روز بيست و هشتم ماه صفر، يكى از سختترين و شديدترين روزها بر آل محمّد بود كه در آن روز محور دايره وجود، صاحب وحى صادر نخستين، او كه تاج افتخار «لولاك لما خلقت الافلاك» را برسر داشت، به معبود و معشوق خود پيوست و از وفاتش ناله و فرياد در قلمرو ايجاد به اوج رسيد و شريك اشك از ديدگان آل عبا سرازير شد.
فرا رسيدن اين ماتم جانسوز را به فرزند دلبندش حضرت ولى اللّه الاعظم ارواحنا فداه و به جهان بشريّت، مسلمانان جهان به ويژه ملّت قدرشناس ايران و مقام معظم رهبرى تسليت مىگوييم به اين اميد كه پيروى از ثقلين را سرلوحه اعمال خود قرار دهيم تا پيامبر و خداى پيامبر از ما راضى و خشنود شوند.
خاتم پيامبران محمّد مصطفى (ص) آخرين حلقه رسالت، و پايان دهنده آن است، و به همين جهت افضل پيامبران و سرآمد آنان است از تمام جهات و معجزه جاويد او، قرآن كريم نيز كاملترين و جامعترين كتاب آسمانى است كه بر بشر عرضه شده است.
و كلمات و سخنان او در بين كلمات انبياء نيز برترين و جامعترين سخنان است. آنچه پيش رو داريد گزيدهاى است از كلمات ختمى مرتبت درباره برخى موضوعات مختلف: الف – كوچكهاى بزرگ
انسان نوعاً به گناهان بزرگ (كبيره)توجّه دارد يا آن را مرتكب نمىشود و اگر هم مرتكب شود سعى مىكند در مواقع فراهم بودن زمينه توبه(مانند شب قدر، حضور در عرفات و…) از آن توبه كند و هرگز آنرا فراموش نمىكند.
امّا گناهان كوچك(صغيره) فراوانى از انسان صادر مىشود و بر ترك آن و يا توبه از آن خيلى اهميت داده نمىشود، و حال آنكه ممكن است همين گناهان ريز گاهى بر اثر كثرت و زيادى و يا فراهم نمودن زمينه گناهان بزرگتر سخت خطرساز باشد، به همين جهت به آنها «كوچكهاى بزرگ» گفته مىشود:
پيامبر خاتم(ص) نيز به اين نكته سخت حساسيت داشته و از طرق مختلف انسانها را متوجّه خطر آن نموده است. گاه دستور مىداد كه اصحاب سنگ جمع نمايند، وقتى كه سنگ جمع مىشد، مىفرمود: سنگها را سرجاى خود برگردانيد، اصحاب عرض مىكردند: اى رسولخدا، محل سنگهاى بزرگ را مىدانيم، ولى محل سنگهاى ريز را نمىدانيم حضرت مىفرمود: هدف اين نيست كه سنگها را در محل خود قرار دهيد، غرضم از اين دستور اين بود كه نوعاً گناهان بزرگ را مانند سنگ درشت جايگاه وتوبه از آن را فراموش نمىكنيم ولى گناهان كوچك را به سرعت از ياد مىبريم، مانند سنگهاى ريز كه جايگاه آن به فراموشى سپرده مىشود.
گاه مىفرمود: هيزم جمع كنيد. اصحاب عرض مىكردند: در اين بيابان خشك هيزمى وجود ندارد، مىفرمود: هر كسى به مقدارى كه مىتواند جمع كند، وقتى كه همه راه مىافتادند، يك وقت مىديدى تلّى از هيزم جمع شده است. حضرت مىفرمود: با اين دستور مىخواستم بفهمانم كه گناهان ريز هم مانند هيزم ريز است در بيابان زندگى كه به ظاهر ديده نمىشود ولى وقتى جمع شود تلّى از گناه را تشكيل مىدهد كه مىتواند صاحبش را دچار آتش ابدى نمايد.
