سخنان امام جواد عليه السلام در وادى اعتقادات

سخنان امام جواد(ع) در وادى اعتقادات‏ امام جواد(ع) در شرايطى به مقام امامت رسيد كه از يك طرف، نخستين امامى بود كه در سن كودكى به امامت مى‏رسيد(1) و اين مسئله باعث چالشهاى اعتقادى در جامعه آن روز شده بود. از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى قدرت مكتب «اعتزال» و پيروان معتزله افزايش يافته بود تا آنجا كه حكومت وقت نيز از آنان حمايت و پشتيبانى مى‏كرد و از سلطه و نفوذ خود براى تقويت و تثبيت خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروهها و فرقه‏هاى ديگر به هر شكلى بهره مى‏برد. معتزليان نيز از اين فرصت استفاده برده، دستورات دينى را بر عقل ناقص خود عرضه مى‏كردند و آنچه را كه عقلشان صريحاً تأييد مى‏كرد، مى‏پذيرفتند و بقيّه را رد و انكار مى‏كردند. و از طرف سوم چون يكى از اصلى‏ترين وظيفه‏هاى امام در جامعه پاسدارى از اعتقادات صحيح و راستين است، به اين جهت امام جواد(ع) دراين وادى با قدرت قدم نهاده و نكاتى را در سخنان نغز و عميق خويش بيان نموده كه به اهم موارد آن اشاره مى‏شود. ضرورت پاسدارى از مرز عقائد همچنان كه امامان معصوم(ع) با نهايت تلاش و فداكارى از مرزهاى عقيدتى محافظت و نگهبانى نمودند بر عالمان و مبلّغان به عنوان وارثان انبياء و امامان لازم است كه از مرزهاى عقيدتى به سختى محافظت و نگهدارى نمايند و تحت هيچ شرائطى بر مرزهاى اعتقادى مصالحه و معامله و كوتاهى نكنند. به يقين چنين مرزبانى از پاداش عظيم و بى حدّى برخوردار خواهد بود. از امام جواد(ع) در اين زمينه نقل شده است كه فرمود: «من تكفّل بايتام آل محمّدٍ المنقطعين عن امامهم المتحيّرين فى جهلهم الاسارى فى ايدى شياطينهم و فى ايدى النّواصب من اعدائنا فاستنقذهم منهم و اخرجهم من حيرتهم و قهر الشّياطين بردّ و ساوسهم و قهر النّاصبين بحجج ربّهم و دلائل ائمّتهم؛كسانى كه سرپرستى كنند (شيعيان و) يتيمان آل محمد(ص) آنهايى كه از امامشان جدا هستند(و امامشان در غيبت بسر مى‏برد) و در نادانى خود سرگردانند و در دست شياطين خويش و در دست ناصبى‏ها از دشمنان ما (اهلبيت(ع)) اسيرند پس نجات دهند آنها را از دست آنان و از حيرتشان بيرون آورند و بر شياطين آنها با ردّ وسوسه‏هاى‏شان غالب آيد، و ناصبى‏ها را با حجّت‏هاى پروردگارشان و دلائل (روشن) امامانشان مقهور سازد، ليفضّلون عند اللّه على العباد بافضل المواقع باكثر من فضل السّماء على الارض و العرش و الكرسىّ و الحجب على السّماء و فضلهم على العباد كفضل القمر ليلة البدر على اخفى كواكب السّماء؛ براستى برترى مى‏يابند در پيشگاه خدا بر عابد به برترين جايگاه‏ها، بالاتر از برترى آسمان بر زمين و عرش و كرسى و حجب بر آسمان است و برترى آنها بر بندگان مثل برترى ماه شب چهارده بر مخفى‏ترين (و كم نورترين) ستاره‏هاى آسمان است».