حاجيان و كورك از جمله مناطقى بود كه حضور داشتم و تا 17 دى ماه در جبهه بودم.
بعد براى ادامه تحصيل به پشت جبهه برگشتيد؟
بله چون من علمآموزى را سنگر ديگرى مىدانستم؛ لذا به همان غيرتى كه در جبهه شركت كرده بودم. درس را نيز ادامه دادم و در همان سال ديپلم گرفتم.
چه زمانى و در كجا مجروح شديد؟
بنده با اينكه بارها در جبههها حضور داشتم، اما تقدير براين بود كه در پادگان امام حسين(ع) تهران در سر كلاس درس به هنگام آموزش، بر اثر انفجار نارنجك صوتى به افتخار جانبازى نايل شوم.
فيلمهاى سينمايى راچگونه نقد و بررسى مىكنيد؟
از دو جنبه فيلمها را مورد نقد و بررسى قرار مىدهم؛ محتوايى و تكنيكى، چرا كه معتقدم اين دو لازم و ملزوم يكديگرند. بهترين محتوى اگر در قالب سينمايى مطلوب ارائه نشود نمىتواند پيام خود را انتقال دهد و بالعكس اگر شما بهترين قالب و تكنيك را براى فيلم انتخاب كنيد اما محتواى آنچنانى نداشته باشد باز به گونهاى نقص بزرگى محسوب مىشود. در كنار اين دو جنبه تطبيق فيلمها با ارزشها و آرمانهاى انقلاب اسلامى است كه به هنگام نقد و بررسى در نظر مىگيرم.
واژه «فيلم فارسى» از كى باب شد و تاريخ تولد اين گونه فيلمها مربوط به چه سالهايى مىشود؟
اطلاق فيلم فارسى به اين گونه فيلمها شايد قدرى صحيح نباشد، چرا كه كلمه فارسى ارزشمند است و ريشه در ادبيات و فرهنگ ما دارد. اما در كل خصوص فيلمهاى كوچه بازارى اين واژه بكار مىرود كه ساخت آن قبل از انقلاب اسلامى باب بود. بعد از پيروزى انقلاب عملاً امكان ساخت و حضور چنين فيلم هايى نبود. اما بعد از هشت سال دفاع مقدس كم كم حضورشان مشاهده شد به ويژه در سالهاى اخير حضور پر رنگترى داشتند و درحال حاضر مىبينيم كه بخش مهمى از فيلمها در عرصه سينما به اين سمت گرايش دارند.
آيا بودهاند كسانى كه در قبل از انقلاب نيز فيلم فرهنگى مثبت بسازند؟
چون سيستم حاكم آن زمان سيستمى بود كه اجازه ساخت اين گونه فيلمها را نمىداد و فقط فيلمهايى مورد حمايت قرار مىگرفتند كه تحكيم بخش اهداف طاغوت باشند، لذا توليد اين فيلمها ميسر نبود. اما از سال 50 به اين طرف سينمايى به نام سينماى شبه روشنفكر رو نشان داد كه جرأت نداشت بطور مستقيم معضلات جامعه طاغوتى را مطرح كند، لذا با رمز و كنايه و نماد مسائل را مطرح مىكرد. اين جريان شبه روشنفكرى بيمار گونه حيات خود را ادامه داد و عملاًديديم كه بعداز انقلاب اسلامى نيز آن گونه كه شايسته است اين شبه روشنفكران نتوانستند وظيفه شان را در مورد انقلاب و مردم انجام دهند.
سينماى بعداز انقلاب اسلامى چگونه شكل گرفت و روند آن را چگونه بررسى مىكنيد؟
از همان ابتدا حضرت امام (ره) فرمود: «ما با سينما مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم» بادر نظر گرفتن اين ديدگاه، بعداز انقلاب، سينماى ما ابزارى شد در جهت كمال و هدايت انسانها. لذا در دهه اول ساخت فيلم هايى كه در سينماى طاغوت مطرح مىشد، به كلى ممنوع گرديد و يك نوع سينماى فرهنگى و انديشهاى به وجود آمد. درواقع بعد از انقلاب بود كه سينماى ما جان گرفت و دفاع مقدس به اين ارزشها تعميق بخشيد و به يك مرحله بالاترى ارتقاء يافت.