و به اباذر اينگونه نصيحت فرمود: «يا اباذر لاتنظر الى صغر الخطيئة ولكن انظر الى من عصيت؛(1) اى اباذر به كوچكى گناه نگاه نكن، بلكه نگاهت به اين باشد كه چه كسى را نافرمانى مىكنى.»
در جاى ديگر فرمود: «انّ ابليس رضى منكم بالمحقّرات؛(2) براستى شيطان از شما به انجام گناهان كوچك و حقير شمرده شده راضى مىشود.»
ايمان مؤمن اقتضا مىكند كه هر گناهى را نسبت به پروردگارش بزرگ بداند و از آن به شدّت بترسد، رسول اكرم(ص) فرمود: «انّ المؤمن ليرى ذنبه كانّه تحت صخرةٍ يخاف ان تقع عليه، و الكافر يرى ذنبه كانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(3) براستى مؤمن گناهش را همچون صخرهاى مىپندارد كه زير آن قرار دارد و ترس آن دارد كه بر او واقع شود (بر سر او خراب شود) ولى كافر گناهان خود را همچون مگسى مىداند كه از جلوى بينى او گذشته است.»
و همچنين امام صادق(ع) فرمود: «اتّقوا المحقرات من الذّنوب…؛(4) از گناهان تحقير شده پرهيز كنيد و گناهان تحقير شده سخن بنده است كه مىگويد: اى كاش غير از گناه، گناهى برايم نبود.» ب – عقوبت سريع برخى گناهان
هرچند در امّت مرحومه بنابر اين است كه خيلى از گناهان در اين دنيا مجازات در پىنداشته باشد ولى با اين حال برخى گناهان در همين دنيا برخى عقوبتها را در پى دارد، رسول اكرم(ص) در سفارش دلسوزانه خود به على(ع) فرمود: «يا على اربعٌ اسرع شىءٍ عقوبةً، رجلٌ احسنت اليه فكافأك بالاحسان اساءةً؛ يا على چهار كس زودتر كيفر مىشوند، مردى كه به او خوبى كنى و وى به جاى آن به تو بد كند.و رجلٌ لاتبغى عليه و هو يبغى عليك؛ مردى كه تو بر او ظلم نكردهاى ولى وى به تو ستم مىكند.
ديدى كه خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد كه شب را سحر كند
و رجلٌ عاقدته على امر فمن امرك الوفاء له و من امره الغدر بك؛ مردى كه با او در انجام كارى پيمان بستهاى و وفادار به آن هستى در حالى كه او در صدد خيانت به توست.و رجلٌ تصله رحمه و يقطعها؛ مردى كه تو با او صله رحم كنى ولى او با تو قطع رابطه كند.»(5)
خالى از لطف نيست كه خلاصه روايت طولانى را كه آثار برخى گناهان در آن بيان شده منعكس كنيم:
گناهانى كه نعمتها را تغيير مىدهند:
1- ظلم بر مردم 2- از دست دادن عادت به كار خير و نيك 3- كفران نعمت نمودن. خداوند مىفرمايد: «خداوند نعمتهايى را كه به مردم داده است تغيير نمىدهد اين خود مردم هستند كه بوسيله افعال و اعمال خودشان تغيير بوجود مىآورند.»(6)
گناهانى كه پشيمانى مىآورند:
1- كشتن نفس كه خداوند حرام كرده است(7) 2- ترك صله رحم 3- ترك نماز 4- ترك وصيّت 5 – منع زكات گناهانى كه باعث نزول بلا مىشوند:
1- سركشى در برابر مردم 2- استهزاء و مسخره نمودن ديگران 3- با ستم از عالم نافرمانى كردن 4- كمك نكردن به درمانده نالان 5 – يارى نكردن مظلوم 6- ضايع نمودن امر به معروف و نهى از منكر.
گناهانى كه روزى را تغيير مىدهد:
1- اظهار فقر و ندارى كردن 2- نماز عشاء را نخوانده خوابيدن
3- قضا نمودن نماز صبح 4- تحقير نمودن نعمتهاى خدا 5 – از خدا شكايت كردن.