(2) وجود اين برترى بخاطر اهمّيت پاسدارى از مرزهاى اعتقادى است، زيرا اعتقادات است كه پايه و اساس و اخلاق و آداب و رفتارهاى اجتماعى و حتى سياسى و حكومتى را تشكيل مى‏دهد. توحيد از اساسى‏ترين اعتقادات دينى و مشترك بين همه اديان الهى توحيد است در اين وادى نيز حضرت جواد(ع) نكته‏هاى ارزشمندى دارد ازجمله: 1- معناى احد: ابى داود بن قاسم جعفرى مى‏گويد:به ابى جعفر ثانى (امام جواد) عرض كردم: «قل هو اللّه احدٌ» ما معنى الاحد؟ قال(ع) المجمع عليه بالوحدانيّة اما سمعته يقول: «ولئن سئلتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشمس و القمر ليقولنّ اللّه» ثمّ يقولون بعد ذلك له شريكٌ و صاحبةٌ؛ معناى احد در آيه «قل هو اللّه احد» چيست؟ فرمود: كسى كه به وحدانيّت او همه اتفاق دارند، آيا نشنيده‏اى سخن خدا را كه مى‏فرمايد: «اگر از آنان سؤال كنى چه كسى آسمانها و زمين را آفريد و خورشيد و ماه را تسخير كرد حتماً مى‏گويند: خدا( با اين حال) بعد از اين اعتراف مى‏گويند براى او شريك و رفيقى است.» فقلت: قوله «لاتدركه الابصار؟ قال (ع) «يا ابا هاشم اوهام القلوب ادقّ من ابصار العيون، انت قد تدرك بوهمك السّند و الهند و البلدان الّتى لم تدخلها، ولم تدرك ببصرك ذلك، فاوهام القلوب لاتدركه فكيف تدركه الابصار؛(3) پس عرض كردم(معناى) سخن خدا كه فرمود: ابصار او را درك مى‏كند (چيست؟) فرمود: اى ابا هاشم! وهمها(و خيالبافيها)ى دلها دقيق‏تر از ديدن چشم هاست (به اين دليل كه) تو گاهى توسط وهم، سِند و هند و هر شهرى را كه نديده‏اى و داخل آن نشده‏اى مى‏توانى با وهمت درك كنى (و شبيه سازى كنى) ولى خداوند با وهمها قابل درك نيست (چون نه جسم دارد و نه شبيه و مانند) پس چگونه ابصار او را درك كند؟ مسئله نفى رؤيت خداوند و عدم درك وهمى و خيالى آن در مذهب تشيّع از مسلّمات است، بخاطر بيانات شيواو عميق امامان از جمله امام جواد(ع). اما اهل سنّت كه از امامان برحق فاصله گرفتند، و از معارف بلند آنان محروم گشتند به دام اين انحراف افتادند و عدّه‏اى قائل به جسمانيّت خدا و ديدن او در دنيا شدند، و غالب آنان نيز با كج فهمى از آيات قائل به ديدن و رؤيت او در قيامت و روز آخرت شدند. نبوّت‏ بحث نبوّت نيز از اصول مشتركه تمام اديان الهى است امّا در اسلام از جايگاه و عظمت رفيع و روشنى برخوردار است. هر چند در برخى مسائل مانند عصمت و علوم غيبى آنان و…اهل سنّت دچار انحراف شده‏اند. ولى در مكتب و مذهب تشيّع بخوبى از مقام عصمت و علمى انبياء دفاع شده است از جمله امام جواد(ع) بر اساس نقل حسن بن حريش، فرمود: «قال رسول اللّه(ص) انّ ارواحنا و ارواح النّبييّن توافى العرش كلّ ليلة جمعةٍ فتصبح الاوصياء و قد زيد فى علمهم مثل جمّ الغفير من العلم؛(4) رسول خدا(ص) مى‏فرمايد: ارواح ما (اهل بيت) و ارواح انبياء هر شب جمعه در عرش(الهى) گردهم مى‏آيند پس بر علم اوصياء افزوده مى‏شود مانند علم تمامى آنان.» از اين روايت فهميده مى‏شود كه علم انبياء و امامان قابل افزايش است چرا كه علوم آنها بر گرفته از علوم بى نهايت الهى است چنان كه قرآن هم اين مطلب را تأييد مى‏كند آنجا كه مى‏فرمايد: «قل ربّ زدنى علماً؛ بگو پروردگارا بردانشم بيفزا.»