فيلمهاى مبتذل و خلاف اخلاق از چه مقطعى و با چه رويكرد واهدافى رواج يافت؟
صداى پاى فيلمهاى مبتذل از سالهاى پيش شنيده مىشد بخصوص در اين 5 يا 6 سال اخير سير صعودى پيداكرد، بطورى كه سوژه بسيارى از فيلمها به سوژه فيلمهاى قبل از انقلاب برگشت؛ دراين راستا فيلمهايى مورد حمايت قرار گرفتند و تجديد حيات شدند، جريان روشنفكرى بيمارگونه جاى پاى خودش را بيشتر باز كرد. در عرصه سينما كسانى مسئوليت گرفتند كه فاقد بينش و تفكر انقلابى بودند. كار به جايى رسيد كه 75 درصد فيلمهاى توليدى دوستى پسر ودختر را مطرح كردند. ارزشهاى انقلاب در اين گونه فيلمها ناديده گرفته شد و غرب را به عنوان آرمان و ايدهآلها نشان دادند. اين حركتهاى حساب شده از آنجا نشأت گرفت كه دشمنان انقلاب علنا اعلام كردند كه با هجوم نظامى نمىشود كارى از پيش برد لذا استراتژى خود را بر اين قرار دادند كه انقلاب را از درون متلاشى كنند و اين ميسر نبود مگر از طريق فرهنگى در قالب داستان، رمان و فيلمهاى سينمايى؛ كه آمدند روى اين بخش سرمايهگذارى كردند و در مجموع ديديم كه سينماى ما كمكم از آرمانهاى انقلاب فاصله گرفت.
علت كاهش بينندگان اين گونه فيلمها و فيلم هايى كه با هدف تسامح و تساهل ساخته شد را در چه چيزى مىدانيد؟
آمار تماشاچيان فيلمها بخوبى گواهى كاهش بينندگان اين گونه فيلمهاست. در سال 75 پنجاه وپنج ميليون بليط فروخته شد، درسال 76 اين رقم به 50 ميليون كاهش يافت، سال 77 بيش از چهل واندى ميليون بليط فروخته نشد و درنهايت سال 83 كه جمعيت كشور به 70 ميليون نزديك شد. سينما روهاى ما به كمتر از 13 ميليون تقليل يافت. پروسه مخاطبين سينما از سال 75 تا 83 كه بسيار سيرنزولى دارد نشان مىدهد كه مردم عزيز و بزرگوار ما نسبت به مباحث فرهنگى حساسند و با عدم استقبال از اين سينما ثابت كردند كه با وضعيت موجود فيلمها موافق نيستند.
پس به نظر شما مردم با چه نوع فيلمهايى موافقند؟
استقبال از فيلمهايى مثل «حضرت مريم» يا فيلمهاى دينى و فرهنگى مشابه نشان داد كه مردم فيلمهاى فرهنگى را از ضد فرهنگى تشخيص مىدهند؛ چرا كه مردم با هر نوع گرايش حاضر نيستند همسر و فرزندان خود را به يك محفل ضد اخلاقى ببرند و تأثير منفى و مخرب بگيرند ؛ لذا مردم نسبت به نمايش آن فيلمها واكنش نشان دادند. هر چند تلفاتى در اين زمينه داديم اما به نظر من دستاندركاران و سازندگان آن گونه فيلمها نتوانستند به اهداف خود برسند.
پس به چه علت باز مىبينيم كه فيلمهاى غير اخلاقى ساخته مىشود؟
ساخت اين گونه فيلمها با توجيه بعضى از مسئولان اين عرصه در زمان گذشته شكل گرفت آنها توجيه مىكردند كه فيلمها آينه جامعه است و اين فيلمها مسائل جامعه را مطرح مىكنند؛ در حالى كه عكس اين قضيه بود. اين گونه فيلمها مباحث فرهنگى انحرافى را مطرح و نشان مىدادند كه در جامعه جا بيندازندو الگو كنند .