گناهانى كه پردهها را مىدرند:
1- شرابخوارى 2- بازى با آلات قمار 3- لغو و بيهودهگويى 4- برملا نمودن عيب ديگران 5 – همنشينى با اهل شك و ريبه .
گناهانى كه باعث قدرت دشمنان مىشود.
1- آشكارا ستم نمودن 2- كارهاى زشت را علنى كردن 3- حرام را حلال شمردن 4- نافرمانى از خوبان و نيكان 5 – اطاعت از اشرار
گناهانى كه باعث رسوايى مىشود
1- قرض گرفتن با قصد عدم پرداخت آن 2- اسراف در خرج نمودن در مسير باطل 3- بخل نمودن بر اهل و عيال 4- بد اخلاقى 5 – كم صبرى 6- تنبلى و كسالت را پيشه ساختن 7- اهانت به اهل ديانت .
گناهانى كه مانع استجابت دعا مىشود:
1- سوء نيت داشتن 2- بد باطن بودن 3- نفاق و دورويى با برادران دينى 4- يقين به اجابت دعا نداشتن 5 – تأخير انداختن نمازهاى واجب 6- ترك احسان و نيكى و صدقه 7- بد زبانى و فحاشى.
و گناهانى كه حبس باران مىكند:
1- به ناحق قضاوت كردن قاضيان 2- شهادت دروغ دادن 3- كتمان شهادت حق كردن 4- قرض الحسنه به كسى ندادن 5 – ترك احسان و نيكوكارى 6- بى رحمى بر فقرا 7- ستم بر يتيمان و بيوه زنان 8 – ردّ سائل و فقرا در شب (8)
و پيامبر اكرم(ص) در يك جمع بندى گناهان خطر زا و بلاآور را چنين بيان نمود:
«هرگاه امّت من پانزده خصلت را دارا شوند به بلا دچار مىشوند. عرض شد اى پيامبر خدا آن خصلتها چيست؟ فرمود: هرگاه در آمدها در دست عدّهاى مخصوص باشد و امانت را غنائم (جنگى) شمارند (و براحتى خيانت كنند) و پرداخت زكات را خسارت بدانند، مردان به فرمان همسرانشان باشند ولى از مادر نافرمانى كنند، نسبت به دوستان خود نيكوكار باشند ولى نسبت به پدران جفا كنند، آوازهاى نامشروع در مسجدها بلند شود، و مرد (فرد) را از ترس شرّش احترام كنند، ساز (و آواز) بنوازند، و آيندگان اين امّت و پيشينيان خود را لعنت كنند در چنين شرائطى منتظر بلا باشند و…»(9) ج – آخرت را فراموش نكنيد
واقعيت امر اين است كه بعد از فروكش كردن جنگ و پذيرش صلح و بسته شدن راه شهادت خيلىها مرگ و قيامت را فراموش كردهاند. آنچنان چهاردستى به دنيا و بهتر كردن زندگى و بزرگ كردن منزل و بهتر نمودن ماشين و… چسبيدهاند كه گويى اصلاً قيامت و مرگى وجود ندارد، از طرف ديگر خود آخرت فراموشى باعث غفلت و قساوت قلبها مىشود، قرآن كريم اين كتاب غفلتزا و انسان ساز در بيش از يك سوم آيات خود به نوعى مسائل مرگ و قيامت و آخرت و حساب آن را تذكر داده است تا مردم آخرت را فراموش نكنند و از آثار و بركات ياد آخرت كه زنده شدن قلبها، غفلت زدايىها و كنترل شهوات و تمايلات نفسانى و…است بى بهره نباشند.