(5) امامت‏ از مهم‏ترين بحث‏هاى اعتقادى بين گروههاى اسلامى، بحث امامت است كه متأسفانه بر طبق دستورات قرآنى و سفارشات پيامبراكرم(ص) پيش نرفته و پيامدها و انحرافات فراوانى را به بار آورده بود، حضرت جواد(ع) با درك وضعيت زمان و عصر خويش، سخنانى بيان فرمود كه در اين بخش به ارائه بخشى از آن مى‏پردازيم: 1- محكم‏ترين دليل بر تداوم امامت‏ ادله عقلى و روايات فراوانى بر تعداد امامان و استمرار آن تا پايان دنيا دلالت دارد. يكى از آنها وجود شب قدر است؛ چرا كه شب قدر تا پايان دنيا استمرار دارد و مى‏طلبد كه در هر سال در شب قدر حجت الهى زنده در عرصه هستى حضور داشته باشد تا تقديرات سال را دريافت نمايد. در بخشى از روايتى كه على(ع) از پيامبر اكرم(ص)نقل نموده است، مى‏خوانيم كه پيامبر اكرم(ص) بارها به ابوبكر و عمر فرمود: «آيا مى‏دانيد آن كسى كه هر امرى و تقديرات (شب قدر) بر او نازل مى‏شود، كيست؟ آنها مى‏گفتند: تو هستى اى رسول خدا(ص) و حضرت فرمود: بله، (ولى) آيا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ مى‏گفتند: بله. فرمود: آيا (در شبهاى قدر) بعد از من هم آن امر نازل مى‏شود؟ مى‏گفتند: بله. سپس مى‏فرمود: بر چه كسى؟ مى‏گفتند: نمى‏دانيم. سپس آن حضرت سر من را (على) مى‏گرفت، (و دست را روى سر من قرار مى‏داد) و مى‏فرمود: اگر نمى‏دانيد، بدانيد آن شخص پس از من اين مرد است.»(6) حضرت جواد(ع) در تداوم اين مسئله از جدّ بزرگوارش، اميرمؤمنان(ع) نقل نموده كه آن حضرت به ابن عباس فرمود: «انّ ليلة القدر فى كلّ سنةٍ و انّه لينزل فى تلك الليلة امر السّنة و لذالك ولاةً بعد رسول اللّه؟؛ به حقيقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل مى‏شود و به راستى بعد از رسول خدا(ص) براى آن امر صاحبانى است.» ابن عباس عرض كرد: آنان چه كسانى هستند؟ فرمود: «انا واحد عشر من صلبى ائمّة محدّثون؛(7) من و يازده(امام) از نسل من كه (همه) امامانى محدّث (كه ملائكه را نمى‏بينند، ولى صداى آنها را مى‏شنوند) مى‏باشيم.» 2- علم امام‏ از مسائلى كه به خاطر كمى سنّ حضرت جواد(ع) سخت مورد شبهه و پرسش قرار گرفته بود، علم امام بود. آن حضرت براى تبيين اين مسئله و رفع شبهات، مناظرات متعددى برگزار كرد و سخنان روشنگرى ارائه نمود. از جمله، بنان بن نافع از ابى جعفر ثانى(حضرت جواد(ع)) نقل نموده كه آن حضرت فرمود: «انّا معاشر الأئمّة اذا حملته امّه يسمع الصّوت من بطن امّه اربعين يوماً فاذا اتى له فى بطن امّه اربعة اشهر رفع اللّه تعالى له اعلام الارض فقرّب له ما بعد عنه حتّى لايعزب عنه حلول قطرة غيثٍ نافعةٍ و لاضارّةٍ؛(8) ما گروه امامان هستيم (و اين خصوصيّت را داريم كه) وقتى (يكى از) ماها را مادر حمل مى‏كند، تا چهل روز صدا(ى بيرون) را از بطن مادر مى‏شنود. وقتى به چهار ماهگى رسيد، خداوند علم‏ها و نشانه‏هاى زمين را براى او بلند مى‏كند. پس هر دورى را براى او نزديك مى‏سازد