در اسفند سال 82 گزارشى تحليلى از شما در مطبوعات منعكس شد كه در بخشى از اين گزارش به نقد و بررسى فيلمهاى جشنواره سال 82 پرداخته بوديد، اشاره داشتيد كه 79 درصد اين فيلمها به مسائل عشق و عاشقى (دوستى دختروپسر) پرداختهاند ؛ آيا اين روند بعدها ادامه يافت؟
بعد از اين كه مردم با نرفتن به سينماو عدم استقبال از اين گونه فيلمها، پاسخ عملى منفى نسبت به ساخت آنها دادند مجبور شدند تا حدودى جلوى اين كار را بگيرند؛ بعدها حدش پايين و اما هرگز به زير 50 درصد نرسيد.
درهمان گزارش نوشته بوديد كه 20 درصد فيلمهاى جشنواره سال 82 چهره افراد خشن، دلال مواد مخدر، زن باره، ساده لوح، بى رحم و سارق را با چهره مذهبى به تصوير كشيدهاند.
اين گونه فيلمها با چه انگيزهاى توليد مىشود؟
باتوجه به اين كه مذهبىهاى ما عموماً داراى شكل و شمايل مشخصى هستند،لذا جريان فكرى و مرعوب غرب با انديشه انقلابى و مذهبى و صدور آن در تعارض بود مىخواست هر طور شده با انديشه باطل خود اين انديشه مذهبى را از عرصه اجتماع كنار بگذارد. به همين خاطر در فيلمهاى توليدى خود چهرههاى ضد قهرمان، زن باره، رباخوار و فاسد را با چهرههاى مذهبى، ريش دار، يقه آخوندى، تسبيح به دست و انگشتر عقيق نشان مىدادند. تعداد اين فيلمها در طول اين سالها به بيش از 50 فيلم رسيد. هدف اينها آن بود كه با نشان دادن اين چهرهها تفكر و انديشه دينى آنها را هم تخريب كنند ولى شركت مردم در اين انتخابات اخير تمام تبليغات آنها را خنثى كرد و نتيجه عكس داد.
روند نقش نهادهاى متولى و نظارت بر توليد فيلم به ويژه در دورهاى كه بازار فيلمهاى خلاف اخلاق رواج پيدا كرد را چگونه ارزيابى مىنماييد؟
دولتمردان گذشته عملاً ادعا كردند كه ما وظيفه كنترل و نظارت در اين گونه امور را نداريم و دولت وحكومت نبايد چنين كارى را انجام دهد. در صورتى كه اين سياست برخلاف قانون اساسى و برخلاف خط مشى كشور دارى است. شما مىبينيد كه حتى در كشورهاى غربى مثل انگلستان و آمريكا فيلمهاى توليدى كه درچهارچوب خودشان ساخته نشود مانع تراشى مىكنند. كجا ديديد كه در جهان غرب يك فيلم ضد صهيونيستى پا بگيرد؟ حتى فيلمهاى ضد صهيونيستى كه ما توليد كرديم در جشنواره خارجى كن راه ندادند. دبير جشنواره كن گفته اگر چنين فيلمى كه يك فيلم ضد صهيونيستى است در جشنواره راه پيدا كند آن لابى يهودهاى اروپا در يك مدت كم ما را منهدم خواهندكرد. در سال گذشته هم در جشنواره ونيز يك كارگردان آمريكايى فيلمى ساخته بود كه در آن فيلم دخالت آمريكارا در عراق زير سؤال برده بود. لذا اينها نگذاشتند اين فيلم در جشنواره مطرح شود.پس مىبينيم كه هر جامعهاى براى خودش يك خط قرمزهايى دارد. در حالى كه مسئولان قبلى ادعا مىكردند ما وظيفه كنترل و نظارت نداريم در صورتى كه اين كار را انجام مىدادند منتهى به طور معكوس واقعاً جاى تأسف است كه در ظرف 8 سال كه آنها بودند، اجازه ندادند هيچ فيلم ضد آمريكايى ساخته شود.حتى فيلمهاى ضد آمريكايى مثل عشق بدون مرز، يا آشوبگران در زمان اينها تا سه سال اجازه اكران نگرفت. در حالى كه اينها هيچ نوع كمك و تجهيزات در اختيار اين فيلمها قرار نداده بودند، اما چون وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى آن زمان در دست حزب خاصى قرار داشت كه به دنبال برقرارى رابطه با آمريكا بود لذا مىبينيم كه براى اكران اين فيلمها نيز مانع تراشى مىكردند. بنابراين آن نظارت و كنترلها كه مىگفتند نسبت به دوستان و نيروهاى انقلابى بود وتسامح و تساهلى كه مطرح مىكردند نسبت به دشمنان انقلاب بود.