پيامبر اكرم(ص) نيز در راستاى قرآن از جمله مسائلى را كه سخت مورد توجّه و تذكر قرار داده است ياد آخرت و مرگ و حساب است. گويا آينده امّت خويش را مىديد كه چگونه سرگرم دنيا شدهاند، و با فريادى به بلنداى ابديت فرمود: «مالى ارى حبّ الدّنيا قد غلب على كثيرٍ من النّاس حتّى كانّ الموت فى هذه الدنيا على غيرهم كتب و كانّ الحق فى هذه الدّنيا على غيرهم وجب؛چه شده است كه مىبينم دنيادوستى بر بسيارى از مردم چيره گشته است تا آنجا كه گويا در اين دنيا مرگ براى غير آنان رقم خورده؟! گويا حق در اين دنيا بر ديگران واجب است» در ادامه مىفرمايد: «و حتّى كانّ مايسمعون من خبر الا موات قبلهم عندهم لسبيل قومٍ سفر عمّا قليلٍ اليهم راجعون، تبوّؤونهم اجداثهم و تأكلون تراثهم و انتم مخلّدون بعدهم، هيهات هيهات؛ تا آنجا كه وقتى خبر مردگان پيش از خود را مىشنوند چنين مىپندارند كه آنان به مسافرتى رفتهاند و به زودى نزد اينان برمىگردند! آنان را به خاك مىسپاريد و ميراثشان را مىخوريد و (آنگاه مىپنداريد كه) خود بعد از آنان جاويد مىمانيد؟! هيهات هيهات خيلى پندارى دور از حقيقت است» آنگاه فرياد بر مىآورد:
«آيا آيندگان از گذشتگان پند نمىگيرند؟! براستى كه هر پند و اندرزى را كه در قرآن آمده ناديده گرفته و به دست فراموشى سپردند و از فرجام بد هر كار ناروا خود را در امان پنداشتند و از نزول هيچ بلا و بروز هيچ حادثه ناخوشايندى نهراسيدند.»(10)
در جاى ديگر درباره نقش ياد مرگ فرمود: «كفى بالموت واعظاً و كفى بالتّقى غنىً و كفى بالعبادة شغلاً و كفى بالقيامة موئلاً و باللّه مجازياً؛(11) مرگ براى پند آموزى و تقوا براى بىنيازى، و عبادت براى شغل كافى است. و رستاخيز را همين بس كه پناهگاه آينده و خداوند تنها جزا بخش مىباشد.»
و درباره اثر گرانسنگ ياد آخرت فرمود: «من اصبح وامسى والآخرة اكبر همّه جعل اللّه الغنى فى قلبه و جمع له امره و لم يخرج من الدّنيا حتّى يستكمل رزقه…؛(12) هر كس صبح و شام كند و بزرگترين غصّه (و هدفش) و هم او آخرت باشد خداوند دل او را بىنياز نمايد و كارش را رو به راه كند و از دنيا نرود مگر اين كه همه روزى خود را دريافت نمايد و (بر عكس) هر كس صبح و شام كند و بزرگترين قصدش دنيا باشد، خداوند فقر را در مقابل ديدگانش قرار داده و كارش را پريشان سازد و از دنيا هم چيزى بيشتر از آن كه مقدّرش بوده به دست نياورد.»(13) د: سفارشات خدا به پيامبر(ص)
گويندهاى خردمند به اندازه درك و فهم مستمع خويش سخن مىگويد، قطعاً اگر گويندهاى رئيس و خالق همه خردمندان باشد همچون خداى متعال و مستمع عقل كل باشد مانند پيامبر خاتم(ص) يقيناً سفارشات و سخنان از ژرفا و عمق بيشترى برخوردار خواهد بود، و دُر و گوهرهاى نايابى خواهد بود كه به سادگى نمىتوان به آن دسترسى پيدا نمود. از اين قبيل است سفارشات حضرت حق به بنده سراسر خلوص و حضورش حضرت محمد(ص) كه فرمود: «اوصانى ربّى بتسع: اوصانى بالاخلاص فى السّرّ و العلانية و العدل فى الرّضا و الغضب و القصد فى الفقر و الغنى؛پروردگارم مرا به نه چيز سفارش كرده است: اخلاص در نهان و عيان، رفتار عادلانه در حال خشنودى و خشم، ميانه روى در حال بينوايى و توانگرى و ادامه داد:و ان اعفو عمّن ظلمنى، و اعطى من حرمنى، و اصل من قطعنى، و ان يكون صمتى فكراًو منطقى ذكراً و نظرى عبراً؛ و اين كه درگذرم از كسى كه به من ستم روا داشته، بخشش نمايم به كسى كه از من دريغ نموده، و ارتباط داشته باشم با كسى كه قطع رابطه كرده با من، و اينكه سكوتم انديشيدن، سخنم ذكر(خدا) و نگاهم عبرتآموز باشد.»(14) ه. به سه گروه رحم كنيد
ترحم و مهربانى نسبت به همه خوب است ولى نسبت به برخى افراد كه بر اثر حوادث روزگار وضع استثنايى پيدا كردهاند بايد بيشتر ترحّم شود، تا شكست آنها جبران و زخمهايشان التيام يابد، در همين راستا پيامبر گرامى اسلام فرمود: «ارحموا عزيزاً ذلّ و غنيّاً افتقر و عالماً ضاع فى زمانٍ جهّالٍ؛(15) به عزتمندى كه خوار شده و ثروتمندى كه فقير گشته و به دانشمندى كه در زمان مردمان نادان تباه شده رحم كنيد.»