تا آنجا كه آمدن يك قطره باران نافع يا زيان آور از ديد او پنهان نمى‏ماند.» علم امام على(ع) امام جواد(ع) درباره منبع علم امامان از جمله حضرت على(ع) فرمود: «علّم رسول اللّه عليّاً الف كلمةٍ كلّ كلمةٍ يفتح الف كلمةٍ؛(9) رسول خدا(ص) هزار كلمه (علم) به على(ع) آموخت كه هر كلمه‏اى نيز متضمن هزار كلمه بود.» علم خود حضرت جواد(ع) عمروبن فرج رخجى مى‏گويد: به امام جواد(ع) عرض كردم: «انّ شيعتك تدّعى انّك تعلم كلّ ماء فى دجلة و وزنه و كنّا على شاطى‏ء دجلة فقال(ع) لى يقدر اللّه تعالى ان يفوّض علم ذلك الى بعوضةٍ من خلقه قلت نعم يقدر فقال(ع) انا اكرم على اللّه تعالى من بعوضةٍ و من اكثر خلقه؛(10) به راستى شيعيانت ادّعا دارند كه شما تمام آب(رود) دجله و وزن آن را مى‏دانى؟ در حالى كه در كنار شط دجله قرار داشتيم. سپس حضرت فرمود: آيا خداوند قدرت دارد كه علم به اين آب را به يك پشه از مخلوقاتش عطا نمايد؟ عرض كردم: بله، قدرت دارد. پس آن حضرت فرمود: من در نزد خدا گرامى‏تر از يك پشه و از اكثر مخلوقاتش هستم.» قيام حضرت مهدى(عج) از جمله مسائلى كه در بخش امامت مورد توجّه حضرت جواد(ع) قرار گرفته، مباحث مربوط به مهدويت است. در اين زمينه نيز امورى را بيان فرموده است كه اهمّ آنها بيان مى‏گردد: 1- انتظار فرج مهدى(عج) و حتمى بودن ظهور شيخ صدوق با سلسله سند خود از عبدالعظيم حسنى(ع) نقل نموده كه او مى‏گويد: بر مولاى خود محمد بن على بن موسى (امام جواد) عليهم السلام وارد شدم و مى‏خواستم از قائم پرسش كنم كه آيا مهدى همان قائم است يا غير او؟ حضرت فرمود: «يا ابالقاسم انّ القائم منّا هوالمهدىّ الّذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره و هو الثّالث من ولدى؛ اى ابالقاسم! قائم از ما (اهل بيت) همان مهدى(ع) است كه انتظار او در زمان غيبتش لازم و در زمان ظهورش فرمانبرى از او ضرورى است. او سوّمين از فرزندان من است.» «والّذى بعث محمّداً(ص) بالنّبوّة و خصّنا بالامامة انّه لو لم يبق من الدّنيا الّا يومٌ واحدٌ لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يخرج فيه فيملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً؛ و سوگند به كسى كه محمّد(ص) را به نبوّت مبعوث كرد و ما را به امامت مخصوص گردانيد! اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن قيام نمايد و زمين را پر از عدل و داد كند، همچنان كه آكنده از ظلم و جور باشد.» «و انّ اللّه تبارك و تعالى ليصلح له امره فى ليلةٍ كما اصلح امر كليمه موسى(ع) اذ ذهب ليقتبس لاهله ناراً فرجع و هو رسولٌ نبىٌّ؛ و به راستى خداى تبارك و تعالى امر او را در يك شب اصلاح فرمايد، چنان كه امر كليمش موسى(ع) را اصلاح فرمود، زيرا او رفت تا براى خانواده‏اش شعله‏اى آتش بياورد؛ امّا چون برگشت او رسول و نبى بود.» «افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج؛(11) برترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج است.» 2- دوران سخت غيبت‏ سقربن ابى دلف مى‏گويد: از امام جواد(ع) شنيدم كه مى‏فرمود: «پس از من فرزندم على امام است. دستور او، دستور من و سخن او، سخن من و طاعت او، طاعت من است و امام پس از او، فرزندش حسن است. دستور او، دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او، طاعت پدرش باشد.» سپس سكوت كرد. گفتم: اى فرزند رسول خدا! امام پس از حسن كيست؟ او به شدّت گريه كرد و آن گاه فرمود: «انّ من بعد الحسن ابنه القائم بالحقّ المنتظر؛ پس او حسن، فرزندش قائم به حق امام منتظر است.» عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! چرا او را قائم مى‏گويند؟ فرمود: «لأنّه يقوم بعد موت ذكره و ارتداد اكثر القائلين بامامته؛ به اين جهت كه پس از آن كه يادش از بين برود و اكثر معتقدين به امامتش برگردند، قيام مى‏كند.» گفتم: چرا او را منتظر مى‏گويند؟ فرمود: «لأنّ له غيبةً يكثر ايّامها و يطول امدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون و يستهزى‏ء بذكره الجاحدون و يكذب فيها الوقاتون و يهلك فيها المستعجلون و ينجوفيها المسلمون؛ به راستى به اين جهت (او را منتظر مى‏گويند) كه براى او غيبتى است كه مدّتش زياد شود و زمانش طولانى گردد. پس مخلصان در انتظار قيامش باشند و شكّاكان انكارش كنند و منكران يادش را استهزا كنند و تعيين كنندگان وقت ظهورش دروغ گويند و شتاب كنندگان (به ظهورش) هلاك شوند و تسليم شوندگان در آن نجات يابند.» 3- برخى دستآوردهاى دوران ظهور دست آوردهاى ظهور بيش از آن است كه در يك مقاله حتى يك كتاب تبيين گردد تا چه رسد به يك حديث. حضرت جواد(ع) به مقدار ضرورت به فهرستى از پيامدهاى ظهور مهدى(ع) اشاره فرموده است. در بخشى از يك حديث طولانى كه عبدالعظيم حسنى(ع) از امام جواد(ع) نقل نموده، آمده است: «اى ابوالقاسم! هيچ يك از ما نيست، جز آنكه قائم به امر خداى متعال و هادى به دين الهى است.» «ولكنّ القائم الّذى يطهّر اللّه عزّ و جلّ به الارض من اهل الكفر و الجحود و يملأها عدلاً و قسطاً هو الّذى تخفى على النّاس ولادته…؛ ولكن قائمى كه خداى عزيز و جليل به توسط او زمين را از اهل كفر و انكار پاك سازد و آن را پر از عدل و داد نمايد، كسى است كه ولادتش مخفى مى‏باشد…». «و هو الّذى تطوى له الارض و يذلّ له كلّ صعبٍ و يجتمع اليه من اصحابه عدّة اهل بدر ثلاثمائةٍ و ثلاثة عشر رجلاً من اقاصى الارض و ذلك قول اللّه عزّ و جلّ اين ما تكونو يأت بكم اللّه جميعاً انّ اللّه على كلّ شى‏ءٍ قدير؛(12) و او كسى است كه زمين برايش پيچيده شود و هر دشوارى برايش هموار گردد و از اصحابش سيصدو سيزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترين نقاط زمين به گرد او جمع مى‏شوند و اين همان سخن خداى عزيز و جليل است كه فرمود:هر جا باشيد خدا شما را جمع مى‏كند، زيرا او بر هر چيزى قادر است.» «فاذا اجتمعت له هذه العدّة من اهل الاخلاص اظهر اللّه امره فاذا كمل له القصد و هو عشرة آلاف رجلٍ خرج باذن اللّه عزّ و جلّ فلايزال يقتل اعداء