مركز فرهنگ و معارف قرآن
پرهيز از محرمات كه در زبان دين از آن به تقوا تعبير شده است، مهمترين وسيله در سير و سلوك معنوى و تقرّب به حضرت دوست است.
بدون تقوا رسيدن به هيچ مقامى امكان ندارد زيرا تا زمانى كه نفس آلوده به چرك محرمات و گناهان است و تا مادامى كه تابع هوسها و لذتهاى نفسانى است و شيرينى آن در كام اوست، اولين مقام كمالات معنوى براى او رخ نداده است(1) و به حيات طيبهاى كه هدف آفرينش شمرده مىشود دست نمىيابد.
تقوا و پرهيز از محارم الهى از اهميت والايى برخوردار است، و داراى آثار و بركات فراوانى در زندگى دنيوى و مقامات اخروى شخص متقى مىباشد، در اين مقال كوتاه، بسان چشيدن نمى از يم، به برخى از آثار آن كه در كتاب آسمانى قرآن كريم آمده است نظرى مىافكنيم، باشد كه چراغ فروزان فرارويمان گردد. 1- تشخيص حق از باطل
همانطورى كه تفكر راهى است كه انسان را به حقايق جهان هستى آشنا مىكند. تقوا هم طريقى است كه انسان را قادر به مشاهده حقايق و اسرار عالم مىگرداند، هر قدر خواهشهاى مادى كمتر باشد و دل آدمى متوجه معبود گردد، معرفت فطرى شكوفاتر و عبادت درونى نمود بيشترى مىيابد، لذا متقى معارف دينى را آشكارا مشاهده كرده و مىيابد. اما انسان بىتقوا آنچنان در تاريكى فرو مىرود كه اگر همه آيات الهى را به او ارائه دهند، چيزى نمىبيند. از اين رو اگر انسان راه تقوا و پاكى نفس را طى كرد هم اسرار عالم را مىبيند و هم صراط مستقيم را به آسانى مىپيمايد. چنانچه حضرت حق مىفرمايد: «إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا؛(2) اگر با تقوا بوديد خداوند توان فرق نهادن بين حق و باطل را نصيب شما مىكند.» اگر چه عقل آدمى براى درك حقايق آماده است، اما گاهى هوسها و محبتهاى پوچ و حرصهاى بىمورد، چونان غبارى مانع ديد عقل مىگردند لذا شناخت حق از باطل، نيك از بد و راه و چاه در مسير حركت انسان مشكل مىگردد و اين تقوا و تهذيب نفس است كه نورانيتى ايجاد كرده و غبار راه را مىنشاند.
جمال يار ندارد حجاب و پرده ولى
غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد
با يك تحليل ساده نيز مىتوان اين ثمره تقوا را درك نمود و آن اينكه در جوامعى كه ديندارى جايگاهى ندارد و هوسهاى آنى و لذتهاى مادى محور قرار گرفته است، دستگاههاى تبليغاتى و رسانههاى جمعى، لذتجويى و هوسرانى را ترويج مىكنند لذا در چنين محيطى تمييز حق از باطل بسيار مشكل مىگردد و اينها همه در اثر بىتقوايى و آلودگى آن جامعه است.(3) و از اين گذر است كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) مىفرمايد: «عقل آدمى در ميان كشاكش هواى نفس و شهوت از ميان مىرود».(4) 2- بهرهمندى از تعاليم الهى
حضرت امام صادق(ع) مىفرمايد: علم تنها آموختن نيست بلكه آن نورى است كه خداوند در دل آن كسى كه مىخواهد هدايتش كند قرار مىدهد.(5) با اين بيان روشن مىگردد كه هر انسانى كه با ملكوت اعلى ارتباط پيدا كند، معارفى در نفسش القا مىگردد. بدين معنى كه قلب آدمى چونان آينهاى است و حضرت حق چون آفتاب، هر قدر آينه پاكيزه و صيقلى باشد، همانقدر نور حق در آن بيشتر تابيدن گيرد و همه جا را روشن گرداند. در طول تاريخ، علما و بزرگان زيادى به مقاماتى شدهاند كه هرگز از طريق عادى نمىتوانستهاند به آن مقامات علمى دست يابند مگر آن كه متصل به علم بيكران الهى گرديده باشند.(6) لذا اساتيد بزرگ، تصفيه نفس و اخلاص نيت را براى تحصيل علوم و معارف ضرورى مىشمارند چرا كه پارسائى و دورى از محرمات است كه نفس را صفا مىدهد و از پليدىها مىرهاند و او را با عالم بالا مرتبط مىسازد و لايق تعليم الهى مىگرداند.(7)