پيامبر اكرم(ص) كسى نيست كه آنچه مىفرمايد خود به آن عمل نكند، بلكه بيش و پيش از ديگران به سخنان خود عامل است به اين نمونه توجّه كنيد. ترحم بر دختر حاتم طائى
از حاتم طائى سخاوتمند معروف عرب پسرى به نام عدى و دخترى باقى ماند، دخترش بر اثر حمله رزمندگان اسلام به بت كده قبيله «طى» با عدهاى اسير شد و عدى به شام فرار كرد و بعدها در رديف مسلمانان مبارز و مجاهد درآمد و رياست منطقه را بعد از پدر جوانمردش به عهده گرفت.
دختر حاتم در مدينه در خانهاى در نزديكى مسجد پيامبر(ص) كه مركز اسيران بود نگهدارى مىشد، روزى كه پيامبر اكرم(ص) براى رفتن به مسجد براى نماز از آنجا عبور مىكرد، دختر حاتم از فرصت استفاده كرد، عرض كرد: «يا رسول اللّه، هلك الوالد و غاب الوافد فامنن منّ اللّه عليك؛ اى رسول خدا(ص) پدرم درگذشته و سرپرست من ناپديد شده، بر من منّت گذار خدا بر تو منّت گذارد… پيامبر در پاسخ گفت: براى رفتن (به شام) شتاب مكن من تصميم گرفتهام كه ترا همراه شخصى امين به زادگاهت بازگردانم ولى فعلاً مقدمات مسافرت شما فراهم نيست. روزى كاروانى از خويشاوندان حاتم از مدينه به سوى شام حركت مىكند پيامبر اكرم(ص) دختر حاتم را همراه با مبلغى پول به عنوان هزينه سفر و مركبى رهوار و مقدارى لباس به سوى شام مىفرستد.
برادرش عدى مىگويد: من در شام در غرفه منزل نشسته بودم ناگهان ديدم شترى با كجاوه در برابر منزل من زانو به زمين زد، ديدم خواهرم است، خواهرم را از كجاوه پياده كرده و به منزل بردم… از خواهرم درباره پيامبر پرسيدم او گفت: در شخص وى فضائل و ملكات بسيار عالى ديدم و مصلحت مىبينم كه هرچه زودتر با او پيمان دوستى ببندى زيرا اگر او رسولخدا باشد در اين صورت فضيلت از آن كسى خواهد بود كه پيش از ديگران به وى ايمان آورده باشد، و اگر فرمانرواى عادى باشد هرگز از او ضررى به تو نخواهد رسيد و از سايه قدرت او بهرهمند خواهى بود و همين كلمات باعث شد كه عدى به مدينه رود و اسلام اختيار كند.(16) آرى دختر حاتم كه در خانواده بزرگ و آبرومند به دنيا آمده بود به اين جهت پيامبر اكرم(ص) آنگونه با او با لطف و مهربانى رفتار نمود و اثرات آن رفتار نيز به زودى ظاهر شد. و- پرسش كليد علم و دانش
پرسش و پاسخ هدايتگرانه، روشى است كه قرآن بر آن سفارش و تأكيد نموده است و از جامعه بشرى خواسته است كه شبهات و مشكلات خود را نزد عالمان و فرهيختگان مطرح نمايند، چنان كه فرمود: «فاسئلوا اهل الذّكر ان كنتم لاتعلمون؛(17) اگر نمىدانيد از آگاهان بپرسيد.»