محتواى سريالهاى تلويزيونى را در يك نگاه و بطور خلاصه چگونه ارزيابى مىكنيد؟
با توجه به اينكه سازندگان فيلمهاى سينمايى ما عموماً براى تلويزيون هم سريال مىسازند لذا بعضى از اين سريالها از نظر محتوايى خالى از اشكال نيست. در عرصه سريالهاى تلويزيون مسائلى مطرح مىشود كه با ارزشهاى انقلاب تناسب ندارد. به عنوان مثال استفاده از موسيقىهاى شيطان پرستان يا خوانندگان غربى در متن سريالها. وناديده گرفتن بعضى از آداب و رسوم ارزشى خانوادهها، با اين اوصاف اميدواريم با دغدغهها و نگرانىهايى كه مسئولين صدا وسيما دارند موارد مذكور سيرنزولى را طى كند و روزى برسد كه در فيلمها وسريالهاى ما موارد ضد اخلاقى نداشته باشيم .
آيا سينماى فرهنگى بطور عام و سينماى دينى بطور خاص توانسته است جاى پاى خود را در سينماى ايران باز كند؟
البته بنده به اين معتقد نيستم كه يك ژانر بنام سينماى دينى داشته باشيم؛ بلكه معتقدم كه همه فيلمهاى ما بايستى رنگ و بوى دينى را داشته باشند. يعنى اگر شما به مقوله طلاق و ازدواج و يا توسعه مسائل فرهنگى و اجتماعى اشاره مىكنيد همه اينها بايد رنگ و بوى دينى را بدهد. البته اين بدان معنى نيست كه مظاهر دينى مثل نماز را به طور شعار گونه نشان بدهيم بلكه مفاهيم عميق دينى را با تكنيك خوب مطرح كنيم. حال اگر مابااين ديدگاه دينى به دنبال راه اندازى جنبش نرمافزارى باشيم و با ديدگاه دينى به مقوله آزادى نگاه كنيم مىبينيم كه چه فضاى وسيعترى در اختيار ماگذاشته مىشود كه نتيجه آن آزادى و بندگى خدا بودن است درست برعكس آن آزادى را كه ليبراسيم به دنبالش است كه غير از بندگى شيطان هيچ چيز ديگر براى ما ندارد جز اسارت فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى. آنهايى كه فكر كردند آزادى يعنى پرداختن به مباحث ابتذال در واقع به دنبال اسارت فكر ما هستند. بنابراين اگر با اين بينش نگاه كنيم فضاى بسيار وسيع در چشماندازمان ايجاد مىشودكه اين فضاى وسيع بسيار جاى كار دارد.