و از همين گذر است كه تفكر در آيات الهى و تعمق در آنها به اهل تقوا منسوب شده است، آنجا كه مىفرمايد: «إِنَّ فِى اخْتِلافِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَأَياتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ؛(8) همانا در آمد و شد روز و شب و آنچه خداوند در آسمانها و زمين آفريده، نشانههايى براى اهل تقوا است.» گرچه سراسر جهان آيات الهى است و همه انسانها حتى كافران در درياى اين نشانهها غرقند، اما اين صفاى قلب پرهيزكاران است كه امكان شهود اسرار جهان را به آنان مىدهد. 3- بهرهمندى از روزى و بركات آسمان و زمين
خداوند سبحان بندگان خود را آنچنان ظريف روزى مىدهد كه كس را بر آن وقوفى نيست. درهاى خزائن الهى را طورى مىگشايند كه مشهود كسى نمىباشد از اين رو كسى شايسته روزى الهى است كه در كارهاى خود، ظريف و دقيق باشد و ظرافت در سير و سلوك، همان تقواى اعتقادى، اخلاقى و عملى است.(9) لذا مىفرمايد: «مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ؛(10) هر كه تقوا پيشه كند، خداوند براى او راه خروج از تنگنا قرار مىدهد و از آنجائى كه گمان نمىبرد به او روزى عطا كند.»
از سوى ديگر، تقواى مالى و اقتصادى را خاطرنشان كرده و آن را مايه طهارت و بركت روزى مىشمارد و مىفرمايد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ؛(11) از اموال آنها به عنوان زكات بر گير تا پاكيزه گردند.» معلوم مىگردد انسانى كه زكات مالش را نمىپردازد، آلوده است و مالى كه در دست دارد پاكيزه نيست. همچنانكه كسب مال از راه حرام را اعلام جنگ با حضرت حق دانسته و آن را عامل بىبركتى مىشمارد و مىفرمايد: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِى الصَّدَقاتِ؛(12) خداوند مال ربوى را نابود مىكند و صدقه (مال مزكّى) را افزايش مىدهد» از اين روست كه باز شدن درهاى بركات آسمان و زمين را در گرو ايمان و تقواى جامعه قرار داده است كه «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكاتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ؛(13) اگر مردم هر منطقه ايمان آورده تقوا بورزند، درهاى بركات آسمان و زمين را بر آنان مىگشاييم.» و اين به معناى تقواى همه افراد جامعه انسانى است نه تقواى عدهاى و كفر و فساد برخى ديگر چرا كه در اين صورت سبب فساد از جامعه رخت بر نخواهد بست.(14) 4- قبولى اعمال نزد خداوند
خداى سبحان، طيّب است و منزه و مىفرمايد: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ؛(15) سخن پاك است كه به سوى او بالا مىرود» پس سعادت بالا رفتن به سوى خداوند را به سخن پاك كه همان اعتقاد حق است، اختصاص داده است.(16) اين سخن پاك، فقط از جان پاكيزه كه از چرك گناهان منزه است، صادر مىشود چرا كه سخن و عمل جداى از حقيقت انسان نيست. بدين معنا كه اگر صفحه دل آدمى از سياهى گناه صاف گردد، اعمال نيك در آن مؤثرتر بوده و به هدف خود كه تقرب جان آدمى به حضرت حق است بهتر مىرسد.