قرآن به اين حد اكتفا نكرده بلكه به اهمّ پرسشها و شبهاتى كه در عهد و دوران رسالت مطرح بوده پاسخ داده به اين جهت واژه «يسألونك؛ از تو مىپرسند» پانزده بار در قرآن آمده است.
از سوى ديگر در پرتو وسايل ارتباط جمعى و پيشرفت صنعتى جهان امروز به صورت دهكده در آمده است كه افكار و انديشه با سرعت تمام در سرتاسر جهان پخش و منتشر و در هر جامعه مخصوصاً جوامع اسلامى همواره جوانان با يك رشته پرسشهاى نو روبرو هستند كه وظيفه دارند براى حل اين پرسشها و شبهات به علما و كارشناسان دينى مراجعه نمايند. پيامبر اكرم(ص) در راستاى حل شبهات جامعه اولاً دستور مىدهد، و تشويق مىكند كه سؤال كنيد، آنجا كه فرمود: «العلم خزائن و مفاتيحه السّؤال فاسألوا رحمكم اللّه فانّه تؤجر اربعةً: السّائل و المتكلّم و المستمع و المحبّ لهم؛(18) دانش گنجينههايى است كه كليدهايش پرسش است، پس بپرسيد – خداوند شما را رحمت كند – زيرا (با پرسش) چهار كس اجر و پاداش داده مىشود: پرسشگر،پاسخگو،شنونده و دوستدار آنان.»
و ثانياً دستور مىدهد كه كامل و عميق و صحيح پرسش كنيد، چنان كه فرمود: «حسن المسأله نصف العلم و الرّفق نصف العيش؛(19) خوب پرسيدن نيمى از دانش و نرم رفتارى نيمى از زندگى خوش است.»
و ثانياً مشخص فرمود كه از چه كسانى پرسش نماييد: «سائلو العلماء و خاطبوا الحكماء و جالسو الفقراء؛(20) از دانشمندان و علما بپرسيد، با حكما گفتگو كنيد و با تهيدستان همنشينى نماييد.» ز – ستايش از فاجر ممنوع
بيش از 35 گناه از زبانى به اين كوچكى صادر مىشود. اين زبان چه آبروهايى را كه نبرده و چه خونهايى را كه نريخته و چه فتنههايى را كه ايجاد نكرده و… به اين جهت پيامبر هدايت سخت بر حفظ و نگهدارى زبان سفارش نموده است، لذا به مردى كه از او نصيحت خواست فرمود: «احفظ لسانك، ثمّ قال يا رسول اللّه اوصينى؟ قال احفظ لسانك؛ ثم قال: يا رسول اللّه اوصينى؟ فقال ويحك و هل يكبّ النّاس على مناخرهم فى النّار الا حصائد السنتهم؛(21) زبانت را نگهدار، سپس گفت: اى پيامبر خدا، نصيحتى ديگرم فرماى! فرمود: زبانت را نگهدار. آنگاه گفت اى رسول خدا نصيحتم فرماى! فرمود: واى بر تو! آيا جز اين است كه مردم براى آنچه با زبان دِرو كنند به دوزخ افكنده شوند؟»
يكى از گناهان زبان تعريف و تمجيد از فاجر و اهل گناه است كه متأسفانه امروزه در رسانهها گاهى اين گناهان انجام مىگيرد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اذا مُدِحَ الفاجر اهتزّ العرش و غضب الرّبّ؛ هنگامى كه فاجرى مورد مدح و ستايش قرار مىگيرد، عرش (خدا) به لرزه مىآيد و پروردگار خشم مىگيرد.» ح – جايگاه عقل در كلام ختمى مرتبت
از بزرگترين نعمتهايى كه خداوند به انسان عنايت فرموده، عقل است، خير دنيا و آخرت انسان بستگى به عقل و بهرهبردارى از آن دارد. به نمونههايى از سخنان پيامبر اكرم(ص) عقل كل، و رئيس العقلاء درباره عقل اشاره مىشود. 1- اهميت عقل
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «قوام المرء عقله ولادين لمن لاعقل له؛(22) نگهدارنده مرد (و انسان) عقل اوست آن كس كه عقل ندارد دين (كامل) ندارد.» و فرمود: «انّما يدرك الخير كلّه بالعقل، ولادين لمن لا عقل له؛(23) تمام خيرها فقط با عقل قابل درك است، آن كس كه عقل ندارد، دين ندارد.»