با توجه به اينكه شاهد هستيم توليد فيلمهاى فرهنگى، ارزشى به ويژه دينى با استقبال خوب مردم مواجه بوده، موانع ساخت اين گونه فيلمها را در چه مىدانيد؟
در دهه اول انقلاب كسانى بودند كه اجازه نمىدادند ما وارد اين مقولات بشويم و توجيهشان اين بود كه كسى كه در مسائل عرفانى سيروسلوك كرده، به تصوير كشيدن چنين شخصيتى غير ممكن است و اگر اين كار را انجام دهيم ارزش آن را پايين آوردهايم. اين عقيده ظاهرش حرف درستى است يعنى كسى كه سير وسلوك كرده و به كشف و شهود رسيده مثل كسى نيست كه شهود نكرده امادر باره سير و سلوك و شهود مىنويسد. ولى اين بدان معنا نيست كه به اين مقوله پرداخته نشود. عده ديگر مىگفتند شما با ابزار سينما كه محصول غرب است نمىتوانيد حرف دينى بزنيد. كه خوشبختانه بعد از مدتها احساس اين طيف اخير اين بود كه از اين وسيله نيز در جهت نشان دادن مفاهيم ارزشى و دينى بايد استفاده كرد. پس اينها يك مقدار از اين موانع توليد فيلمهاى دينى و مذهبى بود كه جنبه تئوريك داشت. اما بعدها كسانى آمدند گلوگاه فرهنگى ما را در اختيار گرفتند كه خود مرعوب فرهنگ غرب بودند و نمىخواستند كه اين رسالت را سينما انجام دهد ومردم را به سوى كمال و فضيلتهاى انقلابى هدايت كند. اينها با تعيين بعضى از سياستها و عدم كمك به اين نوع فيلمها سعى كردند مانع تراشى كنند. اما جاى اميدوارى است اين حركتى كه در زمينه ساخت سريالهاى دينى از چند سال پيش آغاز شده. و در بعضى از كشورهاى خارجى و آسيايى مورد استقبال قرار گرفته به نقطهاى برسد كه فيلمهاى دينى ما جاى پاى خودش را در جهاى باز كند، با اين شرط كه يك سرمايه گذارى جدى در اين زمينه انجام گيرد و بانگارش فيلمنامههاى خوب و با طرح تفكر و انديشههاى ناب دينى اين مقوله را توسعه دهند كه بطور يقين مورد استقبال داخل و خارج از كشور قرار خواهد گرفت.
به نظر شما طيف وسيع مخاطبان سينما بيشتر به چه فيلمهايى علاقهمندند؟
مردم به آن چيزهايى علاقه مندند ك دغدغههاى امروزشان باشد. در اين راستا ساخت يك سرى فيلمهاى اجتماعى كه به مشكلات مردم مىپردازد و در راهيابى اين مشكلات آنها را كمك مىكند، ضرورى به نظر مىرسد و مورد علاقه مردم مىباشد. از سوى ديگر مردم ما بيشتر علاقهمند فيلمهاى دينى هستند. فيلمهايى كه به گونهاى زندگى ائمه اطهار (ع) يا پيامبران
الهى را مطرح كند. مورد استقبال مردم خواهد بود. ساخت يكسرى فيلمهاى علمى و تخيلى نيز طرفداران خاص خود را در بين مردم به ويژه جوانان ونوجوانان دارد. و نكته آخر اين كه ساخت فيلم هاو سريالهاى طنز كمدى نيز در بين مردم طرفدار دارد اما بشرطى كه كمدى مبتذل نباشد و مسائل و مشكلات مردم را در قالب طنز بيان كند.