اللّه حتّى يرضى اللّه عزّ و جلّ… فاذا دخل المدينة اخرج اللات و العزّى فاحرمهما؛(13) پس هنگامى كه اين تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم آيند، خداى تعالى امرش را ظاهر سازد و چون «عقد» كه عبارت از ده هزار مرد باشد، كامل گردد، به اذن خداى عزيز و جليل قيام مى‏كند و دشمنان خدا را مى‏كشد تا خداى عزيز و جليل راضى گردد…و چون به مدينه وارد شود، لات و عزّى را بيرون مى‏كشد و آن دو را مى‏سوزاند.» 4- پاسخ به يك شبهه در مورد قيام مهدى(عج) ابوهاشم مى‏گويد: از امام جواد(ع) پرسيدم: آيا براى خدا بداء در محتوم و امر حتمى نيز هست؟ فرمود بله. «فقلناه فنخاف ان يبدو اللّه فى القائم فقال انّ القائم من الميعاد و اللّه لايخلف الميعاد؛(14) پس به آن حضرت گفتم: مى‏ترسيدم كه در امر قائم براى خدا بداء حاصل شود (و از اين امر حتمى برگردد و امام ظهور نكند). پس حضرت فرمود: به راستى (قيام) قائم از وعده (هاى الهى) است و خداوند وعده خود را تخلّف نمى‏كند.» معلوم مى‏شود كه يكى از تفاوتهاى وعده و وعيد (وعده عذاب دادن) اين است كه وعده‏هاى الهى هرگز تخلّف بردار نيست، ولى وعيدهاى الهى قابل تخلّف است، يعنى ممكن است خداوند كسانى را كه در مقابل گناهان، وعيد عذاب داده، ببخشد و به جهنّم نبرد، ولى وعده‏هاى الهى مانند اينكه نيكان را به بهشت بشارت داده، هرگز تخلّف بردار نيست. و قيام حضرت مهدى(ع) يكى از وعده‏هايى است كه خداوند به تمام بشريت داده و لذا تخلّف در آن محال است. پى‏نوشت‏ها: – 1. بعد از آن حضرت، امام على هادى(ع) فرزند ايشان در خردسالى به امامت رسيد و بعد از او امام مهدى(عج) در حالى كه بيش از پنج سال نداشت، پس از پدرش به اين منصب نايل گرديد. 2. احتجاج طبرسى، قم، مؤسسه اسوه، اوّل، 1413، ج 1، ص 15. 3. احتجاج، همان، ج 2، ص 465؛ توحيد صدوق، ص 83، باب 3 شماره 2، ص 113، باب 8، شماره 12. 4. بصائر الدرجات، ص 132، به نقل از اعلام الهدايه، المجمع العالمى لاهل البيت، اول، 1422 ج 11، ص 213. 5. اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، تهران، كتابفروشى اسلاميّه، ج 1، ص 363 – 364. 6. اثبات الهداة، شيخ حرّ عاملى، قم، مطبعة العلميّه، ج 2، ص 256؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 94، ص 15، ح 26؛ اصول كافى، ج 1، ص 532. 7. المناقب، ج 2، ص 432 به نقل از الهداية، المجمع العالمى لاهل البيت(ع)، اول، 1422 ق، ج 11، ص 213 – 214. 8. خصال شيخ صدوق، ترجمه مدرس گيلانى، انتشارات جاويدان، ص 280، ح 1086، چاپ مدرسين، ج 2، ص‏650،ح 46. 9. بحارالانوار، ج 50، ص 100؛اعلام الهداية، ج 11، ص 214. 10. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ترجمه منصور پهلوان، قم، مسجد جمكران، 1382 ش، ج 2، ص 70، ح 1. 11. همان، ص 72 – 73، ح 3. 12. سوره بقره، آيه 148. 13. كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 71 – 72. 14. الغيبة نعمانى، ص 302، به نقل از: اعلام الهداية، ج 11، ص 213.