(17) لذا معلوم مىگردد كه تقوا علاوه بر اصلاح نفس، در تأثير اعمال و قبولى آنها در درگاه الهى شرط لازم است، چنانچه قبولى اعمال را منحصر در اعمال متقين كرده مىفرمايد: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛(18) جز اين نيست كه خداوند فقط اعمال اهل تقوا را مىپذيرد.» و چون روح عمل ارزشمند گرديد، ديگر مقدار آن اهميتى ندارد و اندك آن نيز، بسيار محسوب مىشود، چه آنچه كه مورد رضايت الهى است اندك و ناچيز شمرده نمىشود.(19) 5- نجات از سختىها
چنانچه گذشت، فرد متقى از تعليم الهى برخوردار بوده و توان تشخيص حق از باطل نصيب او شده است لذا او در دشوارىهاى زندگى فردى و اجتماعى خود درمانده نمىگردد و در تنگنا نمىماند. او صاحب ديد نيرومندى است كه او را در مصائب و سختىها يارى مىرساند چنانچه فرموده: «مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا؛(20) هر كه تقوا بورزد خداوند راه گشايش در سختىها به او عطا مىكند.» آنگونه كه طبق بيان نورانى رسول اكرم(ص) حتى اگر آسمانها و زمين براى فرد متقى در هم پيچيده شود، خداوند براى او راه گشايش و فرج را مىنماياند.(21) و نيز مىفرمايد: «مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا؛(22) هر كه تقوا بورزد، خدا كار را بر او آسان مىگرداند» از ديگر سوى اين فرقان و تعليم الهى، هشيارى و فراستى به فرد پارسا مىدهد كه در برابر دشمنان و حيلهگران نيز خود را نمىبازد و در تنگنا قرار نمىگيرد چرا كه او با نور خداوندى مىنگرد لذا حضرت حق وعده مىدهد كه «إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيًْا؛(23) اگر صبر كرده تقوا پيشه كنيد، مكر و حيله آنان به شما ضررى نمىرساند.» 6- بهرهمندى از هدايت قرآن
هدايت همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان مراحل نقص را پشت سر گذاشته و به مقامات بالاتر معنوى راه يابد. مسلماً قرآن كريم براى هدايت همه انسانها نازل گرديده است اما خداى متعال مىفرمايد: «هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ؛(24) قرآن مايه هدايت پرهيزكاران است» و بهرهمندى از هدايت را مخصوص پارسايان مىنمايد. شايد سرّ اين اختصاص اين است كه تا اولين مرحله تقوا كه همان تسليم در برابر حق و پذيرش آن است، در انسان وجود نداشته باشد، او هيچ گاه در پى حق نبوده و به دعوت پيامبران گوش نخواهد سپرد. آن كس حق و هدايت را مىپذيرد كه در جستجوى آن باشد. لذا هدايت قرآن كريم شامل حال پارسايان خواهد بود زيرا همانگونه كه زمين شورهزار هرگز سنبل بر نيارد اگر چه هزاران مرتبه بر آن باران ببارد، سرزمين وجود انسان نيز تا از آلودگىهاى گناهان پاك نگردد، بذر هدايت را نمىپذيرد و شكوفا نمىگردد.(25)
از اين رو، بعد از آن كه خداى متعال ويژگىهاى اهل تقوا را بر مىشمارد، مىفرمايد: «أُوْلَكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ؛(26) ايشانند كه هدايت پروردگارشان شامل حالشان است.» 7- آمرزش گناهان و رستگارى