و در جاى ديگر برترين نعمت را عقل دانسته، مىفرمايد: «انّ اللّه خلق العقل فقال له اقبل فاقبل و قال له ادبر فادبر فقال اللّه تبارك و تعالى و عزّتى و جلالى ما خلقت خلقاً اعظم منك ولااطوع منك؛(24) و براستى، خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: رو كن و او رو كرد، سپس فرمود: برگرد او برگشت. آنگاه خداى تبارك و تعالى به او فرمود: به عزّت و جلالم سوگند كه من آفريدهاى از تو بزرگتر و فرمانبردارتر نيافريدم.» 2- معناى عقل
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «انّ العقل عقالٌ من الجهل و النّفس مثل اخبث الدّواب فان لم تعقل حارث فالعقل عقال من الجهل؛(25) همانا عقل زانوبندى است بر نادانى و نفس (امّاره) مانند پليدترين جانوران است كه اگر پايش بسته نشود، بيراهه مىرود و سرگردان مىشود پس عقل زانوبند نادانى است.»
همچنين پيامبر اكرم(ص) فرمود: «العقل نورٌ خلقه اللّه للانسان و جعله يضىء على القلب ليعرف به الفرق بين المشاهدات من المغيبات؛(26) عقل نورى است كه خدا آن را براى انسان آفريده و آن را آفريده كه بر قلب انسان روشنايى دهد تا به وسيله آن بين آنچه ظاهر است از آنچه غايب است فرق گذارد.» 3- ثواب و عقاب بر اساس عقل است
در يك جا فرمود: «بك ابدء و بك اعيد، لك الثواب و عليك العقاب؛(27) به تو آغاز كردم (خلقت را) و تو را به درگاه خود برگردانم.»
در جاى ديگر آمده كه: « جمعى در محضر پيامبر از مردى تعريف و تمجيد كردند، تا آنجا كه تمام صفات نيك او را برشمردند، پيامبر(ص) فرمود: «كيف عقل الرّجل» عقل اين مرد چگونه است؟(و بر چه پايهاى است) در پاسخ گفتند: اى پيامبر خدا! ما از كوشش او در عبادت و كارهاى نيك او گزارش مىدهيم و شما درباره عقل او از ما پرسش مىكنى؟ پيامبر فرمود: شخص احمق به خاطر كم عقلىاش بيشتر ضربه مىخورد تا شخص فاجر به خاطر فسق و فجورش! و همانا مردم در فرداى قيامت به اندازه خردشان به درجات برآيند و به پروردگارشان تقرّب يابند.»(28) 4- نشانه عقل و عاقلان
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «صفات عاقل اين است كه در برابر كسى كه با نادانى برخورد كرد بردبارى مىكند و از كسى كه به او ظلم كرده مىگذرد، و در برابر كسى كه پايينتر از اوست فروتنى مىكند و مسابقه مىگذارد با كسى كه بالاتر از اوست در نيكى، و هرگاه بخواهد سخن مىگويد تدبّر مىكند، اگر خوب و خير باشد مىگويد و سود مىبرد و اگر شر باشد سكوت مىكند و سالم مىماند. هرگاه فتنهاى پيش آيد به خدا پناه مىبرد. و دست و زبانش را (از گناه) باز دارد و هرگاه فضيلتى را ببيند به دنبال آن تلاش مىكند، از حياء جدا نمىشود، و دور حرص نمىرود، اين ده خصلتى است كه عاقل به وسيله او شناخته مىشود.»(29)