به نظر شما چه تلاشهايى لازم است كه براى ساخت فيلمهاى فرهنگى صورت گيرد؟
كار فرهنگى كارى نيست كه يكساله يا دو ساله جواب بدهد. 5 سال يا 10 سال بايد زحمت كشيد، برنامه ريزى و مديريت كرد تامحصول دهد. ما براى اينكه به فيلمهاى خوب برسيم، بايد فيلمنامههاى خوب و بامحتوى بنويسيم. اساسىترين مشكل در فيلمنامههاى ما نبودن تفكر و انديشه است. لذا مىبينيم كه فيلمنامه نويسان حرفهاى ما از عدد انگشتان دست نيز بيشتر نيستند. به همين خاطر اكثر سوژههاى ما تكرارى و كليشهاى است. به نظر من بايستى در اين عرصه انسانهاى انديشمند و متفكر وارد شوند تا با مطالعه و تحقيق دغدغههايى كه در اين مسير داريم بدست آورند تا در يك برنامه ريزى 5 ساله يا 10 ساله بجايى برسيم كه فيلمهاى خوب توليد كنيم پس اين جنبه از كار كه جنبه تئوريك دارد بسيار مهم است و از جنبه ديگر سياستگذاران و مديران اين عرصه بايد از هنرمندان متعهد حمايت كنند و از سوى ديگر نويسندگان ما بايد كاهلى را كنار بگذارند و تلاش كنند با نقب زدن به منابع دينى و ادبيات كشور سوژههاى خوبى را استخراج كنند. ما نياز به فيلم نامههاى خوب داريم و نوشتن فيلم نامههاى خوب هم تلاش مىخواهد و به نظر من مسئولان مىتوانند در اين زمينه فيلم نامه نويسان كشور را براى خلق آثار به ياد ماندنى يارى كنند. سينماى ما اگر ريشه در ادبيات نداشته باشد خيلى نمىتواند پا بگيرد. پس چرا يك نويسنده برزيلى مىآيد با استفاده از اشعار مولوى رمان كيمياگر را مىنويسد اما نويسندگان ما نمىتوانند از اين گنجينه بهره ببرند؟ خلاصه ما از نظر منابع غنى هستيم و هيچ نيازى نيست كه در اين زمينه سراغ خارجىها برويم. بلكه آنها هستند كه از منابع و سوژههاى ما استفاده مىكنند.
چه توصيههايى براى هنرمندان عرصه سينما به ويژه جوانان اين عرصه داريد؟
با توجه به اينكه عرصه هنر يك عرصه حساس و لغزندهاى است، لذا لازم است كه هنرمندان در گام اول خودسازى كنند واز جنبه تقوى ورع خود را تقويت نمايند، آشنايى با تكنيك و قالبهاى مختلف هنرى گام ديگرى است كه بايد هنرمندان اين عرصه با آموزش و مطالعه به فراگيرى آن بپردازند. امام راحل و عزيزمان مىفرمود: «هنر عبارت است از دميدن روح تعهد در كالبد انسانها» لذا لازم است هنرمندان عزيز اين عرصه با مفاهيم دينى و انقلاب اسلامى آشنا باشند چرا كه هنر با دين آميخته است و يك هنرمند رسالتى بزرگ دارد. آن هنرى كه مردم را به سوى خدا هدايت نكند هنرنيست. از ديگر ويژگىهايى كه بايد يك هنرمند داشته باشد دشمنشناسى است. با توجه به اينكه ابزار سينما سوغات غرب است و اگر هنرمند با اهداف دشمنان آشنا نباشد ممكن است مثل خيلىها مرعوب فرهنگ غرب شده و آن رسالت مقدسى كه داشته به فراموشى سپرده شود.مطالعات روانشناسى، جامعهشناسى و ساير علوم انسانى از جمله ضرورياتى است كه يك هنرمند بايستى آنها را بداند تا بتواند آثار ماندگار خلق كند.
براى بهبودو حيات اوضاع فرهنگى كشور به ويژه در عرصه هنر چه پيشنهادهايى براى دولت محترم، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى و ديگر دست اندركاران فرهنگى داريد؟
قبل از ارائه پيش فرضهاى لازم براى آغاز يك حركت فرهنگى ابتدا به راههاى ميان بُر برون رفت از معضلات موجود در عرصه فرهنگى به شرح ذيل اشاره مىكنم:
1- بنا به اهميت كارهاى تئوريك بايستى گروههاى منسجم فكرى از دلسوزان متعهد و متخصص انقلاب تشكيل گردد تا براى معضلات مختلف، تدابير لازم انديشيده شود. تدوين تئوريها در طول مسير به سوى اهداف، به نيروها اين مدد را مىرساند كه دچار پريشانى و سردرگمى نشوند و بر اساس نقشه از پيش تعيين شده، حركت نمايند. متأسفانه تاكنون دين اسلام در يك معنا به عنوان يك نظام تئوريك سياسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى در عصر گذار تا رسيدن به حكومت حضرت مهدى (عج) تدوين نشده است. براى تحقق اين كار اساسى و همچنين بينشهاى فكرى فرهنگى و مسلح كردن نيروهاى خودى به انديشههاى مهاجم انقلابى حزب اللهى يك ضرورت انكار ناپذيراست.