خطاها و گناهانى كه از آدمى سر مىزند به مرور او را از درگاه الهى دور و دورتر مىگرداند و قلبش را تاريك مىسازد، اما خداى مهربان كه پذيراى توبه بندگان است، در عين آنكه وعده آمرزش و محو گناهان مىدهد. آنان را به رعايت حرمت اوامر خويش فرا مىخواند و مىفرمايد «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيَِّاتِهِ؛(27) هر كه تقواى الهى پيشه سازد، گناهان او را بپوشد و بيامرزد» از ديگر سوى آيه شريفه از بين رفتن گناهان و آثار آنها را از پاداشهايى بر مىشمرد كه بر پرهيزگارى مترتب مىگردد. پس هر آنكه به مقام والاى تقوا نايل آيد و سعى در جبران گذشته خود نمايد، با نور عبادت و اطاعت خالق خويش، تاريكىها را از دلش برطرف ساخته و قدم در سعادت و رستگارى مىنهد(28) كه فرمود «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّ(29)هَا؛(30) براستى رستگار شد آنكه نفس خويش را پاك گرداند»، از اينرو خداى سبحان بندگان را به اجتناب از معاصى دعوت مىكند تا آنان در سايه پارسايى به فلاح و رستگارى دست يابند چنانچه فرموده است «وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(31) تقواى الهى پيش گيريد باشد كه به سعادت برسيد.» 8- پاداش بزرگ اخروى
آنچه از بهشت و پاداشهاى اخروى، براى انسانها وعده داده شده است، همه در سايه تقوا و انجام واجبات الهى و پرهيز از محرّمات است، بهشت برين با تمامى نعمتهاى بىپايانش براى پارسايان مهيا گرديده است كه «أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ؛(32) بهشت را به اهل تقوا نزديك سازند» اما آنچه كه براى پرهيزكاران، چشمروشنى بزرگ است آن است كه خداوند را با صفت رحمانيتش مشاهده خواهند نمود كه فرمود «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدًا؛(33) روزى كه متقين را به سوى خداى رحمان به اجتماع محشور گردانيم» پس آنان در جايگاهى بس رفيع و منيع به محضر ربوبى راه يابند «فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ؛ در جايگاه صدق نزد مالك مقتدر» به وصال معشوق حقيقى برسند.» پاورقي ها:پىنوشتها: – 1) امام خمينى، چهل حديث، چاپ پنجم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، 1373، ص 206.
2) انفال/ 29.
3) جمعى از نويسندگان، تفسير نمونه، چاپ بيست و دوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1373، ج 7، ص 140.
4) فريد تنكابنى، الحديث، چاپ دهم، تهران، نشر فرهنگ اسلامى، 1376، ج 2، ص 315.
5) علامه مجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ه .ق، ج 1، ص 225.
6) جمعى از نويسندگان، همان، ص 145.
7) امام خمينى، پيشين، ص 373.
8) يونس/ 6.
9) آيةالله جوادى آملى، تفسير موضوعى، همان، ج 4، ص 43.
10) طلاق/ 2 و 3.
11) توبه/ 103.
12) بقره/ 276.
13) اعراف/ 96.
14) علامه طباطبايى، تفسير الميزان، چاپ پنجم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1372، ج 8، ص 210.
15) فاطر/ 10.
16) علامه طباطبايى، پيشين، ج 11، ص 170.
17) امام خمينى، پيشين، ص 325.
18) مائده/ 27.
19) حديثى از رسول اكرم(ص)، علامه مجلسى، پيشين، ج 70، ص 286.
20) طلاق/ 2.
21) علامه مجلسى، پيشين، ج 70، ص 285.
22) طلاق/ 4.
23) آل عمران/ 120.
24) بقره/ 2.
25) جمعى از نويسندگان، پيشين، ج 1، ص 67.
26) بقره/ 5.
27) طلاق/ 5.
28) سيدكاظم ارفع، اخلاق در قرآن، چاپ اول، تهران، فيض كاشانى، 1373، ص 23.
29) شمس/ 9.
30) بقره/ 189.
31) شعراء/ 90.
32) مريم/ 85.
33) قمر/ 55.