و در جاى ديگر درباره نشانه عاقلان فرمود: «الاومن علامات العقل التجافى عن دارالغرور و الانابة الى دار الخلود، و التّزوّد لسكنى القبور و التّاهبّ ليوم النشور؛(30) بيدار باشيد از نشانههاى عقل دورى گزيدن از دنيا، و برگشت به خانه هميشگى (يعنى آخرت) و توشه جمع كردن براى سكونت قبرها، و آمادگى براى روز قيامت است.» نشانههاى كمال عقل
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «قسّم اللّه العقل ثلاثة اجزاءٍ فمن كنّ فيه كمل عقله و من لم يكنّ فلا عقل له، حسن المعرفة باللّه و حسن الطّاعة للّه و حسن الصّبر على امر اللّه؛(31) خداوند عقل را سه قسمت كرده است هر كس همه آنها را داشته باشد عقل او كامل است و هر كس همه را دارا نباشد از عقل بىبهره است: خوب شناختن خدا، خوب طاعت كردن براى خدا و خوب پايدارى نمودن بر كار خدا»
مرد مسيحى نجرانى وارد مدينه شد. او داراى زبان گويا و رفتارى با وقار و پرهيبت بود كسى گفت: اى رسول خدا(ص) «ما اعقل هذا النصرانى؟!؛ اين مرد مسيحى چه خردمند است. حضرت گوينده را از اين سخن منع كرد و فرمود(كه خوب سخن گفتن نشانه عقل نيست بلكه) مه انّ العاقل من وحّد اللّه و عمل بطاعته؛ ساكت باش، عاقل كسى است كه خدا را يگانه بداند و به طاعت او عمل نمايد.»(32) پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. مستدرك الوسايل، ج 2، ص 315، مجموعه ورّام، ج 2، ص 53، امالى طوسى، ج2، ص 140. 2. بحارالانوار، ج 73، ص 363. 3. همان، ص 345. 4. تحف العقول على بن شعبه قم انتشارات آل على، اوّل، 1382، ص 18. 5. سوره رعد، آيه 11. 6. سوره مائده، آيه 31. 7. وسائل الشيعه، حرّ عاملى، ج 11، ص 519 – 530. 8. تحف العقول، همان، ص 88 شماره 138. 9. همان، ص 50، با ترجمه آزاد. 10. همان، ص 56، شماره 1. 11. همان، ص 80، شماره 104. 12. همان، ص 58. 13. همان، ص 60، شماره 15. 14. مغازى واقدى، ج 3، ص 988 – 989، سيره ابن هشام، ج 2، ص 578 – 581 به نقل از فروغ ابديت، جعفر سبحانى، نشر عمّار، ج 1- 2، ص 767 – 769. 15. سوره نحل، آيه 43. 16. تحف العقول، همان، ص 66، شماره 39. 17. همان، شماره 159، ص 94. 18. همان، ص 66، شماره 40. 19. همان، ص 92. 20. روضة الواعظين، ص 9، به نقل از منتخب ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ص 357. 21. همان، ص 358، و تحف العقول، همان، ص 90 شماره 143. 22. تحف العقول، همان، ص 28، 23. همان. 24. منتخب ميزان الحكمه، همان، ص 358 و غوااللآلى، ج 1، ص 248، روايت 1. 25. همان. 26. همان، ص 90، شماره 144 و مجمع البيان، ج 10، ص487. 27. منتخب ميزان الحكمه، همان، ص 359 و تحف العقول، ص 48. 28. منتخب ميزان الحكمه، همان، ص 360، روايت 4411 و اعلام الدين، ص 333. 29. همان، ص 90، روايت 145. 30. همان، روايت 146.