2- همراه با انجام امور تئوريك ضرورى است يكسرى اصلاحات فرهنگى، سياسى، اقتصادى، و… انجام شود. بايدمردم جدى بودن نظام درمبارزه با فقر، فساد وتبعيض را با گوشت، پوست و جان خود احساس كنند.
3- سمت وجهت كلى اصلاحات درهمه ابعاد بايستى صبغه عدالت طلبانه داشته باشد و مردم و مسئولين را به اين خصيصه ترغيب و تشويق كند. وجود دشمنان در پشت مرزهاى كشور و مشكلات ديگر ممكن است اين فرصت را از ما سلب كند كه بصورت بنيادى ساختارهاى مثلاً اقتصادى را زير و رو كنيم. بايستى با انجام اصلاحات اقتصادى عدالت طلبانه، ميل عمومى مردم به نظام و مقبوليت آن را بيشتر نماييم.
4- در حيطه فرهنگ بسوى احياى شعارهاى انقلاب حركت كنيم. با اين تفاوت كه نسبت به گذشته اين شعارها نبايد سطحى و زودگذر باشد به عبارتى شعارها بايستى همراه با شعور توأم با كار پر فشار، مداوم و خستگىناپذير تئوريك و ترويجى باشد. با توجه به شرايط موجود، روشهاى تبليغى بايستى بازسازى شوند.
5- حذف قطعى مديران سست عنصر و فاقد بينش هرچه سريعتر و در كوتاهترين فرصت بايستى انجام شود. انقلاب نبايد ديگر هزينهاى براى چنين مديرانى پرداخت كند. عناصر غيروفادار به انقلاب اسلامى و ولايت درهمه پستهاى مديريتى اعم از داخلى و خارجى بايستى كنار گذاشته شوند، اين پستهابايد به جوانان معتقد، حزب اللهى، داراى روحيه تهاجمى و مجهز به انديشه تئوريك واگذار شوند.
6- جلوگيرى از گسست سازمانهاى حساس از پيكره نظام به بهانه خصوصى سازى به عنوان مثال در عرصه فرهنگى، بنياد سينمايى فارابى و خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران و…
7- پرهيز از تحجّر گرايى و تبعيت تام و تمام از رهنمودهاى مقام معظم رهبرى.
8- اتخاذ تدابير مناسب و شايسته در خصوص اعتمادسازى مردم به سازمان صدا و سيما به عنوان عالىترين منبع تبليغى نظام.
پيش فرضهاى لازم براى آغاز هر نوع حركت
1- انقلاب اسلامى پرچمدار دوره گذار به سمت جامعه ايدهآل دينى است.
2- انقلاب اسلامى گشاينده افقى است تازه نه تنها در تاريخ ايران بلكه در تاريخ بشريت.
3- بااين افق روشن بايستى بناى فرهنگى و تمدن اومانيستى غرب را به طور كامل ويران كنيم نه آنكه آن را ترميم نماييم.
4- پس از اين ويرانى بايستى ساختارهاى متناسب با دورهگذار، تأسيس و ايجاد شوند به عبارتى بنيانهاى فكرى و تئورى آن بايد در ابتدا تدوين شده، سپس تأسيس اجرايى وعملى گردد.
5- باور نيروهاى خودى به توانايى اسلام و ذخاير فكرى، فرهنگى انقلاب اسلامى به تغيير وضع موجود به عبارتى دورى جستن از يأس ،نااميدى و دلسردى دراين راه .
باتشكر از شما كه در اين گفتگو ما را يارى داديد .
من هم از شما و همكاران شما در مجله پاسدار اسلام تشكر مىنمايم.
گفتگو از: ابوالفضل طاهرخانى
پاورقي ها: